سید احمد شاه دولتی فاریا بی

      ---------------------------------------

  

پلان استعماری درقالب دموکراسی واعطای خودمختاری

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

 

استعمار انگلیس پس ازرانده شدن از امریکای شمالی واعلام استقلال آن درچهارم ماه جولای 1776م به بهانه های تجارت وهمکاری وارد نیم قاره هند گردید وبنام حفظ جان ومال التجاره اتباع خویش عساکر خود را روز به روز دران منطقه افزایش داده سرانجام نیم قارۀ هند را دراولکۀ خود گرفت که ازان وقت به بعد رقابت کشورکشائی امپراتوری روسیۀ تزاری نوظهوروامپراتوری بریتانیا آعازگردید که درتاریخ بنام (بازی بزرگ ) شهرت دارد ،

امیران وشاهان افغانستان که تازمان ظهورامیر دوست محمد خان متکی به توان مالی ورزمی ساکنین کشورقهرمانانه ازمنافع عمومی وسرزمین قلمروجغرافیائی خویش دربرابر متجاوزین دفاع کرده وگاه گاهی برای توسعۀ قلمروخود بربعضی ازمناطق دیگروقلمرو شاهان وامپراتوران دیگرنیز تاخته وآنرا اشغال وبه قلمروخویش منضم نموده بودند ، ولی پس ازظهورامیر دوست محمد خان درسال 1843م وآغازامارت آن درکابل که مؤرخان دربارشاهی اورا مؤسس وبنیاد گذارخاندان محمد زائی ها درافغانستان معرفی نموده اند ، افغانستان تحت قیمومیت استعمارانگلیس قرارگرفته وخاندان محمدزائی ها به استثنای امیر شیرعلی خان وامیر امان الله خان سایرین درخدمت استعمار انگلیس قرارگرفته افغانستان را به یک کشور وابسته به استعمار مبدل نموده ومردمان دلاور ورزم آئین آنرا به اسیران بدفرجام استعماربدل کرده اند .

خوش خدمتی امیر دوست محمدخان به استعمار:

امیردوست محمد خان بحیث دست نشاندۀ استعمارگران بریتانیا ، تمام مبارزان استقلال طلب افغانستان را که دشمنان استعماربوده اند  یا به داربسته ویا تبعید و مجازات نموده است ، درتاریخ آمده است : امیر دوست محمد خان درجریان مذاکره باگورنرجنرال هند برتانوی پذیرفته بود که هرات وقندهار راکه انگلیس ها آنرا دروازۀ ورودی دشمن به حدود جغرافیا ئی هند برتانوی تلقی میکردند خارج ازقلمروخود بداند ( شرح این موضوع باجزئیات آن در(ص573 افغانستان درمسیرتاریخ تالیف میرغلام محمدغبارکه درنزد عامه بنام تاریخ غبارشهرت دارد نوشته است ) یکی ازخوش خدمتی امیر دوست محمدخان به استعمار انگلیس که درحقیقت خیانت آشکاربه ساکنین افغانستان است این است : زمانیکه پنجابی هادرنیم قاره هند زیرفشار نظامیان استعمار بریتانیا قرار گرفته بود نماینده گان باصلاحیت پنجابی ها به امیر دوست محمد خان مراجعه نموده گفته بودند : اگرافغانستان به دولت پنجاب درجنگ با انگلیس کمک نماید ولایات پیشاورودیره جات را به افغانستان واگذارمیکند وقسمتی ازمنطقه سیند را نیزبه افغانستان میدهد ، با شایع گردیدن این درخواست پنجابی ها مردم درهرجا آماده جنگ ومقابله با انگلیس شده پانزده هزار نفر مسلح شده اجازه رفتن به جنگ را ازامیر دوست محمدخان تقاضا کرده بودند امیر که نتوانسته بود جلو احساسات رزم جویانۀ ضد استعماری آنها را سد نماید دستورحرکت صادر نموده خود نیز با آنها به پیشاوروارد گردیده بود اما انگلیس ها که مطمئین شده بودند امیر دوست محمد به نقع شان کاری انجام خواهد داد بدون هراس به پیشروی واشغال سیند وپنجاب پرداخته آنرا تختۀ خیز به سوی پشاوروبلوچستان نموده بودند  ، امیر دوست محمدخان نیز توانسته بود مردم را ازشرکت درجنگ با انگلیس بخاطر پنجابی ها منصرف نماید ،

کاربرد تجربۀ دوران استعماردرجنوب افغانستان  : استعمارگران بریتانیا با زمینه سازی امیر دوست محمد خان مؤسس خاندان محمد زائی ها درسال (1849م) به تقسیمات اراضی پیشاور وبلوچستان پرداخته است که بصورت فشرده ارایه میگردد :                                                                                                                                      بلوچستان برتانوی شامل ( قلات ، مکران ، خاران ، لاسبیله ، سیبی ، پشین ،دوکی ، شوره رود).                                         سرحد محکوم :شامل ( اتک ،دیره جات ، پیشاور ، هزاره ).                                                                                سرحد آزاد :  شامل تیرا ، وزیرستان شمالی ، وزیرستان جنوبی ، کرم (بضم اول وسکون دوم وسوم).

استعمارگران انگلیس برای قایم کردن رابطه با این مناطق وادارۀ ساکنین آن ، نماینده گی های خود را بنام پولیتیکل ایجنسی رویکارآوردند مثل پولیتیکل ایجنسی ( دیره جات ، پشاور، اتک ، میلاکند ، خیبر، وزیرستان شمالی وجنوبی ، کویته ، لورالائی ، ژوپ ، چکی ).

