عثمان نجیب
اول توسط مجاهدین و آی اس آی و بار دوم به اساس خیانت مستقیم کرزی امنیت ملی ما را از بین برده بی ارزش ساخت.
یادی از سال ۲۰۰۳ در وزارت دفاع ملی افغانستان خیانت های ملی حامدکرزی
در انجام جاسوسی های آگاهانه و غیر آگانه یی او سبب همه بدبختی های وطن شد.
پیشا ورود به متن کمی روشنی در مورد پیشنیه ی خدمات جاسوسی می اندازیم.
این معلومات ها به اساس مراجعه ی من به ترجمه ها و تفسیر های معتبر قرآن کریم و احادیث و معلومات منتشره در ویکی پدا، آموزه های خط به خط موجود تجارب و مطالعات ذهنی من و تعریف هایی از برداشت ام در تئوری های این خدمات اند که یا انسان را همیشه به گودال سر افکنده گی خجلت می برند و یا هم او را الگوی افتخار می سازند. خوشا به انسان هایی که به پیش گاه خدا و رسول خدا و مردم و وطن خود سر افراز اند. آرزو دارم که همه ی ما از این امتحان خطیر زنده گی سر بلند بیرون آییم.
جاسوس از ریشه عربی «ج ـ س ـ س» و صفت مشبهه بر وزن «فاعول» است. شماری از واژه پژوهان، «جسّ» را در اصل به معنای لمس چیزی با دست (مانند گرفتن نبض ) برای کسب آگاهی لازم، دانسته و برخی آن را فقط تفحص نامحسوس معنا کردهاند، همچنین تجسس که در زبان عربی به ویژه عربی معاصر معادل جاسوسی است، از این ریشه است. این واژه در لغت به معنای آگاهی جستن از اخبار و اموری عمدتا پنهان آمده و اغلب کاربردی منفی دارد.
اصطلاح جاسوسی در حوزه ی حقوق و روابط بین الملل، حقوق جزای خصوصی و جرم شناسی کاربرد دارد و فارغ از پارهای اختلافات جزئی، به کسب اطلاعات محرمانه ی نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش عناوین غیر واقعی، با قصد ارایه به بیگانه گان و عمدتن متخاصم تعریف شده است.
جاسوسی در گذشته با شیوه های ابتدایی و اغلب در حوزههای نظامی و سیاسی صورت میگرفت؛ اما امروزه با تغییر ماهیت تهدیدها، شیوهها و حوزههای جاسوسی نیز تحول و توسعه یافته است.
جاسوسی از پیشینه ی تاریخی بسیار دیرینی برخوردار است و متون بسیاری بر باستانی بودن آن گواهی میدهند. گزارش های تورات درباره ی اتهام جاسوسی به برادران یوسف علیهالسّلام پس از ورود نخستین آنان به مصر، جاسوسان دوازده گانه بنی اسرئیل از سوی موسی علیهالسّلام برای شناسایی سرزمین کنعان و روانه شدن جاسوسان یوشع به شهر اریحا از آن قبیل اند.
اتهام برادران یوسف علیهالسّلام در پارهی منابع تفسیری نیز تصریح و آیه ی ۷۳ سوره ی یوسف را اشاره به آن دانسته اند.
در تاریخ اسلام نیز نمونه هایی از جاسوسی هنگام غزوه های پیامبر اکرم صلیاللهعلیه وآلهوسلّم با مشرکان گواه فرستادن افراد و گروه های تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و به دست آورن گزارش اوضاع دشمنان اند. هم چنین گزارش هایی از شیوه های حفظ اسرار محرمانه و برخورد با جاسوسان دشمن، در سیره ی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اوضاع گوناگون جنگی و مرتبط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و... گزارش شدهاند.
واژه ی جاسوس در قرآن به کار نه رفته و هیچ معادل صریحی نیز برای آن در قرآن یافت نه میشود. مفسران در بیان مصادیق خیانت و نیز تولّی نسبت به دشمنان با استناد به پارهای شان نزولها به این موضوع اشاره کردهاند. مثلن خیانت ابولبابه ی انصاری در سال پنجم هجرت و هنگام غزوه ی بنی قریظه یا خیانت جاسوسی حاطب بن ابی بلتعه در سال هشتم هجرت و یا هم جاسوسی به اساس فقر که فقرای انصار به یهودان مدینه در بدل گرفتن مواد خوراکی و کشاورزی انجام می دادند.
