مهرالدین مشید
از حکومت فراگیر انتقالی تا حکومت فراگیر طالبانی
خط سرخ جهانیان برای طالبان حکومت فراگیر
پیش از سقوط کابل قرار بود که بر بنیاد توافقنامۀ دوحه حکومت انتقالی در افغانستان تشکیل شود که متشکل از طالبان و حکومت کابل و سایر گروه های سیاسی باشد؛ اما فرار غنی تمامی روند را تخریب کرد،طالبان هم با استفاده از فرصت توافقنامۀ دوحه را نقض کردند و خلاف این توافقنامه نظام امارتی را بر مردم افغانستان تحمیل کردند. طالبان به این هم بسنده نکرده و تشکیلات دلخواۀ خود را درست کردند و تمامی افراد خود را در مقام های ارشد حکومتی نصب کردند و پس از آن هم هر روز درجن درجن مولوی و ملا وحافظ وقاری بی سواد را در رده های پایین تر از وزارت مقرر می کنند. حکومت خودخواندۀ خود را بر مردم افغانستان تحمیل کرده اند. در حالی که فقر و بیکاری در کشور بیداد می کند و اما طالبان بجای فراهم سازی زنده گی بهتر برای مردم، برعکس به بهانه های گوناگون چون داشتن سلاح و غیره مردم را بازداشت و شکنجه می کنند. رویکرد های طالبان درموجی از توافق شکنی ها خشم جهانیان را برانگیخته است و کشورهای جهان به شمول پاکستان از طالبان خواسته اند تا حکومت فراگیر تشکیل بدهند و این حکومت را خط سرخ برای شناسایی حکومت طالبان عنوان کرده اند. هرچند هنوز چند و چون حکومت فراگیر توضیح نشده و اما مردم افغانستان در اصل با امارت طالبان مخالف هستند. باتاسف که کشور های زیادی هنوز به این خواست برحق مردم افغانستان توجه نکرده است.
هرچند دولت فراگیر به معنای واقعی آن ایده آلی بیش نیست و هیچ تفسیر واقعی از آن در دست نیست. از همین رو هرکس از آن تعبیر ویژۀ خود را دارد. بنابراین طالبان هم از آن تعبیر خود را دارند. این که از دلایل فراگیر بودن حکومت خود را دادن معاش برای پنجصد هزار کارمند دولت می خوانند؛ بعید نیست که آنان خود را حق بجانب بخوانند. در حالی که دولت فراگیر به معنای کمتر واقعی آن به حکومتی گفته می شود که نماینده گی از تمام اقوام و گروه ها وسازمان ها و نهاد های حقوقی و جوامع مدنی نماید. به تعبیر دیگر تمامی اقشار جامعه خود را در آینۀ آن نگاه کنند و ارادۀ واقعی و راستین آنان را تمثیل نماید. با تاسف که طالبان نه به نماینده گی اقوام و گرو ها و نه به سازمان ها و نهاد های حقوقی و جوامع مدنی ارزش قایل اند. دراین تردیدی نیست که باورمندی به این ارزش ها نمی تواند، بازتاب دهندۀ حکومت فراگیر باشد؛ زیرا حکومت فراگیر به معنای واقعی آن واجد شرایط خاص است که دست کم ارزش های مردم سالاری را در یک نظام مردم سالار بازتاب بدهد. این در حالی است که امارت طالبان چیزی بیشتر چه که کمتراز یک نظام الیگارشی نیست. این حکومت نماینده گی از قشر کوچکی در افغانستان می کند و عاری از فساد و استبداد هم نیست و بدتر این که رهبر آن خود را واجد الاحترام و غیر مسؤول می خواند. امارت طالبان حتا نظام توتالیتر را هم برنمی تابد. در نظام توتالیتر یک حزبی است و بوسیلۀ یک رهبر اداره می شود و استخبارات و پولیس و وسایل ارتباط جمعی و حتا امور اقتصادی را به گونۀ انحصاری اداره می کند. استبداد و دیکتاتوری از ویژه گی مهم آن به حساب می رود. این امارت حتا سخن کیسنجر را هم برنمی تابد که حکومت های نسبی اصلاح طلب را شکل متحول نظام های استبدادی و شاهی و امارتی می داند. هرچند طالبان به نحوی خواسته اند تا با نظام ولایت فقیۀ ایران خود را نزدیک کنند و با حکومت های اماراتی خلیچ خود را نزدیک ساخته و آنان را یدک نمایند؛ اما این امارت نه پایگاه دینی واسلامی دارد و نه هم پایگاۀ مردمی. چنین امارتی نه در قرآن آمده و به گفتۀ ابن کثیر در تمامی آیات و کلمات قرآن یک کلمه هم نیامده که امارت طالبانی را حتا توجیه کند. در دوران 23 سال حیات پیامبر «میثاق مدینه» بزرگ ترین دستاورد حکومت داری است که نمادی از برگزیده ترین دموکراسی را در عصر آن روز انعکاس میدهد. امارت طالبانی معجونی از باور ها و برداشت های ناقص اسلامی را بازتاب می دهد که ستون هایش بالای قبیله سنگینی می کند و فضای آن هم نمادی از قبیله سالاری است که کیبل و شلاق نشانه های آشکار از یک نظام استبدادی و فاشیسم گروهی و حتا تباری است.
