دوکتوراحدوفا معصومی

 

 

« تاکسی پاازگلیم خویش نگذارد بیرون      از میان کی میرود حق وحدود دیگری »

 

«اگرخواهی که پس ازمرگ فراموش نشوی یاچیزی بنویس که قابل خواندن باشد ویا کاری کن که قابل نوشتن » (فرانکلن)

       

«  دکتاتوری فرهنگی ایران بر قلمرو زبان فارسی  » وشباهتش با «فدراسیون پاکستان »

                           اثرمحترم آقای معروفی

 

                روشنگری واظهار نظربه این مضمون درتمام ابعادآن ازطرف هرهموطن عدالتخواه، ازطرف هرانسان آگاه ایکه تا به یاد دارند جز تعبعیض، دویی وستم براقوام وجزمزدوری حاکمان این کشور به سود بیگانگان درین خاک چیزدیگری ندیده اند، برای جلوگیری ازدسایس نفاق اندازانه عمال ایشان میان خلقها،ادیان وزبان ها، وظیفه مبرم هرانسان وطن دوست ومساوات طلب میباشد.

درحدود چهل روز پیش گردهمآیی ی زیر نام« اجلاس کشورهای فارسی زبان» در دوشنبه پایتخت تاجیکستان برگزارگردیده بود که درآن سران سه کشورعمده فارسی زبان آقای کرزی، آقای رحمانوف وآقای محمود احمدی نژاد اشتراک ورزیده بودند.

خبر این گردهم آیی ازطرف دانشمند محترم آقای عزیزپورکارشناس وپژوهشگرادبیات فارسی درشماره 746 هفته نامه امید به چاپ رسیده وبخشی ازآن را که آقای معروفی درسایت گفتمان بیرون نویس نموده ونتیجه گیریهای خیال بافانه ازآن نموده اندچنین است :

 « گرد هم آیی کشورهای همزبان زیرعنوان کشورهای فارسی زبان، کوششهایی برای یکدست کردن نشانه های نگارشی ، برگزینی های زبانزدهای فارسی به جای زبانزدهای فرنگی، اجباری ساختن زبانزدهای تصویب شده از سوی فرهنگستان ایران ......».

روشنگری کوتاه وفشرده امروز(تاریخ بیستم سپتمبر2006 ) بستگی به تجاوزبیمورد وناشیانهِ هموطن حسود ودایی مهربانترازمادری دارد که شتابزده ، چشم بسته و دورازدرک راستیها ودرستیها بدون حق وبا استناد براینکه مباداتک کلمه «جبرا» درنوشته آقای عزیزپورگویا زبان پشتو را در«تنگنا» قراربدهد ارتباط دارد. ازین مضمون ترس حسودانه آقای معروفی را دراینکه مبادازبان فارسی آنهم  درچوکات حق وحدود ذاتی خود با شگوفاییها وبابهره مندیهاآنهم ازمیراثهای لغوی ومتون پاک وصاف خودش درهر کشوری که هست وبا حذف واژه های بیگانه ازدامان پاکش تقویت گردد به تمام معنی هویداست . با کمال تاسف که جناب ایشان ازاندازه وحدود درخورحالشان پافراترازگلیم خود به این منظورکه مبادا این انکشاف زبان پشتورا در« تنگنا» بگیردنهاده اند، وبه زبانزد مشهورمتاسفانه آب درآسیای دشمنان وحدت ومحبت بین الاقوامی ریخته اند وبه کاریکه اصلا"  به ایشان بستگی ی نداشته وباید نمی پرداختند پرداخته اند. جناب ایشان با چم وخم های نادوستانهِ ضد ونقیض به حریم فرهنگی ازجان عزیزترملیونها ملیون تاجیک ، هزاره ، ودیگر فارسی گویان وطن وعاشقان جهانی این زبان دست اندازی نموده اند. تجاوزی بدون هیچگونه استحقاق علیه زبان فارسی ،برخلاف واژه های اصیل فارسی وعلیه زبانی که چون قرآن ،خدا وخلقش با بیداری ودانایی تمام ازآن پاسداری میکنند وخواهند نمود. محترم آقای معروفی درفرازونشیب این حسادت لگام گسیخته وتب دارفاشیستی مهارناشده ا یکه چون موریانه تن وروان ایشان را خورده است سراز پا نشناخته اند ودست به قلم برده اند ودر شروع مقاله خود مینویسند  «این قلم » کدام قلم؟ قلم محترم آقای معروفی ویا قلمیکه خدا درقرآن به پاکی وراستین بودنش درنون والقلم سوگند یا دمیکنند. (آقای معروفی میگوید : هرباریکه ایشان مضمون مینویسند خود میدانند که «چون بمی می کفد» واین اعتراف خود دال برعدم توافق ورضاییت خواننده ها باآنچه ایشان می نویسند میباشد. مولانای بلخ در فیه مافیه در صفحهِ 352 این کتاب زبان فارسی را( زهی قرآن پارسی، زهی وحی ناطق) می نامند ودرهمین کتاب از خود با کمال خرسندی وغیرمستقیم سوال میکند..... « زبان پارسی را چه شده است؟ بدین لطیفی وخوبی که آن معانی ولطافت که درزبان پارسی آمده است ودرتازی نیامده است». ازهمان سه سطر اول تا آخرتومارآقای معروفی یک حقیقت به تمام معنی روشن وآفتابیست وآن حقیقت عبارت ازترس ، خشم ،عصبانیت وحسادتیست که با دیدن گل واژه های جدید فارسی وزبان فارسی درمجموع وحالاواژه هاییکه ازگزارش آقای عزیزپور برای ایشان پیدا شده است. چه فاشیزم را خاصیت برآن است که خودرا قوی ، بالا ومنکشف ببیند و دیگران را ضعیف وناتوان تا هیچ مقاومتی ازهیچ راهی درسرراه خود نبیند . زهی خواب پریشان وزهی تصورنابه سامان.

