خورجين عطار
تهيه کننده و گردآورنده )اسکاري )
بخش دوم
سودمند ترين وباارزش ترين کلمات وجملات
سخنان بزرگان
افسوس! يگانه سواليکه هيچکس نميتواند پاسخي به آن بدهد:
سعادت چيست؟
برادلي
چه سعادت بيايد و چه نيايد، آدمي بايد سعي کند خـــــــود را از
سعـــــــادت
بـــــــي نيــازگــــرادند. ـ ـ ـ ژرژالبوت
غنچه خوشبختي در جاي تاريک و
بي صدا
و گودي افكار افراد متفكر خودبخود مي انديشد*** ارنست ديمنه
فكر
كردن،سخت ترين كار بشر است*** انيشتين
آن هنگام كه روحم عاشق جسمم شد و جفت
گيري اين دو سر
گرفت من بار ديگر متولد شدم ***جبران خليل جبران
الماس را جز در
قعر
زمين نمي توان يافت و حقايق را جز در اعماق فكر نمي توان كشف كرد***ويكتور هوگو
مردي كه فكر نو دارد مادام كه فكرش به ثمر نرسيده است آرام و
قرار ندارد***مارك
تواين
فكر نو بسيار ظريف و حساس است ،با يك ريشخند كوچك مي ميرد و
كنايه اي
كوچك آن را بسختي مجروح ميکند.***هربرت اسپنسر
هرگاه بتوانيم از نيروي تخيل به
همان
اندازه استفاده كنيم كه از نيروي بصري استفاده مي كنيم هر كاري انجام پذير است
***كارلايل
آدم بي مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بي سرمايه است ***پاسكال
آنقدر شكست ميخورم تا راه شكست دادن را بياموزم.*** پطر كبير
پيروزي آن
نيست كه
هرگز زمين نخوري، آنستكه بعداز هر زمين خوردني برخيزي.***مهاتما گاندي
انسان براي پيروزي آفريده شده است، او را ميتوان نابود كرد ولي
نميتوان شكست
داد. ?ماهيگير ودريا***ارنست همينگوي
بكوش تا عظمت در نگاهت باشد نه در آنچه
مي
نگري.***آندره ژيد
انسان هيچوقت بيشتر از آن موقع خود را گول نميزند كه
خيال ميكند
ديگران را فريب داده است.***لارشفوكو
اگر بتها را واژگون كرده
باشي
كاري نكردهاي، وقتي واقعاْ شهامت خواهي داشت كه خوي بتپرستي را در درون خويش
از ميان
برداري.***نيچه
فرق انسان و سگ در آنست كه اگر به سگي غذا بدهي هرگز تو
را گاز نخواهد
گرفت.***تولستوي
اجل كاينات از روي ظاهر آدمي است و اذل موجودات
سگ؛ و به اتفاق
خردمندان، سگ حق شناس به از آدمي ناسپاس.
کارینا
پنهان است
که
بسيار نزديک به ماست ما کمتر از آنجا ميگذريم و آن دل خود ماست.ـ
ـ ـ موريس
مترلينک
من ديده ام که درجه سعادت اشخاص مربوط به اراده و ميل
خود آنهاست. ـ
لينکين
دنبال سعادت برو، سعادت از تو خواهد گريخت،
با دل و جان بکار خودت بپرداز، وقتت را براي ممقصود بکار بر،
از
جادهء خود بيني و شهوت بيني نفس بيرون بيا و دنبال چيزي برو که
از نفس
بالاتر
است، آنگاه هنگامي که بگذشته ات فکر ميکني،
خواهي ديد که تو خوشبخت
بوده
اي. ـ ـ ـ پروفيسور جود
فرق بين سعادت و خردمندي اينست که آنکه خود را
