محمد علی مهرزاد
پیامد فاجعه با رایجاد دولت پیوندی امریکا د ر افغانستان!؟
دو شعار سراب گونه ای انتخاباتی ریاست جمهوری افغانستان از آدرسهای ناکجا آباد وغیر قابل لمس و غیر قابل دسترسی از آن سوی اقیانوسهای آبی بر سر این ملت اغفا ل شده و ستم دیده بنام های: تحول وتداوم – اصلاحات و همگرایی - نازل وتحمیل شد. بعد از طی چند سال سرانجام شعار تحول و تداوم صرف مصروف به گزینش و ترمیم سازی کابینه درحال تداوم بدون تحول یک گام به پیش و چندین گام در باتلاق منجمد و یخ زده بازدارنده اصلاحات و نا همگرایی آخرین نفس های خود را می کشد تا شاید روزی جامعه مدنی و یا نهضت زنان در داخل؛ و یا هم بایدن رییس جمهورمنتخب امریکا پینه جدید از کالای تجارتی حزب دمکرات خود را در بدل پینه کاری و بر چسب کالای زنگ زده و تاریخ زده ای دیموکراتها که برجان این حکومت دوسره حکومت وحدت ملی بخیه زده بود تجدید کند؛ و یا احتمال آن می رود که این کار به زحمتش نیرزد دست ازین پینه کاری بردارد؛ شاید بهتر صلاح بدانند که تا کالای نوی به بازارسیاست افغانستان عرضه کند- تا نفسی تازه درین کالبد بی رمق بدمد تا تحولی که درآغاز وعده داده شده بود حداقل گا می به پیش باشد؛ و یا برعکس تصور می شود که این حکومت آنقدر از نظر شکلی و ماهیوی آماده پذیرش پینه دیگر و پذیرش پیوند کاری برای دوستان به ظاهر استراتیژیک پرهزینه و غیر قابل اعتماد باشد. روی این اصل تلاش می کنند تا دیر نشده متحد و یا متحدان بیرون از حکومت پیوندی نامفهوم حکومت به اصطلاح وحدت ملی جان کیری وزیرخارجه سابق امریکا که آنهم خوشبختانه آخرین لحظات زندگی سیاسی خود را سپری می کند تا درین بازی بزرگ- حکومت جدید امریکا برای رفع اشتباهات خود بدیل برای نجات این کشتی بی با د بان وعدم سکانداران رهایی بخش راه بیرون رفت پیدا کند؛ مگر دست غیبی بداد آنها برسد. و اما در مقابل گروهای سیاسی مقابل که با شعار اصلاحات و همگرای در توهم و در نقش اپوزیسیون حکومت وحدت ملی نقشی ذومعشیتین را بازی کرد؛ ما را بیاد پلان قبلاً تهیه شده امریکا نسبت به تغیرحکومت شاهی سابق و اطرافیان شان می اندازد- که چگونه امریکا حاضر شد متحد طبعی و نهایت نازدانه خود را که تا حدیکه نقش ژاندارم منطقه و تا دندان مسلح که نقشی تعیین کننده را به نفع امریکا بازی می کرد از صحنه قدرت خارج ساخت. تغیر قدرت سیاسی در ایران درحقیقت خارج ساختن نیروهای چپی و نهضت آزادی ایران و سپردن قدرت بدست روحانیون افراطی بود. و اما انتقال قدرت از سران تنظیم ها بعنوان دولت موقت و انتقالی به رهبری حامد کرزی در(بن) المان میتواند نقاط مشترکی با جابجایی مهره های بنیاد گرایی افراطی با کمی تفاوت در هر دو تحول و درهر دو کشور ایران و افغانستان در مقابل نیروهای ملی گرا سازماندهی کرد- و ازین طریق منافع دراز مدت خود را امریکا در منطقه تثبیت کرد. با تأسف و دریغ که گروهای سیاسی ما در طول تاریخ در تو هم سیاسی به شکل بیمارگونه غرق در شعارسازی و وابستگی به بیگانگان زالو صفت که در کمین قرار داشتند گرفتار شدند. در ایران نیز گروه های سیاسی از چپی گرفته تا نهضت آزادی راه سوم محمد مصدق صدراعظم ملی گرای ایران نیز اغفال شدند. روشنفکران هر دو کشورهم در افغانستان و هم در ایران قبل از اینکه دام را ببینند به سراغ دانه میروند و غافل از اینکه به عقب آن دامی برای برده سازی و بدام افگندن دام تذویر و