علی رستمی

 

یادی ازواقعیتهای شش جدی 1358 خورشیدی

تحول شش جدی 1358 تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان به خاطرنجات مردم ،حزب وکشور به کمک قطعات محدودی قشون سرخ اتحادشوروی براساس اصول انترناسیونالیستی  کارگری به پیروزی رسید. شش جدی به نام مرحله نوین ملی و دموکراتیک  درحافظه تاریخی نهضت چپ دموکراتیک خلق افغانستان در کشورما ثبت میباشد.این پدیده به حاکمیت فاشیستی وخون اشام خفیط الله امین ودارودسته وی پایان بخشید.این روز به مثابه چرخش عظیم تاریخی برای اجرای تحقق اهداف حزب دموکراتیک خلق افغانستان  بعدازقیام هفت ثور درعرصه های سیاسی ، اقتصادی واجتماعی است. دراین مرحله بهترین ارزشهای مدنی ومترقی برای اعتلای کشور جامعه سردست وقابل اجر قرار گرفت. جامعه را ازتحقق اهداف انحرافی تنگ نظرانه فاشیستی وضد دموکراسی ملی  نجات داد. حزب واهداف متر قی قیام ثوردرجهت اصولی ان رهنمای و سوق داده شد. جامعه به سوی رشد وتحولهای مترقی بر شالودهی مرام ملی ودموکراتیک عملن مورد اجرا قرار گرفت. شوربختانه نسبت تبلغات زهراگین جهان امپریالیستی در راس امپریالیزم امریکا با هم کاری نیروهایسیاهی متحجر دینی ومذهبی داخلی وخارجی باکمک پاکستان ، عربستان،ایران وچین به راه انداختند، تا روند ترقی وانکشاف را بطی  و به ناکامی مواجه سازند.وصحن  فعالیتهای سیاسی ، اجتماعی واقتصادی را علیه حزب ودولت تنگتر ساخته  وحملات مسلحانه یی خودرا تشدید بخشیدند . بالاخره با تغییر سیاسی به سطح جهانی وخروج عساکر شوروی ازافغانستان ، دولت به تنطیمها جهادی سپرده شده که مرحله سیاسی جدید در زندگی مردم ما رونما کردید که تابحال مردم درد رنج وعذاب آن را  به سر می برند. آن اهداف توطیه آمیز ودسیسه کارانه یی  جهانی را که شش جدی خنثی ساخته بود شوربختانه دروجودمجاهدین بعداز سالهای 1992 و2001 درافغانسنتان عملی ساختند که تا به حال پس لرزه های آن ادامه دارد.

قوتهای نظامی شوری که براساس تقاضای دولت نوراحمد تره کی وحفیط الله امین صورت گرفته بود، به ساده گی شکال نه گرفت .مراحل پیچیده یی را درداخل وخارج کشورسپری کرده بود. بنابراین درموردشش جدی 1358و امدن قطعات نظامی اتحادشوری  به افغانستان  عبدالوکیل وزیر خارجه زمانی شادروان نجیب  دربخش چهارم فصل اول کتاب خودازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان درمورد اعزام قطعات شوروی   اقتباس از کتاب" چگونه ما به بیماری ویروس آ(هجوم به افغانستان) مبتلا میگردیدیم" مینوسید:" نویسنگان روسی ، درصفحات 301 و302 درباره صورت ملاقات ببرک کارمل ومعاون ک.گ.پ گربچگوف که درانزمان به اسم مستعار ولادیمیروف نامیده میشد، قبل از فرستادن قوای اتحادشوروی به افغانستان چنین مینویسد: " ولادیمیر هنگام صرف چای ، به طوری غیر مستقیم اشاره نمود که اگراوضاع ایجاب کند قوای اتحادشوروی به افغانستان اعزام خواهدشدو : ولادیمیروف" با لحن مجهولی افزورد" برای حمایت از مبارزه نیروهای سالم " کارمل حدس زد که" مهمان" غالبأ" باید ازمقامات عالیترتبه ک.گ.پ باشد وکوشش کرد اعتراض کند، اوگفت:" مکر ما نیز می توانیم ازعهده چنین یک کاری بدراییم. من در نامه ایکه به ادرس کمیته مرکزی کمونیست فرستادم ، خاطرنشان ساخته ام که به مجرد دعوت به قیام امین فورأ از طرف رفقای ما که اکنون درشرایط مخفی قرار دارند وهم از طرف توده های وسیع مردم که از وی متنفر استند، سرنگون خواهدشد، شما افغانهارا نمی شناسید من به شما اطمینان میدهم : مردم ما دیگر طاقت تحمل همچون یک ماجراجو ومستبد را نه دارد."

