م. نبی هیکل
به پاسخ عید محمد عزیزپور
مقدمه
هفته قبل نوشته آقای عزیزپور را زیر عنوان (آیا مسلمانان با نامسلمانان در قرآن برادر اند؟) بصورت کلی و مختصر نقد کردم.
آقای عزیز پور در مقاله متذکره خود به آن سوال پاسخ منفی دادند. وی استدلال کردندکه:
۱ هیچ آیتی در قران وجود ندارد که مسلمانان و نا مسلمانان را برادر پنداشته باشد،
۲. بسیاری آیات قرآأنی حاکی از خصومت و قتل نامسلمانان اند، و
۳. طالب و داعش بر اساس احکام قرآنی عمل مینمایند.
در نقد خویش تذکر دادم که به کلیات اکتفا میکنم و به فروعات داخل نمیشوم. در نقد خویش به انصاف و امانتداری در نقد بحیث شرایط ضروری تاکید کردم. استدلال اساسی نقد این بود که ما باید هنگام تعبیر آیات و قضاوت بر آنها:
۱. قرینه و شرایطی را که احکام صادره شده اند در نظر گیریم.
۲. احکام عمومی و خصوصی را از هم تفکیک نماییم ز یرا پیامبر در عصر جاهلیت از قبیله قریش و از میان آنها و قرآن نیز به زبان آنان نازل گردید. و آیاتی را تذکر دادم که نشان میدهند حتی اجبار در لایحه وظایف پیامبر وجود ندارد و لایحه و ظایف وی شامل ۲ وظیفه است:۱. آگاه ساختن یا مژده دهی و ۲. ترسانیدن از پیامد انتخاب ها و گزینشها. اما آقای عزیز پور در پاسخ خود به نقد اینجانب آنها را بی رابطه به موضوع پنداشتند. در آن نقد همچنان بر اعتراض آقای عزیز پور بر تعصب و تبعیض در قرآن نیز مکث نمودم.
آقای عزیز پور در هفته بعدی، بر نقد بنده نقدی نوشت کهان متن را در رنگ سیاه اصلی آن و پاسخ های اینجانب (نبی هیکل) را در رنگ (سرخ) در متن کنونی میخوانید.برای تشخیص بیشتر پاسخ های بنده با فونت بزرگتر عرضه شده است.
نکات اساسی در پاسخ های آقای عزیزپور عبارت اند از:
موضوع مورد بحث: آیا مسلمانان و نامسلمانان بر اساس قرآن برادرند؟
اعتراض عزیز پور:
در هفته های پسین دو نوشته، یکی در مورد برابری زن و مرد در اسلام[1] و دیگری، دربارۀ برادری مسلمانان و نامسلمانان در قرآن[2] نوشتم که جناب هیکل مورد دوم را به فرنام «آیا مسلمانان و نامسلمانان بر اساس قرآن برادرند؟» جالب دیده و دربارۀ نقد آن، سخنی چند نوشته است.
خواهشمندم هرکسی که این نوشته ام را میخواند، برای برداشت کلی از پرسمان،اگر ممکن باشد، دو مقالۀ قبلی ام را که پیوند های آن را در پاورقی گذاشته ام بخواندو همچنان خوب است که انتقاد آقای هیکل را که پیوندش در پانوشت گذاشته شده است بخواند[3]
پاسخ هیکل:
نخست اصل نویسندگی چنین است که در حد اقل آن عصاره آنچه در مقاله قبلی گفته شد در مقاله بعدی تذکر میابد تا خواننده تسلسل موضوع و تسلسل منطقی استدلال را بتواند به سادگی دنبال نماید. اما از شخن آقای غزیز پور بر میاید که لازم نبود مقاله های قبلی را برای نقد آنچه بحیث یک نقدمه نوشتم مطالعه نمایم زیرا این مقاله در رابطه با برابدری مسلمان و نا مسلمان یک بحث مستقل است.
البته قابل قدر است که آقای هیکل در بارۀ نوشته ام اظهار نظر مثبت کرده و دیدگاه خویش را نوشته اند. اما حیف است که به شکل ملا ها و روشنفکران دینی به جای اصل موضوع به توجیه کردن، کلی گوییو حاشیه روی دست زده است، ولی پاسخ روشن به سوال نداده است.
چنانچه می گوید: «آنچه را آقای عید محمد عزیز پور بنا نهاده در ذات خود سودمند و قابل تقدیر است زیرا گامی است بسوی تفکر انتقادی، در رابطه با مسایل اعتقادی و ارزشی».
البته،بدون ترید از تمام خامه به دستان کشور تمنا می رود که فرهنگ انتقاد، آزاداندیشی، اندیشه ورزی، همدیگر پذیری و مدارای فکری و عقیدتی را نه تنها دفاع کنند، بلکه چنین فرهنگ را ترویج و تشویق کنند زیرا هدف نهای باید آزاداندیشی، اندیشه ورزی، همدیگر پذیری و مدارای فکری و عقیدتی باشد.پذیرش اختلاف در عقیده ما را به درست اندیشی کمک می کند و از کژاندیشیدور می سازد.
این یک واقعیت عینی است که دین سالهاست مردم و کشور ما را تباه کرده است. هیچکس یارای انتقاد از دین را ندارد. ولی ما باید دین را نقد کنیم. باید انتقاد از دین را رواج دهیم. از آنجاییکه دین در همه امور زندگی ما مداخله می کند و مانند شمشیر داکلیموس بالایسر ما است، ما نیز حق داریم از آن انتقاد کنیم.
هرچه را که غیر منطقی است، خردناپذیر، دانش ناپذیر و غیراخلاقی است باید برملا و آشکار کرد و گفت.
