پنجشیری دلاور مردی از تبار آزاده گان

    عالم

 

درین روزها تعدادی از سایتهایی انترنتی وهمچنان حلقه هایی معلوم الحال سیطره جویان قومی ، کار زار تبلیغاتی وسیع را علیه پتجشیری ، شخصیت شناخته شده سیاسی، فرهتگی واجتماعی میهن عزیز ما براه انداخته اند. پنجشیری یکی از پیشکسوتان وعلم برداران تهضت روشتفکری کشور ، در مبارزه با استبداد، ارتجاع قرون وسطایی ،بیداد گری طبقاتی ، قومی واتنیکی ونبرد عادلانه مردم افغانستان برای استقلال ، آزادی، عدالت اجتماعی و برابری ملی در کشور ، ازین جهت آماج حملات ناجوانمردانه ونامردانه قبیله گرایان وحلقه های معلوم الحال شؤونستی قرار گرفته است ،که به سنت منسوخ انحصارقدرت سیاسی وموروثی بودن آن ایمان نیاورده است  ودر برابر آن با قلم وقدم مردانه ایستاده است .

      جرم پنجشیری اینست ، که با قاطعیت از موجودیت مرگ عدالت سیاسی ، قومی و اتنیکی ، در تحت دولت  مداریهای  زمامدار ان قبیله ای افغانستان وامیران گوش بفرمان استعمار ، مردمش را  ونسلهای نو رسته وطتش را  آگاه ساخته است  .

   پنجشیری یخاطر آن مورد طعن ونفرت قرار دارد ، که از تمام مجاری وامکانات میسر ، انحصار قدرت سیاسی  و موروثی بودن آ نرا بچالش کشیده است وخواستار تقسیم عادلانه قدرت سیاسی در کشور شده است .

   پنجشیری مورد ملامت اتنو سنترستها است ، که به تابوی مقدس «وحدت ملی »،و « ملت واحد » در پیشگاه شیفته گان انحصار قدرت سجده نکرده است .و در عوض راه کار های اساسی واصولی  اتحاد سیاسی و اجتماعی  مردم افغانستان را برای پروسه ملت شدن  وحرکت بسوی وحدت ملی وبر پایی دولت ملی  مطرح کرده وبا متانت وشجاعت ، که ویژه ای شخصیت پنجشیری است ، هجویات بیمار گونه درین مورد را بطور مستند و مستدل رد کرده است  .

   بر خلاف ادعای کین توزانه سیطره جویان قومی ،  در هیچیک از طرحها ونوشته های سیاسی پنجشیری  مسا له افتراق ملی مطرح نیست وتمام ادله ها وپیشنهادات  پنجشیری بر محور همبستگی رزمجویانه ملی ، اتنیکی وقومی  مردم افغانستان واتحاد داو طلبانه آنها میچرخد  . پنجشیری بانگ رسای خود را بر علیه هرکونه افتراق افگنی ، زور گویی ، غصب حقوق حقه سیاسی ، فرهنگی ، اتنیکی وقومی  تمام اتنی ها واقوام افغانستان بلند کرده است ، نه اینکه خود در پی افتراق باشد .

   پنجشیری به همه زحمتکشان میهنش بدون تفاوت گذاشتن به اتنی ها واقوام عشق ورزیده است  وخدمت به میهن وهم میهنانش  را عبادت والاتر انسانی خود دانسته است . در کلیه طرح ها ، مقالات و دستنویسهای پنجشیری بر مسا له اعتلای فرهنگی ،سیاسی ، اقتصادی واجتماعی جامعه برادر پشتون و  حل مسا له کوچیهای افغانستان بطور خاص تاکید شده است .