با وجود چنین صراحت ها و حتا استفاده ی حضرت سلیمان پیامبر از هد هد و پرنده های دیگر برای خبر رسانی استفاده می کرده و مرتبط دانستن آیه ی نهم سوره ی مبارکه ی احزاب از خیانت و جاسوسی همسران نوح علیه السلام و لوط علیه السلام، مدارک پیشینه ی دقیقی از آغاز کار جاسوسی در جهان امروزی آن گونه که بتواند ذهن تشنه به آگاهی بشر را سیر آب کند در دست نیست. اما در حد اقل مطالعات اسلامی و تجارب روز مره می یابیم که بشر فطرت جاسوس پرور داشته و از آن برای سمت و سو دهی تصامیم خود سود می جوید. سخن چینی، انتقال خبر این و آن به یکی دیگر و عطش فرو نه نشسته ی آگاه شدن از پلان و حتا افکار و ضمیر دیگران خود نوعی اشتیاق به جاسوسی است. تناسب این اشتیاق بسته گی به درجه ی علاقه و ارتباط آن به خود شخص دارد.
ابتدایی ترین گونه های جاسوسی فطری انسان گوش کردن پنهانی سخنان اهل خانه واده است که از عقب در ها و یا استراق سمع به هر نوعی صورت می گیرد و به خصوص که آن سخنان بسته گی به شخصیت یا سرنوشت خودش باشد.
نوع علنی جاسوسی طرح سخن ها گفته هایی غیر مستقیم است که جاسوس با همه گانی سازی و یا خصوصی سازی آن ها معلومات مورد نیاز خود را از همه و یا از یک شخص خاصی به دست می آورد، حتمی و الزامی نیست که خود شخص جاسوس بین دو نفر باشد. این دو نوع جاسوسی را (خود آگاهی دفاعی) می نامند که فروعات گونه گون و منطبق به نیاز زمان داشته و قابل تغیر اند. گاهی اتفاق می افتد که تمام خانه واده یا برای یک نفر یا علیه یک نفر از خانه واده جاسوسی کنند و این نوع جاسوسی را ( برحذر داشتن ) می نامند. هدف جاسوسی بر حذر داشتن، توجه و مواظبت منحصر به خانه واده و قوم و تبار یا گروه خاص دارای منافع مشترک است و نه می گذارند تا کسی از اعضای آنان به نادانی و به اثر طرح یک پلان دشمنانه در چاله یی بیافتد و یا موردی سر زند که منافع عمومی شان را ضربه بزند و این نوع جاسوسی ها به هیچ عنوانی مبانی دشمنی نه دارند مگر این که اختلافی بروز کند.
جاسوس خودی نادان:
نوع دیگر و خطرناک جاسوسی کسب معلومات از افراد ساده انگار میان مردمان دارای وجوهات و منافع مشترک است. در این نوع جاسوسی ها از ساده گی و عدم آگاهی یک عضو یک گروه معلومات های خود نا خواسته یی را از وی کسب می کنند که سبب بروز درز اسرار شده و در نتیجه موجبات ژیان های غیر قابل پیش بینی در تمام عرصه ها به گروهی می شود که آن عضو ضعیف و ساده لوح شان بر آن ها وارد کرده است. این نوع جاسوسی ها را ( جاسوسی نادان خودی ) می نامند که خیانت نیست و حماقت است.
جاسوس خودی خاین:
در جاسوسی های منجر به خیانت های خودی که از جانب یک عضو دارای منافع و طرح مشترک صورت میگیرد، جانب مخالف حد اکثر معلومات راز ها را از آن عضو خاین و پنهان گرفته و در بعد ها خود او را نیز یا طعمه ی مرگ می کنند و یا به اعمالی متوسل می شوند تا گروه مقابل به ساده گی بداند که فلان عضو شان خاین بوده است.
جاسوسی با سیر روزگاران دور تا امروز پخته گی های زیادی داشته و ویران گری های بی حد و حصر.
جاسوسی در ادیان ابراهیمی:
ادیان سه گانه یی که به ابراهیم علیه السلام نسبت داده می شوند هم خبر رسانی و جاسوسی را به نوعی و تعبیری معرفی و مجاز می دانند و بحث طولانی دارد.
