خوشه هايی ازخرمن پربارادبيات، تاريخ وفرهنگ
تهيه وگردآورنده: توفيق امانی
قسمت پنجم
ابوالحسن يغما جندقي
ابوالحسن يغما جندقي به سال 1196 هـ.ق. در «خور» مركز بخش جندق و بيابانك متولد شد . نام نخستين او «رحيم» بود . بعدها نام خود را به ابوالحسن تغيير داد و تخلص «مجنون» را براي خود برگزيد وي فرزند حاج ابراهيم قلي از گوسفند داران آن منطقه بود. رحيم در دوران كودكي گوسفندان پدر را به چرا ميبرد. روزي از روزها كه با اطفال همسال خود به چرانيدن گوسفندان مشغول بودۀ ناگهان از دور اميراسماعيل خان عرب عامري حكمران منطقه - كه كوس برابري و رقابت در برابر آقامحمدخان قاجار ميزد- با لشكريانش نمودار شد. همه كودكان از سر راه گريختند ليكن رحيم همچنان بر جاي خود استوار باقي ماند. امير عامري با تعجب از وي نامش را پرسيد و او به نظم چنين پاسخ داد:
ما مردمك خوريم از علم و ادب دوريم
اميري از اين بديهه گوئي خوشش آمد و چون به خور آمد، حاج ابراهيم قلي را فرا خواند و از وي خواست كه فرزندش رحيم را جهت تعليم و تربيت به او بيپارد. رحيم در دستگاه امير عامري با استعدادي كه داشت بزودي مراحل مقدماتي آموزش را طي نمود و بعد از زمان اندكي منشي امير نامبرده گرديد. بعد از اينكه امير اسمعيل خان عامري از قواي دولتي شكست خورده و به سمت خراسان متواري گشت، جندق و بيابانك نيز ضميمه ايالت سمنان گرديد و ذوالفقارخان سمناني حكمران آن منطقه بر اين ولايت نيز مسلط شد.در همين هنگام ميرزا ابوالحسن جندقي نخست بعنوان سرباز عادي و سپس بعنوان منشي در دستگاه ذوالفقار خان بكار مشغول شد. بعد از چند سال اقامت در سمنان، خشكسالي بي سابقه اي در آن مناطق پيدا شد كه عموم مردم از دادن ماليات عاجز شدند . يغما را به وساطت نزد ذوالفقار خان فرستادند ليكن او نه تنها وساطت يغما را قبول نكرد بلكه او را بسختي تنبيه نموده و به چوب بست و تمام اموال او را نيز توقيف و ضبط كرده . بعد از اين وقايع شاعر از سمنان گريخت و مدتي را در شهرهاي قم و اصفهان و مشهد گذراند و سپس راهي تهران شد. در تهران با حاج ميرزا آقاسي صدر اعظم محمد شاه كه عقايد صوفيانه داشت آشنا گرديد. گفته اند در مسافرت محمدشاه و حاجي ميرزا آقاسي به افغانستان براي تسخير هرات، يغما نيز همراه آنان بوده است ، اما اين روايت كاملا معتبر نيست.يغما با شعراي معروف آن عصر همچون قاآني و فروغي بسطامي معاشرت و دوستي داشت و مطايبات و شرط بنديهائي بين آنان صورت ميگرفتن . در دوران اقامت در تهران با شاهزادگان دانشمند قاجار نيز مراوده داشت و برخي از آنان همچون سيف الدولة سلطان قاجار نزد او تلمد مينمودند. حاج ميرزا آقاسي بدليل ارادتي كه نسبت به غيما پيدا كرده بود ، او را به وزارت حكومت كاشان منصوب نمود. وي كه از پذيرفتن هرگوهه شغل ديواني امتناع مي روزد بخاطر فيض ديداد مستمر حاج ملا احمد نراقي مجتهد معروف اين شغل را پذيرفت و رهسپار كاشان شد . يغما و نراقي در طي مدت اقامت در كاشان بسيار مأنوس شدند. گفته اند كه زماني نراقي شعري سروده و براي يغما خواند و از او خواست كه نظرش را پيرامون آن بيان كند شعر نراقي اين است:
عاشق ار بر رخ معشوق نگاهي بكند
نه چنان است گمانم كه گناهي بكند
مابه عاشق نه همين رخصت ديدار دهيم
بوسه را نيز دهيم اذن كه گاهي بكند
يغما بعد از شنيدن اين قطعه همچنان ساكت بود. نراقي گفت چرا چيزي نمي گوئي؟ يغما گفت: «منتظر فتواي سومينم».در دوران اقامت در كاشان بود كه يغما دومين زن خود را از اهالي آنجا برگزيد و اسمعيل هنر فرزند ارشد خود را نيز از بيابانك به كاشان فراخواند و او را در مدارس علوم ديني براي تحصيل سكني داد.يغما در اواخر عمر طولاني خود به جندق و بيابانك بازگشت و در خور مسقط الرأس خود مسكن گزيد . ليكن در ساير دهات بيابانك از قبيل بياذه، گرمه، جندق و ارديب نيز براي خود آب و املاكي فراهم نمود كه بخش اعظم آن را چند سال قبل از فوت وقف بر عزاداري حضرت سيدالشهدا نمود و قسمتي ديگر را وقف اولاد كرد.سرانجام يغما به سال 1276هـ. بعد از هشتاد سال زندگاني در خور وفات يافت و در بقعه امام زاده داود مدفون گرديد . آخرين شعر يغما كه آن را لحظاتي قبل از مرگ سروده :
وقت مرگ ار نرسد اي تو به عالم نزديك
وز در صورت و معني همه عالم ز تو دور
بسط بخشايش و فر فرج و امن امان
واي بر تنگي و تاريكي و تنهائي گور .