   اما پنجشیری کار نامه های ننگین سلاطین ، امرا، حاکمان  ومیر غضبان وابسته به استعمار را ، که مایه خجلت ، شرمساری و لکه های ننگ برجبین تاریخ معاصر افغانستان  اند ، بطور همه جانبه بر ملا کرده است  . چنین موضعگیری اصولی است ، که بزعم وطعم قبیله سالاران  پذیرفتنی نیست و آنرا مخالفت با اتنی برادر پشتون بقلم داده اند . در حالیکه پنجشیری هیچگاه  بین سلاطین ستمگستر  وجامعه برادر پشتون   علامت تساوی نگذاشته است .   در همه طومار های منتشر شده  به استثنای توهین ، تحقیر وناسزا گفتن ها به آدرس پنجشیری یک مورد هم بچشم نمیخورد ، که طرح ها ونظریات پنجشیری بطور اصولی نقد شده باشد و خواننده گان بدانند ، که منتقدین پنجشیری مسا له جدیدی را پیشکش نموده  اند . همه  با کین توزی قبیله یی  دشنام داده اند وهر کدام در مسند استنطاق از پنجشیری بر آمده اند ، وخود را در همان نقش دستگاه های تفتیش عقاید  قرون وسطایی امیران وسلاطین افغانستان  قرار داده اند ، که هزارها روشنفکر و روشنگر  میهن مارا سر به نیست کرده اند. .صرف نظر ازین همه هیاهوی تبلیغاتی و پروپاگند سازیها ، که از آدرسهای مختلف صورت گرفته است ، تمام نوشته ها همان تکرار مکررات و همان سناریوی شناخته شده قبلی قبیله  گرایان است ، که در خصومت ودشمنی  با مشارکت عادلانه  اتنی ها واقوام افغانستان  در قدرت واداره امور جامعه و برسمیت شناختن حقوق مدنی ، سیاسی، فرهنگی، تاریخی و حفظ هویتهای اقوام واتنی های جامعه افغانستان باز تاب یافته اند .

   مجموعه سوالات ونظریات استنطاق گونه بر علیه پنجشیری روی چند مسا له دور زده اند ؛

   - پنجشیری  «ملت افغان» و« وحدت ملی » را قبول نداشته و با ارایه طرح ها ونظریاتش  نفاق وشقاق را در بین مردم افغانستان دامن میزند .

- در دوران حاکمیت جناح خلق  نفاق را بین حفیظ اله امین ونور محمد تره کی ایجاد کرده  است .

- در دوران ریاست جمهوری دوکتور نجیب اله  به ایجاد اختلافات بین جناح خلق وموصوف  دامن زده   است

-   بخارج وابسته بوده واز آنها دستور میگرفته است.

-   با نام افغانستان وجامعه پشتون مخالفت دارد .

-  از جنگسالاران حمایت میکند .

-   به مقدسات ، افتخارات وشخصیتهای ملی تعرض کرده است .

-   با «جامعه جهانی» مخالفت ورزیده است .

       وتعدادی ازین پرسشها ؛,

 گرچه نوشتها وطرحهای پنجشیری درین مورد به همه این سوالات پولیسی بطور بسیار صریح وروشن جواب گفته است وهیچ نیازی به توصیح بیشتر ندارد  ولی برای آگاهی این دوستان وسایتهای ، که علاقمند پخش چنین نظریات اند ، لازم میدانم تا مکث کوتاه وگذرایی پیرامون این موارد بعمل آید  تا بدرستی ویا نادرستی پرسشهای مطروحه درین مورد تاحدودی پاسخ ارایه شده با شد ؛.             

پنجشیری در مبارزه اش بخاطر تعلق خاطر به نظام عادلانه سیاسی و بویژه نظامی که حامی زحمتکشان کشورش باشد ، نه بطور ریاکاری و پوشیدن ماسک مانند تعدادی ، که هرروز چهره بدل میکنند ، بل با صداقت بی پایان به راه وآرمانهایش  ، بهای گزاف پرداخته است .

   پنحشیری منحیث یکی از موسسین ح ، د ، خ، ا، باآگاهی   واعتقاد به پیروزی خلقهای دربند وزنجیرش در جریان مبارزه سیاسی خود چهار بار با گذشتاندن حبسهای طولانی وپذیرایی زنجیر وزولانه استبداد قبیله یی افغانستان بزندان افتاد  ولی هیچ خللی در روح وروان سرکش وانقلابی اش ایجاد نگردید ، دربرابر استبداد واستعمار تسلیم نشد ، معامله سیاسی نکرد ، واز آرمانها وایدالهایش برای رهایی انسان میهنش عقبگرد نکرد . همسنگر بودن پنجشیری با بهترین فرزندان ازبک، ترکمن، تاجک، پشتون ، هزاره ودیگران مسا له ایست ، که عظمت طلبان قومی  نمیتوانند پنجشیری را از زحمتکشان پشتون جدا کنند وبه آ ن مهر وبر چسپ سکتاریست بزنند ،  پنجشیری در دوران کارش در وزارت های تعلیم وتربیه و فوایدعامه ، که با بغض وکین قبیله گرایان مواجه بوده است ، مصداق بهترین خدمتگذاری به هموطنانش بوده ، ودر تمام عملکرد های کوتاه مدتش   یک مورد از گرایش پنجشیری به قوم گرایی ، حق تلفی هایی اتنیکی وقومی  ( مانند قبیله گرایان ، که از یک قریه  پنجاه جنرال وجود داشت و یک ولایت مجموع ادارات نظامی ، سیاسی، فرهنگی واقتصادی را در کشور قبضه کرده بود ) ، وجود ندارد .پنجشیری از استعداد همه ای فرزندان اقوام واتنی های مردم افغانستان  در راه خدمت گذاری به میهن مشترکشان استفاده کرد وآنهارا به خدمت گماشت  عملکرد هر انسان در قدرت بهترین ملاک ارزیابی شخصیت او  ست. اگر سیادت طلبان قومی موردی را در جهت گرایشات تنگنظرانه قومی پنجشیری ، بخاطر دارند لطفا آنرا تحویل مطبوعات دهند تا همه ای مردم بر آ ن قضاوت کنند .

