میر عصمت الله سادات

 

آخرین ملاقات ببرک کارمل باگرباچف درتاریخ محاصر سیاسی افغانستان وقایع مهمی رخداده است که پس لرزه های بعضی از آنها تا حال احساس می‌گردد. يکی از اين، احوادث ملاقات اخير ببرک کارمل باگرباچف دراوایل اپریل 1986 و متعاقبا تدوير پلینوم حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که مشهور به پلینوم هژدهم، می‌باشد. در نتیجه پلینوم مذکور، ببرک کارمل از رهبری حزب کنار رفت و دکتور نجيب الله جانشین شان گرديد. این دو رخداد از اهميت سیاسی خاصی در آن زمان برخوردا بود، که متاسفانه کم‌تر به آن پرداخته شده است. برای درک خوبتر آن زمان، لازم میدانم تاکمی به اوضاع و احوال آن زمان پی برد.

 

آخرین ملاقات ببرک کارمل باگرباچف

بخش‌ دوم


خوانندگان گرانقد
به دلیل اتفاقات اخیر در کشور، نشر این بخش به تعویق افتاد، که از این بابت معذرت میخواهم.
در آغاز جاه دارد، يک بار ديگر خاطر نشان سازم که هدف از این نوشته بیان حقایق تاریخی میباشد و هیچگاه در صدد سنگین و سبک‌ کردن احوادث، اشخاص و افراد نمی می‌باشم و اگر دوستی آزرده خاطر می‌گردد، از قبل طلب پوزش میکنم.
ضمناً، یک بار دیگر خاطر نشان می‌گردد که برعلاوه چشم دید های بنده، حقایق را آن‌طوری که در جریان چار سال اقامت اجباری فقید ببرک کارمل در مسکو، از ایشان شنیده و یاداشت نموده ام، صادقانه به خوانندگان محترم، مخصوصاً که، ما در آستانه بیست‌وپنجمین سالگرد وفات شان یعنی اول دسامبر 1996، قرار داريم، ارائه نمایم.
در بخش اول، از جریان ملاقات هیات های دو کشور، شوروی وقت و افغانستان گفته شد. ملاقات، چون یک تبادل نظر بود، تصمیم و یا اعلامیه در پی نداشت. هیأت شوروی و شخص گورباچف که انتظار چنین برخورد را، از جانب ببرک کارمل نداشتند، بدون اینکه ابراز نمایند، از دیدار راضی نبودند. گورباچف، که ببرک کارمل را مانع پلان اش، آن طوری که خودش میخواست میدید، در پی کنار زدن ببرک کارمل از قدرت برآمد.شوروی ها در صدد تماس های جداگانه با اعضای بیروی سیاسی حزب‌ دموکراتیک خلق افغانستان شدند، تا آنها را، علیه کارمل تشویق نمایند.کار عملی روی برکناری ببرک کارمل از رهبری حزب و دولت، از اواخر 1985 در چندین جهت آغاز گردید. همزمان، یکتعداد مشاورین شوروی که فکر می‌شد، با سیاست گورباچف در قبال افغانستان موافق نبودند، به شوروی فراخوانده شدند. برعلاوه دیداری بین گرباچف و شهید دکتور نجيب الله در تاشکند، تنظیم گردید. در این دیدار، نجیب الله آمادگی اش را برای تطبیق طرح گرباچف برای افغانستان ابراز نمود. این دیدار بدون آگاهی ببرک کارمل صورت گرفت, در حالی که، ایشان، هنوز منشی عمومی حزب و ريس شورای انقلابی بودند.در واقع،این ملاقات، آغاز کودتای نرم(Soft Coup) بر ضد ببرک کارمل می‌باشد.  کار عملی، با اعضای بیروی سیاسی حزب از جانب شوروی‌ها آغاز گردید. سه شخص مهم عبارتند از فترت احمد تبیوف سفیر وقت شوروی در کابل، وکتور پترویچ سر مشاور کمیته مرکزی حزب و کالیاگین سر مشاور خاد مسولیت و هماهنگی این ماموریت را به عهده داشتند. اعضای بیروی سیاسی حزب، یکی پی دیگری، آمادگی شان را برای شوروی ها ابراز نمودند. آخرین فرد سید محمد گلاب زوی بود که کمی به تأخیر انجام  داد، زیرا موصوف ببرک کارمل را «پلار» خطاب می‌نمود. البته تعداد دیگری هم بودند که ایشان را پدر و رهبر می‌گفتند، اما در روز عمل، منافع شخصی خود را ترجیح دادند. بقول شاعر،
صائب مکن اعتبار به اخوان روزگار
یوسف به ریسمان برادر به چاه رفت
از میان اعضای اصلی بیروی سیاسی حزب، یگانه شخصی که با این پلان شوروی ها مخالفت نمود، زنده یاد داکتر آناهیتا راتب زاد بود. ایشان حتی‌ حاضر به ملاقات با هیات شوروی و مشاورین نگردید. اما وضع در کمیته مرکزی حزب ودر میان کدرها و صفوف، کاملاً طور ديگر بود،که بعداً توضیح خواهدگردید.