حکومت فراگیر جایگاهی در نظام های مردم سالار و دموکراتیک ندارد؛ زیرا این حکومت ها برخاسته از دل منازعات تاریخی و قومی و گروهی و مداخله و تجاوز برخاسته است که به هدف حل منازعات در یک مقطع خاص به گونۀ موقت یا انتقالی ساخته می شوند که در واقع برای یک مدت ماموریت دارند تا سرنوشت آینده و حکومت آینده را تعیین کنند. مانند حکومت ناتمام برخاسته از نشست بن. قرار بود که بر بنیاد توافق نامۀ دوحه چنین حکومتی در افغانستان تاسیس شود. با تاسف که معاملۀ غنی خاین با شبکۀ حقانی و آی اس آی و فرار او ازکابل برای طالبان فرصت تخطی از این توافقنامه را داد و در نتیجه حکومت انتقالی تشکیل نشد.
پس از آنکه غنی در یک معاملۀ خاینانه در سازش با شبکۀ حقانی و آی اس آی پاکستان، تمامی دستگاه های نظامی و امنیتی و ملکی را دستور ترک وظیفه و تسلیمی به طالبان داد. طالبان در 15 اگست وارد کابل شدند و حالا از حکومت آنان بیش از دوماه سپری شده و اما بررغم تلاش های طالبان تا کنون هیچ کشوری به شمول کشور های حامی آنان مانند، پاکستان، ایران و روسیه تا کنون حاضر به شناختن حکومت آنان نشده اند. تمامی کشور های جهان به شمول پاکستان از طالبان خواسته اند تا با ساختن حکومت فراگیر رضایت کشور های جهان را بدست آورند؛ اما طالبان مدعی اند که حکومت آنان فراگیر است و در حدود پنجصد هزار کارمندان دولت پیشین را معاش می دهند. طالبان با این سخنان افکار جهانیان را می خواهند به مسخره بگیرند. از همین رو تا کنون مرغ طالبان یک لنگ دارد و هر روز با مقرر کردن درجن درجن ملا و مولوی و حافظ و قاری از یک گروه و تبار خاص مدعی اند که حکومت آنان فراگیر است و نیازی به فراگیر شدن آن نیست؛ اما جهانیان به شمول کشور های همسایه به طالبان هشدار داده اند و تاکید دارند که خط سرخ آنان حکومت فراگیر است. باتاسف که تا کنون کشورهای جهان از حکومت فراگیر کدام توضیح نداده اند. این در حالی است که مردم افغانستان خواست های فراتر از خواست جهانی از طالبان دارند و مخالف امارت طالبانی بوده و خواهان جمهوریت هستند. با این حال طالبان در برابر دو خط سرخ قرار دارند؛ یکی حکومت فراگیر که خط سرخ جهانی است و دیگری هم جمهوریت که خط سرخ مردم افغانستان است.مردم افغانستان خواهان نظام جمهوریت اند و امارت طالبان را مغایر با واقعیت های موجود جهان می دانند و مدعی اند که در عصر کنونی امارت یک نظام مطلقه بوده و پاسخگوی خواست های واقعی مردم افغانستان نیست. در عین زمان مردم افغانستان خواهان یک دورۀ انتقالی بوده که در آن نماینده گان نخبه و نه فاسد و غدار و غاصب از تمامی اقشار جامعۀ این کشوردر آن حضور فعال و عادلانه و مساوی داشته باشند. این خواست مردم افغانستان با خواست کشور های جهان همسویی دارد و اما جهان هنوز در مورد چگونگی نظام که در آینده چگونه باشد، ابراز نظر صریح نکرده اند.
