فضل الر حیم رحیم

 

ا ستاد امیر محمد اواز خوانئ که هزازها دلی را از گرفتاری های روزگار می رها ند
 
استاد امیر محمد اواز خوانئ بود که اواز دلنیشن اش مجالس خوشی هموطنا نش را گرم از شادی وسرور می سا خت و با اجرای اهنگهای محلی ناب محبوب و مقبول خاطر وطندارش در هر گوشه و کنار وطن واقع گردید. وقتی اهنگی از استاد امیر محمد بگوش ها طنین می اندازد معجزه گری غزل خوانی و محلی خوانی به همه جاذبه ئ از عشق ذهن اهل ذوق را در تن نازئ دختر ساز و در خود نمائی های گرم راگ ها و غزل ها انقدر تحت تاثیر قرار میدهد که به گفته ئ مردم ما زنگ از دل می کند. تصنیف ها و اشعاری را که د ر لابلای مستی موسیقی زمزمه می کند از نظر معنی بر کیفیت و جذابیت اهنگها یش می افزاید او از جمله هنر مندانی بود که فهم موسیقی را چون گنجینه ئ از بزرگان فامیلش به ارث گرفته بود زیرا وی در اغوش گرم یک خا نواده ئ هنرمند در سال 1310 خورشیدی د ر قریه قابل بای ولسوالی ده سبز ولایت کابل متولد شده بود پدرش پیر محمد نام داشت که پیشه ا ش رباب نوازی بود استاد امیر محمد از سن ده سالگی به اواز خوانی اغاز کرد و نزد استاد محمد عمر فقید شاگرد نشست درس ها وشیوه ئ تدریس استاد زنده یاد محمد عمر از یک سو و علاقه و تلاش استاد امیر محمد از جانب دیگر موجب گردید تا صدای شادی افرین استاد رونقگر بیشتر از مجالس خوشی هموطنان ما از کابل تا هرات از هرات تا به شهر مولا علی و از انجا تا به ننگرهارو سایر نقاط کشور گردد.استاد به نواختن الات موسیقی چون ارمونیه رباب طنبور دسترسی کامل داشت.بعد از سال 1372 خورشیدی که جنگ قدرت عرصه ئ زند گی را بر همه تنگ تر سا حت استاد امیر محمد ناگزیزبه تر ک وطن گردید در دیار غربت هم به وطن و طندارش به غم غربت و جدائی و به ماتم زده گا ن وطنش جسورانه خواند و در لابلای اهنگهایش این همه را باتمام احساسش ترسیم کرد و انچه در اخرین البومش که سالها قبل ضبط شده بر جسته تر جلوه می کند ارزو ئ بر گشت به زادگاهش است اما دریغ و درد که او به این ارزویش نرسید و درد نا کتر از همه اینکه وی شبها و روز ها هزارها دلی را با صدای گرم و جذابش از گرفتاری های روزگار می رهاند وبجایش خوشی وسرور را عرضه می کرد اما روزی که استاد امیر محمد چشم از جهان بست ان هزار دلی که مست و شاداز طنین اواز استاد شده بودند در کنارش و در کنار طربتش نبودند زیرا د ر ان زمان که استاد امیر محمد به اثر مریضی چشم از جهان بست سایه متروک تعصب فضای زندگی را بر تک تک از هموطنا ن ما تنگ تر سا خته بود که دیگر هرکس از یاد خودش رفته بود.روانش شاد باد !