غلام محمد زارع
نقش جامعه روشن اندیش در تامین صلح در کشور
بتاریخ پنج نوامبر ۲۰ بحث جالب و با ارزشی توسط رادیویی نوین تحت عنوان « تنها با مبارزه متحد ووسیع در یک جبهه واحد میتوان بر تاریکی پیروزشد» راه اندازی شده بود که در ان تعداد زیاد از هموطنان صاحب نظر شرکت داشتند . من به نماینده گی از حزب وطن در بحث مذکور شرکت ورزیده بودم و اکنوننظریات خود را جمعبندی کرده بدست نشر میسپارم .
ما در کل تمام طرح ها در مورد بیرون رفت از اوضاع و احوال کنونی را که انطباق با شرایط فعلی و تغیرات وارد شده در جامعه و مفاد سیستم نظم جدید را مدنظر دارد ، تائید و پشتیبانی میکنم . ولی به یاد اوری می ارزد که بدانیم هدف ما از مبارزه متحد و وسیع در یک جبهه واحد چه است ؟ کدام نیرو ها می توانند در این جبهه اشتراک ورزند ؟ اگر ما بتوانیم و توفیق داشته باشیم که اهداف دور و نزدیک جبهه را تعریف و تشخیص بداریم ، در انصورت شرکت نیرو های که بدور ان جمع شوند تا حدودی کار مشکل نخواهد بود .
ما طرفدار مبارزه متحد با نیرو های همسو ، ترقی پسند ، وطن خواه و صلح جو میباشیم و در گذشته در این بخش تلاش های را براه انداخته و کار های را انجام داده ایم . در طرح پیشنهادی شورای سراسری حزب وطن پیرامون برنامه ملی استقرار صلح در جمهوری اسلامی افغانستان امده است :
« وضعیت پیچیده کنونی و تداوم طولانی مدت جنگ در افغانستان ، علل و عوامل متعدد داخلی ، منطقوی و خارجی در ابعاد اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی دارد . بنابراین گذار از جنگ به صلح در کشور ما پروسه ای است پیچیده ، مغلق ، درازمدت ، پرفراز ونشیب و مخاطرات ، که میباید اگاهانه و توام با اقدامات و حتی مانور های ظریفانه از قبل سنجیده شده و بکار گیری افزار و وسایل کارا ( اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و نظامی ) سازماندهی گردد .
برای سازماندهی اگاهانه گذار از جنگ به صلح ، قبل از همه لازم وضروری است تا جنگ جاری ، هم چنان علل و عوامل داخلی ، منطقوی و جهانی ان تثبیت و تعریف شده ، سازماندهنده گان اصلی دو طرف ــ یا طرف های ان افزار و عوامل بکارگیری انان در این جنگ و دلایل بکار گیری این افزاربه وسیله انان ، تشخیص و جایگاه دولت جمهوری اسلامی افغانستان و سایر ساختار های سیاسی ــ اجتماعی در این جنگ و در پروسه گذار از جنگ به صلح تصریح گردد .»
جنگ جاری در کشور بدون توصل به مواضع ملی و اقدامات و تلاش های که بر منافع ملی استوار باشد ، راه حل دیگرینمی تواند داشته باشد . روی این اساس مبارزهبخاطر صلح به مثابه داعیه ملی نباید در محدوده ساختار های دولتی محسور و زندانی بماند . به عقیده ما نیرو های صلح پسند چه در داخل ساختار های دولتی و احتمالا مخالفین مسلح دولت ، سازمانهای اجتماعی ، احزاب سیاسی ، افراد با نفوذ ملی ، علمای جهید دین و بنیاد های مدنی که علاقمند به صلح و ارامش در کشور بوده و مخالف جنگ و ویرانی اند ، می تواننددر چوکات جبهه واحد بنام « جبهه صلح و تفاهم بین الا فغانی » بسیج گردند .این جبهه صدای صلح خواهی را در تمام کشور پهن نموده و راه ها و امکانات دستیابی به صلح و ارامش را جستجو میدارد .
هر چند در فضای ارعاب و ترس ایجاد شده توسط مافیایی جهادی و بی باوری و تبلیغات زهراگین میان گروه های ترقی پسند که موجب سطح نازل اعتماد متقابل گردیده است ، زمینه های نزدیکی و ایجاد یک جبهه واحد را تا حدودی تاریک ساخته ، ولی ایجاد چنین جبهه نا ممکن به نظر نمی رسد . در قدم نخست ما نیازمند احیایی اعتماد متقابل میان احزاب ، سازمان ها و گروه های سیاسی ، افراد و اشخاص ترقی پسند و جامعه مدنی ، در کشورهستیم. با توفیق در این امر ما یک بخش بزرگ کار را که اعتماد سازی است ، انجام داده ایم .
چرا ما طرفدار « جبهه صلح و تفاهم بین الا فغانی » هستیم ؟
لازم به توضیح نخواهد بود که گفته شود چار دهه است که در کشور ما اتش جنگ فروزان است . ویرانی ، انفجار ، انتحار ، قتل و کشتار ، داشته های مادی و معنوی و زیر ساخت هایاقتصادی کشور ما را از بین برده استو به همین دلیل هم است که ما به صلح نیاز داریم . تا زمانیکه صلح پایدار در کشور تامین نشود ، نه ترقی اجتماعی ــ اقتصادی میاثر است و نه هم ثبات سیاسی . در فضای صلح است که اولاد وطن از زمینه های مساعد تعلیم وتربیه سود برده ، اقتصاد ملی رشد کرده ، سطح درامد ملی بلند رفته ، تولید محصولات در داخل کشور رشد نموده، تجارت انکشاف کرده و وابستگی و دست نگری از بیگانه ها به سطح نازل پائین خواهد امد .
اگر افغان های وطن دوست برای مقابله با بحران کنونی به پا ایستاده نشوند و صدای صلح خواهی را بلند نکنند ، شاید فردا حضور امارت اسلامی ویا حکومت موقت دیگر این امکان را از ما گرفته باشد و ما نتوانیم صدای خود را بلند کنیم ویا شاید صدای صلح خواهی ما به جای نرسد .ما می توانیم این اهداف را در وجود نظام فعلی ، تکرار میکنم نظام فعلی و نه حکومت فعلی تامین نموده ، تکیه گاه دیگری غیر از مافیایی مذهبی برای نظام موجود به میان اوریم .
جنگ در کشور ما تحمیلی بوده و اهداف بزرگ غیر افغانی را دنبال میکند . مذاکرات بین الا فغانی در دوحه میان حکومت افغانستان و طالبان اجبارآ به تامین صلح نمی انجامد . زیرا این مذاکرات از یک طرف تقسیم قدرت را میان باند گروپ های جهادی ــ طالبانیدنبال می کند و از سوی دیگر عوامل خارجی این جنگ در مذاکرات بین الافغانی برطرف نشده ، بلکه برای فریب توده های بزرگ مردم ، نا دیده انگاشته می شود . ما معتقد هستیم که تفاهم بین الافغانی برای تامین صلح و مقابله با جنگ موثریت بیشتر دارد . زیرا این تفاهم هدف تقسیم قدرت میان گروه های متخاصم را دنبال نمی کند . این تفاهم می تواند در یک جبهه صلح و تفاهم بین الا فغانی سازماندهی شود که در قدم اول اتحاد وسیع نیرو های روشنگر و جامعه مدنی ، علمای جهید دین ، بزرگان قوم وافراد و اشخاص صالحدر دستگاه دولت را جذب و سازماندهی نموده و در قدم بعدی اتحاد وسیع توده های میلیونی را برای تامین صلح و تحکیم امنیت در قبال داشته و به تعمیق دموکراسی و دست اورد های دو دهه اخیر انجامیده و موجب گسست در نظام نمیگردد .
بر گردیم به عوامل و اشتراک کننده های خارجی این جنگ . با توجه به عناصر خارجی جنگ جاری در کشور و مناسبات متقابل میان انها و روکش مذهبی این جنگ که بحران مذکور را چنان پیچیده ساخته که تامین یک راه حل همه شمول ساده نبوده و نمیتوان با تقسیم قدرت به اقناع طرف های های در گیر پرداخت و معضله جنگ در کشور را پایان یافته پنداشت . در اینده جبهه صلح و تفاهم بین الا فغانی برای حل این معضل چار چوکات جستجو خواهد کرد که در پهلوی تامین منافع افغانستان ، منافع و خواست های کشور های دیگر در حدود امکان مدنظر گرفت شود .
از قبل می توان گفت که تاریخ انواع مختلف جبهات ، اتحاد ها و ایتلاف ها را در مقاطع مختلف زمانی بیاد دارد و ثبت کرده است . این جبهات مطابق شرایط و احوال انزمانموثریتویا عدم موثریت خود را ثابت ساخته و نمیتوان مانند نسخه اماده در شرایط تغیر یافته دیگر ، ان را تطبیق کرد . در گذشته نه چندان دور ایجاد جبهه شامل اهداف مرامیح.د.خ.ا بود که بعد از حرکت انقلابی هفت ثور به هر دلیل که بود ما نتوانستیم به اهداف مرامی خود وفادار بمانیم .
با توجه وضعیت نا منسجم فعلی نیرو های ملی ، روشن اندیش ، ترقی پسند و وطنخواه ، نمی توان توقع تاثیرگذاری بر پروسه صلح در کشور را داشت . برای تاثیر گذاری براوضاع در کشور و داشتن نقش در تامین صلح پایدار در کشور نیاز است که در نخست بخاطر تامین صلح در یک جبهه صلح وتفاهمبین الافغانیویا هر نام دیگریکه بران گذاشته میشود ، متحد شویم . برای تامین هدف فوق از اتهام بستن ها بر دیگران ، خود خواهی ها ، خود بزرگ بینی ها و برخورد های سلیقوی که در هر لحظهباعث از هم پاشیدن یک حرکت ملی خواهد شد ، پرهیز گردد . از تخریب همدیگر واز هر تلاشی که باعث تخریب مناسبات در داخل جبهه میگردد ، خود داری شود .
ما ارزو نداریم با موضوع جبهه زیر هر نام که باشد برخورد احساساتی و کلاسیک داشته باشیم . اگر ما واقعآ به این تصمیم رسیده باشیم تا راه بیرون رفت از بن بست فعلی را جستجو نمایم ، باید جهات و سمت کار وبحث خود را تعین و مطالب طرف بحث را محدود ساخته و از جر وبحث های زمان گیر بپرهیزیم . مفاهیم را تعریف کنیم و بدانیم به کجا میرویم .
جبهه باید اهداف از قبل تعین شده و تعریف شده داشته ، دستخوش ارزو ها وامیال ، خود خواهی ها و یک تازی های گروهی و فردی نگردد .
از ان جایکهجبهات ، ایتلاف ها ویا اتحاد سازمانهای سیاسی از لحاظ اهداف و وظایف شان با ساختار یا حزب واحد سیاسی تفاوت های چشم گیری دارند ، لذا اشتراک کننده های این چنین جبهات نباید در صددان شوند که از موقع وموضع استفاده ابزاری کرده در فکر تشکیل حزب واحد سیاسی از میان جبهه ،برایند. این امر بی اعتمادی را تقویه کرده و موجب فروپاشی جبهات و یا ایتلاف ها میگردد.
06 . 11 . 2020