جاسوسی تمام کارگاه روم قدیم و از قرون ۱۸ و ۱۹ و از فراعنه تا رامسس ها و از گذشته های دور سلطه گرایی دودمان عشیره ی انگلیس تا امروزی که ملکه ی انگلستان حکم روایی دارد را درنوردیده است و ملکه الیزابت اول اساس گذار خدمات جاسوسی انگلیس که حالا جهان را در کف دست دارد و طراح بزرگ جنایات ویران گری در جهان است.
دست گاه های جاسوسی به همان تناسب که محافظ منافع ملی و کشوری خود ها هستند چندین مرتبه زیاد تر بی رحم تر و ویران گر تر نسبت به اهداف و کشور های مورد حمله ی شان می باشند.
معلومات و آگاهی های به دست آمده از پژوهش های پژوهش گران گواهی بر آن دارند که تشکیلات منظم جاسوسی و اطلاع گیری از روم باستان سر بلند کرده اند.
پهنای جاسوسی رسمی دولت ها از ابتدایی ترین نوعی فعالیت دی روز آنان به یکی از نهاد های دارای امکانات، فن آوری ها و صلاحیت های بی حد و مرز امروزه تبدیل شده اند. در
مؤفقیت های دست گاه های دیگر بسته گی به نوع و تعداد ظرفیت های انسانی خاین به کشورها و منافع ملی آنان دارد که در استخدام خود گرفته اند.
عصر مدرنتیه یی که حالا همه به آن می بالند، اوج مؤفقیت دنیای جاسوسی و خیانت خودی ها به منافع خود شان است که خفت بار بدترین نوعی جاسوسی شمرده می شود که حتا به خود جاسوس خاین هم کشنده تر است.
این نوع جاسوس ها به ذرایع مختلف استخدام می شوند و غم بار ترین نوع آن در کشور هایی رخ می دهند که غربی ها به آنان نام اجباری جهان سوم داده اند.
استخدام جواسیس یا همان ستون پنجم در جهان سوم بر اساس اسناد بدنام کننده صورت می گیرد.
جاسوس ها در کشور های اسلامی بیش تر بر اساس پیشکش های گناه آلود غافل گیر کننده ی هم آغوشی با زنان و دختران به دام می افتند.
در کشور های غربی که هم آغوشی با زنان و حالا هم جنس بازی ها معمول است، عین عمل با روش های دیگر انجام می شود.
اما استخدام جواسیس در سطوح بلند دولتی و کشوری از حرفه های به شدت پیچیده، اختیاری و گاهی هم اجباری است. در این نوع استخدام ها حتا برای از هم گسیختن سیستم ساختار جغرافیایی کشور سود برده می شود. چنان حالات زمانی پیش می آیند که نفوذ جاسوسی در سطح مقامات عالی و تصمیم گیرنده ی کشور ها به وجود رهبری کشوری کشور ها رخنه می کنند.
شما در ادامه ی این سلسله می خوانید که غرب چیگونه توانست با مرگ مرموز و پی هم چند رئیس جمهور از بریژنف تا اندروپوف و چرننکو اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی را از هم متلاشی کند.
افغانستان در طول تاریخ ادارات و دفاتری را به نام داروغه، هرکاره باشی، ضبط احوالات، مصئونیت ملی،استخبارات دولتی، اگسا، کام، خدماتاطلاعات دولتی، وامنیت دولتی داشت.
کارکنان آن ادارات را به نام مخبر، خفیه، راپورچی، احوالبر، خادیست یا امنیت مینامیدند.
پادشاهان و حاکمان افغانستان فعالیت استخباراتی دولت را برای حفاظت پادشاهی خود استفاده کرده توسط آن ها مردم را تهدید محبوس و یا به قتل رسانیدهاست.
عبدالرحمن خان و نادرشاه، و ظاهر شاه استخبارات خود را داشتند
و به همین شکل در دوره ی سلطنت امیر حبیبالله خان، امیر امان الله خان و امیر حبیب الله خادم دین رسول الله استخبارات افغانستان تا زمان صدرات داود خان زیاده بالای مخالفین داخلی فعال سرویس
های خارجی ضعیف داشتند. در زمان
داودخان استخبارات افغانستان کار را بالای پاکستان آغاز کرد.در سال ۱۳۵۷ دولت وقت با همکاری اداره ی کا گی بی ریاستی را به نام اگسا تأسیس نمود.