آثار يغماي
1- غزليات:يغما در سرودن غزلهاي خود بيشتر به سعدي و حافظ نظر داشته و مي توان سبك او را در غزل سرائي تقليد استادانه اي از راه و روش آن دو استاد پيشين دانست.
2- مثنوي خلاصة الافتضاح: شرح واقعه اي است كه در كاشان رخ داده است.
3- مثنوي صكوك الدليل: در هجو رستم السادات خواري.
4- مثنوي قاضي نامه: در هجو حاجي سيدميرزاي جندقي.
5- مراثي: كه تعداد آنها زياد و در اين فن يغما از شعراي استاد بوده است.
6- نوحه سينه زني: اين قسم شعر از ابداعات يغماست و قبل از او شاعران ديگر در اين زمينه طبع آزمائي نكرده اند.
7- سرداريه: از بهترين آثار يغماست كه به صورت غزل سروده شده و شاعر آنها را به نام سردار ذوالفقار خان سمناني ساخته است.
8- قصابيه: غزلياتي هجو آميز است با تخلص قصاب.
9- احمدا: اين اشعار را با تخلص «احمدا» سروده و مملو از مطالب هزل آميز است.
10- ترجعيات : شامل دو سه ترجيع بند مفصل و هر يك از آنها در هجو كسي است.
11- قطعات: كه اغلب آ»ها از اشعار برگزيده شاعر است.
12- رباعيات : ه به رباعيات سرداريه،قصابيه، انابت نامه و ... تقسيم مي شود.
13- آثار مراديه: منظومه اي است در هجو عليمراد خان توني.
14- شبيه حجاج كاشي: منظومه اي هزل آميز به سبك تعزيه خواني.
15- منشآت و مكاتيب : كه دو بخش اسات، نامه هائي كه به پارسي سره نوشته و نامه هاي مركب.
آثار چاپ شده يغما
كليات يغما كه بخشي از قسمت هاي نامبرده بالا را در بردارد به سال 1283 هـ.ق. در تهران به اهتمام و خط ميرزا عبدالباقي طبيب و همت اعتضاد السلطنه وزير علوم وقت به طبع رسيده است. ميرزا عبدالباقي فرزند حاج محمد اسمعيل تهراني جامع آثار يغماست. حاج محمداسمعيل بهنگام تدوين آثار يغما به علت عدم اطلاع برخي آثار ديگران را نيز به نام يغما در مجموعه خود وارد كرد و بدين لحاظ چاپ قديم كليات يغما با اشعار ديگران آميخته است.بعد از چاپ مذكور، دوبار قسمتهائي از همين كليات در هندوستان به طبع رسيده و در سال 1339 ش. كليات چاپ قديم به سرمايه كتابفروشي اميركبير و دو همكار ديگرش بطريق افست طبع شده است. ليكن تا سال 1357 طبع منقحي از آثار او در دست نبود.سيدعلي آل داوود به تصحيح و تدوين مجموعه آثار يغما اشتغال داشته و دو جلد تصحيح شده آن را نيز تا اين تاريخ به طبع رسانده و دو جلد ديگر نيز آماده طبع است :
- جلد اول شامل بخشهاي زير است :مقدمه مفصل در شرح احوال و اثار يغما و توصيف نسخ خطي موجود ديوان او، غزليات، مثنويات، مراثي و نوحه ها، سرداريه. اين جلد در اوائل سال 1357 ش. به طبع رسيده است.
- جلد دوم حاوي كليه مكاتيب و منشآت يغماست كه در سال 1362 ش. به چاپ رسيده.
- جلد سوم شامل قطعات، رباعيات و منظومه هاي هزل آميز شاعر است .
- جلد چهارم «فرهنگ كنايات زبان فارسي» است كه يغما آن را با همكاري فرزندش صفائي تأليف نموده و نسخه منحصر بفردي از آن در دست است.