در سال‌های اقامت اجباری در مسکو، مرحوم کارمل بیان می‌داشتند که هيچگونه قهر و کینه مقابل اعضای بیروی سیاسی در دل ندارد، مسؤلیت فردی است. آنها خودشان در برابر مردم، حزب و تاریخ جواب گو می‌باشند. اما از موضع گیری دو تن ایشان کماکان ناراحت بود، اولی محترم سلطان علی کشتمند و دومی نور احمد نور، زیرا آنها را دوست و همرزم دیرین خود می‌پنداشت و به همین دلیل, برای یکی حکومت و برای دیگری تشکیلات حزب را سپرده بودند. ولی، ببرک کارمل به‌ هیچوجه انسان کینه توز نبود و توانایی عفو و گذشت بزرگ را دارا بود. در فبروری 1991، زمانی که محترم کشتمند مورد سوء قصد قرار گرفت، به مجرد اطلاع، ببرک کارمل به شفاخانه جهت عیادت شان شتافت. به همین ترتیب، محترم نور احمد نور، بعد از اینکه ببرک کارمل در اواخر 1995، جهت تداوی  از افغانستان به مسکو آمدند،از ایشان همیشه ، احوال گیری میکردند و به اثر مشوره محترم کارمل، با نگارنده متن تماس منظم داشتند. در دسامبر 1996، بعد از وفات فقید ببرک کارمل، اینجانب جهت مشورت و تنظیم بهتر مراسم فاتح در اروپا،از سی نفر رفقا، به منزل ما، دعوت نمودم . محترم نور، باوجودیکه اسناد سفر نداشت، آمادگی شانرا برای شرکت در نشست ابراز کردند . من از محترم نور الحق علومی که همچنان در هالند زندگی می‌کرد، خواهش نمودم تا ایشان را باخود بیاورد .در جریان صحبت ها، محترم نور احمد نور، ضمن یادآوری از دوستی و رفاقت طولانی و دیرینه شان با ببرک کارمل، تدویر واشتراک خودش در پلینوم هژدهم را اشتباه دانست. در کشور ما،با تأسف، کمتر سیاسیون از خود انتقاد می‌کند. در حالیکه همه انسان هستیم و انسان‌ها از خطا مبرا نیست.
برگردیم به اصل مطلب :
بیروی سیاسی همراه با شورویها سعی میکردندتا همه تلاش ها، جهت تعویض رهبری را به وضع صحی ببرک کارمل ارتباط بدهند. این موضوع از بنیاد نادرست بود، زیراهمه می‌دانند که ببرک کارمل، بعد از این تاریخ, دوازده سال حیات داشتند. متاسفانه، این بهانه دراتحاد شوروی و سایر کشور های تک حزبی و تک محور ، یک امرعادی بود و میباشد.
در ماه اپریل 1986،دو رخداد مهم یعنی، تجلیل از هفت ثور و برگزاری جرگه قبایل آزاد در پلان کار دولت قرار داشت. این جرگه از لحاظ تاریخی خیلی مهم بود، زیرا، چنین جرگه یی ، اولین بار در کابل، دایر می‌گردید. ببرک کارمل این جرگه راجز برنامه اش برای ستر سرحدات وجلب حمایه قبایل سلحشور آن طرف خط فرضی دیورند، برای جلوگیری از ورود باندهای مسلح، به کشور، می‌دانست و بخاطر امنیت افغانستان، به آن اهمیت بالا قايل بود.
