مهرالدین مشید
جناب
آخوند! کمی از آسمان فرود آیید و به لشکر گرسنگان نگاه کنید
جناب آخوند! فقر لشکر خداستیزان را به بار می آورد
پیامبر می فرماید:
فقر اگر از در درآید، دین از دریچه فرار می کند
توحید و عدالت دو اصل پایدار و خلل ناپذیر در اسلام است که این دو محور اصلی
دعوت و تبلیغ پیامبر را تشکیل می داد. از این رو هدف اصلی اسلام تحقق توحید و
عدالت به معنای واقعی کلمه است و حکومت دین مدار وظیفه دارد تا عدالت را به
معنای واقعی آن در جامعه تامین کند تا حقیقت دین آشکار شود. کم ترین بی توجهی
حکومت به فقر به معنای فرار زمامداران از حق و از عدالت است. زیرا فقر لشکر دین
زدایان و خدا دشمنان را به بار آورده و شکستگی ها و ذلت های عظیم را به بار می
آورد. فقر چنان نابسامانی و فلاکت زده گی را به بار می آورد که آذان دهنده گان
و نماز گذاران را از پای می اندازد و دروازه های مساجد بسته می شوند. در نتیجهء
ندای الله اکبر در مغز های مومنان سترون می گردد. اسلام راستین و محمدی در
شاهین این دو اصل توازن پیدا می کند و حقیقت وحدانی و وجدانی را به نمایش می
گذارند. توحید در اسلام در واقع در خدمت عدالت است تا از شرک اعتقادی که به شرک
سیاسی و اجتماعی و اقتصادی می انجامد، پیش گیری کند. این سه شرک پایه های نظام
سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و حتا ارتباطات را متزلزل می سازد. این در
حالی است که انسان و جامعه و تاریخ به مثابهء ارکان یک نظام با ثبات در ساختار
و شکل گیری یک جامعهء ایده آل نقش موثر و تاثیر گذار را دارد. هرچند اقتصاد در
اسلام از اصول اعتقادی شمرده نشده است و اما این به معنای کم شمردن آن نیست؛
بلکه اقتصاد به مثابهء بنیاد تمامی تحولات نقش تعیین کننده را دارد. اینکه
اقتصاد به تعبیر مارکس پایه های فکری و اعتقادی را نمی سازد و این به معنای دست
کم گرفتن آن نیست؛ بلکه زیربنا های سیاسی و اجتماعی را شکل می دهد و بستر های
مناسبات و روابط اجتماعی را تنظیم و مهار می کند. عدالت در اسلام با اقتصاد
توازن پیدا می کند و تحولات انسان و جامعه و تاریخ را کلید می زند. عدالت زمانی
در جامعه تحقق پیدا می کند که محور های عادلانهء اقتصادی در کشور شکل بگیرد و
در سایهء آن ارزش های انسان و انسانیت و انسان سالاری شکوفه نماید و به برگ و
بار بنشیند. این زمانی ممکن است که فقر به مثابهء کشنده ترین پدیده در جامعه
محو شود. فقر نه تنها شخصیت زدا و انسان زدا است؛ بلکه بدتر از آن دین زدا نیز
است. از همین رو پیامبر گعته است که هرگاه فقر از در داخل شود و خواهی و نخواهی
دین از دریچه فرار می کند. زیرا فقر توان زدا است و تمامی نیرو های انسانی را
به چالش می کشد که حتا توان عبادت را در آنان نابود می کند.
جناب آخوند لطفا کمی خود را زحمت بدهید و از
آسمان هفتم خداوند پایین تر شوید و اندکی خود را از شور و مشغلهء فرشتگان راحت
بسازید و با فرود آمدن به سیارهء زمین و پیاده شدن در جغرافیایی به نام
افغانستان به سوی انسان های مظلوم آن نگاه کنید.
