پروفیسور شرعی جوزجانی

 

حادثه خونین ارگ درحضورنورمحمد تره کی و پوزانوف سفیر اتحادشوروی

 

قسمت دوم

 .....فردای آن روز از طرف شادروان عبدالقدوس غوربندی وزیر تجارت دعوت بودیم. او هر سال یک بار مارا به شولهٔ غوربندی دعوت میکرد. حدود ساعت 10 به منزل شادروان عبدالکریم میثاق وزیر مالیه آمدم. وزیر معادن و صنایع انجنیر اسماعیل دانش هم آمده بود. امادهٔ رفتن بودیم که ناگهان از طرف چارراهی صحت عامه صدای مهیب انفجار یک مرمی توپ تانک شنیده شد و متعاقب آن تیلفون خانه زنگ زد. میثاق گوشی را برداشت و چند دقیقه با کسی صحبت کرد. پرسیدیم که بود؟ گفت که تره کی، اما چیزی نگفت و ما هم نپرسیدیم.

از اطلاعات واصله چنین معلوم میشد که حادثه ای در داخل ارگ رخ داده، اما اوضاع مبهم بود. دعوت را کنسل کردیم و به خانه های خود برگشتیم.

بعد از صرف غذای شام دستگیر پنجشیری عضو بیوروی سیاسی حزب با یک پیام به خانهٔ من آمد و گفت که امروز محافظین تره کی در داخل حرمسرای بر امین و محافظان او فیر کرده اند. در نتیجه سید داوود تلون رئیس دفتر شورای انقلابی کشته شده و وزیر گل محافظ امین مجروح شده است.

پرسیدم: حالا وضعیت چطور است، تره کی کجاست؟ گفت وضعیت خوب است، تره کی تحت مراقبت قرار دارد و افزود: فردا جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی و شورای انقلابی برای بررسی این قضیه دایر میشود ودر زمینهٔ جاگزینی رهبری تصمیم میگیرد. در نظر است تره کی از مقام رهبری عزل و امین به جای اوانتخاب شود.

 گفتم رفیق پنجشیری، عزل و نصب تره کی و امین همین حالا عملا انجام یافته و هیچ نیرویی نمیتواند تره کی را حمایه کند، زیرا تره کی چند ماه قبل خودش باسپردن صلاحیت تمام نیروهای مسلح کشور بدست امین، خود را کاملا خلع سلاح کرده بود و اکنون اگر کسی بخواهد یا نخواهد امین عملا در رأس قدرت قرار دارد و تصامیم حزبی و دولتی فردا فقط ماهیت تشریفاتی خواهد داشت و هیچ یک از اعضای رهبری نخواهد توانست در برابر او استادگی کند.

رفیق پنجشیری حرفی برای گفتن نداشت. باهم وداع کردیم.

فردا در تالار جلسات قصر دلکشا اعضای کمیتهٔ مرکزی و شورای انقلابی حضور بهم رسانیده بودند. فقط چهارنفر – سروری، گلابزوی، وطنجار و مزدوریار موجود نبودند. از علاقمندان آنها فقط نظر محمد عضو شورای انقلابی حاضر بود.

اعضای بیوروی سیاسی حزب در یک اطاق جداگانه مشغول بررسی قضیهٔ پیش آمده بودند. پس از یک مدت نسبتا طولانی انتظار اعضای بیورو که عبارت بودند از امین، داکتر شاه ولی، دستگیر پنجشیری، کریم میثاق، داکتر صالح محمد زیری، با اعضای رهبری حزب پیوستند. چون منشی عمومی کمیتهٔ مرکزی حزب نور محمد تره کی حضور نداشت، به پیشنهاد امین وظیفهٔ ادارهٔ جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی به داکتر شاه ولی سپرده شد.

او بعد اشارهٔ مختصر به حادثهٔ غیر منتظرهٔ داخل ارگ از حفیظ الله امین خواست تا در اطراف این قضیه همان طوریکه روی داده بدون کم و کاست به اعضای رهبری حزب معلومات بدهد.