آقای معروفی و امثال که از سالهای سال از وجود ایران فارسی زبان در پهلوی وطن عزیز ما رنج میبرند وهرنوشته روشنفکران  ماراتبعیت ازایران در راستای زبان مقدس ومشترکمان میدانندوتهمت میزنند، وازپاکستان تا انگلستان حرفی به میان نمی آورند، وامروزکه دیگراز نقش ایران و پیشرفت های همه جانبه ومحیرالعقولش در پهنای بین الملل آگهی خوبی دارند بدون دانستن متن مصوبه در کنفرانس دوشنبه ، آب نادیده دستها را برمیزنند وموزه هارا برای داخل شدن به یک دریای خیالی تنگنظرانه از پا میکشند ، تب آلود ، هیجان زده که مبادا زبان پشتوی شان اززبان فارسی پس مانده باشد دست به نبشته های سراسرسهو ودوراز روحیه هموطنی میزنند. درحالیکه این کنفرانس به سویه اشخاص اول سه کشور افغانستان ، ایران وتاجیکستان برگزار گردیده بود وشخص آقای کرزی پشتو زبان هم یکی از سران اشتراک کننده بودند. توجه کنیدآقای معروفی می نویسند :

« ورود سیل آسا وبی بند وبارآثارمطبوع ایران در افغانستان که فرهنگیان مارا زیر تاثیر خود قرار داده » آقای معروفی برای علاج درد جانکاه خود ناشی ازکثرت آثارمطبوع ایران درافغانستان در خیال مبهم وخواب ترسناک خود،مانند دیگرتنگ نظرانیکه سالهاست ازپشه فیل ساخته اند وبدون حق واجازه به حریم زبان فارسی داخل شده اند تصور میکنند که تنها ایران وتاجیکستان دوکشور فارسی زبان جهان وموثر برزبان فارسی ما میباشند ناخبرازاینکه مهد زبان فارسی وجایگاه اصیل ودایمی آن به روایت تاریخ همین بلخ بامی ، همین کابلستان، همین هرات ،غزنه، با زیادتراز چارصد شاعر دوران غزنوی ، حتی همین گردیزقدیم ، همین سبزوار( مجعول شده بنام شین دند) میباشد. وقتیکه کسی سه کشور فوق را فارسی زبان وهمزبان وهم رگ وریشه بداند پس زیر تاثیر قرارگرفتن فارسی یکی از طرفهابر دیگری غیرازیک مداخله خنده آور دیگر چه مفهومی خواهدداشت؟ کدام انگریزاز گستردگی زبان انگلیسی وتاثیرانگلیسی انگریزان به مردم امریکا ویابرعکس درکجای دنیا شکایت کرده اند که گویا انگلیسی شما روشنفکران ما را زیر تاثیر قرار میدهد وهمچنان السنه های دیگر که آخر همچو استدلالها طفلانه وبچه گانه است وبازبه جناب شما باهمه فابریکه های لغت سازی که برای زبان پشتودر گردش است چه ارتباطی دارد. منظور شما جزبرآشفته نمودن فارسی زبانان که خوشبختانه باعث توجه زیادترشان به زبان ایشان میشود ولی از جانب شما خدانخواسته ایجاد اختلاف میان زبانها توجیه میشود. ما زبان چون جان گرامی فارسی خودرا ازایران ویاتاجیکستان نیاموخته ایم، برخلاف آنها ازما وپدران ما آنرا آموخته اند ولی این زبان رامشترکا پرورش داده ایم وخواهیم داد.

