مهرالدین مشید
امریکا و پاکستان در پشت صحنه درگیر یک بازی خطرناک برضد مردم افغانستان
چرا جهان بویژه امریکا در برابر لانه های تروریستی در پاکستان سکوت کرده است
تمامی کشور های جهان بویژه آمریکا خوب می داند که تمامی رهبران، مراکز و پایگاه های هراس افگنان در خاک پاکستان است و بیش از هفتاد گروۀ تروریستی به نام های گوناگون و اما به اهداف معین تحت نظر مستقیم نظامیان این کشور قرار دارند. این گروه ها به کمک مالی عربستان سعودی و سایر کشور ها بوسیلهء نظامیان پاکستان آموزش داده می شوند و تمویل و تجهیز می گردند. فعالیت های بیشتر این گروه ها از سوی آی اس آی کنترل و مدیریت می شود. طالبان نیز مانند تنظیم های جهادی پیشین دفتر هایی زیر نام « دفتر ارتباط» دارند که روابط نظامی و فعالیت های آنان را لحظه به لحظه به نظامیان پاکستان تنظیم می نمایند. این دفتر ها روزانه گزارش های فعالیت های انتحاری و انفجاری و تهاجمی طالبان را به نظامیان پاکستان و آی اس آی ارائه می کنند. همین اکنون به کمک نظامیان پاکستان روزانه و شبانه ده ها موتر پراز سلاح و مهمات از سرحدات شرقی کشور در مسیر خط دیورند از انگور هده تا چترال، گنداب، انگو، سپینه شگه تا پاره چنار عبور کرده و از آنجا به داخل افغانستان منتقل می شوند. سرعت اکمالات طالبان بوسیلهء نظامیان پاکستان به مراتب سریع تر و منظم تر از نیرو های دفاعی افغانستان است.
نظامیان پاکستان بی خبر از حکومت ملکی پاکستان در هر زمانی با توجه به شرایط روند تهیه و تدارکات طالبان را تسریع بخشیده و یا بطی می سازند. چنان که نظامیان پاکستان در این روز ها با شتاب تر از گذشته طالبان را اکمالات می کنند و از همین رو جنگ بیش از هر زمانی تشدید یافته است. سخناناخیر محسن داور یکی از رهبران جنبش پشتون و عضو مجلس نماینده گان این کشورمبنی بر این که همزمان با آغاز گفت و گو ها میان حکومت و طالبان فعالیت های تروریستی و مراکز آنان در وزیرستان افزایش یافته است، گواه بر این ادعا است. از همین رو شماری رهبران پشتون آن سوی سرحد مانند، ختک از احتمال یک جنگ ویرانگر و به تشنج رفتن اوضاع قبایل سخن گفت و دست نظامیان پاکستان را در آن دخیل دانست. رهبران سرحد می گویند که نظامیان پنجابی زیر چتر گروه های تروریستی این منطقه را به مرکز سربازگیری تروریستان بدل کرده اند و تا کنون صدها تن از آنان یا کشته شده و یا در صورت مخالفت در زندان های نظامیان بسر می برند. از این رو رهبران سرحد نظامیان پاکستان را عامل مداخله در افغانستان می خوانند.
در همین حال نظامیان پاکستان بخاطر پنهان کردن مداخله های شان در افغانستان و تحریف افکار جهانی دست به توطئه زده و با راه اندازی حمله های انتحاری و انفجاری در داخل پاکستان، افغانستان را متهم به مداخله در پاکستان می نمایند. نظامیان پاکستان که بقا و منافع شان را در جنگ می دانند وهر از گاهی که حرکت های صلح خواهانه در منطقه جان میگیرد. آنان با همان سرعت با راه اندازی فعالیت های تخریب کارانه و تشدید جنگ ها به تخریب آن می پردازند. چنان که آنان پس از امضای توافقنامۀ امریکا با طالبان در دوحه جنگ در افغانستان را بوسیلۀ طالبان و سایر گروه های تروریستی تشدید بخشیده اند.
