فاروق فردا

 

به گفته ی ساموئل رامانی : «مسکو یک حریف خطر ناک است»

 

معاون شورای رهبری طالبان قطر در حول و حوش  صلح و جنگ افغانستان در مسکو، پس از این همه زد وگیر های دوسال اخیر بر موضع گیری  سرسختانه یی تاکید کرد .اما این سخنان نه می تواند بازگوینده تغییر موضع طالبان  در دوسال اخیر تلقی گردد، همچنان میسر نیست که  دامن گستری تاثیرات آن را مبنی بر دگر گونی شرایط ، در گفتمان های دوحه به سوی مثبت  حدس زد.

چیزی که عیان است و نیاز به بیان ندارد و در عین زمان شگفت انگیز می نماید، موضع گیری مشترک طرف های جنگ ومعامله در افغانستان که برخی های شان حتی به مثابه ی چمچه های گرمتر از آش عمل می کنند. شماری از خواب برده های میز مذاکره ی دوحه به قهرمان های «گِته ای»  دنیای مجازی مبدل شده اند.این شمار از دور نم می کشند ولی قادر نیستند شلوار  تر خود شان را پنهان کنند. زیرا از جمال خرد سیاسی معذورند و گفته ی شاعر در حق شان صدق می کند که گفته است:

نور موسی چگونه بیند کور؟

نطق عیسا چگونه داند کر؟

اما،  تنها نهاد های رسمی رسانه یی خارجی دشمن است که به گفته های آنان وقع می گذارند. همین ها اند که از کاه کوه می سازند  و با قلم فرسایی های نادرست از مسئله، موضع این شمار را با موضع  طالبان همسو تفسیر می کنند،ورنه چیزی را که طالبان مطرح می کنند و از آن سخن می رانند،از این ها که به مثابه ی لوده های طویی بی محابا وارد میدان شده و بی دول و دنگ می رقصند بدور است.این عده صرف می خواهند بزعم خود شان در حکومت پسا غنی جای پای  برای شان جستجو کنند وبس.

روان پریشی طرفین و جنگ تبلیغاتی آنان درون مایه قضایای افغانستان را بیشتر از این پنهان می کنند و سطح گرایی در تفسیر ها  را بیشتر رو می کند. چند روز پیش حتی در میان برخی  از اعضای دولتی دوحه نقاره ی ختم حکومت کنونی نواخته می شد، اما ، پس از آن که دولت کنونی افغانستان در برابر حکومت موقت  اعلام موضع کرد، سخنان حمدالله محب از مقام شورای امنیت  افغانستان، بر سرعت تَفت گرمایش این شمار آب سرد ریخت و خط جلوی آنان را به تیر رس سوی خود شان متوجه کرد. این که دولت کنونی به حکومت موقت تن می دهد یا نه  و صور پس منظر های بود و نبود غنی و تیم  وی بر آن چه در افغانستان رخ می نمایاند یک سوی مسئله است، مگر با هر تغییر تعجیل یابنده، عینیت صور شگوم تکرار تاریخ  سبز آغشته به خون از جانب جنایت کاران در ذهن آدمی زاد تازه می گردد.  

 

 طرف دیگر برگه مملو از سیاه خط های اوضاع جاری افغانستان این است، که هیات طالبان در مسکو برخلاف نیم دیگر تیم شان در ایران،تمام هست و بود  جنگ افغانستان را با زمان حاکمیت دوکتور نجیب الله در سنجه های اعلام ناشده قرار دادند و آمدن صلح را از تربیون مسکو، منوط بر شد اشرف غنی  از صحنه گره زدند. سرتکانی  مکرر و تاکید چندین بار آقای استانکزی روی استعفای غنی، توجه را به سوی پنتاگون یا پنج ضلعی جدید ایجاد شده جلب می کند. این پنج ضلعی عبارت است از  روسیه، پاکستان، ایران ،جنگ سالاران و شماری از لوده های طوی در سیاست که کُت و شلواری از پارچه های هفت اورنگ به تن کرده اند و در هر گاهی از واقع شدن زمین در برابر آفتاب رنگ بدل می کنند. این گروه در چنین حالت به همان سو مصلی می اندازد و نفل بیعت بتضریب نمام  ادا می کند. همین ها اند که دیروز از آستان بوسی غنی روبر نمی تافتند و امروز که از منافع شان کاسته شده است ، به چاکران حلقه بگوش روسیه  وایران مبدل و در موضع  ازرقی  هروی واقع شده اند که  بر دوست دیروز شان  چنین ابراز نفرت می کنند:

من حجره را بروبم،پس خاک حجره را

بندازمش زپس ، چو پی از حجره برون نهاد

 

این در حالی است که طالب می داند در این معادله ی چند مجهوله با کی طرف است و می تواند از کی ها  به مثابه ی چوب سوخت استفاده کند و خاک حجره ی روبیده شده را از پس کی بندازد.؟. طالب، مگر از تصور بعید می نماید،که آنانی را که جنبش شان را در تعامل یک جانبه به حراج گذاشتند ، فراموش کند. ظالبان ، آنانی را که  در بدل  همکاری در نابودی دولت طالبی از صحنه ی سیاست صد ها میلیون دالر  صلات  و موهبات در یافت کردند؟، نمی بخشند.به هر حال این گفتمان  در زمان خودش مورد توجه قرار داده می شود.

اما، گوشزد به منظور استحضار آنانی است که لباس جشن حکومت موقت را پیش از  طالب با قیچی کشور های بیگانه برش کرده اند و می خواهند به مثابه اولین قربانی حکومت، چشمان اشرف غنی را سرمه کنند و دستمال بهشتی را شارف گردنش سازند.

مردم  خسته از جنگ افغانستان منتظر تغییر مثبت در اوضاع و احوال شان هستند. تغییر بدون برنامه، دورنمای نا روشن، تکرار نامیمون تاریخ زنده و ناهنجار فقط  به  نفع چاکران صلت و گرسنه گان موهبت بیگانه گان است و بس. مردم افغانستان دوامدار ترین قربانیان تغییرات بی بنیاد در زندگی شان اند، نه کس دیگر. با این تذکر که شاید شماری از حامیان  تغییرات بی بنیاد هم نتوانند از زمره ی این قربانی ها برون خزند.

در این روند خونریز است که پاشنه های خونین بیگانه ها در ظاهر دوست، قدمگاه خونین بر جا می گذارند. فدراتیف روسیه یکی از این کشور ها در قضایای افغانستان است . روسیه بر بحران خونین افغانستان سایه بحران آرام را انداخته است و می خواهد مدیریت آن را بر دوش گیرد تا جنگ در افغانستان فروکش نکند و مردم افغانستان روی آرامش را نبینند.

روسیه پس از یازدهم سپتامبر و حضور یابی نیرو های جامعه ی جهانی در افغانستان، مدت زیادی در کمین قرار گرفت و در جستجوی راهکار هایی شد که بتواند به وسیله ی آن با رقیب های جهانی خود( امریکا و انگلیس ) شاخ  زند و اتوریته ی از دست رفته ی قبلی اش را در افغانستان به دست آرد. تَسَوّق این کشور در سیاست افغانستان  زمانی از حالت دفاعی به تعرضی  برآمد که از یک طرف بر اثر تلاش های حامیانش در افغانستان که عمدتا جهادی های پیشین وقدرتمندان امروز بودند، با طالبان  به مفاوضّت و با ایران و پاکستان  در معامله تقسیم منافع  به مُواّرِدت دست یافت.