وظیفۀ این پولیتیکل ایجنسی ها ، حفظ منافع استعمارگران انگلیس دراین مناطق بود زیرنام سرک سازی واعمارقلعه های مستحکم درمناطق سترا تیژیک بنام عمران نمونه ، نه برای مردم بلکه برای مستقر ساختن نظامیان سرکوب گر، درحین واکنش توده یی مردم علیه استبداد استعمار! (ص575 تاریخ غبار).اکنون عین نمونه درپلان های روی دست گرفته شده ازطرف  مثلث سیاسی نظامی(امریکا ، بریتانیا ، ناتو) درجنوب افغانستان با کمی تفاوت به مشاهده میرسد که میگویند : تامین امنیت ، باز سازی وتوسعۀ قدرت حاکمیت دولت مرکزی شامل پلان ما میباشد و وعده میدهند که ولسوالی موسی قلعه وچند ولسوالی دیگر را بامصرف پول زیاد بطورنمونه آباد میکنند اما هنوزنگفته اند که این ساختمان نمونه آیا به اختیار مردم گذاشته میشودکه بقسم خانۀ بود وباش استفاده بکنند ویا مانند دوران استعماردرپشاور و بلوچستان برای استقرارنظامیان وشبکه های جاسوسی خودشان تخصیص می یابد ؟

تاریخ نشان میدهد که شعاراشغالگران وسیطره جویان نظربه چگونگی اوضاع وجوسیاسی گاه گاهی تغیر میکند مثلا زمانی که در27دسامبر1979م (6جدی 1358ش) قوای شوروی به افغانستان هجوم آورد وعلیه حفیظ الله امین کودتا نمود ه بعضی ازاعضای فامیل اورا بشمول خود حفیظ الله امین به قتل رسانیده عده یی ازهمکاران ملکی ونظامی اورا یا کشت ویا به زندان پلچرخی سوق داد ، ایالات متحدۀ امریکا ومتحدینش نه بخاطردفاع ازجمهوری دموکراتیک نوبنیاد افغانستان که درراس آن حفیظالله امین قرار داشت بلکه ازترس نفوذ اتحاد شوروی درپیوند با هواداران کمونیزم درنیم قارۀ هند وجنوب شرق آسیا ، همچنان ارترس ریشه دوانی شوروی درایران وکشورهای ساحلی حوزۀ خلیج فارس کمربه مقابله بست وبرای بسیج مسلمانهای افراطی وغیر افراطی علیه شوروی وکمونیزم شعار( دین درخطراست ) را برگزید کمک های مالی ونظامی وجنگ افزار های لازمی را دراختیارآنها قرار داد وتوسط ماهران نظامی، مخالفان شوروی را آموزش داده درجبهات جنگ سوق داد که دران زمان رسانه های زیرنفوذ امریکا ومتحدانش همیشه ازتقویه پان اسلامیزم ومقابله با کمونیزم سخن میگفتند اما پس ازآنکه میخایل گورباچف آخرین رهبررژیم کمونیستی شوروی به سازسنفونی امریکا وغرب به حرکت افتاد ازیکطرف ارادۀ جنگ ومقابله علیه تخریکاران مخالف درنهاد نظامیان شوروی مستقردرافغانستان تضعیف گردید وازطرف دیگرزیر تاثیرفشارجنگ قرار گرفته سرانجام دراثر فیصلۀ ژینو درسال 1988م ازافغانستان خارج گردید ، امریکا ومتحدانش که خود رادرجنگ علیه شوروی دربدل 40 میلیارد دالرمصرف بابکارگیری مسلمانان پیروزمیشمرد به افغانستان ومسلمانها که به نفع امریکا علیه شوروی جنگیده تمام آبادی های افغانستان را به ویرانه بدل کرده وحتی پلها وسرک های ترانسپورتی را به مشوره مشاورین غیر افغانی تخریب نموده بودند وامید وار بودند که به پاداش جنگ علیه شوروی برای عملی شدن پلان ضد کمونیستی غرب ، امریکا ومتحدین آن همیشه بحیث دوستان قدرشناس به مسلمانان ومجاهدین ضد شوروی با چشم ترحم خواهند نگریست ورابطۀ گسست ناپذیربا آنها خواهند داشت اما امریکا ویارانش بدون توجه به خدمات وجان بازیهای ایشان ، به آنها پشت کرد وراه خودرا درپیشگرفت وپس ازآن که درسال1992م کوبیدن میخ درتابوت کمونیزم شوروی رسما اعلام گردید درغرب هزاران جام خورسندی ازمیخ کوبی در تابوت نظام کمونیستی شوروی باشعارهای پیروزی بالا گردید ، این جو جدید سیاسی توجه سران غرب بخصوص مقامات ایالات متحدۀ امریکا رادرمورد ( سه پان ) یعنی پان اسلامیزم ، پان عربیزم وپان ترکیزم جلب کرد و نمیدانستند که با این سه اتحاد بزرگ درآینده چگونه برخورد نمایند وهراس داشتند که مبادا این پان ها اکنون بلای جان کشورهاوملت های شان نشوند وبعد ازخروج اتحاد شوروی ازخط مقابله با امریکا به موجودیت وتقویه این سه پان به نظرشان چندان ضرورت احساس نمیگردید بناءً بصورت تدریجی وگام به گام ازآنها دوری گزیده شده به آهستگی به فراموشی سپرده شد                                                                                                                                                 بی خاصیتی سیطره جویان واشغالگران : سیاستمداران ، بخصوص سیطره جویان واشغالگران ، ازدین ومذهب ، ازسازمانهای سیاسی ، ازاشخاص بانفوذ ونیروهای چپی ویاراستی کشورها وملت ها برای رسیدن به اهداف شان بحیث افزاراستفاده مینمایند وحتی دربعضی مواقع ازآنها مثل افزار(یکبارمصرف ) کارمیگیرند وبعدازوصول به هدف ، این افزار را ازقرب وجوارشان دور میسازند ، این عمل سیطره جویان واشغالگران درافغانستان وعراق وحوزۀ بالقان وافریقا درگذشته وحال عیان وبی ابهام مشاهده گردیده است ، این بی خاصیتی آنها سبب گردیده است که دوستان بسیارنزدیک وگوش به فرمان شان مثل اسامه بن لادن رهبرسازمان القاعده ، گلب الدین حکمتیاررئیس حزب اسلامی افغانستان ، ملاعمر رهبر گروه طالبان ، درافغانستان وتعدادی ازمخالفان صدام حسین درعراق ، همچنان عده یی ازطرفدان شان در افریقا وحوزۀ بالقان وسایر مناطق ازپهلوی شان برخواسته درمقابل شان قرار بگیرند ، بعد ازفاجعۀ 11سپتامبر2001م که برای ازهم پاشیدن شیرازۀ وحدت پان اسلامیزم وپان عربیزم تعدادی ازفعالان وابسته به این ( پانها ) دررابطه بااین فاجعه ، ازامریکا وسایر کشورها دستگیرشده به زندان ها انداخته شدندکه درگذشته مستقیم ویا غیر مستقیم درخدمت ایالات متحدۀ امریکا ودرخدمت یاران وشرکای سترا تیژیک آن قرار داشتند ، امریکا اگرجه افغانستان وعراق رابا استفادۀ افزاری ازنیروی رزمی داخلی ، مخالفین صدام درعراق ومخالفین داخلی ضد طا لبان درافغانستان به آسانی اشغال نمود اما بزودی این نیروهای رزمی کمکی اش را پیش ازاستقرارصلح وثبات کنارزد وخود نیز نتوانست به برقراری صلح وثبات طبق چشمداشتها پیروزگردد ، دراثر همین اقدامات عاقبت نا اندیشانه وبی خاصیتی زیر ضربه افکارعمومی قرار گرفته این مثلث سیاسی نظامی (امریکا ، بریتانیا ، ناتـو ) باهمه نام ونشان بلند آوازۀ خود ، دربرابرمخالفان خویش که درجملۀ هیچ میشمردند وآنهارا تروریست ها می نا می دند مجبوربه عقب نشینی گردیده بزعم خودشان مناطقی را درعراق وافغانستان بنام منطقۀ فدرال وخودمختار دراختیار شورشیان وجنگجویان عراق وافغانستان گذاشتند ، تادرآینده ها مطابق به پلان استعماری بریتانیا این مناطق را بصورت غیرمستقیم زیر فرمان بگیرند درحالیکه درهردوکشور مخالفان امریکا ، ناتو وبریتانیا میگویند ما این مناطق را ازاشغال دشمن آزاد کردیم ، نیرنگ و بی خاصیتی دیگراشغالگران این است که هرگاه مناطقی را درنتیجه مقاومت وجنگ وستیزمردم ازدست دادند بخاطرمساعد نمودن قبضه مجد د احتمالی این مناطق درآینده به پلان بازی های دیگری دست می یازند مثلا بریتا نیا درزمانیکه امپراتوری کبیریادمیگردید ،  بیشترازشصت کشورخورد وکوچک را ازچین وجاپان تا امریکا وقاره های مختلف جهان ، زیر سیطره داشت ودرهمین زمان بود که میگفتند (آفتاب درقلمرو بریتا نیا غروب نمیکند) به مرورزمان همۀ این کشورها بجزآیرلند که بعدازنیم قرن مبارزه قهرآمیز ومسالمت آمیزبرای تشکیل دولت مستقل ، درسال2006م ازمبارزه دست کشید وبه دولت مرکزی بریتانیا پیوست به آزادی نایل آمدند که ازجمله انها هنوزبشمول پاکستان ، آسترلیا و کا نا دا 52 کشوربنام مشترک المنافع متحد اند که درمحور آن بریتانیا قراردارد ، همیگونه روسیه نیزپس ازبرسمیت شناختن استقلال کشورهای وابسته به اتحاد شوروی سابق را به استثنای کشورهای اروپای شرقی که یا به اتحادیه اروپا پیوستند ویابه امید الحاق به ارورپا منتظرماندند سایر کشورهارا درسال 1992بنام کشورهای مشترک المنافع متحد ساخت که در محورآن مسکوقرار دارد ،

