عبدالاحمد فیض
گرينه احتمالی صفروفرداي نا روشن افغانستان!
اداره ترامپ از همه گزينه هاي ممكن استفاده نمود تا به كم سابقه ترين درگيري بالفعل نظامي خود در يك منازعه داخلي خاتمه بخشد، تأمين تماس مستقيم واشنگتن با طالبان كه گروه تحت پيگرد ايالات متحده شمرده ميشد وهكذا مساعي پيگيرجانب امريكا در جهت شروع مذاكرات به قصد كاهش و يا توقف حملات جگجويان بي باك طالب بر مواضع وپايگاه هاي امريكائي مستقردر افغانستان و درنهايت توافق ايالات متحده با جريان مسلح طالب مبني بر عدم روياروئي مسلحانه با اين تشكيلات مسلح در خاك افغانستان گواه برين است كه واشنگتن ديگر علاقه به دوام حضور ودخالت بيك جنگي ندارد كه پيروزي درآن از طريق تداوم راهبرد نظامي وكاربرد زور ممكن و مقدور نباشد، گرچه تئوريها وديدگاه هاي متضاد را درين رابطه شاهد هستيم وعده اي از افراد صاحب نظر به تئوري گزينه صفر ويا خروج كامل نظاميان غرب در رأس تفنگ بدستان امريكائي با توجه به ابعاد وجوانب منفي احتمالي اين گزينه وهمچنان با عطف توجه به منافع گسترده منطقوي امريكا منجمله مصالح ومنافع امنيتي واشنگتن باور چنداني نداشته وبا عنوان داشتن بازي راهبردي ايالات متحده درين خصوص، بيرون رفتن كامل نيروهاي رزمي امريكارا از نبردگاه افغانستان به ديده شك مينگرند، اما با اندك تأمل ودقت بر تعاملات، تحولات ورخداد هاي بين المللي بخصوص گسترش روياروئي هاي اقتصادي امريكا با هيولاي اقتصادي چين، بحران عظيم ناشي از اپيدمي كويد نزده وپيامدهاي سنگين آن بر اقتصاد جهان وبويژه نظام اقتصادي امريكا كه به بالا رفتن سرسامآور نرخ بيكاري، ميزان فقر همگاني، كاهش قابل توجه در رشد اقتصادي، بديهي هاي عظيم مالي ايالات متحده منتج گرديده است، هكذا شكل گيري فزاينده مسابقات تسليحاتي، ظهور كانونهاي جديدي مناقشات وتشنجات در نقاط مختلف جهان، ميتوان به اين نتيجه متوسل شد كه واشنكتن در مجموع بر گزينه كاهش حضور نظامي و رهائي از مخارج ناشي ازآن با تجديد نظر بردكتورين كهنه يعني نقش فعال ايالات متحده در مديريت جهاني از وراي بيز هاي نظامي با پذيرش هزينه سنگين تمركز نمايد كه مسلمأ اتخاذ تصميم مبني بر كاهش رقم حضور نظامي واشنگتن در آلمان وبي مبالاتي اداره كاخ سفيد بر استراتيژي تداوم حضور قوي در سوريه وحمايت قاطع وبي وقفه اين كشور از معارضان سوري ميتواند مثال شايسته در راستاي تغير نرم نيات راهبردي واشنگتن به دلايل مشكلات داخلي تشخيص يابد.
افزون برين، بكارگيري يك ديپلوماسي غيرمتعارف در نحوه تماس ومذاكرات محرمانه هيأت امريكائي برياست خليل زاد با نماينده گان طالب دردوحه، دورزدن تعمدي كابل بمثابه عنصر اصلي طرف مناقشه در فرمايند گفتگوهاي آشتي با طالبان، توافقات پشت پرده وغيرمتني وحاشيوي ايالات متحده با گروه طالبان كه بي گمان كماكان در خفا باقي مانده است، بوضوح معرف همسوي واشنگتن ومماشات با معارضان طالب خوانده ميشود كه بدون اغماض، حكايه از ايجاد تغير در رويكردواشنگتن درقبال افغانستان دارد.
لازمي دانسته ميشود تا در پيوند به موضوع از نوع تضاد ودو گانگي نحوه برخورد در قبال خروج ودوام حضور مسلحانه امريكا در ميان كاخ سفيد وسران پنتاگون وهكذا اتاقهاي فكري در ايالات متحده ياد دهاني نموده ونوع تعارض ديدگاه را درخصوص استمرارحضورفعال نظامي امريكاو ياخروج كامل از افغانستان را شاهد بود، اما در ميان اينهمه اگرومگرها وتأويل وتفسير قضاياي مرتبط به بحران كشور، چزيكه بيش ازهمه درين بازي مصيب بارمعيارقرار خواهد گرفت، موضوع منافع امريكا درافغانستان پسا صلح كذائي است، بدين مفهوم كه با امعان به پراكتيك بين المللي قدرتهاي مسلط وزورگو، تحقق اهداف ومنافع ايالات متحده در وجود يك اداره كه طالبان دران حاكم باشد، اعم ازمنافع سياسي، امنيتي واقتصادي، بي ترديد به دگرگونيهاي غير قابل باور منتهي خواهد شد، لذا برپايه فكتورهاي كه به اختصار تذكار يافت چانس موفقيت سناريوي بقدرت رسيدن جنگجويان طالب كه درآن منافع واشنگتن واسلام آباددر يك نظام شبه امارتي كه متضمن حفظ نفوذ، منافع ومقاصد ايالات متحده در حوزه ژئوپولتيك وژئواكونوميك باشد بوضوح از احتمال بيك گزينه ممكن چه از مجراي دستيابي بيك توافق تحميلي بر دولت ناتوان وآلوده به فساد كابل ويا هم ازوراي فشارجنگ در صورت خروج كامل نيروهاي ائتلاف بين المللي مبدل گرديده است.
درك من اين است، كه كسب قدرت ومشاركت درقدرت در افغانستان امروزي تنها از مجراي يك عمليه مسالمت آميز كه دربرگيرنده منافع اقشار واقوام گوناگون ونيروهاي سياسي فعال در عرصه سياسي كشورباشد ممكن خواهد بود، لذا برپايه اين اصل، حساب باز كردن روي گزينه طالب بمثابه انترنتيف قدرت، كه خواهند توانست با توسل به ابراز ارعاب وتهديد ثبات را در افغانستان اعاده ومنافع بازيگران نيز تضمين خواهند شد، اشتباه تاريخي خواهد بود،اين گروه كه جز حرف زور به هنجارهاي متعارف باور ندارند، در صورت كسب قدرت درنتيجه دسايس ويا از طريق زوربا توجه به ميزان انزجارجمعي ازين جنبش مسلح با مقاومت متهورانه نيروهاي سياسي وملي مواجه خواهند شد وهرگز قادر به تامين حاكميت سراسري نخواهند بود، فلهلذا در صورت عدم موفقيت روند صلح وخروج احتمالي نيروهاي امريكايي گسترش جنگ وفصل جديد بحران وطن را تهديد مينمايد.