غزليات
سينه ام مجمر و عشق آتش و دل جون عود است
اين نفس نيست كه بر مي كشم از دل دود است
دل ندانم ز خدنگ كه به خون خفت ولي
اينقدر هست هك مژگان تو خون آلود است
از تو گر لطف و كرم ور همه جور است و ستم
چه تفاوت كه اياز آنچه كند محموداست
خلق و بازار و جهان كش همه سود است و زيان
من و سوداي محبت كه زيانش سود است
مهر از شيون من وضع روش داده ز ياد
يا در صبح شب هجر تو قير اندود است
هر كه يغما نگرد لف و خط او گويــــد
در بـــر ديـــــو سليمــــــان زره داود اســـت.
------------------
صرف كار ناله كردم عمر چندين ساله را
يار يار ديگران شد خاك بر سر ناله را
جان شيرين عرضه كردم بر دهانش لب گزيد
كارمغان كي كس برد تنگي شكر بنگاله را
هان حذر اي مردم از چشم تر من زانكه من
عاقبت دانم كه طوفاني بود اين ژاله را
راه ما بر بندر صورت فتاد اي كاروان
سخت مي ترسم همي چشمي رسد دنباله را
ساربان بار سفر بر بست و محمل مي رود
لال گردي اي زبان بگشا دراي ناله را
گفتمش يغما بماند يا رود بيرون ز بزم
گفت چون وصل اوفتد رخصت بود دلاله را.
عایشه
عایشه بنت یعقوب علیخان بار کزاهی ، شاعره بزرگ افغان در نیمه دوم قرن دوازدهم در کایل تولد یافته علوم متداوله آن عصر را از قبیل صرف و نحو ، معانی ، بیان ، تجوید و ادبیات را در محله ایکه بنام (محله توپچیها) شهرت داشت بپایان رسانید و بعمر بیست سالگی شروع به سرود ن اشعار نمود. طوریکه روایت میکنند اولین شعر را در حضور تیمور شاه درانی در تعریف افق گلفام گفته است: تیمور شاه از قریحه شعر سراهی او حمایت نمود ، ا نعا م و بخششهای زیادی به او تقدیم می کرد و مقام بلندی برای او داده بود. از حصه اول د یوان خطی او بخوبی محسوس می گردد که شاعره از حیات خود خوشنود و راضی بود ولی قضا ضربت سختی بر او نواخته تمام خوشی را از او ربود، چه یگانه پسر او که فیض طلب نام داشت و مانند پد رعا یشه توپچی باشی بود. در مقد مه کشمیر که در 1227 با محمود شاه درانی و وزیر فتح خان بار کزاهی بسمت میر آتشی بدانجا رفته بود بعمر 25 سالگی کشته شد و مادر را مبتلای غم و غصه ساخت . خود عایشه در تاریخ وفات پسر خویش چنین می نویسد:
سپاه اجل حمله آورد بر او
به تیغ قضا سینه را کرد سپر
بدی خانه سال او بیست و پنج
که چون برق کرد رخش عمرش گذر
زهجرت بد الف و دوصد بیست و هفت
چو زد غطه در موج خو ن بی خبر
نماند بجز ذات ایزد کسی
صبوری گزین قصه کن مختصر
اشعار قسمت دوم دیوان قلمی عا یشه مملو از احساسات تلخ و اند وه با ر است و اکثر آن را در مرثیه پسر دلبند خود گفته . خود مادر داغد یده هشت سال دیگر زنده بود و در سنه 1235 در گذشت. عایشه دارای د یوان مکملی که آنرا بتاریخ 26 رجب سنه 1232 تمام نموده است میباشد و خوشبختانه دیوان او از بین نرفته ، در سال 1305 هه به ا مر امیر عبدالرحمن خان بطبع رسید ه ولی دیوان مطبوع او با دیوان خطی بعضی اختلافات دارد. شعر ذ یل را عایشه در تا ریخ اختتام دیوان خود نگاشته:
یک غزل از عا یشه ا فغا ن :
حالتی عجب دارم خویش را نمیدانم
کیستم کجا بودم در تفکر حیرانم
گاه مست و مدهوشم گه ز سر رود هوشم
گه ببزم عشاقان گه چو گل پریشانم
گه چو صبح نورانی گه چو شام ظلمانی
گه بتخت سلطانی گه فقیر و حیرانم
گه روم به میخانه گه روم به بتخانه
گه روم سوی مسجد گه بذ کر قر آنم
گاه عشق میورزم گه چو شمع میسوزم
گه به مجلس راندن گه چو ابر نیسانم
گه شوم چو دیوانه گه شوم چو فرزانه
گه چو ابر گریانم گه چو غنچه خندانم
گه دلیل افلاطون گاه می شوم مجنون
گه پی شفای خویش گاه ترک درمانم
گه روم سوی صحرا ، گه نشسته ام تنها
گه چو عاشق مجنون گه بسلک رندانم
گه بحیرت ( عایشه) گه بفکر و اندیشه
گه زغم جگر ریشم گه زخود گریزانم.