با تاسف که هنوز میان این دوخواست تناقض آشکار وجود دارد؛ اما با این هم کشور های جهان و سازمان ملل پیهم از طالبان می خواهند که هرچه زودترحکومت فراگیر را تشکیل بدهند تا مورد شناسایی کشور های جهان قرار بگیرند. کشور های جهان و سازمان ملل و بویژه کشور های همسایۀ افغانستان برای پیش گیری از هم پاشی افغانستان و رفتن آن به جنگ داخلی دیگر، باید تلاش کنند تا با فشارهای معقول و منطقی طالبان را وادار به تشکیل حکومت فراگیر به معنای واقعی کلمه نمایند. نخسات این که حکومت فراگیر نماینده گی از اقشار گوناگون مردم افغانستان نماید و در ترکیب آن بجای افراد فاسد و مهره های سوختۀ گذشته که دستان شان در فساد و غارت و غصب دخیل است، افراد نخبه، متعهد به کشور، غیر تنظیمی و دلسوز به مردم و صادق به میهن در نظر گرفته شود. برای تشکیل چنین حکومتی باید توافقنامۀ دوحه تطبیق شود. البته با توجه به این که این حکومت از سایۀ حضور و نفوذ گروه های جهادی و سیاسی سایر تیکه داران سیاسی فرسنگ ها بدور باشد که دستان شان در فساد و در خون مردم تا شانه ها غرق است. حکومت فراگیر نباید به معنای آن تلقی شود که نماینده گی از اقشار گوناگون کشور کند؛ بلکه مهمتر از آن فراگیر به معنای آنکه ارادۀ آن ممثل عدالت در سطح های گوناگون سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه باشد و خواست های واقعی مردم افغانستان را بازتاب بدهد. در صورتی که چنین حکومت تشکیل شود. در این صورت تمامی نیرو های مخالف کنونی بدون هرگونه تعلل از آن باید حمایت کنند. این حکومت صلاحیت آن را داشته باشد تا با همکاری سازمان ملل در پیوند به نحوۀ نظام آیندۀ افغانستان و تغییر قانون اساسی تصمیم بگیرد. اگر لازم باشد، بحیث یکی از راه ها، این تصمیم گیری می تواند، ازطریق لویۀ جرگه وجهۀ عملی و مشروغیت پیدا کند. در غیر این صورت حکومت فراگیر معنایی نخواهد داشت. حکومت فراگیر به معنای واقعی آن بایدحلال مشکلات کنونی درکشور باشد. اگر طالبان برای افغانستان صلح دایمی می خواهند و در صدد آن اند که دستان مداخله گراجانب را درکشور قطع کنند و گروه های تروریستی بازمانده از القاعده و داعش را مهار کنند و کشور را از رفتن به جنگ ویرانگر داخلی نجات بدهند؛ باید از این حکومت پشتیبانی کنند.
ظالبان بحیث نیروی حاکم در جامعۀ افغانستان در شرایط حساس کنونی مسؤولیت خطیر تاریخی دارند تا کشور را از هرج و مرج دوباره رهایی بخشند و رسالت انسانی و اسلامی و تاریخی خویش را در برابر خدا و مردم افغانستان با حسن صورت ادا نمایند. طالبان نباید با این پیروزی استخباراتی مغرور شوند و این پیروزی آنان را از خود بیگانه کند و وظیفۀ خطری اسلامی و افغانی خویش را به باد فراموشی بسپارند. هرچند طالبان می خواهند، گروۀ داعش را نادیده گرفته و آن را قابل مهای تلقی می کنند. این در حالی است که این گروه بیشتراز هر زمانی فعال شده و بسیاری تفنگداران طالبان را جذب کرده است. صدها تفتگدار طالبان تنها بخاطر امتیاز هایی می جنگیدند که در جریان جنگ از طالبان و شبکۀ آی اس آی بدست می آوردند و حالا آن چشمه های عایداتی آنان خشک شده و بستر مناسبی برای داعش فراهم شده تا بسیاری تفنگداران طالب را جذب کنند. یکی از دلایل گسترش طالب پس از سقوط کابل در همین نکته نهفته است.