 

روسیه بر اثر تلاش های شش ساله اش در برابر حکومت غنی ، جبهه ی مخروطی منطقه یی  را که خود قاعده ی آن  است ایجاد کرد. این کشور در دو ، دو ونیم سال اخیر به کمک کشور های متحد خود می خواهد  با قاعده ی پهن و رأس یک نقطه یی شان،  پشت طالب را در مبارزه ی ظاهرا بر ضد امریکا بمالد. معتبر ترین نشریه های بین المللی نوشته کرده اند که این کشور به منظور برآورده شدن اهدافش در افغانستان با طالبان کمک می کند. ناظران اوضاع افغانستان،این کمک ها را مشتمل بر اسلحه و دیگر تجهیزات  قلمداد کرده  و رشوت های سیاسی شمرده اند. مقامات در افغانستان می گویند،روسیه این همه  را به وسیله ایران ، پاکستان و تاجیکستان به طالبان رسانیده است. برخی ها حتی بدین باورند که روسیه در دوبار سقوط کندز به دست طالبان، به منظور رسانیدن این کمک ها عندالموقع استفاده کرده است. هم چنان تمرینات نظامی به وسیله ی جنرالان روسی در مناطقی از پاکستان،مداوای زخمی های صفوف مخالفین جنگ افغانستان،دستگیر شدن  اسلحه ی فراوان روسی در ولایت هلمند و دیگر مناطق مرزی با ایران ،تدویر نشست هایی به نام بین الافغانی و فارمات مسکو و غیره شواهدی است که روسیه اگر از آن انکار می کند،فقط به خود فریبی دست می زند و بس، نمی تواند در چشم جهانیان  خاک ریزد. به گفته ی رسانه های بین المللی واحد نظامی  ۲۹۱۵۵  روسیه که به  نام کوتاه GRU شهرت دارد،  واز چندین سال بدینسو به نام  (GU)یاد می گردد در این معاملات بیشتر فعال است.

من با استفاده از منابع موثقی چون واشنگتن پست و دیگر مراجع معتبر و هم چنان شاهدان عینی روی ارسال محموله های روسیه به گروه های مخالف دولت افغانستان نوشته کرده ام .از  سفر قریب الوقوع طالبان به مسکو در یکی از مقاله های خود  که  چندی قبل منتشر شده است تذکر داده بودم. 

از این رو دو تقسیم شدن هیات قطر و سفر شان به مسکو وتهران نزد لاروف و جواد ظریف نیز نمی تواند شگفتی بر انگیز جلوه کند. اگر طالبان گروهی اند،روسیه و ایران نیز در رابطه به آنان موضع مشترک دارند.

جزع و پز ظاهری دو کشور در رابطه به صلح افغانستان چیزی نیست که از دید  مردم این کشور پنهان باشد. طالب پرستان ایرانی، سخت تلاش کردند که سفر طالبان به تهران را توجیه سیاسی بخشند اما بدون توجه به این که گروه درگیر جنگ که هر روز کشته بر جا می گذارد،چی سیاستی را می تواند در قبال داشته باشد؟.مگر این که ایران در آن به منظور اهداف مطروحه اش چوبک می زند.من این را می پذیرم که نیرو های طالب در دم تقد به پشتیبانی  بین المللی نیاز دارد، مگر در زمان رسیدن احتمالی به قدرت، لحظه یی هم نمی تواند از اهداف ایران ردرابطه به افغانستان غافل ماند.این سفر ها هر چند  سمبولیک وبدون ماحصل اجرایی است، اما چیزی که روسیه  خواست از آن استفاده کند این بود که ، سخن و هدف خود را از زبان بلند گوی طالبان به سمع دولت افغانستان رسانید و خط روشن برخورد با افغانستان را بالاخره مشخص ساخت.

