سنجر غفاری
اگرتصمیم جدی باشد،نابودی
تروریزم بین المللی دشوارنیست ؟
هسته های بنیادی تروریزم بین المللی دراواخرماه جنوری ۱۹۵۳ بوسیله ای دوبرادر کاتولیک در حساس ترین مراکز حکومتی ایالات متحده ای امریکا یعنی جان فوستردالس ، وزیرخارجه و الن دالس رئیس سازمان سیا گذاشته شده است ؟
بدون شک این واقعیت درسراسرجهان بخصوص درافغانستان ومنطقه وقتی آفتابی گردیدکه طبل جنگ سرد به نواختن آغاز نمودوسرزمین شرق شاهد گرم ترین صحنه های آن پیکاربزرگ پیشبینی گردید، وسرزمین های مسلمان نشین لابراتواراصلی این تجربه ووسیله مورد توجه واستفاده قرار گرفت ، این دو مقام ارشد وقت درایالات متحده امریکا هم در سیاست خارجی و همچنان در برنامه ای اطلاعاتی شان طرح های استراتیژیک و روشهای تاکتیکی خود را درزمینه ای رسیدن به اهداف شان اساس دانستند،انها به این عقیده بودند که ( دین هویت شرق را تشکیل میدهد ) ؟
بادر نظرداشت واقعیت های فوق الزکرگذشت زمان بخصوص جنگ سرد بیان این واقعیت است که اتحاد مشترک امریکا ، سعودی و اسرائیل در کشور های عربی ، کرانه ای باختری، از شاخه ای افریقا الی جنوب شرق آسیا ، افغانستان و جمهوریت های آسیای میانه و چین همه هسته های را بوجود آوردند و جهت حمایت ، رشد و پرورش این ساختارهای هدفمند کشور پاکستان را به پایگاه مطمعن و ژاندارم منطقه که از این جغرافیا بصورت دقیق انسجام تندروان اسلامی و جنگ ایدیالوژیک علیه کمونیزم ( شوروی وقت و کشور ماویستی چین ) رخنه بازنمودن به جمهوریت های مسلمان نشین اتحاد شوروی وقت و ساحات چین بزرگترین اهداف مقامات ارشد ایالات متحده را تشکیل داده و الی امروز به قوت اش باقیست ؟؟؟
بنابراین لازم دیده شد تا شالوده ای این تاکتیک و اهداف دور و نزدیک انسجام و حمایت از بنیادگرایان افراطی اسلامی را دریافت و استحصال این واقعیت را نمود که بزرگترین قربانی رادر سرآغاز ، عملی و تکمیل شدن این طرح و استراتیژی کشور و مردم افغانستان بودند و هستند ، بدون شک جنگ ها و خونریزی های بیش از حد رادر کشور های عربی ، کرانه ای باختر ، کشور های فلسطین ، مصر ، عراق ،سوریه ، لبنان ، سومالیا ، لبیا و یمن و سایر کشور های مسلمان نشین را در این جغرافیای خاص استراتیژیک برای امریکا و اهداف شوروی وقت ،ابر این استراتیژی به باران خون کشانیده در این سرزمین ها مبدل گردیده است ، اما انچه لازم است برای درک یک واقعیت اینکه مردم و کشور افغانها در پیش برد این استراتیژی میان دو ابر قدرت جهانی ( شوروی وقت و امریکا ، روسیه ای امروز و امریکا ) تحویل اهداف فاجعه آفرینی های گردیدند تا سقوط و اضمحلال شوروی حتمی گردد، منطقه آماده ای آن گردد تا شرایط بوجود آمده عامل حضور حتمی قوت های نظامی ایالات متحده ای امریکا و ناتو پس از خروج نظامی و اضمحلال شوروی وقت به هرگونه امکانات و تحمیل شرایط خاص و تاکتیکی ایکه هسته های بنیادگرایان مسلح و چریک های کوره دیده ایام جنگ سرد به یکی از نیروهای خاص دفاعی و دنبال کننده ای مرحله وار رسیدن تاکتیکی امریکا در منطقه بخصوص بسوی جمهوریت های آسیای میانه ، مهار نظام اخندی ایران ، نفوذ حتمی به منابع طبیعی نفت و گاز در جمهوریت های مسلمان نشین آسیای میانه ، قفقاز شوروی وقت ، ایغور های چین و سایر منابع خاص در افغانستان و پاکستان ، بلوچستان و مناطق آزاد قبایلی که تلاش و توجه ای بیشتر روسیه امروز ، چین ، ایران ، هندوستان و پاکستان در پهلوی اتحاد خاص استراتیژیکی سعودی ، امریکا به قوت اش افزوده است و با حضور نظامی ایالات متحده ای امریکا و ناتو به وسیله ای تحریک طالبان این ملیشه های خاص اهداف فوق الزکر که ایالات متحده ای امریکا ، انگلستان ، سعودی و پاکستان ، این چهارضلی یا قلعه ای اطمینان و کرسی نیرومند برای تولد، رشد ، پرورش و استحکام طالبانیزم در منطقه و جهان که بربنیاد عصاره و تجربه ای ایکه از ایجاد هسته های بنیادگرایان و انسجام باندتیزم تنظیم های به اصطلاح جهادی در جنگ سرد حاصل نموده بودند و خمیرمایه های چون سازمان های افراطی القاعده والشباب ، باکوحرام رادر اختیار داشتند، توانستند بدیل