پاسخ هیکل:
مانباید همه ی تقصیر را بر عهده دین گذاریم زیرا در گام نخست این انسانهاها اند که تمثیل دین میکنند و افرادی درست مانند عزیز پور دین را دشمن انسانهای بی دین میداننند، در حالیکه تعداد زیادی از مسلمانان/ یعنی اکثریت را، دین به خشونت ترغیب نکرده است. تعداد افراطیون به تناسب بیش از یک بلیون مسلمان خیلی اندک است. معلوم است که تعبیر خشن نتیجه درک آدمی است. آقای عزیز پور انگیزه های انسانی و سیاسی و اقتصادی را در این تباهی نادیده گرفته است. مسلمان موروثی ممکن است کم عقل و فقیر باشد اما انسان معاصر عاقل چرا از آنان به منافع خود و کشورهای خود سوء استفاده میکنند؟
یگانه چیزی که تمام مسلمانان به اصلیت آن توافق دارند، قرآن است، ما نیز هر عمل را با همین سند مقایسه می کنیم.لازم است همه چیز را با سخنان الله مقایسه کرد، نه با سخنان ملا. سخنان پسندیده دیگراناز جمله ملایان که سخنان الله نیست. ما به اساس سخنان الله، کشته می شویم، فراری می شویم، مردم ما میمیرند و وطن ما ویران می شود. به اساس سخنان الله، باسوادان، هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران ما تحقیر و توهین مشوند، کشته و نابود می گردند. پس، ما هم حق خود می دانیم سخنان الله را نقد می کنیم.
پاسخ هیکل:
همه مسلمانان از دیر زمان تا کنون بیانات قرآن را بحیث معیار اساسی قضاوت سایر اظهارات اسلامی به کار برده اند تا سازگاری و عدم سازگاری آنها را با قران دریابند. دشواری کار از همین جا ناشی شده است چه این کار در گذشته صورت گرفته است یا در حال انجام میشود، زیرا برداشتها و درکهای ما از قران به گواهی تاریخ متفاوت بوده اند. واقعیت ارسال پیامبر از همین نیاز ناشی میگردد زیرا وی باید بحیث نخستین مفسر و تطبیق کننده احکام قرآنی عمل نماید.
آقای عزیزپور بدون شک این را میداند که چرا چهار مکتب فقهی در نتیجه تعبیر و تفسیر یک کتاب مقدس واحد یعنی قران بوجود آمد و یا چرا مذاهب متعدد در دین واحد تبارز کردند.در مسیحیت نیز چنین است. در پاسخ بعدی خود آقای عزیز پور استدلال خواهد کرد این کلی گویی را با آن موضوع رابطه ای نیست و خواهد نوشت (پرسش ما نیست). اما رابطه مستقیم دارد زیرا تعبیر های ما از منبع واحد اند.
حال این پرسش به میان میاید که کدام یک از این مکاتب فقهی و مذاهب درست یا نزدیک به حقیقت اند؟
نقد در جاهای دیگر که از کشت و خون چندان خبری نیست یا اسلام افراطی خبری نیست نیز وجود دارد. برای تبریه نقد نیازی به چنین استدلال نیست.
ملا و آخوند و رهبران دینی به خاطر منفعت های دنیایی خود، بسیاری چیز ها را از ما پنهان نگهمیدارد یا آن را نادرست و غلط بیان می کند. چیزهای وجود دارد که ناپسند و غیر اخلاقی است، اما ملا ها، آخوند ها و رهبران دینی آن را توجیه غلط می کنند. ولی ما نباید تا ابد تنها «آمین» بگوییم. دین و قرآن را نیز باید نقد کرد. اعتقاد به «معتقدات دینی و عنعنات پسندیده» نباید بهانۀ یی باشد برای بستن دهان منتقدان و زدن و بستن و کشتن دیگران.
{...}
اما با وصف احترام به نوشته های آقای هیکل، نوشته اش را بسیار مبهم، فروبسته و نا روشن یافتم. ایشان زیاد نوشتند اما به موضوع داخل نشدند و کوشیدند با جمله های که هیچ ربطی به موضوع نداشت، با کلی گویی از آن بگذرند؛مانند انصاف و امانتداری به عنوان مشخصات یک نقد، که پرسش ما نیست.
همچنان با بیان چیز های معمولی جامه پوشان دینی، مانندآشنایی داشتن با قرآن، یا اینکه پیامبر تنها برای ترسانیدن فرستاده شده است، چیزیکه در عمل بعد از هجرت پیامبر چنین نبوده است. یا اینکه احکام قرآنی قرینه دارند، یعنی بدون قرینه تطبیق نمی شوند، بازهم نادرست است. سپس می گوید که دین حاکم (دین اسلام) تنها قرآن نیست، بازهم نادرست، زیرا بدون قرآن هیچ اسلامی هم وجود نخواهد داشت.در حالیکه قرآن یگانه سندی است که همه مسلمانان آن را می پذیرند.
پاسخ هیکل:
این نخستین اعتراض اقای عزیزپور است: عزیزپور چند مطلب را بیخم تذکر داد است:
۱. احکام قرآن در زمان و مکان معیین نازل شده اند و بنابرآن درای قرینه اند. اما نمکیتوان و نباید آن قرینه را در تحلیل نادیده گرفت.
۲.( بازهم نادرست) یک حکم ملایی و احمقانه است زیرا انسان عاقل دلیل نادرستی آن را بیان مینماید.
۳. تقصیر بنده است زیا فکر کردم عزیزپور میداند (دین حاکم) یعنی چه؟ دین حاکم اختلاظی از احکام+ عناصر فرهنگی و تعبیرات علمای دینی است. در حالیکه دین اصلی آن است که خدا در قرآن آن را نامیده است. عزیز پور از این بیان بنده نتیجه گیری کرده که (زیرا بدون قرآن هیچ اسلامی هم وجود نخواهد داشت.) این یک نتیجه گیری نادرست است. از وی میخوام به اصول ساده سیلوجیزم ارسطو یکبار مراجعه نماید تا ساختار ساده یک استدلال متطقی را رعایت نماید.
۴. در رابطه با ربط آنچه من نوشتم: باز هم تقصیر من زیرا فکر میکردم آقای عزیزپور میداند انصاف و امانتداری در این زمینه خاص چه معنا دارد. زیرا وی آن دو را در تحلیل خود در نظر نگرفته است: آن آیاتی را نقل میکند که سخن وی را تایید میکنند، این کار نه انصاف است نه امانتداری در برخورد به یک متن زیرا عزیزپور میتوانست از تضاد در این رابطه در قرآن سخن گوید اگر انصاف میداشت و امانتداری را رعایت میکرد.