عربها میگویند الکلام صفته المتکلم (سخن آیینه ووصف گوینده آن میباشد).آقای معروفی میفرمایند: «اگر حدود یکصد اصطلاح دیوانی واداری ونظامی پشتوداخل زبان دری ملک ما گردیده نه قابل تشویش است ونه جای اینقدرناله وفغان » اگرآقای معروفی تا حال ازمقداری خیانت هائیکه برضد زبان بومی فارسی هزاره ها وتاجیکان ودیگر دوستداران وطنی وجهانی آن درافغانستان امروزی در دوران نادرشاه وظاهرشاه باهمدستی محمدگل مومند که خلاف موازین هموطنی واسلامی صورت گرفته است خبر ندارند باید به تکرار خبرشوند وبدانند که در دو دوره رسمی چار تا پنجسال ظاهرشاه، زبان بومی ورسمی وعنعنوی فارسی در تمامی مکاتب افغانستان به زور برچه ممنوع قرار داده شد وحتی معلمین ازبک زبان وفارسی زبان مجبور بودند که مضمون دینیات راهم به زبان پشتو تدریس کنند ، که باعث زنده به گورکردن عمدی و بی دردانهِ سطح دانش وآموزش به چاههای ذلتبارجهل و بی دانشی زیادتر ازبیست سال به سویه یک کشورگردیدند . محمدگل مومند عریضه مردم ازبک وتاجیک را درهنگامیکه سمت تمام اختیارِ مایشای صفحات شمال را داشتند تا به پشتو نوشته نمیشد ترتیب اثرنمیداد وشعار معروف اوبه کوچیان ناقل مسلح شده و آورده شده از آنسوی مرزدرسمت شمال این بود که: مال مردمان غیر پشتونِ ازبک وتاجیک از شما وسرهای شان از من که تاهنوز این دردجانکاه واستبداد بی امان ، زنده گی روزمره مردم را تهدید میکندوامروز صاحبان اصیل وبومی مال وملک به دهقانان اشغالگران درزمین خودتبدیل شده اند واشغالگران مالکان جدید تبعیض دیده ها وتا همین روزوتاهمین حالا این خیانت دوام دارد واز قلب هزاران هزارستمدیده وزخمی این جنایت همچون تن وجان برادران وپدران هزاره وتاجیکم قطره قطره خون میچکد. برای دانستن بیشتراز این تراژیدی غیرانسانی وتمام عیارفاشیستی به کتاب ریسنر سفیر آنوقت روس درافغانستان وبه کتاب سرنوشت یک ملت مظلوم تالیف مرحوم غلام حضرت کوشان مراجعه نمایید. محمدگل مومندبعد از تباهی عام وتام طالب گونه مردم پروان ودره های شمال کابل بعد ازشهادت امیر حبیب الله خان کلکانی خادم دین رسول الله (مشهور به عیار خراسان. مراجعه به نوشته استاد مرحوم خلیلی ودیگران) بابدست آوردن نشان ستوراعلی از طرف نادرشاه مفتخر گردیده وبنام برادر پنجم قبول ونامیده شدند . وقتیکه آقای معروفی در خیال بافیهاو خطرناک نماییهای بیجهت خوداین کشوررا فرمانبرداربی اختیار دکتاتوری حاکمان ایران در پذیرفتن وفرستادن زبانزدها وواژه های اصیل فارسی در کشورماتهمت میزنند وازکاه کوه میسازند وبی هدف هرسو فیرمیکنند وفاشیزم قبیله را درمعمول ساختن صدها زبانزد پشتو در زبان فارسی، بیگناه وکم جرم معرفی میکنند نقش پشتوسازی زبانزدها وکلمات فارسی را درمقایسه پادرهوا وخیالی ی گویا نفوذ کلمات ایرانی توصیه کنان قابل واویلا ، فغان وناله نمیدانند واین پشتو سازی را برحق میدانند( وخنده آوراست که واژه های اصیل ومشترک هرسه کشوررا ایرانی میگویند) . باید این قضاوت را ازآن قلم؟! به خوانندگان واگذارکنم تاخودانصاف کنند.

مسئله  اساسی درینجاست که قبول کلمات جدید وقدیم فارسی ایران ،افغانستان وتاجیکستان ومعمول سازی آن  چون همه یک زبانست به طورمثال مانند آمیزش سه ظرف آب باهمدیگراست که به تغیرکمی وکیفی قابل قدری مبدل میشودکه هیچگونه ضدیت ،تناقض وتغیر رنگی  باهم ندارند و برخلاف شگوفانتر وغنی ترمیشود( درست چیزیکه آقای محترم معروفی  چشم دیدن آنرا ندارند). ولی برخلاف اگرواژه هاو زبانزدها از یک زبان بلکل دیگری داخل فارسی شوند درحقیقت زبان مارابه قدرتعداد خود، محو ونابود میسازد که نباید. بنا ما دیگرحتی تحمل یک کلمه را هم از زبانهای دیگردر زبان فارسی نداریم چه رسد به صد لغتیکه محترم آقای معروفی خیلی صرفه جویانه به آن اعتراف میکنند چونکه فارسی زبانان درامرانکشاف زبان مشترک خودمسئولیت ایمانی واخلاقی دارند.

