سید داوود مصباح

 

گذرگاه خطر ناک تاریخ

قسمت پانزدهم

قرن 18 در بخش غربی این سخره حیات وقایعی رخ داد که در روند آگاهی دهی ، آموزش ، هنروفرهنگ و اقتصاد نقش تعیین کننده داشت . در دهه 1750 با اختراع ماشین بخار ، نه تنها که صنعتی شدن بریتانیا را تسریع کرد ، بلکه فعالیت کشتی رانی و تجارت را رونق داد و این تپ و تلاش بورژوازی در اروپا روی تغییر بنیادی فرهنگ و هنرو آموزش بسیار موئثیر واقع شد . دیگر مردم به شکل جهشی آداب و عادت های کهن فیودالی را ترک کردند و دیگر به واعظین مذهبی و داستان های خیالی نیاکان تمکین نکردند و هرچه دانشمندان و فلاسفه و روشنگران می گفتند ، مردم قبول کردند و در یافتند که باید راه نوینی را بپیمایند تا به زندگی بهتر از گذشته برسند . در گذشته یک آدم جنایتکار یک روستا را برهم می زد و مورد کشتارو غارت قرارمی داد و زندگی را برهم می زد . فلاسفه ، دانشمندان و روشنفکران دست بکار شدند ، بجای ارباب رعیتی فیودالی حکومت های ملی بوجود آوردند و قوانینی را وضع نمودند که به امور اجتماعی و اقتصادی سروسامان داده شود و همه فعالیت های انسانی و اجتماعی تحت نظم و قانون در آید . مصئونیت اجتماعی و شهروندی و اقتصادی تأمین گردد . مردم اروپا از حاکمیت مطلق فیودالی آموخته بودند که دیگر وقت آن رسیده که به کسی بنام پادشاه و امپراتور اجازه داده نشود که دیکتاتوری و خود ارادیت فردی را در اجرا در آورند . حکومت های بورژوازی ملی در کنار حسن کار و آزادی های سیاسی و کنترول تجارت و صنعت در داخل مناطق ملی ، به زودی بخش اقلیت سرمایه داران و تاجران وکمپانی های کشتی رانی نفوذ خود را بر حکومت های بورژوازی ملی وارد ساختند و به استثمار بی رحمانه جمعیت سرزمین های ملی پرداختند و باعث فقر و بی خانمانی توده ها گردید . میلیونها خانواده که از روستا به شهر آمده بودند ، بیکار شدند و کارخانه ها نمی توانستند که همه بیکاران را جذب نماید . کارخانه داران با بکار گیری زنان و کودکان کار با ساعات طولانی کار کشیدن با مزد ناچیزی که یک وقت شکم خانواده را سیر نمی توانست . حاشیه نشینی و زندگی در آلونک ها و چپری و خیمه ها ، وضع را بد تر می کرد . به زودی توده ها درک کردند که این سیستم انسانی نیست و بل عکس کارخانه داران و مالکان وسایل کار در یافتند که این سیستم ثروتزا است باید حفظ و حمایت گردیده و در حکومت های ملی بورژوازی اشتراک و نقش رهبری کننده داشته باشند . این تضاد نوین بسیار ژرف و گسترده گردید و توده های گرسنه و فقر زده در کنار برده ها قرار گرفتند و دست به مبارزه و شورش زدند ، که از صد ها جنبش و قیام های مردمی ، تاریخ اروپا سه انقلاب عمده را ثبت نموده است :  

 1 –  انقلاب امریکا ( 1765 – 1783 م ) در مستعمرات سیزدگانه . کسب استقلال از بریتانیا .

  2 -  انقلاب فرانسه ( 1789 -  1799 م ) مدت ده سال .

  3 -  انقلاب هائیتی ( 1791 -  1804 م ) درمجموع 12 سال

  انقلاب امریکا :

گروه گروه جمعیتی که بخاطر رهایی از فقر و دست یافتن به زمین های زراعتی و امکان زندگی بهتر با قبول هزران مشقت خود را از کشورهای مختلف اروپا به این قاره جدید یعنی امریکا رسانیدند . در اینجا برای مهاجرین گفته شد که نخست باید بجنگید و این سرزمین را از وجود این سرخ پوستان پاک سازید و بعد به مالکیت زمین دست می یابید . عده بی شماری از این مهاجرین در جنگ با صاحبان خانه جان شان را از دست دادند و سرانجام با کشتار میلیونها جمعیت سرخ پوستان ، مهاجرین هر کشور اروپایی برای تصرف مزارع و مراتع و جنگلات به جان هم افتادند و به جنگ های ناسونالیستی پرداختند . سرانجام سیزده منطقه مستعمراتی بوجود آمد . بعد جنگ هفت ساله بریتانیا و فرانسه بر سرتقسیم سرزمین های امریکای شمالی از 1754 تا 1763 م ادامه یافت . نتیجه این جنگ جان صدها هزار مهاجر را قربانی گرفت و سرانجام خزانه هردو کشور خالی شد .   پارلمان بریتانیا و جورج سوم پادشاه ، برای جبران خزانه مالیات سنگینی بر سیزده مستعمره نشین امریکا ی شمالی وضع کرد . مهاجرینی که از اسکاتلند ، فنلند و لندن و دیگر مناطق انگلستان به امریکا برای زندگی بهتر و به آرزوی زمین زراعتی و خانه و باغ آمده بودند ، به آن آرزوهای خود نرسیدند ، چون مزارع و مراتع و جنگلات به تملک زورمندان و دریا سالاران و لاردها تقسیم شد و به مهاجرین چیزی نرسید . علاوه بر این مالیات سنگین مهاجرین را سرخورده و نا امید ساخت . مردم به اعتراضات و شورش پرداختند و از این زمینه بازهم لاردها و زورمندان وحکومت گران استفاده کرده ، شعار آزادی و استقلال را بلند کردند و مهاجرین با این شعار هم آهنگ گردیدند و در 1765 در نیویورک کنگره ای متشکل از 9 مستعمره نشین تشکیل شد که در آن سران این مستعمره نشینان هم پیمام شدند ودرمی 1775م رهبری آن ازمردم درخواست مبارزه برای آزادی واستقلال شدند .

« سمیر امین » اقتصاد دان و سیاست پرداز مصری فرانسوی ، در مورد انقلاب امریکای شمالی چنین نگاشته است :  « انقلاب امریکا بشتر نبردی برای برای دست یابی به استقلال و خارج شدن از سلطه امپراتوری انگلستان بود و چندان به دلایل اجتماعی صورت نگرفت . مستعمره نشینان در قیام خود علیه پادشاهی انگلیس ، نمی خواستند روابط اقتصادی و اجتماعی خود را دگرگون سازند . » 1  منظور سمیر امین از « مستعمره نشینان » سران و لیدران و لاردها است ، که برنامه ای انقلابی نداشتند و ابداً نمی خواستند که در سیستم سرمایه داری خدشه وارد شود . مردم فکر می کردند که با کسب استقلال شاید به یک حکومت دموکرات و کارگری دست یابد ، تا بتوانند مزارع و مراتع وسایر امکانات به دسترس زارعین قرار گیرد . سرانجام در چهارم جولای 1776م استقلال حاصیل شد ، اما تمام وعده های را که بورژوازی سر قدرت به توده ها داده بودند ، نقش بر آب شد و استثمار انسان از انسان همچنان ادامه یافت . توده های مهاجر با آن همه قربانی و تلفات در جنگ ها چیزی بدست نیاوردند و مجبور تن به استثمار و بردگی کارگری دادند .

  انقلاب فرانسه :

  انقلاب فرانسه نتیجه تضاد های آشتی نا پذیر اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی در قرن هجده بود که در باره آن کتاب ها نگاشته شده ، ازین سبب به تفصیل آن پرداخته نمی شود . صرف مطالیبی ارئه می گردد که تکرار آن لازم است . در آغاز از کتاب « تاریخ قرن هجدهم » نگارش   « البردماله و ژول ایزاک » نقل قول می شود : « در فرانسه جامعه به سه طبقه تقسیم شده بود ، اشراف ، نجبا و طبقه سوم . دوطبقه نخستین صاحبان امتیاز بودند و طبقه سوم به هیچ وجه امتیازی نداشت . تمام بار دولت بدوش طبقه سوم بود . اجمالاً باید گفت فرانسه در 1789 به همان حال بود که 75 سال قبل از وفات لویی چهاردهم وجود داشت . » 3

 لویی شانزدهم با ادامه جنگ و مصارف زیاد خصوصی وی به ویژه مصارف بسیار زیاد مار آنتوانت که لقب « مادام کسری بودجه » نام گرفته بود ، خزانه دولت را خالی کرده بودند . ملکه 500 خدمتگار داشت و علاوه به دوستان خود هدیه های نقدی می داد و مصارفات تجملی زیادی داشت . مردم فرانسه می گفتند : « در بار قبر ملت » دختر بزرگ لویی شانزدهم که اورا شاه خانم می گفتند در سن دو سالگی 80 خدمه داشت . تجملات در بار انتظامی نداشت . در اسطبل شاهی 1900 اسب و دوصد کالسکه مختلف بود و هرسال مبلغ 7،700،000 لیره به مصرف اسطبل می رسید و این بیش از آن چیزی است که برای موکب لشکری و قراولان خاصه شاهی خرج می شد . خرج سفره شاه بعد از آن که به فرمان لویی شانزدهم صرفه جویی کامل در آن کردو زواید آن را حذف کردند ، هرسال به دو میلیون نهصد لیره می رسید . دزدی به نهایت شدت رسیده بود ، ملازمان شاهی با کمال وقاحت دست به سرقت کشوده بودند . مخارج موکب شاهی در 1789 به سی وسه میلیون لیره رسید کشور از لحاظ مالی به زانو در آمد و لویی شانزدهم مجبور شد تا برای مهار کردن بحران مالی ، دستور به برگزاری مجلس طبقات سه گانه ( اتاژنرو ) را که به مدت 175 سال یعنی پس از سال 1614م در دوران لویی سیزدهم تعطیل شده بود صادر کرد . از آنان می خواهد تا بحران مالی را رفع کنند . در 17 جون 1789 بعد از این که در مجلس تضاد شدید طبقاتی و برخوردهای تند بین اشراف و نمایندگان طبقه سوم صورت می گیرد ، طبقه متوسط مجلس موسوم به طبقه سوم از مجلس اصناف جدا می شوند وبه نام مجمع ملی اعلام موجودیت می نمایند . روز 20 جون همه بروی زمین تنیس قصر پادشاه در ورسای تحصن می کنند و قسم یاد می نمایند تا قانون اساسی را تدوین ننمایند دست از تحصن بر نمی دارند . پادشاه برای سرکوب آنان سربازان اجیر بیگانه ای را که در اختیار داشت و خارج از پاریس بود فراخواند . در 14 جولای 1789 انبوه مردم خشمگین پاریس باشنیدن این که سربازان پادشاه در راه هستند ، سی هزار تفنگ سر پر را از زرادخانه سلطنتی در   « آنوالید » قبضه می کنند و به زندان باستیل هجوم می برند .

  چهارم آگوست 1789 ، مجلس ملی حقوق فئودالی را لغو می کند و در 26 اگوست ، مجمع ملی بیانیه حقوق بشر و حقوق شهروندی را به تصویب می رسانند که طبق قانون شهروندی ، همه شهروندان و مردم فرانسه در برابر قانون دارای حقوق مساوی بوده و این حق توسط قانون تضمین می گردد .  پنجم اکتوبر 1789 ، به اثر نا امنی و کمبود مواد غذایی شورش ها ادامه می یابد ، جمعیتی از مردم که اکثر آنان را زنان تشکیل می دادند ، از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای ، راهپیمایی و تقاضای نان می کنند . آنان اعضای خانواده سلطنتی را به عنوان اسیر با خود به کاخ « تویلری » در پاریس که بیش از یک قرن کسی در آن نبود ، می برند .

  دوم نوامبر 1790 ، دولت دارایی های کلیسا را مصادره می کند .

در 21 جون 1791م ، پادشاه و خانواده اش سعی بر فرار از فرانسه دارند ، اما در شهر مرزی « وارن » دستگیر شده و به فرانسه رجعت داده می شود . هزاران تن از اشراف زادگان ، کشیش ها و افسران ارتش که مخالف انقلاب هستند ، فرانسه را ترک می گویند . در 14 سپتامبر ، لویی شانزدهم قانون اساسی جدید را امضاء نموده و بدین ترتیب سلطنت مشروطه را می پذیرد .

  مداخله خارجی علیه انقلاب فرانسه :

با مشوره و کمک مالی انگلس ، پروس و قیصر المان یک باشگاه لیبرال بورژوازی ضد انقلاب بنام  « باشگاه فویان » با اقتباس از نام صومعه فویان ، تأسیس می کند . علاوه بر این در 27 اگوست 1791 پادشاه پروس و قیصرالمان با صدور اعلامیه ای « پیل نیتس » تهدید می کند که دست به مداخله نظامی خوهد زد . بعد کشورهای اتریش ، پروس ، انگلستان و اسپانیا در حمایت از پادشاه فرانسه ، برای شکست و سرکوب انقلاب فرانسه به لشکر کشی و حمله به فرانسه پرداختند . مردم فرانسه با تشکیل یگان های داوطلب برای دفع تجاوز خارجی پرداختند . در اپریل 1792م جنگ آغاز می شود . مقاومت مردم در مقابل ارتش های منظم خارجی در دفاع از انقلاب فرانسه تا پای جان استادند و این جنگ ها تا سال 1802م ادامه یافت . در21جنوری 1793م انقلابیون لویی شانزدهم را به جرم دعوت از کشورهای خارجی و خیانت به کشور مقصر دانسته از سلطنت عزل و دستگیر می نماید و بعد اعدام می گردد . در 16 اکتوبر ، همسر لویی شانزدهم ماری آنتوانت اعدام می شود . در 22 سپتامبر 1792 ، انتخابات برپا می گردد . برای اولین بار در تاریخ فرانسه، هر فرانسوی از حق رای بر خوردار است . رزیم پاد شاهی از بین می رود و جمهوری اعلام می گردد .

  در 22 اگوست 1795م قانون اساسی جدید به تصویب می رسد . در اکتوبر قرارداد صلح با پروس و هلند و چند ماه بعد با اسپانیا به امضاء می رسد . در فرانسه یک دولت جدید بنام « دیرکتوار » ( هیئت مدیره ) تشکیل می یابد ، متشکل از پنج مقام اجرایی و دو حقوق دان عالی رتبه .  

 اساس انقلاب فرانسه : اساس واقعی هر انقلابی در بستر خیزش توده ها نهفته می باشد و روی قدرت انقلاب توده ها ، فردی و یا تشکلی که قبلاً سازمان یافته اند ، قرارمی گیرند به این معنا که روی انقلاب توده ای گروهی سازمان یافته و هدفمند سوار می شود . در فرانسه قبل از انقلاب طبقه کارگران وزحمتکشان از ستم حکومت فیودالی و ستم سران کلیسا و فقرومحرومیت ها به خیابانها و میادین آمدند و دست به شورش زدند ، چنانچه سی هزار شهروند گرسنه پاریس مسلح شدند و به زندان باستیل یورش بردند و به ادامه انقلاب را به آستانه پیروزی رسانیدند که در بسیج این توده های فقرزده و تحت ستم حکومت اشرافیت فیودالی ، دکتور ژان پل مارا و یارانش نقش اساسی داشت . ژان علاوه بر این که یک داکتر خوب مردم دوست و مهربان بود ، یک نویسنده و فعال ضد اشرافیت فیودالی و بورژوازی فرانسه و یار توده ها در جنبش و قیام مردمی بود . همچنان « دانتون » سخن گوی توده هابود ، « کنت دو میرابو » با فصاحتی که داشت ، اهداف اشرافیت بورژوازی را بیان می داشت . اشرافیت بورژوازی در قالب کلوب و باشگاه ها تشکیلاتی داشتند که برای تغییر سیستم از فیودالی به بورژوازی و سرمایه داری لیبرال فعال بودند ، از قبیل ، باشگاه کوردلیه ، کلوب مرکزی ژاکوبین ها و دیگران . خلاصه این که اهداف جنبش های توده ای محدود بر تغییر نظام حاکم بود ، هنوز اندیشه های سوسیالیسم علمی ظهور نکرده بود و این اندیشه یعنی کمونیسم اوتوپیایی یا ابتدایی و عامیانه وجود داشت ، اما بورژوازی برنامه های مشخص از تغییر نظام داشتند ، که عبارت بود از سیکولاریسم ( جدایی دین و دولت ) ، حاکمیت بورژوازی بجای اشرافیت فیودالی ، رونق اقتصادی از طریق پرداختن به اصلاحات ارضی ومدرن سازی زراعتی ، تجارت و کشتی رانی و سرمایه گذاری روی صنعت و تکنالوژی مدرن ، احداث راه و جاده و خط آهن ،  انکشاف دانشگاه های مدرن و همگانی ساختن آموزش و کسب دانش و آزادی بیان و رسانه ای و ازادی عقیده و باور های دینی و جلوگیری از تکفیر افراد توسط کلیسا و حاکمیت بورژوا دموکراتیک . آیا این که انقلاب فرانسه بورژوادموکراتیک بود یانه ؟! پاسخ روشن آن را از نگارش کارل مارکس می خوانیم که در سال  1848 در نشریه  « نویه را نیشه تسایتونگ » چنین توضیح داد : « بورژوازی در قامت آن ها      ( انقلابیون ) پیروز شد . اما در آن زمان پیروزی بورژوازی ، به معنای پیروزی نظم اجتماعی نوینی بود ، پیروزی مالکیت سرمایه داری بر مالکیت فیودالی ، ملی گرایی ، رقابت بر صنف ، توزیع بر حق آباء و اجدادی ، روشنگری بر خرافات ، صنعت بر تن پروری و حق بورژوازی بر امتیازات قرون وسطایی » 4

  یک نقطه قابل توجه این است که مارکس تذکر می دهد که : « نیروی محرکه واقعی روند های انقلابی نه بورژوازی فرانسه ، بلکه انقلابیون فرانسه بودند . » 5

 به نقل از لنین : « پیشبرد انقلاب به خوبی آنچه که ژاکوبین ها ، بهترین مثال انقلاب دموکراتیک و مقاومت در برابر اتحادپادشاهان به انجام رسانیدند ، بشتر از کمون پاریس دوام آوردند .» 6           سرانجام بر انقلاب توده ها ، بورژوازی و بربورژوازی یک افسرنظامی بنام ناپلئون در28 می 1804 خود را به قدرت رسانید و بحیث امپراتور فرانسه و همسرش « ژوزفین » را امپراتریس اعلام نمود . . . ادامه دارد - 

    منابع :

1 - امین ، سمیر ( 1386) ، ویروس لیبرال ، ترجمه : ناصرزرافشان ، نشر، آزادمهر ، ص 76 .