خوشبخت مي
انگذارد
واقعاً خوشبخت است و لي آنکه خود را از همه خردمند تر مي
انگذارد از همه
نادانتر
است. ـ ـ کولتون
سعادت نتيجه يک زندگاني عقلاني
است. ـ
ـ
بمحض اينکه از خود ســـــــوال کـــــــردي : من خوشبختـــــــم
ــ سعـــــادت
تـــــرا تــرک خــواهد گفت. ـ ـ ـ جان استوارت ميل
راز سعادت در اينست که کاري بتو واگذار شده دوست بداري. ـ ـ
آلدوس هکسلي
خوشبختي هرگز هدف من نبوده است من هــــــم مــــانند انشتين
احساس
سعــــادتمندي نميکنــــم و نمي خواهم سعادتمند و شادکام باشم.ـ
ـ ـ جرج
برنادشا
خوشبختي يگانه چيزي است کـــــه مي توانــيـم بي اينکـــــه
خــــــود
داشته
باشيم ديگران را از آن بـــرخوردار ســـــازيم . ـ ـ کارمن
سيلوا
يگانه راه براي افزودن خوشبختي بر روي زمين آنست که تقسيم اش
کنيم.ـ
پول شرر
خوشبخت کسي است که دم را غنيمت ميشمارد و بخود ميگويد: من
امروزخوشــــــم تــا فردا چـــه پيش آيــــد. ـ ـ درايدن
روي اين
زمين
سعادت وجود ندارد. ـ ـ ـ ادمون اسپنسر
سعادت نسبي را کسي دارست که در
درجه
اول با خويش سازگاري داشته باشد و
اين از مشکلترين کارهاست. عامل دوم
اينست
که با ديگران سازگار باشد و عامل
سوم اينکه با کاري سازگاري داشته
باشد. ـ
ـ ـ خواجه نوري
بنا کردن عمارت خوشبختي بسيار دشوار و خـراب کردن
آن اسان است. ـ
ـ بودن شت
سعادت آنست که انسان دنيا را همانطور که آرزوم
ميکند ببيند. ـ
ـ کورنر
اي مردم چرا سعادت را در خارج ميجوئيد سعادت درون
خود شماست. ـ ـ
بيوتيوس
بشر خلق نشده است که سعادتمند باشد. ـ ـ ـ دکتر جانسن
هرگاه سعادت در اين جهان بکسي روي بياورد، تصادفاً روي مي آورد
ولي اگر
کسي تحصيل آن را هدف قرار بدهد هرگز آنرا بدست نخواهد آورد. ـ ـ
هوتورن
به انسان تندرستي و ثــــروت بدهيد او هـــــــر دو را در جستجو
سعــــــــادت
از
دست
خـــــــواهد داد. ـ ـ ـ
دنيا گلي است که
گلبرگهايش خيالي و خار هايش حقيقي است. ـ ـ
سعادت حکم ساعت را دارد که هر
اندازه
ساده تر باشد بهتر کار ميکند. ـ ـ شانفور
افرادي هستند که نورچشمي
چانس و
اقبالنـــــــد و هــــــر وقت سقـــوط
ميکننــــــد مانند گربه روي
دو پا
بر زمين مي نشينند. ـ ـ کلتون
در روي زمين سعادتي بالاتر از يک عشق
پاک و بادورام
متصور نيست. ـ ـ مترلينک
سعادت ديگران بخش مهمی از خوشيختی
ماست
. رنان
اگر ميخواهي سعادت در کنار تو باشد از آن اجتناب کن . ـ ـ
بنيامين
فرانکلن
هيچکس بدبخت تراز کسی نيست که هميشه خوشبخت است .
هالندی
سعادتمند كسي است كه به مشكلات و مصائب زندگي لبخند بزند .
شكسپير
با تقوی و خوبی ميتوان سعادت آفريد
.
زنون
هر كس
با استعدادهايي خلق شده كه بايد آنها را بكار ببندد .
