شوینیسم پاکستان و خطر تجزیه افغانستان

 

 

تاریخ دشمنی میان افغانستان و پاکستان تقریباً به نیم سده گذشته بر می گردد. هم چنان این دشمنی پس از سرنگونی حکومت طالبی دست نشانده اسلام آباد در کابل در 5 سال اخیر حتا در حضور جامعه جهانی  نه تنها کاهش نیافت بلکه به اشکال مختلف تداوم یافته و اسلام آباد هر گز از استراتیژی خصمانه خود نسبت به افغانستان رو گردان نشد. در نتیجه صدور تروریسم طالبانی بحیث ابزار فشار بر مردم، دولت افغانستان و قوت های خارجی، آنها را در بحران نا امنی بخصوص در مناطق جنوب کشور غرق نموده و هرگز مجال تنفس آرام  نداد. چنانچه ما در 5 سال اخیر شاهد جنگ های لفظی میان رهبران دو کشور بوده ایم که اکثراً در نتیجه پا درمیانی آمریکایی ها ظاهراً فرو کش می نمود.

اما  جنگ لفظی میان حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان و پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان اخیراً در جریان سفر آنها به واشنگتن به اوج خود رسید.   چنانچه این دو رهبر دامنه اتهامات شان را بر یک دیگر، از کابل و اسلام آباد گرفته  تابروکسل و اخیرآً تا کاخ سفید آمریکا گسترش داده و توجه جامعه جهانی را بخود جلب نمودند.

ولی درین« جنگ لفظی» میان دو کشور موضع گیری رهبران کاخ سفید عجیب و غریب و چند پهلوبه نظر می رسد. این در حالیست قوت های نظامی آمریکا و ناتو بهای تربیت و صدور تروریسم ساخت پاکستان در جنوب افغانستان را می پردازند ولی عملاً رهبران کاخ سفید نه تنها از سیاست مشرف در رابطه با تروریسم بگونه شکوهمند استقبال کردند بلکه ظاهراً نقش فرشته بی طرف و میانجی را در میان مشرف و کرزی بازی کردند. این موضعگیری رهبران کاخ سفید در واقع بیشتر به تقویت  و تشویق سیاست تروریست پروری پاکستانی ها کمک نموده و وضیعیت امنیتی در افغانستان وخیم تر  خواهد گردید.

به همین تر تیب جنگ های لفظی نه تنها به  حل بحران  روابط دو کشور کمک نخواهد نمود بلکه به گسترش نا امنی ها در افغانستان نیز تاثیر منفی  بجا خواهد گذاشت. 

حامد کرزی با استفاده از  رسانه های غربی حکومت مشرف را متهم کرد که این دولت در مبارزه به تروریسم بطور جدی مقابله نه نموده و خاک خویش را به بستر تربیت و صدور تروریستان به افغانستان مبدل نموده است.  حامد کرزی مدعی شد که ملاعمر و دیگر رهبران تروریست در کویته در تحت حمایت دولت مشرف قرار دارند. هم چنان کرزی خواهان مسدود ساختن مدارس دینی در پاکستان شد که در تحت پوشش تدریس دین اسلام، نفرت، خشونت و تروریست تر بیت می کنند. وی توافق نامه میان مشرف و طالبان را در وزیرستان شمالی تهدید برای افغانستان نامید که هدف مشرف تقویت طالبان با استفاده از کارت قبایل پشتون به نفع پاکستان است.

اما مشرف از سفر اخیر خود در غرب هم در بروکسل و هم در واشنگتن یک کارزار تبلیغاتی و بازی سیاسی ماهرانه را براه انداخت که همه را در واقع شگفت زده ساخت. وی با پُر رویی خود را متحد صادق غرب در سنگر مبارزه علیه تروریسم  وانمود ساخته و بیشتر بار ملامتی را بدوش شخص کرزی انداخت.