۵. هر یکی میداند که دانستن زبانبخصوص زبان گوینده و نویسنده برای درک پیام وی مهم است. شواهد زیادی وجود دارند که بر نوشته های ارسطو و افلاطو ن و سایر کلاسیک ها بحث ها صورت گرفته که منظور آنان از آنچه بیان داشته چه بوده است. یک مثال نزدیک آن فلسفه دیلیوز و گواتاری (Deleuze-Guattari) است. برای درک زبان و فلسفه وی یک فرهنگ لغات ایجاد شده است زیر نام: The Deleuze Dictionary Revised Edition, Editor: Adria Parry
فرهنگ لغات یا کلمات قرانی نیز وجود دارد، در ست مانند فرهنگ لغات حسن عمید و دهخدا و معیین و ، و یبستر و آکسفورد وجود دارند و ما را در فهم زبان کمک میرسانند. نمیدانم عزیز پور گرامی چرا دانستن زبان خدا، شرایطی که احکام وی نازل گردیده اند و هدف از ار سال پیامبر را که قرآن را برای وی فرستاده ، به این موضوع مربوط به آیات قرآن بی ربط میداند؟ وقتی شما ریتوریک ارسطو را یا جمهوریت افلاطول را میخوانید باید زبان وی را بدانید و شرایطی را که وی در آن سخن گفته اند بشناسید. هر سخن در شرایط معیین زمانی و مکانی بیان میگردد و مخاطب مشخص دارد و به زبان معیین بیان میگردد. بدون این عناصر ما نمیتوانیم درک سالم یا نزدیک به حقیقت را از پیام به دست آو ریم.مگر اینکه حدس بزنیم.
وقتی احساس میشود طرف از درک رابطه اینها به درک موضوع و ضرورت درک آنها عاجز است، و آنها را بی ربط به موضوع و کلی گویی میپندارد- فقط میتوان تاسف کرد. از سوی دیگر وقتی ما به شیوه های تفسیر در سیر تاریخ مینگریم با دو واقعیت تاریخی بر میخورزیم:
۱. تعدد تفاسیر. چرا تفاسیر متعدد از قرآن واحد صورت گرفته اند، نیاز برای هریکی تفسیر جداگانه از چه و از کجا ناشی شده اند؟
۲. شیوه های تفسیر.
در قرن اول اسلام تفسیر مشخصی از تمام قرآن وجود نداشت. تنها تفسیری از این گونه (جامعه البیان عن تاویل القرآن، الطبری است) و ما شیپه های مختلف تفسیر قرآن داریم. آقای عزیز پور حتمآ از تفسیر فیمینیستی قرآن نیز آگاهی دارد.
معنای اینها این است که:
۱. برای درک قران باید نخست زبان قرآن را بدانیم. منظور در اینجا زبان عربی نیست بلکه سینتتاکس و سیمانتیکس و ... آن را بدانیم. به همین لحاظ مثال (اخی) یعنی برادر را ذکر کردم.
۲. در قرآن باید آنچه را که عام است از آنچه در عصر جاهلیت برای آن مردم با فرهنگ و ذهنیت معیین آمده است تمیز نماییم. آقای غزیز پور با دید تنگ و باریک (نصگرایانه) به قرآن برخورد کرده است و این برخورد منطقی نیست.
منظور اساسی عزیز پور این است که سخن بر سر آیات قرآنی است که از بکش و ببند سخن میگوید و لطف کنید آیتی بیارید از قرآن که در آن به سوال وی پاسخ داده شده باشد: یعنی آیتی که گفته باشد مسلمانان و نامسلمانان باهم برادر اند.
چنین آیتی وجود ندارد اما شواهد بسیاری وجود دارند که نشان میدهند آنها برادر هم اند و در پاسخ قبلی ذکر شده اند. خلاصه آنها چنین است:
- کلمه برادر در قرآن در معانی مختلف به کار رفته: اخی هارون برادر موسی را گفته است اما اخی عاد و ثمود هم قبیله و هم تبار معنی میدهد. اما ما شواهدی نداریم که در این خصوص نیز منظور برادر نیست. زیرا کافر و مسلمان مطابق قرآن اولاده آدم و حوا اند. آیت۱۳ سوره الحجرات منیفرماید: این انسان شما را از زن و مرد آفریدم و شعب و قبایل ساختم تا همدیگر را بشناسید. به تحقیق بزرگترین شما نزد الله متقی ترین شما است.
- يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
ممکن است عزیز پور انسان را مسلمان تعبیر کرده است. در حالیکه انسان مورد خطاب قرار گرفته است و اصل نزدیکی به خدا متقی بودن انسان تعیین گردیده. در بسیاری از آیات به دو چیز تاکید مکرر در قرآن وجود داردبرای ورود به بهشت: ۱: ایمان به خدا و ۲ عمل صالح. در حقیقت این آیت پاسخ درست به سوال عزیزپور است. این آیت نمیگوید که آأنها برالدراند یا خواهد بلکهع میگویند با انها بحیث برابرها بر خهورد میشود وقتی به خدا ایمان داشته و عمل صالح انجامن دهند.
آیت دیگر را در سوره الزمر (۳۹:۱۸) میخوانیم: که به پیامبر میگوید: مژده ده آنانی را که به بیان گوش میدهند و مهترین آنها را دنبال میکنند. اینها آنانی اند که خدا آنها را هدایت نموده و آنها افراد دارای درک اند.
در این آیت مسلمان و نامسلمان بدذون تبعیض مورد خطاب قرار دارند.