 

   در دوران حاکمیت جناح خلق ح،د، خ، ا ،پنجشیری با آنکه از زمره موسسین حزب بود ، ولی همواره عظمت طلبان قومی ، در اتخاذ سیاستها واقدامات شان پنجشیری را درحاشیه میگذاشتند و درتمام این د و.ران پنجشری از تصمیمگیریها بدور نگهداشته شد. ناسیو نالیستهای قومگرا به تصفیه های هولناک  دوستان پنجشیری در بیرو.ن از حزب وهمچنان در داخل  حزب پرداختند و بسیاری از آنها را سر به نیست  کردند .

   حفیظ اله امین از همان آغاز کودتای ثور در نقش قوماندان انقلاب ، برای خود چهره اساسی ومرکزی قایل بود واز وجهه تره کی تا زمانی استفاده ابزاری کرد ، تا به تصفیه همه مخالفین ورقبای سیاسیش از حرب ودولت انجامید  . بعدا به سر وقت رهبر خود نیز رسید . تاریخ مغاصر افغانستان، برای تصرف تاج وتخت، سلطه وقدرت سیاسی ، پدر وپسر، برادر وبرادر را وادار به قتل همدگر ساخته است . چی رسد به مناسبات استاد وشاگردی  . . .

   واقعیت امر اینست ، که حفیط اله امین با گرایش تند وسریعش بجانب حلقه ای از کشورهای جانبدار غرب درمنطقه ، در یک معامله با دکتاتور نظامی پاکستان و پادوی داخلیش حکمتیار قرار ومدارهای متعددی بست . امین مصمم بود تا با جادادن حکمتیار در قدرت ،   حلقه  اتصال منطقه ای امریکا با افغانستان را وصل کند . تابتواند با همکاری پاکستان  وامریکا دولت قبیله ای خود را بجای حاکمیت ح، د، خ، ا بطور کامل جا گزین سازد . بطور طبیعی این مسا له  نمیتوانست بدون تصفیه هایی خونین وهولناک همه شخصیتهای با نفوذ حزب و نهادها ، سازمانها وروشنفکران ملی ومترقی در  جامعه ،  امکان پذیر گردد. بنابرین اولا به تصفیه جناح پرچم با استفاده از نفوذ رهبر پرداخت  بعد به قتل عام همه نهادهای روشنفکری  و همه شخصیتهایی، که سرشان به تن شان در جامعه میارزید  مبادرت ورزید وبعدا بهترین فرزندان جناه خلق راسر برید .پنجشیری ودیگران در رده ای بعدی قرار داشتند .این همه بخاطر آن بود ، تا درآنزمان « جامعه جهانی » حضورش را در افغانستان  تسجیل کند ، اما تناسب قوای بین المللی درمنطقه طوری بود ، که مانع تحقق آن شد .

   پنجشیری در دوران حاکمیت کوتاه مدت امین به شوروی فرستاده شد ودر حکوتمداری امین تبعید گونه زنده گی کرد . بنابرین صرف « چری های» کورسواد سیاسی میتواننداین همه حوادث خونین را ، که توسط امین  بخاطر بستن کمر بند سیاه امنیتی وتحقق اهداف استراتژیک  «جامعه بین المللی»  ، افغانستان را بخاک وخون کشید، در نقش تحریک آمیز پنجشیزی بیبینند .