دموکراسی خواهی کشورکشایان : کشورهای سیطره جو واشغالگرموافق به خواست مردم ، خودرا دموکراسی خوا ه وحافظ نظام دمو کراسی وانمود میسازند امادرعمل ضد دموکراسی عمل مینمایند ، آنها انتخابات را منشآ دموکراسی میدانند زمانیکه افراد مخالف شان درنتیجۀ انتخابات به قدرت برسند آنرا برسمیت نمی شناسند مثلا درسال 1992م درانتخابات الجزایراسلام گرایان باکسب اکثریت آرا ازانتخابات پیروزبدرآمدند برسمیت شناخته نشدند که این مسلمانان مقامات الجزایر را وابسته به عرب قلمداد نموده راه خشونت را علیه دولت پیش گرفتند که هزاران نفردرنتیجه برخورد های مسلحانه به قتل رسیدند ، همچنان زمانیکه درسال روان گروه حماس درفلسطین درنتیجۀ انتخابات باکسب اکثریت آرای مردم به قدرت رسیدند ازطرف اسرائیل وامریکا برسمیت شناخته نشد وحتی کمک های بین امللی ومنابع عایداتی مالی فلسطین بلاک گردید همین قسم انتخابات بیلی روس (روسیۀ سفید ) که له کشینکوباکسب اکثریت قاطع آرای مردم بحیث رئیس جمهوربه پیروزی رسید ازلحاظ مخا لف بودن او باسیاست امریکا ، مورد تائید غرب قرارنگرفت اما درانتخابات افغانستان وعراق که با تقلبات وتخلفات آشکارافراد مورد نظر امریکا پیروز اعلام گردید مورد تائید قرار گرفت ، این حقا یق نشان میدهد که ازنظرامریکا دموکراسی یعنی رویکارگشتن طرفداران امریکا بحیث خدمتگاران گوش به فرمان او...