به كار بستن آنها ،
بزرگترين سعادت زندگي هر فرد است
تمام این دنیا مقدس است ؛ و
یک دانه
ی شن می تواند پلی به سوی جهان نامرئی باشد / کوئلیو
عشق می ماند؛
انسان
ها هستند که عوض می شوند / کوئلیو
ایمان ، فتحی دشوار است و برای
استقرار
، نیازمند نبردهای روزمره / کوئلیو
مرگ هم راه دائمی ی ماست ؛ و
اوست که
به زنده گی ی ما معنایی حقیقی می بخشد / کوئلیو
روح جهان ، بخشی از
روح
خداوند ست ؛ و روح خداوند ، روح خود ماست / کوئلیو
عشق ، نیروی انجام
غیرممکن
را به انسان می بخشد / کوئلیو
جاده ی تو ، تنها یکی از جاده هایی
ست که
به خدا می رسد / کوئلیو
کشتی در ساحل بسیار امن تر است، اما به این
خاطر ساخته
نشده / کوئلیو
هر چه بیش تر درباره ی خودت بدانی ، این جهان را
بیش تر می فهمی
/ کوئلیو
خدايا آيا به من لبخند خواهی زد؟ تا شکوفه های
معطر و زيبای
عبوديت در قلبم شکفته شوند، و هر شکوفه بخواند: خدايا به تو عشق می
ورزم
افكار افراد متفكر خودبخود مي انديشد*** ارنست ديمنه
فكر
كردن،سخت ترين كار بشر است*** انيشتين
"
بـرای
هر کاری از پيش انديشه کنيد ، اين راز بـزرگی است
"
هـر کاری را به موقـع انجام دهيد ، اين بهای مو فـقـيـت شماست "
"
به موقـع
بينديشيد ، اين
سر چشمه توانايی شماست
"
"
به موقـع بازی
کنيد ، اين راز
جوان
ماندن است
"
"
به موقـع
مطالعه کنيد ، بنياد دانش براين نهاده شده است
"
"
به موقـع
بياساييد ، اين روان شما را به ملکوت می رساند
"
"
زيبا
بودن را
خواستار باشيد ، هميشه و همه جا خواهيدش يافت
"
"
برای تندرستی
هميشه
بکوشيد ، اين
گنجينه بی نظير زندگانی است
"
"
به موقع عبادت
کنيد ، بنياد تکريم
خداوند بر اين است و هوس دنيا پرستی را _
_
از ذهن دو ر می
کند "
"
دوستان
خود را باور
داشته باشيد و به موقع خودش به ديدارشان برويد ،
_
"
از
زندگی استفاده
كن قبل از آنكه آنرا از دست بدهی
"
"
اگر می خواهيد
به هر نوعی
در زندگی خود
تغيير بوجود بياوريد ، ابتدا كنترل ذهن خود را __ به عهده گيريد
"
اگر به كاری كه
مي كنيد ايمان داشته باشيد و اگر برای عملی ساختن روياهای خود
_
_
دست به تلاش
ببريد هركاری امكان پذير و شدنی خواهد بود
"
"
هر قدر
بيشتر به دنبال
نعمتهای خداوند بگرديد، به همان اندازه بيشتر بدست می آوريد "
"
شكوفا شدن
استعدادهای بالقوه خود را به بخت و اقبال واگذار نكنيد
"
"
خـدايا
تـو چگونه
زيـسـتـن را به مـن بـياموز مـن خـود چگونه مُـردن را خـواهـم آموخـت "
"
من تا بحال
فکـر ميکـردم که راه ِ زندگی کـردن را مي آموزم غافـل از اینکه
راه ِ
مردن را _
_
می آموخـتم "
"
انسان با یک
دست زندگیش را می سازد و بـا
دست دیگـر آنـرا ویـران می کند
"
"
تمام گـناههای
آدمی از دو گناه بزرگ منشعب
می شوند ، بی صبری و اهمال
_
_
به دلیل بی
صبری از بهشت رانده شدند و به دلیل
اهمال به آن بازنگشتند
"
"
بـزرگترين
آزادی
بشر توانايی
تصميم گيری و انتخاب نگرشهای خويشتن است
"
"
خود را سرزنش
نكنيد،
زيرا خود باوري
را كاهش مي دهد
"
"
سعی كنيد آن
كاری را انجام دهيد كه مي
خواهيد، سپس مودبانه ، اما محكم تمام _
_
خواسته های
ديگران را نپذيريد "
"
اجازه ندهيد كه
محروميتهای شما ، مانع استفاده از نعـمتهايتان شوند
"
"
در زمان
تنش و فشار
عصبی به خاطرات خوش و دوران شيرين زندگيتان فكر كنيد "
"
هيـچ وقت
برای لذت بردن
از زندگی و برای عوض شدن ديـر نيست
"
"
اغلب مردم
تقريباً به
همان اندازه ای
شاد هستند كه ذهن خود را برای آن مهيا كرده اند "
"
مـحرومـيـت
استعدادهايی را
شكوفـا می سازد كه در خوشيها پوشيده می مانند
"
"
اغلب مشكلات
در واقع ناشی
از فـقدان تـفكر است
".