  2 - البرد ماله – ژول ایزاک ، تاریخ قرن هجدهم ( انقلاب کبیر فرانسه ) ترجمه : رشید یاسمی .

  3 - همان 

   4 -  کارل مارکس و انگلس ، بورژوازی وضد انقلاب ، جلد ششم ، ص 107 .

  5 -  کارل مارکس و انگلس ، انتقاد اخلاقی واخلاق انتقادی ، 1847 ، جلد 4 ، ص 331

  6 -  والادیمیر ایلیج لنین ، 24 جون 1917 ، تقل شده از ویکتور سرژ .

  7 -  نگارنده ، دفتر شماره نهم ، صص 150- 175 .            

‏23‏/11‏/2020

 

 

 

============

قسمت چهاردهم

زمانی که می گوییم که دین از سیاست جدا باشد ، هدف طرح ضد دین نیست ، بلکه رهایی دین از درگیری های سیاسی می باشد . بگذارید که هر کی عقاید خود را داشته باشد ، اما وارد کردن باورهای دینی در حوضه سیاست ، به نفع دین نیست و دین را آسیب پذیر می سازد . سیاست یک پدیده اجتماعی بحث بر انگیز و پر تناقض و قابل مناقشه و ردو قبول و خوب و بد می باشد ، که با دین سازگاری پیدا نمی کند . دین مجموعه ای از احکام و اصول است . در صورتی که سیاست به هیچ صورت احکام بوده نمی تواند و همیشه در حال نغییر و تجدید و متکی با نظر و برداشت ووضع اقتصادی و اجتماعی مرتبط با زمان و مکان می باشد . یکی ویژگی های سیاست سکولاریسم است . با این درک کشورهای غربی به تمدن رسیدند و خاور میانه و افریقا سالها از این کاروان عقب است . در خاورمیانه و شاخ افریقا تازه با ظهور باندهای جنگجوی سلفی و بنیاد گرایی ، دوران جنگ های صلیبی را امتحان می نمایند و می خواهند که دین و باورهای شان را سیاسی بسازند ، که راه بسوی سراب است و خیال و ناممکن . دین و سیاست دو پدیده از هم جدا و متضاد است . دین در بستر فرهنگ سیر داردودارای احکام تغییر ناپذیر است ، در صورتی که سیاست به سوی تکامل می رود و دارای احکام به خصوص نمی باشد و حالت به شدت تغییر پذیری دارد . موضوع کار سیاست تمدن بشری است و بشریت با از دیاد تجارب رو به تکامل و نو آوری های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی می باشد که برای بهبود زندگی شان مساعدت کند . تمدن بشری وسایل و افزار های نوین زندگی را بوجود آورده که در قالب باورهای دینی نمی گنجد ، در صورتی که انسان مدرن مجبور است که تابع قوانی موجود و آینده تمدن بشری باشند . حرکت و سیر تاریخ با همه دشواری های ناشی از ناهنجاری های بوجود آمده ای تمدن امروزی ، منشأ و اساس این تمدن را که سکولاریسم مدنی است بپذیرد . مثلاً تساوی حقوق زن و مرد را نمی شود تابع شریعت دینی ( دوزن مساوی یک مرد ) کرد . اما تیوری پردازان دینی در ایران کنونی مطالیبی را ارائه می دهند که گویا تلفیق دین با مظاهر تمدنی ساز گار است که این طرز تفکر هگلیانیسم است . هیگل به کلیه شعب و مظاهر فلسفه و به تمام عقایدفلاسفه ماقبل خود از سقراط گرفته تا روسو و هیوم دست انداخته و به عقیده خود سعی کرده از متافزیک گرفته تا مذهب و سیاست و اخلاقیات و علوم را یک جاه در دستگاه فلسفی خود جمع کند ، که ملاحظه شد ، مورد عمل قرار نگرفت و این بخش ایدیالیسم هگل از دیالکتیک آن جدا گردید و انکشاف یافت . چون ایدیالیسم با مظاهر تمدن بشر یک جا قابل جمع نیست . تاریخ بما نشان می دهد که حکومت دینی با تمدن مدرن بشری قابل جمع نیست و می تواند با استبداد حاکم شد نظیر شش قرن خلافت عثمانی و از زمان به قدرت رسیدن ال سعود در عربستان و چهل سال حکومت اسلامی در ایران که هیچ کدام با تمدن مدرن بشری همگام نشد و ایران که در خاورمیانه با فرهنگ عالی امکان پیشرفت داشت با قربانی دادن دو نسل اکنون بیش از پنجاه در صد مردم ایران زیر خط فقر قرار گرفتند . این تجربه نشان می دهد که دین با سیاست مدرن و تمدنی هم گرایی ندارد . تجربه چین باستان تا کنون که هیچگاهی در آن سرزمین و نفوس عظیم ، دینی به ظهور نرسید و حکومت بر مبنای دین نداشتند و کنفسیوسیسم و دیگر فلاسفه راه کشای تمدنی آن ملت بزرگ جهان بوده و است ، اکنون بجای از تمدن بشری قرار دارند که در مدت یک هفته دو بیمارستان شش طبقه ای را با گنجایش دوهزار تخت بسازند و یک شهر یازده میلیونی ووهان را در مدت بیش از دو ماه قرنطینی اعاشه نمایند  و نرخ رشد اقتصادی آن بالای شش در صد و تا 12 در صد می باشد ، در حالی که امریکا و اروپا از دو تا سه در صد بالا نرفته است . خوب بهر صورت . در اروپای سده هجدهم آغاز صنعتی شدن و مدرنیسم است ، اما از جانب زندگی و مسایل اقتصادی خانواده ها ، آغاز شیوه جدیدی از تفاوت طبقاتی و گذار پرشتاب میرکانتیلیسم به امپریالیسم یعنی تسلط اقلیت کارخانه داران و صاحبان صنایع ، کمپانی های کشتی رانی ، تجارت آزاد و حکومت های مدافع منافع آنان از یک طرف و فقرو بیجا شدن  صدها هزار دهقان و خورده مالک و از دست دادن مزارع و املاک شان از جانب دیگر شگاف طبقاتی را بوجود آورد که برای اکثریت مردمان چشم انداز خوبی نداشت و این حکومت ها در اروپا بر اساس اراده ملت ها بوجود نیامده بود ، بلکه بر معیار توافق صاحبان کارخانه ها و کمپانی های کشتی رانی واشرافیت بورژوازی شکل گرفته بود . اگر حکومت های سرمایه داری استعماری بر اساس اراده ملی کشورهای اروپایی صورت می گرفت ، آیا ملت ها نمی خواستند که ساعات کاری کارگران از 18 ساعت در روز به 8 ساعت تعیین شود و کارگران دارای مزد ومعاش بلند تر باشند و کارکودکان را غیر قانونی در آورند . به یقین که می خواستند و اگر چنین نبود ، چرا انقلاب فرانسه رخ داد . چرا انابپ تیسم بوجود آمد و کمونیسم اتوپیایی از کلیسا سر بر آورد ؟! بلی این تضاد شدید طبقاتی باعث واکنش های توده ای گردید . چون حکومت از بدو پیدایش خود ، سلطه و تابعیت بوده و یک اقلیت خود برگزیده بر اکثریت حکومت می کنند و از اکثریت اطاعت و فرمانبرداری می خواهند ، بدون آن که به زندگی و سبد غذایی و اقتصاد آنان توجه داشته باشند . این شیوه ای حکومت داری و رعیت به اصطلاح بورژوازی « دولت و ملت » ( ! ) به ویژه در سیستم سرمایه داری تا بینهایت وقاحت و بی شرمانه ملت ها را مورد سلطه قرار می دهند و بیشرمانه این که از آدرس ملت سخن می گویند . در سده هجدهم میلادی در انگلستان ، فرانسه ، مزارع مردم را مصادره می کردند ، تا جاده ، خط آهن و کارخانه و تأسیسات بسازند و گروه گروه دهقانان بیجا می شدند و به شهر ها برای پیداکردن کارولقمه ای نانی می آمدند و به برده های صنعتی تبدیل می شدند . این جابجایی نیروی کار ارزان را برای سرمایه داران تازه به دوران رسیده فراهم نمود و این سبب شد که کار شهر سازی و ساختمان رونق پیدا کند و شهرهای مدرن سربلند کند و همچنان کار در کارخانه با کار زنان و کودکان . به کارگیری وسیع کودکان کار در کارخانه ها باعث تقسیم طبقاتی اجتماعی وفاصله بین اشرافیت بورژوازی و تاجران و صنعت کاران و اکثریت جوامع اروپایی گردید . فرزندان کارگران و دهقانان به کار گماشته می شد ، فرزندان اشرافیت بورژوازی به مکتب و دانشگاه می رفتند و مشغول تحصیلات علوم پایه می شدند .به این صورت حکومت داری و سروری تمام بخش های فرماندهی اقتصاد و سیاست به تحصیل یافتگان بورژوازی می رسید و تمام ثروت بدست اقلیت ممتاز و فرمانده امور اجتماعی و اقتصادی قرار می گرفت . بدین شیوه سیستم سرمایه داری بنا گذاشته شد که ثروت غیر قابل تقسیم و حکومت ها باید قوانیی وضع می کردند که حق مالکیت بر وسایل تولید و ثروت مازاد تولید ، حمایت می شد ، که شد . به این ترتیب حکومت داری در جهان متعلق به اقلیت ممتاز بوده و تمام فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعی از ماکیاولی تا کانت و ژان ژاک روسو از حق حاکمیت اقلیت ممتاز داد سخن داده و راه کارهای پیچیدن قوانین حمایت و تحکیم پایه های قدرت را به حکومت داری مدرن نشان دادند و منابع دینی را از مداخله در قدرت منع کردند . ازین موقع دین خود مدافع منافع اموال و مالکیت خصوصی گردید و زمینه های استثمار انسان از انسان را مشروع و طبق شریعت تبلیغ و ارائه کردند . درست تکرار مغشوش تاریخ گذشته در افغانستان قرن بیست و یکم ، که فرزندان اکثریت خلق پشتون بنام جهاد در صفوف سلفی ها بنام طالب و داعش و شریعت جذب می شوند و در صفوف انتهاری می پیوندند و فرزندان اقلیت تاجر و دولت مدار به دانشگاه داخل و خارج می روند ، تحصیل می کنند .  گرچه این احکام دینی چیزی تازه ای نبوده و ادیان ابراهیمی از بنیاد مدافع مالکیت خصوصی و استثماری و استعماری بوده و برده داری را مباح و خود از برده داران بزرگ بودند و اولین کاروانهای برده فروشی در مغرب زمین از حجاز آمدند و این تجارت ضد انسانی را ترویج کردند و به آن فتوای مباح و حلا ل دادند ، که در تاریخ مشهود و در احکام و متون های دینی وضاحت دارد . چنانچه خلفای اموی و عباسی و هواریون شان هزاران ، هزار کنیز و غلام داشتند . سلاطین شاخ زرین ( خلفای عثمانی ) در مدت شش صد سال فرمان روایی در خاورمیانه و شمال افریقا ، هر کدام در حرم سراهای شان تا یک هزار زن نگاه داری می کردند و پیرو شریعت اسلامی بودند . اروپا و امریکا در سده هجدهم اساس سیستم سرمایه داری مدرن و صنعتی را گذاشتند ، که برای تداوم این روند و تأمین امنیت سرمایه داری و مالکیت بر وسایل تولید قوانین جدید وضع کردند . اختراع و به کار گیری از ماشین بخار در صنعت و کشتی رانی امکانات وسیع اقنصادی را بدست آوردند و تجارت در یایی علاوه بر منفعت زیاد باعث اکتشافات زیاد از سرزمین های پر ثروت و منابع اولیه صنعتی گردید و رقابت های شدید تجارت دریایی بین کشورهای اروپایی را بوجود آورد . و کشتی های همدیگر را شکار و اموال آن را غارت می کردند و « مشت نمونه خروار » : در یک عملیات کشتی انگلیسی ، یک کشتی تجاری اسپانیا را شکار کردند که بار کشتی مقدار زیاد طلا ، نقره و کالا و لوازم پر ارزش و قیمتی بود و این کشتی زمانی به بندر انگلستان آورده شد و لنگر انداخت از بزرکترین کشتی بود که تا آن موقع در بنادر انگلیس لنگر انداخت ، که در انگلستان دیده نشده بود . گرچه سرمایه داری از آغاز خود با استثمار ، غارتگری ، اشغال سرزمین ها و مستعمره سازی همراه بود ، اما مظاهر تمدنی هم به همراه داشت . از جمله تأسیس شفاخانه ها ، مراکز آموزش و پرورش ، راه و جاده ووسایط حمل و نقل و ترانسپورت شهری ، نشریات و خدمات فرهنگی و تسهیلات لازم برای یک زندگی بهتر شهری و تولید کالا های ضروری همگانی وغیره که « کارل مارکس » از آن تعریف کرده است . یکی از ویژگی های سرعت گرفتن صنعت وبازرگانی و انکشاف اروپا در سده 17و 18 میلادی این بود که دولت های ملی بورژوازی درتمام امور اقتصادی و اجتماعی دخالت می کرد و اقتصاد و سرمایه گذاری های دولتی و خصوصی را مدریت و کنترول و حمایت می کرد و از اموربازرگانی و کشتی رانی در برابر کشورهای رقیب حمایت می نمودند . چنانچه دولت انگلستان در ابتدای تأسیس کمپانی هند شرقی مداخله نمی کرد .عواید کمپانی در 1757 سالانه 13 میلیون عواید و 14 میلیون پوند هزینه داشت و به این ترتیب نمی توانست ادامه داد . دولت انگلستان اختیار کمپانی هند شرقی را در اختیار خود گرفت و یک ارتش 260 هزار نفری را تشکیل و برای اشغال هند بکار برد .

 عمده ترین رخ دادهای سده هجدهم در جهان : 

 چون تفصیل رخ دادها در تاریخ آمده نیازی برای تشریح هر یک از رخ داد ها نیست . صرف از عمده ترین رخ دادهای سده نام برده می شود :

* - انقلاب فرانسه ( از 1789 – 1799م مجموعاً ده سال )

* - انقلاب هائیتی ( 1791 – 1804 م ، مدت 12 سال ) این انقلاب ، قیام بردگان در مستعمره سن - دومینگ فرانسه رخ داد که منجر به الغای برده داری در آنجا و تأسیس هایتی به یک کشور مستقل گردید .

* - انقلاب امریکا ( 1765 -  1783 م ) در مستعمرات سیزده گانه و پایان حکمرانی بریتانیا استعمارگر در امریکا .

 * - پیمان کارلوتیس در 26 جنوری 1699 م که به ادامه فتوحات ترک های عثمانی در اروپا پایان داد و از این بعد امپراتوری عثمانی با شیبی آرام به سمت زوال حرکت کرد .

 * - شکست پادشاهی سوئید از روسیه در جنگ بزرگ شمالی از ( 1700 – 1721م ) و روسیه تزاری به یک قدرت بزرگ منطقوی تبدیل شد .

 * - سده 18 پایانی بر کار کشور مشترک المنافع لهستان – لیتوانی بود .

 * - در آسیا امپراتوری های چین و هند رو به افول گذاشتند .

* -  امپراتوری بریتانیا با شکست دادن فرانسه در امریکا در دهه 1760م و تسلط بر بخش های زیادی از هندوستان ، تبدیل به ابر قدرت جهانی شد .

 * -  اختراع ماشین بخاردر دهه 1750م ، انقلاب صنعتی بریتانیا آغاز شد .

* -  در 1739م ، نادرشاه افشار در لشکرکشی در هند مغول ها را شکست داد و دهلی را تصرف کرد . { در نهایت این لشکرکشی نادر افشار در هند باعث تضعیف امپراتوری گورگانیان در برابر اشغالگران انگلس در هند شد و جنگ های سگ ها و تصرف شمال هند نیز مزید بر این قدرت گیری انگلس ها گردید . ) م

* -  سرمای بزرگ در اروپا در 1709م ، که در 500 سال پیش از آن بی سابقه بود .

 * -  زلزله کاسکادیا با نیروی 9 رشتر در سواحل شمال غربی امریکا رخ داد و جاپان دچار سونامی شد     در سده هجدهم وقایع زیادی رخ داد که نقطه عطفی در زندگی انسان این سخره روی زمین بوده است . در این سده سرمایه داری با شتاب بشتر هم در عرصه تجارت و هم در بخش صنعت به ثروت اندوزی و استثمار انسان از انسان پر داختند . و علاوه با استفاده از نیروی کار ارزان مردان و زنان و اطفال ، با کار طاقت فرسای بیست ساعت کار در روز مورد استثمار قرار می دادند ، بلکه صدها هزار برده سیاه پوست افریقایی را در مزارع و کارخانه ها با کار مجانی از پا در می آوردند . بورژوازی که در اروپا جاگزین نظام فیودالی می شد به سبب انکشاف و گسترش دانشگاه ها وظهور فیلسوف ها ، اقتصاد دانها و مخترعین و صنعت کاران ماهر و معماران ، نقاشان و طراهان و مکتشفین و انکشاف کشتی رانی با استفاده از ماشین بخار ، آگاهی و مهارت بشتر برای ثروت اندوزی و دولت سازی مدرن سرمایه داری ، برای کسب قدرت و افزایش سرمایه و ثروت ، پیدا کردند . در نهایت به این نتیجه رسیدند که بجای برده داری می توان کشورها و مناطق ثروت زای جهان را به تصرف در آورد و از تمام منابع آن استفاده کرد . با این برنامه کلنی ( مستعمره ) سازی با سرعت رایج شد و در تصرف سرزمین ها ی ثروت زا ، انگلیس ، هلند ، اسپانیا ، فرانسه و المان به رقابت پرداختند که تاریخ پر از این کشمکش های ضد بشری سرمایه داری این زالو های خون آشام می باشد . منجمله کمپانی هند شرقی و رقابت بر سر این سرزمین ثروتزا بین کشورهای بورژوازی اروپایی قابل بحث است .