   مساله کودتای شهنواز تنی با حکمتیار  زیر رهبری  آ ی، اس ، آی.  در تبانی کامل با « جامعه  جهانی »  ادامه همان پروژه قبلی  امین بود ، که بار دیگر بنا بر تغیر تناسب قوا در منطقه ،  از جانب  حلقه های استعماری طراحی سازماندهی وبکار انداخته شد .رهبران کودتا به آغوش آ ی ، اس ، آی لمیدند وکفاره گنا هان کودتا گران  به گردن پنجسیری ودیگران افتاد. تا جاییکه من شاهد زنده جریان کودتا بوده ام ، پنجشیری وتعدادی از رهبران جناح خلق  تا آخرین لحظات وقوع کودتا ، تلاش داشتند ، تا آنرا بشیوه ای  مسالمت آمیز حل وفصل کنند  وبطور متناوب بین ریاست جمهوری ومقامات کودتا ، که در داخل بودند رفت وآمد داشتند . ولی محل اصلی کودتا  در پاکستان بود  ورهبران داخلی کودتا اراده مستقل از خود نشان ندادند، بنا برین همه تلاشها برای باز گشت به ثبات ناکام شد.  معلوم نیست چرا این قبیله گرایان  در صدد اند  نقش  آی، اس، آی ، پاکستان  و«جامعه جهانی » را درین ماجرا  کم اهمیت جلوه دهند وبه نقش پنجشیری درین افتراق تاکید نمایند ؟ ،  حوادث  جاری حضور «جامعه بین المللی  » همه این غوغا هایی کین توزانه را از آفتاب روشنتر ساخته است ، ودرین مقال  بحث بیشتر روی آ ن باعث طولانی تر شدن کلام میگردد.

   مساله دیگر  دور از اخلاق  سیاسی ، تهمت وابسته بودن پنجشیری به روسیه است ، نظریه پردازان عظمت طلب بدون ذکر کدام سند ومدرک درین مورد ، تراوشات ذهن های دود اندود وقبیله یی خود را بخورد خواننده گان داده اند . این آقایون نگفته اند ،که این همه جعلیات واکاذیب را به اساس چی سندی بدست نشر سپرده اند ؟.

   حقیقت مسلم آنست ، که پنجشیری اگر سرودی در همبستگیی با خلقهای شوروی سروده است ، در مورد خلقهای  ویتنام، کوبا ، کوریا و . . .، نیز سروده است . همبستگی بین زحمتکشان وخلقهای کشور های مختلف دال بر وابستگی نیست . سرنوشت سیاسی پنجشیری در زمان حضور ومداخله نظامی شوروی درافغانستان و موجودیت ارتش ومشاورین آن کشور به همگان روشن است .

   پنجشیری دراولین هجوم شوروی به افغانستان  از وزارت فواید عامه سبکدوش وراهی زندان گردید  ولی بنا بر نفوذش در جناح خلق از زندان آزاد گردید،  اولا ، مسول یک شعبه تشریفاتی  در کمیته مرکزی گردید ،  سپس به تایید مشوره دهنده گان شوروی ازین پست نیز سبکدوش  شد، متعاقبا از عضویت در بیروی سیاسی منفصل گردید . این همه فعل وانفعالات در مورد پنجشیری در رمانی صورت پذیرفت ، که در امر ونهی وتقرر کادرها مشاورین شوروی نقش اساسی داشتند  . .وابسته گان استخباراتی شوروی  از خورد ظابطان تا جنرالان ارشد  بالا کشیده شدند ودر مقامهای وزار  تهای قوای مسلح  قرار گرفتند ، ،برای عده ای  جهت  انتقال مصوؤ ن به شوروی تابوت ساخته شد   ، پولینوم اجباری برای افراد مورد نطر تدویر یافت . این چگونه وابستگی پنجشیری  بود ، که پیوسته ومرحله به مرحله به مجازات کشیده  شد . واقعا این دگر دیده درایی رندانه است ،که به گفته ضرب المثل وطنی ما «برف بام خود را بالای بام دیگران می اندازند »، برای این همه مبلغین مزدور باید خاطر نشان گردد، که شما بر تمامی دستگا ه های استخباراتی کشور از مدت  طولانی بدینسو تسلط کامل داشته ودارید ، لطفا برگی ازین همه وابستگی  به اختیار خواننده گان تان  قرار دهید تا همه به آن قناعت کنند وازین مناقشات بیهوده دست بردارند .