حفیظ الله امین این طور گزارش داد:

« بعد از جلسهٔ شورای وزیران پس از برگشت تره کی صاحب از مسکو، احساس میکردم که او نسبت به من سخت بی اعتماد است و یکی دو بار هم که با محافظین مسلح خود به دیدنش رفتم از من میخواست تا برای احیای اعتماد متقابل مانند سابق بدون سلاح و محافظ نزدش بروم. اما رفیق سید داوود تلون رئیس دفتر شورای انقلابی به من تیلفون میکرد که رفیق امین هوش کنی که بدون سلاح و محافظ اینجا نیایی که کشته میشوی. گلابزوی و وطنجار مسلح با کلاشینکوف انتظار شما را میکشند.

سرانجام دیروز جمعه تیلفون تره کی صاحب آمد و از من خوست تا به صورت غیر مسلح نزدش بروم و گفت که سفیر کبیر شوروی رفیق پوزانوف هم اینجا حضور دارد و میخواهد با شما حرف بزند. سفیر شوروی به من گفت که رفیق امین چرا تشویش دارید، من اینجا نزد رفیق تره کی هستم، هیچ گپی نیست. بی ملال بیایید که روی یک موضوع مهم باید صحبت کنیم.

من به سخنان او باور کردم و حاضر شدم بدون سلاح داخل حرمسرا بروم، اما از روی احتیاط سه تن از محافظان را باخود گرفتم. به منزل اول حرمسرا رسیدیم. تلون در صف مقدم قرار گرفت، وزیر گل پشت سر او و من درعقب او شروع کردیم به بالا رفتن از زینه و دو نفر دیگر از عقب من می آمدند. به پله های اخیر زینه رسیدیم. دوتن از محافظان تره کی به  نامهای ببرک و قاسم، مسلح با کلشینکوف در منتهای زینه استاده بودند. تلون گفت ملگرو، لار ورکی چه امین صاحب تیرشی. اما هردو سرباز بدون اعتنا به سخنان او به طرف ما فیر کردند. در قدم اول تلون بر زمین افتاد و  وزیر گل مجروح شد. ما سه نفر فرار کرده به سرعت خود را به موتر رساندیم. چند نفر از بالای قصر به شدت فیر میکردند. ما وزیر گل را به عجله داخل موتر انداخته به سرعت خود را به دلکشا رساندیم. تیلفونی با تره کی تماس گرفته خواهش کردم اجازه دهد تا رفیق تلون به شفاخانه رسانده شود، اما او گفت که بگذار مثل سگ بمیرد.

کمی بعد سفیر شوروی الکساند پوزانوف به دفتر من آمد و گفت که من ازین ماجرا هیچ اطلاعی نداشتم واز من خواهش کرد که این واقعه درهمینجا بین خود ما بماند و به بیرون پخش نشود. گفتم چگونه میشود حادثه اینگونه مهم را مخفی نگاهداشت؟

بعد ازآن داکتر شاه ولی از اعضای کمیهٔ مرکزی خواست تا اگر در زمینه سوال یا اعتراضی داشته باشند ارائه نمایند.

دستگیر  پنجشیری پرسید: رفیق امین، نمیشود رفیق تره کی را درینجا احضار و به خاطر ارتکاب این جنایت او را علنا مورد محاکمه قرار بدهیم؟ امین گفت: حرمسرا زیر حمایت شدید محافظان او قرار دارد. آنها به هیچ کس اجازهٔ نزدیک شدن نمیدهند.

سپس فیصله نامه ای با مضمون ذیل به تصویب رسید: چون رفیق نورمحمد تره کی به محافظین خود قتل ح. امین عضو بیوروی سیاسی حزب و نخست وزیر کشور را دستور داده و در نتیجهٔ فیر آنها در حضور سفیر شوروی سید داوود تلون مقتول و یک محافظ امین مجروح گردیده، یک جرم نابخشودنی را مرتکب گردیده است. بنا بر آن باید از مقام منشی عمومی کمیته مرکزی، ریاست شورای انقلابی برکنار و از عضویت ح د خ ا اخراج گردد.