   در سده هجدهم انقلاب های رخ داد که تا کنون مورد بحث است و تأثیراتی خود را دارد . منجمله انقلاب کبیر فرانسه ، انقلاب هائیتی و انقلاب استقلال ایالات متحده امریکا . . . ادامه دارد                                     

منابع :   

   * - البرد ماله و ژول ایزاک ، تاریخ قرن هجدهم ، برگردان فارسی : غلام رضا رشید یاسمی، نشر: پر ، قطع وزیری ، 1395 خ .

* - ویل واری یل دورانت ، درس های تاریخ ، ترجمه : احمد بطعایی .

* - یادداشت های نگارنده ، دفتر نهم ، صص 140 – 143 .

‏پنجشنبه‏، 17‏ سپتامبر‏ 2020

 

+++++++++++

قسمت سیزدهم

سده هجدهم ( 1701 – 1799 ) مرحله ای از تاریخ زندگانی بشر در روی این سخره عظیم است ، که سیاره ما به دوبخش سایه و روشن ، در دوبخش نیم کره شرقی و نیم کره غربی خود را نشان می دهد . این دوگانگی را طبیعت تعیین نکرده و این اندیشه های خوب و بد آدمی زاد آن را بوجود آورد. اندیشه های بد ، مسیر راه را به سمت نادرست می برد و انانی که با آن اندیشه راه را انتخاب می کنند به منزل مقصود نمی رسد . این یک واقعیت عینی است و در درازنای زمان آن را آزمودیم و دیدیم که به کج راهه رفتیم و از کاروان عقب ماندیم و آن را گم کردیم . در ابتدا همه به اثر اندیشه های نادرست ادامه دادند ، چون نمیدانستند . نسل های کهن ما در برابر خشم طبیعت عاجز بودند و از رعدو برق ، غرش و ساعقه ، زلزله ها و طوفان های سهمگین می ترسیدند و فکر می کردند که این ها خدایانی هستند که سرنوشت آدمی زاد را تعیین می کنند . پدران ما رفتند بسوی پرستش خدای که آفریده ذهن او بود . ده ها هزار سال پیش از میلاد و هجده صد سال بعد از میلاد ، پدران ما آفریده های ذهن خود را به اشکال مختلف ، هیکل های ساخته ای دست خود را پرستش می کرد و بعد به تصورات ذهن خود ، ان را در آسمانها برد و باور ی را ترویج کردند . اما برادران ساکن نیم کره غربی در سده هجدهم به تفکر پرداختند و در یافتند که راهی که می رویم ، کج راهه است و باید با طبیعت آشتی کرد و مسیر راه را از نو انتخاب کرد . اندیشه ها را سبک و سنگین کرد و آن اندیشه را باید پذیرفت که با زندگی و طبیعت و محیط ما همخوانی داشته باشد . آنان برای روشن کردن راه به دانش ورزی سیستماتیک وارد شدند  و در یافتند که بهشت همینجاست و باید زندگی را بهتر ساخت و کمتر به توهم اعتنا کرد . به فرموده حکیم عمر خیام : « این جا به می و جامی بهشتی می ساز – کانجا که بهشت است رسی یا نرسی » در سرزمین مغرب از همان سده های ششم پیش از میلاد به فلسفه و حکمت بیشتر توجه کردند و در سده هجدهم دانش و فلسفه را به دانشگاه بردند و از نو به تحقیق و پژوهش پرداختند . بیش از بیست فیلسوف قبل از سقراط ، افلاطون ارسطو و اپیکور در ملطه ترکیه ، جزایر یونان و ایتالیا زندگی و فعالیت های آموزشی و تنویر اذهان مردمان جوامع شان را داشتند . مشهور ترین فیلسوفان پیش از سقراط ،« تالس ملطی ، آناکسیماندر ملطی ، آنکسیمن ملطی ، فیثاغورس ، پارمیندس ، امپدوکلس ، آناکساگوراس ، گرگیاس ، هراکلیت ، هیپیاس ، پروتاگوراس ، آناتوس ، آریستوفانس ، تیائیتوس ، آنتیفون ، گلینیاس ، زئوفانس ، زنونالئایی دموکریتوس و آناکسیماندروس »1   بودند . همه ای این فلاسفه تا اپیکور ، طبعت گرا و مادی بودند . ماده ، اتم ، اضداد ، کمیت و کیفیت ، تبدیل و تکامل و آشتی ناپذیری اضداد ، پیدایش کائینات ، انرژی ، عناصر ، هوا و آب و غیره از جمله مقوله های مورد بحث و اندیشه ای آنان بودند .  منجمله چند تن ازردیف های اول فیلسوفان را به معرفی می گیریم،که نمونه ی از مجموع اند :

تالس:   نخستین فیلسوفی را  شهرک بندری ملطه ترکیه شناخته شد ، تالس  بود که  ( 624- 549 پ م ) می زیست . تالس ، در نجوم ، ریاضی ، فلسفه طبیعی و در هندسه متبحر بود . او در یک قضیه مثلثات چنین گفته است : « دو مثلث در صورتی مساوی هستند ، که یک ضلع و دوزاویه آن باهم مساوی باشد » تالس اولین فیلسوف ماتریالیست مغرب زمین برای پاسخ به پیدایش جهان از متود پرسش « کی » از واژه « چه » آغاز می کند . او بر خلاف متفکران دینی که میگفتند « جهان را  « کی » ساخته ؟ این سوال را چنین تغییر داد : « جهان از « چه » ساخته شده است ؟ » . تالس ، آب را ماده اولیه همه چیز می دانست . آناکسیماندر:   دومین فیلسوف ملطی ترکیه ( 610 – 547 پ م ) زندگی می کرد . او می گفت ، که :   « جهان ما تنها یکی از جهان های بی شمار کائینات است و این جهان های بی شمار از ماده ای جاویدان  پدید آمده اند . » منظور وی از ماده ای جاویدان   اتم و عناصر مادی می باشد . او اندیشه های خود را در کتابی بنام « در باره طبیعت » به نثر نوشت . او ساعت آفتابی رااختراع و اولین نقشه جغرافیایی را ترسیم نمود . وی معتقد بود ، که منشأ حیات دریا یعنی بحر است و انسان از ماهی به وجود آمده است و او می گوید : « عناصر مقدم بر اضداد است ، اضداد از آن به وجود می آید و به آن منحل می شوند . » آناکسیماندر ، تشکیل جهان را چنین بیان می کند : « وقتی اشیا از هم جدا شدند ، جهانی که ما آن را می شناسیم به وسیله یک حرکت چرخنده گرد بادی شکل گرفته است ، به این معنی که عناصر سنگین تر ، خاک و آب در مرکز گردباد باقی ماندند ، آتش بسوی محیط رانده شد و هوا در وسط باقی ماند . زمین یک قرص نیست ، بلکه استوانه کوتاهی است . » قضیه گرد باد وی با مسئله علمی کنونی ، به وجود آمدن کائینات توسط انفجار بزرگ همان بیگ بنگ نزدیک تر می باشد

آناکسیمن ملطی :  سومین فیلسوف زاده شده شهر بندری ملطه ترکیه ( 570 – 526 پ م ) ، وی هوا را به عنوان عنصر اولیه پیدایش جهان مطرح می نماید . او آب راشکل غلیظ شده هوا می دانست در فلسفه « آناکسیمن » هوا « خدا » است . در میان « خدایان » مطرح یونان باستان یکی هم « زئوس » نامیده می شد که او هم از هوا  است . وی بیان داشته است : « انسان برای این که بتواند جهان را بشناسد ، باید به فلسفه متوسل شود . چرا که « در روش تفکر دینی  » « نقل » بر «عقل » حاکم می شود ، و « من » ها امکان قدعلم کردن در مقابل احکام و اعتقادات و ارزش های دینی  در حد یک « ابزار توجیه گر  » تنزل پیدامی کند و بیان آزادانه را محدود می سازد . » 2

فیثاغورس :   وی چهارمین فیلسوف ، ریاضی دان و ستاره شناس یونانی بود ، که در 570 پیش از میلاد در « ساموسی » یونان زاده شد و در 495 پیش از میلاد ، در « کروتون یا متاپونتیون ایتالیا » در گذشت . او مدت 22سال از جوانی خود را در سفر و اقامت آموزشی در مصر و بابل و بعد با همراه « داریوش اول » به پارس آمد و از تخت جمشید که در حال ساخت بود دیدن کرد و بعد به زادگاه خود برگشت و بعد به ایتالیا رفت و در شهر « کرتن » ایتالیا مرکز آموشی تشکیل و به تدرس ریاضیات پرداخت . او چنین بیان داشت : « زمین گرد است و دارای دو قطب شمال و جنوب می باشد و خورشیدو ماه بدور زمین می گردند . » 3

 نخبگان ، فعالین مدنی و احزاب سیاسی اروپای سده هفده و هجده از حکومت های دینی فیودالی و به ویژه از سی ساله جنگ های صلیبی درس خوبی گرفتند و در یافتند که استمرار استبداد و حاکمیت مذهبی راهی به سوی مدرنیسم و رشد اقتصادی و صنعتی شدن نیست و باید از حکومت تیوکراتیک عبور نمایند . از این جهت به خوانش فلسفه کهن رو آوردند و به باز خوانی آن پرداختند و علوم پایه را به دانشگاه ها بردند و به پژوهش های عمیق متوصل گردیدند و در ساختار حاکمیت و دولت های ملی مدرن پرداختند . در این زمان است که در اروپا دولت های ملی سکولار شکل می گیرد و فضای باز سیاسی و عقیدتی را به دولت ها احمال می کنند . فیلسوفان قرن هجدهم نقش بسیار اساسی را در زمینه ساختارهای مدرن سیکولار اروپا داشتند . مثلاً ، « مونتسکیو » فیلسوف فرانسوی ( 1686 – 1755 ) علاوه بر این که در ساختار حکومت فرانسه و در بخش مقننه رئیس پارلمان بوده تقش اساسی داشته ، بلکه در امریکا به ویژه در تدوین قانون اساسی امریکا نقش تعیین کننده داشته است که تا حال نقش این فیلسوف فرانسوی در قانون اساسی امریکا مشهود است . کتاب « روح القوانین » منتسکیو هنوز پاسخ میدهد وکتاب « روح القوانین » وی از شهرت جهانی بر خوردار است . همچنان فیلسوف ها ، نویسندگاه ، اقتصاددانها ، دانشمندان رشته های مختلف علوم پایه ، نقش اساسی در روند حاکمیت سکولار دموکراسی غربی داشت و دارد . اما در مشرق به ویژه خاورمیانه ، حکومت های مذهبی و دینی حاکم بوده که رابطه بین مقام آسمانی و خلافت و امت بود  . امت ، هیچگونه حق انتقاد و پیشنهادی را نسبت به مقام خلافت و شاه که سایه خدا بود، نداشته و ندارد . از 1326 – 1922 م سلاطین شاخ زرین ، ( سلسله امپراتوری عثمانی ) از قدرت های بزرگ جهان محسوب می شد ، رعیت و یا امت می توانستند که حرفی داشته باشند؟! . حال در عربستان سعودی کسی می تواند در مخالفت با حکومت قرار بگیرد . در ایران مخالفت با حکومت اسلامی « محارب با خدا » گفته می شود . مجازات مرگ دارد .  غرب از حکومت های تیوکراتیک و دینی و از تجارب خلافت ها و حکومت های دینی خاورمیانه ، درس خوبی گرفتند . اما مردم خاورمیانه ، نیاموختند و درس نگرفتند و ایران که از کشورهای بزرگ خاورمیانه و بافرهنگ و با سابقه تاریخی درخشانی بودند ، با احساسات عامیانه و ذوق و شوق مذهبی به باتلاقی افتیدند که برآمدن از آن بسیار دشوار خواهد بود . در افغانستان از 1973م تا حال که 47 سال می شود ، گروه های بنام مجاهدین با نعره تکبیر مسلمانان این کشور را به قتل می رسانند و خانه ها و کاشانه های شان را ویران می نمایند ومزارع شان را به کاشت خشخاش مبدل ساخته اند . در خاورمیانه عربی هم بهار عربی به با شعار اسلامی به خزان اشک و خون وویرانی مبدل شد . این همه جنایات درسی است برای نسل جوان ، که باید آموخت .  هرکه ناموخت از گذشت روز گار       نیز نا موزد ز هیچ آموزگار  « رودکی – مثنوی  »

خاورمیانه همان بود که هست . جنگ و فتوحات ، تعصب و خشونت ، قتل و غارت ، جهل و خرافات اما در نیم کره غربی ، اروپا از سده هفده رو به تمدن وتن دادن به قانون ، و به حکومت های سکولار و صنعت و کشتی رانی و اصلاحات رو آوردند . به دانشمندان تمکین کردند و مخترعین و مبتکرین را تحت حمایت قرار دادند . فزندان شان را به دانش اندوزی گماشتند و خرد گرایی را اصل دانستند . کلیسا و دین را در جایگاه مناسب خود شان ، نشاندند و از مداخله در امور سیاسی منع کردند . دین دارو بی دین حق مساوی شهروندی یافتند . با تدوین قوانین حقوق شهروندی را تضمین کردند .

 اختراعات ، اکتشافت و نو آوری ها در سده هجدهم میلادی :

در سده هجدهم در اروپا تحولات زیادی رخ داد و همچنان اختراعات و اکتشافات زیاد . در اینجا صرف عمده ترین رخ داد های علمی تذکر داده می شود ، که در روند انکشاف نقش برجسته داشته است . منجمله اختراع و راه اندازی ماشین بخار ، که در حقیقت حرکت دهنده صنعت و کشتی رانی و تجارت و اقتصاد بوده است ، به ترتب زمانی ارایه می گردد:

* -  در 1712م/ 1091 خ ، اختراع موتور بخار توسط « توماس نیوکامن » انگلیسی( 1663-1729)

* -  در 1714م / 1093 خ ، اختراع دما سنج جیوه ای توسط « دانیل گابریل فارنهایت »     ( 1686-1736م) دانشمند المانی .

* -  در 1745م / 1124 خ ، اختراع بطری لیدن  توسط « اوالدگئورگ فون کلیست » المانی به عنوان نخستین خازن برق .

 * -  در 1752م / 1131 خ ، اختراع برق گیر  توسط « بنجامین فرانکلین » نویسنده ، ناشر، طبیعی دان ، سیاست مدار و مخترع امریکایی در 17 ژانویه 1706م در بوستون متولد و یکی از بنیان گذاران ایالات متحده امریکا و مخترع برق گیر و عینک دوکانونی بود . بنجامین به عنوان دهمین پسر و پانزدهمین فرزند « فرانکلین » که تولید کننده صابون و شمع بود ، در بوستون زاده شد .

* -  در 1764م / 1143 خ ، اختراع ماشین نخ ریسیتوسط « جیمزهارگرویز » انگلسی ، پیام اور انقلاب صنعتی .

 * -  در 1765م / 1144 خ ، توسعه موتور بخار  « نیوکامن » توسط « جیمزوات »

( 1736-1819) اسکاتلند ، وی در سال 1769م موفق شد که موتور بخارش در کارخانه ها مورد استفاده قرار گیرد و نقطه عطفی درانقلاب صنعتی اروپا بود . و در پیشرفت صنایع فولاد سازی انگلستان نقش اساسی ایفا کرد .

 * -  در 1774م / 1153 خ ، کشف آکسیژن  توسط « جوزف پریستلی » ( 13 مارچ 1733 -  8 فبروری 1804 م ) در برستال، یورکشایر غربی انگلستان . وی در آخر عمر مدت ده سال به امریکا بسر برد و در نورث امبرلند پنسیلوانیا در گذشت . جوزف پریستلی ، شیمی دان ، فیلسوف ، زبان شناس و نظریه پرداز سیاسی انگلیسی و مخالف کلیسای انگلستان و طرفدار جدایی دین از سیاست بود . وی علاوه بر کشف اکسیژن هشت گاز دیگر را کشف نمود . در ضمن « کارل ویلهلم شیله » سوئدی و« آنتوان لاووازیه » فرانسوی هم از مدعیان اصلی یافتن آکسیژن هستند ، به طوری که « شیله » کشف خود را دوسال زودتر از « پریستلی » آن هم در سال 1772م ، انجام داد . در اروپا از 15 میلادی به بعد اختراعات و اکتشافات و آثار علمی بنام انجام دهنده رسماً ثبت می شد و تحت پوشش قرار می گرفت و آثار ماندگار می شد . اما درخاورمیانه با ظهور و تسلط اسلام بر این سرزمین ها ، نه تنها که آثار علمی ثبت نمی شد ، بلکه مورد تکفیرومحکوم به مرگ مخترع و کاشف و نابودی آثار شان می گردید ، چنانچه « محمد بن زکریای رازی » ( 251 – 313 ه ق ) متولد شهر ری  جنوب تهران ، فیلسوف ، پزشک و شیمی دان بود که علاوه بر طبابت ، در شیمی کاشف موارد ذیل بوده است : « الکل، جوهر گوگرد ، اسید سلفوریک ، نفت سفید ، اسید کلوریک ، استات مس ، اسید آرسنیک ، اسید سیتریک ، آکسیژن و گاز کاربن » نه تنها که زکریای رازی را کافر و ملحد گفتند ، بلکه تمام آثار و کتاب هایش را نابود کردند . این است یکی از پاسخ های که ، چرا خاورمیانه از تمدن عقب افتید ؟ می باشد . «  سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد -  آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد » ( از غزل شماره 134 حافظ )

* -  در 1776م / 1155 خ ، اختراع کشتی بخار  توسط « کلاد دو جفری » البته در این مورد هم اختلاف است ، چون در امریکا و فرانسه هم ادعای اختراع کشتی بخار وجود دارد .