سازش باتروریستان بیان آشکارشکست سیاست امریکا درمقابله باتروریزم است :ایالات متحدۀ امریکا که باشعارجنگ علیه تروریزم ونا بود ساختن لانه های تروریستی به افغانستان وعراق وارد گردیده تعدادی رابنام افرادمسلح غیرقانونی خلع سلاح نمود وافسران قوای مسلح رابعنوان تعلیم یافته های شوروی ودارای افکارسیاسی ضدغربی وعده یی راهم بعنوان وابسته های فونده مینتالیست های اسلامی در افغانستان ازکار برطرف نمود و درعراق نیزنظامیان قوای مسلح رابنام (بعثی ها حزب مربوط به صدام حسین ) ازوظایف شان سبکدوش نمود ، سیاست گذاران امریکا ودنباله رو آن بریتانیا درآغازفکرمیکردند که همه چیزرا خودشان سربراه میکنند اما باگذشت زمان متوجه گشتند که اشتباه کرده اند درعراق مجد د ا ازبعثی ها دعوت نمودند که به وظایف شان برگردند اما نتایجی که گرفتند ما یوس کننده بود ، درافغانستان نیز بعضی ها را ازافسران دست چین کرده به جاهائی توظیف نمودند که نسبت انگشت شمار بودن انها درمقابل حجم کارقابل اجرا درعرصۀ مبارزه با قاچاق مواد مخدر، جنگ علیه تروریستان وطالبان ، تلاش برای تامین امنیت شهرها وبزرگ راها وامثال آن آرمان توقعات امریکا وشرکایش به گل وثمر نه نشست ، رسانه های غربی که ازقول مقامات امریکا وبریتانیا همیشه اسامه بن لادن را رهبر تمام تروریستان جهان وملاعمررهبر طالبان وگلب الدین حکمتیاررئیس حزب اسلامی افغانستان را بشمول الزرقاوی وسایرشورشیان مخالف امریکا درعراق را وابسته به سازمان القاعده قلمداد مینمودند وبرای سرکوب کامل آنها فعالیت های نظامی تشدید می یافت ولی بعد ها   ما شاهد صحنه های دراماتیک درعراق وافغانستان شدیم که این درامه هنوز ادامه دارد و آن احساس کمزوری درمقابل شورشیان مخالف امرکا درعراق وافغانستان وعقب نشینی شرم آوربنام های گونا گون وامتیاز دادن به آن هائی است که ازطرف اشغالگران وکشورکشایان امریکا وبریتانیا تروریست های بین المللی ، جنا یتکاران جنگی ، دهشت افگنان وامثال آن یاد میگردید ، امتیاز دادن به تروریستان ، درواقع قبول شکست درمقابله وجنگ با آنها محسوب میگرد د ، کشورکشایان واستعمارگران هرزمانیکه نتوانسته اند مستقیما برمردم یک سرزمین حکمرانی نمایند بزرگان قوم را مخفی وعلنی خریده وتطمیع کرده به انها گفته اند : ماقصد دشمنی باشما را نداریم ، میخواهیم بشما کمک کنیم شما آزاد هستید ، خود مختاری منطقه شمارا ما تا ئید میکنیم ...)امابعد به نحو قریبنده یی آنهارا تحت قیمو میت خود گرفته بصورت غیرمستقیم زیر فرمان خود قرارداده اند .

تشویش مردم ازامتیاز بخشیدن به تروریستان ودعوت ازملاعمررهبرطالبان ، حکمتیاررهبرحزب اسلامی وجلال الدین حقانی وزیرسرحدات طالبان وامثال آن این است که اینها آدم های درست بودند چراعلیه شان حملات نظامی صورت گرفته افغانستان تحت الحمایه امریکا قرارگرفت واگرآدم های تروریست و نادرست هستند چرا رئیس جمهور کرزی وحامیانش میخواهند آنها را دوباره به دولت سهیم بسازند ، اگزافغانستان دراثر خیانت آشکارزمام دارانش عقب نگهداشته شده وهمان چهرۀ طبیعی را که درقرون 19 و20م داشت هنوزهم دارد ولی مردمان متجسس وبا استعداد افغانستان با آنکه درهمین خاکدان زیسته اند ازروشنی چراغ علم ومعرفت همسایه های خویش بیشتر سود برده دوستان ودشمنان وخوب وبد را درروشنائی آن شناخته اند ،

مردم میگویند انگلیس ها درزمان امیر دوست محمد خان بنام سرک سازی درجنوب افغانستان فریب میدادند امروز بنام بازسازی وتامین امنیت فریب میدهند ، باشعاربازسازی به منطقه وارد میشوند ده ها خانه را بنام تامین امنیت باتوپ وبمباردمان تخریب مینمایند وسرانجام زیرفشار افکارعمومی قرار میگیرند وفرار میکنند ومیگویند ما منطقه را به بزرگان قوم واگذارنمودیم ...