اما در اخبار همان شب رادیو– تلویزیون اعلان گردید که رفیق نور محمد تره کی به نسبت مریضی شدید از وظایف منشی اول کمیتهٔ مرکزی و ریاست شورای انقلابی استعفا داده است.

این بود گزارش بی کم و کاست از جلسهٔ همانروز کمیتهٔ مرکزی.

پس از نشر قسمت اول این مقاله دوکتور یار محمد تره کی پسرغلام محمد تره کی  برادر کلان تره کی طی نامه ای به من مطالب زیر را نوشته است و من باحفظ بیطرفی، ذیلا آنرا نقل میکنم:

« در همان روز سید داود ترون همراه با زیرک، حفیظ الله امین، مصطفی و حبیب الرحمن به ترتیب داخل زینه شدند. گرچه حبیب الرحمن هنوز زنده است و میتواند گواهی بدهد و لی چون او در عقب دیوار در پایین زینه بود نمیتوانست آغاز فیر را ببیند. به اساس گفته های داکتر عظیم که در بالا و در عقب ببرک قررار داشت، نسیم خانه سامان و خواهر خودم وقتی ترون به زینه بالا شد با یاوران تره کی امر کرد از راه دور شوند و قبل از اینکه جواب بدست بیاورد به فیر تفنگچه آغاز نمود. داکتر عظیم که در عقب یاوران ایستاده بود بر شانه خود زخم برداشت و متعاقبآ به شفاخانه چهارصد بستر انتقال یافت. دوروز بعد از کودتا و قبل از اینکه سر به نیست شود از جانب خانم حفیظ الله امین که او را احترام داشت از شفاخانه به خانه خود رخصت شد. در اولین فیر های ترون داکتر عظیم زخم برداشت و یک مرمی بالای قنداغ کالشنکوف ببرک که در مقابل ترون در بالا ایستاده بود اصابت کرد. دو فیر نیز به دیوار و چت اصابت کردند. تورن قاسم یاور تره کی که این حالت را مشاهده کرد مجبور شد به فیر های متقابل دست بزند و ترون را از پا درآورد و زیرک را بشدت زخمی سازد ».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  بعد از قرار گرفتن امین در مقام رهبری حزب و دولت از سرنوشت تره کی هیچگونه اطلاع دقیق نداشتیم. در پاسخ سوالات ما گفته میشد که او در داخل ارگ قرار دارد. برخی هم میگفتند که او در کوتی سرای باغچه در یک گوشهٔ ارگ زندانی است.

داکتر یار محمد تره کی به من گفت که در حدود بیش از 20 نفر از اعضای خانوادهٔ او به شمول همسر تره کی نخست به یک خانه در صدارت و سپس به زندان پلچرخی در بلاک اول انتقال داده شده و تا هجوم قوای شوروی در آن جا محبوس بوده اند.

برخی تصور میکردند که شاید تره کی به یکی از کشورهای سوسیالیستی فرستاده شود، اما این تصور بی اساس بود، زیرا امین نمی خواست رقیب نیرومند خود را که حمایت بی دریغ شوروی و بلاک سوسیالیستی را با خود داشت، در اختیار آنها قرار بدهد و این به معنی ریختن آب به آسیاب ببرک کارمل بود که نشسته در مسکو در انتظار «روز موعود» بود.

شام 18 میزان سال 1358 از رادیو – تلویزیون اعلان  شد که نور محمد تره کی رئیس شورای انقلابی در اثر مریضی شدیدی که از چندی به این طرف عاید حالش بود، صبح دیروز وفات یافت و جنازهٔ مرحوم دیروز در مقبرهٔ فامیلیش به خاک سپرده شد».

همه میدانستند که خبر مرگ طبیعی تره کی صحت ندارد و او حتما به قتل رسیده است.