ما وقتیکه به طور مثال واژه های دانشگاه ، دانش کده وغیره داریم چه ضرورتی به استعمال دیگر کلمات ازدیگر زبانها داریم. ونخواهیم گذاشت که هجوم هیچ زبان بیگانه ی زبان مارا ازما بگیردویا آنرا ازتقویت بازدارد ، به خاطریکه زبان هویت و نام ونشان یک ملت است واقوام تنهابا زبانهای ایشان شناخته میشوند نه با لباس ، عنعنه ورسم ورواج. ایکاش به خاطراحترام به وطن نامی وبا تبلیغ صادقانه ایجادمحبت میانمردمان کشوروزبانهایشان زمینه یادگیری صمیمانهِ آموزش زبان ازبکی وزبان پشتووفارسی مساویانه میسر میشد. ازدیرزمانست که من از دوستان بدون تعصب پشتو زبان خود چندمصرع شعر خیلی گرامی رااز زبان پشتو شنویده ام وهیچگاهی هم فراموشم نمیشود و میگفتند که : که ته ته ی او زه زه یم   نه به ته یی نه به زه یم . که زه ته او ته زه یم هم به ته ی هم به زه یم( اگر من منم وتو تویی، درینصورت نه توخواهی بود ونه من.ولی اگرمن تو وتو من باشیم هم توخواهی بود وهم من) . که اگراین آرزوی پاک جامه عمل می پوشید می دیدید که مردم هزاره دریکاولنگ ومردم بدخشان درکنارآمودریا  به زبان پشتو وازبکی عشق می ورزند، غزل میخواندند ودر کوههای جنوبی مردم به زبان ازبکی وفارسی رقص وسماع میکردند. و این راهم بدانیدکه تاحال هرچه ازطرف غیر پشتونها گفته شده مبنی برکدام ماجراجویی وتجاوزآگاهانه نبوده بلکه همه عکس العمل علیه تجاوز بی جهت ولگام گسیخته افغانملتی هابوده است، که سراسربه نفع دشمنان این خاک تمام گردیده ومیشود .وهیچ روز وسال وماهی نیست که یک پیغام جدید تفرقه اندازانه ازطرف دشمنان دور ونزدیک مردم وخاک مقدس ما در مسئله اقوام ویا زبان ایشان کشف نشود ونشنوید. همین یک هفته پیش مشرف در پای تخت وطن مان دست از نفاق اندازی اقوام برنداشت وکسی هم دهن این پنجابی بی آبرورا نگرفت وبه خاموشی که علامت رضاست تن دردادند . بناً هر واژه ی نو وکهنه ایکه ولو با باد هواآورده شده باشد چه رسد که ازجانب کشورهای همزبان وفرهنگیان ما پیشکش شود، اگرمعقول وازگنجینه های زبان ما باشد وبه غنای زبان مقدس ما بیافزاید باید توسط همزبانان ما باکمال محبت وسرسختی وجوش وخروش قبول، معمول وعادت شود . به عبارت دیگر به گنجینه قرآن پارسی سپرده شود. دیده میشود که آقای معروفی بی جهت کدخدای خانه مردم شده اندوبدون احترام به دیگر زبانهای کشور وبرادران هموطنش پای از گلم خود فراتر گذاشته اند وبا تصورات واهی خود فکر میکنندبه نفاق اندازیهای خود موفق شده اند ، حالانکه نیت بد واحساس دور ازانصاف خودرا باردیگر به مقابل بزرگترین مسئله فرهنگی یک ملت که عبارت از زبان آن ملت به منزله سند هویت ونام ونشان آن ملت است برملا ساختند .

ولی هزاره ها وتاجیکان باآنکه از زبان خود به عنوان عزیزترین میراث آبایی خود دفاع میکنند ودرتقویه زبان خود مسئولیت ایمانی دارند درمقابله با دیگر السنه ازجمله زبان پشتو، به جز یک موقف دوستانه، حق طلبانه وپاک نگهدارنده زبان خودازلغات وزبانزدهای بیگانه دیگر موقفی ندارند.

ایران وتاجیکستان دوکشورمسقل وجدا از سرزمین فعلی به میراث رسیده ازجانب پدران گرد وپهلوان ما میباشند، وهیچ کشوری حق حاکمیت وتسلط را برما ندارند. ولی در برابرغنای زبان مشترکمان حاضر به قبول هرگونه پیشنهاد معقول ولو از جانب پاکستان وانگلستان هم باشد بلی خواهیم گفت.

قسمتی از واژه هایراکه دانشمند محترم آقای عزیزپوراز قبیل «گزیدن» به معنی انتخاب کردن ، «زبانزد» به معنی اصطلاح ، « راهبرد» به معنی استراتیژی ،وواژه ترکیبی  «رزمایش» که بر گرفته از رزم وآیش که هردو دریک ترکیب آمادگی گرفتن برای رزم ونبرد معنی میدهد هیچ ربطی به آمدن وبلاخره به ترکیب « رزم آمدن» توسط آقای معروفی که آنرانافهمیده به بادتمسخر گرفته اند و به نام یک ترکیب موهوم وکاملا بی معنی سخت مورد توهین قرار داده اند ندارد. که البته این کدام مسئله مهم نیست سهو وخطا وبرداشت غلط امکان دارد وبرای هرکسی دست میدهد.ولی این زبانزدها خوشبختانه برای هیچ کسی از هم زبانان ماجدید ومن درآوردی نمیباشد وماآنرابه حیث  واژه هایی از زمره واژه گان به میراث رسیدهِ ازفرهنگ خود میدانیم. واز سویی جدید هم نیست شهنامه فردوسی وهزاران متون دیگراثبات مدعای ما میباشد.

خنده آور است که آقای معروفی بعدازعصبانیت وخشم جدی برای ایجاد ترس وواهمه و تحریک تصوری وپا درهوا دراتوپیای فرضی خود، و برای بزرگ جلوه دادن وخطرناک تمثیل کردن یک نشست عادی وطبیعی سران سه کشور،برای بهره برداری غیر وحدت طلبانه وبدبینی اندازانه وغیرحق درمعامله بامردم دیگروکشوردیگراز آن در برابر اقوام کشورما، سوالات خیالی وتحریک آمیزی را آنچنان طرح میکنندکه گویا همین حالایک دولت قدرتمند ومسلط براوضاع واحوال مردم ووطن عزیز ما بنام ایران این وطن رادر چنگ خود دارد وبه زعم جناب معروفی درمقام امرونهی درپیاده کردن مطلق «دکتاتوری »زبانی وسیاسی خود میباشد، دست به طرح سوالات واهی وبی اساسی ازنوشته آقای سلطان سالارعزیزپورمبنی براستعمال کلمه« جبرا» که بعضا ولی به ندرت به معنی ضرورت هم آمده است( مانند جبرزمان ، یا ضرورت زمان) میزنند :

سوال اول : اجباری کردن اصطلاحات ساخت ایران در کجا؟؟؟؟

 (تعداد علامه سوالیه مطابق نوشته آقای معروفی میباشد».

