بصیرهمت
اسلام ما
اسلام ، هم در بین مسلملنا ن وجود درارد و هم ندارد ،
بانگ اذان در مساجد شنیده میشود ، مردم دسته دسته موقع نماز به مساجد میروند ، مرده های شان را برسم اسلامی دفن می نمایند ، برای نوزادان شان رسوم و قواعد شرعی اسلامی را اجرا میدارند و نام های محمد حسن ، حسین ، ایراهیم و عبدالرحمن می مانند ، ولی اتچه که درمیان مسلمین دیده نمیشود ، نبود روح زنده ، محرک و هدایت کننده در زندگی اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی مسلمانان است.و روح پیروانش از تحرک و بالند گی مانده است .
اقبال لاهوری) (
در حالیکه خاندان اموی، در کشور های تحت قلمرو شان جز تغیر دیوان های دفاتر دولتی از قبطی، رومی و فارسی به لسان عربی کاری دیگری نکردند و مصر قبطی شام رومی و عراق کلدانی را به جوامع عربی زبان ،با رسم الخط عربی و فرهنگ عربی، تبدیل نمودند ودر تماممدت سلطنت اموی در ممالک اسلامی گفتگوی از علم و حکمت در میان نبود ،مگر با اغاز دوره عباسی ها و بخصوص زمانیکه سلطه کشور کشایان اسلامی در سرزمین های که تحت تاثیر تمدن رومی ،یونانی و اریایی بودند،حاکم گردید ،این زمینه فراهم امد تا عده ای از پژوهشگران و روشن اندیشان راه دانش و پژوهش را در پیش گیرند و یک نهضت علمی رابراه اندازند که این نهضت طی اندک زمانی به یک نهضت چون نهضت علمی یونانی تبدیل شد .
مسلمانان اغاز به ترجمه اثار علمی و فلسفی ازیونانی ،سریانی ،هندی و اریایی بزبان عربی نمودند. میتوان گفت که نیمه قرن دوم هجری و قرن سوم ،پژوهشگرا ن اسلامی غرق در ترجمه و پژوهش این اثار بودند و در قرون 9 تا 11 میلادی که اروپا درگیر ظلمت و جهلبود ،کشور های پهناور اسلامی از ترکستان تا افریقا و اسیا هریک دانشگاهی بحساب می امد.
بنا بر گفته ویل دورانت فرانسوی " اروپای مسیحی غذا ها ، شربت ها و دارو ها ، درمان و اسلحه ...را از مسلمانان فرا گرفت" .مسلمانان در مصر و الجزایر و هسپانیه امروزی(اندلس انزمان)،بغداد و دمشق و بخارا به پژوهش وجروبحث و ترجمه اثار علمی و فلسفی پرداختند . پژوهشگران مسلمان با دانشمندان یهودی ،عیسوی با دید وسیع در کنار هم در امر ترجمه اثار مختلف یونانی ،از جمله اثار ارسطو، افلاطون، سقراط میپرداختند وهمین فضای وسیع خرد گرایی بود که جهان اسلام دانشمندا نچون ابن سینا ،خوارزمی، الکندی، فارابِی،ذکریای رازی ،ابن رشد ،ابن خلدون، ابن باجه، ابوریحان بیرونی و ده های دیگررا در دامان خویش پروراند .محمد بن موسی خوارزمی (خیوا ، در ازبکستان امروز)قدیمی ترین جدول های محاسبه مثلثات را نوشت و راه حل هندسی برای معادلات درجه دوم را نشان داد .
ابن سینای بلخی جامع ترین عالم عصر خویش بود و در فلسفه ،طب ،کیمیا و اخلاق سر امد روز گار گردیدو در حدود 450 کتب و رساله نوشته است . کتاب "قانون و شفا"ی ابن سینا برای مدت 500 سال کتاب ستندرد اموزش در دانشگاه های اروپا بود .
ابن سینا همچنان با دبد وسیع در برابر خرافات و کج اندیشی های انزمان مبارزه نمود. فقها و متعصبین انزمان وی را تکفیر نمودند و خلیفه عباسی انزمان" المستنجد"در بغداد امر نمود تا اثار گرانبهای ابن سینا را بسوزانند .
زکریای رازی، فیلسوف، طبیب و دانشمند علوم طبیعی و کیمیا که بیشتر از 130 جلد کتاب در موارد مختلف نوشت و برای نخستین بار الکول را از مواد قندی و نشایسته تولید نمود .