عاقلانه نیست برای قضاوت در دین- هردین و آیینی که باشد- به آنچه اتکانماییم که موضعگیری ما را ثابت میسازد، بلکه لازم است اصول علمی تحلیل را در رابطه با آن رعایت نماییم. شرط انصاف و امانتداری نیز همین است. وقتی در قرآن میخوانیم از یکسو از بزن و بکش سخن میگوید و از سوی دیگر از برادری و همزیستی باید نخست به این سوال پاسخ بیابیم که چرا چنین است. برای دریافت پاسخ باز هم باید از میتدولوژی علمی استفاده نماییم. شیوه ساده این است که قرآن یک بیان نورماتیف است. آیا واقعیتهای عینی خلقت خشونت دینی را تایید مینمایند یا بر عکس آن را؟ در میتدولو ژی علمی هر بیان باید بوسیله واقعیتهای خارجی/عینی مورد تایید قرار گیرد تا تایید یا رد گردد. اکنون باید پرسیدخلقت خداوند بیانگر چیست؟
در خلقت خداوند ۵ مشخصه را بحیث خصایص مستمر و قانونمند میبینیم . در اینجا از تقصیل اجتناب مینمایم اما بصورت مشخص تذکر میدهم که:
- خدا، خدای همه ی بشریت است و هیچ یکی از ما ها را به دلیل گناه های ما یا حتی انکار از وجود وی مجازات نکرده است. احمقانه است ما سیلاب و زلزله را عذاب الهی تلقی نماییم.
- از هیچ یکی از انسانها نعمات خود را دریغ نکرده است.
اعتراض عزیزپور:
یامی گوید اینکه دین اسلام بر خلاف تبعیض و خشونت است، چیزی که باز هم نادرست است، کشتار کافران از تبعیض و خشونت بدتر است، چون آقای هیکل این را میداند، اگر نمی دانید قرآن را از اساس و بدون تعصب مطالعه کنید، و یا اینکه جهاد را دین نهادینه نکرده است،این هم نادرست است.
پاسخ هیکل:
۱. پاسخ قبلی بیانگر عدم تعصب در خلقت است و قرآن نیز سخن خدا و مخلوق وی است اما بحیث پیام در زمان و منکمان معیین نازل شده است. تعصب و خشونت کار انسانها اند. اما چرا نادرست؟ عزیز پور نقش داوطلبانه اختیار کرده و بدون صلاحیت در نقش معلم بنده خود را قرار داده و حکم صادر کرده که این نادرست و آن نادرست است بدون اینکه استدلال نماید چرا. جزای اعدام نیز کشتار است که بوسیله یک قانون وضعی ( فیصله یکدسته افراد ) قانوی و مجاز میگردد.
۲. در پاسخ قبلی خود ابراز داشتم که آقای عزیز پور اشتباه مصطفی ملکیان را تکرار میکند. دین را باید شناخت تا در مورد آن بتوانیم نقد نماییم. دین هدف تعالی اخلاقی را دنبال مینماید . آیه مربوطه را در قرآن میتوان یافت. اما این تعالی یکباره به دست نمیاید. اگر عزیز پور مورد حمله طالب یا داعش قرار گیرد تسلیم خواهد شد یامردانه خواهد رزمید؟ ما مراحل رشد دین اسلام را نیز باید در نظر داشته باشیم. عزیز پور بدون شک تجربه مبارزه سیاسی در زمان اختناق را دارد.این بحث بزرگتر از آن است که در ینجا دنبال گردد.
یا می گوید که کلمهاخی(برادر) ریشه اش با ۱۲ شکل و ۹۷ مرتبه در قران ذکر شده است.اینکه کلمهاخیبا ۱۲ شکل و ۹۷ مرتبه در قران بیان گردید، کدام درد را دوا کرده است.آیا با حلواحلوا گفتن می شود دهن را شیرین کرد؟
پاسخ هیکل:
به این اعتراض قبلآ پرداختم. در اینجا نخواستم دهن عزیزپور شیرین گردد بلکه خواستم عقلش بیدار گردد که کلمات دارالی معانی مختلف اند و وی نیز دنبال یافتن آیتی است که مسلمان و نا مسلمان را (اخی) یا برادر خطاب نمده باشد.
اعتر اض عزیزپور:
حال اینکه ذکر اخی هیچ ربطی به کافران ندارد، حتا هزار بار تکرار شده باشد، باز هم هیچ.باز می گوید، کافر و مسلمان از نظر اسلامی فرزندان آدم و حوا اند یعنی دارای ریشه واحد اند.
پاسخ هیکل:
خیلی ساده لوحانه نیست که ما از نامسلمان سخن گوییم و کافر را به آن بی ربط بدانیم؟ نامسلمان یعنی کافر/ ملحد. تکرار کلمه اخی در معنای مختلف نشان میدهد که پیامبر مسلمان با برادر کافر خود برادر پنداشته شده است.خواننده میتواند خود قضاوت نماید.
می گویم مغالطه هم حدی دارد، کمی انصاف هم خوب است. ده ها آیه روشن و واضح قرآن را قبول ندارد که الله کافران را نه تنها به کشتار، حتا کافران را نجیس خطاب می کند، اما آقای هیکل از پیش خود نتیجه میگیرد که ما همه فرزندان آدم و حوا هستیم پس برادریم.در قرآن این سخن نیست. من سخن قرآن را پرسیدم. من که نظر آقای هیکل را نپرسیدم. من سند از قرآن خواستم.در قرآن، کافران را هرگز برادر مسلمانان قرار نمی دهد.
پاسخ هیکل:
۱. تنگنطری عزیز پور صراحت میابد که فقط میخواهد با کلماتی که وی میخواهد آیتی برای وی از قرآن آورده شود که بفرماید: مسلمان و نامسلمان باهم برادر اند. با هر کلمه و بیان دیگر مورد قبول عزیز پور نیست. چنین کاری ممکن نیست زیرا چنین آیتی با چنین کلمات در قرآن وجودندارد در حالیکه به گونه های دیگر بیان شده است.
هیچ متنی را ما نمیتوانیم از شرایط و قراین آن مجزا درک نماییم بخصوص ۱۴۰۰ و اند سال پس .
عزیز پور همچنان فکر میکند هرچه در قرآن آمده است برای همه ی ما و برای همیش است و درست مانند آنانی فکر میکند که نصوص قرآن را باید عملی نماییم و مسوولیت مسلمان سازی کافران را تحقق بخشیم.
۲. این نتیجه گیری من نیست که انسانها اولاده آدم و حوا اند بلکه در قران ذکر شده است اگر آقای عزیزپور قرا» را بادذقت خوانده باشند. و به نظرم هریکی میداند که پسران والدین باهم برادر اند و از نظر منطق تیوریتیکی/ نظری وقتی ما فرزندان آدم و حوا باشیم باهم برادریم.