 * -  در 1777م / 1156 خ ، اختراع اره چرخنده  توسط « ساموئل میلر »

 * -  1785م / 1164 خ ، اختراع دستگاه بافندگی  توسط « آدموندکار ت رایت » انگلیسی . بافندگی بر اساس نیاز بشری بر اساس کاوش های باستان شناسی از نه هزار سال قبل به اشکال مختلف بوجود امده است وتازمان اشغال هند توسط بریتانیا بهترین پارچه های ابریشمی ، نخی و کتانی در هند و چیت گلدار در ایران و پارچه های حریر و ابریشمی در چین تولید می شده که نیاز مندی همه ساکنین خاور و باختر را تأمین می کرد . به فرموده « دکتر مرتضی محیط » : « معلمی بهتر از تاریخ نیست ، تاریخ بهترین معلم انسان است » ایشان از « کارل مارکس » در باره نابودی نساجی هند ، چنین نقل قول می آورد : « از مقاله « مارکس » در باره کمپانی هند شرقی : « . . . تاریخ 1697 قانونی را  در پارلمان بریتانیا به تصوب رسانیدند که طبق ماده یازدهم و دوازدهم آن واردات پارچه از هند شرقی تحریم شد و پوشیدن لباس های ابریشمی ، کتانی و چلوار و چیت گلدار ایرانی ، هندی و چینی ممنوع گردید و هرکی مبادرت به فروش آنها کند دوصد پوند جریمه می شود . نتیجه می گیرد ، هند که تا سال 1813 کشور صادرکننده بود ، به کشور وارد کننده تبدیل شد . این روند چنان پر شتاب بود که ارزش مبادله روپیه هندی از 6،1به 2،2 پوند کاهش یافت . در هند این کارگاه بزرگ تولید محصولات کتانی برای تمام جهان قدیم از کالاهای نخی تا کتانی بود ، به صنعت بافندگی انگلس غرق شد . این متجاوزین انگلیسی بودند که دستگاه بافندگی دستی و ریسندگی هند را شکستند و در نتیجه این صنایع را نابود کردند » 4 * -  در 1785م / 1164 خ ، اختراع آسیاب خود کار توسط « الیوراوانز » و ماشین خرمن کوب  توسط« اندرومیکل »

 * -  در 1798م / 1177 خ ، اختراع روند چاپ سنگی توسط «  آلوس زنفلدر » نمایشنامه نویس وهنر پیشه المانی . درچاپ سنگی از سنگ رشید یا سنگ روزنا استفاده می کردند . این سنگ نرم و قابل تراش است که در روستاهای افغانستان از آن شمع دان و ظرف چراغ روغنی می ساختند که این سنگ را بنام  « سنگ راش » یاد می کنند و یکی از این سنگ به اندازه 4/114 در 3/72در93سانتی متر در 196پیش از میلاد با خط هیروگلیف ، خط دموتیک و خط یونانی در مصر باستان نوشته شده که در 1799م کشف گردیده که حال در موزیم برینانیا نگهداری می شود .

 خلاصه این که کشورمداران و دانشمندان در غرب بعد از طاعون درک کردند و فهمیدن که باید دین را ازسیاست جدا کرد تا به تمدن برسیم ، اما درخاورمیانه تا هنوز نمی فهمند ونمی دانند .  ادامه دارد

---------------------------------------------------

  منابع :

 1 -  دینانی ، مکتب های فلسفی . ب : فرریک کاپلستن ، تاریخ فلسفه . ج : ویکی پدیا ، مقاله ، فیلسوفان . 2 -  رجینالدهالینگ دیل ، تاریخ فلسفه غرب ، فصل هشتم ، فلسفه یونانی ، ترجمه : عبدالحسین آذرنگ ، تهران ،  1387خ ،  چاپ ، ققنوس ، ص 108

 2 ب ، شرف الدین خراسانی ، نخستین فیلسوفان یونان ، تهران 1386 خ

 2ج ، ا، ی  خلیاپیچ ، تاریخ فلسفه ، نشر توده ، 1348 خ

 3 -  سیاحت نامه فیثاغورس در ایران ، ترجمه : یوسف اعتصامی ، تهران ، 1363خ ، جلد دوم ، دنیای کتاب .

 4 -  دکتر مرتضی محیط ، صحبت  ، در تلویزیون پیام افغان ، 25 جنوری 2020م .

سه شنبه‏، 28‏ ژوئيه‏ 2020

 

 

++++++++++++++++++++

سه شنبه‏، 07‏ ژوئيه‏ 2020

قسمت دوازدهم

قرن هفده که آغاز عصر روشنگری و مدرنیته و صنعتی شدن کشورهای اروپایی است ، در خاورمیانه زندگی به اشکال مختلف کهن و باستانی ادامه داشت . وقتی وارد بحث تاریخی می شویم ، نمی توان جهانی درک و تحلیل نکرد . درین نگارش هدف باز نویسی تاریخی نیست ، بلکه درک و شناخت زندگی بشر و رخ داد ها و برسی علت آن است . عمدتاً علت عقب مانی خاورمیانه از تمدن مدرن و صنعت و تکنالوژی و درک و شناخت انسان و محیط او چه بوده است . موضوع بحث ما « انسان و محیط » آن است . ما باید علت اساسی عقب مانی و فقر مادی و معنوی خود را پیدا کنیم تا با رفع آن ، راه زندگی اجتماعی و مادی خود را در یابیم . ما برای تغییرخود و محیط خویش ، لازم است که خود را بشناسیم و محیط خود و جهان را بشناسیم تا بتوانیم به کاروان تمدن خود را برسانیم . ورنه همانیم که هستیم . انگلیس ها در قرن هفدهم بیش از پنجاه سال درگیر آن بودند که چگونه حکومتی را برقرار سازند که پا بپای کشتی رانی ، تجارت دریایی ، صنعت و مدرن ساختن کشاورزی همخوانی داشته و جامعه را رهبری کند . در درون ارتش کرومول با جنگ هفت ساله از حزب دموکراتیک« لولر ها» تا حزب کمونیست« دیگرها» و از حزب جمهوری خواه تا سلطنت طلب به میدان آمدند و موضوع تأسیس حاکمیت ملی را بررسی و ارزیابی کردند . در این برسی بود که حتی یک شاه را سر بریدند و قدرت را به پارلمان دادند و بعد دیدند که این کافی نیست سلطنت را با شرط عدم مداخله در امور دولت پذیرفتند . در فرانسه لوئی چهاردهم قدرت کامل را تصاحب و راه را برای انکشاف باز ساخت . در المان از درون کلیسا کمونیسم خیالی ( اتوپیایی) سر بر آورد که جنبش پرونستانیسم را به نهضت انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی رسانیدند . که این نهضت از اروپا تا به امریکای شمالی آن عصر رسید و در نهایت تخیلات مذهبی را از زندگی مادی و علمی و اکادمیک کنار زدند . از اوایل سده شانزده میلادی با ظهور رفورماسیون و افکار سوسیالیسم و کمونیسم این اندیشه را رسوخ داد که مالکیت اجتماعی یک واقعیت در جامعه شناسی بشری است واین اندیشه که زمین وآب ومعادن متعلق به تمام  ا فراد بشر است که عادلانه از آن استفاده نمایند واین موضوع چنان صفحه ای در جامعه مدنی اروپا باز کرد که حتی در طرح کمونیسم فرانسه ، مقاله ای « روسو » در باب عدم تساوی نوشته بود : « تملک اموال خصوصی علل مهم عدم تساوی اجتماعی می باشد و نمی تواند عدالت را تامین نماید ، دولت باید تنها مالک باشند » ، که بعد آن را حذف کرد . اما « مسلیه » نویسنده فرانسوی ، قبل از روسو « مابلی» فیلسوف و مورخ فرانسوی ( 1709 – 1785 ) نویسنده کتاب های « مقایسه روم و فرانسه » ، « حقوق عمومی اروپا » و « تاریخ فرانسه » . « مورللی » ( 1727 – 1819 ) فیلسوف و نویسنده فرانسوی ، بعد از روسو در کتاب ها و نوشته های شان طرح یک جامعه طبیعی را ریخته بودند که در آن جامعه « اجناس و اموال بخصوص اراضی باید متعلق به عامه باشد و محصول آن تقسیم و تسهیم شود » 1

همچنان فلاسفه و دانشمندان و اقتصاد دانهای اروپایی از همان آغاز سرمایه داری طرح اجتماعی عادلانه را ریختند ، اما سرمایه داری از سود سرمایه می گذشتند ؟ هرگز . بررسی و شناخت سده هفدهم بسیار پر اهمیت است ، چون پایه و اساس مدرنیته و صنعت و تکنالوژی و ساختار های سیاسی نوین در تاریخ بشری بوده است . منشأ این تمدن یک و یکبار از آسمان به زمین نیامده ، بلکه نتیجه تکامل اذهان بشری است . بشترین نظر و باور در این است که این اندیشه از دانشگاه ها و آموزش های پایه و تفکر علمی آمده است . دراروپا به این مراگز علمی حرمت و ارزش قایل بودند که حتی در جنگ های بین انگلیس و فرانسه و بعد  انگلیس و هلند و جنگ های داخلی هفت ساله انگلیس ، هیچ کدام طرفین جنگ آسیبی به مراکز علمی و اکادمیک و دانشگاه ها وارد نمی کردند و برعکس مشرق زمین که اولین هدف مراکز دانشگاهی بوده و کتاب سوزی یکی از فرهنگ جنگی فاتحین محسوب می شد . تاریخ تکامل تمدن اروپا نشان می دهد که بعد از رفرماسیون و نهضت پروتستانها دیگر آزادی کامل قلم و بیان رعایت شد و دانشگاه از سانسور و تفتیش عقاید مصئون گردید . دیگر به پاپ ها و  کاتولیک ها اجازه فتوای تکفیر به دانشمندان فزیک و ساینس و علوم داده نشد . داروینیسم ، ماتریالیسم ، اتائیسم و دیگران آزادانه ناشر افکارو اندیشه های شان بودند و تألیفات داشتند . اکنون هم مراکز بزرگ خداناباوران در لندن وجود دارد که تجمعات و تبلیغات می نمایند . در اروپاآن همه فلاسفه ، دانشمند ، اقتصاد دان وحقوق دانها و سیاست گزاران فارغین داشگاه ها بودند . تمام تحقیقات علمی وتجربی در دانشگاه ها صورت می گرفت . فرهنگ علمی و مدون تمدن از دانشگاه منشأ می گرفت .خرد گرایی نقش عمده در روند مدرنیته و صنعت و تمدن داشته . خرد از دانشگاه می آید . انانی که در راس اداره امور قرار داشتند ، دانشگاهی ها بودند .    در اروپای سده هفده و هجده میلادی دو پدیده کنیش گر در سطح جامعه از همه برجسته بوده    یکی اکتشافات که توسط دریا نوردانی صورت گرفت که دانشگاهی بودند و با نقشه ، حرکت ستارگان درشب و دیگر افزار های دریا نوردی آشنایی کامل داشتند . دوم حوضه اختراعات و صنعت که قطب نمای شان دانش فزیک ، کمیا ، ریاضی و فلسفه بوده که با تلفیق سایر بخش های دانش علمی راه کشای صنعت و تکنالوژی و تمدن مدرن بوده است . این دوبخش عمده را کی هدایت و مدریت می کرد ، باز هم دانشگاهی های که به روشنی دانش فیلسوفان،اقتصاد دانها وکارشناسان رشته های مختلف حکومت تشکیل دادند و برای انکشاف رشته های گونه گون صنعت و تکنالوژی برنامه ریزی و سرمایه گذاری را مورد حمایت قرار دادند . فضای روشنفکری بورژوازی توسعه یافت و راه را بسوی تمدن مدرن باز نمودند . این بخش عظیم دانشگاهی زمانی به پیشرفت آغاز کردند که دوعامل باز دارنده را کنار گذاشتند . یکی حاکمیت پاپ ها و مذهب ، دوم فیودالیسم و لارها و اشرافیت فیودالی و سرکوب گروه های مسلح رهزن . ازین دوپدیده صرف تا مدتی کاتولیک ها و دزدان دریایی فعال بودند ، که از این دو عامل برای کسترش مستعمرات در افریقا و هند و امریکای لاتین استفاده افزاری کردند . از کاتولیک ها برای تبلیغ دین عیسوی در مستعمرات و از دزدان دریایی در رقابت اکتشافی و مستعمراتی بین انگلیس و هلند و پرتغال و اسپانیا . بورژوازی ، در سطح ملی و هم در سطح منطقوی فرهنگ سازی کردند و فرهنگ نوینی را جاگزین فرهنگ کهن دین مداری کردند و سکولاریزم صنعتی را ترویج نمودند . سکولار لبرال فرانسه با سکولار در انگلیس در محتوا باهم تفاوت نداشت صرف از جنبه لسانی در فرانسه لایتسه معنی می کردند . در محافل  بورژوازی اروپا بحث های داغ فلسفی سیاسی و اقتصادی جریان یافت و روزنامه نگاری انکشاف و توسعه یافت و انتشارات بدون سانسور ادامه یافت و کار مدریت دولت به چالش کشیده می شد و هیچ کسی بخاطر عقایدش مورد سرزنش قرار نمی گرفت و محاکمه نمی شد . دین دارو بی دین هر کدام می توانستند که عقیده و اندیشه های خود را منتشر نماید . اما معیار دموکراسی بورژوازی سکولاریزم بود که بحیث اصول اساسی دموکراسی پذیرفته شده بود . همه جا، لیبرال بورژوازی از آزادی فکرو عمل بحث داشتند و فعالیت های صنعتی و کشتی رانی را تشویق و حمایت می کردند . درضمن رفاه اجتماعی را می خواستند ، ولی زمانی که مالکیت خصوصی بر وسایل تولید انکشاف می یابد ، فضا برای مالکیت اجتماعی و رفاه عامه کوچک و کوچکتر می گردد . در کارخانه و کارگاه و مزرعه کارگر با مزد کم و ساعات کاری بشتر ارزش اضافی و سود سرمایه بوجود میآورد که نقطه مقابل رفاه عامه می باشد . وقتی از سرمایه داری صحبت می کنیم ، باید در نظر داشت که اصل مالکیت بر وسایل تولید همزاد تضاد طبقاتی است . با آن هم سرمایه گذاری و تاسیس کارخانه ها و ساخت و ساز شهری و ساختمانی و احداث جاده و راه و خط آهن و رونق کشتی رانی زمینه کار را برای مردم فراهم ساخت و باعث رشد اقتصاد و بهبود زندگی و صنعت و انکشاف گردید . همان قسمی که تذکر داده شد ، عمده ترین عامل و پایه های صنعت وتکنولوژی عصر روشنگری دانشگاه و آموزش های پایه بوده است . در پرتو دانش وخرد متفکرین بزرگ ، اختراعات یک پی دیگر صورت می گرفت و فلاسفه و دانشمندان سیستم بوجود آوردند و فن آوری هارا مدیریت کردند و جهت دادند . در اروپا دولت های ملی بوجود آمد که با روند تکاملی روشنگری دانشمندان علوم پایه و تیوری های نوین حکومت داری همخوانی داشت . از جمله شگفت آور این روند رو به انکشاف سریع کشور اسپانیا بود . اسپانیا تا اواخر قرن پانزدهم میلادی 1492گرفتار خلافت اسلامی و قسمت های جنوبی اسپانیا بنام اندلس در اشغال سپاه اعراب اسلامی بودند و در این تاریخ کشورشان را از اشغال نجات دادند و در حدود نه قرن قسمت های زیادی از سرزمین اسپانیا در اشغال قرار داشت که هیچگونه زمینه ای برای انکشاف وجود نداشت . بعد از راندن فاتحین مسلمانان از خاک اسپانیا در مدت کمتر از دوسده کشورشان را به کنار سایر کشورهای اروپایی رسانیدند و رقیب عمده در   دریانوردی انگلستان گردید وخود به استعمارگر بزرگ تبدیل شد . تجربه اشغال اسپانیا برای اروپا درس بزرگی بود و از این سبب در برابر تهاجم ترک های عثمانی با شدت مقابله می کردند و نمی گذاشتند که پای این اشغالگران به سرزمین های اروپایی برسد . خلاصه که در سده هفدهم که در اروپا عصر روشنگری ، اختراعات و صنعت و کشتی رانی و اکتشافات بود در مشرق زمین حکومت های استبدادی تیوکراتیک با همان شکل و ساختار باستانی با رنگ و لعاب اسلامی ادامه داشت که بطور نمونه از ایران سده هفدهم که بنام « پریشیا » شناخته می شد از سفر نامه « ژان شاردن » یک دو مطلب را که روشنگر حقایق آن زمان است ، می آوریم : « ژان شاردن » جواهر ساز ، بازرگان و سیاح فرانسوی ( 1643- 1713 م ) وی در خلال سالهای 1665تا 1677 جمعاً دوبار به ایران عصر صفوی ، مسافرت کرد و مشاهدات خود را در سالهای آخر عمر که در انگلستان بسر می برد ، در سال 1711م در هشت مجلد به چاپ رسانید ، که در اروپا مورد استقبال زیاد قرار گرفت و حتی توجه نویسندگان و فیلسوفانی چون منتسکیو ، گیبون ، ولتر و روسو قرار گرفت . «شاردن» که خود متون قدیمی یونانی و رومی در باره ایران از جمله آثار هرودت و استرابو را خوانده بود . سفر اول وی مصادف با زمان حکومت شاه عباس دوم ( 1642-1666م ) و سفر دوم زمان شاه سلیمان صفوی ( 1666- 1694 م ) کتاب یا سفر نامه « ژان شاردن » در یک پیشگفتار و یک مقدمه و یازده فصل و یک بخش پایانی است . در این کتاب با جرئیات وضع اجتماعی و سیاسی ایران شرح داده شده است و از جمله دو نقطه که آئینه تمام نمای جامعه آنروز ایران که یک بخش عمده خاورمیانه آنروزی بود ، چنین می خوانیم : « ایرانیان بجای آن که شاخه ای از علمی را گرفته و آن را گسترش بخشند ، به دور باطل کلی نگری و کلی گویی در باب دانش ها افتاده بودند و یا این که آنها به خلق و خوی شخصی دانشمند اهمیت بشتری می دادند تا به ثمره دانش او . . . » در ضمن وی می نویسد که ایرانیان کم تجربه ، محافظه کار و عدم رغبت به مسافرت و بی اطلاع از دنیای خارج هستند . در بخش دیگر چنین می نویسد : « شاه در حدود 800  باز و قرقی نگه میداشت که هرکدام دارای نگهبان مخصوص خود بود . اعیان و اشراف هم دارای پرندگان شکاری بودند . . . »  « ژان شاردن » در مورد آموزش می نویسد : « مدارس /مکتب ، بیشتر بر دروسی مانند صرف و نحو ، کلام ، ریاضیات ، نجوم و طب قدیم و ادب عرب تمرکز داشتند و در آنها از دانش معاصر مغرب زمین خبری نبود . بیشترین کتاب ها ی که در مدارس تدریس می شد از جمله شامل آثار خواجه نصیرالدین طوسی در زمینه اخلاق ، نوشته های الغ بیگ و غیاث الدین کاشانی در نجوم و ریاضیات و متون یعقوب ابن اسحق گندی بود . در عین حال آثار موجود در هر یک از بزرگترین کتابخانه ها از چهارصد جلد تجاوز نمی کرد . » 2