انگیزه های ترس انگلیسها ازتداوم جنگ درجنوب افغانستان: برای نظامیان آگاه ازتاریخ دوران استعماربرتانوی معلوم است :استعمارگران بریتانیا که تا خروج ازنیم قارۀ هند درسال(1947م)درجنوب افغانستان همیشه مصروف جنگ بوده درهرجنگ ازشش هزار تا شصت هزارافراد نظامی را برای سرکوب استقلال طلبان ومخالفان خود به جنگ ومقابله وا داشته تا نامی ازقبایل آزاد وسرحدات آزاد درجنوب افغانستان باقی نماند اما این خواست آنها برآورده نشده ودرهرجنگ که به امید دست یافتن به آرزوهای شان آغاز گردیده ازیکصد نفر تایکهزارنفرکشته برجای گذاشته با صدها زخمی نیمه جان معرکه جنگ را ترک گفته اند که چند جنگ انگلیسها در50 سال اخیر قرن 19 به شرح ذیل ارایه میگرد د : درسال 1850م بین لشکراستعماری انگلیس با قوم بهادرخیل دروزیرستان آغازگردید که شعلۀ این جنگ کاملا خاموش نگردیده بود که درسال1853م قوم افریدی بالای قشون انگلیسها هجوم نمودند ، دوسال بعد یعنی درسال 1855م قوم اکاخیل با انگلیسها درافتاد ، درسال 1859م مردمان کورم بالای قشون انگلیسها تاخت ودرسال1860م مردمان مسعودی بالای عساکرانگلیس حمله نمود ، در(ص579) افغانستان درمسیر تاریخ آمده است که انگلیسها ازسال 1851 تا 1864با مردم مهمند جنگهای بزرگ نموده که مشهورترین آن جنگ (امبیله)

وجنگ (میزار) درسال 1863م میباشد ، وزیری ها 10 مرتبه و مهمندی ها 25 مرتبه بالای عساکرانگلیسها ریخته به آنها ضربات کوبنده ونابودکننده وارد نموده اند ، انگلیسها که نتوانسته بودند مستقیما بالای مردم قبایل تسلط یابند مجبور به سیاست خود تجدید نظرنموده اعلام نمودند که ازچترال تا بحر، حق آزادی به مردم وخود مختاری داخلی به رؤسای محلی قبایل اعطا مینما یند وبا این تاکتیک بازیر قیمو میت قرار دادن سران قبایل عملا به تسلط وحاکمیت خود دران مناطق ادامه دادند اکنون که قوای مثلث سیاسی نظامی خارجی  بازدرجنوب افغانستان درجریان جنگ به موانع برخوردند ازهمان تاکتیک دوقرن گذشتۀ بریتانیا میخواهند برای رسیدن به اهداف سیاسی خود این باربجای امیر دوست محمد خان ازامیران افغانستان وپاکستان با گردهم آوری سران قبایل دوسوی سرحد(خط دیورند) ودایر نمودن جلسات مشترک استفاده نمایند فکرمیشود این تیغ زنگ زده این بارکارا و برا نخواهد بود طراحان این پلان وعلاقه مندان ثمرگیری ازین عمل باسراب ودریای مایوسی روبرو خواهند گردید ومانند مگس دست ندامت بسر خواهند کوفت که چرابازهم فرصت های کارمؤثررا ازدست دادند ...

ثمراعمال غیر آگاهانه سرگردانی است : میگویند ملانصرالدین ازکوچه میگـذ شت اطفال دوراورا گرفته ا ذیتش میکردند ، ملا برای نجات خود گفت ( اوبچه ها چرا مرا آزارمیدهید بروید درگولائی کوچه یک جوال چارمغزبی صاحب افتاده است ) اطفال همه به گولائی کوچه دویدند ، ملا بجای آنکه بسوی هدفش برود فکرکرد که همه رفتند شاید درآنجا کدام گپ است ، اوهم به عقب اطفال دوید ، کارنامه های مثلث سیاسی نظامی (ناتو ، امریکا ، بریتانیا ) درافغانستان نیزبه این قصه شباهت دارد وقتی آنها تحت شعار تامین امنیت ، بازسازی وتوسعۀ قدرت سیاسی دولت مرکزی وارد قندهار، هلمند ، اروزگان وسایرمناطق جنوب کشورگردیدند به آزار واذیت وجنگ وستیزمخالفان خود قرار گرفتند ، تبلیغ نمودند که طالبان سالانه هشت صد میلیون دالرازفروش مواد مخدرافغانستان بدست آورده علاوه ازآنکه سلاح ومهمات جنگ را تامین میکنند جنگجویان را نیز استخدام مینمایند ، اینگونه تبلیغات وبرخورد های ناسالم نظامیان بامردمان محلات وتلاشی های بی ثمروناراض کننده سبب شد مراجعات مردم بسوی طالبان روزتاروز افزایش بیابد تاحدیکه گفته شد حملات طالبان بالای سربازان ناتو نسبت به گذشته چهار برابر گردیده است ، فوندمینـتا لیست ها نسبت کشش عقیدتی بسوی طالبان رفتند ، رئیس جمهور کرزی وتیم او شاید ازلحاظ کشش اتنیکی وهم عروقی بسوی طالبان تمایل بیشتر یافته باشند ، تمایلات مثلث سیاسی نظامی خارجی برای استفاده  ازتاکتیک های دوصد سال قبل بریتانیا ویا ازلحاظ اعتمادی که به رئیس جمهورکرزی وتیم اودارند بسوی طالبان رفتند وبا دادن امتیازات و با واگذاری مناطق دربعضی ولایات راه سازش با طالبان راکه تروریست می نامیدند درپیش گرفتند وازتعقیب اهداف شان که پیشرو داشتند باز ایستادند ، آنها درنتیجۀ سازش با طالبان وتروریستان بجائی خواهند رسید که پشت پرده نوشته خواهدبود : ( اینجاسراب وتاریکستان است ...) آنگا ه اعتراف خواهند نمود که قرصت های فراوانی را برای مهارکردن مسالمت آمیز اعضای مثلث سیاه یعنی گروه طالبان ، گروه گلب الدین وابسته به القاعده که همه شان تروریست های بین المللی یاد میگردند از دست داده اند که میتوانستند ازاین فرصت برای تقویه قوای مسلح افغانستان وتوزیع کمک های مالی وپولی برای آسیب دیده گان جنگ ومحتاجان استفاده نموده منفعت بیشتربدست بیاورند وبرای رهائی گریبان خود ازدست این مثلث سیاه مجد دا به جنگ ودرگیری مواجه نمی شدند .