فریب گسترده شده است. موج جدید مذهب گرایی افراطی و یا بنیاد گرایی مذهبی مرتبط است با شکست های که انقلاب های جهانی خوردند و از آن تاریخ است که توهش توده های مردم را به انواع مشکلات گرفتارساختند. امروز قدرتهای امپریالیستی غرب و بازمانده گان تزار روس دوباره جان گرفته می خواهند چون گذشته – مسند نشینان حکومت های پوشالی مذهبی به مثابه سلاحی مهم استفاده کرده و می کنند. این ها از مذهب برای خواب کردن توده نسبت به علل واقعی رنج و بدبختی هایشان و برای بسیج گروهی از مرتجعین سرسخت استفاده می کنند. جای هیچ گونه تردید نیست که قدرت های امپریالیستی شرق و غرب از ایدیولوژی افراطی بنیادگرایی مذهبی در براه انداختن جنگها در داخل و خارج کشورهای خود استفاده می کنند. جنگ در افغانستان و جنگ بی پایان علیه تروریزم که باعث شد امریکا اهدافی را در نقاط مختلف از جهان از جمله در خاورمیانه مورد ضربات خود قرارداد. در نهایت به استحکام و تقویت قدرت ایالات متحده و روسیه تزاری انجامید؛ امریکا یک بار دیگر پای روسیه را در خاورمیانه و افغانستان کشاند. آنچه که امروز انسانها را با خواستگاه های قومی و نژادی مختلف – زبانهای گونه گون حتی مذهب در نظامهای اعتقادی متفاوت و علایق – سلایق سیاسی جداگانه با هم برادر و هم سرنوشت و گاهی هم سرشت می سازد منافع ملی است که بالاتر از ایجاد بنیادهای قومی در محدوده های تنگ نظرانه بنام این و آن و بنیاد گرای افراطی مذهبی است. چرا تا زمانیکه فرد فرد اقوام تشکیل دهنده یک ملت متقاعد نشوند که دارای سرنوشت و مصالح مشترک هستند به هیچ عنوان نفع همگانی و مشترک همدیگر را تعقیب و احترام نمی نمایند. حکومت به اصطلاح وحدت ملی با عنوان کردن آزادی بیان – مطبوعات و ایجاد جامعه مدنی – آزادی زنان و ایجاد بازار آزاد خواست مکلفیت های که خود باید انجام دهد؛ بدوش نهادهای مدنی در ظاهر واگذارکرد. این اقدامات حکومت نهایت از وضع ناتوان و اختلافات درونی روی تقسیم غنایم جنگی که از سران تنظیم های هفت و هشت نا تقسیم مانده در حال کشمکش اند - که مظاهر آن را هر روز شهروندان به چشم می بینند و نقش تماشاچی و گله گذاری را به خود گرفته اند. این هم نتیجه دولت سازی دوستان استراتیژیک ما بود – که بالاخره اقتدار واقعی حکومت را روز بروز در مقابل مردم و بخصوص کشورهای منطقه ما را بی ظرفیت معرفی کردند؛ ازجمله آخرین کنفرانس سه جانبه درغیاب افغانستان با مخالفین و دشمنان ساخته شده در پاکستان به ابتکار روسیه این میراث خوار تزار روس درین روزها بی شرمانه برگذارشد؛ براستی این نتیجه ای غیر فعال بودن سیاست خارجی ما را در مقابل قدرت های منطقه و بخصوص پاکستان نشان می دهد.بدون تردید اینهمه نا بسامانیها ناشی از ترکیب فاجعه بار ایجاد حکومت وحدت ملی توسط اشخاص که منافع شخصی و تنظیمی را بر منافع علیای کشور و مردم ترجیح دادند- و تاوان این دولت داری ساخت دوستان به اصطلاح استراتیژیک ما بود که به جان مردم ما تمام شد. امروز مردم ما به اشتباهات خود نسبت به قبول حکومت وحدت ملی که در غیاب شان سرهم بندی شد متوجه شده اند و سکوت خود را شکسته تحرکات و اعتراضات مدنی و روشنفکری را در خیابانهای شهر و ولایات برای دادخواهی و ناکارامدی این حکومت غیرمتجانس و پیوندی امریکا صدای خود را بلند کرده اند؛ که همین اکنون بنام داعش در شمال کشور یک سلسله تحرکات مرموز و پیچیده در حال شکل