سپس او از آیۀ ٢٠ سورۀ توبه، آیۀ ٥٦ سورۀ کهف، و آیۀ ١٢٥ سورۀ نحل برای اثبات برادری میان کافر و مسلمان گواه می آورد. من درینجا متن فارسی آن را می نویسم. من عربی را در پانوشت مقایسه کنید.
آیۀ ٢٠ سورۀ توبه: آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.[4]
آیۀ ٥٦ سورۀ کهف:و ما رسولان را جز برای بشارت (نیکان) و ترسانیدن (بدان) نمیفرستیم و کافران با سخنان بیهوده باطل میخواهند جدل کرده و حق را پایمال کنند، و آیات مرا و آنچه برای تنبیه و انذارشان آمد به استهزاء گرفتند.[5]
و آیۀ ١٢٥ سورۀ نحل:(ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافتهاند بهتر میداند.[6]
این هم شد دلیل. در کدام یک ازین آیه های حرفی در بارۀ برادری مسلمانان با کافران ذکر شده است؟
در آیۀ ٢٠ سورۀ توبه هیچ سخنی از اخوت و برادری میان کافر و مسلمان نیست.حتا در آیه، از جهاد در راه خدا به مال و جانشان که همانا برای کشتار غیرمسلمانان است سخن می گوید. اگر آقای هیکل بگوید که این جهاد نفس است، مغالطه یی بیش نیست. زیرا ما این را در عمل می بینیم. آیۀ ٥٦ سورۀ کهف نیز چیزی از برادری میان کافران و مسلمانان نمی گوید. در آیۀ ١٢٥ سورۀ نحل نیز سخنی نیست.
پاسخ هیکل
آقای عزیز پور میخواهد که خدا در هر سوره و آیت باید میگفت مسلمانان و نا مسلمانان بهم برادر اند.
خطای مهم فکری عزیز پور این است که فکر میکند :چون مسلمان و نا مسلمان در قران برادر خطاب نشده اند بنابران تبعیض و خشونت از قرآن ناشی میگردد. در حالیکه بردران مسلمان نیز خصومت میکنند. آیا طالب و داعش بیشتر از کافران، مسلمانان را به قتل نرسانده اند؟ آیا هابیل و قابیل برادران تنی نبودند؟
در ماهیت خود این بحث خیلی ساده لوحانه است که همه ی تبعیض و خشونت را معلول نابرادری مسلمان و نامسلمان بدانیم.
نفهمیدم ذکر این آیه ها برای چه بود. اما نباید فراموش کرد که این آیه ها، پس از حاکم شدن پیامبر در مدینهو آمدن آیه های مدنیکه حکم به جهاد، قتل و کشتار داده است، منسوخ شده اند.رفتار برادرانه با کفار هیچوقت در قرآن ذکر نشده است.
خلاصه آقای هیکل از هرچیزی می گوید به جز از اصل موضوع. سرانجام استدلال هایش را به پایان میرساند و مرا با طالبان و داعشیان و دیگران مقایسه می کند که به کشتن و بستن و مسلمان ساختن را از زمره احکام قرآن/الهی میدانند. چیزی که سخت مخالف آن هستم و از همین سبب، این آیه ها نقد می کنم.
پاسخ هیکل:
۱.آقای عزیز پور درست مانند طالب و داعش می اندیشد زیرا بر اساس آیات قرانی فکر میکند مسلمانان و نامسلمانان برادر نیستند، جهاد با آنها لازم است تا مسلمان ساخته شوند. به عبارت دیگر راستای تفکر وی با افراطیون مذهبی در این خصوص یکی است. در حالیکه بنده فکر میکنم و معتقدم که اینها به شمول عزیز پور به خطا رفته اند. اظهارات بعدی عزیزپور این سخن را تایید مینمایند.
۲. وقتی شما آین احکام را در کلیت با هدف و روحیه دین و با اصول اساسی دین الهی و سنت الهی در نظر گیرید به نتیجه غیر از آن دست میابید. ما دین را بحیث یک تمامیت نورماتیف باید در نظر گیریم نه بحیث آیات مستقل و جداگانه هرگاه قصد درک منطقی دین را داشته باشیم.
۳. عزیز پور تلاش دارد خود را خیلی انسان کامل و صلحدوست معرفی نماید اما وقتی با دشمنی روبرو گردد که یا باید بکشد یا کشته شود آنگاه نخستی را انتخاب خواهد کرد اگر احمق نباشد.
آقای هیکل به جای اینکه این آیه ها و گوینده و آورندۀ این آیه ها را انتقاد کند، از طالب و داعش انتقاد می کند. علت را باید در اساس و بنیاد جست نه در معلول.
به قول سعدی :
خواجه در بند نقش ایوان است خانه از پایبند ویران است
امر کشتن، بستن و مسلمان ساختن را قرآن میدهد ولی آقای هیکل طالب و داعش و بوکوحرام و غیره را ملامت می کند.
چرا میخواهید این احکام قرآن را پنهان کنید؟ آیا از وجود چنین آیه ها می شرمید که قابل شرمیدن هم هست؟ چرا به جای اینکه از طالب و داعش و دیگران انتقاد می کنید، از احکام دین خویش انتقاد نمی کنید؟ و آن را هنوز هم نیک، پسندیده و بسندهمی دانید؟ چرا چارۀ دیگری نمی سنجید که دین مسألۀ خصوصی باشد، نه مداخله کننده در همه امور؟
شما که خود را روشنفکر می گویید و مقاله های فلسفی می نویسید. داعش و طالب و غیره تنها احکام قرآن را تطبیق می کنند. چرا به چشم مردم خاک می پاشید و این احکام را ماله کشی کرده و مومنان را به دنبال نخود سیاه روان می کنید؟ آیا جرأت گفتن و نوشتن ندارید؟ آیا می ترسید؟ یا اینکه تمنای بهشت و حورها و غلمان های بهشتی مانع از آن می شود؟ کجا شد مسوولیت نویسندگی و روشنگری شما؟
پاسخ هیکل:
۱. عزیزپور تناقض گویی میکند. از یکسو مرا متهم میسازد که وی را با داعش و طالب مایسه کرده ام و از وس دیگر مرا مقصر میداند جرا آنان را نقد مینمایم. در این حالت واضح است که عزیزپور در صف آنان قرار میگیرد، چه من آن را بگویم یا نگویم.