در اواخر ماه مارچ 1986، گورباچف با تفاهم با بیروی سیاسی د. خ. ا، از ببرک کارمل جهت معاینات صحی، استراحت و ملاقات دو به دو، به مسکو دعوت به عمل آورد. بدین ترتیب، بیروی سیاسی میخواست تا در غياب ببرک کارمل، اقدامات شان را برای برکناری ایشان شدت بخشند و از اشتراک مرحوم کارمل در دو رویداد که قبلاً ذکر گردید، جلوگیری نمایند.
بعد از مواصلت ببرک کارمل به مسکو، ایشان به شفاخانه مچورینسکی داخل بستر گردیدند. این کلینیک مجهز چند طبقه یی، در آن زمان مخصوص بیروی سیاسی حزب ک. م. اتحاد شوروی بود و بعضاً رهبران کشورهای دوست هم در آن تداوی میگردیدند. به مجرد ورود ببرک کارمل در کلینیک، معاینات آغاز گردید و داکتران تلاش داشتند وضع صحی شان را وخیم نشان دهند. بعد از تکمیل معاینات، چندین نوع دوا و استراحت کامل را تجویز نمودند. همه روزه، تیم از داکتران، از ایشان عیادت می‌کردند. از آنجائیکه، ببرک کارمل سالهای قبل هم در این کلینیک اقامت‌ داشتند، بادکتران آن کلینیک آشنا بودند. به گفته ایشان،  روزی، یکی از آن دوکتوران به تنهایی داخل اطاق گردیده و با انگلیسی شکسته برایم گفت «من دوست شما و افغانستان هستم،صحت تان خوب است، برای تان مشوره میدهم دوا های را که هميشه گرفته اید، بگیرید متباقی را ضرورت ندارید، نگیرد». و از اطاق خارج شد. بعد از آن روز عمق توطئه را کاملاً درک نمودند و گفته آن داکتر صادق را عملی کردند. هدف این بودتا در ختم شفاخانه و استراحت در وقت ملاقات دو به دو با گرباچف مرحوم کارمل ازلحاظ جسمی و روحی در وضع خوب نباشد.
و اما در کابل، اقامت طولانی ببرک کارمل، سوالات، شک و تردیدهای فراوانی را درجامعه و حزب ایجاد نموده بود. این ناآرامی‌ها زمانی به اوج خود رسید که درروز سالگرد هفتم ثور، در جریان مارش شهریان کابل، به دستور آقای ظهور رزمجو،مشی کمیته حزبی شهر کابل، در حمل فوتو ها و شعار های که اسم ببرک کارمل در آن بود، ممانعت به عمل آمد، که باواکنش شدید مارش کنندگان مواجه گردید، حتی شخص رزمجو با بانوان به در درگیری لفظی داخل گردید. مارش کنندگان هدایت کمیته حزبی کابل را نادیده گرفته وهمه شعارها را حمل نمودند.
این خبر به زودی در سازمانهای حزبی کابل، ولایات،قوای مسلح و کندک های قومی پخش گردید، که در همه جا ها، با مخالفت و اعتراض شدید روبرو گردید. در میان قوت های مردمی، که اعتراض کردند، محترم سید منصور نادری ، عصمت مسلم، قوماندان قومی در قندهار و جهانگیر خان قوماندان قومی در لوی ولسوالی شینوار نیز شامل بودند.
