محمد الله وطندوست
وضع موجود کشور و موقف روشنفران چپ اندیش
کشور بلا کشیده ما افغانستان بیست سال کامل تحت حاکمیت امریکایی -جهادی به یکی از فقیر ترین کشور های جهان تبدیل گردیدو در اعتیاد به مواد مخدر ،فساد اداری و کشت و قاچاق تریاک در جهان مقام اول را کما ءی کرد.
کشوریکه بعد از ده سال هرج و مرج داخلی و حاکمیت قرون وسطایی ملوک الطوایفی جهادی و طالبی ، با امید واری می خواست راه پیشرفت ،ترقی،دموکراسی و آزادی را تجربه کند و در مشارکت جهانیان از تعلیم وتربیه ، رشد اقتصادی ،آزادی های مدنی مصوءنیت های فردی و عدالت اجتماعی بهره مند شود متاسفانه با چهره کریه و زشت امپریالیزم جهانی مواجه شد و تحت پاشنه اهنین زور سالاران و قوم پرستان خود خواه و خود محور که در برابر مزدوری بر
بیگانگان از امتیازات مادی و معنوی برخوردار گردیده قشر مرفه و و ممتاز جامعه را تشکیل داده بودند ،خورد و خمیر گردیدند .این نوکران زور و زر با ایجاد حاکمیت های مشارکتی و در رقابت ننگین بمنظور
خدمت گذاری به سرمایه جهانی مخصوصا به سردمدار امپریالیزم جهانی ایالات متحده امریکا ، چنان غرق شدند که حتی در حفظ امتیازات باد آورده خود نیز توفیق نیافتند و در برابر مشتی مزدوران تازه نفس طالبی فرار را بر قرارترجیح دادند و در اغوش باداران خود غنودند.
قشری از تکنوکرات های غرب زده و غرب دیده نیز درهمدستی قوماندان سالاران،زور گویان و تیکه داران قومی و مذهبی تا توانستند از دارایی مردم و کمک های جهانی دزدیدند و به روز مبادای خود در بانک های خارج انتقال دادندکه اینک آینده خود و فرزندان خود را تضمین و کشور را به خاکدان سیاه نشاندند.
در حاکمیت امریکایی - جهادی دموکراسی ،آزادی های مدنی ،حقوق بشر و تساوی مرد وزن به چنان شعار های میان تهی و بی محتوا تبدیل گردید که هیچ کسی این شعار ها را جدی تلقی نمی کرد. برعکس این شعار ها خود وسیله ارتزاق عده یی را فراهم نموده بود.
انتخابات پر تقلب در بیست سال اخیر لکه ننگیست بر پیشانی حاکمان و مدعیان دموکراسی که در تاریخ کمتر نظیر داشته است.
در اخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری که صرف یک ملیون نفر رای دهنده از جمله شانزده ملیون واجد شرایط اشتراک داشت، دو رییس جمهور سر بلند کرد و هردو در روز معینی حلف وفاداری یاد نمودند. اما بنابر صوبدید باداران یکی عنوان رییس جمهور و دیگر ی عنوان رییس شورای عالی مصالحه ملی را کمایی کردند و دو سال کامل را در تقابل و دسیسه علیه همدیگر و مشتر کا علیه مردم سپری نمودند.
زمانیکه باداران از کارکرد های مزدوران شان مایوس شدند و دفاع از منافع شان را به آدرس دیگری سراغ نمودند، بی درنگ مذاکرات صلح را آغاز کردند و گروهی تروریست قرون وسطایی را در سطح نیرو های آزادیبخش بالا کشیدند و با عقد قرار داد در دوحه زمینه یورش طالبان را مساعد کردند.