سوال دوم : چطور این جبر تطبیق میشود ؟؟؟

سوال سوم: یعنی وقتیکه تاجیکستان وافغانستان از احکام فرهنگستان ایران سرپیچی کنند مواجه به کدام مجازات وتعزیرات میگردند؟؟؟

جواب این سوالات فرضی ، پا درهوا، وتحریک آمیز را آقای معروفی میتوانند از باد هوا ویا از شاملین جلسه سه نفری، ازجمله از آقای کرزی که يک تن از جلسه کنندگان بودندبپرسند وبعد به اطلاع همه هموطنان برسانند.

 

آقای معروفی وقتی متوجه میشوندکه این همه فرضیات ، تحریکات وحسادتها ره به جایی نمی بردوآنرا در به جان زدن خواننده ،غیر موثر می بیند سخن رابه زعم خود نه به زعم فارسی زبانان به شکل دیگر آغاز میکنندو از زبان رسمی دری؟!به جای کلمه فارسی حرف میزنند. وبلاخره چون راه دیگری ندارند آقای عزیزپور را پشتون ستیز دوآتشه مینامند.

نکات اساسی ایکه آقای معروفی راشتابزده وحسودانه ناگزیر به نوشته پروسروصدا وجنجالی ایکه اصلا به حساب قومی؟ وهم به حساب یک شخصیکه خود گویندهِ یک زبان دیگری؟ از زبانهای کشورمیباشند، و به آقای انجنیرمعروفی هیچگونه بستگی ی نداشت وندارد وخبری بود میان سران کشورها وآنهم درحالیکه جناب کرزی پشتوزبان حضور داشتند ازین قرار است :

1ــ  کلمه اجباری وگویا آنهم از سوی فرهنگستان ایران.

درین موردباید گفته شود که اگرزبانزدهای یادشده به هرشکلی عملی شوندو جامه عمل   بپوشند که هماناهدف پاک ومقدس گویندگان زبان فارسی درتمام جهان وبه ویژه مردمان سه کشورعمده یادشده میباشد بپوشد. واین اقدام غیرازاینکه یک مسئله داخلی زبان فارسی شمرده میشود و مربوط به گویندگان جهانی این زبان در زنده نگهداشتن وغنا بخشیدن زبان شان میباشد دیگر معنی ومفهومی وضرر وخطری به مردمی وزبانی درحقیقت ندارد. واینکه گوینگان این زبان، زبان خودرا با استفاده ازکدام واژه موجود ولی کمی از نظر افتادهِ زبان تقویت میکنند تنها وتنها به فارسی زبانان  وعمدتا مربوط به همین سه کشوربزرگ فارسی زبان است ومیباشد . مداخله آقای معروفی درین مورد غیرازپا ازحدود خود فراگذاشتن وتجاوز فاشیستی وحسودانه کردن دیگر چه مفهومی دارد؟.از نوشته آقای عزیزپور دوبرداشت درتحلیل از واژه «جبرا»به میان آمده میتواند: اولین مفهوم آن این که اگراین مجبوریت از طرف فرهنگستان ایران وبرای زبان خودشان در داخل وطن خودشان معنی میدهد که دیگر هیچکسی را حق مداخله درآن نمیماند ومسئله ملیونها انسان آنکشور میباشد . دوم اینکه اگر موضوع وفیصله ی بنام« جبرا» برای هرسه کشور منظوربوده باشد وآنهم در حضور آقای کرزی که ازخود زبان علیحده ی دارند که کاملا ازاحتمال به دور میباشد آنوقت آقای معروفی میتوانند از شخص کرزی بپرسند واگر تایید کردندباید هنوزهم کاری نداشته باشند. بنا درهردو مورد غیر ازیک بهانه گیری ومجراجویی بی مورد ویک حسادت تکان دهنده وایجاد خشم به علت تجاوز به زبان گویندگان زبان فارسی به سویه جهان ازطرف آقای معروفی دیگردلیلی وفایده ی ندارد. اینکه چطور وچرا مجبوربه همچو یک سو نیت شده اند باید خود بدانند ولی به هرصورت به زبان فارسی وبه مسیریکه دانشمندان زبان فارسی برای انکشاف زبان خود درنظر گرفته اند خللی وارد کرده نمیتواندولی انسان را به فکر همان گفته مشهوری میرساند که میگوید:

« تو به راه خود برو بگذار هرکه هرچه میگوید بگوید»  جناب محترم آقای معروفی ایمان وباور داشته باشندکه هیچ نویسنده وگوینده زبان فارسی وجود ندارد که به غنا ومحافظت زبان خود بعد ازین همه ممانعتها ودست دوم شمردنها ازتهِ دل عشق نورزند وغنای زبان خودرا خوش آمدید نگویند. چونکه ما در برابر تاریخ خود ،به توصیه پدران جهان آوازه وادیب خود، وهم به خاطرفروزان نگهداشتن این چهلچراغ زیبا وگرامی به میراث رسیده از جانب اجدادخود مسئولیت ودین معنوی داریم واین موضوع در وهله اول به تاجیکان، ایرانیان وافغانستانیان ( تاجیکها ،هزاره ها ودیگر گویندگان) اتباط دارد.