در این میان داستان جهانگیر خان، طوریکه خودش برای نگارنده این متن، درتابستان 1990در کابل، حکایت کردند، دلچسپ میباشد. ایشان گفتند که بعداز اینکه با این تعویض مخالفت کردند، چند روز بعدتر برای یک ملاقات با یک هیأت شوروی به جلال آباد دعوت شدم. دیدار صورت گرفت، ریس آن هیات پرسید که چرا مخالفت دارم، برایشان گفتم که آقای کارمل انسان نیک و عادل است و این نوع برخورد درست نمیباشد. حرف های مرا یاداشت نمودند. موصوف بی‌خبر از این بود که ریس هیات شوروی شخص کرچکوف مسول بخش خارجی KGB که بعدها ریس آن اداره گردید و یکی از طراحان پلینوم هژدهم ، بود. چند روز بعد جهانگیر خان به کابل فراخوانده شد و دیدار تند و پر تشنج با سلیمان لایق وزیر اقوام و قبایل وقت داشت . به تعقیب آن، توطئه یی ازجانب وزارت اقوام و قبایل و ریاست دوازدهم امنيت دولتی علیه شان صورت گرفت، که تعدای از افرادمربوط به ایشان در دریای کنر غرق گردید و خودش را هم در کابل زندانی نمودند. به‌ قول جهانگیر خان، بعد از مدتی در زندان، سارنوال مربوط هيچ سندی برای اقامه دعوا، پیدا نتوانست. در اثر مساعی رفقای صادق و توجه محترم عبدالرحیم هاتف معاون اول ریاست جمهوری از حبس رها شدم. بعداً از جانب ریس جمهور نجیب الله ، به حیث سناتور انتصابی تقرر یافتم.
در این دیدار، تعدادی دوستان و رفقامنجمله محترم قاسم آسمايی نیز حضور داشتند که بعداً دگرجنرال افضل لودین امر زون شرق کشور هم با ما، برای صرف نان شب یکجا گردید . با تأسف مدت ها بعد، جهانگیر خان، توسط اعمال ISI ترور گردید. روحش شاد.
برگرديم به عکس‌العمل اعضای کمیته مرکزی حزب د. خ. ا در رابطه به پلینوم هژدهم :
اکثریت اعضای کمیته مرکزی حزب، مربوط به جناح پرچم مخالف چنین تغیری بود، چنانچه آنها طی یک نامه عنوانی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی ،اعتراض شأن را آشکار نمودند. اما وضع در جناح خلق طوری دیگری بود. یکتعداد شان، با وجودیکه در ظاهر با تغیر مخالف بودند، اما از مخالف علنی اجتناب ورزیدند. تعداد شان هم ، ازاینکه، این‌بار در جناح پرچم مشکلات پیش آمده، خرسند بودند، و عده دیگر هم این تغیر را شانسی برای خودشان می‌دانستند، تا به زودی ، یک نفر ازمیان جناح خلق، فرد نخست کشور و حزب گردد. زیرا، در موجودیت ببرک کارمل بخاطر نقش تاریخی اش در ایجاد حزب، شانسی نداشتند.
احوادث و تغیرات بعدی، بخصوص کودتای نظامی شهنواز تنی این فرضیه را ثابت ساخت. پلینوم هژدهم، این راهم به وضاحت نشان داد که باوجودیکه حزب، تقریباً شش سال در وحدت زیست نمود، اما متاسفانه، سرانجام خلقی، خلقی و پرچمی، پرچمی باقی ماند.
اما تقریباً 30 نفر از اعضای اصلی و علل بدل کمیته مرکزی حزب د. خ. ا در پای نامه فوق امضا نمودند. شاید، تعدادی زیادی از دوستان و رفقا باشند که از موجودیت چنین نامه، در جریان نباشند ، اما ارسال این نامه کاملاً واقیعت دارد، که متأسفانه، به دلایلی درکتاب ها و نوشته ها انعکاس نیافته است. سازمان دهندگان این نامه، به دلايل سیاسی، از رفقای نظامی که عضویت کمیته مرکزی را داشتند،  نخواستند، که در نامه امضا نمایند.