فردای آن روز که دوسیه های کار را نزد امین برده بودم، از او سبب مرگ تره کی را جویا شدم، اما او بدون آن که جوابی بدهد، به پایین نگاه کرد و از من پرسید چه میگویند؟  گفتم که میگویند خود شان کشته اند، در یکی از دیوارهای لیسهٔ عایشهٔ درانی نوشته اند که (سعد یا شیرازیا، پندی مده کمزاد را ـــــ  کمزاد اگر حاکم شود گردن زند استاد را). امین متأثر شد و پرسید: شما چه کردید؟ گفتم: عسکرهای محافظ لیسه آنرا پاک کرده بودند.

امین پرسید: چه باید کرد؟

من با اغتنام فرصت عفو پنج تن از اعضای حزب (سلطانعلی کشتمند، جنرال قادر، محمد رفیع، شاپور احمد زی و داکتر میر علی اکبر) را که از طرف محکمهٔ اختصاصی به اتهام کودتا چهار نفر شان به اعدام و یک نفر به حبس دوام محکوم شده بودند، پیشنهاد کردم. پیشنهاد من بعد از جر و بحث زیاد در مورد سه نفر اول پذیرفته شد، اما نتوانستم قناعت اورا برای عفو شاپور احمد زی و داکتر میر علی اکبر فراهم کنم. من جریان این پیشنهاد و نتایج آنرا طور مفصل در مقاله ای که با عنوان « چگونه سه تن از نخبگان حزب از جزای اعدام نجات یافتند؟» به تفصیل نوشته و درین سایت نشر کرده ام.

بعد از اعلان مرگ تره کی تمام اعضای خانوادهٔ اورا به شمول همسرش به زندان پل چرخی انتقال دادده بودند و آنها بعد از هجوم قوای شوروی از محبس کشیده شدند، اما در مورد قتل او هیچگونه گزارش رسمی دقیق داده نشد و در زمینه شایعات مختلف وجود داشت.

بعد از اشغال افغانستان توسط اردوی شوروی هنگامی که ما، در محبس پلچرخی زیر نظر افسران و سربازان شوروی بسر میبردیم، از زبان جانداد قوماندان گارد ارگ شنیده شد که احتمالا او به تاریخ 9 اکتوبر سال 1979 در منزل اول کوتی باغچه به دستور یعقوب لوی درستیز و تطبیق آن توسط لمری برید من و آمر سیاسی گارد روزی و اقبال آمر استخبارات گارد بنام گویا فیصلهٔ بیوروی سیاسی و کمیتهٔ مرکزی، باخفه کردن توسط بالشت کشته شده است.

تردیدی وجود ندارد که فرمان قتل از طرف امین به  لوی درستیز یعقوب که از نزدیکان مورد اعتماد اوبود صادر شده بود. به دستور او جانداد قوماندان گارد و دو تن از افسران سر سپرده ــ روزی و اقبال، تره کی را با خفه کردن و گذاشتن بالین بر دهان و بینی او به قتل رسانده اند.

خوش باوری و اعتماد چشم بسته به برخی از کدرهای حزبی و سپردن صلاحیت بیش از اندازه به آنان از نقطه های ضعـف تره کی بود. چنانچه اسدالله سروری و رفقای او به دستور شورویها خیلی با مهارت حزب را به دو گروه طرفداران امین و طرفداران تره کی تقسیم کرده پلان حادثهٔ خونین ارگ را طرحریزی کردند که در نتیجهٔ  آن هم تره کی و بعدا خود امین نیز کشته شد و بهانه برای هجوم شوروی به افغانستان مساعد گردید و هرسه نفر سازمان دهندهٔ این پلان به سفارت شوروی پناهنده شدند و بعدا به داخل تابوتهای اجساد مردگان به مسکو انتقال داده شدند.

طوری که بعدا در رسانه ها نشر شد، قاتلان تره کی روزی و اقبال در پولیگون قوای 4 کشته شده بودند.

عکس کوتی باغچه در داخل ارگ که تره کی بر طبق اظهارات قاتلان، در منزل اول آن به قتل رسیده بود. اقتباس از رسانه ها.

 

  


بالا
 
بازگشت