فاروق فردا
گرم شدن جریان و آخر معادلات درموازات کابل - دوحه
-------------------
این که طالبان و امریکا چی بازی یی را روی دست دارند در جای خودش، اما آنچه به جانب مقابل آنان، مربوط می گردد ظهور شکست و ریخت در جبهه های رقیب است که یکی پی دیگر به اجرا گذاشته می شود. تیم دولت خواه گرداننده ی بازی اصلی شمرده می شود .این تیم با الهام از جلساتی که روسیه در مسکو برگزار کرد، در سنگر حکومت موقت قرار گرفت . اعلام خط سرخ از نام حکومت موقت درمسکو در حقیقت بنیاد گزاری جبهه ی علنی ضد دولتی و به ویژه ساز و کار هایی بر ضد اشرف غنی بود. این صدا با وجود آن که با یک چشم کشیدن غنی به سوی افسقال این ایده، به سبای آن روز از جانب گوینده توجیه گردید، اما سخنی بود که پنج روز پیش از آن قریشی وزیر امور خارجه ی پاکستان در تبانی با فدراتیف روسیه آن را گره کرده بودند و سرنخ آن را در دست داشتند.از این رو اذان دادن بی وقت با تکبیر حکومت مؤقت بر بام مرغانچه ی همسایه ، شوریده حالی روسیه و پاکستان را فزونی بخشید.
شماری از اعضای جلسات مسکو با این اذان، جیب های راست و چپ شان را از کاغذ های تشناب و مواد اضافی خالی کردند و منتظر شدند که دایه ی شان گاو در حال مرگ سیاست را آبستن کرده و زایمان داده است. بلند شدن سخن حکومت موقت از مسکو، از مداخله ی روسیه در امور افغانستان پرده بلند کرد.اما این صدا نتوانیست توجه مقامات طالبان را به خود جلب نماید، زیرا برنامه های آن روزی و هدف سفر شان به مسکو در تار و پود گویه ها وگفته هایی در زاویه ی دیگر گره می یافت. غنی از همان اول کار، به بازی روسیه متوجه بود. کابل ، به گزارش سایت دعوت که از اروپا نشر می گردد، کابلوف نماینده ی رییس جمهور آن کشور را به سبب تدویر مجالس طالبانی و جنگ سالاران در مسکو ، ممنوع الدخول به افغانستان اعلام کرد و این کار سبب شد که حامد کرزی هم در این مدت پای از مسکو جمع کند و در زمینه با احتیاط برخورد نماید.
به هر حال دوغی را که روسیه و پاکستان در مشک مسکو به وسیله ی چند شوریده حال سیاست ناکام افغانستان می جنباند در نهایت به قوام رسید، ولی دید ه می شود که اکنون به منظور چیدن مسکه از سرآب آن ، خلیل زاد ملاقه می گرداند، تا دیده شود که قطرات لبریزه ی آن لکه بر دامان کی می گذارد؟.
نتایج کار دیر نه بل که شاید بزودی هویدا گردد، اما تلاش ها و در میدان مسابقه ی کاغذ پران بازی هم گویی مانند میدان فوتبال به دقیقه ی نود رسیده باشد. گرمی میدان به شدت تف می کشد و پیزار از کف پای بازیگران پوست سیر می گردد.از مدتیست که معاملات در گیرودار چنه زنی ها رنگ تازه می یابند ، شیشه زن های تار ، چرخه سازان و چرخه گیران به همراه کاغذ پران بازان اصلی در ردیف های متفاوت واقع شده اند، هر کدام از آسمان ابری در هراس اند دوستان و دشمنان هم به شدت تلاش دارند مواضع بدل کنند.
توافق آقای غنی و صالح در مقیاسی قابل توجه است ، اما در میان دوستان پیشین صالح پرسش های متعددی را در زاویه هایی برانگیخت که سیاست را در میان آنان به گونه یی پر رنگ تر ساخت. گسست ها و تشکلات جدید ، انشعاب ها و ظهور های خط های قرمز و سبز بیشتر از پیش پیرایگی ها و آرایش های جدیدی را به میان آورد. به ویژه این که آقای صالح نخست کسانی را زیر فوکس اصلاحی قرار داد که از نزدیک می شناخت و این امر سبب شد که شماری او را به گونه های مختلف متهم کنند.
دو نکته که از آغاز کارفراخور توجه واقع گردید، اقدام زیرکانه ی عبدالله به منظور دلجویی استاد عطا محمد نور ورفتن وی تا شهر مزار شریف به بهانه ی غمشریکی با نور بود. گرچه حرکت عبدالله در رفتن نزد استاد عطا در همان روز های اول با ظن نا صداقتی همراه تلقی می شد،اما به مثابه ی یکی از دلایل رویایی آقای صالح و آقای نور در حول حوش همین رویداد ها نضج گرفت.اپوزیسیون خاموش در دولت به این اندیشه بود که بتواند عطا را از اتحاد با دولت جدا سازند. از سوی دیگر مذاکرات دوحه و ترکیب هیات دولتی به گونه یی تنظیم گردید که در نهایت امر کار بنیادی در دست چند تنی قرار گرفت که دولت افغانستان می خواست. در این روند استاد عطا ، مارشال دوستم و شماری دیگر نیز از سهم بی بهره گذاشته نشدند. اما رییس جمهور غنی از پیش آگاه بود که این نمایشنامه در کدام پرده با چه پیامی منتهی می گردد، بناء خود نیز آرام ننشست و در حالی که رقبایش را به خوبی درک می کرد ،دست بکار شد.
استاد عطا که داشت به متحد سیاسی ریاست جمهوری قوت می گرفت، در حاشیه گذاشته شد و به عوض وی مارشال دوستم که آقای نور به منظور اتحادی روی وی حساب کرده بود در روند سیاسی جای خالی نور را پر کرد. این درست است که ریاست جمهوری متحدی چون نور را از دست داد، اما نور هم در سنجه های پسین ، از متحد احتمالی خود چون مارشال دوستم محروم گردید.اپوزیسوین آرام که بر مارشال دوستم سخت حساب کرده بود،از این واقعه بی خبر تشریف داشت. چیزی که سنجه های امتیاز دهی و امتیاز گیری می رساند و در این معادلات اشتباه دولت تلقی می گردد این است که آقای غنی می توانست هم نور را از دست ندهد و هم به مارشال دوستم در کنار خود جای خالی کند.اما آنچه درمناسبات داخلی و موضع شورای مصالحه بر مواضع دولت تاثیر می گذارد این است که بیشتر تصمیم های اپوزیسون داخلی در همین مقطع صورت می بندند. یکی از ستون پایه های مهم این شورا حاجی محمد محقق بود. نقش و تاثیر گزاری محقق نسبت به رهبری شورای مصالحه و افراد تک تکی که به صورت رسمی و غیر رسمی در کمربند دوم آن قرار گرفته اند، بیشتر است. دولت توانست محقق را با امتیاز دهی گزافی از صف تیم دولت خواه ،شورای مصالحه و افراد حامی آن جدا سازد. او دیروز به حیث مشاور رییس جمهور در امور امنیت با داشتن 170 نگهبان مقرر شد.مسلم که عضو شورای امنیت نیز می باشد و در امور سه وزارت سکتور امنیتی حق تداخل هم دارد. این مسئله مهم نیست که به محقق چرا این امتیاز داده شد و یا چرا باید داده نمی شد؟، مهم این است که آقای محقق بر وزن جایگاه قبلی اش در دیروز به خوبی آگاه بود و آن را به هیچ صورت سیال مقام کنونی اش به شمار نمی آورد و اگر برعکس می بود، روشن است که این سرویس را تبدیل نمی کرد. جدا شدن محقق و رفتنش به سوی تیم دولت ساز، شورای مصالحه ، آقای عبدالله و تیم دولت خواه را در عمل انجام شده قرار داد که حال نه پیش رفته می توانند و نه مجال عقب گرد دارند. تیم دولت خواه افزون بر نقب کنی های سیاسی در روز های پسین کله کشک کردن ها را از سوراخ های محلی نیز آغاز کرده است و می خواهد با تفرقه اندازی های قومی و سمتی دربرابر تیم دولت ساز مزاحمت ایجاد کند.
به مثابه ی نتیجه گیری می خواهم عرض کنم که مردم از هیچ کدام تیم های مدعی قدرت خیری ندیده اند، اما آنچه من در این نوشتار گره گشایی کردم، عبارت از ماهیت های درونی آنان در برابر ملت افغانستان است که در هر لحظه حاضرند از آن ها به حیث متاع بازار مکاره به منظور دریافت امتیاز ها استفاده کنند.
نکته ی دوم قابل یاداوری این است که تغییر نظام سر خط آرزو ها و آمیال مردم افغانستان را تشکیل می دهد. شماری در دوحه و از برون آن این آرزو را در پای حکومت مؤقت تبلیغ می کند، چیزی که خود شان به منظور برآورده شدن اهداف ظاهر و باطن شان آرزو دارند. کسانی که در کمین حکومت مؤقت قرار دارند، 80 در صد کسانی اند که شماری از آن ها با 300 میلیون دالر امریکایی در 2001 نواخته شدند و شماری از کشور های خارجی دیسانت گردیدند. تجارب به خوبی نشان داد که آین ها از بهره ی سواد، دانش، تجربه، وطنپرستی و تعهد به مسوولیت ذره یی برخوردار نبودند و اکنون می خواهند تاریخی را تکرار کنند که در بیست سال پسین نه بکار دین آمو ونه بکار دنیا. با این دلیل ساده که: دیگدانی را که دارند در آن آش به حکومت مؤقت می پزند، گرم و مردم را یک سره به تغییر و آوردن حکومت مؤقت مصروف کرده اند و لی این آتش در زیر دیگی روشن است که در میان آن ذره یی از چیزی به منظور پختن و جود ندارد. چنانچه دیگی که در این سو به نام جمهوریت سرخ شده است و از خالی بودن دنگ می زند. اما آنچه را مردم افغانستان مشاهده می کنند، تنها آتشی است که خود در آن چون هیزم می سوزند و بس.