سید احمد شاه دولتی فاریابی

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

 تا ریخ 15 / 12 / 2006 میبلادی

 

 

رقص سماع راهی بسوی قرب خد ا

********************************************************************

 

وقتی نام با عظمت شخصیت علمی وروحانی مولانا جلال الدین محمد بلخی فرزند برومند سلطان العلما بها والدین محمد بن حسین بن احمد خطیبی بکری بلخی ، مشهوربه مولا نای رومی برزبان جاری میگردد زادگاه اصلی ومسقط الراسش بخدی یابلخ مرکزدارالسلطنه سلاطین خراسان بحیث منظرۀ زیبا و مرد آفرین درنظرتجسم می یابد.  زمانیکه ششم ربیع اول سال604قمری به یاد می آید تمام خاطره های خوش والدین وخویش وتبارجلال الدین بلخی که ازچشم کشائی اش به جهان پرآشوب آن دوران داشتند ، دردل ودماغ آدم تداعی میگرد د ، هنگامیکه ازنخستین هجرت قبله گاه معظم او با خانواده اش درسال616 هجری قمری به سمرقند آسیای مرکزی که جلال الدین محمد بحیث نهال 12 سالۀ گلستان زنده گی درپهلویش قرار داشت ، طوفان تخاصمات سلاطین کشورکشا وتوسعه طلب وفضای مکدرآن که باعث خروج جلال الدین بلخی با وا لد ین ازمآ من مالوفش( ام البلاد بلخ) گردید تمام نا ملایمات زنده گی را بحیث یک منظره کریه ترسیم مینماید ، باید گفت : بعضی ها انگیزۀ مهاجرت والدین مولا نای بلخی را بادید سیاسی نادرست کم لطفی سلطان محمد خوارزم شاه به مشایخ وازجمله به بهاوا لدین پدر دانشمند جلال الدین بلخی دانسته اند که قابل قبول به نظر نمیرسد زیرا تاریخ نشان میدهد که دران زمان چنگیزدرنتیجه جنگ تهاجمی برحکو مت وپاد شاه سایر ترک تباران درغرب چین تسلط یافته ( اونگ خان) پادشاه را باتمام خاندانش قتل عام کرده بود که این شایعه : بلخ ، آسیای میانه وخراسان زمین را قویاً زیر تاثیر گذاشته مردم را به رعب آورده بود وتموچین پسر( یساکا) متولدسال 581 قمری مطابق ( 1162م ) که دران زمان نوجوانی بیش نبود گفته بود بسوی آسیای مرکزی وخراسان هجوم خواهد برد ، همهمۀ هجوم قشون آفت مثال تمو چین مشهوربه چنگیزکه شاهنشاه یا خاقان معنی دارد آسیای مرکزی ، خراسان زمین، ومناطق خوارزم را بحیث یک زلزلۀ سیاسی به لرزه درآورده بود ، محمد خوارزم شاه درچنین اوضاع واحوال نمیتوانست به مشایخ که بنام ستون دین ودولت مسمی بودند کم لطفی وحرکات ناراض کنندۀ مشایخ ازخود تبارزبدهد ، بامطالعۀ اوضاع سیاسی وبحرانی آن دوران میتوان قبول کرد که انگیزۀ مهاجرت والدین جلال الدین بلخی از بلخ به سمرقند که راهی پر رفت وآمد بسوی حوزۀ خلیج عربی یا خلیج فارس امروزی شامل بغداد ، فارس ، جزیرت العرب یا عربستان امروزین ودمشق بوده بیشتر ممکن است هراس ازپیامد های نا گوارناشی ازتهاجما ت احتمالی لشکربیشمارچنگیز بوده باشد ، چنانچه بعد ازپخش شایعات درمورد حملات تهاجمی قشون چنگیزبه آسیای مرکزی و خراسان ، محمدخوارزم شاه با وجود آن که سفیر خودرا به دربارچنگیزبرای سازش وقبول شرایط اوفرستاده میخواست مطابق میل چنگیز باوی روابط دوستی برقرار نماید چنگیزبا وجود استقبال نیک از فرستاده خوارزم شاه ازلشکرکشی به خراسان وخوارزم که پایتخت آن (اورگنج ) بود باز، نه ایستاد وانصراف نکرد ، سلطان العلما (بها و الد ین ) باتوان پیشبینی که داشت بزودی ازترس وقوع حوادث دست وپاگیر، سمرقند را به قصد مکه زادگا پیامبراسلام ترک گفت اول به بغداد  وسرانجام درمکه رحل اقامت انداخت او که شاید زیرتاثیرهجوم احتمالی چنگیزبه خراسان وآغازجنگ و خون ریزیهای فراوان قرار گرفته بود تلاش داشت ازمحل وقرب وجوارحادثه دورترباشد ، حتی درمکه نیزنتوانست د یربپاید ازمکه عازم دمشق گردید که دران زمان ازجمله شهرهای مهم شرق میانه بشمار میرفت ، درتمام دوران مهاجرت ، حفظ حیات پسرش جلال الدین محمد بلخی وشگوفائی استعداد خدا دادش درمحراق توجه سلطان العلما بها والدین قرار داشته است  که هنوز9 سال اقامتش دردمشق اکمال نگردیده بود که اورا سلطان علاو الدین کیقباد سلجوقی امپراتورترک تبارازدمشق خواسته درقونیه پایتخت آنزمان ترکیه اسکان داد که دران زمان بین مسلمانان وممسیحیان برای درقبضه نگهداشتن بیت المقدس که مسیحیان آنرا یورو سلیم میگویند به شدت ادامه داشت که درسال 1095میلادی مطابق ( 514 قمری) آغازگردیده بود ، امپراتور سلجوقی ها جنگ مسلمانان را علیه مسیحیون وصلیبیون رهبری مینمودند ، کیقباد سلجوقی بااسکان دادن سلطان العلما بها والدین وفامیل اودرسال617 قمری درقونیه ، میخواست تا خوان علم ومعرفت به همت این دانشمند وهمکاری سایرعلما ی جید اسلامی رنگ تازه بگیرد وبسیج علمای اسلام قوت قلبی برای امپراتور ورعایای تحت فرمان وی بخاطرتحکیم جبهات جنگ علیه مخالفان شان بود ، بهاوالدین ملقب به سلطان العلما مانند شهابی روشن به پخش نورعلم ومعرفت به آن سرزمین مدت یازده سال تمام پرداخته ودرسال628 قمری باتمام ابهت وجلال چشم ازجهان بست ودرقونیه با اعزاز واکرام به خاک سپرده شد اعضای فامیل ودوستانش را به سوگ خود فروبرد که دراین وقت چنگیزبخارا وسمرقند را قبضه کرده ، درشرف هجوم به قلمرو محمد خوارزم شاه درآسیای مرکزی بود ( فعلاً خوارزم یکی ازایالات مهم درقلمرو اوزبیکستان است ) جلال الدین محمد بلخی که درحین جدائی دایمی ازپدر(فوت پدر) جوان 24 ساله بود وهنوزملقب به مولانا یا مولوی نگشته بود کمربه تحصیلات بیشتربست تا به منزلت وجایگاه علمی وتصوفی پدربرسد وتوسط شخصی بنام برهان الدین که ازشمارشاگردان پدرش بود باخصوصیات صوفیگری وصوفیزم بیشترآشنا گردید که بحیث پررونق ترین تلامیزآن زمان بود ، مدت 9سال علوم متداوله زمانش را درقونیه ومناطق اطراف آن بخوبی فراگرفت و درقونیه به تبلیغ وتوسعه علم وتصوف آغازنمود درکوتاه زمانی شاگردان وافریافت ، برخی ها معرفت مولانا جلال الدین بلخی را با شمس تبریزی سال 642 قمری وبرخی دیگرسال 644 قمری نوشته اند همچنان بعضی ها شمس تبریزی را شخص عارف ، صوفی مشرب ومجنون خصال معرفی نموده اند اما احمد کسروی یکی ازنویسنده گان ایرانی نوشته است : شمس تبریزی جوان خوش سیما وجذاب بود مولانا جلال الدین محمد بلخی را زیر تاثیرگذاشت ، ازنظرمولانای بلخی چنانچه ازمتن اشعارش پیداست که میگوید ( شمس من وخدای من ) شمس تبریزی مرد مقد س وصوفی صاف بوده است ، مولوی تجسم واقعی عشق به خدارا درشمس مشاهده میکرده وشمس بهانه یی بوده برای سرودن اشعارتصوفی و غزل به پیشگاه آفرید گارعالم بنام شمس ! 