   منتقدین پنجشیری ایرادگرفته اند ، که پنجشیری به « ملت » و« وحدت ملی » ، معتقد نیست و تعریف ،که از ملت  ارایه داده است زاده اختراع خودش است . در حالیکه پنجشیری بر خلاف این ادعا در نوشته شان ، که موردبحث است ، کدام تعریف مشخص از ملت ارایه نداده است ، که مورد ایراد  باشد ، بل ایشان به نقش طبقات ولایه های اجتماعی  در درون ملت اشاره کرده است ، ونتیجه گیری پنجشیری از قرار دادن زنان  وجوانان وکته گوریهای مختلف  اجتماعی در درون ملت، بر خورد طبقاتی به این مسا له است . هر جامعه ای طبقاتی چی ملت باشد و چی نباشد ، کنشها وواکنشهایی طبقاتی را در درون خود ، دارد .  ملت چون دچار تضاد وکشمکشهای طبقاتی است ، نمیتواند واحد باشد . منتقدین ، با نقل قولهای مسخره ، از نوشته پنجشیری ، تعبیر دلخواه خود را ازان بیرون کرده اند.

   در مورد نبودن ملت و  وحدت ملی  ادعایی منتقدین پنجشیری ،  ادعایی ذهنیگرانه  ای بیش نیست . ما، که تا کنون سرحد قبول شده سیاسی ، فرهنگ مشترک ، که نمایان گر تبلور  خورده فرهنگهای تمام اقوام واتنی ها باشد ، موسیقی ملی ، بازار مشترک اقتصثادی،  اقتصاد بهم تنیده و. . .  نداریم ، چگونه ملت هستیم ؟ زمانیکه ، ما ملت  نیستیم ، چگونه ممکن است ، وحدت ملی ، داشته باشیم ، این ها بحثهایی است که درین جا امکان ومجال بحث روی آنها نیست وبه کنج وکاو بیشتر نیاز دارد ، ولی به هرصورت ،  حوادث خونبار سرکوبهای قومی واتنیکی با لوسیله لشکر حشری وقومی با حمایت خارجی  وبرخوردهای خونین بین گرو ه ها ی مختلف سیاسی وقومی  درافغانستان ، بخوبی نشانداد، که نه ما ملت هستیم و نه درین کشور هیچگاهی وحدت ملی وجود داشته است . آنچه بعنوان وحدت ملی عوضی گرفته شده ، سکوت موقتی قبل از طوفان بوده است ، که در اثر سرکوب خونین زمامداران قبیله یی در همکاری با استعمار خارجی وجود ، داشته است .

   از جانب دیگر بحران قومی واتنیکی در کشور همواره بحران استعماری بوده است.، که با لوسیله استعمار انگلیس آغاز شد و اکنون «جامعه جهانی »بخاطر حضور دراز مدتش به این بحران دامن میزند . پادوهای منطقوی استعمار در حدت وشدت این بحران اثرات مخربی را وارد کرده اند . بنابرین ما برای ملت شد ن ،  ایجاد وحدت ملی وبرپایی دولت ملی  در قدم نخست  به اتحاد سیاسی واجتماعی اتنی ها واقوام مختلف  نیاز مند هستیم ، واین تنها با تقسیم قدرت سیاسی ، تامین مشارکت عادلانه  در قدرت واداره امور جامعه  و ایجاد اداره بازی ،که مردم در محلات  خود ،  گرداننده گی اداره را بدوش داشته باشند و همه  اتنیها واقوام در تعین مقدرات ملی ، فرهنگی و تاریخی خود سهیم باشند ،  میسر است و  بدینترتیب  میتواند  پشتیبانی داوطلبانه مردم را  از دولت مرکزی ممکن گرد اند . نه با برپایی دولت متمرکز. اگر تمرکز قدرت راه حل وحدت ملی میبود ، ما حد اقل از زمان امیر عبد الرحمن بدینسو ، دولت ها وحکو مت های متمرکز داشته ا یم ولی هیچگاه شاهد وحدت ملی نبوده ایم.

   برای ایجاد فرهنگ مشترک ملی ، که انعکاس دهنده هویت ملی باشد ، باید همه خورده فرهنگهای اقوام واتنی های جامعه را کنار هم گذاشت و از همه  فرهنگ ها ،  فرهنگ مشترک ملی را بوجود آورد .نه اینکه همه فرهنگهارا با فشار واستبداد در یک فرهنگ ذوب کرد و با هویت زدایی فرهنگی دیگران « ملت افغان»  ساخت ونام این فرهنگ را  « افغانیت »  گذاشت .