مشرف در آستانه ملاقات سه گانه اش با کرزی و بوش  در مصاحبه ای در تلویزیون CNN نه تنها اتهامات دولت افغانستان و جامعه جهانی را رد نمود بلکه بگونه خیلی گستاخانه و توهین آمیز به آدرس کرزی حرفهای را گفت که هیچ توقع از یک رئیس جمهور ولو کودتاچی خلاف عرف دپلوماتیک و همسایگی نمی رود. سخنان وی که بیشتر به روحیه شوینستی و تهدید آمیز بیان می شد در واقع  توهین به مردم افغانستان نیز تلقی می شود.

مشرف در بحشی از سخنان خود چنین گفت:« معلوم نیست که کرزی چرا اینکار را می کند. وی خود را مثل شتر مرغ فریب می دهد و چشم خود را به  واقعیت های اطرافش  نابینا می اندازد. نمی دانم وی واقعیت ها را به دلایل شخصی برای جهانیان نمی گوید.» مشرف در بخشی دیگری از سخنان خود گفت:« کرزی کشور خود  را بدست خود ویران می کند. کرزی در کابل بدست دیگران اسیر است وی از واقعیت های کشورش بی خبر است».

مشرف در مصاحبه با تلویزیون کاناداگفت:« ما باید باهم کار کنیم ولی کرزی در هیچ مواردی آدم صادق نیست. وی بیشتر نگران موقعیت خود است نه در فکر کشور خود است. وی پشتون است و وی واقعیت های که در اطرافش اتفاق می افتد خوب می بیند».

  مشرف این گفته های  کرزی را که گفته بود ملاعمر در کویته در تحت حمایت پاکستان فعالیت می کند رد نموده، گفت که ملاعمر در قندهار زندگی می کند و از آنجا جنگ را در افغانستان اداره می کند. هم چنان مشرف با تلویزیون CNN گفت که بن لادن بر خلاف اخبار فرانسوی ها زنده است وی در ولایت  کنر افغانستان در تحت حمایت گلبدین قرار دارد. و استخبارات پاکستان در زمینه معلومات دقیق دارد.

همچنان پرویز مشرف این اظهارات کرزی راکه گفته بود من آدرس دقیق تروریستان را بوی [مشرف]دادم مگر وی استفاده نکرد با اظهرات خیلی بی ادبانه رد نمود. وی گفت آدرس ها کهنه بودند و من در حضور کرزی به رئیس امنیت وی، با خشونت بوی گفتم :« این احساس مسئولیت امنیتی تو است که  منتظر ملاقات در ریاست جمهوری با من نشسته بودی تا چند نمبر تلفون و دوسیه را به من بدهی؟ نمبر های تلفون را بعد از 6 ماه به من دادید. آیا تروریستان منتظر ما می نشینند که ما بیاییم و آنها را دستگیر کنیم.  این  بسیار مضحک است».  

اما احمد رشید ژورنالیست شهیر پاکستانی در واکنش با این اظهارات مشرف گفت اتهامات حضور رهبران طالبان در کویته و لست آنها از جانب آمریکاییها تهیه شده در اختیار دولت افغانستان قرار داده بودند. بناً اتهامات بر مشرف همواره نه تنها از جانب دولت افغانستان بلکه جامعه جهانی که در افغانستان حضور دارند مطرح شده است.

مشرف نه تنها بار مسئولیت بی امنیتی در جنوب افغانستان را بدوش  ناتوانی حکومت کرزی انداخت بلکه از سفر خود در غرب خیلی استفاده سیاسی و تبلیغاتی نمود. وی بعد از ملاقاتش با بوش در پاسخ به سوالات ژورنالستان با جسارت و هنر شیادی از عملکرد های دولتش در برابر تروریسم و توافقنامه اخیرش با طالبان در وزیرستان شمالی دفاع نموده گفت که این توافقنامه نه به تقویت طالبان بلکه به خاطر نابودی طالبان به امضا رسیده است. وی این پرسش را رد نمود که گفته می شود توافقنامه با اشتراک فعال ملاعمر با دولت پاکستان عقد شده است. 