برپشت و پهلوی این سرزمین از چهل سال بدین سو کوله بار های خون و آتش سخت
سنگینی می کند و هنوز زخم ها و کشتار های وحشت بار انتحاری و انفجاری در سینه و
پیشانی هزاران مرد و زن این سرزمین به مثابه نشانهء غمبار ترین حوادث تاریخی به
گونهء آشکارا دیده می شود. طالبان کرام بجای مرهم گذاری بر زخم های این
قربانیان؛ برعکس عاملان این قربانیان و مفرزه های انتحاری مورد تقدیر و تحسین
قرار گرفتند. این قربانیان که اکنون زیر بار کنندهء فقر حتا رنج انتحار را
فراموش کرده اند، بیش از هر زمانی به لطف شما نیاز دارند. ببینید که چگونه
هزاران انسان در زیر سیطرهء حاکمیت شما در زیر پاشنه های فقر جانکاه جان می
دهند و هزاران دیگر با وحشت و هراس دست و پنجه نرم می کنند. کمی قامت بلند و با
شکوهء تان را خم کنید و گرچند می دانم خیلی برای تان دشوار است؛ اما چاره نیست،
ناگزیر هستید تا بحیث رئیس الوزرا و نائب امیر غایب کمی حالت واقعی مردم را
نگاه کنید که چگونه بنده های خدا تشنهء عدالت عمری شما اند و خیلی جدی لازم
دارند تا شما به آنان التفات نمایید؛ زیرا آنان را غم نان و آب بیشتر از هر
زمانی فراگرفته است و به خوان ترحم و عطوفت شما خیلی نیاز دارند و از شما
عاجزانه می خواهند که کمی از لطف شما بهره مند شوند تا باشد که زخم های پشت
وپهلوی آنان از ضرب شلاق های کیبل و شلاق شریف شما اندکی التیام یابد و دست کم
چند لحظهء آخر زنده گی را در جاذبهء بی پایان لطف و مهر شما تجربه کنند. در این
تردیدی نیست که در بحران اقتصادی میراث حکومت نابکار گذشته است و خرابی اوضاع
کنونی حکومت فاسد غنی نقش دارد و اما فاجعهء اقتصادی کنونی با تشریف آوری شما
سر به آسمان نهاده است.
آقای آخوند! این زمینیان برعکس شما، بدین باور اند که عدالت خدا در آسمان ها
نه؛ بلکه در زمین است. فلاکت زده گان افغانستان خلاف باور شما می دانند که سنت
های خدا در هستی که قوانین عام هستی خوانده شده، ساری و جاری اند و آسمانها تحت
قوانین عام هستی همه به سوی عدالت در حرکت اند و نیازی به شما ندارند. انسان ها
بویژه آنانی که مثل شما بر اریکهء قدرت سوار اید، مسوءولیت و مکلفیت دارید تا
عدالت را در جامعه پیاده نمایید. کم ترین بی اعتنایی شما به تامین عدالت گناهی
بزرگ است. از این رو مردم افغانستان از شما عاجزانه می خواهند تا پس از این
هوای آسمان ها را از سر بدر کنید و زحمت زیستن و ماندن با آنان را پذیرا شوید.
شما اکنون که دعوای امارت دارید، مسوءولیت تان سنگین تر است و مکلف به تامین و
تحکیم عدالت هنری هستید. حال شما در برابر چهل میلیون گرسنه مسوءولیت الهی
دارید و با این اظهارات بدون مسوءلیت از آن فرار کرده نمی توانید. هرچند می
دانم برای شما خیلی دشوار است؛ زیرا که طبع مبارک شما سازگاری با طبع مولوی
صاحب مرحوم محمد نبی محمدی پیر و مرشد شما دارد. او ترجیح می داد که در پشاور
باشد؛ زیرا هوای کابل با طبع مبارک اش سازگار نبود. خیر شما که ناگزیر شده آید
که باید بجای پشاور در کابل رحل اقامت افگنید تا عدالت خدا را در زمین
افغانستان پیاده نمایید.