در این شکی نیست که فرار غیر مترقبۀ غنی و ورود پیش از انتظار طالبان به شهر کابل تمامی معادله های سیاسی و بانظامی و امنیتی را در سطح های گوناگون داخلی و منطقه ای و جهانی برهم زد.حادثۀ فرار غنی و ورود طالبان آنقدر غافلگیرانه بود که حتا دست شبکه های بزرگ استخبارات بزرگ جهانی از سی آی ای تا ام آی 6 و راو موساد و دستگاه های اطلاعاتی ایران و مسکو را از پشت بست. تنها دست استخباراتی که تا آرنج دراین حادثه دخیل بود؛ استخبارات آی اس آی بود که دستان پلید آن تا آرنج دراین حادثه دخیل بود و از طریق شبکۀ حقانی برهمه چیز آگاهی داشت.طالبان یقین داشته باشند که بازی آی اس آی در افغانستان پایان نیافته و نظامیان پاکستان از تروریست پروری و صدور تروریزم میلیون ها دالر بدست می آورند. حکومت ملکی و نظامی پاکستاندر هر زمانی که بخواهند، گروۀ جدیدی را زیر نام تازه ای می سازد و کنارآمدن آنان با داعش هم ناممکن نیست. طالبان پس از سفر فیض حمید و قریشی چیز های تازۀ سیاسی را از آنان باید آموخته باشند. چنانکه قریشی پس از سفر خود به کابل گفت، برای طالبان آموخته است که چه باید انجام بدهند تا شناخته شوند. طالبان از این لحن آمرانۀ قریشی باید نیات اصلی پاکستان را درک کرده باشند.
طالبان در مدت بیشتر از دو ماه به آگاهی های بیشتری در مورد کشور های منطقه دست یافته اند و درک کرده اند که زمان جنگ با زمان استقرار متفاوت است، بستر های جدید سیاسی و اقتصادی و نظامی و اجتماعی فضا را به کلی دگرگون می کند؛در بستر آن تغییر نگاۀ کشور های منطقه و جهان را نسبت به خود درک کرده اند و به اهداف اصلی آنان متوجه شده اند. چنانکه در نخستین روز های ورود شان به کابل و پس ازسفر فیض حمید نگاۀ تحقیر آمیز و برده صفت مقام های پاکستان را نسبت به خود درک کرده اند. بعید نیست که شبکۀ حقانی اندکی تکان خورده باشد و دریافته باشد که دوستی پاکستان باآنان بر سر استخوان است و در صورت تمرد ماجرا های تازه ای برضد آنان خلق می کنند. می بینیم که حکومت ملکی و نظامی پاکستان با رویکردی دوگانه می خواهند، با بازی ها گاه برسم و گاه بر نعل در موجی از چانه و فشار سر طالبان را به سود خود خم نمایند. حکومت ملکی پاکستان برای طالبان لابی گری کرده و بر ضمن از آنان می خواهند تا حکومت فراگیر تشکیل بدهندد؛ اما نظامیان آن می خواهد تا خواست های شان را بر آنان تحمیل نمایند. به همین گونه مقام های ایرانی و روسی در کنار کشور های اروپایی از طالبان خواسته اند که هرچه زودتر حکومت فراگیر تشکیل بدهند تا از انزوای جهانی رهایی پیدا کنند.
بنابرآن طالبان اوضاع سیاسی و نظامی و امنیتی و اقتصادی افغانستان را باتوجه به موقعیت ژیوپولیتیک آن درک کرده و حساسیت کنونی کشور های منطقه و جهان را باید تا حدودی دریافته باشند. حکومت فراگیر خط سرخ کشور های منطقه و جهان است و حکومت مردم سالار خواست مردم افغانستان است. طالبان ناگزیر اند تا برای بقای خود به خواست های یادشده پاسخ روشن بدهند. خوش بختانه که کشور های جهان به شمول پاکستان و سایر همسایه ها تاهنوز فریب وعده های میان تهی طالبان و لابی گری های پاکستان و سایر کشور های همسو با طالبان را نخورده و برعکس هر روزی که از حکومت آنان می گذرد، تشت رسوایی آنان ازبام به زیر می افتد و فقر و بیکاری تیغ از دمار مردم مظلوم افغانستان بیرون می کند.این زمانی ممکن است که طالبان از خواست های غیرواقعی و تحمیلی خود بر مردم افغانستان دوری اختیار کنند. در غیر این صورت ماۀ عسل طالبان در حال پایان یافتن است و توفان شدیدی در راه است و چنان بر طالبان تند خواهد وزید که به همانگونه که غیرمترقبه وارد کابل شدند و به همان گونه غیر قابل انتظار از کابل رانده خواهند شد. یاهو