احمدشاه عبادی

 

سخنی چند به بهانه روزجهانی کتاب

 

دنيای نشريات کتاب ، اطلاعات و رسانه ها وسيع می باشد ، دراين مختصر پرداختن به آن را قصد ندارم ، فقط بيک زمينه يعنی کتاب آنهم به بهانهً روز جهانی کتاب مکث ميکنم. براساس احصائيه ها و ارقام اگرنگوئيم مطابق واقعيت ها ، افغانها در سال يک دقيقه مطالعه ميکنند يا هيچ نمی کنند ، گاهی اوقات يک جملهً يک خبر را !   اين يک وضع تراژيدی و اسفباری را نشان ميدهد .  

در افغانستان با حدودی 29 تا 30 مليون نفوس کتاب هايی که دراين اواخر آنهم درخارج چاپ شده هرعنوان کتاب حداکثر درتيراژ يکهزار نسخه منتشر شده است. مثلا در تاجيکستان با داشتن هفت مليون نفوس هر عنوان کتاب حد اقل در شصت هزار نسخه و در کشورهای ديگر بسيار بيشتر. 

محصلين و شاگردان به مطالعه غير رسمی علاقه ندارند ، کتابها در کتابخانه های ما خاک ميخورند ، اکثريت مردم در دهات زندگی ميکنند ، دهات کتابخانه ندارند .  در سالهای اخير يک کتاب در سطح تمام کشور ازجانب دولت چاپ نشده است ، مردم مطالعه نمی کنند، به اين دليل ساده که انگيزه ای برای خواندن ندارند. برای مردمی که در راه پيدا کردن نان فرصت سرخاريدن را ندارد آموزش و مطالعه چه اهميتی دارد؟ عده ای بسياری به همان کتابهائيکه درگذشته های دور خوانده اند بسنده کرده اند و ديگرکتاب نمی خوانند. آگاهی و آموزش برای نفی دانستن نيست بلکه برای بکار بستن است برای مردمی که از آزادی ها و حقوق شان محروم باشند چه انگيزهً وجود دارد که دست به کتاب بزنند؟ و حتی روزنامه و مجله بخوانند. همينطور فراموش نمی توان نمود که بيشتر از هشتاد تا نود فيصد نفوس افغانستان در بيسوادی مطلق بسر ميبرند ، همهً اينها حاصل ادوار گذشته و نابسامانی امروزی ميباشد. همينطور هنوز افغانها از همان کودکی مزه ای پلو و چلو و شوربای لذيذ ، کله و پاچه و کلپوره ، کباب و آش و آشک ، بادنجان برانی ، ماست و قيماق ، شير و شکر را ميدانند و از خوردن آن لذت ميبرند. اما ارزش و لذت غذای روحی را نمی دانند. حکومت ها با نداشتن برنامه و پلان سالم و روشن مردمی  ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سياسی يا سانسور و ارعاب بمقابل خلاقيت و افريندگان غذای روح و فرهنگيان ميروند.

مختصر اينکه : نياموختن و عادت نکردن به مطالعه ، محدود بودن ذهن و زبان نويسنده ( که خود برای آفرينش آثار بهتر از خواننده نيرو ميگيرد ) ، عدم توجه رسانه های جمعی به کتاب و مطالعه و فشار و ارعاب و سانسورر سبب کتاب گريزی و امتناع از مطالعه می باشد . امتناع از تفکر از امتناع از مطالعه سرچشمه ميگيرد و مخصوص کدام قشر معين نيست ، قاطبه ای مردم کشور در داخل و خارج به اين «هنر» آراسته ايم بناء با اين وضعيت که داريم نه خود و نه کشورما در دنيای کتاب محلی از اعراب ندارد.  

در کشورهای ديگر نشر يک کتاب حادثه ای ادبی بشمار می آيد ، روزنامه ها پيرامونش مينويسند ، راديوها و تلويزيون ها پروگرام های خاصی تهيه ميکنند ، با نويسنده به مصاحبه و گفتگو می نشينند ، برای نويسنده مجالس سخنرانی و امضاء کتاب ترتيب ميدهند ، ناشر برای ترجمه ای کتاب به زبان های ديگر با دست اندرکاران طبع و نشر کشورهای مختلف تماس ميگيرد. کتاب به کمپنی های فلمسازی معرفی ميشود تا امتياز فلم سينمايی و تلويزيونی آن فروخته شود.