گیری و فعالیت های تروریستی می باشند و ما ناظر و شاهد سربریدن های هم وطنان خود هستیم. تا جاییکه مشاهده می شود در مقابل این تهدیدات دولت مردان دارای راهبردی معین و مشخص برای سرکوب آنها طوریکه لازم است نتوانسته ایم منابع اصلی این باندهای تبهکار را با دوستان استراتیژیک شریک سازیم؛ و یا امکانات پیشرفته تر نظامی از آنها بصورت جدی مطالبه کنیم و در ضمن موازی با مبارزه علیه تروریستان از همه مهمتر باید صداقت و همکاری جدی امریکا را درآوردن صلح واقعی باید مطالبه شود – تا دامنه این جنگ بی پایان سرانجام پایان یابد – و یا لانه های تروریستان در پاکستان محو شود تا صلح نه تنها در افغانستان بلکه در سطح منطقه و جهان تأمین شود؛ و در غیر آن تعهدات امنیتی اگرضمانت اجرایی پیدا نکند اعتبار امریکا مورد سوال و حریفان تازه به دوران رسیده رد پای امریکا را تعقیب و آن روز دور نیست؛ چرا درین اواخر تحولات به نفع روسیه و قدرت های نوخاسته در حال شکل گیری است. برای برآوردن اهداف که این دولت تعین نموده باید نهادها در یک مسیر واحد در حل و رفع بحرانات گوناگون بصورت جدی و صادقانه بدون تعلقات این گروه و آن گروه کارکنند؛ چرا امروز دولت در زمینه های اداره جامعه – بهبود کارکرد اقتصادی جامعه – تضمین و استقرار امنیت با مشکل روبرو شده است. اگرچه این بحرانات برخاسته از نا کارآمدی دولت مردان دیروز که با تأسف رنگ و بوی عدم مشروعیت هر دو نظام را برجسته می سازد می باشد. سوال عمده اینست که ایجاد این بحرانات که دامن گیر جامعه ای افغانستان توسط نظام های بی ثبات و دمدمی مزاج سه دهه اخیر شده است؛ آیا می تواند بهانه ای باشد برای دولت مردان امروز.؟ هنگامیکه دولت نمی تواند برنامه ها و اهداف خود را پیش ببرد مردم را به تبع به سیاست ریاضت کشی توصیه می کند – در حالیکه درین سیزده سا ل حکومت قبلی و دو سال و اندی از ایجاد حکومت وحدت ملی می گذرد- پولهای که به ارقام نجومی حتی قابل محاسبه نیست وارد افغانستان شد؛ بازهم دولت مردان دیروز و امروز داد از کمبود بودجه – تورم و پیامد منفی سخن برلب دارند.؟ افغانستان درین سه دهه اخیر چون بعضی از کشورهای آسیایی بطور معمول از مفهوم بحران استفاده کرده تمام ساز و کارهای قانونی که امکان عملی کاملاً ممکن و میسر بود – به نسبت فساد اداری و قانونشکنی ها به تعلیق انداخته است- دلیل این همه نا بسامانیهای داخلی که خود مرتکب این اوضاع بحرانی شده اند به وضع بی امنیتی اشاره داشته اند. مردم افغانستان در طی نیم قرن کاملاً آموخته اند که بحرانیکه قبل از آن که امری واقعی باشد بر ساخته و بربافته خود دولت مردان غیر مردمی میباشد. اگر مداخله همسایگان ما را دچار مشکل ساخته اند؛ ولی دولت های خود ما وضعیت خویش را بحرانی تر جلوه می دهند تا بتوانند قدرت مضاعف بدست آورند – این عدم شناخت از اوضاع داخلی و جریانات که در منطقه و جهان در حال شکل گیری جدید است – با سیاست خارجی غیر فعال و خنثی نمی توان جایگاه افغانستان را که دست بدست استعمارگران شرق و غرب می چرخد سهمی بارزی داشته باشیم. این عدم شناخت از اوضاع بین المللی است که دولت مردان ما را وادار به فتواهای داخل ارگ به همکاری فال بینان که در معامله مذهبی ورشکست شده اند وادار ساخته است تا از اب گل آلود ماهی مراد بدست آورند. آنچه درین معامله تاوان می پردازد مردم افغانستان اند که هنوز در قید اسارت