این در حالی است که جهانیان بویژه آمریکا از این موضوع آگاهی کامل دارند و اما در برابر این جنایت نظامیان پاکستان سکوت کرده اند. از همه بیشتر سکوت آمریکا در برابر این واقعیت تلخ برای مردم افغانستان شگفت آور است. زیرا آمریکا زمین و هوای افغانستان را تحت نظر داشته و آنها را در کنترل خود دارد. نظامیان آمریکایی در افغانستان از طریق دستگاه های پیشرفته ای که در اختیار دارند، به خوبی میتوانند آمد و برگشت موتر های نظامیان پاکستان را تحت کنترل داشته باشند؛ اما با این هم چنان لب به سکوت نهاده اند که گویی هیچ نمی دانند. از همین رو مردم افغانستان به همان اندازه که نظامیان پاکستان را مسوءول جنگ افغانستان می دانند، به همان اندازه آمریکا را نیز و معتقد اند که هر دو کشور در پیوند به افغانستان سازش پنهانی دارند. کمک های بیشتر از ۳۴ میلیارد دالری و تحویلی سلاح به ارزش ۷ میلیارد دالر گواهء آشکار بر این موضوع است.
هرچند امریکا گاهی پاکستان را تحت فشار های مالی قرار داده و اما بسنده نبوده است که در موضع گیری تروریست پروارانۀ پاکستان تغییرات جدی را به بار آورد. چنانکه دروازۀ قرضه دهی را به روی پاکستان مسدود کرده است و همین اکنون به گفتۀ کارشناسان اقتصادی پاکستان بیشتر از ۶۴ درصد درآمد ناخالص ملی پاکستان در پرداخت قرضه ها و سود آنها می رود. پیش از این میزان پرداخت قرضه ها و سود پاکستان ۸۴ درصد بود که در نتیجۀ کاسته شدن از بخشی بودجۀ ارتش این کشور، این رقم به ۶۴ درصد کاهش پیدا کرده است. پاکستان مشکلی دیگری هم با امریکا دارد که موضوع اتومی این کشور است و هنوز این کشور از صدمه رسیدن به سلاح اتومی خود بوسیلۀ امریکا اطمینان کامل ندارد. به گونۀ مثال؛جان کری دردوره اول اوبا ما رئیس کمیته ای روابط خارجی سنا بود. رسانه های پاکستان گفت و گو های او را با جهانگیر کرامت افشا کردند که وی برای پاکستان گفته بود، هرگاه امریکا برای پاکستان اطمینان بدهد که دیگر مزاحم دستگاۀ اتومی این کشور نمی شود. پاکستان حاضر است که یک تروریست را هم اجازه ندهد که وارد خاک افغانستان شود. کری با شنیدن این سخن نشست را بدون پاسخ ترک کرده بود. از این سخن کرامت فهمیده می شود که تروریستان ابزاری برای حفظ دستگاۀ اتومی پاکستان هستند. پس به این نتیجه می رسیم که امریکا و پاکستان در پشت صحنه زیر نام مبارزه با تروریزم سرگرم یک بازی خطرناک و دشوار و پیچیده اند که ممکن از نظر امریکایی ها رسیدن به هر نوع نتیجه قربانی ای کمتر از مردم افغانستان را نمی خواهد. با تاسف که حکومت و مردم افغانستان در بازی با امریکا و پاکستان همدست نیستند و هرکدام می خواهند جدا جدا توپ را به هدف بزنند و اما حکومت و مردم پاکستان شامل ملا و طالب و نشنلی، پیپلی، مسلم لیکی، جماعتی و جمعیتی آن در بازی با امریکا یک دست اند و این بزرگ ترین راز موفقیت شان است. از این گفته ها پیدا است که چرا امریکاجرات نمی کند تا بسته شدن لانه های تروریستی را به این کشور مطرح نماید.