 مشرف هم چنان بگونه خیلی گستاخانه و تحقیر آمیز به آدرس کشته شدگان سربازان کانادا در افغانستان  با تلویزیون کاناداگفت: « ما 500 کشته در جنگ با تروریسم داده ایم.  در حالیکه تلفات شما کانادایی ها از 4 و 5 تا بیشتر نمی شود.را جع به چه شما حرف می زنید؟ برای کی شما این حرف را می زنید؟ با کی گپ می زنید؟ شما با رئیس جمهوری یک کشوری حرف می زنید که 500 قربانی درجنگ با تروریسم داده است. شما 2 تا کشته دادید و گیریه می کنید  و فریاد می کشید در تمام جهان که شما تابوط ها دارید. بلی ما هم داریم اما ما 500 تابوت داریم»

 وی هم چنان از تریبون کاخ سفید بخاطر فروش کتابش استفاده سیاسی و ابزاری نموده همه را شگفت زده ساخت. چنانچه در پاسخ سوالی یکی از خبرنگاران که مشرف مدعی شده بود بعد از حوادث سپتمبر آقای آرمیتاژ معاون وزارت دفاع آمریکا وی را تهدید کرده بود که یا با آمریکا باشد و یا آمریکا پاکستان را در نتیجه بمباردمان به عصر حجر تبدیل خواهد نمود، گفت جواب آنرا در کتابم که در 25 سپتمبر از چاپ می بر آید بخوانید تا آن وقت من جواب این سوال را نمی دهم.

مشرف در  مصاحبه با تلویزیون بی بی سی  اتهامات جامعه جهانی را علیه سازمان آی اس آی که دولت در درون دولت پاکستان است و با القاعده رابطه دارد رد نموده  و از آن دفاع نمود. 

   وی از نقش آی اس آی در خنثا سازی توطئه تروریستی در لندن یاد نموده و خواهان نزدیکی استخبارات غربی با آی اس آی شد. وی در انتقاد به آدرس غرب در زمینه چنین گفت:« ما آماده هستیم که یکجا با شما علیه تروریسم برزمیم، اما اگر به« بازی تهمت» خود بر ما ادامه دهید و فکر کنید که حرکت تروریسم صرف در پاکستان است نه در بریتانیا، ما موفق نخواهیم شد» وی در ادامه افزود « غرب برخی اوقات معلومات ارگانهای استخبارات را با ما در میان نمی گذارند و آنها فکر می کنند که ما مردمان عقب مانده هستیم».

مشرف هم چنان مدعی شد که غرب بدون نقش آی اس آی هر گز  در مبارزه علیه تروریسم پیروز نه خواهند شد.  وی از نقش آی اس آی  درختم جنگ سرد ستود. به نظر مشرف« اگر ما با شما نباشیم شما در جنگ تان علیه تروریسم ناکام می شوید. اگر پاکستان با شما همکاری نکند، شما به زانو در آورده خواهید شد. به یاد داشته باشید پاکستان متحد عمده شماست.»

در ادامه سخنانش مشرف باز تاکید کرد:«می خواهم این را برای شما واضح سازم اگر آی اس آی با شما نباشد، شما شکست می خورید.»

همچنان مشرف گفت: « غرب باید مدیون پاکستان باشد که نقش عمده را این کشوردر ختم جنگ سرد بازی کرده ،  است. این آی اس آی بود که در نتیجه خواهش آمریکا نه تنها مجاهدین را  مسلح می ساخت بلکه  طالبان را نیز مسلح ساخت.»