پند و اندرز بزرگان
تملق غذاي ابلهان است ( ويليام شكسپير (
باور داشتن ، قوي
بودن
است . شك و ترديد انرژي را زايل مي سازد. عقيده قدرت است (ويليام رابرتسن(
بزرگترين درس زندگي اينست كه گاهي ابلهان درست مي گويند (
وينستون چرچيل
(
حقيقت را دوست بدار اما اشتباه را عفو كن ( ولتر(
خرابكاري يك مملكت از دو
چيز است
: اول نداشتن مردمان دانا و لايق ، دوم نبودن آنها در راس امور مملكت
وجود نيروي تخيل يك عنصر اساسي در نوابغ است ( شوپنهاور (
تجربه
هميشه به نفع انسان نيست ، زيرا هيچ حادثه اي دو بار به يك شكل
اتفاق نمي افتد
) وينستون چرچيل(
در ميان تراژديهاي بشر ، گناهي از اين بزرگتر نيست كه شخصي ريا
كار باشد (
فرانسيس بيكن
(
ناتوانان نمي توانند راستگو باشند ( آلبر كامو (
جائي كه عشق هست ، خدا هست ( لئو تولستوي (
اگر خدائي نباشد بايد او را
اختراع
كرد ، اما تمامي طبيعت فرياد بر مي آورد كه خدا هست ( ولتر
(
بدبخت ترين
و
مفلوكترين انسان كسيست كه به عدم تصميم گيري عادت كرده است (ويليام جيمز(
من
همه چيز خود را به گرسنگي ها و مشقات ايام جواني مديونم (
ناپلئون بناپارت
(
از
نادانان بيش از متقلبان بايد ترسيد ( ملكه كريستينا (
اگر در تمام جهان يك ذره
ي بي
مقدار از قوانين گيتي متابعت نمي كرد ، مدتهاي مديدي بود كه جهان ما ديگر اين
جهان
نبود ( موريس مترلينگ (
انسان يگانه جانداريست كه مي داند ميميرد ( آندره
مالرو (
بهترين زمان براي كنترل احساس ، لحظه ي شروع آن است ( آنتوني
رابينز(
بشر وقتي از اميد و رؤيا دور بماند ، مرده اي بيش نيست ( سقراط(
مرد بزرگ
به خود
سخت مي گيرد و مرد كوچك به ديگران ( كنفسيوس(
هر قدر كسي را بيشتر دوست
داريد ،
كمتر مغرورش كنيد ( مولير(
عوام ثروتمندان را محترم ميدارند و خواص ،
دانشمندان را (
افلاطون(
نعمت هاي خويش را بشمار نه محروميت ها را ( ديل
كارنگي (
پيري انسان به پيري شرائينش بستگي دارد و جواني او به افكارش (
ويل
دورانت(
صورت شما كتابيست كه مردم مي توانند از آن چيز هاي عجيب بخوانند (
ويليام شكسپير
(
با عشق زمان فراموش می شودوبازمان هم عشق فراموش می شود
اخوان ثالث
.
پیوند عشق
حقیقی
حتی به مرگ گسیخته نمی شودچه رسد به دوری ولتر
.
دریک عشق هزارمصیبت نهفته
است
عربی
.
عشق وقتی به حرف عقل گوش می دهد که رفته باشد فرانسوازساگان .
عشق
غالبا یک نوع عذاب است اما محروم بودن ازآن مرگ است شکسپیر .
عشق آتش است اگر
نباشدخانه سرداست وتاریک امااگربیجاافتادخانه وخانمان رامیسوزاند عشق باید شادی
بخش
باشد نه رنج
آور ناپلئون
.
عشق وقتی به سروقت پیران می رود آنهاراجوان میکند
برناردشاو.