این وابستگی پس از آن آغاز شد که شوروی به افغانستان تجاوز کرد و آنسوی سرحد به مرکز مقاومت برضد تهاجم شوروی بدل شد. جهاد مردم افغانستان برضد شوروی برای آی اس آی پاکستان فرصت مداخله در امور افغانستان را داد. فرسایشی شدن جهاد افغانستان و نیازمندی مجاهدین به سلاح و تجهیزات سبب وابستگی آن ها به نظامیان پاکستان گردید.هرچند مبارزات مردم آن سوی سرحد پیشینهء زیادی دارد و مقاومت این مردم در برابر مغل ها که در اشعار خوشحال ختک بازتاب بافته گواهء روشن بر استعمار ستیزی این مردم است. به همین گونه مبارزات عدم تشدد خان غفار خان در برابر انگلیس و مجاهدت های مسلحانهء هپی فقیر در برابر انگلیس شهرت فراوان دارد و انگلیس نتوانست او را سرکوب کند تا آنکه در سال ۱۹۶۵ به گونهء مرموز وفات کرد. پس از تشکیل پاکستان خان غفار بخاطر مخالفتش برای پیوستن با پاکستان زندانی شد و تا آنکه پس از کودتای ضیاالحق از زندان رها شد. با تاسف که اکنون آنسوی سرحد به مرکز فعالیت های هراس افگنان بدل شده است و در حالی که دیروز مرکز مقاومت برضد استعمار انگلیس بود.
دلیل علاقمندی امریکا بر پاکستان و بی مهری آن بر افغانستان، ممکن دراین سخن جوبایدن نهفته باشد که گفته است، پاکستان۵۰ مرتبه بیشتر از افغانستان برای امریکا اهمیت دارد؛ پس اگر چنین بوده، هدف از حضور نظامی امریکا در افغانستان حفظ منافع امریکا و پاکستان بوده است و در این صورت منافع پاکستان برای امریکا بیشتر از افغانستان اهمیت دارد. پس اگر چنین بوده و چنین است، نقش زمامداران افغانستان بعد از ۲۰۰۱ در رابطه به سیاست های پاکستان محور امریکا در افغانستان را چگونه می توان تعبیر و تفسیر کرد. با این تعبیر آنان دنباله رو سیاست های پاکستان محور امریکا در افغانستان بوده اند. در این صورت پنهان کاری های آنان برای مردم افغانستان غیرقابل بخشش است. جا داشت تا آنان سیاست های امریکا در افغانستان را افشا و شهروندان این کشور را در جریان واقعیت ها قرار می دادند که نداده اند. این برمی گردد به مسؤولیت پذیری های آنان که نزد مردم افغانستان پاسخگو هستند. رئیس جمهور پیشین بیش از ۲۱ بار به پاکستان سفر کرد و پاکستان در هر سفر وعده های چرب و گرم برای او می داد؛ اما در عمل هیچ وعده اش در مبارزه و سرکوب تروریستان و برچیدن لانه های تروریستی در پاکستان به سر نرسید و برعکس شورشگری برضد حکومت و مردم افغانستان افزایش یافت و طالبان بیشتر قدرتمند شدند. با این حال آیا این گفتۀ آقای کرزی که گفت، کلید صلح افغانستان بر دست امریکا و پاکستان است و صلح افغانستان از اسلام آباد می گذرد، می تواند بر برائت او حکم کند؟ هرگز نه. از رویکرد های امریکایی ها در برابر حکومت و مردم افغانستان در ۲۰ سال گذشته آشکار می شود که آنان از نخستین روز های تهاجم شان به افغانستان، زیر نام مبارزه با تروریزم نیت نیک در مورد این کشور نداشتند. هرچند مقام های امریکایی در صحبت های رسمی شان سخنان ناباب درمورد زمامداران و رهبران افغانستان نگفته اند؛ اما نیت بد و خواست های قلبی آنان در مورد رهبران افغانستان را در کتاب های شان بازتاب داده اند که بیانگر بازی های فریبند و چند پهلوی امریکایی ها در مورد حکومت و مردم افغانستان است. در میان مقام های امریکایی تنها هالبروگ به گونۀ آشکارا گفت که درخانۀ هر پشتون یک تروریست است و این حرف او نه تنها توهین به شهروندان افغانستان بود؛ بلکه غیر مستقیم فرصت سربازگیری به گروه های تروریستی را نیز فراهم کرد. این در حالی است که بسیاری از مقام های پیشین و پسین امریکا سخنان توهین آمیزی در مورد زمامداران و سیاستگران افغانستان گفته اند که بیانگر کوچک پنداری آنان است.