امامشرف با انتقاد به آدرس غرب گفت:« در فردای فروپاشی شوروی غرب پاکستان را خشک و خالی در میدان تنها رها کرد.»
مشرف نقش کشورش در مقابله با کمونیسم و تروریسم را با ر دیگر چنین تشریح نمود:

« ما یگانه ملتی هستیم که کمونیسم را در منطقه شکست دادیم. ما یگانه ملتی هستیم که حالا در خط مقدم  جنگ علیه تروریسم در منطقه قرار داریم. ما یگانه ملتی در منطقه هستیم که 80 هزار سربازان خویش را در مقابله با تروریسم و حفاظت از مرزهای شمال غربی خود با افغانستان مستقر نمودیم. ما یگانه کسانی هستیم که 680 عضو القاعده را دستگیر و به آمریکا تسلیم دادیم. ما یگانه نیروی هستیم که ستون فقرات القاعده را در کوهستانات  پاکستان شکستاندیم. تروریستان در گذشته صد ها تن بودند ولی حالا در نتیجه تسخیر مواضع شان توسط آرتش مان در فرار قرار داشته و به چند تن معدود  می رسند.» 

تروریسم بحیث ابزار امتیاز گیری

واقعیت اینست که  پاکستان بحیث پایگاه تروریسم جهانی در منطقه مبدل شده است که نه تنها ویرانی افغانستان و کشتار سربازان غربی در جنوب  افغانستان محصول آن است بلکه تهدید واقعی در پایتخت های کشور های غربی نیز می باشد. اما سیاست مداران پاکستان از تروریسم بحیث ابزار سیاسی و ابزاری برای ترساندن همسایگان خود بخصوص افغانستان بلکه برای کشور های غربی نیز بهره برده ، امتیاز میگیرد. چنانچه مشرف در آستانه سفر خود به کابل، بروکسل و واشنگتن   2500 تن طالبان و اعضای خارجی متهم به القاعده را در نتیجه توافق با سران قبایل طرفدار طالبان در وزیرستان شمالی رها نموده تا با فشار آوردن به دولت افغانستان و قوت های ناتو و آمریکا در جنوب افغانستان،  کشور های غربی را ترسانده و از آنها امتیازات سیاسی و مالی بگیرد. متاسفانه هم در بروکسل از مشرف استقبال و ستایش شد و هم در واشنگتن. چنانچه آقای بوش در حضور جهانیان از وی خیلی قدر دانی نموده مشرف را رئیس جمهور« شجاع» نامیده  و چشم پوشی از سیاست تروریست پروری وی نمود. این حمایت و پزیرایی از مشرف باعث آن شد که مشرف نسبت به هر وقت دیگر با گستاخی و بی شرمی نه تنها از سیاست های خویش دفاع نماید بلکه با توهین و اتهامات به آدرس کرزی بپردازد.

شاید  خطرناک ترین پیام مشرف با استفاده از تریبون غرب  این باشد که وی برای غرب وانمود ساخت که کلید  ثبات افغانستان به دست اسلام آباد است. وی هم چنان با تداوم تحرکات صدور تروریسم طالبانی در جنوب افغانستان و ترساندن قوت های ناتو و ائتلاف برای غرب این اندیشه را تلقین کرد که افغانستان حوزه منافع این کشور است و هیج بازی منطقوی  بدون نقش پاکستان موفقیت ندارد. 

بازی با کارت قبایل و آرمان صوبه پنجم

مشرف در هنگام بازدید خود از کابل حرف های زیادی گفت که کمتر مورد توجه و ارزیابی قرار گرفتند. وی با هوشدار دادن رشد سریع اقتصادی و نفود سیاسی و نظامی هند و چین بحیث ابرقدرت های بی رقیب منطقوی در آینده، از افغانستان در واقع دعوت نمود که بدون اتحاد با پاکستان راهی دیگر ندارند تا در برابر چالشهای آینده به تنهایی مقاومت کنند.  مشرف در بخشی از صحبت های خود چنین گفت:   "اگر می خواهيم در منطقه صلح و ثبات تامين شود، بايد و بايد ما (افغانستان و پاکستان) با هم يکجا باشيم و من حتی نمی توانم به انتخاب دومی به جز اين فکر کنم."(بی بی سی)