سوم اینکه حتی این کلمه «جبرا» درینجا به معنی مترادف ضرورا وبدون ازدست رفتن وقت تاکید شده است که کاملا بجاست وبه کدام دکتاتورتیر وتفنگ بدست ارتباط ندارد.

بلاخره خداکند که این دومصرع شعر فرخی که فی البدیهه به خاطرم خطورکرد شامل فکروسیع وبزرگ جناب محترم آقای معروفی نشده باشد:

« نبود چاره حسودان جهان را زحسد      حسد آنست که هرگز نپذیرد درمان »

2 ــ حسادت مریضگونه وترس تباه کننده ایکه برای آقای معروفی ازدیدن کلمات سُچه ، پاک وصد درصدخالص زبان فارسی، مانند کلمات برگزینی و برگزیدن به معنی انتخاب وانتخاب کردن ، زبانزد به معنی مشهوروهمه دانِ اصطلاح( مثلا زبانزد خاص وعام )، راهبرد به معنی استراتژی ، کارشناس به معنی کارآشنا یا بلد وبلدیت درکاریا متخصص ویا شخص ماهر در کار، یاماهر.

دررابطه به این بخش بایدگفته شودکه واژه های یاد شده ازجانب محترم آقای عزیزپورفقط چندواژه ی از شماره هزاران واژه دیگر در زبان فارسی میباشد که باید دربه کاربردی آنها برای مفاهیم مختلف ازآن کار گرفته شود. واژه های بالا درمقایسه بادریای خروشان وصفای زبان فارسی ( به گفته مولانا قرآن پارسی) به منزله چند قطره ی در جمع میراثهای فرهنگی زبان فارسی به شمار میروندکه گویندگان زبان فارسی باید به کارگیری آنهارا لحظه ی از یاد نبرند.وبه گفته اقبال :

«گمان مبرکه به آخر رسید کار مغان     هزار باده ناخورده در رگ تاک است»

3 ــ  ترس از درتنگنا قرارگرفتن زبان پشتواگر زبانزدهای فارسی انکشاف بیشتر بیابد.

درین قسمت آقای معروفی علت العلل تشویش ناموجه وبی ارتباط خودراپیوسته به یک موضوعیکه اصلا به آقای معروفی وزبان پشتوارتباط ندارد نشان میدهد وآن به این می ماندکه گویا بایدهمه مردم دنیا وخصوصا مردمان سه کشوریادشده درمورد مسایل فرهنگی وزبانی خود برای اینکه فلان زبان درکجای دنیا وفلان مذهب درکدام کشور چه حال واحوال دارد وگویا اگراقدامی درمورد فرهنگ خود، مذهب خود ومردم خود در نظر داشته باشند، برای اینکه« مبادا زبان پشتو را در تنگنا» بگیرندبه امرجناب ایشان باید اول از آقای معروفی اجازه بگیرند وبعد به امور کاملا شخصی و قومی ملیونها انسان خود بپردازند!؟

آقای معروفی درین ارتباط می نویسد:« ازکجا معلوم که در پشت پرده دسایسی درکار نباشد ، به هدف اینکه زبان پشتورا در تنگنا قرار بدهند وآنرا آهسته آهسته از صحنه خارج بسازند» این تنگ نظری، سو ظن ها،وحسادت  برای ما فارسی زبانان( هزاره ها وتاجیکها) ودیگرعاشقان جهانی زبان فارسی چیزی نوی نیست ،ازباعث همین واهمه بی مورد وترس پا درهوای تلقین شده از طرف دشمنان صلح ووحدت در کشورماست  که وحدت بین الاقوامی در کشورعزیزمابه سود دشمنان مردم ، دشمنان ترقی ما دار وندارمارا به تباهی کشانیده  وکشورمارا که روزی الگوی علم وفرهنگ ووحدت درصحنه جهان بود به خاک یاسِِ پسمانی ودست نگری به سوی بیگانگان مجبور نموده است ودشمنان ما در تقویت این اختلاف ویابه زبانزد عام درپکه کردن این آتش بی اعتمادی، خلاف رضای خدا وخلاف منافع علیای مردم وکشورجهان آوازه ما به سود خویش به کلی پی برده اندوازآن طوریکه همه میدانیم چه فجایعی نبوده که برمردم ما وکشور وتمامیت کشورما تعمیل ننموده اند.