ابن رشد چنان دید وسیع علمی و اجتماعی داشت که در همان زمان از جانب روحانیون متعصب به الحاد و کفر گویی متهم شد .این رشد شرکت مساویانه زن و مرد را در امور اجتماعی ضروری میدانست و بدبختی عصر را در این تشخیص میداد که" مردان، زنان جامعه را در قید خویش قرار دهند." بخشی از اثار این دانشمند به لاتینی تر جمه گردیده و مدتها چون مدرک اموزشی در اروپا مورد استفاده بوده است .
صنعت کاغذ سازی تا نیمه قرن هشتم میلادی تنها در کشور های شرق دور مروج بود و بعد ها این صنعت به مصر دمشق و مروکو رسید. اروپا در انزمان از این راز خبری نداشت .مگر زمانی که تعدادی از چینایی ها توسط سلحشوران عرب در جنگ تالاس در 751 م اسیر گردیدند، انها برای مسلمانان راز تولید کاغذ را اموختندو اولین دستگاه تولید کاغذ بوسیله همین مسلمانان در سال 1151 م در هسپانیه ایجاد گردید. دامنه این کشف و اختراع و پژوهش چنان وسیع است که داستان را دنباله خواهد نمود.
مگر زمانی رسید که تعصب فقها و استبداد دینی ، توام با تهجر اندیشی ،دگماتیزم و جزم گرایی دینی حاکم شد و نظام حکومت های اسلامی، قانون و اخلاق همه و همه به دین وابسته شد و حاکمان مستبد اسلامی در گرو روحانیون متعصب کور اندیش قرار گرفتندو مخالفتی با باور های دینی تهدید اجتماعی محسوب گردید ، خلاقیت و پژوهش و دگر اندیشی در گرو روحانیون بد اندیش و بد کردار دینی اسیر شد و هرنوع دگر اندیشی ابتکار و نو اوری، کفر و عصیان تلقی گردید و یا باصطلاح علم اسیر دین گردید.زیرا استبداد روحانی مستبد ترین و و زیانبار ترین استبداد ها در تاریخ تمدن بشری دانسته میشود.
همین استبداد دینی و تعصب باعث گردید که بنا به گفته اقبال لاهوری ،روح زنده، ابتکاری و تحرک در دین ما جایش را به خواب قرون وسطایی داد و قرنها است که کشتی این دین در گل بوی ناک جهل فرو عقب گرایی جامانده ومسلمانان قرنها است در خواب اصحاب کهف فرورفته واز محروم ترین و محتاج ترین ملت های جهان گشته اندو هیچ سهمی و نقشی و اثری در نواوری های علمی و فنی و پژشکی نداریم و قرنها است که قدمی هم در راه رشد و توسعه تمدن بشری نگذاشته ایم . از لحاظ اقتصادی عقب مانده ترین کشور ها، از لحاظ دولت داری فرد محورترین و مستبد ترین رژیم ها و از لحاظ فن اوری و تگنالوزی معاصرمحتاج دیگرانیم و راه اهن وفابریکه مان را دیگران میسازند و بیمارستانهای مان به داروی دیگرا ن محتاج است و قدرت نمایی نظامی مان وابسته به تولید تانک و توپ و هواپیما های غربی هاست. حتی از لحاظ مورال اخلاقی ،همین مسیحی و یهودی و هندووبودایی بی نماز و بی روزه، کمتر از ما دروغ میگویند و کمتر فریب و توطیه یاد دارند و با رحم تر از مااند.
در پاکستان و ایران و افغانستان و عربستان اسلامی، که در هر کوچه و پس کوچه اش بانگ نماز طنین انداز است ، قتل و وحشت و رشوه و اختلاس ،دروغ و نفرت از سرو رویش می بارد ،مگر در انگلستانی که در حدود 11 ملیون غیر مذهبی دارد و بنا به گذارش روزنامه هایش روز های یکشنبه صرف 6تا 7 فیصد مردم به کلیسا میروند که از جمله این هفت تن ،پنج تن ان عمرش از هفتاد بالا است و روز های مذهبی شان عوض کلیسا د ر،بار ها و دیسکوتیک ها سپری میگردد ، مگر در عمل بهتر ازما به انسان احترام دارند و کمتر از ما دروغ میگویند و کمتر از ما چشم شان به مال دیگران است و کمتر از ما بخشونت فکر مینمایند و ما که خود را بهترین امت در جهان میدانیم دست گدایی مان سالها است بسوی انها دراز است .