تلاش وپشتكار و ميانه روي براي انسان ايجاد خوشبختي خواهد نمود. (بنيامين- ديكنز(
كسي كه خوشبخت نباشد گناهكار است. (اپيكتاتوس(
خانواده هاي
خوشبخت
همه شبيه يكديگرند خانواده هاي بدبخت هر كدام يك شكل دارند. (لئون- تولستوي(
سعادتمند حقيقي كسي است كه هميشه همه جا و به همه چيز و همه كس
بخندد.
كريستوفر- مارلو
سعادتمند كسي است كه در هجوم و مقابله با مصائب خود را
نبازد. (پاسكال(
سعادت
ديگران بخش مهمي از خوشبختي ماست. (رنان(
سعادت را ما هميشه در خارج از زندگي جستجو مي كنيم در حاليكه
سعادت فقط
در شخص ما يافت مي شود. (فيثاغورث(
خوشبختي توپي است كه وقتي مي غلتد به
دنبالش مي رويم
و وقتي توقف مي كند به آن لگد ميزنيم. (فرانسوا رنه دو- شاتوبريان
مردم هرگز خوشبختي خود را نمي شناسند اما خوشبختي ديگران هميشه
در جلو
ديدگان
آنهاست. (پي ير- دانيوس(.
زندگی يعنی عشق ، يعنی فرورفتن در آبی که نمی دانی عمق آن چقدر است.
زندگی يعنی باور غير ممکن ها ، وقتی که مرگ را از آن غربال کنی.
بهترين و بزرگ ترين بال ،بال روياست ، به شرطی که بدانی تنها تا مسافتی معين و تا زمانی معين می توانی با آن پرواز کنی.
نگاه زبان مخصوصی است که احتياج به مترجم ندارد.
هيچ گاه فکر نکن آن قدر بزرگ شده ای که می توانی گناهانت را خودت ببخشی.
اشتباه برای بار اول اشکالی ندارد اما تکرار دوباره آن نابخشودنی است.
بدان از چيزی که هميشه می ترسی روزی قدرتی شگرف به تو خواهد بخشيد.
دنيا آن قدر بزرگ نيست که تو زشتی هايش را بزرگ ببينی .
قدر لحظه های عمر را هيچ کس مانند گورکن پير نمی داند.
افسوس که بايگانی ذهن ما ثبت لحظه های ناگوار را خيلی بهتر از لحظات خوش انجام می دهد.
افکار بزرگ ، از آن انسان های بزرگ است ، به شرطی که با عمل توام باشد.
هرگز نخواهی توانست از شر افکار مزاحم راحت شوی مگر آن که همان باشی که هستی .
وقتي ارتباط عاشقانه ات به انتها ميرسد ، فقط به سادگي
بگو«همه اش
تقصير من بود
. جكسون براون
اگر
قرار است براي چيزي زندگي خود
را خرج
كنيم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم
.
شكسپير
استعداد
در فضاي آرام رشد ميكند و شخصيت در جريان كامل زندگي
.
گوته
بيش
از هر چيز نخست بدان كه چه ميخواهي
.
فوخ
بردن
، همه
چيز
نيست ، اما تلاش براي بردن چرا
.
لومباردي
اگر خاموش بنشيني تا ديگران
به سخنت
آورند ، بهتر از آنست كه سخن بگويي و خاموشت كنند.
سقراط
سعادتمند
كسي است كه به مشكلات و مصائب زندگي لبخند بزند
.
شكسپير.
ضرب المثلهایی ازتمام دنیا
بهترين توبه ، خود داري از ارتکاب گناه است .آلماني
با ديگران کم حرف بزن و با خودت بسيار .آلماني
به من امروز را بده و فردا بگير .يوناني
بدون رفيق حتي بهشت نيز جهنم است .مصري
بزرگترين گناه اين است که گناه را نشناسيم .طبرستاني
بگذار دندانهايت به زبانت افسار زنند .اسلواکي
اين بيماري است که مزه تندرستي را مي چشاند .مجارستاني
بستر طلايي به چه درد بيمار مي خورد .مجارستاني
به من رفيقي بده که با من گريه کند ، رفيقي که با من بخندد بسيار است .طبرستاني
بهتر است انسان خود را از شر محفوظ نگه دارد ،تا اين که پس از گرفتار شدن در دست آن ،درصدد رهايي بر آيد .شيلي.