۲. مسوولیت نویسندگی و روشنگری من این است که حقایق را مبتندی بر دلایل مطقی بیالن دارم و این رزسالت مرا واداشت وارد این بحث با شما گردم.
من از آقای هیکل می پرسم:
آقای هیکل پرسش بسیار واضح و روشن است و آن این است که آیا مسلمانان و نامسلمانان بر اساس قرآن برادرند؟آیا شما می توانید در میان ١١٤ سوره و میان کم و بیش ٦٢٣٦ آیۀ قرآن، یک آیه برایم نشان دهید که در آن گفته شده باشد که مسلمانان و غیر مسلمانان برادر هم هستند؟
اگر جواب شما مثبت است، پس شاهد واضح و گواهی روشن از خود قرآن بیاورید. اگر ندارید حد اقل نادرست سخن نگویید و ماله کشی هم نکیند.
پاسخ به این پرسش یا آری است یا نه. من با پژوهشی که درین زمینه کرده ام، دریافتم که پاسخ به آن نه است، یعنی منفی است. مسلمانان و نامسلمانان بر اساس قرآن هیچوقت برادر نیستند. درهیچ آیۀ قرآن نیافتم که در آنجا نوشته باشد که مسلمانان و نامسلمانان بر اساس قرآن باهم برادرند.
پاسخ هیکل:
۱. آقای عزیز پور هنوز اصول تحقیق را بلد نیست، زیرا این بسنده نیست که ادعا شود تحقیق صورت گرفته است بلکه باید ادبیات مربوطه را که مرور کرده و میتدولوژی تحقیق را باید بیان نماید. در حالیکه اظهارات و ی فاقد تسلسل منطقی اند زیرا سوال اساسی(آیا مسلمانان و نا مسلمانان در قرآن باهم برابر اند؟) با استدلال وی ناسازگار است. او از این سوال نتیجه گیری کرده که این نابرابری موجب تبعیض و خشونت دینی است. سواله اساسی به سوالهای فرعی تقسیم نشده تا نشان داده شود که پاسخهای درست به سوالها داده شده اند یا نه. در حالیکه برادری میتواند خشن باشد یا نباشد و این نابرادری نمیتواند علت تبعیض و خشونت باشد. وجود رابطه علی میان اینها باید ثابت گردد. کانت معتقد بود جمهوری ها در صلح به سرمیبرند و لیبرالها معنتقد اند که دموکراسی های لیبرال باهم نمیجنگند. آیا غیر مسلمانان باهم برادر اند؟ پس چرا در میان آنها گاه همزیستی و برابری و گاه خشونت اند. جنگهای جهانی اول و دوم را در نظر گیرید. بنابرآن تحقیق آقای عزیز پور علمی و میتدولوژیک نیست.
من این موضوع را برای آن نوشتم که آنچه ملا ها و سوداگران دینیبرای ماپنهان می کنند، ما باید آشکار بسازیم، جوانان باید بدانند. ما باید آن را به روشن اندیشان خود، نشان دهیم و بگوییم که آن قانون که ١٤٠٠ سال پیش برای آن زمان نوشته شده است، نباید برای ما هنوز هم قانون باشد. زیرا که در واقعیت عینی مطابقت ندارد.افزون بر آن، الله از یکسو خود را رحمان و رحیم می نامد و از سوی دیگر خود برخلاف این گفته اش، مسلمانان را به کشتار غیرمسلمانان به بدترین صورت حکم می کند که در زیر آیات دیگر را هم بخوانید. باید خرد و منطق خویش را نیز به کار انداخت.
البته، ما:
من، احمد، محمود، هیکل و غیره و غیره همه انسان هستیم و به گفتۀ سعدی اعضای یکدیگر هستیم. ما عاطفۀ انسانی داریم، رحم و مهربانی داریم و از درد و رنج همنوع خود رنج می بریم. ما از هنجارهای اخلاقی پیروی می کنیم.
ما نمی گوییم مثلن که چون «ایوان»، «ریچارد»، «سینگ»و «هوگو» کافر هستند یا کافر شده اند کشته شوند. زیرا در نزد ما که انسان های عادی وعاقل و بااخلاق هستیم، رحم و عطوفت بخشش و مهربانی وجود دارد.
اما کشتن کافران در قرآن را که جناب هیکل از آن دفاع می کند، بارها و بارها در ایه های مختلف تکرار شده است، توجیه پذیر نیست. برادر بودن مسلمانان و نامسلمانان یک بار هم ذکر نشده است. اگر من اشتباه می کنم شما برایم پیدا کنید.
من این آیهها را نقد می کنم. من باور ندارم که چنین کتابی از سوی آفریدگار جهان باشد.چهل سال است که کشور ما به ویرانه تبدیل شده است، چهل سال است که مردم با به نام جهاد، کشتار می شوند. ملاها و حامیان شان به نام دین گلوی مردم را گرفته اند و بیچارگی، فقر، ویرانی و تباهی بیداد می کند، باز هم جناب هیکل تیشۀ ملاها را به دست خود دسته می کند و همان چیزی را می گوید که ملا ها می گویند.
پاسخ هیکل:
اشتباه فکری عزیز پور صراحت دارد: وقتی عزیزپور مینویسد(من باور ندارم که چنین کتابی از سوی آفریدگار جهان باشد) پس فکر میکند این کتاب آسمان نیست بلکه زمینی است. و باز مینویسد که ملاها وبه نام دین گلوی مردم را گرفته اند. این دو بیان میرساند که عزیزپور این تقصیر را بر گردن انسان مینهد که یال قران را نگاشته یا ملا و آخوند است. پس چرا از قراتن خداوند سخن میگوید و چرا از این آیات حمایت دارد و چرا مرا به حمایت از آن متهم میسازد؟ وقتی او آیات را منسوخ میداند حق به جانب است اما وقتی هیکل آیالت را به دلایل قراین تبریه مینماید حق به جانب نیست؟
حتا بدتر از آن: اگرطالب آشکار می گوید که این احکام احکام دین ماست و ما آن را تطبیق می کنیم، آقای هیکل این احکام دین را پنهان می کند. او میداند که این احکام بسیار غیر عادلانه، غیر اخلاقی، غیر منطقی و خردستیزانه است، پس او از آن منکر می شود و به جای نقد آن به کمک این آیات می شتابد و آن را با مبهم گوی و مغالطه می کوشد خردپذیر، عالی، کامل و بی تقصیر جلوه دهد.