حرکات سیکا لیستی نظامیان علایم ناکامی است: درسه دهه اخیر مناسبات قبیلوی دردوطرف خط دیورند تا حدی تضعیف گردیده خان های دوسره قبایل اعتبارات گذشته را از دست داده اند رفتن بسوی سران قبایل به منظوراحیا وبازآفرینی مجدد اعتبارات ازدست شدۀ آنها ، گامی به عقب ورفتن بسوی تحکیم قبیله سالاری وخان وملک سازی است که با شعارهای ملی ودیموکراتیک همخوانی ندارد ، ازطرف دیگر سرگردانی دولتین افغانستان وپاکستان وحامیان این پروسه وفرایند فرصت مناسبی برای افراد شامل مثلث سیاه بدست خواهد داد تا خودرا بیشترازگذشته تقویه نموده درمقابله با دولت کرزی وحامیان او آماده گردند که دراین صورت نظا میان خارجی درافغانستان مجبور خواهند شد با این تروریستان دوباره به میدان جنگ بروند ومقامات امریکا ومتحدانش خواهند پنداشت که رئیس جمهور کرزی وتیم او با خوش بینی بیش ازحد به طالبان به منظور شریک ساختن ایشان به قدرت دولتی ازیک طرف نارضائیتی مردم را درشمال وسایر نقاط افغانستان دامن زده وبه اعادۀ صلح وثبات درکشورکار مؤثر انجام داده نتوانستند روی الترناتیف ایشان واینکه چگونه آنهارا رویکار بیاورند مکث خواهند نمود  ومجد دا ازدایرۀ پسیف بیک وارد پالیسی به دایرۀ اکتیف فاروارد پالیسی خواهند گـذ شت وازهمان نقطه دوباره شروع خواهند نمود که قبلا دران نقطه قرار داشتند ، همین است حرکات سیکالیستی وپرکارمانند نظامیان هدف گم کرده ، که با ازدست دادن فرصت های فراوان مانند سنگ آسیا گرد خود چرخیده زمان را ازسرگذرانده به مکانی نرسیده اند ، اینگونه حرکات پرکارمانند ، همیشه نیروی قوای نظامی رانه بخاطر تضعیف دشمنان وقرین شدن به اهداف ستراتیژیک بلکه برای میسر نمودن امکانات وعرصه نوسانات بیشتربه دشمن به تحلیل میرود ،

بریتایا بحیث استعمارگرقرون گذشته ، امریکابحیث اشغالگرزمان حاضر، ناتو بحیث حفظ منافع این دو ومتحدانش درمنطقه وجهان شاید فکرمیکنند که توده های میلیونی پراگنده وخود منش را به آسانی نمیتوان تحت سیطره درآورد همان طوریکه درفرصت کم نمیشود ماهی فراوانی را یک یک ازآب گرفت ، شاید بنا به همین دلیل مصمم شده اند که نخست چند دهه عقب بروند واعتبار متلاشی گشته خان های دوسره وسران قبایل را بازسازی نمایند وقوم وتبارمنطقه را مانند گذشته زیر فرمان آنها قرارداده بعد ازمرتبط ساختن ایشان روی یک هدف مشترک که برای مردم جنبه های فریبنده خواهد داشت شبکۀ بهم تنیده یی بوجود آورند ودرمهارکردن توده های میلیونی قبایل ومنطقه ازاین شبکات سیاسی ( خانها وسران متحد ساخته شده ) استفاده کنند

و هما نند آنکه شبکۀ بافته شده (توروجال) برای شکارجمعی ماهی استفاده میگرد د ا ستفاده نمایند اما ازلحاظ سیاسی این تلاش بیهوده منتج به نتیجه مطلوب نگردیده دورنمای امید وارکننده را نوید نمیدهد .

انگلیسها درزمان سلطه استعماری شان درنیم قارۀ هند وقسمت های جنوب افغانستان به اتکای این ضرب المثل محیطی(مرغهای گرسنه همیشه بسوی صدای صاحبش به امید دریافت دانه وخوراک میدوند) مردمان قلمروخودرا درحالت فقروبیسوادی و منطقه آنهارا بحالت غیرانکشاف یافته وغیرمعمور نگهداشته ، دشمنی مردم را علیه خود تحریک نمودند که سرانجام قربانی همین اعمال ناشایست خویش گردیده درنتیج واکنش های مبارزان استقلال طلب درهرمنطقه بصورت متناوب همیشه درجنگ بودند که بالاخره مجبور به ترک منطقه گردیدند ، سلا لۀ آل یحی ( نادرشاه وظاهرشا بعنوان رجال اول مملکت ، هاشم خان ودیگران بعنوان رجال درجه دوم وسوم که دربسیاری موارد نقش اول رابازی کرده اند ) باپیروی ازباداران شان همین ضرب المثل را با افتخار، درسخنرانی ها ونصا یح شان خطاب به حاکمان منطقه تکرارنموده اند که سرانجام تلاش وتحرک بلا وقفۀ توده های میلیونی ساکنین مبارزودموکراسی خواهان افغانستان مانند سیل بنیان کن بیخ وبنیاد رژیم شاهی استبدادی راکه در40 سال سلطنت هیچگونه پلان فراقومی نداشته وحتی نتوانسته بودند به مفهوم واقعی کلمه مجموع ساکنین کشور را به ملت تبدیل نمایند با آنکه همیشه ازوحدت ملی وملت عزیزسخن گفته اند نابود ساخت وگلیم حاکمیت میراثی خاندان محمد زائی را درهم پیچید ، درنظرخاندان شاهی منظور ازوحدت ملی (یکپارچگی قوم وتبارخودشان ومنظور ازملت عزیزهمان مداحان دربار وابسته به رژیم وهم عروق شان بود) که هنوزاین کلمات حتی ازطرف عده یی ازتحصیل کرده ها شاید مغرضانه وآگاهانه برای فریب اذهان عامه تکرارمیگرد د ،