جناب لطفا این زحمت را قبول کنید؛ زیرا عدالت خدا در زمین مطرح است و مردم
افغانستان بیس از هر زمانی از شما عدالت و گشاده گی می خواهند تا اندکی از وحشت
گرسنگی رهایی پیدا کنند. از سویی هم توحید هم در سکوی عدالت تجلی رنگین می کند
و خداگونگی انسان را در هستی به نمایش می گذارد. انسانی که خدا او را به زیبا
ترین صورت آفریده و به او کرامت بخشیده و تقوا و پرهیزگاری را معیار تقوای او
دانسته است. آقای آخوند آن کرامتی را که خدا برای انسان بخشیده و تقوا را معیار
آن خوانده است؛ تنها در فضای نبود فقر و عدالت اجتماعی و شکوفایی های اقتصادی
است که آن ارزش های انسانی بارور می شوند و خداگونگی انسان در طبعیت آشکار می
شود.
جناب خداگونگی انسان به معنای برخورداری او از تمام حقوق انسانی و آزادی های
لازم بشری و حق آموزش و حق کار و حق آزاد زیستن و حق آزاد اندیشیدن است. ارج
گذاری به این حقوق انسانی بود که مسلمانان تمدن و فرهنگ مردهء یونان را زنده و
شکوفا کردند. آیا شما آگاه هستید، آن زن ها را که شما حقوق شان را غصب کرده اید
و از هزاران هزاران آن حق آموزش و حق کار و حق رنده گی را سلب کرده اید. خداوند
بیش از ۱۲۰
حق برای او بالای مرد و حقوق بیش از
۸۰
حق مرد را بالای او عنایت فرموده است.
با این حال خدا حق بیشتری برای زنان نسبت به مردان داده است و اگر می خواهید با
جزییات این موضوع آگاهی پیدا کنید به کتاب داکتر فضل رحمان ملک نویسندهء
پاکستانی مراجعه کنید تا ذهن تان روشنتر و عقل تان کامل تر و عمق دید تان ژرف
تر و دورنمای فکری تان گسترده تر شود و آسمان بینی های شما اندکی زمینی شود و
به رمز و راز خدمت به خلق خدا آگاهی پیدا کنید. فضل الرحمن ملک (زاده
۲۱
سپتامبر ۱۹۱۹
– درگذشته
۲۶
ژوئیه ۱۹۸۸)
یکی از
متفکران و پژوهشگران اسلامی در قرن بیستم بود. فضلالرحمن به خاطر اندیشههای
تجدد متجددانهاش دربارهٔ اسلام و همچنین مطالعاتی که در مورد هرمنیوتیک و فهم
قرآن انجام دادهاست، شهرت دارد. شما می دانید که خدا انسان را آزاد آفریده است
و حق آزاد زیستن و حق انتخاب را برای او داده است. باتاسف که شما خلاف خواست
خدا بسیاری حق ها را از زنان گرفته اید. هرچند با ماندن تیغ شریعت در گلوی زنان
آنان را ذبح شرعی کرده اید و اما هنوز اثبات شرعی آن را ارایه نکرده اید. زیرا
طلب علم برای زن و مرد در اسلام فرض است و حتا آموزش آن در دوردست ترین کشور آن
روز عرب یعنی چین از سوی پیامبر واجب شمرده شد. این حق کشی نه رسم قبیله است و
نه رسم اسلام. از همین سبب است که اسلام شما را اسلام پایین تر از قبیله می
نامند. شما چنان افراط کرده اید که حتا سنت های قبیله را هم در حصهء زنان زیر
پای کرده اید. خفه نشوید جناب شما شریعت را زیر نام اسلام تا پایین تر از سطح
قبیله تقلیل داده اید و دین را بیش از هر زمانی خوار ساخته اید. ظهور شما زمانی
معنا پیدا می کند که شما از این شریعت خودساختهء استخباراتی دست بشویید تا در
فکر گرسنگی مردم شوید و راهء حل این گرسنگی را در آسمان نه در زمین پیدا کنید.