ضرب المثل های اسپانیایی
سگ همان سگ است، فقط قلاده اش عوض شده است
سه نفر که به يک ديگر کمک کنند ،
بار شش
نفر را مي توانند بر دارند
سرزنش بجا بهتر از تعريف بيجاست
زبان دراز ، نشانه دست کوتاه است
در دنيا دو خانواده وجود دارد ،
دارا ها
و ندارها
دست سياه را اغلب با دستکش سفيد پنهان مي کنند
چشم ، مچ دروغگو را باز مي کند
دانا از دشمنانش بيشتر استفاده مي
کند ،
تا نادان از دوستانش
ترس ، زندان دل است
اگر مي خواهي شناخته
شوي ،
حرف بزن
فرداي شما تا ابد ادامه دارد
آدم متقلب مانند زنبور
در دهان
، عسل دارد و در دم ، نيش
از تلخي بيماري مي توان به شيريني سلامت
پي برد
اگر مي خواهي مردي را بشناسي ، بپرس ببين دوستانش چه کساني هستند
آن که اميد را از دست مي دهد ، خيلي چيزها را از دست مي دهد
آب
دريا را از هر جايش بچشي ، شور است
مي خواهي زياد
عمر کني در جواني پير
شو
مرگ همان قدر قطعي است که زندگي قطعي نيست
پولدار ترس زياد دارد
از اين
که بينوا شود و فقير اميد زياد دارد که دارا شود
مار را بايد با دست
يک نفر
ديگر از سوراخ در آورد
نه ثروت زياد و نه عقل زياد به صداي عقل گوش
نمي دهد
نور براي ديگران مي درخشد ، نه خودش
فرد نيک ، صداي وجدان
را مي
شنود.
ارزشمند ترین کلمات
سازنده ترین کلمه" گذشت"
است... آن را تمرین کن
پر معنی ترین کلمه" ما"
است...آن را بکار ببند.
عمیق
ترین کلمه "عشق" است...
به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه" تنفر"
است...از بین
ببر.
سرکش ترین کلمه" هوس"
است...بآ آن بازی نکن.
خود خواهانه ترین کلمه"
من" است...از ان حذر کن.
ناپایدارترین کلمه "خشم"
است...ان را فرو ببر.
بازدارترین کلمه
"ترس"است...با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه
"کار"است... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه
"طمع"است... آن را بکش.
سازنده ترین کلمه
"صبر"است... برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه "امید"
است... به آن امیدوار
باش.
ضعیف ترین کلمه
"حسرت"است... آن را نخور.
تواناترین کلمه
"دانش"است... آن را
فراگیر.
محکم ترین کلمه
"پشتکار"است...آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه
"غرور"است... بشکنش.
سست ترین کلمه
"شانس"است... به امید آن
نباش.
شایع ترین کلمه
"شهرت"است... دنبالش نرو.
لطیف ترین کلمه
"لبخند"است...آن را حفظ
کن.
حسرت انگیز ترین کلمه
"حسادت"است... از آن فاصله
بگیر.
ضروری ترین کلمه
"تفاهم"است... آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه
"سلامتی"است... به آن
اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه
"اطمینان"است... به آن اعتماد
کن.
بی احساس ترین کلمه "بی
تفاوتی"است... مراقب آن باش.
دوستانه ترین کلمه
"رفاقت"است... از آن
سوءاستفاده نکن.
زیباترین کلمه
"راستی"است... با ان روراست
باش.
زشت ترین کلمه
"دورویی"است... یک رنگ باش.
ویرانگرترین کلمه
"تمسخر"است... دوست داری
با تو چنین کنند؟
موقرترین کلمه
"احترام"است... برایش
ارزش قایل شو.
آرام ترین کلمه
"آرامش"است... به آن برس.
عاقلانه ترین کلمه
"احتیاط"است... حواست را
جمع کن.
دست و پاگیرترین کلمه
"محدودیت"است... اجازه
نده مانع پیشرفتت بشود.