پلان افتراق آفرینی استعماری کشورکشایان : از ضرب المثل انگلیسی (دواید ان رول) یعنی تفرقه بیانداز ورول بازی کن که بیشتربه( تفرقه بیانداز وحکومت کن) ترجمه شده است شاید همه آگاهی دارند امابرای نشان دادن عملی این تفرقه افگنی ها لازم است چند سطری نگارش یابد : درسال 1924م انجمن اصلاح الافاغنه ودرسال 1930 جمعیت خدائی خدمتگاران که بعدها بنام سره جامی یا سرخ پوشان شهرت یافت توسط خان عبدالغفارخان زعیم پشتون های جنوب خط دیورند تاسیس گردیده درپهلوی فعالین کنگره ملی ومسلم لیگ هند مبارزه را علیه استعمار انگلیس آغازوبه آن بعد تازه بخشیدند که هرروز وهرهفته صدها وهزاران استقلال طلب را درسنگرهای داغ ، اما مسالمت آمیز(عدم تشدد) برضد استعمارمیکشانید و مقامات بریتانیا را درکلکته  پایتخت هند برتانوی ومقامات ارشد استعماررا درلندن به لرزه درآورده بود ، استعمار انکلیس که توان سرکوب توده ها ی میلیونی متحد وبهم پیوسته را درخود نمیدید با توزیع مخفیانه پول ونیرنگهای دیگر افرادی ازهندو ها را واداشتند تادرمقابل مسلمانان به تبلیغات ضد مذهبی بپردازند که بعدا گروهی ازمبلغان غیرمسلمان هندی درلباس روشنفکری درمتینگها وسخنرانی ها ومباحثات گروهی ، این فروخته شده گان واجیر شده ها میگفتند (هندوستان مامن ومسکن ما هندوها است )مسلمانان باید به کشور های اسلامی بروند) مسلمان ها میگفتند (سرزمین هند مامن اجداد ما ومسقط الراس ما است...) ازاوج گیری این مناقشات ، مقامات بریتانیا درهند ولندن ازخوشحالی ناشی ازعملی گشتن پلان تفرقه اندازی بین مردم ودامن زدن اختلافات مذهبی وقومی درنیم قاره هند جام های خودرا با سلامتی یکدیگر بالا میکردند ، همین تجربه تفرقه افگنانه و دامن زدن به اختلافات مذهبی بین مسلمان های شیعه وسنی  درعراق درسال 2005م زمانی مشاهده گشت که نیروهای امریکا وبریتانیا درمقابل شورشیان عراق درخط ضعف وپسیف قرار گرفته ازحالت تعرض به دشمنان شان، تقریبا درخط دفاعی قرارگرفتند ،

همین تجربه درافغانستان نیزبعد ازبرقراری حکومت حامد کرزی بخصوص درسال 2003م وقتی بوجود آمد که بعضی ها تبلیغ میکردند مردم افغانستان درطول تاریخ با تمام اختلافاتی که دربین خود داشته اند درمقابله با دشمن واشغالگران دریک صف قرارگرفته مشترکا به نیروی متجاوزضربه زده اند ، این گفته ها درنظرخارجی های مستقر درافغانستان تشویش آوربود که احتمالاوابسته های شبکات جواسیس غربی وظیفه ایجاد افتراق بین اقوام مختلف کشور را برعهده گرفته بزودی فعالیت های تفرقه افگنانه را مخفیانه آغازنمودند که این تفرقه افگنان بعضا برای اثبات همکاری صمیمانه شان درراه افتراق بین اقوام در جریان مصاحبه ها ونظریه پردازی ها ازطریق رادیو ها که فکرمیشود بصورت دستوری برای شان زمینه سازی میگردید خودرا تبارزدادند وبرخی ازآنها ازطریق ویب سایت های مختص به خود شان چیزهائی را به آدرس شخصیت های منسوب به اقوام دیگرنوشتند وگفتند که نباید میگفتند وحتی بالای کلمات ( افغان ، افغانستان وافغانستانی ) بعضا عالمانه وبعضا درحد چرند واراجیف مطالبی ارایه کردند که  ارایه کننده گان اراجیف رانمیتوان ازردیف افتراق افگنان مزدورحساب نکرد ، این تفرقه افگنان جوانتر هارا تحریک نمودند که ازطریق چت روم اینترنیت همان الفاظی را علیه اقوام دیگر گفتند که به دستوراستعمار درهند شنیده شده بود ، نفاق وکشمکشها بین نیروهای شمال وروشنفکران قوم گرا درجنوب افغانستان برسرتصویب قانون اساسی ، ساختاردولتی ، انتخابات ریاست جمهوری وتعین کابینه انتخابات پارلمان ، قبول وعدم قبول مقامات ارشد طالبان درارگان های دولتی مسایل دیگری بود که دامن زده شد ومباحثات داغی را بمیان آورد، چهره های عده یی از خادمان اصیل اشغالگران خارجی دردامن زدن اختلافات قومی ، افتراق افگنی وعدم حرکات فراقومی آنها روشنتر ازان است که نمیتوان آنرا باپرده افگنی ها مستورساخت ، 