به همین گونه در حصهء زنان کمی مهربانتر شوید و حقوق شان را بشناسید و در حق
آنان بحیث مادر و خواهر و همسر و فرزند لطف کنید؛ اما شما در به زندان کشاندن
زنان آنقدر افراط کرده اید که مردان را به وحشت افگنده اید و می ترسند که مبادا
روزی تیغ شریعت هفت دم شما بر گلوی آنان فشرده نشود و آنان را بدتر از زنان جزا
بدهید. مردان می ترسند که خدای نخواسته یک بار دیگر سکوت کنید و بار دیگر به
مثابهء بودا ( سدارتا) ظهور کنید و پیش از آنکه غایب شوید، خلاف بودا کار مردان
بیچاره را هم تمام کنید. هرچند مردم می دانند که شما دارای شهادت نامهء پیشوایی
استخباراتی هستید و این کارنامه های شما بیش از آنکه وجههء شرعی داشته باشد،
دارای وجههء استخباراتی است؛ اما آی اس آی در قسمت سخنرانی شما کم لطفی کرد و
شاید عمدی بوده و خواسته آخوند را برای رسیدن به اهداف اش به چالش بکشد. از این
رو نخواست تا بیانیهء با محتوا و جامع برای شما تهیه کند؛ زیرا مردم بی صبرانه
منتظر بودند که شما روزی سر گفتار می آیید و سکوت را می شکنید و مشی حکومت خود
را اعلان می کنید و روی برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت سیاسی و اقتصادی و
فرهنگی کشوری صحبت می کنید که ساختار های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و آموزشی آن
شکسته و یکسره فرو پاشیده است؛ اما شما بی آنکه روی مسایل اصلی صحبت کنید و
برعکس گفتید که شما جهاد کردید و امنیت آوردید و حالا خدا برای مردم رزق و روزی
بدهد و مسوءولیت شما پایان یافته است. این بیانیه ء شما نشان داد که شما فقط
ماموریت خود را انجام می دهید و سخنرانی شما توانایی های فقهی و فکری و فرهنگی
شما را به نمایش گذاشت. شما که بحیث موسفید و بر بنیاد مصلحت بر کورسی نخست
وزیری تکیه کرده اید و بیش از این از شما توقع هم نمی رود. زیرا شما با علوم
سیاست و اقتصاد و روابط بین دولت ها و ملت ها آگاهی ندارید. شکستن سکوت شما پس
از سه ماه هم به دلیل ظهور جدید تان نشده است؛ بلکه مقام های استخباراتی در نقش
ملایکان به شما دستور شکست سکوت را دادند تا باشد که هرچه بیشتر تیغ از دمار
مردم گرسنهء افغانستان بیرون کتید. اما با این هم مردم ظهور مبارک شما را
استقبال کرده و از شما می خواهند که پس از این از سکر عارفانه بیرون شوید شوید
و به مقام همیشگی قال تشریف داشته باشید تا پس از این مصدر خدمات بایسته برای
مردم افغانستان شوید. حال مردم چشم بر راه اند تا آن وعده هایی ناتمام و ناقص و
دم بریدهء را که به مردم دادید، آنها را عملی نمایید.
جناب شما مطمین باشید که این گونه حکومت کردن دشوار است و اگر حزب پیروز نبرد
هم هستید. این به معنای آن نیست که بر تمامی قدرت شکم افگنید و هوای سال های
سال حکومت مطلقه و استبدادی را داشته باشید. حالا مردم بیدار شده و حکومت های
استبدادی و توتالیتر تحت فرمان امیر و شاه و سلطان و حتا رئیس جمهور را قبول
ندارند. بدون تردید امروز یا فردا در برابر خشم هزاران هزار مرد و زن گرسنه و
فقیر و محروم از حق کار و حق آموزش رو به رو می شوید و با این وعده های دروغین
بخاطر جلب توجهء جهانیان نمی توانید، خشم رو به فوران مردم را خاموش کنید و
کشور های جهان را بازی بدهید. حال مردم عمل می خواهند و با حرف های بلند و بالا
و سخن پراگنی نمی توان با افکار مردم بازی گرد. یاهو