   اصولا  نه تنها،  تقسیم قدرت سیاسی واشتراک عادلانه در سیاست ، فرهنگ ، اداره ، اقتصاد ومقدرات تاریخی ، باعث تجزیه وافتراق نمیگردد، بلکه سلامت بهم پیوستگی اقوام واتنی ها وثبات سیاسی واجتماعی در جامعه را تضمین میکند . راه برای رفع بحران  وگذار به ثبات تنها با مسامحه وکنار آمدن با یکدیگر میتواند ، ممکن ومیسر گردد . هر قوم واتنی درجامعه ، هویت معین تاریخی خودرا دارد ، هیچ کدام از اقوام واتنیها  از کدام سیاره وماه به افغانستان پرتاب نشده اند ، که یکی اصل باشد ودیگری کم اصل ، یکی صاحب خانه باشد ودیگری مهمان .بنابرین توافق روی هویت مشترک تاریخی ، مسا له مهمی برای وفاق ملی است ، اگر یکی ،  جامعه را تاجک بسازد ، یکی پشتون ، یکی ازبک ، یکی هزاره و . . . ما بکجا بر میگردیم ؟  هیچیک از ما باید در تلاش آن نباشیم ، تا هو.یت خود را بر دیگران تحمیل کنیم ، بل باید دنبال هویت مشترک فرهنگی ، وتاریخی باشیم ، که مشمول تعدادی از اتنیها واقوام  افغانستان باشد ، بدینسان اگر کسی بشهر وندی   متساوی الحقوق ، بودن میاندیشد ، پیشکش کردن نام برای هویت مشترک ملی ، از جانب پنجشیری یا هرکس دیگر ، نباید حساسیت برانگیز تلقی گردد ، گزینش نام برای کشور مشترک ، حق مردم افغانستان است،  طی دهه های اخیر بسیاری از کشورها ، در همسایگی افغانستان و جهان به این کار مبادرت ورزیده اند ، هرکس حق ابراز نظر وپیشنهاد درین مورد را دارد ، اما این مردم اند ، که درین زمینه تصمیم میگیرند .اگر تعبیر نویسندگان از پشتون ستیزی پنجشیری ، مسا له تقسیم قدرت، ایجاد اداره باز از نوع خود مختاریهای محلی، برپایی اداره فدرال وبحث پیرامون مقدرات مشترک تاریخی وفرهنگی مردم افغانستان ، باشد ، بهتر است تا بجای این همه غوغا  بر علیه پنجشیری ، نویسندگان محترم در ذهنیت های منحمک شده قبیلوی  خود تغیر وارد کنند ، تا ظرفیت پذیرش نظریات دیگران را نیز پیدا نمایند .

   مسا له دیگری ، که منتقدین پنجشیری مطرح کرده اند ، اینست ، که پنجشیری به مقدسات ، افتخارات وشخصیتهای ملی جامعه برادر پشتون تعرض کرده وتهدید آمیز پرسیده اند ، که اگر پنجشیری به این مقدسات تعرض میکند ، برای خود نیز احترامی نخواهد گذاشت . بنا برین در مورد پنجشیری از هیچ توهین ودشنام مضایقه نفرموده اند .

   پنجشیری در تمام مقلات ویادداشتهایش از چهره های ملی ،وطنپرست وشخصیتهای سیاسی مردم دوست   جامعه برادر پشتون با احترام فراوان یاد کرده است . در نیشته های پنجشیری فهرست طولانی  ازین چهره ها وجود دارد ، که برای قضاوت ، سایر خوانندکان میتوانند این مقالات وبادداشتهارا در سایت آریایی مرور کنند ، تا دیده شود ، درین مورد ، که حق بجانب  است ؟ 