سخت ترین کلمه
"غیرممکن"است... وجود ندارد.
مخرب
ترین کلمه
"شتابزدگی"است...مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه
"نادانی"است...آن را با
نور علم روشن کن.
کشنده ترین
کلمه "اضطراب"است...آن را
نادیده بگیر.
صبورترین کلمه
"انتظار"است...
منتظرش باش.
بی ارزش ترین کلمه
"انتقام"است... بگذاروبگذر.
ارزشمندترین
کلمه "بخشش"است... سعی
خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه
"خوشروئی"آست... راز زیبائی
در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه
"پاکیزگی"است... اصلا سخت نیست.
رساترین
کلمه "وفاداری"است... سر
عهدت بمان.
تنهاترین کلمه
"گوشه گیری"است...بدان که
همیشه جمع بهتر از فرد بوده.
محرک ترین کلمه
"هدفمندی"است... زندگی
بدون هدف روی آب است.
.... و هدفمندترین کلمه
"موفقیت"است... پس پیش به
سوی آن.
جوامع الحكايات
جوامعالحكايات از كتب اوايل قرن هفتم است كه همانند ديگر كتابهاي اين سده,
آثار
نثر سدههاي
نخستين ادب فارسي, كمتر در آن ديده ميشود. اين كتاب كه مجموعة حكايات
گوناگون است
كه عوفي از منابع مختلف گرد آورده است, از كتب منثوري است كه شيوه و
سبك نثر در آن
يكدست نست. مرحوم بهار معتقد است كه چون عوفي در تأليف اين كتاب
ناگزير به
استفاده از منابع مختلف داستاني بوده است نثر او تحت تأثير كتب گوناگون,
متغير گشته
است عامل ديگر در اينكه در بعضي موارد نثر او سادهتر و كمتكلّف است
آنست كه
داستاننويس به هر حال توجه دارد كه خوانندة اثر او از هر گروه و طبقهاي
خواهد بود كه
در سنين مختلف و با اطلاعات و معلومات كم يا زياد, خوانندة كتاب او
خواهند بود و
طبعاً همين انديشه, او را به سادهنويسي سوق خواهد داد, همانطور كه
توجه به
نثرهاي مصنوع و انديشة اينكه با سادهنويسي به كماطلاعي منسوب نشود, او را
به سوي تصنع و
تكلّف,- كه لازمة نثر ادوار كهن محسوب ميشد- ميكشاند.
نثر
جوامعالحكايات مانند ديگر متون آن روزگار از آيات و احاديث در ضمن حكايت و
داستان
بهرهمند است.
از اشعار فارسي و عربي نيز براي تنّوع كلام ميآورد.
عوفي در
انتخاب مطالب
تبحّر و حسن نظر دارد و در هر دو كتاب بزرگ خود يعني جوامعالحكايات و
تذكرة
لبابالالباب از بهترين حكايات و بهترين اشعار شعرا برگزيده است.
در مذمّت اسراف
و تبذير
شك نيست
كه اسراف, مُبذَّرِ كنوزِ اموال و مخرَّبِ
قصورِ
اعمار ست و مرد مسرف, از فايدة نعمت محروم بود و به وخامت عاقبت و ندامت,
گرفتار.
و نصّ قرآن, مر فرزندان آدم را در تناولِ طعام و محافظت غذا ميفرمايد:
قوله-
تعالي- «كُلُوا وَ اشَرُبوا وَ لا تُسِرفُو اِنَّهُ لا يُحِبُّ المُسرفين» و
مصطفي-
صلعم- فرموده است: «الاِقتصادُ نِصفُ العيش» و گفتهاند: اين حديث در ميانه
گرفتن
آن است كه دخل چنان گيري كه شايد و نتيجة ديگر آن است كه خرج چنان كني كه
بايد
. و
جماعتي كه آفريدگار- سبحانه و تعالي- مرايشان را نعمتي فاخر, و مالي
وافر
كرامت فرموده است, ايشان مر آن اموال را به اسراف و تبذير بر باد دادند, و به
عاقبت
جامِ مذلّت چشيدند و از آن اسراف, هيچ فايده نديدند, و درين باب حكاياتي چند
ايراد
خواهد افتاد تا برهانِ اين معني و صدقِ آن دعوي, به حقيقت انجامد. بتوفيق
الله و
مشيّته.