ازقرنها به اینسو پیهم می بینیم وتجربه میکنیم که اقوام این خاک چه پشتون وچه غیرپشتون را ،مشتی ازدسیسه کاران برسراقتدار، مزدور وآله دست دشمنان عنعنوی این خاک برای مقاصد شوم سیاسی اقتصادی خود زیراین نام  ویاآن اختلاف ساختگی، برای ایجاد تفرقه وحکمروایی برخاک ومردم ما با کشف و در میان انداختن بهانه گیریهایی مختلف مانند آنچه آقای معروفی نوشته اند فریب میدهند. زبان پشتو زبان یک قومی ازاقوام برادراست وما رشد آنرا درپهلوی زبان فارسی ازسالها به اینطرف ازدل وجان خواسته ایم ومیخواهیم چونکه اگر رشد زبان پشتو برای مردم فایده ی نداشته باشد ضرری هم ندارد به شرطیکه پا ازحدود رشدخود به سوی ضعف دیگر زبانهای کشوربیرون نکشد( نویسنده این قلم کتاب شعری به زبان پشتودارد) وهیچ کسی از ما به زبان پشتو کدام تعرضی نداشته است ونداریم واگرکدام کسی چیزی مانند نوشته جناب شمانوشته باشدعکس العملِ ضدعمل بوده نه تجاوز. کاش آقای معروفی به حیث روشنفکرعادی ایکه هنوزکدام اشتغال دولتی ندارند، این موضوع رادرک کرده باشند ونیت پاک برادران فارسی زبان خودرا دانسته باشند.

  «به عرصه گاه جهان راه وچاره بسیار است   به جز طریق محبت به هیچ راه مرو»

                                                                        ( آصف سهروردی)                                            

4 ــ  تبصره بر کلمات افغان وافغانستانی.

این موضوع که درمورد آن درده ها کتاب وده ها سایت انترنتی به وضوح توضیح گردیده است وتا جاییکه من میدانم وبایدبه تکراربگویم اینست که باید یک اسمی برای وطن ما انتخاب گردد که ازآن یک مفهوم فراقومی وبوی عطرگلهای وحدت ملی به مشام برسد ،نه یک اسمی که واضح وروشن به یک قوم ازاقوام وطن ارتباط داشته باشد. افغان یکی ازاقوام وطن عزیزماست که سابقه تاریخی زیادی دارد وفرد فرد اقوام مختلف کشور وحتی ممالک دور ونزدیک پشتونهای امروزی رافقط بنام افغان میشناسند نه کدام نام دیگر. امروزروشن ومعلوم است که هستی ونیستی خاک ما، وحدت اقوام شریف وطن ما، بود ونبود و هویت مامربوط به وحدت بین الاقوامی میباشد وبدون وحدت هیچ ترقی وصلحی به میان نمی آیدووحدت مربوط به یک اسم فراقومی برای وطن ما میباشد. بنابران ماباید به وطن خود یک اسم فراقومی ی بدهیم که تحت درفش ظفرنمونش هزاران خار به گل وگلستان مبدل گردد.

5 ــ موضوع دری یا فارسی .

درمورد دری یا فارسی؟ کدام؟ بایدچنین به عرض برسانم:

امروز طی پژوهشهای فراوان وسخت کوشیهای قابل تحسین کارشناسان زبان فارسی به تحقیق وتایید وحتی بعد ازچشم دید نبشته های قدیمی توسط مرحوم آقای حبیبی ازکشفیاتیکه در تخار بدست آمده وازآن وقت زیادی نمیگذرد قدامت زبان فارسی دری راکم ازکم به دوهزار سال قبل میدانند که این زبان بعد ازطی مراحل مختلف وباتغیریکه به مرور زمان به هرزبان واردمیشود، درین ارتباط به این نتیجه رسیده اند که: کلمه دری کلمه ی نیست که ما به روایت تاریخ واسناد دست داشته آنرا، بالفظ فارسی جاگزین کنیم. کلمه دری به اتفاق آرایی به اثبات رسیدهِ اهل کاردرین مورد نه با کبک دری وآواز زیبای کبک دری تعلق دارد ونه کدام پسوندعلمی تحقیقاتی به اثبات رسیده دیگرمیباشد. کلمه دری به نظر اکریت قاطع دانایان این فن ازواژهِ دُهار ودُهاری یا تغیر تلفظ داده ِواژهِ تخار و تخاری گرفته شده که به مرورایام آهسته آهسته گویندگان آن از سر سطحی نگری  وعاقبت نه اندیشی برای اینکه این زبان را هنوزهم شیرین تر جلوه دهند وبه آن عشق زیادتربورزندآنرا به آواز کبک دری شباهت داده اند وآهسته آهسته آنرا از دُهاری به دری مبدل کرده اند وگویا زبان خودرا از راه تاریخی اش که هویت ما به آن مربوط است به بیراهه لفظ دری کشانیده اند. باید برادران تاجیک وهزاره ودیگرگویندگان محترم زبان فارسی بدانند که این زبان ازقرنها به اینطرف بنام فارسی یاد شده وغیر از فارسی دیگر نامی ندارد واگر سهوا دری گفته شود باید فارسی دری گفته شود نه دری تنهاو بدون لفظ فارسی که هویت ما ، نام ونشان ما وپدران مارا، همین اسم فارسی تشکیل میدهد. لذا هیچکس حق ندارد این زبان را غیراز فارسی یا فارسی دری تنها دری دیگری بنامند. این نام این زبان درایران ،درتاجیکستان ودر افغانستان یکسان بنام فارسی معمول است و به همین نام نامیده میشود. استعمار آرزو دارد که با تغیرنام این زبان به دری ، تاجیکی وفارسی میان گویندگان یک زبان فارسی، دیوارهایی به بزرگی دیواربرلین اعمارکنند تا در طی یک مدت کم زمانی به مقیاس تاریخ همه فارسی زبانان این ممالک را ازهم بیگانه کنند وهم ازیک زبان مادری ومشهور چندین زبان دیگر بسازند وبه اینصورت این زبان ازجان عزیزتر مارا درهر گوشه ودرهر کشورتوسط عمال استعماری خودضعیف نموده و به نابودی سوق دهند، وما فارسی زبانان را باتغییر اسم که عامل عمده جدایی شده میتواندازهم جداکنند. هزاره ها وتاجیکها مخصوصا این نام تفرقه انداز دری را باید به هیچ وجه قبول نکنند وبدانند که قبول این دسیسه ، قبول نابودی هویت وتاریخ ماست وچه کسی این را روامیدارد که لفظ دری یکسال پیش را با تاریخ دوهزار ساله فارسی تبدیل کند واین خیانت را پذیرا شوند.زبان ما بدون کلمه دری همچنان زیبا وخوش آهنگ میماند وبرای ابد شیرین وزوال ناپذیر است. 