برخی از رفقای امضا کننده قرار ذیل‌ اند :
_مرحوم عبدالمجید سربلند، معاون صدراعظم
_محترم سرور منگل، معاون صدراعظم
مرحوم نظام الدين تهذیب، قاضی القضات
_محترم داکتر عبدالغفار لکنوال، وزير زراعت
_محترم داکتر خدايداد بشرمل، امر زون شرق
_مرحوم فدامحمد ده نشین
_مرحوم امتیاز حسن
_محترم ستار پردلی، ريس اتحادیه صنفی
_محترم انجنیر احمد شاه سرخابی وزیر آبیاری ومنابع آب
_مرحوم محمد عزیز مجید زاده‌
_مرحوم شفیق الله توده یی
_محترم انجنیر نعمت الله، امر زون مرکز
_محترم واسع کارگر ریس اتحادیه های صنفی شهر کابل
پایان بخش دوم،
ادامه دارد
میر عصمت الله سادات نوامبر 2021

 

++++++


بخش اول :
درتاریخ محاصر سیاسی افغانستان وقایع مهمی رخداده است که پس لرزه های بعضی از آنها تا حال  احساس می‌گردد. يکی از اين، احوادث ملاقات اخير ببرک کارمل باگرباچف دراوایل  اپریل 1986 و متعاقبا تدوير پلینوم حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، مشهور به پلینوم هژدهم، می‌باشد. در نتیجه پلینوم مذکور، ببرک کارمل از رهبری حزب کنار زده‌ شد و دکتور نجيب الله جانشین شان گرديد. این دو رخداد از اهميت سیاسی خاصی در آن زمان برخوردا  بود، که متاسفانه کم‌تر به آن پرداخته شده است. برای درک خوبتر آن زمان، لازم میدانم تاکمی به اوضاع و احوال آن دوره پرداخته شود.
گورباچف درمارچ1985به صفت منشی عمومی حزب کمونیست اتحاد شوروی انتخاب گردید. بدون شک اتحاد شوروی در آن زمان با چالش‌های در عرصه اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی مواجه بود.گرچه اتحاد جماهیر شوروی در دهه شصت و هفتاد، شاهد پیشرفت های وسیع در عرصه اقتصادی بود امابه هیچ وجه آمادگی رفتن به دهه نودوقرن بیست یکم را نداشت.شوروی در عرصه تسليحات نظامی و تکنالوژی فضایی پیش رفت شایان داشت، ولی درتولید صنایع سبک باکیفیت عالی وتکنولوژی معلوماتی دچار مشکل بود. دلايل بحران‌ اقتصادی شوروی وقت ،موضوع بحث ما نمیباشد. اما بطور اختصار می‌توان به مطالب ذیل‌ اشاره نمود :
--مصارف گزاف اتحاد شوروی در خارج کشور یعنی، کمک‌به کشورهای سوسیالیستی و دیموکراتیک، جنبش های مترقی ضد آمریکا و جنگ افغانستان. باید یادآور شد، پالیسی رسمی اداره ریگان در دهه هشتاد میلادی، طوری بود که به منظور بالا بردن هزينه  شوروی درجنگ افغانستان، باید این جنگ، طولانی میگردید.
-- وسیع و پرهزینه بودن دستگاه دولتی اتحاد شوروی. درآن زمان همه چیز در شوروی دولتی بود. ابتکارات و کسبه های کوچک مانند خیاطی، سلمانی، دوکان های مواد غذایی، رستوران‌ها و غیره همه دولتی بودند. این از یک جانب مدریت را مشکل می‌ساخت، از جانبی دیگر جلو همه ابتکارات مردم را، میگرفت.
--تبدیل شدن حزب کمونیست اتحاد شوروی به یک دستگاه کاملاً بیروکراتیک. حزب عاری از انگیزه و ابتکار گردیده بود و قادر به نوآوری در خود نبود. حزب به یک نهاد بی ابتکار در خدمت رهبران کهن‌سال قرار گرفته بود.
در چنین اوضاع و احوال گورباچف به قدرت میرسد. موصوف بعد ارزیابی شرایط و سفر به نقاط مختلف شوروی، سیاست جدیداش همانا'علنیت' و 'بازسازی'را اعلام میدارد و وعده خروج نیروهای شوروی، از افغانستان رامی‌دهد. موصوف، افغانستان را به 'زخم خون چکان ‌؛ تشبیه می‌کند.
گرچه ریفورم های اقتصادی و سیاسی روی دست می‌گیرد،اما این ریفو رم ها در بسیاری موارد نتایج مطلوب به بار نمی‌آورد. توازن میان اصلاحات اقتصادی و سیاسی مدنظر گرفته نشد. وحدت نظر روی ریفورم های اعلام شده در حزب کمونست اتحاد شوروی وجود نداشت. جناح های راست و محافظه‌کار در بیروی سیاسی، تلاش می‌کردند تا احوادث بعدی را به نفع شان رقم زنند. سرانجام، جناح محافظ کار، دست به کودتا علیه گورباچف زد که در انجام، سقوط اتحاد شوروی رادر پی داشت. به همان اندازه که گورباچف در غرب محبوبيت حاصل می‌نمود،به همان پیمانه از شهرت اش درداخل شوروی،  کاسته می شد . گورباچف بايد چین و دینگ شاپینگ رهبر چین را الگو قرار می‌داد،که چه گونه در دهه هفتاد، ریفورم های اقتصادی، در چین به راه انداخت و رهبری نمود.