مولوی بلخی یا مولانای رومی بعد ازمعرفت با شمس تبریزی ، درس آموزی وتحقیقات علمی وپژوهش هایش را درمورد تصوف کنارگذاشته به آتش عشق شمس مانند تار ابریشیم سوخته وگردخود پیچیده ازجهان و مافیها دست شسته شب وروزبرای آفرینشهای ادبی وتصوفی منظوم ومنثور مصروف گردیده است ، مهمترین اثرمنظوم مولوی( مثنوی) تشخیص گردیده است که حدود 26 هزاربیت دارد مثوی شناسان گفته اند درمثنوی مولوی ( مسایل دینی ، اخلاقی وعرفانی ) مطرح شده است ، غزل های مولانا مملو ازحقایق عرفانی واندیشۀ بلند عاطفی است ، مولوی بلخی دربارۀ مثنوی خود گفته است : مثنوی را بخاطق آن نگفته ام که آنرا حمایل کنند بلکه آنرا زیر پا نهند وبالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است که ازان برای عروج استفاده کنند نه اینکه نردبان را بردوش بگیرند وشهر به شهر بگرد ند ، اثر دیگر مولانا ی بلخی (فیه مافیه) است که محتوای آن نقد وتفسیرعرفان است که درطول 30 سال برشتۀ تحریر کشیده شده است که همۀ آن ازمتن سخنرانی های مولا نا توسط تند نویسان جمع بندی گردیده است کتاب (فیه مافیه ) را پروفیسورآنه ماری شیمل درسال 1988 م به آلمانی ترجمه ومنتشر ساخته است، اثزدیگر مولوی بلخی مکتوبات است که بقلم خود وی ارقام یافته است ، میگویند پس ازملاقات مولوی بلخی باشمس تبریزی تغیرات عجیبی دروی بوجود آمد، شاگردان مولانا ی بلخی که حضور شمس تبریزی را سبب بوجود آمدن وضع جدید درمولانای بلخی می پنداشتند به تلاش افتادند تا استاد خود را ازآتش عشق شمس کناربکشند ، یکبارشمس را ازقونیه راندند وبیرون کشیدند اما شمس دوباره خود را به قونیه ومولانای بلخی رسا نید که گفته میشود شمس بالاخره درسال 1247م (666 قمری) بقتل رسانیده شد تا مولوی بلخی را بزعم خودشان ازغم شمس بیغم نمایند اما مولوی بلخی خلاف تصورقاتلین شمس تبریزی به خط اولی( آموزش تصوف ) بازنگشت بلکه همه چیز را پشت پا زد به چله نشست وبرای رسیدن به امیالش به مرا قبت ونجوا پرداخت گویا ازنظر اهل تصوف به خدا رسید ،

درتاریخ آمده است : درتصوف اصطلا حاتی وجود دارد مثل زاهد یعنی کناره گیری از لذ ا یذ زنده گی ، عابد یعنی مصروف شدن دایمی به عبادت وتنفیذ شریعت وسنت ، عارف یعنی توجه بخداوتلاش برای شناخت کامل او ، صوفیگری بروایت تاریخ درسال 200قمری (781 میلادی) درجهان اسلام بوجود آمده است متصوفین گفته اند :تصوف بمعنی ریاضت نفس ومجاهدت برای تغیردادن اخلاق رذیله به اخلاق جمیله ، مثل زهد ، حلم ، صبروامثال آن میباشد که دردنیا وآخرت پسندیده است ، تصوف زمانی که به هند راه یافت متنوع گشت که 14 نوع آن مشهوراست مثل قادریه ، چشتیه ، نقش بندیه سهروردی ، بهائی وامثال آن ، اما درتورکیه ومناطقی که پیروان مولوی بلخ بصورت چشمگیر وجود داشت(طریقه مولویه) را ایجاد نمودند ، مولانا جلال الدین محمد بلخی به وحدت وجود معتقد بود که ( بشنو ازنی چون حکایت میکند + ازجدائی ها شکایت میکند ) نمونه یی ازاشعارفلسفی وتصوفی او است که تاکید بر وحدت وجوداست ، متصوفین گفته اند : صوفی ها یا پیروان تصوف برای رسیدن به هدف ازمرحله شریعت به مرحله طریقت عبورمیکنند ، تصوف دارای اصطلاحات خاص خود است مثل ملکوت ، جبروت ،ریاضت ، سکریا بیخودی ، خلوت ، مراقبت سماع ورقص ،جذب ،تسلیم ، وجد ، حال ، قبض وامثال آن ، بخاطرجلوگیری از تطویل کلام ازجمله این اصطلاحات به سماع ورقص که درزمان مولانای بلخی درقونیه به کمال رسیده است کمی مکث  بعمل می آید : مولانا ی بلخی درارتباط به اهمیت رقص سماع گفته است : چون مشاهده کردم دل های بعضی ها به هیچ نوعی بطریق حق مایل نبود ند ، ازاسرارالهی محروم میما ند ند  بطریق الطاف ، سماع وشعر موزون که طباع (طبعها) مردم را موافق افتاده است آن معا نی را به خورد ایشان دادم ، استاد عبد الرحمن بدوی نوشته است : نخستین حلقه سماع توسط علی تنو فی درسال 253قمری(834میلادی) دربغداد برپا گردیده است ،

