واژه ها سزاوار نکوهش نیستند
هیچمدانی هستم که سی بهار زنده گی را پشت سر گذاشته و در دامان یکی از ولایات دوردست کشور پرورش یافته و فعلا مانند بسیاری از هممیهنان وبه اثر جفای تاریخ در غربت بسر میبرم. من نه نویسنده هستم و نه هم ادعای نویسنده گی دارم. اکاد میسین و دیپلوم انجنیر نیز نیستم و یگانه علتی که مرا به سیاه کردن این صفحه کاغذ واداشته است همانا خاموشی نویسنده گان و فرهنگیان ما در مقابل عدهء محدودی از نویسنده گانی است که سر دشمنی با زبان و فرهنگ فارسی دری را گرفته اند و بخاطر کمرنگ جلوه دادن و یا شاید طرد این زبان و فرهنگ از کشورمان در بعضی از سایت های انترنتی افغانی بطور روزمره قلم فرسایی میکنند و جالب اینکه این ارجمندان که القاب علمی اکاد میسین و دیپلوم انجنیر و غیره به درازی نام هایشان افزوده است همه مقالات خویش را به همین زبان فارسی دری نوشته اند ولی با همین زبان به مبارزه برخواسته اند و حتی تا سطح بد بینی و تعصب سقوط کرده اند.
یکی از این ارجمندان از دیگران سبقت جسته و بیشتر از دیگران درین عرصه فعالیت دارند و یا به اصطلاح وطنی ما اول نمره شده اند و بی اندازه کینه به دل دارند که به قول خودشان از ساعت سه صبح پشت کمپیوتر مینشینند و تا شام با دشمن خویش(زبان فارسی دری) در ستیز اند. این اقای ارجمند به ما توصیه میکنند که از زبان و فرهنگ فارسی دوری گزینیم و حتی مینویسند که ما (مردم افغانستان) باید بیشتر واژه های عربی و انگلیسی وغیره را در گفتار دری خود بکار ببریم تا واژه های فارسی. چون واژه های فارسی به قول ایشان ساخته و پرداخته و بلاخره مخصوص ایرانی ها است.
با اینکه چنین نوشته هایی هزاران پرسش را به وجود اورده اند ولی بنده نسبت نداشتن تخصص در این رشته هرگز این اجازه را به خود نمیدهم که با این نویسنده ارجمند گفتگو و مباحثه کنم چون این حق و وظیفه نویسنده گان و فرهنگیان ما است تا در این عرصه دین شان را که همانا روشنگری ذهنیت های نسل فردای کشور است ادا نمایند. اما من به حیث فرزند همان خطه و سرزمین این حق را دارم تا از نویسنده گرامی پرسشی نمایم. پرسش من در باره واژه (دانشگاه) است که به قول ایشان این واژه (کلمه) در زبان دری ناباب بوده و ساخته و ویژه ایرانی ها است در حالیکه مردم ما واژه های (دانش) و (گاه) را در زبان گفتاری و نوشتاری بطور روزمره بکار میبرند و گذشته از ان شاید به صد ها واژه دیگر در زبان فارسی دری وجود دارند که با پسوند (گاه) جمع بسته میشوند مانند: پرورشگاه – مخفیگاه – ایستگاه – کمینگاه وصد های دیگر که من از روزی که حرف زدن را یاد گرفته ام انها را شنیده و با انها بزرگ شده ام. ایا همه این واژه ها ساخته و مخصوص ایرانی ها اند؟
اگر پاسخ مثبت است ناگزیرم در اینجا قسمتی از شعر بزرگوار ناصرخسرو بلخی قبادیانی را که عقاب مغرور عنوان دارد و بنده انرا اگر اشتباه نکنم در ادبیات دری صنف ششم و یا هفتم مکتب خوانده بودم به گونه مثال بیاورم:
روزی ز سر سنگ عقــــــابی به هوا خاست
و از بهر طــــــــمع بال وپر خویش بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنــــــیــــــــن گفت
که امروز همه روی زمــــــین زیر پر ماست
گر اوج بگیــــــــرم بپرم از نظـــــــــــر شید
مــــیبــــینـــــم اگر ذره یی اندر تک دریاست
بســــــــــــــــیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چی برخاست
ناگاه ز کمینـــــگاه یکی سخـــــــــــت کمانی
تیری ز قـــــــضا و قدر انداخت بر او راست
.....ادامه دارد.
اگر برای یک لحظه با اقای نویسنده موافق باشیم و بپذیریم که گویا واژه هایی که با پسوند (گاه) جمع بندی میشوند ساخته و خاص ایرانی ها اند پس باید این شعر بزرگوار ناصرخسرو بلخی قبادیانی نیز مخصوص و ساخته ایرانی ها باشد چون در این شعر واژه (کمینگاه) بکار رفته است که از پسوند (گاه) تشکیل شده است و با واژه (دانشگاه) نیزهمردیف و یکسان است.
اگر پاسخ به پرسش بالا منفی است در انصورت نیز سوال پیدا میشود که چرا نویسنده گرامی به ما اجازه میدهند که واژه های( ایستگاه) و(کمینگاه) و غیره را بکار ببریم اما( دانشگاه) را نه؟
و یا اینکه واژه( کمینگاه) را در این شعر تغییر بدهیم و از ان واژه جدید (کمینتون) را بسازیم و انرا چنین بخوانیم: (ناگاه ز کمینتون یکی سخت کمانی..) تا باشد که به مزاج نویسنده گرامی برابر باشد و وحدت ملی؟ خد شه دار نشود و بکار برندگان چنین واژه هایی از اتهام تجزیه طلبی در امان باشند؟
به باور من واژه ها در خور ستایش اند نه نکوهش. نکوهش واژه ها برای رسیدن به اهداف ویژه سیاسی اصلا قابل توجیه نیست چون به زبان و فرهنگ ما بیشتر از پیش صدمه وارد میکند.
قابل یاد دهانی میدانم که بنده همان سان که در بالا ذکر کردم نه نویسنده ام و نه هم این توان را در خود میبینم که در باره چنین مسایلی کاغذ سیاه کنم و امیدوارم که نویسنده گان و فرهنگیان گرامی ما که دین بزرگی در راستای روشنگری ذهنیت های نسل جوان و فردای کشور به دوش دارند با توجه به انکشاف اوضاع سیاسی و اجتماعی امروزی در کشور باید چنین مسایلی را از طریق مباحثه و گفتگوی سالم به جوانان امروز و فردای کشور تفهیم کنند تا فرهنگ اشتی و برابری جایگزین عقده و تعصب گردد.
درفش میهن عزیز ما همیشه در اهتزاز باد.
فریدون
هالند – 23 اگست 2006