در عرصه سیاست خارجی ،اولین عقب گرد گورباچف، در قسمت افغانستان به‌ وقع پیوست.
اما چگونه؟
به تعقیب ملاقات و صحبت های قبلی، در سپتامبر 1985،  گورباچف و بیروی سیاسی حزب‌ کمونیست اتحاد شوروی، هیأت عالی رتبه حزبی و دولتی جمهوری دیموکراتیک افغانستان به ریاست فقيد ببرک کارمل، منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان و ريس شورای انقلابی جمهوری دیموکراتیک افغانستان، برای مشوره و تبادل نظر به مسکو دعوت مینماید. این دیدار، که ظاهرآ غیر رسمی بود، رسانی نگردید و تا حال هم تعدادی زیادی از آن اطلاع  ندارد، در واقع پیامد مهم برای حزب و کشور داشت.
دراین ملاقات، هیأت افغانی متشکل از رفقای ذیل‌ بودند. سلطان علی کشتمند، ريس شورای وزیران، صالح محمد زیری، شهید دوکتور نجیب الله، نظرمحمد وزیر دفاع و مرحوم سلیمان لایق.
از جانب اتحاد شوروی برعلاوه گورباچف، اشخاص ذیل‌ شرکت داشتند. گرومیکو ریس شورای عالی اتحاد شوروی، ریشکوف ريس شورای وزیران، شواردنازه وزیر خارجه، چبریکوف ریس کی جی بی، مارشال سکولوف وزیر دفاع و بوریس پانمریوف ریس روابط بین‌المللی حزب. ک. ش.
این ملاقات که شاید یکی از طولانی ترین ملاقات ها بین سران دو کشور باشد، با صحبت های صادقانه و بعضاً جدی، بالاتر از چهار ساعت به درزا کشید. دراین دیدار، روی موضوعات مختلف صحبت به عمل آمد، اما مطالب که از لحاظ تاریخی و شراط موجود مهین ما، خالی از دلچسپی نيست، را، همانطوریکه نگارنده متن، در چهار سال اقامت ناخواسته مرحوم ببرک کارمل در مسکو ، از ايشان‌ شنیده و یاداشت نموده‌ام با امانت‌داری به قیدتحریر درآورد ام . می‌خواهم یکبار دیگر صراحت دهم‌، هیچ هدفی به جز اطلاع رسانی به اعضای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) که در دشوارترین لحضات وطن رزمیدند و چهل وپنج هزار تن آنها جان‌های شیرین شأن را ازدست دادند، هم‌میهنان گرامی ، علاقه مندان تاریخ محاصر کشور و به خصوص نسل جوان و بالنده کنونی وطن، نمیباشد. اگر ابراز این حقایق سبب رنجش خاطر کدام دوست عزیز گردد، از قبل پوزش میخواهم.
برمیگردیم به ملاقات :
به تاریخ نهم سپتامبر، این دیدار تاریخی صورت گرفت. در آغاز، بعد از تعارفات معمول، گورباچف حاضرين را خیرمقدم گفته و صحبت را آغاز نمود. طوریکه در بالا ذکر شد در یک چنین ملاقات طولانی مسائل زیاد مطرح میگردد،اما دو موضوع، محور اساسی صحبت‌ها را تشکیل می‌داد. نخست، گرباچف گفت که سالها است که جنگ در افغانستان ادامه دارد و تغیرات مثبت واقع نگردیده. چرا پیشرفت وجود ندارد؟ وقت آن فرارسیده روی تغیرات جدی فکر شود.