درمزامیر( زبور) حضرت داؤد آمده است : نام اورا بارقص تسبیح بخوانند وبا بربط وعود اورابسرایند (بربط وعود هردو آلات موسیقی است )بعضی ها حدس میزنند : ممکن است رقص سماع به اتکای این دستور(زبور) درعالم تصوف در داراسلام رویکارشده باشد ، پروتستانت ها وبعضی شاخه های دیگر مسیحیت نیز روزدعا ونجوا درمعبد های شان بارقص و موسیقی به درگاه خدا به نیا یش می پردازند وسرود مذهبی خویش را میخوانند ، رقص درنزد صوفیان طریقت ، حرکات منظم برای تقرب به روحانیت وخدا است ، رقص سماع که درزمان مولانای بلخی به اوج خودرسیده وتکامل یافته ، بادف آغازوانجام میشده است گفته میشود درگذشته ها رقص سماع بادف ونی وگاهی با د ف وچنگ آغازوانجام میگردیده است ، چنانچه حافظ میگوید ( حدیث عشق که ازحرف وصوت مستغنی است + به نالۀ د ف وچنگ درخروش ولوله بود ) اما دراشعار مولانای بلخی تنها    د ف آمده است مولوی بلخی میگوید(مست شدند عارفان ، مطرب معرفت بیا + زود بگو رباعی یی ، پیش درا ، بگیر د ف) مولوی درجای دیگر میگوید ( میا بی   د ف به گور من به زیارت + که در بزم خدا غمگین نشاید ) صوفیانی که شاهد عینی درمجالس رقص سماع بوده اند دروصف د ف میگویند : درحین رقص سماع هرچه هیجان بیشتر میگرد د ، کوبیدن به د ف محکمتروضربۀ آن قویترمیشود ونوازنده ورقاص لحظه به لحظه به حالت خلسه وبیخودی نزدیک میگرد د ، د ف نواز زمانی که دست هارا بالاگرفته با انگشتا نش ضربه میزند درحقیقت بخدا نجوا میکند ونجات ازلی ازهمۀ گناهان را خاموشانه بازبان دل ازخدا می طلبد ، دف نوازان ماهرومتجرب درمجالس رقص سماع میدانند که باکدام نوع کوبیدن وضربه زدن به د ف ، چه نوع ارتعاشات روح را نوازش میدهد ویا به اصطلاح عوام به شنونده میپارد ، آنها درحین د ف زدن با تمام بیخودی با یک ارزیابی روان شناسانه غاشیه وپردۀ د ف(دایره) را همان اندازه مرتعش میسازند که تلذ ذات سمع وسماع را متاثر ونا پارم نسازد ورابطه های محکم روانی آنرا نگسلد ، درجملۀ آلات موسیقی ضربی یا کوبید نی ( د ف ) قدیمی ترین آ له شناخته شده است که باکوبیدن درپرده آن که غشاوه نیزگفته میشود ، ارتعاشات پی درپی که ازآن متصاعد میگرد د بصفت فریکانس های گوش نوازوطنین انداز به شنونده تاثیر شگرف میگذارد ، درقدیم الایام  د ف ونی ویا د ف وچنگ بهترین تلـذ ذ بخش برای درباریان سلاطین واشراف واعیان بوده است  دانشمندان ، رقص را ازلحاظ حرکات منظم رقاص به مصراع یک شعری که درقالب عروض سروده شده باشد تشبیه نموده اند اما رقاصان رقص سماع  ، ازرقص تعبیرهای خاص خود را دارند مثلا رقاصان سماع همیشه ازراست به چپ با حساب صوفیانه هفتاد ودوبارمیچرخند ومعتقد اند که با این هفتاد دو دور چرخش به هفتاد ودو ملت جهان ،عطرمی پاشند وموج عشق ومحت میفرستند وبرای همۀ آنها آغوش صفا وصمیمیت باز میکنند ( منظور ازهفتاد ودوملت که درتفسیر شریف نیزذکرشده است تمام ساکنین روی زمین است) شهر قـونیه که نسبت موقعیت آرامگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی وقبلگاه معظمش