حكايت
1- آوردهاند كه نديمي از ندماي اميرالمؤمنين مأمون, شبي
در خدمت
او سمري ميگفت و از نظم و نثر در پيش وي دري ميسفت. پس در اثنايِ آن گفت
كه: در
همسايگيِ من مردي بود ديندارِ پرهيزگار, و كوتاه دستِ يزدان پرست. چون مدتِ
حياتش
به آخر آمد, و اجل بر املِ او غالب شد, پسري جوان داشت و بيتجربه؛ او را پيش
خود
خواند و از هر نوعي او را وصيتها كرد و در اثنايِ آن گفت: اي جانِ پدر,
آفريدگارِ عالم- جلّ جلاله- مرا مال و نعمتي داده است و من, آن را به رنج و
سختي,
حاصل
كردهام؛ و آسان آسان به تو ميرسد؛ نميبايد كه قدرِ آن نداني و به ناداني آن
را به
باد دهي. جهد كن تا از اسراف كردن, دور باشي و از حريفانِ پياله و نواله
كرانه
كني.
و من يقين دانم
كه چنانكه من به عالم آخرت روم, جماعتي از ناهلان,
گردِ تو
در آيند و يارانِ بد, تو را به فسادها تحريض كنند و تمامت اين مالِ تو تلف
شود.
باري,
از من قبول كن كه اگر اين همه ضياع و متاع بفروشي, زينهار تا اين
خانه
نفروشي كه مردِ بيخانه چون سپري بود بي دسته. و اگر افلاسِ تو به نهايت رسد و
نعمتِ
تو سپري شود و دوست و رفيق, خصم شوند, زينهار تا خود را به سؤال بدنام نكني؛
و در
فلان خانه رسني آويختهام و كرسي نهاده, بايد كه در آنجا روي و حلقِ خود را در
آن طناب
كني, و كرسي از زير پايِ خود برون اندازي. چه مردن به از زيستن به
دشمنكامي.
پدر,
جوان را اين وصيّت بكرد و به دارِ آخرت, رحلت كرد. پسر, چون از
تعزيت
پدر باز پرداخت, روي به خرج ِ اموال آورد, و در مدت اندك, تمامت آن مالها را
تلف كرد
و آنچه عروض و اقمشه بود جمله بفروخت, و جز خانه, مر وي را هيچ ديگر نماند.
و كار
فقرو فاقه و عُسرتِ او به درجهاي رسيد كه چند شبانروز گرسنه بماند و هيچ كس
او را
طعامي نميداد.
پس
وصيّت پدرش, ياد آمد. برفت در آن خانه كه رسن آويخته
بود و
كرسي نهاده. بيجاره از غايتِ اضطرار به استقبالِ مرگ باز شد و در آن خانه شد
و رسني
ديد از سقف معلّق و كرسي در زير آنه بنهاد و حيات را وداع كرد و بر كرسي شد
و رسن
را در حلقِ خود انداخت, و كرسي را به قوّت پاي, دور انداخت. از گراني جُثّة
او,
تيرِ آن خانه بشكست و ده هزار دينار سرخ از ميان تير بيرون افتاد.
چون
جوان,
آن زر بديد, بغايت شادمان شد, و دانست كه غرضَ پدر وي از آن وصيّت, آن بوده
است كه
بعد از آنكه جامِ مذّلت, تجرّع كرده باشد, چون زر بيابد, دانسته خرج
كند.
پس,
جوان دو ركعت نماز بگزارد و آن زرها به آهستگي در تصرّف آورد و اسبابِ
نيكو
بخريد و زندگاني ميانه آغاز كرد و از آن واقعه, از خوابِ غفلت بيدار شد و
بغايتي
متنبّه گشت كه حكيمِ روزگار شد.
و فايدة
اين حكايت آن است كه مرد مُسرِف,
آنگه از
خواب بيدار شود كه مال از دست بداده باشد و از پاي در آمده بُود.