غرب، نیز قبل از تسلط کلیسا ، دارای تمدن و فرهنگ و قدرت اجتماعی و ازاد اندیشی درخشانی بود. یونان و روم باستان عصر طلایی نه تنها در اروپا بلکه در جهان محسوب میگردید ،مگر با تسلط دورا ن ظلمانی و سیاه اختناق کلیسای مسیحیت، چراغ علم و دانش فلسفه و هنر خاموش شدو دادگاهای تفتیش عقاید هر روز نابغه ای و ازاد اندیشی و متفکری را که گفتار ها و نوشته هایش بر متون کتب مذبی و نورم های دینی کلیسا موافق نبود قربانی مینمود ،یا بعبارت دیگر دوران سوزاندن برونوها و محاکمه گالیله ها رسید .کلیسا که کارش باید هدایت اخلاقی و معنوی مردم میبود ، در همه امور زندگی بشمول امور خانودگی و زندگی روزمره و عادی مردم به مداخله پرداخت ودر حکومت کلیسا همه چیز مذهبی شد و از دید قرایت های دینی بررسی میگردبد .علم خادم کلیسا گردید و وظیفه اش توجیه و تعبیر قرایت های دینی گردید. کلیسا دنیا را پلید و زود گذز ر و نعمت های دنیا را زشت و فاسد میشمرد .
مگر پس از قرنها تاریکی و استبداد دینی، اروپا توانست با اغاز رنسانس به یک مبارزه اجتماعی و فکری و اخلاقی دست زند . مگر از قرن ها استبداد و تهجر اندیشی در اروپا ،ازاد اندیشی فکری وخرد گرایی، دوباره جای استبداد دینی را گرفت . علم که در زندان تاریک مذهب گرفتار شکنجه و عذاب بوداز دیوار های بلند دین قد برافراشت و یرون امد و دوباره بر اسمان ابی اروپا نمایان شد ،هر روز کشفی و اختراعی بود و زندگی شورو شوق و رنگ تازه ای گرفت .
مگر، چوامع اسلامی در حالیکه دیگر نتوانستند چون جنبش رنسانس غرب خود را از جزم گرایی دینی و دگم اندیشی دینی نجات دهند ، در عوض دین نهایت سیاسی شد و در دامان بنیاد گرایی اسلامی و اسلام گرایان بیرحم و خشن اسیر گردید . دیگر جوامع اسلامی در عوض سکالرهای جون این سینا و ابن رشد و زکریای رازی، در دام بنباد گرایی اسلامی دگماتیزم و استبداد دینی و ایدیالوگ های بد اندیش انحصار گر دینی چون ابن تیمیه ،سیدقطب، حسنالبنا،عبدالوهاب، ابوالاعلی مودودی و دیگران اسیر گردید که شربت تفکر و اندیشه این سکالر های اسلامی امروز همان اسلام سیاسی عقبگراو متهجریست که در وجود داعش و القاعده و بوکوحرم و جیش محمد و دیکران میبینیم.
هیچیک از سکالر های اسلامی که در بالا نام بردیم از رشد و توسعه، خرد و دانش واختراع و کشف و روشنگری و جدایی دین ازدولت نامی نمیبرند و در عوض هریک بنوبه خویش از تسلط دین بر همه امور اجتماعی در جامعه مینویسند و همه انها یر این می اندیشند که "دولت اسلامی باید بر تمام شیون زنده گی و عملکرد خصوصی شهر وندان نظارت داشته باشد".