ریزرفی شان را که خود این شبکه هارا رشد و پرورش و تحت ضربات تاکتیکی نابود نمودند ( گروه دولت اسلامی یا داعش ) را تحفه ای اتحاد و القای نطفه ای باندتیزم ، جهادیزم و عصاره ای جنگ سرد و طالبانیزم را تولید و تکثر نمودند ، جنگهای خونین در سرزمین های عربی، شاخه ای افریقا ، بعدازهجوم نظامی ایالات متحده ای امریکادر افغانستان و منطقه تاکتیک خاص بود تا روسیه ای امروزی ، چین و ایران با تشکیل اتحاد های نیرومند مانع شکست اهداف دور استراتیژیک امریکا در همه کشور های اسلامی نگردند ، جنگهای سوریه وعراق ، یمن و سعودی ، لبنان و اسرائیل ، فروکشی جنگها میان فلسطین و اسرائیل ، حضور خاص و نیرومند نظامی ایران به مناطق فوق الزکر بازی های مصروف کننده ای بود واست تا طالبان این لشکربی بدیل اهداف دور و استراتیژیک اتحاد چهارگانه ای( امریکا ، سعودی ، پاکستان و انگلیس ) بیشتر از آنچه در برنامه ای ظهورداشتند ، بعداز حضورنظامی امریکادر افغانستان و منطقه استراتیژیک وارد بازی و عملی شدن اهداف خاص این اتحاد درمنطقه گردند ، فراموش نکنیم که پاکستان زمین داراساسی بازی است ، پاکستان استراتیژی خاص و دارای اهمیت فوق العاده ای برای امریکا جهت رسیدن به اهداف اش علیه چین ، هند ، ایران ، افغانستان ، جمهوریت های آسیای میانه و قفقاز روسیه را دارد، طالبان در اختیار ای.اس.ای، در این بازی به منظور تحمیل و تطبیق اهداف صلح آمیز،برگشت ثبات ، حاکمیت قانون، تطبیق برنامه های رشد اجتماعی ، اقتصادی ، انسانی و بشردوستانه گذاشته نشده است ، پاکستان لانه ای مطمعن همه هسته های تروریستان بین المللی است ، اینکه تلاش های کاذب و جنگ های خونین را اداره نظامی و استخباراتی پاکستان در حمایت و تقویت ماشین جنگی طالبان ، حفاظت و مخفی نمودن همه ای رهبران شبکه های تروریستان بین المللی شامل القاعده ، داعش و طالبان و سایر تشکیلات خونین و تنظیم های بنیادگرایان همه ای جهان اسلام راکه به نوعی تحت حمایت ،هدایت و مراقبت های مالی ، سیاسی و نظامی ایالات متحده ای امریکا قراردارند، همچون نظام موجوده ای( کابل ، پاکستان ) و حمایت جدی از نظامیان و استخبارات پاکستان مبنی بر موجودیت همه ای پایگاه های آمن و امان تروریستان بین المللی که همه شامل لیست سیاه سازمان ملل متحد و وزارت خارجه ای امریکا هستند ، بازی و استراتیژی واضع است اینکه تصمیم قاطع برای نابودی و شکست ماشین نظامی و نیروهای حمایتی از این تروریستان هنوز به نظر نمی رسد چونکه : بازی منابع و منافع پس منظر رسیدن به پیروزی اش رادر موجودیت همه ای هسته های تروریستان بین المللی بخصوص قاتلین هزاران هزارتن از فرزندان مردم افغانستان را در آغوش سازمان استخباراتی و نظامیان پاکستان هنوز هم یک مصلحت ومنفعت می پندارند ، تصمیم قاطع وجود ندارد ، اگر برگشت ثبات ، حاکمیت قانون و تآ مین صلح در افغانستان و منطقه را جدی و حتمی بدانند ، واقعیت این است که پیروزی حتمی و رسیدن به استراتیژی خاص و گشودن دروازه ای اهداف بسوی جمهوریت های آسیای میانه برای امریکا و متحدین شان یگانه الترناتیف ( نابودی هسته های کامل تروریستان و ماشین جنگی طالبان و القاعده ) در آغوش استخبارات و نظامیان پاکستان است و می باشد ، در غیر آن فردای دشواری این ناعاقبت اندیشی و دنبال نمودن استراتیژی خونین و استفاده از احساسات ایدیالوژیک بنیادگرایان افراطی مذهبی ، حاصل اش بازی بادم هژدهایی است که باید از اضمحلال شوروی ، سقوط امپاتوری انگلیس ، هجوم اعراب و همه متجاوزین ناکام ور شکست شده ، در جغرافیای جیوپولتیک و جیواستراتیژیک افغانستان باید آموخت ، افغانستان مهد تمدن ، علمیت ، دانش و فرهنگ انسانی بوده ،تاریخ و گذشت زمان بیانگر این واقعیت است اینکه پدران و نیاکان ما با چهره های سیا و تاریک ، متجاوزین کور اندیش و انواع بنیادگرایان افراطی قهرآمیز بودند و جنگیدند ، اما با افکار و نیروهای ایکه دارای اهداف انسانی ،علمی ، اندیشه و تفکر نوین بودند و هستند، همیشه کنار آمدند و یار و همکار بودند . پاینده باد علمیت و آرزوهای انسانی مردم افغانستان . سنجرغفاری