افغانستان هیچ گاه حاکمیت مردمی نه داشت، در حال حاضر هم  تا حدی از این نعمت محروم است،این محرومیت بر می گردد به دست اندازی های بی مورد کشور های همسایه ،از جمله اتحاد جماهیر شوروی تا روسیه ی امروز،اما خلاصه کردن تمام حوادث افغانستان در وجود یک فرد ، به قول روسیه از زبان اقای ستانکزی ( اشرف غنی)،افزون بر آن که خبر از ویرانی اوضاع را به گوش ملت افغانستان می رساند،تجربه ی ناکارا و تکراری یی را می خواهند دوبارهرویکار آرند.روسیه، چرا از حکومت جامع با پایه های وسیع ،مستحکم و قابل قبول به همه طرف های درگیر و مهم تر از همه قابل قبول به کافه ی ملت افغانستان سخن نمی گوید،که در آن حکومت مسلما،اشرف غنی جای خود را به همتای دیگر خالی می کند و شمار زیاد جنگ سالار و خاین از صحنه برون می شوند. روسیه می داند که در چنین حالت، دامن جنگ از افغانستان چیده می شود، ولی این نه تنها خواست روسیه نیست  بل که ایران و پاکستان نیز بدان دل چسپی نه دارند.

با آن که مقایسه کردن اشرف غنی و داکتر نجیب الله موردی نه دارد، اما  فدراتیف روسیه و شرکایش (ایران و پاکستان) می خواهند  زمینه های اوضاع پیش آمده ی امروز را  با وضعیت آن زمان پیوند بخشند .چنان چه در آن هنگام  هم روسیه و پاکستان بود که می گفتند دکتور نجیب الله مانع صلح افغانستان است و نه تنها از بین بردن وی را واجبات صلح در کشور تلقی می کردند، بل که عملا تلاش کردند در خلع دکتور نجیب الله نقش بازی کنند ولی نخواهند صلح به مردم افغانستان ارمغان آرند.امروز هم عین قضیه را دوباره با تجربه ی ناکام شان رویدست گرفته اند.

آقای ستانکزی فرد شماره دوم طالبان در قطر است.او هیچ گاه بدین گونه باز و صریح سخن نگفته بود، همیشه از حکومت ، نظام، دلت و جمهوریت یاد می کرد و آن را به باد انتقاد می گرفت.مگر این بار زبان دپلوماسی را کنار گذاشت و تیر به دست گرفته اش از جانب روسیه را به سوی غنی نشانه گرفت. چیزی که روسیه به منظور تظاهر در مقابله با امریکا می خواهد از آن استفاده کند ووقعی به کشتن هر روز مردم افغانستان نه می گذارد،چیزی که ایران به منظور مدیریت آب های افغانستان و پاکستان به منظور تامین دهها هدف خون چکان سیاسی و اقتصادی اش تمام مسایل را در پای غنی گره زده اند.این در حالیست که هیچ کس از شرکای غنی در قدرت، نامی نمی برند.این  به آن معنییست ، که یا شرکا در توافق با طالب ، قیمت شان را تعیین کرده اند و یا این که در زیارت گاه های  روسیه،ایران و پاکستان بند بسته کرده اند.

از این رو آقای ستانکزی باید، بسیار متوجه می بود که در سفرش به مسکو ، به سخن گوی روسیه مبدل نمی شد.این سخن سنجه های پسان تاریخی دارد، که روسیه با نفت ریختن  بر آتش افروخته ، فردا پایش را پس می کشد،زیرا نتیجه ی معادلاتش با امریکا را محاسبه خواهد کرد و آن گاه به باور من نه جناب ستانکزی و نه هیچ کس دیگر، خواهد توانست از عواقب پسین حضور یابی بی برنامه در روند صلح افغانستان ونتایج تلخ و بتر از امروز، به ملت این کشور پاسخ گوید.چه ما همه شاهدان عینی چنین تجربه ی ناکام در افغانستان هستیم. نقش روسیه ی امروزی در آن کمتر از امروز  نیست. این نقش خون آفرین است چنان که تعفن آن هم اکنون به مشام می رسد.

روسیه  از چند سال بدین سو،به منظور برهم زنی اوضاع افغانستان، به شماری از دلبسته گان خود در میان افغان ها چراغ های سبزی را روشن کرده است.به ویژه در گروه دولت خواه(دولت خواه با دولت ساز اشتباه نشود) که با چند زُبان و چند کله به هر طرف سر می شوراند و موریانه های اصلی فروپاشی نظام و دوام جنگ در افغانستان شمرده می شود.روسیه سخت تلاش کرد، تا کلاه سرخی بر سر این گروه بگذارد  و آن را  با شماری از جنگ سالاران طرفدار خود در افغانستان تبانی دهد،مگر داشتن عدم بیز اجتماعی نه به این گروه اجازه داد که به تنهایی حامل اهداف روسیه در افغانستان گردد و نه در تبانی با جنگ سالار ها. هنگامی که عملکرد های روسیه به ویژه اظهارات غیر مسوولانه ضمیر کبولوف نمیانده ی ریاست جمهوری این کشور مبنی بر آماده بودن روسیه به اعزام نیروی نظامی به افغانستان مورد خشم  افغان ها واقع گردید،  ولی این کشور برخلاف توقع داشت که دولت اشرف غنی از آن احترامانه  تقاضای اعزام نیرو کند ..هنگامی که تیر روسیه به هدف اصابت نکرد، به عوض پوزش طلبی از مردم افغانستان  از مناسبات با دولت  رو گشتاند و روابظش را با طالبان محکم کرد.

فدراتیف روسیه، چند سالیست که ، افغانستان  و مردم آن را از شانه ی طالب  آماج تفنگ خود قرار داده و شعله ی جنگ های ترکیبی در آن کشور را افروخته است.

روسیه  از یک طرف در موقفی نیست که بتواند به صلح افغانستان آورد واز طرف دیگر آرزو ندارد که در حضور نیرو های خارجی  در افغانستان صلح تامین گردد. منافع روسیه ،ایران و پاکستان  در دوام جنگ افغانستان است. از این رو سه کشور مذکور تلاش دارند  تا روند صلح را ضعیف سازند.

در حالی که روسیه از تدویر مذاکرات بین الافغانی  نتایجی به دست نیاورد، اما این سخن ساموئل رامانی  پژوهشگر دانشگاه آکسفورد را به یاد داشت که گفته بود : «فروپاشی مذاکرات صلح امریكا و طالبان، زمینه را برای حضور مجدد دیپلوماتیک روسیه در این كشور [افغانستان] فراهم می كند .از این رو روسیه تلاش کرد تا در مذاکرات دوحه نقشی داشته باشد .اما  وقتی از آن نا امید گردید ، خواست  از مانور های جدید استفاده کند، تا به منظور حضور یابی در مسایل افغانستان عقب نماند. مردم افغانستان بدین باورند که هر گونه حضور یابی روسیه در افغانستان دلیل عمده ی دوام جنگ و خونریزی در این کشور است نه چیزی بیش از آن.روسیه مگر آرامی نمی نشیند.کبولوف  بار ها به به خلیل زاد  چراغ های سبز همکاری را روشن کرد مگر سوچ های این خواست از آن طرف روشن نشد.  زیرا اگر روسیه  آن سخن «رامانی» را به یاد داشت، این سخن وی را فراموش کرده بود که :

«بر روسیه نباید منحیث یک شریک در افغانستان اعتماد کرد».

نویسنده ی مذکور سال گذشته نیز در نشریه ی فارین پالیسی نوشته کرده بود:«خرابکاری اقتدار حکومت برسمیت شناخته شده افغانستان در سطح بین المللی به وسیله ی روسیه و انتشار معلومات نادرست در مورد اهداف امریكا در افغانستان نشان می دهد که مسکو یک حریف خطرناک در منطقه است.».

اما ،بلی روسیه از آن غافل است ولی امریکا این سخنان را در کتابچه ی یادداشت های زلمی خلیل زاد درج کرده است.

 

 

 


بالا
 
بازگشت