در مقابل ببرک کارمل، ريس هیأت افغاني، توضیحات ذیل‌ ارائه نمود، ازاینکه گفته می‌شود پیشرفتی صورت ندارد، موافق نمیباشم زیرا نخست باید ديده شود، که ما، در چه شرایطی مسولیت را به عهده گرفتیم. شش سال قبل مادر حالتی مسولیت دولت را گرفتیم که رژیم امین از افغانستان يک زندان بزرگ ساخته بود و فضای ترور و وحشت حاکم بود. حاکمیت دولتی محدود شده بود به چند شهر . ما دراکسا، سازمان شکنجه امین چهل هزار ساعت‌ بند دستی کشته شدگان رابدست آوردیم. تعداد پرسونل پولیس به هشت هزار و اردو به تقریبا چهل هزار نفر کاهش یافته بود. حزب ما در حالت اسفناکی قرار داشت. منشی عمومی حزب به قتل رسیده بودو هزاران عضو آن، از هردو جناح، یا به قتل رسیده بود و یا زندانی بودند.
اولین اقدام ما، رهایی زندانیان سیاسی و دلجویی از مردم بود.  امروز، شش سال است که حزب در وحدت بسر می‌برد، البته مشکلاتی این جا، آن است که ما همیشه برای حل آنها تلاش می‌کنیم. امروز تعداد اعضای حزب به یکصدو چهل هزار نفر افزایش یافته است. تعداد قوای مسلح اکنون به چهار صد هزار نفر می‌رسد. شاهراه های بزرگ و همه شهر ها در کنترول دولت میباشد .درعملیات سال روان سهم قوای مسلح افغان هفتاد درصد و سهم شما سی درصد میباشد. در سال آینده این رقم افزایش خواهد یافت.
ما اصول اساسی ج. د. آ. را به تصویب رساندیم و دوباره قانونیت را به جامعه برگشت دادیم. بر اساس پیشنهادات ما مزاکرات میان ما و پاکستان، برای حل موضوع اطراف افغانستان که شامل بیرون رفتن قطعات شوروی از افغانستان، نیز می‌گردد، آغاز شده است. تقریباً چار سال است که این مزاکرات ادامه دارد. متاسفانه پاکستان صادق نیست. آنها از ما، خواست های غیر ملی و عملی دارند. آنها از ما میخواهند که خط فرضی دیورند را به رسمیت بشناسیم. ما و هیچ دولت ملی این کار را انجام‌ داده نمی‌تواند.
در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیشرفت های بزرگی به وقوع پیوسته است. سازمان های اجتماعی ایجاد گردیده. در عرصه اقتصادی، رفیق کشتمند، برایتان معلومات بیشتر ارائه خواهد نمود. همه این پیشرفت ها بدون حمایه اتحاد شوروی وسایر کشورهای دوست ناممکن می‌بود که از شما ابراز امتنان می‌نمایم.
در عرصه مداخلات خارجی درامور افغانستان، مخصوصاً از پاکستان و ایران مشکلات جدی وجود دارد. پاکستان به کمک آمریکا و بعضی کشور های عربی به تخته خیز افراطیون تبدیل شده است. تا وقتیکه این مداخله ادامه داشته باشد، وضع، تغییر بنیادی، نخواهدکرد. (در شرایط کنونی کشور، هنوز هم همین حقیقت صدق می‌کند) در این عرصه شما, میتوانستید کار زیاد تر انجام دهید.
بعدأ گرباچف اظهار داشت، مردم شوروی از مامیخواهند که به این جنگ خاتمه دهیم و فرزندانشان، به وطن برگردند. باید روی مکانیزم های کار شود که زمینه خروج سربازان ما را مهیا نماید. البته ما به کمک های خود به شما ادامه خواهیم داد. منافع ما ایجاب می‌نماید،تا تشنجات، با غرب راکاهش دهیم.
ببرک کارمل در جواب گفتند، قبل از توضیح، پرسشی، از شما، مطرح می‌گردد و آن اینکه به اهدافی که شما مجبور گردیدید، به افغانستان نیرو بفرستید نائل آمده اید؟ البته اینجانب در آن زمان نیزهشدار های لازم را برای شما داده بودم من برای شما گفته بودم که افغانها خوش ندارند عساکر خارجی را در خاک خود داشته باشند. هدف شما در آن زمان دفع مداخلات خارجی، بخصوص از خاک پاکستان در امور داخلی کشور دوست افغانستان بود. بعداً شما در کنگره حزب تان امنیت سرحدات جنوبی تان را اضافه نمودید.