   اما اگر این چهره های تقد س بافته ، فقط بخاطر امیال قبیلوی وانحصار قدرت سیاسی ، استقلال ، آزادی وتمامیت ارضی  کشور را معامله کرده باشند ،  درسرکوب مخالفین اتنیها واقوام  پای کشورهای خارجی را ذیدخل ساخته باشند ، اگر با لوسیله لشکر حشری وقومی زمین، مال ،خانه ودارایی مردم را غصب و بتصفیه های هولناک قومی مذهبی وسیاسی مبادرت ورزیده با شند  ،  سیاست زمین سوخته ،  کوچ اجبار ی مردم را برای یک هویتی ساختن کشور مطمح نظر قرار داده باشند  ، از فروش هموطنانشان با لای دشمنان دینی آنها دریغ نکرده  و کشور مستعد بتکامل ، مارا در ردیف عقب نگهداشته ترین کشور های افریقایی نگهداشته باشند  . تقدس چنین چهره های تبهکار فقط در قاموس باورهای سیادت طلبان قومی میگنجد . جامعه برادر پشتون با پرداختن بهای گزاف علیه چنین مقدسات و شخصثیتهای تاریخی موضعش را ،  اعلام کرده است . باید گفت ، که بتهای قبیله گرایان ، که افتراق کنونی درکشور ، ثمره ای سیاستهای قبیلوی آنهاست،  عاری از هرگونه تقدس وافتخارومایه ننگ ابدی تاریخ کشور ما میباشند . اگر پنجشیری در نیشته هایش از امیر دوست محمد ، امیر عبد الرحمن ، نادر خان ، ملا عمر، حکمتیار و. . .  یاد کرده است واین موجب ناخوشنودی قبیله گرایان گردیده است ، باید آنها بدانند ، که تاریخ درمورد همه قضاوتش را صادر کرده است .باتلاش چند قبیله گرا مسیر داوری تاریخ بر نخواهد گشت و این چهره های « مقدس » کماکان محکوم ابدی تاریخ قرار خواهند داشت.

   تعدادی پنجشیری را محکوم کرده اند ، که از سرحد دشمنی با شخصیتهای پشتو ن ، در دشمنی با « جامعه جهانی » نیز قدم گذاشته است .

   واقعیت مسلم اینست ، که تبلور کلی سیاستهای « جامعه جهانی » ، که نام جدید همان غارت گران غول سرمایه داری و حکومت کمپنیهای  فرا ملیتی است ، امروز در وجود سیاستهای مشترک (امریکا ، انگلیس و اسراییل)گره خورده  است . در قاموس دموکراسی «جامعه جهانی » جنگ ، غارت، چپاول، تجاوزنظامی ونقض حاکمیت کشورها امرتوجهه پذیر است . جنگ در افغانستان ، عراق ،فلسطین  ، افریقا وبرخی از کشور های آسیایی و تهدیدات پیهم علیه ایران ، کوریا، کوبا ،  ونزویلا  و . . . از ماهیت همین دموکراسی منشا میگیرد.بسیاری از موسسات دیگر مانند سازمان ملل متحد، شورای امنیت ، سازمانهای مدا افع حقوق بشر ، محکمه هاگ، سازمان نظارت بر تسلیحات اتومی و . . . بمثابه افزارهای سیاسی این دموکراسی بخدمت گرفته شده اند .« نظم نوین جهانی » یعنی حضور ورسوخ سیاستهای مشترک امریکا ، انگلیس واسراییل بر دنیایی معاصر ما ،  برای صدور سرمایه ،غارت کشور های جهان سوم غیر صنعتی وتسلط بر منابع  وبخصوص منابع مواد انرژتیک آنها .  قبیله گرایان ما ، که برای تخت نشینی وحفظ سلطه سیاسی حضور « جامعه جهانی» را در وجود انگلیس و امریکا  تجربه کرده اند ، صرفا منتظر نوبت ضلع سوم «جامعه جهانی » در افغانستان  اند . اگر سیاستها بد ین منوال ادامه یابد  امکان کمک گیری ازین ضلع به زودی ممکن خو اهد شد .

   حضور «جامعه جهانی » طوریکه درافریقا ، امریکای لاتین وتعدادی از کشور های خاور میانه نشانداد ، جز غارت این کشور ها ، متضمن هیچگونه انکشاف اقتصادی ورفاه  اجتماعی  درین کشور ها نبوده است .در افغانستان حضور « جامعه جهانی » بجز  مسخ فرهنگی ، غارت اقتصادی، ترویج هرچه بیشتر مواد مخدر وبی ثباتی سیاسی ، قومی   واتنیکی ،  و گر م شدن بازار روسپیگری ، ارمغان دیگری نخو اهد داشت . بنا برین پنجشیری وهر جریان ونهاد وطنپرست بطور اصولی با این روند مخالف  است . از جانب دیگر  اشغال نظامی کشور  در مغایرت کامل با استقلال ، آزادی ، تمامیت ارضی حاکمیت ملی وخودارادیت ملی  مردم افغانستان  قرار دارد ، پایگاه سازی دایمی در  افغانستان  سر آغاز تنشهای جدی منطقوی بوده و افغانسان را از راه انکشاف مستقل ملی باز خواهد داشت .  ..روشنفکران  منتقد ما ، جز ترویج فرهنگ  استعمار ی ، استبداد و استعمار زده گی وخوشخور ساختن  مفاهیم « جامعه جهانی» و « نظم نوین بین المللی»در راستای سیادت قبلیوی واتنیکی  خود کاردیگری ندارند .