اما من این احکام را برای تان بیان می کنم. این آیه ها آنقدر واضح و به زبان ساده بیان شده است که هرکس میداند این آیه ها چه میگویند. این آیه ها زمان و مکان ندارند. ساده و واضح برای قتل و کشتار غیر مسلمانان است. درینجا ذره یی از رفتار برادرانه پیدا نمی کنید. آیا کشتار کفار، رفتار برادرانه با آنان هست؟
وقتی که ما کسی را برادر می گوییم، منظور ما این است که ما با آن کس یا کسان برادرانه رفتار می کنیم، بدی نمی کنیم و زیان و ضرری جسمی و مالی به برادر خود نمی رسانیم. باهم زندگی مسالمت آمیز می کنیم.نه اینکه هزار بار «أخ» (برادر) بگوییم و سپس به کشتار شان حکم کنیم.
کمترین معیار رفتار برادری این است ما برادر خود را به نام جهاد نمی کوشیم، ملک و دارای او را به زور تصاحب نمی شویم، با او خشونت و دشمنی نمی کنیم. او را نجیس و پلید نمی گوییم. اما الله با آیات که ارسال کرده است، تمام این معیار ها را زیر پا گذاشته است.
درین آیات آنقدر نفرت و کینه وجود دارد که هر عاقلی خواهد گفت ای الله اگر از کافران اینقدر نفرت و کینه داری، چرا آنان را بیافریدی. نمی آفریدی بهتر بود، ازینکه آنان را بیافرینی و سپس به دست جهادگران بی سواد خود به قتل برسانی. آیا توان هدایت کافران را نداری که گروهیآدم بیسوادو خردباخته را برای کشتار آنان تشویق و تحریک می کنی؟
در ادامه، آیاتی دیگریدربارۀ قتل، کشتار و خشونت و تبعیض نامسلمانان برای آگهی آقای هیکل نقل می کنم تا بدانید که بر مبنای همین آیات است که وطن ما به گورستان مردم ما و به جولانگاه دهشت افگنی جهادی ها تبدیل شده است.مردم ما روی صلح و آسایش را ندیده اند. به مکتب ها، دانشگاها، آموزشگاهها، شفاخانه ها حمله می شود، هست و بود ما در آتش جنگ نابود می شود. مردم ما کشته میشوند. اطفال ما از کودکی شستشوی مغزی می شوند، تفکر و اندیشۀ آزاد وجودندارد. هزاران مدرسه دینی به جای مکتب برای شستشوی مغزی فعال است.دانشمندان، آزاداندیشان، آموزگاران، فعالان مدنی و فرهنگی ما نابود می شوند.
بازهم آقای هیکل به این آیات مانند ملا ها سرپوشمیگذارد. آقای هیکل می داند که این آیات خرد، منطق و اخلاق نیکی انسان را جریحه دارد میسازد. اما او به کمک آیات الله می شتابد تا آن را خردپذیر و منطقی جلوه دهد. او به جای اینکه این آیات را نقد کند، اعمال طالب و داعش را نقد می کند، حال آن که طالب و داعش همان را انجام میدهند که برای شان،ازعرش بلند یا آسمان هفتم از سوی الله حکم شده است.
پاسخ هیکل:
من به خدا باور و ایمان دارم و ایمانم تنها بر منطق دینی استوار نیست بلکه بر منطق علمی و دینی بنا یافته است. اما از استدلال عزیزپور بر میآید که به خداوند باور و ایمان ندارد یا به یک خدای خشن و متعصب معتقد است. اما چرا(این آیات خرد، منطق و اخلاق نیکی انسان را جریحه دارد میسازد) ؟ من فکر میکنم اعتقاد به خدای توانا که نه تنها من و عزیزپور و امثال وی را خلق کرده بلکه اینشتاین و جان نش و ... را نیز با آن توانایی های فکری آفریده باید بهتر از عزیز پور میدانسته چه بگوید. این آیات از نظر بنده به شان نزول و به شرایط زمان و مکان رابطه دارند. من منکر آنها نیستم. اما چون در مورد این زمان نیست و از آنجایی که دین خود را میشناسم نه منطق من را جریحه دار میسازد نه بر اخلاق نیک من اثر میگذارد. اینکه بر منطق و اخلاق عزیز پور تاثیر منفی میگذار به خود وی تعلق دارد، شاید میخواهد رفتار خود را مانند طالب و د اعش و سایر افراطیون بر اساس این آیات تبریه نماید.
آقای عزیزپور اگر تا اینحد دارای اخلاق و وجدان نیکو است قبل از همه در مورد انسانهای سرزمین خود بیاندیشد تا اینکه به امور آسمانها بپردازد.
نتیجه گیری من از این بحث این است:این بحث نه علمی است و نه عزیزپور از این بحث چنان انسان دانشمند و منطقی تبارز کرده است که شایسته و سزاوار باشد آن را به سود دانش ادامه دهیم. زیرا هر سخنی باید ارزشی را بر ارزشهای موجود بیافزاید و این بحث چنین نمیکند. هرگاه ثابت گردد که مسلمانان و نامسلمانان برادر اند در قرآن یا برادر نیستند، چیزی در واقعیت امروزی تغییر نخواهد کرد. نیازی برای اثبات ندارد زیرا عزیز پور چنان فکر خواهد کرد که فکر میکند و بنده آن گونه ای که ابراز داشتم. انسانهای عاقل به کارهای سود مند میپردازند بخصوص وقتی میدانند چنین است.
بگذار به مسایلی بپردازیم که بیشتر ارزش پراگماتیک دارد و در گام نخست به انسان ستمدیده کشور ما سودمند و ضروری اند. زیرا رشد اخلاقی انسان هدف اساسی را تشکیل میدهد.
