احمد سعیدی
مردم غور با بند بند وجودم با شما همدردم
هنوز خون ده ها هموطن نگونبخت و مسلمان ما در ولایت های هلمند، بغلان، بدخشان فاریاب و بعضی از ولایات دیگر نخشکیده بود که جنایتکاران تاریخ مزدوران این و آن در ولایت غور در زادگاهم دست به جنایت هولناک دیگری زدند. در حادثه انفجارغور تعداد ۱۸ نفر شهید و ۱۰۶ نفر زخم برداشته اند گفته میشود تعداد اکثریت شان زنان، اطفال و مردمان ملکی اند.
بعضی اوقات آدم سخت دلتنگ میشوم نمیتوانم کاری بکنم حتی اراده تصمیم گیری را نیز ازد دست میدهم نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم، اما برعکس با همه تهدید ها نمیتوانم ساکت بمانم. در اینگونه موقعیتها، که ده ها هموطن من بدون کدام گناهی شهید و مجروح شده باشند سخن گفتن و خاموش ماندن هر دو سخت است. با در نظرداشت این همه جنایات برایم نوشتن و سخن گفتن سختتر از همه چیز است که باید بگویم چون من باربار اعمال جنایتکاران را با شدید ترین الفاظ محکوم کرده ام از ناتوانی ها و نبود مدیریت سالم زمامداران فریاد کشیده گله و شکوه سر داده ام باز مجبورم امروز نیز حرفی بزنم و جملات، کلماتی بنویسم من نمیدانم چه بگویم که هم بار سنگین خاموشی را از شانه هایم بردارد برایم تسلی بخش نیست که تنها بگویم هموطن در غمت شریکم،گرچه اخلاقاً خوب نیست در مقابل این جمله عاطفیِ و قشنگ، سخن درشتی به زبان بیاورم یا موضع منفی اختیار کنم. اما واقعیت این است که این جمله تدبیری است برای رهبران کشور ما بخاطر گریز از بی کفایتی ها و از شریک شدن در غم کسی که خانهای آتش گرفته فرزند دلبندش کشته شده و مادر پیرش در نزدیکی آن خانه ویرانه نشسته اشک میریزد.
ما همه میبینیم زمامداران ما هم نگاه میکنند اما تنها همه و همه تماشا گر ایم، سرنوشت همه ای ما بجای رسیده که نمیدانیم برویم و با آتش بجنگیم با ترک محل نموده فریاد بزنیم؟ مرگ بر بی عدالتی ها مرگ بر ظلم مرگ بر استبداد و مرگ بر همه مزدوران زور و زر
از سوی دیگر متاسفم تعداد زیادی از ما چقدر در مقابل حوادث بی تفاوت اند نمیدانند پشت ویرانی افغانستان چه دستان کثیف قرار دارد همسایهای شرقی ما که غرق در فاجعه آفرینی در سرزمین ماست، باید بداند که این طوفان بزودی درب منزل شما را نیز دلقباب خواهد کرد.
باور دارم که دشمنان مردم افغانستان فکر میکنند با ترور انتحار و انفجار میتوانیم جو وحشت و خفقان را در افغانستان تشدید کرده و بالنتیجه مردم را نا امید و مرعوب سازیم. اما این شیوه استبداد هیتلری نمیتوانید جلو مردم غور و سایر ولایات را که تعداد زیادی از آنها عاشق سرزمین خویش اند وادار به دفاع از حاکمیت منفور طالبانی بسازید.
از سوی دیگر متاسفانه حاکمیت درمانده و بیچاره ما نیز در مقابل همچو حوادث خونین روی دو نقطه تاکید دارد و همیشه تکرار میکند. ( برای شهدا جنت الفردوس و برای زخمی شفای عاجل از خداوند میخواهیم ) باور دارم همه میدانند وظیفه یک حکومت تنها اظهار تسلیت گفتن و غم شریکی نیست، آوردن امنیت رشد، توسعه اقتصادی، ایجاد وحدت ملی و ده ها وظایف بنیادی دیگر بدوش حکومت است که فراموش کرده است.
روی همه رهبران داخلی و خارجی که در شعار ادعای حقوق بشری دارند سیاه باد
که همه جنایتها و خیانتها و تیره روزی ها را در افغانستان به چشم سر میبینند و میشنوند اما یابو وار دم برنیاورده و با مدیحه سرایی برای جنایت کاران حرفوی و حامیان شان و ادامه خدمت در باند های مافیایی مشغول خدمت گذاری اند. همچو آدم ها و همچو سیاستمداران از جنایتکاران جنایتکار تر اند چقدر درد آور است که تعداد زیادی از رهبران کشور های که خود را حامی حقوق انسانی و دمکراسی میدانند این همه جنایات را میبینند و میشنوند اما با سازشکاری خاینانهی که با جنایتکاران دارند خمی به ابرو نمی آورند. خارجی ها بدرستی میدانند که اکثریت مردم افغانستان
از توحش طالبان این نوکران زنجیری پاکستان خاطرات تخلی دارند. اما برعکس همین تبهکاران از طرف کشور های غربی حمایت و پشتیبانی میشوند باور دارم سیاست های نا عاقبت اندیشانه امریکا و رهبران کنونی افغانستان سرزمین ما را به مرکز بازی های شیطانی غربی ها و کشور های منطقه مبدل ساخته است که مردم بیگناه افغانستان هر روز عذاب میکشند و قربانی میدهند. خاموشی جهان به اصطلاح متمدن و سازمانهای حقوق بشری در برابر قتل های دستجمعی که توسط انتحار و انفجار تحمیل میشود چه حرفی برای گفتن دارند.
من به خون مردمان مظلوم و بی گناه افغانستان بخصوص جان باخته گان که در اثر حملات تروریستی در کشور عزیزم جان های خود را از دست داده اند سوگند میخورم که تا آخرین نفس در راه حقیقت گفتن و محکوم نمودن همه جنایتکاران چه اینجا و چه آنجا از پیکار باز نخواهم نشست.