به گونۀ مثال «باب ود وارد» در کتاب خود زیر نام «جنگ اوبا ما» آقای کرزی را " فردی کوچولو از قبیله کوچولو نا میده است!" همچنان ، او در کتاب دیگر خود تحت نام « جنگ جورج بوش» نوشته است که :" جورج بوش فهیم را بچه ما چه سگ نامیده است!" وجان کری در کتاب خود " هرروز ارزشمند است" غنی را فرد قبیلگی وپارانویه / د یوانه گفته است!" اما جالب این که وستیف کول درکتاب خود " جنگ های اشباح " نوشته است که :" درتیم جورج بوش هیچ فردی کارشنا سی راجع به جنوب آسیا جود ندا شت." ازسخن کول ، این گونه می توان برداشت کرد که جورج بوش وتیم نا دان او، نادان ترها ازخود را بنام جنگ علیه تروریسم به افغانستان حاکم سا ختند. شماری از آنان مانند، رابرت گیتس وزیردفاع پیشین امریکا در ضمن آنکه درکتاب خود به نام « وظیفه» به بی علاقگی اوباما به جنگ افغانستان اشاره کرده و نوشته است که :« بارک اوباما که درماه ژانویه 2009 وارد کاخ سفید شده بود، تاماه اکتوبر هیچ علاقمندی به جنگ شروع شده علیه تروریسم توسط جورج بوش درافغانستان ندا شت. وسرانجام نهاد های دفاعی وامنیتی اورا وادارکرد ند که وضع افغانستان وجنگ علیه تروریسم درآن را جدی بگیرد که گرفت!»
وی در جای دیگر این کتاب خود به اختلاف ها میان رهبران و سیاستگران افغانستان اشاره کرده و شماری موارد آن را برجسته کرده اند. گیتس در کتاب خود به نام « وظیفه» نوشته است که :« کرزی به من گفت که طالبان ازاتحاد شما ل بهتر می با شند؛ بنا برآن، با ید برگشتانده شوند.» به همین گونه نویسندۀ « جنگ اشباح » در جای دیگر کتاب خود دودسته گی ها میان رهبران افغانستان را آشکارا ساخت و چنین نوشته است :« کرزی درآغازورود طالبان به قندهار 50 هزاردالر به آن ها کمک مالی کرد ودیپو و اسلحه ارتش را به آن ها نشان داد.» گفتنی است که هفته نامۀ تایمز لندن در سال ۲۰۱۵ افشا نمود کهحامد کرزی ریس جمهور سابق افغانستان از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۴ مبلغ ۶۰۰ میلیون دالر برای تقویت طالبان از بودجه افغانستان پرداخت کرده است. همچنان این روزنامه فاش کرده که حامد کرزی پنج مرکز آموزشی را برای طالبان در ولایت های هلمند , کندز , ننگرهار فاریاب و لوگر راه اندازی کرده است. این ادعا ها را آقای کرزی نپذیرفته است. همین گونه، روزنامه نیویورک تایمز احمدولی برادر کوچ کرزی را به دست داشتن در قاچاق مواد مخدر متهم کرد، اتهامی که از سوی آقای کرزی تکذیب شد. شماری بدین باور اند، نظامیان پاکستان که در مورد آقای کرزی شناخت داشتند. آنان باور داشتند که آقای کرزی از ساختن ادارۀ سالم ونیرومند عاجز است. چنین هم شد و با تاسف که او نتوانست ادارۀ سالم بسازدو بدنۀ آن را از افراد پاک و وطن دوست و صادق برگزیند، برعکس حکومت او را شماری مفسدترین ها تشکیل دادند که فساد و غارت شان افسانه ای شد و هنوز هم ادامه دارد. از این رو فقر و بیکاری و فساد در حکومت او زبانه می کشید و نظامیان پاکستان با استفاده از این خلاتوانستند تا گروهی از هواخواهان پیشین طالبان را در حکومت او جاسازی نمایند و این سبب شد که پاکستان به کمک آنان توانست تا به کمک مالی عربستان سعودی دوباره طالبان را در سال ۲۰۰۳ احیا و بازسازی کند.