در۱۶ سپتامبر ۱۳۵۸ اگسا به کام و در ۶ جدی سال۱۳۵۸ کام به خاد تبدیل گردید که صرف برای حفاظت دولت بودهاست سپس به وزارت امنیت دولتی ارتقاء و در سال ۱۳۷۲ منحل شد.
موقعیت تقرر شادروان یعقوبی در پست وزارت امنیت ملی و بعد ها ناکامی های منجر به مرگ رئیس جمهور و سکان دار قبلی وزارت امنیت و مرگ خود شادروان یعقوبی مواردی اند که درخش های بعدی خواهید خواند.
د دلایل فراوانی برای انحلال و بی خاصیت سازی امنیت ملی فراوان بود که دوبار عمدن توسط آمریکا به وسیله ی پاکستان صورت گرفت. در مرتبه ی دوم ویرانی، امنیت ملی علاوه بر عوامل خارجی نقش بارز شخص حامد کرزی به عنوان جاسوس و دست نشانده ی آشکار پاکستان و آمریکا با خود داشت و دارد.که سال ها زمان بر است تا به حال خود برگردد. آن هم
این دلایل عبارت اند از :
_ هراس از ظرفیت های بلند مانور مخفی امنیت ملی افغانستان .
_ انتقام از اقدامات باالمثل و گاهی مستقلی که پیشا قدرت گیری مجاهدین به پاکستان وارد شده بود.
_ دست رسی بدون چون و چرا و بلامانع (آی اس آی) به سر ساخت ها بای گانی و اسناد فوق سری امنیت ملی افغانستان.
_ دست آزاد گذاشتن پاکستان توسط رهبران مجاهدان مستقر در پاکستان برای تخریب واز میان بردن همه گونه هایی از فعالیت و مستندات امنیت ملی ما.
_ نه بود تجربه ی کافی حکومت داری توسط مجاهدین و کم اهمیت پنداشتن موازات مرتبط به حیاتی خدمات استخباراتی.
_ سلب صلاحیت مانور کادر های مجرب و ورزیده ی بازمانده از دولت و حاکمیت حزب و دولت به رهبری شادروان دکتر نجیب الله هر چند بیش تر شان در وظیفه ابقاء شده بودند، ولی مانند سلاح های بدون گلوله و ماشه برای فیر کردن.
_ بحران رهبری و نه بود تجربه ی کامل رهبران و صاحبان صلاحیت دولت جدید و حتا عدم اطاعت قسمی زیر دستان شان از اوامر آن ها.
_ نقش ویران گر ایران و سی آی ای در پهلوی پاکستان برای از میان برداشتن امنیت ملی ما و گذاشتن دست باز رسیدن به آنها بدونکدمسر وصدا یا واکنش از سوی دولت مجاهدان و شمار دیگری از دلایل.
_سال ها زمان بر است تا امنیت ملی ما به حال خود برگردد آن هم در صورتی که یک حکومت مقتدر و مستقل و دل سوز حاکم شود که بعید است.
سال ۱۳۷۱ اوایل حکومت اسلامی به منظور ملاقات با محترم یونس قانونی در قصر دارلامان رفتم، ایشان اول به عنوان رئیس عمومی امور سیاسی اردو و کمی بعد هم از جانب قهرمان ملی مکلفیت نظارت از وزارت دفاع را عهده دار بودند.
داخل دفتر شان شده و رسم تعظیم به جا آورده، دیدم آقای قانونی عقب میز کار شان نشسته و چند تن دیگر در حالی بالای چوکی ها و مقابل آن ها نشسته اند که گویی به کدام رستورانی و یا محفلی نشسته و حتا برخی های شان جراب های شان را کشیده بالای چوکی ها خرام کرده اند.