طبعا در این تسلط که بیدون مقاومت انجام یافت ولسوالی ها و ولایات یکی پی دیگر سقوط نمود و رییس جمهوری که از دفاع تا آخرین قطره خون حرف می زد ، با فرار خود آخرین میخ را بر تابوت جمهوریت سه نفره کوبید و زمینه تسلط طالبان همفکر وهمتبار خود را در شهر کابل نیز مساعد نمود. اینک طالبان ، با ایجاد حاکمیت قرون وسطایی بنام امارت اسلامی در سراسر کشور مسلط اند و در همه عرصه های حیات مردم به مداخله می پردازند. آنان به بهانه تطبیق شریعت اسلامی زنان را به منازل اسیر نموده اند و دروازه مکاتب و ادارت را بر روی آنان بسته اند.ادارات دولتی را فلج و اقتصاد کشور را به تباهی و ناودی کشانیده اند. ازادی مطبوعات و فعالیت صد ها دستگاه رادیو و تلویزیون که یکی از دستاورد های نیم بند حاکمیت گذشته تلقی می شد ، یکی بعد دیگر با سقوط مواجه گردیده از فعالیت بازمانده اند.لت و کوب ژورنالستان به امر عادی تبدیل گردیده دسترسی به منابع خبری برای ژورنالستان ناممکن گردیده است.
جالب است که وزیر تحصیلات عالی از زیر چادر اعلان می دارد که کادر های تربیت یافته بیست سال اخیر هیچگونه کار آیی در حاکمیت آنان نداردو منحیث کادر های متخصص شناخته نمی شوند. استادان و معلمان نیز طبق نظر این شیخ فانی طالبی باید تجدید تربیت شوند تا مورد پذیرش امارت اسلامی قرار گیرند.
فقر که از یک طرف نتیجه نا فهمی حاکمیت موجود و از جانبی نتیجه خصومت و دشمنی ایالات متحده امریکا و متحدین ان به خلق های افغانستان است ،چنان وضعی را بوجود آورده است که خانواده ها برای بقای حیات ،اطفال خود را بفروش می رسانند و جوانانی از فرط یاس و نا امیدی دست به خود کشی می زنند.
وحشت و دهشت طالبانی که در ذهنیت ها از پنج سال حاکمیت قبلی و عملکرد امروزی شان مایه می گیرد، اکثریت جوانان را به گریز از کشور سوق داده در سرحدات ایران و پاکستان هزاران افغان هر روزه تجمع می نمایند و با حقارت و خواری دو باره از مرز ها بداخل کشور فرستاده می شوند
افتضاح میدان هوایی کابل در هفته های اول حاکمیت طالبان و سقوط جوانان از بال های هواپیما در تاریخ حاکمیت ننگین امریکایی و حاکمیت قرون وسطایی امارت اسلامی با خط سیاه ثبت است.
همین اکنون مامورین ملکی و نظامیان دولت گذشته نه تنها از نبود معاش رنج می برند بلکه با پیگرد و تعقیب طالبان مواجه اند و شب و روز را به خوف هراس سپری می کنند. با وجود اعلان عفو عمومی ، خبر هایی از اختطاف ،قتل و حبس نظامیان گذشته بگوش می رسد و فعالان مدنی بصورت مرموزی ازبین می روند.
در پهلوی این همه نا رسایی ها یگانه امتیاز حاکمیت طالبان که تامین امنیت نسبی بود ،در این روز ها با حملات انتحاری در قندوز ،قندهار و در شفا خانه چهار صد بستر کابل اعتبار خود را از دست داده ،قتل های انفرادی و جمعی در گوشه و کنار کشور این امتیاز را از طالبان گرفته است.
از منظر بین المللی نیز طالبان در تجرید قرار داشته نزدیکترین حامیان شان نیز جرءت نکرده اند تا حاکمیت آنان را برسمیت بشناسد.حتی پاکستان با وجودیکه در همه عرصه ها با طالبان همگام است و در تعین اعضای کابینه و سقوط پنجشیر رهنمایی های رییس آی اس آی نقش تعین کننده داشت،تا هنوز نتوانسته است حاکمیت این مزدورانش را برسمیت بشناسد.