  ما باید « باهم یکجا باشیم»، این حرف چند پهلو را وی ظاهراً در زیر نام برادری  ابراز نمود که کمتر مورد توجه جامعه افغانی و حتا نخبگان سیاسی افغانستان قرار گرفت. با توجه به سیاست شوینستی پاکستان و نیات عمق استراتیژیک این کشور در رابطه با افغانستان ، «باهم یکجا باشیم» چند معنا دارد: آیا هدف مشرف از« باهم یکجا باشیم»  الحاق افغانستان بحیث برادر کوچک در صوبه پنجم پاکستان  است و یا در تشکیل یک کنفدراسیون طوریکه آقای حکمتیار در اوج جهاد به ضیا الحق وعده آنرا داده بود؟ و یا هدف از «باهم  یکجاباشیم» بحیث عمق استراتیژیک  در سنگر ضد هندوستان است و یا کدام چیز دیگر؟ 

بازی با کارت قبایل پشتون در هر دو طرف خط دیورند  شاید خطرناک ترین رویکر دیست که مشرف بگونه علنی در پیش گرفته است. وی نه تنها در کابل در حضور رهبران دولت افغانستان استفاده از موقعیت جغرافیای سیاسی و ساختار قومی افغانستان را به نفع کشورش پنهان نه نمود بلکه در بروکسل در پارلمان اتحادیه اروپا طالبان را خطرناک تر از القاعده بخاطری معرفی نمود که  ریشه در حمایت قبایل پشتون دارند. ازینرو مشرف نه تنها طالبان را یک نیروی مردمی معرفی کرد بلکه خود را  قیم قبایل دو طرف سرحد نیز معرفی کرد. این در حالیست که وی کرزی را بی پایه در میان قبایل پشتون از تریبون غرب معرفی نمود.

 یکی از نتایج تصامیم جلسه مشترک بوش، کرزی و مشرف در واشنگتن این است که مشرف و کرزی در باز گشت به کشور های شان جرگه قبایل دو طرف سرحد را ظاهراً بخاطر تامین امنیت دعوت نمایند.

فکر می شود طرح جلسه سران قبایل دوطرف سرحد در واقع طرح مشرف است که واشنگتن را نیز در زمینه متقاعد ساخته است. زیرا مشرف در سفر اخیرش به غرب  از توافقنامه با سران قبایل وزیرستان دفاع نموده و وی آنرا برای تامین ثبات و امنیت مفید  شمرد. ازینرو توافقنامه وزیرستان را مشرف بحیث الگو در افغانستان نیز بکار گرفته  که هدف اصلی آن دادن خود مختاری  و ایجاد حکومت  طالبان در ولایات جنوبی کشور است. بدین تر تیب اسلام آباد می خواهد که  طالبان را بحیث نیروی مردمی مشروعیت بخشیده و در جنگ علیه قوت های خارجی، دولت کرزی و  اقوام افغانستان استعمال نماید.

بسیاری ها فکر می کنند کشاندن پای قبایل دو طرف سرحد در حمایت از طالبان تحت نام آوردن ثبات پیامد های خیلی خطر ناک داشته و در واقع    اسلام آباد یک گام بسوی تجزیه افغانستان بسوی صوبه پنجم پا کستان بر می دارد.