سلطان العلما بهاوالدین وسایر اعضای فامیل آن وهمچنان نسبت موجودیت مرقد ومدفن روحانیون ودانشمندان اسلام به زیارتگاه خاص وعام تبدیل شده است سالانه ده ها هزارنفرازمناطق مختلف ترکیه وکشورهای جهان آنجا می آیند ومیروند ، چنانچه طبق نشرا ت مطبوعات ترکیه درسال گذشته هشت صد هزار نفردراین زیارتگاه آمده اند ورفته اند ، آنهائیکه به ترکیه رفت وآمد دارند میگویند مجسمه های متنوع ازحرکات موزون رقص سماع بشکل ظریف بصورت موزائیک ساخته شده که درمعرض فروش قرار میگیرد وسالانه ده ها هزارازاین مجسمه ها به فروش میرسد ، گفته میشود ترک ها مولانای بلخی را ترک میگویند همان طوریکه ایرانی ها مولانی بلخی را ایرانی مینامند ، حقیقت امراین است که وقتی یک شخصیت علمی وفرهنگی ویاروحانی شهرت جهانی یافت دیگرمنحصر ومتعلق به زادگاه وکشورمالوفش نمیماند ، دوستداران او  درهرکشور ودرهرگوشۀ جهان نسبت علاقمندی به آن اینگونه شخصیت هارا متعلق به مردم خود میدانند ، چنانچه پیامبران وپیشقراولان مذهی را درهرکشور ودرهرگوشه وکنارجهان رهبرورهنمای خود می پندارند، ایرانی ها مولانا جلال الدین بلخی ، ابن سینای بلخی ، سنائی غزنوی ، سید جمال الدین افغان وهمچنان زردشت راکه به شواهد تاریخی دربلخ بدنیا آ مده بزرگ شذه وآئین آتش پرستی را به مردمان زمانش با شعار ( پندارنیک ، گفتار نیک وکردارنیک) ارایه کرده وترویج نموده است نیز ازآن خود میدانند درحالیکه دردنیا رسم است : باهمه محبت وصمیمیت به آنها  درپهلوی کارنامه های اینچنین شخصیت ها ، مسقط الراس وکشورمالوفش را ذکرمیکنند درغیرآن اینگونه شخصیت های دارای شهرت جهانی را بهر نام وعنوانی که متعلق به کشور وملت خود منسوب نمایند معادل به اختطاف بزرگ مردان تاریخ وارج نگذاشتن به وطن مآ لوف وهموطنان اینگونه شخصیت ها محسوب میگرد د ، مراسم تجلیل ازمولانا جلا ل الدین محمد بلخی همه ساله بتاریخ هفدهم ماه دسامبرکه مصادف با روز، رحلت او ازدارالفنا به دارالبقا میباشد درشهرقونیه با حضور ده ها هزارنفردرمقابل آرامگاهش صورت میگیرد  ( مولانا جلا ل الدین بلخی بتاریخ 17دسامبر1273میلادی مطابق ( پنجم جمادی الاخرسال 672قمری درقونیه چشم ازجهان فروبسته است ) قابل یاد دهانی است که مقامات افغانستان ، ایران وترکیه مشترکاً سند ی را تهیه دیده به یو نسکو ارایه نموده اند که 58 کشور عضو یو نسکوبه اتکای این سند دریکصد وهفتاد وپنجمین اجلاس خود  به اتفاق آرا فیصله کرده اند که برای ارج گذاری به خدمات علمی وعرفانی مولانا جلال الدین محمد بلخی بنام او مدالی را به این سه کشورتفویض نماید وسال 2007میلادی بنام مولاناجلال الدین بلخی مسمی گردیده است ---- والسلام------

منابع ومؤخذ : افغانستان درمسیر تاریخ تالیف میر غلام محمد غبار

                    آرشیف شخصی وریفرنس ها -----------------

      ایمیل آدرس:  sasdolati@hotmail.com--------

    ویب آدرس : dolati23.blogspot.com --------------

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 


بالا
 
بازگشت