همين طور جايزه هايی ملی و بين المللی از قبيل نوبل وغيره وجود دارد.

دروضعيتی که نابسامانی حاکم نيست ، عده ای از درسخوانده های ما بی ادبی را با مبارز بودن اشتباه گرفته اند که ناشی از خود بزرگ بينی و سبکسری هاست. در شرايطی که نيرنگ بازی های سياسی و اجتماعی در زندگی انسانها مشاهده ميشود و افراد حيله گر و نيرنگ باز به فريب مردم می پردازند درچنين حال انتخاب دوست و رفيق همدم کاريست مشکل و دشوار اما با انتخاب کتاب های ارزنده ميتوان يار و رفيق بی مدعا يافت و روز و شب ها بی آنکه احساس خستگی نمود با وی بود .  در توصيف و تعريف آن دانشمندان و خردمندان سخنان ارزشمندی بيان نموده اند بطور نمونه چند مثال آنرا دراين نوشته می آوريم .

خوزه ماوگی ، انقلابی و شاعر کوبايی در مزايای کتاب چنين ميگويد :  « در وجود انسانها حيوانی وحشی نهفته است که کنترول نخواهد شد مگر بوسيله کتابهای که در کتابخانه های شماست.» امرسن ، دانشمند امريکايی در توصيف کتاب چنين می نويسد : «  هر که با کتاب يار و همدم است هميشه جاويدان بوده و با کسانی سروکار دارند که هرگز نمی ميرند در ياد داشت هايش نوشته است که روزهايم را با کتاب  های گذشتگان بسر ميبرم، افکار باعظمت آنان چشم و ديده ام را روشن ميسازد ، در کتابخانه دوستانی دارم که هرگز از من ملول نمی شوند بلکه هميشه مرا دوست دارند و ازينرو شب و روز با آنها بسر ميبرم. هنگام خوشی از وجود آنان لذت می برم و هنگام غم بوسيلهً آنان از غم و اندوه درونی رهايی می يابم. من چون براثر حقشناسی قطره های اشک برگونه هايم ميلغزد و هميشه انديشهً من نزد رفتگان است که اين کتابهای گرانبها و با ارزش را پديد آورده اند. پيوسته با آنها زندگی ميکنم و ميپندارم که هرگز نه مرده اند و من تا زمانی که با اثار آنها دمساز هستم هرگز نمی ميميرم ، با بيم و هراس آنها خوشبخت ميشوم ، حقايق را درک ميکنم و به اشتباهاتی که کرده ام پی ميبرم و با تواضع و احترام به دستورات و تعليم های آنها گوش فراميدهم. من نيز بزودی با آنها ملحق خواهم شد و همه بسوی ابديت خواهيم رفت ولی نام آنها بروی کتابها ثبت شده و از گرد ايام پرده ای فراموشی برآنها نخواهد نشست و تاابد نام شان مانند روح شان زنده خواهد بود.» 

خردمند ديگری در اوصاف کتاب چنين فرموده است : « برگهای کتاب به منزله ای بال هايی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنايی پرواز می دهد.»

درگذشته ها هر کتابی را که می خواستيد بخوانيد بايد زبان خارجی ميدانستيد. به زبان فارسی هنوز شاهکارهايی ادبی و علمی ترجمه نشده بود. حال خوشبختانه هست. تقريبا همه کتابهای مهم بفارسی ترجمه شده اند ، هر چيزی که بخواهيد به سادگی ميتوانيد آنرا بخوانيد ، همينطور هر چند سال يکبار بنگاهايی چاپ و نشر کتاب  به کمک و همکاری نويسندگان بزرگ جهان ، بهترين کتابهای تاريخ ادبيات را معرفی ميکنند ، کتابهائيکه تاثيری بی چون و چرايی بر فرهنگ و ادبيات جهانی و ادبيات و تخيلات خود شان دارد.