 اما آقای کرزی در بازگشت به وطن با طرح مشرف نیز هم عقیده به نظر می رسد . نظر به گزارش بی بی سی  به گفته آقای کرزی« عناصری در دو سوی خط ديوراند، با تضعيف نقش سران قبايل و روحانيون اين منطقه را آشوب زده کرده و باز گرداندن نقش سران قبايل به آنها دوباره می تواند آرامش را به اين منطقه باز گرداند.» این در حالیست که بسیاری روحانیون تندرو نظیر  مولانا سمع الحق، مولانا فضل الرحمن، قاضی حسین احمد  و یک تعداد دیگر، هم چنان جنرال متقاعد نظیر نصرالله بابر ورئیس سابقISI  حمید گل و هم چنان تعداد کمی سران قبایل در دو طرف مرز نیستند که هم در  گذشته و هم در حال حاضر عامل عمده تباهی افغانستان به شمار می آیند.

افزون بر آن تاریخ دونیم سده اخیر بار ها نشان داده اتکاء به قبایل نه تنها ثبات و امنیت را در منطقه به ارمغان نه آورده بلکه باعث تقویت جنگ سالاریسم قبیلوی، ملیشه گرایی، امتیاز طلبی از بین رفتن  قانون مدنی و سر انجام منجر به فروپاشی دولت ها شده و استعمار سنتی و نوین با ابزار ساختن عناصر قبیلوی منافع خود را نه تنها در افغانستان و حتا در کل منطقه نهادینه ساخته است. به نظر می رسد پاکستانی ها با آگاهی عمیق از نقش تاریخی عناصری قبایلی بحیث ابزار در خدمت استعمار، می خواهند در حال حاضر نیز از آنها در زیر پروژه طالبان و بنام دین اهداف شوینستی خود را بر افغانستان در عمل پیاده کنند. چنانچه در سه دهه اخیر اسلام آباد با اجیر ساختن و تحمیق ساختن گروهای« قبیله ذهنیت » و عقب گرا ،ماشین جنگی و سیاست های آزمندانه و شوینستی خود را به قیمت تباهی و بربادی افغانستان به نمایش گذاشت.

ضعف  کرزی و شکست دولت سازی

صرف نظر از توطئه های پاکستانیها علیه روند دولت سازی در افغانستان و هم چنان  سازش آمریکایها با منافع  اسلام آباد، واقعیت اینست که توانایی ها و ضعف داخلی دولت کرزی را هم نباید از نظر دور نگهداشت. کرزی به همان اندازه که بحیث یک رهبر نا توان در مبارزه  علیه تروریسم طالبانی، فساد اداری، فقر شدید  وناکام در ایجاد اعتماد ملی و همبستگی ملی است، در سیاست خارجی خود هم بخصوص در مقابل مداخلات پاکستانی ها کدام استراتیژی ملی دفاع از میهنش را ندارد و اینک در آستانه سقوط دوباره افغانستان به کام پاکستان  قرار دارد.

 افزون بر آن  از تریبون جهانی طوریکه مشرف با زرنگی به نفع کشورش استفاده اعظمی نموده واز سیاست  دولتش(حتا با تسلط ضعیف و شکسته بر زبان انگلیسی)  دفاع نموده و به اصطلاح با کله و لباس به چشم جهانیان در آمد، اما آقای کرزی (با وجود تسلط بر زبان انگلیسی و فصاحت کلام) نه توانست ذهنیت جهان را تغیر داده و از حقانیت سیاستش دفاع نماید.  

نیاز به جبهه مقاومت ملی جدید است

واقعیت اینست که روابط تنگا تنگ اسلام آباد و واشنگتن این تصور را نسبت به هر وقت دیگر تقویت نموده است که تقویت تروریسم با استفاده از خاک پاکستان یک پروژه مشترک است که سابقه در دو دهه گذشته داشته  و هم بعد از حوادث سپتمبر نیز در تحت یک سناریوی واحد به پیش برده می شود. به نظر می رسد در حال حاضر نسبت به نیات و صداقت واشنگتن در جنگ علیه تروریسم همه جهانیان شک دارند. چنانچه در شماره اخیر خود مجله شپیگل در یک مصاحبه اختصاصی از آقای نیومن سفیر امریکا در افغانستان در بخشی از سوالات خویش می پرسد: «  با استفاده از حضور خود آمریکا در افغانستان کدام اهداف استراتیژیکی را در منطقه تعقیب می  نماید؟  آیا این هدف چین است؟ ایران؟ و یا نفت؟»

