غلام حيدر يگانه

 

چرخ هفتم بن بست

 

اين نسـل از نهيب فـرادست مرده است

از ترس اينكه باز شود هست مرده است

اين قوم راست قــامت كج بين مستبد

تا برعروج خويش فروجست مرده است

چندانكه گشت فــربه و والا به كالبد

در قعر خشم و ذايقة پست مرده است

فيل نمد به يال و دم پشـم، شيـر بود

باد و بروت موش شنيدست مرده است

تا قطـر انبسـاط نمو كـرد قـرن و ليك

مقهـور وزن خود ورم آبست مرده است

با شاخسـار كاج چه سـازد دعـاي نور

اين باغ در تمامت و پابست مرده است

اي جــزم بارگـي، نفسي نيــز نيست شو

هر مشربي كه هيچ نمردست، مرده است

تا انتخــاب زندگــي يا مــرگ رانده بود

شعر و به چرخ هفتم بن بست مرده است

 

صوفيه ـ 2006

 

 


بالا
 
بازگشت