           در افغانستان آن روز گار که بنام خراسان شناخته می شد ، ملک طوایفی بود و در آخر سده هفدهم سال 1709م هوتکی ها در قندهار یک حکومت تشکیل دادند ، آن هم به نام ایران . که بعد به اصفهان حمله کردند و باعث سقوط حکومت صفویان شدند . بعد نادر افشار قدرت را در دست گرفت . در افغانستان آن زمان از مکتب و آموزش های لازم عصر خبری نبود . مردم سواد نداشتند و فقط امور مذهبی اسلامی را میدانستند . در آسیای میانه هم حکومت های محلی بیسوادی وجود داشت که از تاریخ و تمدن مدرن که در مغرب زمین راه افتیده بود خبری نداشت . همچنان در قاره هند سلسله مغولان در بار های پر از شعرو شاعر داشتند ، اما آنان نیز از تمدن مدرن در غرب اطلاعی نداشتند و مشغول خود بودند و مردم با زراعت و سوداگری های محلی بسر می بردند و صنعت شان آهنگری و کوزه گری و صنایع دستی بود . در خاور میانه یک درصدی مردم و حکام سواد خواندن و نوشتن زبان مادری شان را در مساجد نزد آخند محل فرا می گرفتند و برای سرداری لشکر و سپاه و فرمان روایی داشتن سواد شرط نبود . در خاور میانه عربی نیز اوضاع چنین بود و تحت حکومت و فرمان روایی شاهان « شاخ زرین » ( ترک های عثمانی بسر می بردند . در بغداد و مصر مراکز آموزشی دینی بزرگی وجود داشت ، اما تمام آموزش ها دینی بوده و آخند تولید می کردند که فزیک و ساینس و فلسفه ، حتی شعر راحرام و شاعر را ملحد میدانیستند . اینجانب نگارنده در سال 2012م در مرکز « تحقیقات فارسی ایران در پاکستان » که یک کتابخانه بزرگ که دارای صدوچند هزار جلد کتاب های فارسی و سی هزار جلد کتاب نسخه های خطی وجود داشت ، در آن کتابخانه سیزده هزار جلد کتاب چاپ سنگی را بشکل مدون و فنی فهرست کردم ،که در شبه قاره هند چاپ شده بود، که در میان سیزده هزار کتاب چاپ سنگی، یک اثر علمی بجز یک جلد « قانون » کتاب طبی از ابوعلی سینا و یک جلد هم کتاب طبی خارزمی ، باقی همه کتاب های بسیار ساده دینی بودند که در بسیاری از آن « آخند درویزه » نامی حاشیه نویسی کرده بود که در باره مذهب نگاشته شده بود . این است روزگار مشرق زمین . اقبال لاهوری یک تحصیل کرده دانشگاه کمبریج لندن در رشته فلسفه و از جمله پان اسلامیست های شبه قاره واز موئسسین و بنیاد گذاران « پاکستان » بود . و علاقه شدید به بیداری کشورهای اسلامی داشت که در دیوان اشعارش متجلی است . در اخر عمر از عمل و رفتار مسلمانان چنان خسته و دلگیر شده بود که چنین سروده است :

مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است     زکارش جبرئیل اندر خروش است

بیا نقش دیگر ملت بریزیم        که این ملت جهان را بار دوش است

 « ارمغان حجاز ، اقبال لاهوری »                        --------------------------

منابع :

1 -  دکتر بهاوالدین پازرگاد ، تاریخ فلسفه سیاسی ، ج2 ، چاپ مسعود ، تهران ، 1334خ ، ص782

 2 -  علی قیصری ، دنیای اقتصاد ، شماره 4927 – دوشنبه 16 تیر / سرطان 1399 خ / 6جولای 2020م .

 

 

´´´´´´´´´´´´´´

Monday, June 22, 2020

قسمت یازدهم

انگلستان در قرن 17م با حوادث اجتماعی سیاسی ، مرض طاعون در 1665 و آتش سوزی بسیار فراگیر در شهر لندن در 1666م مواجه گردید . همچنانی که طاعون کشتارمی کرد ، در 1666 از یک نانوایی در « بودینگ لین » آتش سوزی آغاز شد ، که در مدت چهار شبانه روز 13000 منزل و 87 کلیسا به خاکستر تبدیل شد . با آن همه تلفات انسانی و مشکلات اقتصادی ، کار های تولیدی و صنعتی شدن و کشتی رانی و تجارت نخوابید و با شوروشوق ادامه یافت . در سپاه کرومول و جنگ هفت ساله داخلی انگلیس دو حزب مطرح و چپ از داخل سپاه سر بر آورد و باعث شگوفایی سیاسی و فرهنگی در انگلستان و اروپا گردید . حزب « لولرها م و حزب « دیگرها » که جناح چپ اولی بود  شوروهیجان زیادی را در جامعه بوجود آورد و منشأ سکولاریسم و مکتب های دیگر فلسفی و سیاسی شد .

فلسفه سیاسی رادیکالهاوکمونیستهای قرن 17 انگلیس : در این موقع فیلسوف ها و اقتصاد دانها ، فزیک دان ها و سیاست مداران زیاد و روشنگر و مطرح در اروپا نقش اساسی در روند مدرنیته و صنعت و بازرگانی و دولت های مدرن ، داشت . در انگلستان علاوه بر نقش فیلسوفان پروتستانیسم ، نقش « جان لیل برن ( پیشوای حزب لولر ها ) و « جرار دوینستانلی» ( پیشوای حزب دیگرها » نقش اساسی در تنویر و انکشاف اذهان جامعه ایفاء کردند . اندیشه های روشنگرانه و عدالت خواهانه با رونق روزنامه نگاری و انکشاف صنعت چاپ سبب شد که افکار عامه برای اولین بار در سیاست تجلی کند . از سال 1640- 1661م ( زمان پارلمان طولانی ) و ( تاج گذاری شارل دوم ) یعنی مدت 21 سال نشریات چاپی را یک کتاب فروش جمع آوری کرده که که این نشریات علمی ، فلسفی و سیاسی که اکنون در موزیم ملی انگلیس نگهداری می شود ، این مجموعه حاوی بیش از بیست هزار عنوان کتاب و رسالات و نشریه می باشد . « این روش مناظره بوسیله نشر مجلات . اولین تجربه بزرگ در تربیت سیاسی مردم و تعلیمات سیاسی عمومی جهان است که در تاریخ صورت گرفته و خود به منزله یک مدرسه بزرگ سیاسی بوسیله مکاتبه بود » 1 در میان این مباحثات سیاسی و فلسفی در تنویر افکار عامه و تأثیر گزاری در سیاست دولت ها ی اروپائی نهضت رادیکالیسم دموکراتیک حزب لولرها و دیگر ها بسیار تأثیر گذار بود . مباحثاتی که در حزب لولرها بوجود آمد با شدت در جامعه انعکاس دلپذیر داشت . لولرها خواستار تساوی حقوق و تأمین عدالت اجتماعی و دموکراسی مردم سالار بوده و از سلطنت مشروطه حمایت و پارلمان را مظهر اراده عامه میدانیستند و با بخش مذهب روش مدارا گونه ای را قایل بودند . اما جناح  چپ آن حزب « دیگرها » اولین جمعیت طرفدار کمونیسم یوتوپیان ( آیدیالی ) بودند . حزب دیگر ها اصلاحات بین سرمایه داران و مردم فقیر و کارگران را نادرست و ناممکن می دانستند . حزب لولرها فرزندان مردم فقیر و تا حدودی متوسط جامعه بودند که از بدنه ای ارتش کرومول بوجود آمده بودند که بعد از مدتی جناح چپ آن بنام حزب « دیگرها » از بدنه ای حزب لولر ها انشعاب کردند . لیدر حزب لولر ها « جان لیل برن » ( 1614 – 1657م ) مرد صادق و دانشمندی و مدافع پرشور حقوق عامه و انقلاب بود که دوبار در محاکمه کشانیده شد و دوره های زندان و تبعید را گذراند . این موقع که پارلمان انگلیس نماینده بورژوازی و سلطنت نماینده سرمایه داری و توسعه مستعمرات بودند و کارگران با ساعات طولانی کار و مردم به فقر و امراض، حال و احوالی کمتر از برده ها را نداشتند . مبارزات حزب لولر ها و دیگر ها انعکاس دهنده ای درد ها و رنج های توده های مردم بودند . کارگاه های کوچک به مجتمع های تولیدی بزرگ تبدیل گردید و نساجی با استفاده از موتوربخار انکشاف نمود و گروه گروه روستائیان به شهر آمدند و دهقانان به کارگرتبدیل شد و مزدومزایای ناچیز به کفاف هزینه زندگی را نمی کرد و در حومه شهر لندن زاغه نشینی بوجود آمد و شهر بیش از گذشته کثیف و آلوده گردید و امراض مختلف منجمله مرض سیفلیس شیوع یافت . فقر دامنگیر اکثریت ساکنین و جمعیت شهری گردید . چون مزد کارگر پایین بود ، با سرعت سود سرمایه افزایش یافت و بر ثروت سرمایه گذاران افزایش بعمل آمد و هم تولیدات اضافه بر مصرف داخلی بوجود آمد که دولت با اشتراک کمپانی های کشتی رانی برای دریافت بازار و مواد خام صنایع به اکتشافات پرداختند و برای تاسیس مراکز تجارتی به هند و افریقا کاررا آغاز کردند . این کار رقابت شدیدی را بین پرتغال ، هلند ، اسپانیا و انگلیس بوجود آورد که باعث اشغال سرزمین های قاره های افریقا و امریکا و هند گردید . سرمایه داری تازه به دوران رسیده در کشورهای اروپا و انگلیس با سرعت بزرگ و بزرگتر می شد و توده های مردم این کشورها بافقرو محرومیت و امراض دست و گریبان بودند . چنانچه در تمام طول حیات سرمایه داری اکثریت جمعیت در فقرو محرومیت به سرمی برند . اکنون در قرن 21 در بزرگترین کشور سرمایه داری جهان چون امریکا پنجاه درصد جمعیت زیرخط فقر از شش یک نفر بیکار و سی میلیون کودک با گرسنگی بسرمی برند و مرض به شدت ساری وکوشنده کوید19 را بجان مردم رهاکرده اند . به این ترتیب سرمایه داری به روشنی نشان داد و می دهد که ، این سیستم برای زندگی بشریت پاسخ نمی دهد و برای جامعه رفاء نمی آورد و به روزهای دشوار امراض اپیدمی و حوادث طبیعی کار نمی دهد . به این ترتیب ، تعجب آور نیست که در اروپا به ویژه انگلیستان قرن هفدهم مردم با شدت از فقرو امراض وستم محافل حاکمه ولاردها و سرمایه داران عذاب می کشیدند . سرمایه داران نه تنها که به کارگران مزد کم و اندک می دادند ، بلکه اختراع یک دانشمند را هم با پول اندک می خریدند . در این فضای پر شتاب حزب لولرها و دیگرها در انگلستان در دفاع از توده های زحمتکش جامعه به مبارزات پرشوری پرداختند و چهره سرمایه داری و دولت های مدافع منافع سرمایه داری را افشا و به تنویر افکار عامه پرداختند .

 حزب دیگرهایا کمونیستهای انگلیس :

منشأ ایدئولوژیک این حزب که جناح چپ لولرها بودند به فلسفه حقوق طبیعت که در اوایل قرن 17 بوسیله آلتوسیوس و گروشیوس و ارمینیوس ، اپیس کوپیوس و رنه دیکارت و دیگران طرح و تدوین یافته بود که این ا ندیشه ها گذری از فلسفه سیاسی تئولوژی و عبور از فلسفه رواقیون و فلسفه افلاطون ( پلاتونیسم ) بر بنیاد فلسفه طبیعت( ناتورالیسم ) وفلسفه اصالت عقل و خرد ( راسیونالیسم) تدوین یافته بود . نقش فلسفه ماتریالیستی توماس هابس( 1588 – 1679 ) فیلسوف شهیر انگلیس که تحصیل یافته کالچ ماگدالن در اکسفورد و شغل معلم خصوصی را پیشه خود ساخت بسیار تأثیر گذار بوده . هردوجناح ، حزب لولر ها و دیگرها از اندیشه حقوق طبیعت پیروی می کردند که تنها در تفسیر تفاوت وجود داشت . لولر ها حقوق طبیعت را به آئین حقوق فردیت معنی کرده و حق مالکیت را به رسمیت می شناختند ، اما حزب دیگرها یا کمونیست ها حقوق طبیعت را به حقوق  کمون یعنی حقوق عام معنی کردند که معتقد بودند که زمین و آب خاک حق طبیعی همه افراد جامعه بوده که بصورت جمعی ازآن استفاده وبا کارمشترک به بحره برداری برسانند . چنانچه «وینستانلی» درنامه خود خطاب به « لوردفایرفاکس » می نویسد : « هیچ کس نباید ارباب یا مالک شخص دیگری باشد و زمین برای تمام پسران و دختران بشر آزاد است ، که آزادانه بر آن زندگی کنند » 2           « به عقیده حزب « دیگرها » حالت طبیعی انسان عبارت است از تملک عام و حقوق طبیعت چیزی نیست جز حق مشروع آدمی زاد بر منابع طبیعی واستفاده عام از آن .« دیگرها » چنین استنباط کردند که اموال شخصی بخودی خود سبب اصلی شرور وفسادو موجب انواع بی ترتیبی ها و بی عدالتی ها و سوء استعمالات و فساد اجتمای است . ریشه همه شرارت ها حرص و آز است که اموال شخصی اولین مولید آن هست . اموال شخصی موجب تفوق فردی بر فرد دیگر وباعث تمام خونریزی ها گشته و موجب شده است که فرد ثروتمند بر عده ای کثیر توده های مردم تفوق یابد و عده کثیری را مجبور کند که برای وی کارکنند و با مزد ناچیز به زور به اصطلاح قانون نیروری کار خود را بفروشند ، اورا متمول نمایندو خود بصورت غلامان وی در آیند . لذا اکثریت بد بختی های اجتماعی و اکثریت شرور و مفاسد بشری را میتوان با الغاء اصل مالکیت خصوصی ، بخصوص با الغای مالکیت اراضی از میان برداشت . » 3  خلاصه « جراردوینستانلی » تیوری پرداز حزب « دیگرها» در زمینه مفصل نگاشته .

    جرارد وینستانلی و کتاب حقوق آزادی :         Law of  Freedom

جراردوینستانلی که نویسنده مهم حزب « دیگرها » یا کمونیست های انگلیس در قرن 17 می باشد کتابی نگاشته بنام « حقوق آزادی » که در سال 1652م بچاپ رسید ومخاطب کتاب شخص کرومول است . وی در این کتاب اصول یک جامعه یوتوپیان ( آیدالی ) را با دقت شرح می دهد و یک حکومت کامنولت را تفسیر می کند . اساس عقیده و فلسفه حکومت کامنولت « وینستانلی » آن است که « فقر ریشه انواع اسارت و بندگی است » می نویسد : « چنانچه فردی از افراد بشر غذا برای جسدش نداشته باشد بهتر آنکه اصلاً جسد نداشته باشد ، تا محتاج به غذا گردد . معنی آزادی حقیقی آن است که تمام مردم متساویأ دسترس به استعمال زمین و استفاده از میوه و محصول آن داشته باشند . در وجود آدمی دو خاصیت متضاد نهاده شده ( اول ) میل با حفظ نژاد یا حفظ عامه که ریشه تشکیل خانواده و ریشه صلح و درستی و راستی است . ( دوم ) میل با حفظ خویشتن که ریشه حرص و آز و ظلم است حکومت کامنولت با خاصیت اولی مطابقت دارد که در آن سیستم حکومت ضعیف و قوی متساویاً محافظت می شوند . حکومت سلطنتی که حاوی قانون فاتح و معامله غالب و مغلوب است با خاصیت دوم وفق می دهد . فرق اساسی آن است که حکومت سلطنتی بوسیله ای فن سراسر خدعه وفریب ، خریدو فروش ( معامله ) اداره می شود . و عبارت است از حکومت مرد راهزن که اراضی برادر کوچک خود را دزدیده است . لذا جوهر اصلاحات در منع خریدو فروش بخصوص در منع معامله اراضی نهفته است . مساوات ، بدون مساوات در اجناس و اموال مساوات نیست ، زیرا که ثروت مولد قدرت است . قدرت یعنی ظلم ، علاوه ثروت و تمول را هرگز نتوان با درستی و امانت بدست آورد . احدی ثروت را بازحمت و کوشش خویش بچنگ نیاورده و نمی آورد ، بلکه جمع ثروت نتیجه غضب و ربودن سهام کسانی است که به ثروتمند کمک کرده اند . ثروتمند از تصاحب مال دیگران ثروتمند شده اند . آنها بوجود آورده اند و ثروتمند مال موجود را ربوده است . لذا میل به آزادی حقیقی مستلزم آن است که زمین مشترک بین همه باشدومحصول آن در انبار های مشترک نگاه داری شود و هر کس به قدرلزوم خود از آن برداشت کند . کلیه اشخاص سالم و غیر علیل باید مجبور باشند که کار کنند ، کاری که مولد باشد وموجد محصول و لا اقل تا هنگامی که به سن چهل سال می رسند کار کنند . » 4