 سازش اخیر بوش با مشرف و نادیده گرفتن نقش پا کستان در تربیت و صدور تروریسم به افغانستان و پایتخت  کشور های اروپایی قبل از همه دوپرسش را در برابر هر وطنپرست افغانستان که کشورش قربانی تروریسم و به پایگاه بازی های غرب مبدل شده است، قرار می دهد:

 نخست اینکه  وقتی آقای کرزی با اتکاء به حامی خود یعنی واشنگتن نه توانست در برابر شوینیسم پاکستانی از حق امنیت و استقلال کشور خویش دفاع کند، پس دولت و مردم افغانستان تا چه وقت زهر آقایی واشنگتن را تحمل کرده و در گرو بازی های تنگا تنگ واشنگتن و اسلام آباد اسیرباشند؟

پرسش دیگر این است وقتی واشنگتن یک بخش افغانستان را خلع سلاح می کند و بخشی دیگر آنرا توسط پاکستان مسلح می سازد و خود در برابر  صدور تروریسم پاکستانی   از افغانستان دفاع کرده نمی تواند و یا نمی خواهد دفاع کند،  پس چه نیازی به موجودیت آمریکا در افغانستان وجود دارد؟

من یقین دارم جناب رئیس جمهور حامد کرزی در بازگشت از سفرش از واشنگتن  معتقد شده باشد که خطر  تسلیمی  کلید سر نوشت افغانستان برای پاکستانی ها توسط  آمریکایی ها بعید نیست.

 حالا زمان آن فرا رسیده که جناب کرزی دین ملی و وطنپرستی خود را بجا کنند، با شهامت در برابر بازی های مشترک واشنگتن و اسلام آباد به ایستند و سر تسلیم فرو نه برند. هم چنان این ادعای مشرف را که در برابر رسانه های جهان گفت: « کرزی  نگران موقعیت خودش است وی در فکر کشورش نیست» را در عمل باطل سازند.

فکر می شود برای نجات افغانستان نیاز به ایجاد یک جبهه مقاومت ملی جدید است. کرزی می تواند   با یک فراخوان ملی با اشتراک همه وطنپرستان افغانستان با کنار گذاشتن  همه اختلافات فکری، گروهی و یا قومی دست به تشکیل این جبهه  زده و واکنش در برابر سازشهای واشنگتن و اسلام آباد نشان دهند.  من یقین دارم مردم افغانستان در لحظات خطر صرف نظر از اختلافات شان،  در برابر تهدید ها و تجاوزات خارجی ها باهم یکجا خواهند ایستاد و کرزی را تنها در میدان مقاومت نه خواهند گذاشت.

 اما اگر جناب کرزی اراده، شجاعت و توانایی ایجاد جبهه مقاومت ملی برای نجات افغانستان از توطئه جدید پاکستانی ها را  ندارد و یا موقعیت شخصی و وابستگی سیاسی وی به واشنگتن  امکان این را نمی دهد که در کنار مردمش در بدترین شرایط افتخار مبازه آزادی بخش ملی را نصیب شود، در آن صورت جناب شان مطمئن باشند که هر گز جای مقاومت ملی جدید خالی باقی نخواهد ماند. درین سر زمین مرد آفرین همانگونه که در برابر تجاوزات گذشته از جمله در برابر تروریسم طالبانی ساخت آی اس آی کسی میدان نبرد و مقاومت را رها نکرد، در آینده هم با کرزی و یا بی کرزی این مقاومت تداوم خواهد یافت.

 

**** 

 هارون امیرزاده

لندن-  30سپتمبر 2006

 

 

 


بالا
 
بازگشت