مهمان درحالیکه مطیعانه سرش را به علامت حرمت پایین می اورد گفت:«دراین هیچگونه شکی وجو ندارد رفیق کارمل ومن یکبار دیگر می خواهم تأکید کنم که این اخرین انتخاب ما خواهد بود ومابه ان، صرف درصورتی متوسل خواهیم شد که درک کنیم که وظیفه مذکور را به وسیله امکاناتکنونی نمی شود انجامداد . این درقدم اول،درقدم دوم ، ولواگر به قلمرو افغانستانبعضی از قطعات نظامی اتحادشوروی داخل هم شوند، انها درانجا صرف، طی مدت تغیر حاکمیت باقی خواهد ماند. به مجردی که اوضاع ثبات بیابد، قوا فورأ به نقاط وضع الجشی دایمی خویش دراتحادشوروی برمیگردد"

 پس از ملاحظه قیافه گرفته خاطر لیدر اینده افغانستان " رفیق ولادیمیروف" سخنان خودرا با نقل قول از گفته های بزرگان مستدلترساخته ، افزود:" باور کنید رفیق کارمل ، رهبری اتحادشوروی قبل از اتحاد چنین یک فیصله یی ، اوضاع را دقیق وهمه جانبه مطالعه نمود، وبالاخره به این نتیجه رسید که هرخطا به معنی مغلوبیت انقلاب ثور وازدست دادن افغانستان به مثابه یک دوست ومتعاقبأ حضور نیروهای امپریالیزم درکابل خواهد بود. حین اتخاذ تصامیمی ما ملحوظات فوق را درنظر داشتیم"

کارمل درحالیکه چشمان قهوه رنگش به شدت به طرف " مهمان" می دیدند گفت:" شما در باره ان فکر کرده اید که اگر من همزمان با تانک های اتحادشوروی وارد وطنم شوم ودرراس دولت قرار

بگیرم ، مردم افغانستان با کدام دیده به من خواهد نگریست».

همچنان وکیل می افزاید :« ببرک کارمل بعد از به قدرت رسیدن همزمانش با قوای اتحادشروی درافغانستان ازاولین روزهای زمامداری خود رنج بی پایان وکشندیی می کشید وخودرا زیر شکنجه وجدانی احساس مینمود . زیرا اثرات این اشنباه تاریخی را که بالای شخصیت وی سایه انداخته بود به خوبی درک مینمود وازان اگاهی داشت.»

 با این همهمسوولیتهای پر خطیر ببرک کارمل غرض ترقی واعتلای کشور ونجات مردم از زیر ساطور امین و وپایان قطع خونریزی این ریسک بزرگ را قبول کرد.

 چنانچه زمانی مردمازجمله خبرنگاران داخلی وخارجی ازشادروان ببرک کارمل پرسش به عمل میاوردند که ایا خودت شخصن از عساکر اتحادشوروی دعوت کردید تا به افغانستان بیایند وی درجواب میگفت:" ما انها را دعوت نکردیم که به افغانستان بیایند، بلکه انها زمانیکه ما درتبعید بودیم ازما دعوت به عمل اوردند که به افغانستان برویم".

 بلی چنین واقعیتها سرگذشت امدن قوتهای شوروی درافغانستان است کهواقعیت های آن از ذهنها پنهان است. شادروان کارمل شگوفانی وطن ومردم را ازاغاز قیام هفت ثور می خواست، اما عمال رهبری غیر معقول و غیر اصولی رهبران مرحله اول  با سردمدار یحفیظ الله امین خون اشام که خلاف  شرایط و درک توده ها  از  تحقق  ارزشهای دموکراتیک درافغانستان  استفاده کرد بی اعتمادی دولت ،حزب ومردم شروع شدوازهم گسلید . برای اینکه ذهن مردم عملن  برای پذیرش این مولفه ها   اماده  نه بود ومردم انرا خلاف سنت وایین عقیدوی خود میدانستند.  تاریح نشان داده هرنوع خواست واهداف که اگر به نفع صدفیضد مردم باشد ومردم انرا  درک نه نمایند و  خلاف باورهای شان باشد نمی پذیرند.  درجامعه بحران بی اعتماد میان قدرت ومردم بوجود میاید. انرا ما درعمل حس کردیم، دیدیم و تا بحال ازان رنج می بریم. البته نقش نیروهای  جهادی که درزمانداوود به پاکستان فرار کرده بودند ؛وبرای خود حزب وگروپ نظم نهادند.  توسط سازمان استخبارات پاکستان و کشورهای غربی درراس امریکا مسلح شده وتربیه نظامی دیده بودند ،به افغانستان گروه گروه اعزام میداشتند، دست بالای دارند. دراین خونریزی ورنج  ودرد مردم چه  بعداز قیام ثور و چه بعداز به قدرت رسیدن نقش مضاعف دارند.

رستمی 5جدی 1399 خورشیدی

 

 


بالا
 
بازگشت