وینستانلی در زمینه های مختلف سیاسی و اجتماعی طرح ها و نظریات مشخص داشت ، از جمله در باره مذهب و کلیسا می نویسد : « کلیساها به موئسیسات تربیتی و فرهنگی تبدیل شود . کشیشان که اکنون برای خوشنودی دماغ های نا خوش مردم جاهل و برای حفظ ثروت خود وکسب شأن و احترام در میان مردم احمق و مسحورومست و خرف وبرای خرکردن و احمق ساختن مردم به خواندن ادعیه و اذکار مشغولند ، باید آموزگاری را پیشه ساخته هفته یک روز در مسائل عامه و امور اجتماعی و تاریخ وصنایع و علوم به مردم تعلیمات دهند . آنچه را که معمولاً الوهیت و روح آسمانی می نامند عبارت است از احساس ضعیف و مریض و دماغ علیل . آیین روح آسمانی چیزی نیست جز آیین خدعه و فریب . وظیفه مهم تعلیم و تربیت عبارت از تعلیم حرفه ها و صنایع مفید . آنگاه که مردم چشمها را به آسمان دوخته در باب سعادت دوعالم و مسرت ابدی با ترس از جهنم بعد از مرگ به تفکر مشغولند ، در واقع ابصارو افکار ایشان از تفکر مستقیم یعنی تفکر در باب حقوق حقانی خویش یا حق زادوبوم منصرف گشته است . » 4

در نوشته های وینستانلی حرف های است که به حیات کنونی بشری همخوانی دارد و درس های عظیمی در آن هست که باید مورد دقت لازم قرار گیرد . مروری از گذشته های دور و نزدیک جهان تکرار رخ دادهای ساده تاریخی نیست ، بلکه آموزه های است قابل توجه . منجمله دو حرف این مبارز و روشنگر قرن 17 را طور مثال مورد توجه قرار دهیم که می گوید : « تفکر در باب حقوق حقانی و   حق زادو بوم » این چه معنی دارد؟ ! حقوق حقانی یعنی حقوق مدنی انسان و حق زادوبوم یعنی حقوق شهروندی افراد و به رسمیت شناختن محیط زیست آدمی و یا شهروند . از تاریخ چاپ کتاب « حقوق آزادی » جراردوینستانلی در 1652م تا حال 368 سال می گذرد و هنوز این نسخه به جهان کنونی پاسخ می دهد . اکنون در جهان کمترحکومتی وجود دارد که حد اقل تنها به این دو موضوع حقوق مدنی و حقوق شهر وندی و محیط زیست و مسائل ملی توجه داشته باشند . سرمایه داری امپریالیستی ، چنان بر مردم جهان عرصه زندگی را تنگ ساخته که در بزرگترین کشور سرمایه داری یعنی ایالات متحده امریکا ، سی میلیون کودک گرسنه اند و بیش از نیمی از جمعیت این کشور در زیر خط فقر بسر می برند . و از لحاظ حقوق مدنی روزگار رنگین پوستان را می بینید که از کمترین حقوق شهروندی برخوردار نیستند . و با محیط زیست چنان برخورد می شود که سازمان جهانی محیط زیست اخطار می دهد که با تخریب بی رویه ای محیط زیست ، حیات در روی زمین به خطر انقراض مواجه است . و جهان ایکولوژی با چنین تخریب با شتاب بسوی نابودی کامل زنده جانها و نباتات می رود . در خاورمیانه منجمله افغانستان و ایران با حکومت های غیرملی کوچکترین توجه به حقوق شهروندی و مدنی که ندارند ، هیچ که حتی به محیط زیست جفا می کنند و جنگل سوزی ها در ایران و آلوده ساختن آب و خشکاندن در یاچه ها مصیبت بار است . در افغانستان رودخانه ها چنان با کثافت ها الوده می شود که برای ساکنین پایان آب ، این نعمت بزرگ طبیعی غیر قابل نوشیدن و پر از کثافت و آلوده می باشد . این حکومت های ضد انسانی حتی به ابتدایی ترین ارزش به منابع طبیعی و محیط زیست قایل نیست . در تاریخ آمده است که یکی از بند های فرمان و قانون ( یاسای ) چنگیز « آلوده ساختن آب را جرم و مرتکب را قابل مجازات می دانیست » وهرکسی به رودخانه غسل و آب بازی و یا دست و روی خود را می شست ، مجازات تا سرحد مرگ وی می شد ،در حالی که، این حکومت های عصر مدرنیته حتی به اندازه عصر چنگیز هم اعتنایی به امور محیط زیست ندارند .در افغانستان رود خانه پنجشیر تا وقتی که به گلبهار می رسد قابل شرب نیست و رودخانه های دیگر نیز چنین روز و روزگاری دارد . در افغانستان سالانه هزاران تن بم فاسفوردار توسط اشغال گران پرتاب می شود ، کسی نیست که بگوید روی چشم اشغال گران ابروست . وای بحال نسل آینده این کشور که معادن آن غارت می شود و صوف های خالی به آنان میراث شوم امپریالیسم امریکا و حکومت های مزدور و ضد ملی افغانستان است . نسل جوان امروزه بجای پرداختن به حقوق انسانی و مدنی و شهروندی خود بی اندیشند ، دنباله رو خرهای دجالی چون محقق شپش فروش و خلیلی مرده فروش و سیاف ادم کش چپاولگر و گل بیدین حکمت غار قاتل و سایر جهادگران بی وطن و رهزن اند . تأسف بحال کسانی که ، واژه شهروند را که اصل است کنار گذاشته ، به دنبال منافع غارتگرانه سران باند های اشرار قوم و نژاد و سمت و زبان را مطرح و دنبال می کنند . ادامه دارد ...  

منابع :

1 -  بهاوالدین پازارگاد ، تاریخ فلسفه سیاسی ، جلددوم، چاپ مسعود ، 1334 خ ، تهران ، فصل بست ودوم ، ص 621 .

 2 -  همان ، ص 647  ( 3 ) ص 648  ( 4 ) صص 650و 651

5 -  لاندلن ، شارل دو ، تاریخ جهانی ، ج2 ، از قرن شانزده تا عصر حاضر ، برگردان : احمد بهمنش ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ دوازدهم .

 6 -  دفتر شماره نهم نگارنده  .

 

---------------

6/1/2020

قسمت دهم

اوضاع جهان در قرن هفده  میلادی :    قرن هفدهم ( 1601 – 1700م / 979 – 1078 خ )  تکامل و انکشاف جوامع بشری مانند کشتی بزرگی است که دارای بخش های مختلف است که بدون تکمیل تمام بخش های ساختاری نمی توان از آن بحیث کشتی استفاده کرد . در قرن هفدهم جهان را از لحاظ تحرکات مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در دو منطقه جغرافیای سیاسی بررسی کرد . شرق و غرب ( خاورمیانه و اروپا ) خاور دور ، چین و جاپان متفاوت از خاورمیانه بود که چین با جنگ های داخلی بر سر تصرف قدرت و جاپان بسوی انزوای خود خواسته می رفت . اروپای قرن هفدهم دوران گذار بسوی یک تمدن نوین بود که در این گذار تاریخی همه بخش های ساختاری دست بهم داده بود . گرچه در اروپای قرن هفدهم جنگ ها بین کشورهای اروپایی وجود داشت ، باز هم نهاد های سازنده تمدنی منتظر ختم جنگ ها نبودند و به کار شان بی وقفه ادامه دادند فیلسوفان ، اقتصاد دانها ، هنرمندان ، مخترعین ، مکتشفین و صنعت گران بکار شان ادامه دادند . این جنبش در اروپا در این زمان مصادف است بر جنگ هاو فتوحات بسیار خونین وویرانگر در خاورمیانه . در اروپای این زمان عصر شکوفا برای هلند ، جنبش فرهنگی باروک ، فعالیت بی وقفه ای لویی چهاردهم برای انکشاف و توسعه ، انقلاب علمی و بحران عمومی و قرار گرفتن اندیشه های فیلسوفان و اقتصاد دانها در سیاست گزاری سازندگی کشورهای اروپایی . از این جهت بحران عمومی می گفتند که در اروپا جنگ های سی ساله جنگ های عثمانی وپایان قیام هلند و تجزیه لهستان و لیتوانی و جنگ داخلی انگلستان . چین با سقوط امپراتوری مینگ توسط جنگ های طولانی اقوام منچو ، سی در صد جمعیت خود را از دست داد . در خاور نزدیک امپراتوری های عثمانی ، صفوی و بعد افشاری و قدرتمند تر شدن امپراتوری مغول در قاره هند . در همین سده اروپا شروع به استعمار قاره امریکای کرد . کشف ذخایر افسانوی نقره در پوتوسی پروی علیا و مکزیک ، اروپا را در رقابت و استعمار امریکا و قتل و غارت بومیان آن قاره واداشت .

در این زمان عثمانی ها با لشکر کشی بسوی شرق و غرب و فتوحات بنام اسلام گستری از روسیه تا غرب اروپا را نا آرام ساخته بود که در قتل و غارت و کشتار روستائیان دست کم از چنگیز را نداشت . قدرت این امپراتوری در عمل در دست « کوسم سلطان » زنی که پشت پرده پادشاهی هفت تن از سلاطین عثمانی قدرت و سپاه را در اختیار خود داشت . در این زمان در ایران که در آن زمان بنام « پرشیا » شناخته می شد مصادف به پایان کار صفویان و به قدرت رسیدن افشاریان بود . ایران در برابر عثمانی ها نه تنها که از سرزمین های خود مدافعه می کرد ، بلکه در جنگ سختی تبریز را که در تصرف عثمانی ها قرار گرفته بود ، پس گرفت . اما خاورمیانه همچنان در آتش مذهب و امرو نهی ملاهای دینی خود ، گرفتار بودند ، چنانچه که تا کنون که قرن بست و یکم است ادامه دارد . در خاور میانه موسیقی حرام ، اما در غرب سیلی از موسیقی دانها فعال بودند . در خاورمیانه شعر حرام و شاعر مرتد خطاب می شد ، در صورتی که شعرو موسیقی در غرب شگوفا می شد . نقاشی و مجسمه سازی اینجا حرام و در آنجا به انکشاف خود ادامه می داد . فزیک در این جا حرام مطلق و در اروپا نیوتون ، لایبنیتس ، گالیله ، دکارت ، فرما ، هوک ، بوپل ، لیوونهوک ، گیلپرت و دیگران با ساختن ، برق ، تلسکوپ ، ماشین بخار ، موتور بخار ، مکروسکوپ ، ماشین های محاسبه و قوانین حرکت نیوتون ، فشار هوا و جبرو جازبه قادر شدند .  در اروپا علاوه بر دانشگاه ها و  اکادمی ، موئسیسات تحقیقاتی و انجمن های علمی ، هنری ، فلسفی وسیاسی وجود داشت ، دولت و سرمایه داران و مالکان کارخانه ها روی هرگونه اختراع و نو آوری سرمایه گزاری می کردند و مخترع را تحت پوشش حمایت مالی غیر محدود قرار می دادند . در تمام دانشگاه های اروپا و امریکا هم اکنون نیز دانشجویان رشته ابتکاری و علمی را، اداره دانشگاه مورد حمایت مالی برای انجام تحقیقات شان قرار می دهند . در صورتی که در خاورمیانه تحت حکومت های استبدادی تیوکراتیک و سران و سلاطین بیسواد ، از این خبر ها نبوده و نیست .

عمده ترین رخ داد های سده هفدهم میلادی : 

* - 1601 – 1603م / 980-982خ / : قحطی در روسیه باعث مرگ یک سوم جمعیت شد  پس گیری « تبریز » در ایران که به اشغال ترک های عثمانی در آمده بود .

* - 1602م / 981 خ / : کمپانی هند شرقی « هلند » تأسیس شد ، که این شرکت به آغاز طلایی هلند کمک کردو باعث رونق اقتصادی آن گردید .  

  * - 1607م / 986 خ / : « جیمز تاون ویرجنیا » مسکونی شد ، که بحیث نخستین مستعمره انگلیس در شمال امریکا نام گرفت .

  * - 1608م /987 خ / : شهر « کبک » ( کانادای امروزی ) توسط فرانسوی ها ساخته شد . 

  * - 1622م /1011 خ / : ساخت « تاج محل » در آگره هند به دستور « شاه جهان » آغاز شد .

 * - در 1636م / 1015 خ / : دانشگاه « هاروارد » در شهر کمبریج ایالت « ماساچوست » ساخته شد

* - در 1640م / 1019 خ / شکنجه در انگلستان غیر قانونی شد .

* - در 1641م / 1020 خ / : « رنه دکارت » کتاب تأملات در فلسفه اولی را منتشر کرد .

  * - 1652م / 1031 خ / : کمپانی هند شرقی « هلند » شهر « کیپ تاون » را در افریقای جنوبی ساخت . این مستعره سازی برای انگلستان در رقابت با هلند باعث درگیری نظامی و جنگ شد .

 * - در سال 1658م / 1037 خ / : پس از آن که بنای « تاج محل » در هندوستان به پایان رسید ، پسرش اورنگ زیب اورا از سلطنت پایین کشید و در قلعه « پته پوری » زندانی ساخت . در همین جا بود که وقتی شاه زندانی ، پسرش اورنگ زیب را می بیند ، چنین می گوید : « تا دیروز من نهصد سپاهی کمربسته داشتم و امروز به یک کوزه آب محتاجم . تو چطور پسری هستی ؟ ...» .

* - 1664م / 1043 خ / : نیروهای بریتانیایی شهر « نیوآمستردام » را اشغال کرد و نام آن را به  « نیویورک » تغییر دادند .

 * - 1665م / 1044 خ / : طاعون بزرگ لندن را فرا گرفت .

* - در 1687م / 1066 خ / : « ایزاک نیوتون » کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی را منتشر کرد .

* - 1689م / 1068 خ / « جان لاک » نخستین نامه در باره تساهل را منتشر کرد .

* - از 1692 تا 1694م / 1071 – 1073 خ / : دو میلیون از جمعیت فرانسه از اثر قحطی تلف شدند .

 * - در 1694م / 1073 خ / : بانک انگلستان تشکیل شد .

 * - در 1695م / 1074 خ / : امپراتوری گورگانیان هند ، فعالیت کمپانی هند شرقی را به دلیل دزدیدن « گنج ساوای » توسط یک دزد در یایی به نام هنری اوری ، تقریباً ممنوع اعلام کرد .

  * - از 1696 تا 1697م / 1075 – 1076 خ / : تقریباً یک سوم جمعیت « فنلاند » بر اثر قحطی تلف شدند .

 * - در سال 1699م / 1078 خ / : « توماس ساوری » نخستین نمونه از موتور بخار خود را در انجمن سلطنتی انگلستان به نمایش گذاشت .

 در قرن 17م در اروپا از دانشگاه و آموزش و آزمایش های علمی آغاز کردند و هر کارخانه دار و سرمایه گذاری برای انکشاف تولید ، روی کار مخترعین ، سرمایه گذاری و آنان را از لحاظ مالی تأمین می کردند . در دانشگاه ها لابراتوار های مجهز وجود داشت ، که علاوه دولت سرمایه گذاران صنعتی از لحاظ مالی آن را تمویل و تأمین می نمودند وبکار پژوهش گران توجه ویژه داشتند . اما در خاورمیانه اسلامی روی عرفان و روایات دینی تمرکز داشتند و سران و سلاطین مشغول جنگ و توسعه طلبی و فتح و فتوحات بودند . در ایران صفوی ها بر محور مذهب می چرخیدند . افراطی ترین شاهان صفوی مذهب مدار شاه طهماسب بود که مدت بیش از نیم قرن سلطنت کرد . این شاه که در اوایل سلطنت مشغول عیاشی و باده نوشی بود در سنین بالا توبه کرد و چنان مذهبی دوآتشه شد که شعرا ، هنرمندان ، موسیقی نوازان و نقاشان را از کتابخانه سلطنتی اخراج و شعرو هنر ، نقاشی ، موسیقی ، فزیک و فلسفه را حرام دانسته و منجمین را جادوگر گفته زندانی و مورد اذیت قرار می داد . در این زمان سلسله ای کورگانیان در هند بر سر قدرت آمدند که « بابر » موئسیس آن بود . این امپراتوری از کابل تا قاره هند وسعت داشت . پایتخت بابر شاه و پسرش همایون در کابل بود و همایون دوران کودکی و جوانیش را در کابل سپری کرد و هنر نقاشی و خطاطی را نزد خواجه عبدالصمد شیرین قلم آموخت ، این نقاش را همایون از شیراز با خود به کابل اورده بود . 3 -  در زمان اکبر شاه پسر همایون در آگره اقامت گزید و با استقبال از شعرا و هنرمندان ودانشمندان ایرانی سفره پهن کرد و خود نگار خانه ای تأسیس و نقاشان و پیکرتراشان و مینانورکاران و خطاطان مهاجر را در آنجا تنظیم کرد . حکومت دارانی چون خان خانان عبدالرحیم و نواب ظفرخان و دیگران با شعرا و هنرمندان مصاحبت و الفت داشته ، در امرار معاش آنان کوتاهی و غفلت نمی کردند . بیش از دوهزار شاعر تنها با ارتباط در بار اکبر پادشاه ماهیانه حقوق می گرفتند علاوه بر تحایف ، عیدی و نوروزی وغیره جشن ها که به شعرا خلعت می دادند . طبیبان که از ایران فرار و به هند مهاجرت کردند مورد استقبال کورگانی ها قرار می گرفت .

 4 در زمان صفوی ها که بر شاعران و هنر مندان زندگی دشوار شده بود ، در هند بسیار آسان ، زیبا و دل نشین بود . چنانچه « صائب » شاعر توانا چنین سروده است :

 همچو عزم سفر هند در هر دل است    رقص سودای تو در هیچ سری نیست که نیست

 همچنان  فرموده است :

 پیش ازین هر چند شهرت داشت در ملک عراق    سیر ملک هند صائب را بلند آوازه کرد

 ( 5) شاعر دیگر « امین احمد رازی در مورد هند چنین گفته است :

ز خوبی های هند این خوبیش بس       که هرگز نیست کس را کار با کس  

 ( 6 ) درهند علاوه بر شعرا و هنرمندان ، پارسیان ایران که زردشتی اند نیز به دیار هند مهاجرت کردند که که اکنون این پارسیان هند با هما دستور و ایین کهن زندگی دارند و چنان راست کردارند که در تجارت جهانی با ایشان قرارداد نمی بندند ، بلکه حرف شان اعتبار دارند .