شما در صحبت تان از 'منافع'تان گفتید! روابط ما تا حال بر دو بنیاد استوار بود، منافع مشترک دو کشور و انترناسیونالیسم. اگر اینطور است، پس‌، ما افغانها هم حق داریم، منافع خود را مطرح نمایم. در مورد خروج قطعات، ما در گذشته، هم صبحت های داشتیم. مابا عودت سربازان مشکل نداریم و در یک جدول زمانی معين می‌توانند بیرون شوند. منافع ماایجاب مینماید تا شما بالای آمریکا و پاکستان فشار بیاورید تا مداخلات درامور کشور قطع گردد.در مورد خروج نیروها باید، بگویم که شما بر اساس قراداد دو جانبه، بین رهبری وقت افغانستان و اتحاد شوروی، بر بنیاد توافقنامه پنج دسامبر 1978، به افغانستان نیرو فرستادید. حال بر اساس قراد دوجانبه، طی یک جدول زمانی می‌توانید از افغانستان بیرون شوید. اما کمک های لوژیستیکی، پرزه جات و مواد سوخت به قوای مسلح افغان ادامه یابد. ما مطمئن هستیم، که  به تنهایی قادر به دفاع از وطن و مردم خود می‌باشیم. خواهشمندیم تا موضوع افغانستان را وارد داد وستود های تان با غرب و آمریکا نسازید. قابل توجه است که در  اسناد، حزب کمونیست شوروی که از طبقه بندی خارج شده و توسط مؤسسات تحقیقاتی غربی خریداری شده مواردی دلچسپ زیادی دیده می شود، منجمله در یک در جلسه مورخ 13نوامبر، بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی ، بعد از پلینوم هژدهم، ضمن ایجاد گروپ کاری برای افغانستان، به ریاست شواردنادزی،گورباچف می‌گوید که، باید به شجاعت گام برداریم و آمریکارا در سیاست در قبال افغانستان، داخل نمایم. این درست همان چیزی بود که ببرک کارمل مخالف آن بود. چنانچه، بعدأ مشایده گردید، نتایج مثبت به همراه نداشت.
به هر صورت، دیدار، در فضایی نسبتأ خوب پایان یافت، اما تفاوت های آشکار در دیدگاه ها هويدا گردید، که بنیاد تغیرات بعدیرا گذاشت . سلیک هریسن روزنامه نگار و نویسنده آمریکایی،که چندین بار با گورباچف دیدار داشته و روی قضیه افغانستان صحبت نموده اند، در کتاب 'پشت پرده افغانستان' در صفحات 191، 208 و 246 فصل هشتم و دهم چندین بار از تفاوت های نظرمیان ببرک کارمل و گورباچف در رابطه به حل سیاسی موضوع افغانستان و اصلاحات، یاد آوری نموده است و از ببرک کارمل منحیث 'شخصیت ویژه' و دارای عقاید 'مخصوص به خود' یادآوری نموده است. ببرک کارمل، کسی بود که نظريات و عقاید خورا با جرأت و صراحت در مقابل همه رهبران شوروی بخصوص گورباچف بیان می‌نمود.
در جریان نشست و بعد از آن، هیچ عضو هیأت افغانی ملاحضه و دیدگاه متفاوت ارائه نکرد. همه از موضع گیری های ببرک کارمل حمایت نمودند. حتی‌ مرحوم لایق، ببرک کارمل را در مقابل دیگر اعضای هیأت، با گرمی در آغوش گرفته،و بیان داشت، که ما به داشتن یک رهبر سياسی ملی مانند شما، در رأس حزب و دولت خود افتخار می‌کنیم. در سال‌های اقامت ناخواسته شأن در مسکو می‌گفتند که حتماً هدف از تشویق آقای لایق این بود که من در موقف مخالفت با گرباچف باقی بمانم تا خود بتواند به هدف همیشگی اش یعنی کنار زدن من از رهبری حزب، برسد.
پایان بخش اول.
میر عصمت الله سادات
ادامه دارد.

 

 

        


بالا
 
بازگشت