   مسا له دیگری ، که علیه پنجشیری مطرح شده است ، ارتباط موصوف به جبهه متحد افغانستان است ، که دربرابر طالبان فعالیت داشت .

    در آنزمان در میان نیروهای مختلف جامعه افغاستان دو موضعگری متفاوت وجود داشت ، که تا کنون درین نظریات تغیرات مهمی روی نداده است . تعدادی از گروها ، ،سازمانها ، حلقات، شخصیتهای  مذهبی ، اجتماعی ،  فرهنگی وسیاسی ، در قتل عام  ها،  وتصفیه های مذهبی ، قومی ، فرهنگی ونژادی تو سط طالبان، یا در سنگر جنگی طالبان شرکت داشتند ، یا از جمله متحدین سیاسی طالبان بودند، وتعدادی هم طرح استراتژیک « دویمه سقاوی» را برای تطبیق نقشه های باقی مانده امیر عبد الرحمن ، محمد نادرخان ، محمد هاشم خان  ومحمد گلخان مومند و . . . ، در اختیار طالبان گذاشته بودند ، تا  با کوچ اجباری مردم از پایتخت ، شمال کابل، ولایات شمال ، هزاره جات، سرحدات کشور باجمهوریتهای   آسیای میانه وایران ، از اتنی های غیر پشتون ، پروسه « وحدت ملی» ، «ملت» و« فرهنگ واحد تکمیل شود و. در راستای تطبیق این سیاست ، همه بدون کوچکترین  احساس مسولیت  «شهروندی»، که ازان دم میزنند ، با طالبان درین همه جنایت شریک بودند، شاه سابق وبابای ملت کنونی ، از حضور طالبان در شمال ، صدای زمزمه وحدت ملی را شنید، قومگرایان افغان ملت ، این فتوحات بی نظیر را برای یکپارچگی ملت افغان تبریک وتهنیت گفتند، نیروهای تبار گرایی چپ ، منحیث پیش مرگان جنگی ، ماشین  نظامی طالبان  را بکار انداختند ودسته های جهاد گران دیروز این فتوحات را در راستای تطبیق شریعت به تبلیغ گرفتند .

   مورد دیگری ، که باید بدان اشاره شود،اینست ، که اداره امارت طالبان عملا بدست آ ی ، اس ، آی پاکستان ، القاعده، مافیای مواد مخدر ، زیر اداره «جامعه جهانی » قرار داشت وافغانستان مانند امروز در اشغال بیگانه  گان بود . در چنین وضعی حمایت سیاسی از جبهه متحد توسط پنجشیری ، که دران همه اقوام و اتنی های مردم افغانستان  بشمول تعدادی از شخصیتهای با نفوذ سیاسی ،نظامی وسران اقوام مختلف پشتون حضور داشتند ، بحیث یگانه نقطه مقاومت  دربرابر اشغال کشور  ،نمیتواند ، دال بر عضویت وهمکاری قبلی پنجشیری با این جبهه باشد  ،پنجشیری از آ غاز فعالیت سیاسیش تا کنون بر اعتقادات چپی اش استوار بوده است وحمایت سیاسی از یک گروه وسازمان  به هیچصورت بمعنی رابطه تشکیلاتی ، سازمانی واستخباراتی  نیست. اگر حمایت از جبهه مقاو مت بمعنی عضویت در سازمانهای جهادی تعبیر شود ، این مسا له باید متوجه کسانی باشد ، که از ثمره ای  این مقاومت امروز به کرسی ریاست ووزارت تکیه زده اند ومصروف چاپیدن مردم ، زیر نام و دغدغه باز سازی ودموکراسی اند .

   تعدادی پنجشیری را محکوم کرده اند ، که بدامن امپریالیزم پناه برده است .وخود در کشور های سوسیالیستی ، انگلیس ، آلمان ، فرانسه ، هالند و. . . در سنگر نبرد طبقاتی  میرزمند  !؟؟...

 

 


بالا
 
بازگشت