در چنین وضع بغرنج و پیچیده ،در وضعیکه کشور به حانب انجماد و قهقرا کشانیده شده از عدالت اجتماعی ،حقوق بشر و حتی آزادی ها و مصونیت های فردی خبری نیست، مشتی ملای جاهل و فاقد تخصص و اگاهی حاکمیت را قبضه نموده با سوء استفاده از عقاید مذهبی مردم می خواهد شیوه حکومت داری قرون وسطایی را در کشور تحمیل نماید، هر فرد با احساس در صورتیکه به تمامیت خواهی قبیلوی و مرض مهلک قوم پرستی مبتلا نشده باشد ویا از جانب نیرو های جهنمی استخبارات جهانی و منطقوی استخدام نشده باشد، نا گزیر است موقف مشخص و قاطع اتخاز نماید. مخصوصا آنعده عناصر ، افراد گروه ها و سازمان های که ادعای ترقی خواهی ، عدالت گستری ،استقلال طلبی و آزادی خواهی دارند، مکلف اند موقف و موضع خود را مشخص نمایند و مشرکا راه ها و شیوه های مبارزه با حاکمیت قرون وسطایی مزدور را دریافت و در عمل تحقق بخشند.
البته اینجا آنعده عناصری که به نرخ روز نان می خورند و با در نظر داشت اوضاع و احوال چهره عوض می کنند و با هر آهنگی می توانند خوب برقصند مورد نظر نیست ولو که این عناصر دیروز با عبا و قبای چپ ظاهر شده باشند وبا شعار های انترناسیونالستی و جهان وطنی تبارز کرده باشند. مخاطب امروزی عناصر ،افراد ،شخصیت ها ،حلقات،گروپ ها و احزابیست که خود را متعلق به خانواده چپ می دانند و در بیست سال حاکمیت امریکایی - جهادی نیز توانسته اند بیدون انحراف از موضع چپ صادقانه در خدمت مردم بوده منافع والای خلق افغانستان را بر منافع حقیر شخصی ،سمتی و گروهی تر جیح داده اند . ورنه اشخاص و افراد و حتی سازمان هاییکه سابقه مبارزاتی و تعلق شان به خانواده چپ ، در حاکمیت مافیایی بیست سال اخیر باعث کسب نام و نان شده است و امروز نیز امید وارند از خوان کرم امارت اسلامی به لقمه چرب تری برسند ،فراوان اند. با این عناصر هزار چهره ما را حرفی نیست.
اما نیروها ، احزاب ،سازمان ها و شخصیت های چپ اندیش که به عدالت اجتماعی ، دموکراسی ،ترقی ،آزادی و استقلال کشور می اندیشند،مکلف اند با هم زبان مشترک در یابند و راه نجات کشور را در پرتو اندیشه های انقلابی جستجو نما یند. این وظیفه یی تاخیر ناپذیر یست که باید همین امروز انجام یابد. فردا نه تنها دیر است بلکه مسوولیت ندانم کاری ها ، خود محوری ها و خود خواهی های روشنفکر مآبانه را باید بپردازند.
بدین منظور در شرایط حساس کنونی پیشنهاد می گردد که همه روشنفکران آگاه ، عدالت خواه ،وطنپرست ،مترقی و دموکرات در جبهه وسیع وطنی علیه حاکمیت قرون وسطایی و آزادی کش طالبی متشکل شوند و توده ها را در برابر زور گویی و قلدری حاکمان موجود و مداخله گران پاکستانی بسیج نمایند.
یقینا مردم به چنین خواست بر حق لبیک می گویند و با مقاومت های مدنی از حقوق حقه خود دفاع می نمایند. ثابت است که در برابر زور مردم که می گویند زور مردم زور خدا ست ،هیچ نیرویی یارای مقاومت را ندارد.