من بار ها و در اوج حاکمیت قانون و نظم به قصر رفته و خاطرات زیادی از آن جا داشتم بسیار ناراحت شدم. همان جا به یادم آمد که مدتی بیماری ملاریا داشته و به بیمارستان سپاه ارتش مستقر در کندهار زیر معالجه بوده، بعدن طبق توصیه ی هیئت محترم گروه صحی اردو به مرکز منتقل و در آکادمی علوم طبی تحت معالجه قرار گرفته و پسا مرخصی خدمت محترم ذبیح الله زیارمل رئیس عمومی امور سیاسی رفتم، از پذیرفتن من به حضور شان هدایت دادند تا دوباره به کندهار برگردم و در بازگشت همراه کاروان لشکر هشت من را به کدام وظیفه ی جدیدی
می گمارند. از نزد شان اجازه ی برگشت گرفته و با ادای رسم تعظیم معذرت خواهی کردم که به نسبت بیماری با لباس ملکی خدمت شان رفته بودم. از نزد دگروال هوایی محترم عبدالمالک خانمنصب دار و انسان با شخصیت و مناعت انسانی و رئیس محترم دفتر مقام ریاست عمومی امور سیاسی اردو خدا حافظی کردم تا روانه ی خانه و بعد کندهار شوم.
دهلیز های قصر فضای آرام و پاک و دلنشین و سکوت معنا دار و معرف نظم عسکری داشته و فرش های قرمز آذین بندان بیش تر آن ها شده بود. هنوز دهلیز را ختم نه کرده بودم تا به طرف نردبان ها بپیچم که آواز محترم عبدالمالک خان من را به سوی شان متوجه ساخت. برگشته و خدمت شان رفتم، پرسیدم هدایتی دارند؟
در کمال تعجب و بی باوری فرمودند، رئیس صاحب عمومی هدایت داده اند تا مو های سر تان را اصلاح کنید. من عذر بیماری را پیش کرده و گفتم همین که از وزارت بیرون شدم این امر را به جا می کنم و خندیدم، دلیل خنده ام را جویا شدند، گفتم معاون فرقه ی هشت بعد ها ( رئیس اوپراسیون مقام وزارت دفاع ) هم از عقب کلکین دفتر شان من را صدا زدند، وقتی خدمت شان رفتم گفتند ( ضابط صاحب عاجل مو هایته اصلاح می کنی و به مه اطمینان میتی ) رئیس محترم دفتر فرمودند ( هدایت همی اس که سلمان وزارت و ده دفتر ما مو های ته اصلاح کنه و مه گزارش بتم سلمان را خاستیم ) چاره یی جزء اطاعت امر نه داشته و قبول کردم اما در ذهن من آمد که چرا؟ چنین امری را مستقیم به خودم نه کردند. سلمان محترم رسید و چنان تدابیری برای رعایت پاکی و نظافت و جلوگیری از ریزش مو گرفتند که گویی ساختمانی را بتا می کنند. من هم بر سبیل عادت و هم بر اساس خجالت هی معذرت خواسته می رفتم تا کار اصلاح مو ختم و با ارایه ی گزارش توسط محترم عبدالمالک خان اجازه ی رفتن به من داده شد.
در همین فکر بودم که جناب قانونی ایستاده شدند تا پرده ی دفتر شان را درست کنند و چیزی نه یافتند می خواستند از میز استفاده کنند، من مداخله کرده و گفتم بگذارید این دوستان درست کنند.
آقای قانونی سخن بسیار سنجیده و جواب قانع کننده داده و گفتند:
( ما کابل آمدیم و فکر می کردیم زودتر به فرهنگ اداره و منجمت و زنده گی شهری عادت می کنیم، اما بر عکس دگرا مثل ما شدن.) من گفتم این قانون تکامل جامعه حکم فلسفی اثر گذاری پدیده های جدید بر پدیده های کهنه است. همان پرده را من و قانونی صاحب درست کردیم، اما انانی که آن جا لمیده بودند خمی به ابرو نیاوردند.
این نا رسایی ها در تمام عرصه های مدیریتی و از جمله امنیتی وجود داشت.
در دور پسا مقاومت چنان تغیراتی را احساس کردم و به قول مولانا که مه پرس.
هم زمان با تحویل قدرت از نظام گذشته به نظام جدید بود که تا امروز هیچ اداره و تشکلی از قانون مداری و ملی اندیشی و وطن پرستی به وجود نیامد. کما این که نیرو های مسلح جان کف ما همچنان در سنگر ها برای ارزشی می جنگند و شهید و زخمی و معلول معیوب می گردند که بی ارزش ترین ها در رهبری شان قرار دارند.
ادامه دارد...