جرگه های قبایل به نفع کیست : قبایلی های دوسوی خط دیورند که از زمان ظهورطالبان درسال 1994م وحتی قبل ازان نسبت داشتن پیوند های مذهبی واتنیکی باپیشوایان حاکم درمنطقه همیشه بحیث منبع تغذیه نظامی طالبان باقی مانده ودرزمان هجوم نظامی امریکا به افغانستان درهفتم اکتوبر2001م هزاران نفر کمکی به طالبان پیوستند تا دین مذهبی خودرا دردفاع ازاسلام ومقابله با امریکا ادا نمایند تا امروزبه آنها وفادارمانده اند چنانچه وقتی طالبان از افغانستان متواری گشتند درقدم نخست محل ستر واخفای خویش راباشگا های قبایل دوسوی سرحدات انتخاب نمودند دراوایل سال 2006 رسانه ها اطلاع دادند که طالبان درمنطقه وزیرستان حکومت موقتی خودرا ایجاد نموده است وبعدا بمشاهده رسید که حملات آنها بالای نیروهای ضد تروریست افزایش یافت تاجائیکه رئیس جمهورکرزی وحامیانش، عقب نشینی وسازش را دربرابرطالبان درپیش گرفتند ، جنرال مشرف رئیس جمهورپاکستان که با قبایلی های حامی طالبان توافق نامه را به امضارسانیده برای حمایت بیشترازآنها سازش با قبایلی ها وتدویر جلسات مشترک با ساکنین قبایل دوسوی خط دیورند را برای فروکش نمودن جنگ وامکان صلح وثبات درجنوب افغانستان را در حضوربوش رئیس جمهورامریکا درواشینگتن طرح وآنرا مؤثرخواند که حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان نیزحضورداشت ، درماه اکتوبر 2006م یک کمیسیون نوزده نفری بریاست سیداسحق گیلانی ازطرف ریاست جمهوری افغانستان توظیف گزدید تا امکانات تدویرجلسات سران قایل را مطالعه نموده زمینه تشکیل آنرا فراهم نماید درحالیکه سید اسحاق گیلانی متهم به عضویت درشبکه جاسوسی پاکستان شده است ، اگراین سخن درست باشد باید پیش بینی نمود که نتایج بدست آمده ازجرگه قبایل هیچگاهی به نفع افغانستان نبوده کاملا درمحور منافع پاکستان وطالبان دورخواهد خورد ، درحالیکه امریکا وبریتانیا میخواهند به الگوقرار دادن تجارب دوصد سال قبل استعمارانگلیس ازطریق این جرگه به سران قبایل صلاحیت واختیارات بدهند و مردم قبایل را تشویق نمایند که تحت فرمان خوانین جدید شان قرار بگیرند وبعد درفرصت دیگر(معلوم نیست چند سال بعد) همه قبایل را بصورت غیر مستقیم زیر کنترول خود قرار بدهند این معادل است به همان ضرب المثل ( بزک بزک نمر، جو، ازلغمان میرسد ) ، یک تجربه تاریخی دوران استعماربصورت فشرده ذیلا ارایه میگرد د : رقابت های کشورکشائی بین امپراتوری تزارروسیه وامپراتوری بریتانیا که ازقرن 17 آغازگردیده مدت سه قرن ادامه داشت که درتاریخ بنام ( بازی بزرگ ) یاد گردیده است واین همان دورانی است که نیم قاره هند زیرچتراستعمار انگلیس قرار داشته هرات وقندهاردرغرب و چترال درشرق افغانستان دروازه ورودی دشمن به هند مسمی گردیده بود ، استعمارانگلیس برای اشغال بلوچستان پلانی را روی د ست گرفته درقدم نخست موافقه بزرگان قبایل را بنام تامین امنیت منطقه باتطمیع آنها ، گرفته تعدادی ازعساکرخودرا درمناطق مختلف جابجا ساخت وبعد ازان درهرچند روز وچند هفته یکبارشایعه پراگنی مینمود که روسها قصد لشکرکشی ازراه قندهار وبلوچستان به هند را دارد ، سران قبایل وامیران بلوچستان را درهراس می انداختند وبعد با آنها ملاقات های خاص ومحرمانه را سازمان دهی مینمودند ، درجریان گفت وشنید به خوانین بلوچستان اطمینالن میدادند که آماده باشند درصورت لازم برای شان بخاطر مقابله با دشمن جنگ افزارتوزیع خواهد گردید وشمارسربازان خودرا درمنطقه افزایش میدادند که سرانجام درسال 1840م قلات پایتخت بلوچستان را اشغال کردند ومیرمحمد خان امیرقلات کشته شد اما نصیرخان دوم پسرامیرقلات باحمایت قوم بلوچ قدرت رادوباره ازانگلیس ها بدست آورد ، انگلیسها درحال عقب نشینی شرایط خودرا به نصیرخان دوم تحمیل نمودند ، طبق این تحمیل اراده خویش ، انگلیس ها شرط گذاشتند که تمام مناطق اشغالی بلوچستان باید دراختیار سران قبایل ونصیرخان دوم ویاران اوباشد اما نماینده انگلیس بنام پولیتیکل ایجنت یا ایجنسی دربلوچستان بایست حضور داشته باشد ، پس ازاخذ توافقات سران قبایل به این شرط ، نمایندۀ سیاسی خودرا دربلوچستان تعین نمود وتوانست بصورت مسالمت آمیزبا فریب وتطمیع سرجنگ های بلوچستان ، قلات پایتخت بلوچستان را مجد د اً دراختیار بگیرند.

مثلث سیاسی نظامی فعلی( امریکا ، بریتانیا ، ناتـو ) که درجنوب افغانستان درجریان جنگ با تروریستان وطالبان به مشکل مواجه گشتند میخواهند با بکارگیری همین تجربه انگلیس به هدف برسند ولی تغیر ذهنیت مردم که درشرایط انطبا قی تجربه وتیوری تاثیرمیگذارد طما نیت خاطر نمیتواند وجود داشته باشد که این تجربه نتایج دلخواه ومطلوب داشته باشد ، ( دیده شود کار کجا میرسد )

 

 

 30/ 11/ 2006 میلادی

 

منابع ومستندات تاریخی : افغانستان درمسیر تاریخ تالیف میرغلام محمد غبار وآرشبف شخصی

 

ایمیل آدرس :sasdolati@hotmail.com

 

ویب آدرس: dolati23.blogspot.com

 


بالا
 
بازگشت