امریکا از همان آغاز پس از آن در سازش با پاکستان نیرو هایش را وارد افغانستان نمود که مشرف دربرابراین سخن بوش« یا با تروریزم و یا با باامریکا» با امریکا وارد مصالحۀ مشروط شد. امریکایی ها با کنار زدن جبهۀ شمال از راس حکومت در واقع با خواست مشرف پاسخ مثبت گفت که گیری شرون نمایندۀ سی آی ای در پنجشیر نیزبرای پیشگیری از رسیدن جبهۀ شمال در راس قدرت تلاش کرد. پاکستانی ها امریکایی ها قناعت داده اند که حکومت درست این زمانی بود که خلیل زاد موفق نشد تا از میان پشتون ها در پشاور بدیل طالبان را تشکیل بدهد. شواهد نشان می دهند که امریکا از همان روز های نخست در مبارزه با تروریزم صادق نبود و از آغاز تا کنون برای برآورده شدن خواست پاکستان در افغانستان عمل کرده است. امریکا ارادۀ واقعی و قطعی برای سرکوب طالبان و سایر گروه های تروریستی رانداشت واگر چنین اراده ای می داشت، طالبان این قدر نیرومند نمی شدند. امریکا برای رسیدن به اهداف راهبردی اش در منطقه قصد داشت تا افغانستان به میدان جنگ نیابتی قدرت های منطقه و جهان بدل شود و امریکا از آن به عنوان سکوی پرش برضد برتری جویی های اقتصادی و امتیازطلبی های تسلیحاتی روسیه استفاده کند. آخرین بازی امریکا امضای توافقنامۀ پاکستان محور دوحه بود که با دور زدن حکومت و مردم افغانستان انجام شد. هنوز آشکار نیست که امریکا در این بازی خود به چه موفقیتی نزدیک شده است و آیا پروتوکول مخفی ای را که امریکا با طالبان امضا کرده است، پاسخگوی خواست امریکا مبنی بر اهداف راهبردی اش در منطقه است که در بالا ذکر شده است.
پس خاموشی امریکا در برابر پاکستان ریشه در بازی های سیاسی و استخباراتی ای دارد به کلی جدا بافتۀ ازافغانستان است که افغانستان و مردمش از نخستین قربانیان آن شمرده شده است. حال برحکومت و مردم افغانستان است تا خود را از این قربانی نجات بدهند. حال که امریکایی ها افغانستان را در میان دو گزینۀ بد و بدتر و یا در دو راهۀ پرتگاه و پلنگ قرار داده اند. آنان ناگزیر اند تا یکی را انتخاب کنند و انتخاب هرکدام قربانی می خواهد. چه بهتر خواهد بود تا با قبول کمترین قربانی از فاجعۀ کنونی رهایی یافت و شاید اتخاذ تصامیم برای گشوده شدن بن بست گفت و گوها در دوحه یکی از گزینه ها باشد که برای رهایی از افتادن در پرتگاه ناگزیر باید خود را به دهن پلنگ افگند. یاهو