 حال که حرف بر سر هند آمد حیف است که یادی از « ابوالفضل مبارک » مورخ توانای هند نکنیم شیخ ابوالفضل مبارک نویسنده اکبرنامه ( تاریخ گورگانیان هند ) است . وی « اکبرنامه » را در دوجلد مصور به زبان فارسی در 1004 ق / 962 خ / در نگارخانه سلطنتی تکمیل نمود که در موزه ویکتوریا والبرد لندن نگاه داری می شود .  درتمام دوران حکومت گورگانیان زبان عامه و رسمی هندوستان فارسی بود و با اشغال هند توسط انگلیس تدریس در تمام مکاتب و دانشگاه ها به زبان فارسی منع قرارداده شد و انگلیسی جای این زبان را گرفت . این زبان فارسی یک بار از گذرگاه خطر ناک زمان فتوحات اعراب مسلمان و اشغال ایران عبور کرد ، که خلافت اسلامی می خواستند که زبان عربی را جاگزین فارسی نمایند ، که خوشبختانه اعراب بدوی محاجم درایت فرهنگی و زبانی نداشتند . اما انگلیسی در قاره هند توانست که جاگزین زبان فارسی گردد .

خلاصه با این رویکرد های امپراتوری عثمانی و صفوی ها در ایران و گورگانیان در قاره هند ، خاورمیانه از کاروان تمدن عقب ماند و هر روز فاصله آن از تمدن بشتر می شد . در این عصروزمانه در اروپا حرکت شتابنده بسوی نو آوری های مدرنیته اوج بشتری می یافت . در این زمینه لازم است که بطور نمونه نیم نگاهی به انگلیس در قرن 17 بیندازیم .

انقلاب سیاسی بورژوازی انگلیس در قرن 17 :

مضمون اساسی انقلاب بورزوایی انگلیس با منافع سرمایه داران و لردها و ملاکین بزرگ گره خورده بود و تضاد اساسی بین منافع بورژوازی نوظهور و سلطنت به شکل تیوکراتیک و اندیویت والیسم آن تشدید یافت و تا جایی پیش رفت که سرمایه داری نوظهور انگلیس شیوه حکومت داری سلطنت مطلقه را دیگر نمی توانیست تحمل کند . از اوایل قرن 17م از لحاظ اقتصادی تحولاتی بوجود آمد کارخانه و کارگاه و صنعت و بازرگانی وتولید کالاهای انبوه صنعتی رشد یافت وبازار داخلی جواب گوی آن نبود . قشر نوظهوری از بورژوازی را که شامل لردها ، کارخانه داران و کشتی رانی و تجار سرمایه دار بهودیان، بوجو آمد که امتیاز خواهی ، باج وخراج و مطالبه مالیه بشتر از سرمایه داران نوظهور با منافع این قشر در تضاد بود و همچنان شاه امتیاز انحصاری تولید و فروش صابون ، شراب ، دغال و آهن را در دست داشت و بورژوازی بازرگانی ازین موضوع ناراحت بودند  درین موقع پارلمان بدست بورژوازی که از سرمایه داران ، مالکین اراضی ، تاجران و کشتی رانی نمایندگی می کرد ، قرار داشت . شاه می خواست برای قدرت بشتر و ثروت اسکاتلند و دیگر مناطق را صمیمه قلمرو خود نماید ، به پول نیازمند بود و بدین منظور در سال 1640م پارلمان را فراخواند  . چون یارلمان نماینده بورژوازی و سرمایه داران نوظهور بودند در اولین اجلاس خود محدود کردن اختیارات شاه و سلطنت را مطرح کردند . شاه دستور انحلال پارلمان را صادر کرد که این فرمان پذیرفته نشد و در 1642م جنگ داخلی انگلستان آغاز شد . پارلمان که اکثریت نماینده بورژوازی بود از مالکان، پیشه وران و گروه های روستائیان لشکری تدارک و تسلیح کردند و علیه سپاه شاهی قرار گرفتند و در رأس این ارتش ، شخصی نظامی ای بنام « اولیورکرامول » فرماندهی آن را بدست گرفت ،که این جنگ هفت ساله ( 1642 – 1649 ) در آخر شاه شکست خورد دستگیر و چندی بعد اعدام شد . بدین ترتیب « چارلیز » اول شاه انگلستان سرش را در راه مشروط از دست داد . در ابتدا نوعی حکومت جمهوری به نام « کامنولت » در انگلستان بر قرار شد « کرامول » فراماسونر و فرمانده آن بود . بدینسان انقلاب سرمایه داری ( انقلاب بورژوایی 1649م) در انگلستان به پیروزی رسید . یهودیان صاحب سرمایه در راس ساختار قدرت قرار گرفت و به تعرضات استعماری علیه « ایرلند » پرداخت . اما از این انقلاب به توده مردم محروم انگلستان چیزی نرسید . چون سپاه « کرومول » از کارگران ، روستائیان و کسبه کاران سازمان یافته بود ، از محافظه کاری افسران و فرماندهان شان ناراض گردیدند و با سرعت تحت اندیشه های حزب« لولرها» و جناه چپ آن حزب «دیگرها » ( کمونیست های ایتوپیایی )  دست به تشکل های شوراهای سربازان زدند و مناظره های داغ سیاسی و حزبی را در درون ارتش بردند . درین موقع سه قدرت شکل گرفت : سپاه کرومول ، خاندان سلطنت و پارلمان . شخص کرومول تمایل تصرف حکومت نظامی را نداشت و قدرت بدست پارلمان متمرکز گردیده بود که سخت در کشاکش طبقاتی گیر افتیده بودند و نمی دانستند که چطور کشور را رهبری و هدایت نمایند و ازاین قدرت بدست آمده چگونه استفاده کنند . کرومول در 1658 در گذشت و پسرش مدت کوتاهی زمام را در دست داشت . در سال 1660م پارلمان و سرمایه داران و لرد ها با فراخواندن پسر چارلز سلطنت مشروطه را به خاندان « استوارت » دادند .     ادامه دارد-  

منابع:

1 – هارولدجی شولتز ، تاریخ انگلستان ، ترجمه : عباس قلی غفاری فرد ، نشر نگاه ، تهران .

 2 – همان

 3 –  دفتر شماره نهم نگارنده .

4 – الگور سیریل ، طب در دوره صفویه ، ترجمه : محسن جاودان ، دانشگاه تهران ، 1357خ فصل پنجم ، در مورد مهاجرت طبیبان ایران به هند .

 5 – میرزا محمد طاهر نصر آبادی ، تهران ، چاپ ارمغان ، 1317خ ، صص 57 ، 217 و 218 .

6 – امین احمد رازی ، تذکره میخانه ، ج 1 ، ص 381 .

 

++++++++

 

قسمت نهم

یک سوال همیشه مطرح است ، به فرموده مورخ توانا « ویل دورانت » که « آسیا گهواره تمدن است » پس چرا در آسیا کشورهای اسلامی از تمدن مدرن و معاصر عقب افتید ؟؟؟؟؟ .

 آنچه در این پژوهش یکی از ا هداف اساسی نگارنده را تشکیل می دهد ، جستجوی و یافتن پاسخ همین سوال اساسی می باشد . با خوانش گرفتند دقیق تاریخ جهان و پژوهش پروسواس در لابلای اوراق و نگارش مورخین ، دانشمندان ، فیلسوفان ، جامعه شناسان ، باستان شناسان ، نویسندگان ، شاعران رمان نویسان و ادیبان ، حد اقل به این واقعیت دست یافت که علت عقب ماندن خاورمیانه از تمدن چه بوده است ؟!  .  این شوخی بر دار نیست که « بیزانس » ( استامبول) پایتخت ترکیه ای امروزه تا قرن ششم میلادی بنام روم شرقی مرکز تمدن عصر خود بود و چطور مانند پطرول یک و یکبار از تمدن فروافتید و مرغ اقبالش از « بیزانس » پرواز و به اسپانیاوفرانسه نشست ؟ . همچنان در حوضه ایران از زمان هخامنشیان تا سقوط ایران توسط سپاه اعراب اسلامی ، تمدنی در خاورمیانه می درخشید که در میان قتل و غارت وفتوحات سپاه بدوی اعراب ، غروب کرد . اگر از میان مجموع تعریف تمدن بطور اختصار این تعریف را بپذیریم که « تمدن عبارت از سبک زندگی   ومناسبات  مادی انسان در یک حوضه جفرافیایی بطور عام می باشد » می توانیم قبول کنیم که تمدن مجموع کنش و فعالیت و کارانسانی در یک ساحه جغرافیای اجتماعی است . در این صورت در مشرق زمین حوضه های تمدنی وجود داشت که در جنگ ها و ناآرامی های پیهم و طولانی مدت نابود شد . پایه های تمدن دانش انسانی بر طبیعت و محیط آن و دست یافتن به وسایل فنی کار برد انسان برای تولید آسان نعم مادی برای زندگی انسانی می باشد . تمدن تلاش اسانی برای زیست بهتر وراحت تر است تمدن مناسبات و اشکال مادی هستی آدمی زاد است که همیشه در مبارزه به عوامل مخرب طبیعت و غارتگری عده ای بر افزار کار و ثروت عمومی بوده و می باشد . روبنای تمدن انسانی ، فرهنگ است که عبارت از هنر ، مناسبات اجتماعی ، اخلاق ،قوانین ، شناخت ،آموزش ، آگاهی و شعور اجتماعی و باورها( دین ) می باشد . در حوضه های تمدنی باستان دانش باستان شناسی بشتر و دقیق تر نسبت به روایات تاریخی از منشأ تمدن انسانی سخن می گوید و زیربنای تمدنی و روبنای آن ( فرهنگ ) را روشن بیان می کند . از زمانی که انسان موادغذایی خود را از میوه ها و رستنی های آغوش طبیعت جمع آوری و تهیه می کردند ، نسبت به زمان انقلاب کشاورزی ، فرهنگ متفاوتی داشتند و به همین ترتیب هر فرماسیون تاریخی تمدن خاص یا مناسبات خاص تولید و شیوه فرهنگی خود را داشت . انسان خرد مند برای اولین بار در روی این سخره هستی در زیر این سپهر بی پایان ، درک خود را از لمس اشیای پیرامون و حوادث طبیعی در یافت کرد و از آن استفاده نمود . مثلأ آتش را یک موجود خارج از طبیعت به انسان نیاورده ، بلکه طبیعت به انسان هوشمند نشان داد که چطور از آن استفاده کند . تمدنهای انسانی از درک و شناخت و تجربه واستفاده از پدیده های طبیعی بوجود آمده و راه تکامل را پیموده و به تمدن کنونی رسیده ایم . تمدن با قدم های تند و گاه آهسته  انسان در استقرار های زیستی اجتماع انسانی با تناسب درک آگاهان آن محیط زندگی شکل گرفته و در جای امن تر رو به تکامل گذاشته و در جاها و استقرار های به اساس جنگ و خرابکاری رو به زوال نهاده است . بلی ، این تمدن معاصر همچنانی که « ویل دورانت » مورخ بزرگ امریکایی نوشته از مشرق آغاز و از قرن هاست که در بستر مغرب زمین با اشک و خون به تکامل خود ادامه داده و آینده بشریت را تمدنهای بر تر جهان رقم می زند . وقتی که در شهر « آتن » ارستوکراتهای سنا هرکدام خود را فیلسوف می گفتند و به فلسفه و دانش انسانی افتخار می کردند ، که بر عکس در مشرق شاهان به شخص خود و استبداد خود متکی بود و حتی خود شان سواد خواندن و نوشتن زبان مادری شان را بلد نبودند . تفاوت راه از کجا به کجاست . در قرن شانزدهم میلادی وقتی که « انابپ تیسم ( کمونیسم عیسوی ) از کلیسا بر می خیزد ، در مشرق زمین به ویژه در خاورمیانه « پادشاه سایه خدا » است . چندی قبل « ترامپ » رئیس جمهور امریکا می گفت که باید در سخره های مهتاب به منظور استخراج معادن حفریات صورت گیرد ، در افغانستان یک مردک بیسواد ریشو می گوید « من امیر المومنین هستم و امارت اسلامی تشکیل می دهم » ( ! ) . این است تفاوت راه تمدن و بدویت و بربریت .

منشأ تمدن بطور فشرده :

همچنان که در فوق یاد آوری شد که منشأ تمدن از مشرق زمین آغاز گردید با اختصار باید گفت که تمدن منشأ مادی دارد و تیوری و ماورای طبیعی و عنایت شده از جانب کسی نیست . تمدن زاده شناخت انسان از طبیعت و تجارب و استفاده از عوامل مادی طبیت بوده و است . بشریت آگاه این شناخت را علم و دانش نامیده و همواره این دانش مادی راه کشای روند زندگی مدرن انسانی است . دانش از استمرار تجارب انسانی انباشته و بکار گرفته می شود و اکتسابی است . این جایگاهی که توانیست دانش بشری را استمرار و انکشاف بخشد ، آموزشگاه های می باشد که ما بنام « دانشگاه » می شناسیم . حال ببنیم که اولین دانشگاه های دنیا در کجا بوده :

به استناد تاریخی و باستان شناسی و روایت ها ، نخستین مجمع یا مراکز آموزش در مشرق زمین بوجود آمد . در چین ، هند ، ایران ، آریانا ، مصر و ترکیه ویونان .

* -  « چین » : اولین دانشگاه در چین ، موئسسه ای بنام  « شانگیانگ » ( شانگ ، به معنی عالی و برتر و یانگ ، به معنی مدرسه است ) که موسس آن « شون » ( 2357 – 2307 پ م ) که در عصر    « یو یو » می زیسته . بعد به ترتیب زمانی این دانشگاه ها در چین باستان تأسیس شد :

 * -  مرکز آموزش عالی « پیونگ » در زمان سلسله « ژو » ( 1049 – 249 پ م ) 

* -  مرکز آموزشی « تایخو » در سلسله « هان » ( از 202 پ م ـ تا 220 پس از میلاد ) .

* -  آموزشگاه « نانجینگ » آموزشگاه سلطنتی ( 258 م ) که برای اولین بار این دانشگاه به پنج دانشکده رشته بندی شد و تا سال ( 470 م ) دانش آموزان را که از مناطق مختلف می امدند ، در رشته های مورد نیاز شان می پذیرفت و آموزش می دادند .

* -  آموزشگاه « گوزیچیان » در سلسله « سوی » ( از 581 تا 618م )  

از قرن هشتم در چین با مصارف دولت چندین اکادمی تأسیس گردید .در کشور چین باستان تمام امور امپراتوری را به افراد تحصیل کرده وبا سواد می سپردند و در زمان سلسله « سوی » (618 -581 م ) برای ارزش یابی و انتخاب افراد حکومتی یک آزمون بر گزار می شد  . در چین از زمان باستان این عرف وجود داشت که افراد بیسواد را به اداره دولتی راه نمی دادند و باید کامندان سواد و دانش متداول زمانش را می آموخت تا به کار حکومتی شامل گردد . در چین باستان کارمند حکومتی جزء ارتش محسوب می شد که در مواقع جنگ در جبهه می رفتند و باید آموزش های رزمی را در ضمن حرفه خاصی خود می آموختند . مثلاً یک کارمند نظارت بر کار ابریشم باید از پرورش کرم ابریشم و تولید آن تا بافندگی پارچه های ابریشمی معلومات فنی میداشت تا در آن بخش نظارت می کرد .  آموزش در چین از گذشته های دور ، بر اساس نیازمندی های اقتصادی ، رزمی وورزیش مهندیسی وساختمان ، راه و جاده ، طب ، نجوم و ادبیات و هنر بوده است . مذهب هیچگاهی در چین برجسته نبوده و نیست . جای آن را فلسفه پر می کرده است . فلسفه کنفوسیوس ( 552 – 479 پ م) تائو و دیگران که عبارت از اخلاقیون ، منطقیون ، قانونیون و طبیعیون بودند که هیچ یک از مکاتب فلسفی چین به ماوراء طبیعه معتقد نبودند . سروکار فلاسفه چین با زندگی و سازندگی انسان و حقوق ووظایف انسان در جامعه و عدالت و اخلاق متمرکز بوده است . «  کالین رنان » در کتابش چنین می نویسد : « ... درمیان همه ملل قدیم ، چینی ها به تمام معنا دانشمندان کاربردی بودند . چینی ها در طراحی دم آهنگری وتلمبه آب ، تولید آهن و فولاد ، حفر چاه عمیق ، کشتی سازی و چینی سازی و بسیاری از جوانب دیگر نبوغ و خلاقیت میکانیکی که در برخی از انها چین ، بیش از هزار سال ، از غرب جلو تر بود وبه چه پیشرفت های مهندسی چشمگیری نایل آمدند . فقط دو اختراع   چینیان ، ساعت میکانیکی و قطب نمای مقناطیسی . . . »

 1 « چینی جانان که صدا میکند  -   خود صفت خویش ادا میکند »

 هند باستان :   آموزشگاه « بالاندا » در ایالت بهار هند در قرن پنجم قبل از میلاد تأسیس شد که از سراسر منطقه ای جغرافیایی دانش جویان در این دانشگاه برای فراگیری ریاضی ، هندسه ، ستاره شناسی ، طب و گیاه شناسی طبی ، موسیقی و رقص ، یوگاه ، مجسمه سازی و نقاشی ، معماری  می آمدند و به تحصیل می پرداختند .  دانشگاه ها در شهر های تکسیلا ، تالاندا ، ویگرماسیلا و کانچیپورا در هند باستان مراکز بسیار مشهور آموزشی در خاور بوده اند که از سراسر آسیا دانشجو داشته اند .

