«نويسنده بزرگی» که ميخواهد «الگو » باشد!
 

مصطفی پيام غزنوی

هفته قبل گويا از يک داستان نويس افغان در کشور ايران بوسيله يک محفل کوچک افغانها ، تجليل بعمل آمد. گويا توصيه شده که اين «نويسنده بزرگ» برای جوانان وطن ، سرمشق والگو قرار گيرد!
واما اين «نويسنده بزرگ» در شصت سال حياتش ، هرگز خط فکری ، ثابت واستواری نداشته است . در دوره سلطنت ظاهرخان، درهمانحال که خود را مطابق مود روز ، «چپی»
معرفی می داشت، روابط تنگاتنگی با حلقات سلطنت پرست، مانند بشير رفيق ، شفيع راحل وگل احمد فريد  داشت.
در دوران حاکميت حزب ديموکراتيک خلق، هم پيک وهمسنگر سليمان لايق و داوود کاويان بود.
در برخی نوشته هايش ، جبهه مقاومت عليه اشغال شوروی را ، ارتجاع سياه واشرار، ناميد. وی در جانبداری از رياليزم سوسياليستی ومشی فرهنگی رژيم چندان زياد ه روی کرد که
تقريبا به يکی از تيوريسن های رژيم تبديل شده بود. موصوف در مقامها وبست های «خارج رتبه» ايفای وظيفه نمود، موتر دولتی وموتروان دولتی داشت. همين « نويسنده بزرگ» پس از سقوط دولت داکتر نجيب ، يکباره« مسلمان دوآتشه» گرديدو حزب ديموکراتيک خلق را بباد حمله گرفت ، حتی به پيروی از امام خمينی، دين اسلام را «اسلام عزيز ما» ناميد. با همين تمهيدات به مقام مشاورت وزارت اطلاعات در دولت کرزی ، رسيد. به اين هم بسنده نکرد ، برخی از نوشته هايش را به زبان پشتو ،ترجمه کرد تا مقام وزارت را حاصل کند، گويا هنوز به وصول ا ين آرمان ، موفق نشده است.
«نويسنده بزرگی» که قرار است الگو قرار گيرد حتی مذهب ومليت مشخصی ندارد. بياد ميآرم درهنگام ازدواج پيش جمعيتی ميگفت ، بخاطر« شيعه بودن»، در مراحل خواستگاری خانمش که اهل سنت است دچار مضايقی شده ، اما در يک ديدار مراسم عيد ، خود را«  سنی» معرفی داشت ، حتا می گفت افتخار دارد که زعيم مذهب او ، قياس را در فقه ، اجازه داده است!
با اين که شمايل هزارگی دارد، پيش روی جمعی ، اخيرا خودش را ، پشتون ، قلمداد کرده است.
«نويسنده بزرگ»ی که در نظر است برای جوانان وطن، الگو باشد، اخيرا يک اثر داستانی چاپ کرده که تقليد بسيارناشيانه ای ا يست از بوف کور، صادق هدايت. گمان ميبرم اهالی ادبيات ، اين اثر را چندان ، جدی نگرفته اند اما آقای نويسنده بزرگ، در ستايش اين اثر گاه وبيگاه ، داد سخن ميدهد
و حتاخواب جايزه نوبل را می بيند!
اين« نويسنده بزرگ» که در دوره داکتر نجيب ، لقب، «کارمند شايسته فرهنگ »، گرفت ودر دوران «مجاهدين» پيراهن وتنبان پنجابی ميپوشيد وبه رسم طالبان، چشم خويش را سرمه می کرد، گويا تصميم گرفته ، در صحنه ، باقی بماند ، به هر قيمتی که باشد....

 

 


بالا
 
بازگشت