نیازی ندیدم وقت ی را صرف بحث بر آیاتی نماییم که آقای عزیزپور در مقاله خود تذکر داده اند زیرا نه نیازی برای آن نشخیص دادم نه سودی از آن متصور یافتم. ترجیح میدهم به انتقال دانش معاصر به نسل جوان بیشتر توجه نمایم تا بر چنین مسایل. از عزیزپور نیز امیدم این است بیشتر وقت و انرژی خود را در راه انتقبال دانش صرف نماید تا به اصلاح معتقدات دینی زیرا این کار سهل و سودمند نیست.
از توجه و وقت شما سپاسگزارم
این هم تعداد دیگری آیات.
بفرمایید:
متن عربی هر آیه را در پاورق بخوانید.
سوره البقره آیه ۱۹۳:
بکشید آنها را تا فساد در جهان از بین برود و دین خدا حاکم شود.[7]
سوره بقره آیه ٢١٦
جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالي كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا ميداند، و شما نميدانيد.[8]
سوره الانفال آیه ١٢
و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.[9]
آیۀ ١١١ سورۀ توبه
خداوند جان و مال مؤمنان را در ازاء بهشت از آنان خریده است، همان کسانى که در راه خدا کارزار مىکنند و مىکشند و کشته مىشوند، این وعده به راستى و درستى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست، و کیست از خداوند وفادارتر به پیمانش؟ پس به داد و ستدى که به آن دست زدهاید، شادمان باشید، و این همان رستگارى بزرگ است.[10]
سوره توبه آیه ۲۹:
با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمىآورند و چیزهایى را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمىکنند و دین حق را نمىپذیرند جنگ کنید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.[11]
سوره توبه آیه ۵:
پس چون ماه هایِ حرام سپری شد ، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند ، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است.[12]
سوره توبه آیه ٣٩
با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.[13]
سوره توبه آیه ١٢٣
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است![14]
سوره محمد آيه ٤
چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند[15].
چند آیت هم از اینکه الله وعده پاداش اخروی برای کشتار غیرمسلمانان میدهند:
سوره نساء آیه ٧٤
آنها كه زندگي دنيا را به آخرت فروختهاند بايد در راه خدا پيكار كنند، و آن كس كه در راه خدا پيكار كند و كشته شود يا پيروز گردد پاداش بزرگي به او خواهيم داد.[16]
سوره نساء آیات ٩٥
افراد با ايماني كه بدون بيماري و ناراحتي از جهاد باز نشستند يا مجاهداني كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند يكسان نيستند، خداوند مجاهداني را كه با مال و جان خود جهاد نمودند بر قاعدان برتري بخشيده و به هر يك از اين دو دسته (به نسبت اعمال نيكشان) خداوند وعده پاداش نيك داده و مجاهدان را بر قاعدان برتري و پاداش عظيمي بخشيده است.[17]
سوره صف آیات ١٠ تا ١٢
اي كساني كه ايمان آوردهايد آيا شما را به تجارتي كنم كه از عذاب از عذاب دردناك شما را رهائي ميبخشد؟!؛ به خدا و رسول او ايمان بياوريد، و در راه خداوند با اموال و جانهايتان جهاد كنيد، اين براي شما از هر چيز بهتر است بدانيد. ؛ اگر اين كار كنيد گناهانتان را ميبخشد و شما را در باغهائي از بهشت داخل ميكند كه نهرها از زير درختانش جاري است، و در مسكنهاي پاكيزه در بهشت جاويدان جاي ميدهد و اين پيروزي عظيمي است.[18]
سوره توبه آیه ١١١
خداوند از مؤ منان جانها و اموالشان را خريداري ميكند كه (در برابرش) بهشت براي آنان باشد (به اين گونه كه) در راه خدا پيكار ميكنند، ميكشند و كشته ميشوند، اين وعده حقي است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده، و چه كسي از خدا به عهدش وفادارتر است، اكنون بشارت باد بر شما به داد و ستدي كه با خدا كردهايد و اين پيروزي بزرگي (براي شما) است.[19]
این آیات مسلمانان را از جهاد نکردن می ترسانند.
سوره توبه آیه 38
اي كساني كه ايمان آوردهايد چرا هنگامي كه به شما گفته ميشود به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد سنگيني بر زمين ميكنيد (و سستي به خرج ميدهيد) آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شدهايد! با اينكه متاع زندگي دنيا در برابر آخرت چيز كمي بيش نيست![20]
آیه ٢٩ سورۀ توبه
با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی آورند ، و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانیده اند حرام نمی دارند و متدیّن به دین حق نمی گردند ، کارزار کنید ، تا با [ کمالِ ] خواری به دست خود جزیه دهند.[21]
عملکرد این آیایه ها را با منطق، دانش خویش،عقل سلیم و اخلاق اجتماعی بسنجید. قضاوت بر شما
عزیزپور
تاریخ ٢١ نوامبر ٢٠٢١
http://www.ariaye.com/dari18/siasi3/images/azizpor.pdf
http://www.ariaye.com/dari18/siasi3/images/azizpor2.pdf
https://ariaye.com/dari18/siasi3/haikal3.html
[4]الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚوَأُولَٰئِكَهُمُالْفَائِزُونَ.
[5]وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ ۚوَيُجَادِلُالَّذِينَكَفَرُوابِالْبَاطِلِلِيُدْحِضُوابِهِالْحَقَّۖوَاتَّخَذُواآيَاتِيوَمَاأُنْذِرُواهُزُوًا
[6]ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖوَجَادِلْهُمْبِالَّتِيهِيَأَحْسَنُۚإِنَّرَبَّكَهُوَأَعْلَمُبِمَنْضَلَّعَنْسَبِيلِهِۖوَهُوَأَعْلَمُبِالْمُهْتَدِينَ
[7]وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ يَکُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَي الظَّالِمينَ193
[8]كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
[9]إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.
[10]إِنَّ اللَّهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفي بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِکُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ.
[11]قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ29
[12]فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
[13]قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.
[14]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.
[15]فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.
[16]فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالآْخِرَةِ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً.
[17]لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً.
[18]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ؛ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.
[19]إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الإِْنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.
[20]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَْرْضِ أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الآْخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الآْخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ.
[21]قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ.