فــــرید ســــــیاوش
روایتی از فصل دیگر
چه کسانی برای جنگ در کشور ما کفنِ می بافند و چرا تا آخر بافته نمیشود؟، شاید دستانی، بافته شده ها را باز کند؛ این مساله روایتِاز یونان باستان را در ذهنم شگوفان ساخت:
پنلوپه یکی از شخصیتهای منظومه اودیسه، اثر هومر شاعر بزرگ یونان باستان است. داستان او از این قرار می باشدکه در یونان باستان شاهدخت زیبا روی بود بنام پنلوپه که خواستگاران زیادی داشت. رسم برآن بود تا شوهر از درون مسابقات پیروز بیرون آید و پدرش مسابقهای ترتیب داد تا برندهٔ آن را به دامادی انتخاب کند. در این مسابقه اودوسئوس سرافراز بیرون آمد و با پنلوپه ازدواج کرد.
چندی بعد اودوسئوس به جنگ مشهور تروا رفت و سرانجام پس از پیروزی در آن جنگ در راه بازگشت به خانه کشتی این قهرمان بزرگ «ایتاکا» در جزیره «اوگوگیا» به صخره اصابت کرده در هم میشکند و ناچار به فرود در آنجا میشود. «وکالوپسو»، ملکه و الهه جزیره او را اسیر گرفته و هشت سال نزد خود نگاه میدارد تا با وی نرد عشق ببازد .
سالها خبری از اودوسئوس نبود. در سالهای غیبت او، پنلوپه بازهم خواستگاران فروان داشت و او خواستگاران خود را هر بار با زیرکی از خود ناامید میکرد. یکی از حیلههای معروف او این بود که شروع به بافتن کفن برای اودوسئوس کرد و به خواستگارانش وعده داد، هنگامی تصمیم به ازدواج خواهد گرفت که بافتن پارچه برای کفن اودوسئوس پایان بیابد. این درحالی بود که بافتن پارچه هیچگاه پایان نمییافت، زیرا او هرچه را روزانه بافته بودشبانه باز میکرد. این حیلهٔ او ۳ سال خواستگاران را منتظرنگاه داشت. پس از فاش شدن حیلهاش، شرط گذاشت با کسی که کمان اودوسئوس را خم کند، ازدواج کند. در همین زمان اودوسئوس باتغییر چهره و لباس برگشت شامل مسابقه شد شرط را بُردو صاحب همسر خود شد.
برماست تا پنلوپه و اودوسئوس جنگ و نیرنگ کشور خودمان را بشناسیم و دریابیم که چرا کفن جنگ در سرزمین ما بافته و دوخته نمیشود؛ صلح منتظر کدامین اودوسئوس باستان است. شاید هم ما به کارشیوهِ دیگری نیاز داشته باشیم؟؛ تا موفق شویم جنگ را کفن و دفن و عروس صلح را در آغوش گیریم!
روایت از تاریخ تمدن ویل دورانت، بخش یونان باستان گرفته شده است.