 

         «مردمی کن به جای دشمن ودوست       از مروت زیان نکرده کسی »

(ثابت هندی)

 

خوشبختانه که سنگ اندازیهای غیرحق آقای معروفی بادرک وفهم گسترده وعالمانه عاشقان زبان فارسی نقشِ برآب گردید :

1ــ به تلقین وتزریق بدبینی علیه فرهنگستان زبان فارسی ایران وتاجیکستان در بی معنی، موهوم وبیگانه نشان دادن تحریک آمیزواژه های پاک وبنیادی زبان فارسی به امید اینکه تااگرشودکه در روند تکاملی وانکشافی بین الممالک زبان گرامی ما تزلزل وبی اعتنایی ایجاد کندموفق نشدند.

2 ــ در مسئِله کهنه ودسیسه آمیز سوال فارسی یا دری؟ که درینموردهم اگر میشد که هویت هزاران ساله اقوام مارا که به زبان ماگره خورده ، زبانی که سنگ وچوب وآدم کشور ما آنرا ازبام تا شام زمانه ها به نام زبان فارسی یادمیکنند به نام تفرقه افگن ونامانوس دری( تفرقه برای جلوگیری از غنا وانکشاف زبان فارسی در ممالک فارسی زبان) تلقین کنند بازهم به آرزوی نامقدس اینکه تااگر بتواند زبان فارسی را به سه بخش : فارسی برای ایرانیان، دری برای افغانستان وتاجیکی برای تاجیکستان تقسیم نمایند ودرمیان گویندگان یک زبان دیوارهای برلین تفرقه  ودوری ایجاد کنند ودر مدت کمی ازیک فارسی سه فارسی ازهم بیگانه بسازند، وبه این صورت هرسه قسمت ضعیف شده را توسط عمال خود به نابودی تدریجی بکشانند ولی بی خبر ازاینکه دوستان عاشق این زبان این دسیسه را درهرکجا ازبیرون تا داخل افغانستان باکمال شدت ودلایل خنثی مینمایند ونموده اند همچنان موفق نشدند. مولانای بزرگ میگوید که از اختلاف نام اختلاف در خلقها بوجود می آید که فارسی زبانان بایداین موضوع را بسیار جدی بگیرند.

3 ــ بابی معنی وبی مفهوم جلوه دادن زبانزدهای کمتر معمول فارسی وپیوند دادنش به ایران وتاجیکستان واز سویی داد از دکتاتوری فرهنگی ایران وتاجیکستان زدن منظور آقای معروفی تولید دل سردی در ذهنیتها وجلوگیری از رشد زبان فارسی در افغانستان میباشد. چیزیکه در هیچ زبان دیگردنیا باآنکه ممالک مختلف به زبانهای انگلیسی ، هسپانوی و فرانسوی گپ میزنند مطرح نیست. واگر ابتکاری در گویندگان زبانهای مذکور دریکی از آن کشورها صورت بگیردآنرا برخلاف با کمال میل استقبال میکنند ومعمول میسازند . خدارا شکر که این مسئولیت ایمانی را هم در برابر زبان عزیز وگرامی به میراث رسیده زبان فارسی خودبه هر مملکتیکه تعلق داشته باشد به قدر کافی داریم.

4 ــ چرا آقای معروفی لغت دانیهای عجیب وغریب زبان پشتورا بی مفهوم وبی معنی نمی گویند؟

چرازبان پشتورا در پاکستان که زیادترازچهل فیصد آن مخلوطی از پنجابی ، سندی واردو وانگلیسی میباشد اقدام به پاک سازی نمی نمایند؟

5 ــ بهتر آنست که آقای معروفی بجای تلاش بیحاصل درایجاد تفرقه میان فارسی زبانان وایجاد خشم مردم در دفاع از زبان فارسی که مولانای بلخ آنرقرآن پارسی میگویند باکوشش بی ثمرمشت خالی درهوانزنند وبجای تقسیم و نام گزاری فارسی به دری وغیره سنگ گندم زبان خودرا  بچینند وبه پاک سازی زبان خود در پاکستان بپردازند. (باآنکه مردم آقای معروفی را اصلا پشتو زبان نمیدادند).

 

 


بالا
 
بازگشت