در سال 2005 بهترين کتابهائيکه معرفی شد بهترين کتاب رمان « دون کيشوت » اثر سروانتس ، نويسندهً نامدار هسپانيايی است. اين کتاب را بسياری سرچشمهً رمان مدرن ناميده اند.  آثار برندگان جوايز نوبل معرفی شده ، دوريس ميسنگ ، سلمان رشدی ، جان ايروينگ ، ميلان کوندرا ، کيتامهتا ، پل استر، نومان ميلز، وسله نيکا ، تابيل از جمله نويسندگان نامدار در تهيه لست و معرفی کتابها رای داده اند. دراين لست داستايوسکی ، تولستوی ، کافکا ، شکسپير، ويليام فالکز ، کابريل کارسيا مارکز ، توماس مان ، گوستا و فلومره ، ويرجنيا وولف ، مثنوی مولوی با عنوان ( قرآن فارسی ) ، گلستان سعدی و هزار و يک شب برگزيده شده اند. وزادگاه زار و يک شب  را هند دانسته اند و افزوده هايی  بعدی آنرا آريايی ها ، عراقی ها و مصری ها دانسته اند. دوريس نينگ می گويد : « اين لست بسيار مهمی است ، ما پيرها ميدانيم چه چيزی را بايد حفظ نمود ، جوانان تجربه ندارند ، کسی بايد باشد تا مرزها را به آنها نشان داده و تجربه ها را به اختيار شان قرار دهد.»

پن اوکراسی ، نويسنده بزرگ نيجريايی ميگويد :  « دون کيشوت  بيش از هرچيز لذت بی انتهای خواندن را در انسان بر می انگيزد ، هر کسی به کتاب خواندن عشق می ورزد بايد پيش از مردن دون کيشوت را بخواند.»

رمان های ديکنز ، زولا و هوگو ، رمانهای مدرن هميتگوی ، اشتاين بکت و ...  به فارسی هم هستند. ميتوانيم بگيريم و بخوانيم. بهرحال  بايد زياد کتاب خواند ، اقلا بايد صدها و صدها کتاب خوانده باشيد تا بتوانيد خود چيزی بنويسيد. کتابها را طوری نخوانيم که کتابخوان معمولی کتاب را می خواند تا مشغول شود. کتاب را برای آنکه از آن بياموزيم بايد خواند. کتاب معلم است ، مثلا مولوی ، سروانتس ، بالزاک ، داستايوسکی و ...  معلم شماست. آثار آنها را ميخوانيم تا ياد بگيريم چگونه شروع کرده اند ، چگونه پايان داده اند ، چطور سيربين آغاز و پايان را دنبال کرده اند ، چطور به ديالوگ آمده و حادثه را چگونه توصيف ميکنند. از معلم بسيار چيزها بايد ياد گرفت. سرسری و بدون توجه و ژرف کاری هيچوقت نبايد کتاب بخوانيم.

ارثيه ادبی گرانبهای ما ميتواند و بايد در دگر گونی مردم ما نقشی ايفا کند. هيچ فرد آگاه و حساس شکی ندارد که وطن او که زمانی از کانون های درخشان مدنيت بود وبزرگترين انديشه و روان هنرمندان و بهترين صنعتکاران ، آزموده ترين دهقانان و باغباناندارشهرها و در دهات خرم و ابادش ميزيسته اند ، اينک ديری است از قافله سريع تاريخ عقب مانده يکی دو قرنی در زمينه علم و هنر و صنعت و زراعت و سازماندهی عقب مانده ايم. مسلما يک عمل دلاورانه جهش وار لازم است تا بتواند هر چه زود تر ما را به کاروان تعالی و ترقی برساند و اين مهم بدون آموختن و خواندن مقدور نميشود. کسب دانش راهگشای برای رسيدن ارمان های انسانی ميباشد. برای اجرای  يک تغيير بنيادی نيز بايد همه به توان خود تلاش کنيم و با عقل واقع بين و جانی شيفتهً با هدف و دل بيباک به پيش شتافت ، کشور ما نيازمند يک دگرگونی بنيادی ووسيع مادی و معنوی است که آنرا نبايد از نظر دور داشت. با اميد روزی که ما هم صدها کتابخانه و بنگاه چاپ و نشر کتاب ، ناشران دلسوز داشته و روز پر اهميت کتاب ( اول مارچ ) را شايسته آن برگزار کنيم.

 

 


بالا
 
بازگشت