قوم گرایی دنباله رو و پیرو مافیایی اقتصادی و بیگانه پرستی شده اند. درست است که مشکلات وجود داشته و فعلاً ضریب آن بالاتر از تصور است؛ اما به تجربه رسیده است که درین سه دهه اخیر دولت مردان افغانستان خود شرایط را بحرانی جلوه داده اند تا بتواند قانون را بی دندان و نهادهای قانونی را به تعلیق به اندازند و در خلای قانون آنها سیاست بهره کشی خود را پیش ببرند. با این حال بحرانی که ناشی از پیوند کاری و ایجاد حکومت وحدت ملی توسط بیگانه گان بوجود آمد؛ بدون تردید وخیم تر و جدی تر از آ نست که بتوان آنرا با این تلاشهای مقطعی و ماست مالیهای تاریخ زده نقطه پایان گذاشت. شتاب تحولات و تغیرات که در خاورمیا نه و قلب آسیا و بالاخره ایستگاه آن درآسیای میانه خواهد بود- برای دولت مردان حکومت وحدت ملی یک هشدار است تا از اعتماد مردم افغانستان که نهایت حق شناس اند و کاری مثبت و مفید هیچ دولتی را فراموش نمی کنند با وجدان انسانی بخاطر انسان مصیبت دیده و رنج کشیده این سر زمین پاکنهاد سوء استفاده نکنند. درنتیجه: باید اذعان داشت که شعار انتخاباتی هر دو تیم که بالاخره به حکومت پیوندی وحدت ملی انجامید؛ در عمل تا اکنون نشانی نه از اصلاحات و هم گرایی و نه هم تحول و تداوم خبری هست؛ به جای اصلاحات اداری انحطاط ساختاری و بجای همگرایی اختلافات درونی – و بجای تحول و تداوم – رکود اقتصادی و توقف و ورشکستگی تولیدات داخلی؛ بیکاری وحشت ناک که منجر به اعتیاد میلیونی مردم به مواد مخدر و و سرانجام افزایش حملات گروههای شورشی و پیدایش گروه وحشی داعشی انجامید.اگرحکومت وحدت ملی از لاک سهمیه بندی در تعین اشخاص بصورت تیمی هر چه عاجل تر خود را نجات ندهد و از منافع تنظیمی کنار نرود؛ در آن وقت گرفتار بحرانی غیر قابل علاج که در آتش اختلافاتی که خود بانی بودید خواهید سوخت و آن زمان دیر نیست.! مردم در کوچه و پس کوچه و بازاریان به این نتیجه رسیده اند که دولت فعلی با این ترکیب در موقعیت نیست که بتواند از عهده ای کارها و مسئولیت های که برعهده گرفته برآید؛ نیاز به وجود دولتی کارامدتر- قدرت مندتر و منسجم تر احساس می شود؛ تا چرخ زندگی شخصی و اجتماعی شهروندان را از چرخش باز ندارد. دست یافتن به احساس امنیت و آرامش در جامعه افغانستان با این بی تفاوتی و کم کاری که دیگران به حق ما و در غیاب مردم و دولت ما نسبت به سرنوشت امروز و فردای ما بدون حضور حکومت ما در اسلام آباد – چین و مسکو تصمیم می گیرند امری دشوار و توهین به سرزمینی و مردم با فرهنگ کهن افغانستان است. در صورتیکه شهروندان و اتباع افغانستان از یک آینده مشخص و امیدوار کننده احساس ناامیدی کنند؛ بدون شک به سختی می توانند خود را به حیث عضو بهم پیوسته در جامعه بحساب آورند. هنوز ملت صبور و ریاضت کش افغانستان تصور دارند که باز هم دولت زمان را در حل مشکلات کمایی کند تا دیرتر نشود؛ اولاً خود حکومت اختلافات ننگ آور و شماتت روزگار را که بر دامن آنها برچسب خورده دور کنند؛ و در غیر آن مطمین باشید که بار مشکلات مردم بر آن علاوه شده جبران اشتباهات نظام های گذشته را شما خواهید پرداخت. با آنهمه نارساییها و کمبودیهای بازهم مردم ما عقیده دارند که تنها دولت ها نهادی است که هنوز ماموریت اداره و ساماندهی زندگی اجتماعی را درسطح بزرگ و بغرنج جامعه به عهده دارد؛ به شرطیکه در انجام تعهدات با وجدان انسانی و مسئولانه عمل کنند.