بعنوان نمونه ذیلا از گفتار های چند تن از این سکالرهای مسلمان نام میبریم که ایدیا ها و دید اسلام سیاسی شان اکنون رهنمود برای اسلام گرایان دوران کنونی شده است و از سلفی ها تا وهابی ها و القاعده و داعش و طالبان تا بوکوحرم و جیش محمد از این ایدیا ها سود میبرند و راهی راستین این سکالرها اند:
فلسفه سیاسی و دینی ابن تیمیه که در قرن چهارم ظاهر گردید توانست به بنیاد و اساس ایدیولوژی گروپ های جهادی مدرن امروزی انهم در قالب خشونت و ترور از گروپ های افراطی وهابی تا گروپ های اخوانالمسلمین از القاعده تا داعش مبدل گردد.بخش عمده فعالیت داعش امروز بر مبنای همان فلسفه ابن تیمیه استوار است . بعنوان نمونه در عراق داعش از کارکرد ها و اهداف خویش با نقل قول از گفتار های ابن تیمیه چنین نقل می نماید " بنیاد دین بر رهنمایی کتاب و حمایت شمشیر استوار است ".این گفتار ابن تیمیه تصادفی نه بلکه وی به این معتقد بود که جهاد بهترین عمل داوطلبانه است که یک انسان میتواند انجام دهد و ارزش این عمل داوطلبانه ، جهاد، بهتر از ادای فرضیه حج است .
چند قرن بعد تر این ایدیولوزی توسط جوان دیگری بنام محمد بن عبدالوهاب البته با تغیرات و اصلاحاتی به یک جنبش سیاسی مذهبی با نفوذ مبدل گردید .مشکل همده این ایدیولوزی اینست که دید کاملا فرقه ای و کوتاه بینانه دارد و با تنفر همراه است و در نتیجه باعث ستیز و و خشونت و بیداد گری میگردد .سلفیزم چون پلی پیروانش را بسوی خشونت و افراط گرایی سوق میدهد و دارای ماهیت نهایت ارتدوکس و تفسیر نهایت سختگیرانه و جامدی از اسلام دارد وشیعه ستیزی را تبلیغ مینماد و مخالف هرگونه نواوری و سازش با سایر اندیشه ها و تفکرات اسلامی است .
ابن تیمیه تفاوت میان مسلمانان واقعی و مسلمانان "باصطلاح مسلمان "را که قوانین و احکام شرعی را نادیده میگیرند و از ان بصورت درست پیروی نمی نمایند فرق جدی قایل است و چنین استدلال مینماید که در صورتیکه رهبران یک جامعه اسلامی قوانین شریعت را اجرا ننمایند و در جامعه تحت رهبری شان این قوانین را مورد اجرا قرار ندهند انها مشروعیت رهبری خویش را از دست میدهند .و بر مردم مسلمان است تا بر علیه چنین رهبری برخیزند . امروز گروپ های سلفی با پبروی از این گفتار ابن تیمیه در جهت بدور انداختن رهبران دولتی که قوانین کامل شریعت را در کشور شان مورد اجرا قرار نمیدهند از هیچگونه فداکاری دریغ نمی نمایند . ابن تیمیه که در زمان خویش خواهان خلافت در جوامع اسلامی بود حالا این ارزو به هدف اساسی سلفی ها مبدل گردیده است . و انان مخالف اشکار تحقق هرگونه قوانین و قواعد انسانی و حقوق بشری در جوامع اسلامی اند .
بعد از سید جمال، حسن البنا و سید قطب ، شخصیت دیگری که تلاش نمود تا چهره سیاسی اسلام را برجسته سازد، مولانا ابوالاعلی مودودی بود. وی از شخصیت های پر نفوذ اسلام گرا در شبه قاره هند و بنیانگذار حزب" جماعت اسلامی" پاکستان است. وی ادعانمود که اسلا م دین جامع است و با سیستم ها، تمدن ها و مکتب های دیگر در تقابل قرار دارد.و ی اسلام واقعی را همان اسلام سیاسی خواند. اثار و نوشته های مودودی در رادیکال سازی جنبش های اسلامی معاصر از اهمیت بسزا ی برخوردار است . سید قطب که اثارش در رشد و احیای اسلام سیاسی ،تند روی و خشونتها اثر گسترده داشت بیشتر تحت تاثیر گفته های مودودی قرار دارد و از وی الهام میگیرد. یکی از ادعاهای مودودی این است که مفاهیم اساسی قران در حاکمیت و سلطه خداوند است ،دین و عبادت وسایل رسیدن به این محور مرکزی است . وی در رساله ای تحت نام " اساسات قانون اسلامی" میگوید "دولت اسلامی باید بر تمام شیون زنده گی و عملکرد خصوصی شهر وندان نظارت داشته باشد".
با کمی دقت ما همه این ایدیاهای سکالر های اسلامی را در عملکرد روزانه اسلام گرایان از شاخ افریقا تا جنوب اسیا شاهد شاهد هستیم . .پایان