نخسین آموزشگاه در یونان :

در شهرهای آتن ، مقدونیه و بیزانس ( ترکیه ) فلسفه نقش اساسی داشته و اعضای حکومت ها در فلسفه و حکمت افتخار می کردند . اولین فیلسوف ماتریالیست از شهر بندری « ملیطه » ترکیه بنام « تالس » در قرن هفتم پیش از میلاد ظهورکرد و بعد اکثر فیلسوفان یونان باستان از همین شهرک بندری ملیطه پا به  عرصه فلسفه و حکمت گزارد . در باره تالس « ارسط چنین گفته است : « طالس کسی است که در سر آغاز فلسفه است ، او جهان را با واقعیت شناخت و معرفی کرد و افسانه های دینی اسطیری را دور ریخت و...»

 2 . تأثیر همان فضای فلسفی و منطق بود که در قرن 592 پ م قیام های طبقاتی در یونان  و اصلاحات « سولون » به نفع طبقه زارعین و برده ها صورت گرفت . به این ترتیب نتیجه می گیریم که دانش و آگاهی مسیر مبارزه طبقاتی و انقلابات اجتماعی را روشن می سازد . خلاصه ، فلاسفه های یونی مشعل دار آگاهی طبقاتی بودند و هر فیلسوفی شاگردانی داشتند که آموزه های استاد را گسترش می دادند . در 387 پ م افلاطون شاگرد ارسطو بنیان اولین بنای اکادمی را در نزدیکی آتن گزارد و نام « اکادیموس » روی آن گذاشت که در آن فلسفه ، ریاضی ، طب و ژیمناستیک آموزش داده می شد .

دانشگاه گندی شاپور :

در جنوب غرب ایران در « خوزستان » در زمان شاهپور اول ( 241 – 274 م ) ساخته شد . در این دانشگاه استادان رومی ، هندی ، چینی و ایرانی به تدریس فلسفه ، ریاضیات ، نجوم ، طب مشغول تدریس بودند . در این دانشگاه یک کتابخانه بزرگ با داشتن بیش از صد هزار کتاب وجود داشت که در جنب آن یک دارالترجمه آثار علمی و طبی از زبانهای مختلف به پهلوی ترجمه می شد نیز وجود داشت . علاوه بر دانشگاه ، کتابخانه و دارالترجمه و خوبگاه برای دانش آموزانی که از سرزمین های دور برای تحصیل می امدند ساخته شده بود که مصارف خرج و خوراک بدوش دولت بود . درسال 529 م که اکادمی آتن بسته شد ، استادان آن به دانشگاه گندی شاهپور آمدند . در کنار دانشگاه گندی شاهپور یک بیمارستان بزرگ وجود داشت که شهرت آن با داشتن طبیبان بسیار آزموده ، عالمگیر بود . همه ای این مجموعه با بیش از صد هزار کتاب توسط سپاه اعراب به حکم خلیفه دوم اسلام حریق و نابود شد ، که تفصیل آن در تواریخ منجمله در کتاب « دوقرن سکوت » نوشته عبدالحسین زرین کوب می توان به خوانش گرفت .

به این ترتیب ، ملاحظه می شود که قدامت علم و دانش و فن در سرزمین های مشرق بوده و اولین دانشگاه در غرب ، اگر ترکیه را غرب حساب کنیم ، دانشگاه « ماگنورا » در سال 849 م در زمان امپراتوری « بارداس و میخائیل سوم » در قسطنطنیه (ا ستانبول ) تاسیس شد . در قرن نهم میلادی دانشگاه « سالرنو » وبعد در سال 1088 م دانشگاه « بولونیا » ( ایتالیا ) و در 1100 م دانشگاه « پاریس » تأسیس گردید . در غرب تأسیس دانشگاه ها بعد از این تاریخ سیر سعودی یافت و با سرعت از لحاظ کمی و کیفی اوج گرفت و فلاسفه ، دانشمندان و اقتصاددانهای بزرگی را در دامان خود پرورش داد که آغازگر یک تمدن مدرن و عالمگیر شد . سران و سلاطین غرب به فلاسفه و دانشمندان شان تمکین کردند و در حمایت آنان در برابر بنیاد گرایی دینی استاد و روی دانشمندان و مخترعین سرمایه گذاری کردند . در خاور میانه هر آنچه از میراث های فرهنگی باقی مانده بود نابود و هر کتابی را که یافتند سوزانیدند . اما در غرب هرآنچه از آن بدست آمد استفاده کردند . بطورمثال  در سده 16میلادی برای امپراتور « ژوستینیان» Corpus Turis Civlisیک کتاب بزرگ وکامل بنام  از ( 483 تا 569 پ م ) جمع آوری شده بود ، دوباره کشف و در دا نشگاه « بلوگنا » ایتالیا در سده 11م مورد استفاده و پژوهش قرار گرفت . در افغانستان سالها قبل تا اکنون هر آنچه از میراث های فرهنگی و کتاب باستانی یافتند به خارجی ها فروختند . یک نمونه آن در زمان حکومت کرزی یک سرگروپ اشرار هزاره بنام کریم خلیلی یک کتاب قدیمی باستانی از زمان کنیشکاه را از بامیان بدست آورده بود به کرزی تحفه داد که کرزی بعد از ملاحظه کتاب به کریم خلیلی گفت که این آثار باستانی افغانستان است ، تحفه داده نمی شود باید به آرشیف ملی یا موزیم تحویل بدهید . نبش 14 قبر باستانی در یکاولنگ و بیرون کردن 14 جسد مومیایی شده از آن توسط کریم خلیلی و انتقال و فروش آن که اسنادو شواهد آن موجود است که در موقع آن به دادگاه بین المللی ارجاع خواهد شد . همچنان گروه متحجر تر از اشرار افغانستان بنام « طالبان » تندیس های باستانی بامیان که از جمله میراث های فرهنگی ثبت شده افغانستان در یونسکو است منفجر کردند . این ها نمونه های از بربریت در کشورهای ما هست . در طول تاریخ چنین خانه تکانی از میراث ها ی باستانی و تمدنی صورت گرفته که یکی از اسباب عقب ماندگی خاورمیانه ای میباشد . این که چرا ما نمی توانیم به تمدن برسیم ، همین فرهنگ متحجر فندامنتالیستی و تیوکراسی برخواسته از این بستر مرگ بار است .

خوب بحث ما روی تمدن و آغاز مدرنیته در اروپا بود . در اروپای قرن 16 م با سرعت آموزشگاه ها تأسیس و شروع به تدریس و پژوهش کردند و در تمام دانشگاه ها روی تمدن یونان باستان و روم تمرکز کردند . میراث های بزرگ تمدنی مصر ، دیوار چین ، تندیس های بامیان در افغانستان وویرانه های شهرها و آبدات تاریخی در ایران ، هند و افغانستان و هزاران مایل جاده های شاهی سنگ فرش شده ازچین تا انتهای ایران ، همه وهمه موضوع پژوهش های دانشگاهی بودند . این دانشگاه ها هرگونه کتاب و نوشته های باستانی را میخریدند و جمع آوری و مورد پژوهش علمی قرار می دادند . تمدن از عصاره خیالبافی ها بوجود نیامده ، بلکه روی عوامل و پدیده های عینی تمرکز گردیده است . بطور مثال دانشمند و فزیک پژوه غربی روی « هرم های مصر » تحقیق کردن که چطور و با چه وسیله و افزار کار ساختمانی توانستند که تنها در هرم « جیزه » که در آن 2300000 بلوک سنگی، که هر پارچه سنگ را به وزن دونیم تن به ارتفا 146متر بلند کردند . از دانشگاه المان و فرانسه باستانشناسان را به مصر فرستادند و در زمینه تحقیق کردند . این برای جهان غرب حیرت آوربود که اهرام مصر منجمله هرم « جیزه » در ( 2561 – 2584 پ م ) ساخته شده . از این معماری عظیم آموختند و برای آموزش بهترین مهند سان در دانشگاه ها از این تجارب استفاده کردند . المان و فرانسه از تجارب و مهارت های معماران یونانی ، مصری استفاده نمودند واز دوران سازندگی و آغاز تمدن نوین به نظریات دانشمندان توجه کردند و دانشگاه ها را متحول و علمی و عملی ساختند و به کیفیت آن کوشیدند . تمدن یونان سرمشق خوبی برای اروپای غربی بود مثلاً  باغهای معلق بابل که در 600 پ م در تمدن بابل و آشور در منطقه « نینوا عراق » و نیایشگاه « آر تمیس » که در 550 پیش از میلاد در لیدیه ( یونان باستان ) در منطقه « ازمیر ترکیه » و تندیس « زئوس » در المپیاد در قرن ششم میلادی در یونان ساخته شده بود  و آرامگاه « هالیکارنوس » که در 351 پیش از میلاد منطقه « بودروم ترکیه » و فانوس اسکندریه که در 280 پیش از میلاد در « اسکندریه یونان » ساخته شده بود که همه ای این آثار درسی بود برای تمدن اروپا . آنان لشکر نفرستادند که آثار باستانی را تخریب کنند ، بلکه استاد دانشگاه ها را فرستادند که راز ساخت را کشف و از تجارب آن استفاده نمایند . همچنان دیوار چین با استحکامات و برج های دیده بانی که از سده پنجم تا هشتم پیش از میلاد ساخته شده بود به طول 21196کیلومتر ارتفاع 25 فوت و عرض آن بین 15 تا 30 فوت ، از شگفتی های معماری باستانی در مشرق است . این معماری الگوی بسیار ارزنده برای مهندسان اروپا محسوب می شد . همچنان ، تندیس های بامیان در افغانستان منجمله دو تندیس بزرگ یکی به ارتفاع 35 متر و دیگری به ارتفاع 53 متر که در سنگ تراشیده شده است ،که نمایندگی از هنر یونانی و بودایی می کند . تندیس 35 متری در 507 میلادی و تندیس 53 متری در 554 میلادی ساخته شده با آن همه راه رو ها و اتاق ها در جوف کوه با بیش از ده هزار سموچ که خانه های سنگی برای راهبان بوده با آن همه تقاشی های رنگی و تصویر های روشن از مردمان و فرهنگ آن زمان ، آیدیای بسیار خوب برای میکلانژ و رافایل و دیگر هنرمندان و مهندسان اروپا بود که هیئت های علمی و دانشگاهی و باستانشناسان بار ها آمدند و آموختند . خلاصه که مدنیت و شهر نشینی در مشرق زمین از سه هزار سال پیش از میلاد و در « جیروف » کرمان ایران از هفت هزار سال پیش از میلاد آغاز یافته . اما این که جنگ ها و لشکرکشی های پیهم منجر به ویرانی و انحطات فکری و تمدنی گردید ، قصه غم انگیز طولانی دارد . ادامه دارد –

___________________

 منابع :

1 -  رنان ، کالین ، تاریخ علم کمبریج ، ترجمه : حسن افشار ، نشر مرکز ، تهران ، چاپ ششم ، 1388خ .

  2 -  فئودور . پ . گوروفگین ، ترجمه : غلام حسین متین ، انتشارات : محور ، تهران ،  1378 . ص 176 .

 3 – دفتر شماره هشتم ، نگارنده .

 

 

+++++

 

قسمت هشتم

دراین قسمت وارد فاز جدیدی از تاریخ بشریت بروی این سخره عظیم حیات می شویم . در این مرحله است که طبقه استثمارکننده نوینی بوجود می آید و مناسبات اجتماعی تغییر می یابد . جای اشرافیت فیودالی و کلیسا را قشری از میرکانتیلیست های جوان و کارخانه دارانی که کارگاه های شان نیمه صنعتی می شود و این قشر نظر متفاوت نسبت به نسل ماقبل خود در اروپا دارند . دیگر این نسل به احکام کلیسا تمکین نمی کند و به اندیشه گذار از آن است . این اشرافیت نوین اندیشه های نوین و بکری دارند و تمایل به نو آوری و باز نگری جدی به مناسبات اجتماعی با رویکرد به اندیشه پردازانی که روی شالوده های اقتصادی ، اجتماعی صاحب نظرند ، دارند . در این مرحله است که آفتاب روشنگری از کلیسا سر برمی آورد . رفورماسیون ( اصلاحات مذهبی پروتستان در اروپا ) پیش زمینه این تفکر از سطح اندیشه ای شاهزادگان تا اقشار متوسط باسواد سیاسی جامعه رسوخ یافته بود . ظهور کارخانه های بزرگ نیمه صنعتی باعث تجمع و ایجاد کارگرانی شد که نسبت به مسایل اقتصاد و تولید و معیشت شان دغدغه ی خاطر داشتند و نسبت به طبقه اشراف و احکام غیر منطقی کلیسائیان ( پاپ و کشیش ها ) برخورد انتقادی می کردند  . در این زمان است که در برابر اطاعت کورکورانه از احکام کلیسا و قدرت دولت و ستم مالکان مزرعه و کارخانه ، احساس حق مقاومت بوجود می آید . تا قرن شانزدهم بشترین قشر باسواد و آگاه سیاسی بین آموزش دیدگان کلیسا بود ، چون هنوز دانشگاه و آموزشگاه های عمومی زیاد ایجاد نشده بود . حوضه فلسفه و علوم اجتماعی هنوز در محدوده کلیسا قرار داشت . از این جهت اولین نافرمانی مدنی از این حوضه ظهور نمود که عبارت از پروتستانیسم بود . چنانچه در تاریخ فلسه سیاسی چنین آمده است : « نهضت پروتستانیسم که برای اصلاحات مذهبی بوجود آمده بود مانند سایر نهضت های اصلاح طلبی جبهه وسیعی را اشغال کرد و افراد منتسب به این جمعیت به سه فرقه اصلی تقسیم می شدند : ( اول ) فرقه جناح راست که محافظه کار بودند . ( دوم ) فرقه رادیکال و افراطی که جناح چپ را اشغال کرده از اصلاحات مذهبی گذشته تقاضای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و در هم شکستاندن سیستم طبقاتی و تغییرات اقتصادی را نیز داشتند . از جمله نهضت های مهم این فرقه دست چپ یکی نهضت انابپ تیسم است و دیگر شورش دهقانان در سال 1525م بود .  فرقه سوم حدود وسط این دو فرقه قرار گرفته بودند و اکثریت با ایشان بود . این فرقه بازمام داران سیاسی متحد شده از ایشان کمک گرفتند ، لذا توانستند حزب مقتدر تشکیل دهند و موفق به انجام اصلاحات مذهبی گردیدند « لوتر و کالوین » از پیشوایان مهم این فرقه حد وسط پروتستانیسم محسوب می شوند .»1

 نهضت انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی :

  منشأت تفکرواندیشه کمونیسم همچنان « آتشی زیر خاکستر » از کمون اولیه در زیر قشر جوامع انسانی بنام بهشت گم شده ، باقی بود و در هرفرصتی از بطن جامعه در سطح ظاهر می شد . در جریان جوشش اندیشه های ساختار نوین اجتماع سیاسی اروپایی ، آغاز رنسانس ، این احساس خفته ای برابری طلبی و کمونیسم عامیانه هم سر از کلیسا بر آورد . انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی در زمان لوتر ابتدا در المان بوجود آمد و بعد به سویس و هلند و مراوی انکشاف یافت و بنیادگذاران این نهضت فیلسوفانی بودند که از رهبری کلیسا سر بر آورده ، بنام پروتستانیسم . لیدران عمده ای این نهضت عبارت بودند از « توماس مونزر ، ملکورهوفمان ، جان اف لیدن ، مارتین لوتر ، ژان کالوین و فارل » 2 .  این رفورماسیونر ها فرقه های مختلیفی را تشکیل دادند ، با اندیشه تاحدودی متحدالشکل چون : «  روح هرفرد بشر بلاواسطه با خداوند ارتباط دارد و باید به خداوند حساب خود را بدهد ، بدون لزوم واسط انسانی . برادری مطلق در عالم مسحیت . اما در قسمت امور اقتصادی و اجتماعی ، ربح و تنزیل را حرام میشمردند ، طرفدار صلح بودند ، هیچگاهی سوگند یاد نمی کردند و اطاعت از دولت را عملی اهریمنی و شیطانی و مردود میشمردند و عده ای از آنها خواستار الغأ مالکیت بر زمین و افزار کار بودند .» 3 -  اما ، مارتین لوتر که اولین رفورمیست بود ، در عقاید خود حد میانه را رعایت می کرد و  اصلاح امور مذهبی را مجاز و برحق می دانست . لوتر دوبار محاکمه شد و در سال 1520مورد تکفیر پاپ لئوی دهم قرار گرفت . لوتر فرمان پاپ را در مورد تکفیر خود ، در ملاء عام آتش زد . بعد به دادگاه روم « ورمز » احضار شد و طبق حکم دادگاه در 17 اپریل 1521 محکوم گردید و مرتد شناخته شد . لوترمدتی مخفی گردید و در 1522 به ویتنبرگ برگشت کلیسای تأسیس کرد و با راهبه ای ازدواج کرد . لوتر خواهان آزادی فردی و آزادی مذهب بود . اما عده ای از رفورماسیونری ها افراطیونی بودند که طرح لغو قوانین دولتی و الغای ازدواج را داشتند ، مثل « توماس مونزر » کشیش ساکسونی که بواسط تعلیمات سوسیالیستی خود تابعین بسیار پیداکرد و عامل مهمی در جنگ دهاقین در سال 1525 بود ، که پس از شکست دهاقین دسگیر و اعدام شد . پس از او یکی دیگری از افراد این فرقه « ملکور هوفمان » در ناحیه رن مدعی شد که وی خود مسیح است که تجدید ظهور و عودت نموده . این شخص در 1533در استراسبورک زندانی گشت . مقارن همین ایام افراد این فرقه در شهر مونستر در غرب المان گرد آمده یک دولت تیوکراسی ( دولت سیاسی مذهبی ) یعنی سلطنتی که خداوند پادشاه آن شمرده می شد تشکیل دادند . در سال 1534شخصی بنام « جان اف لیدن » عهده دار ریاست این قوم گردید وآن را سلطنت زبون نام نهادند ودر آن حکومت هم قانون و هم ازدواج و هم حق تملک اموال الغا شد و این سه وجود نداشت . این شکل افراطی مسلک انابپ تیسم پس از حمله شاهزاده اسقف مونستر در سال 1535 و تصرف شهر و اعدام پیشوایان این فرقه پایان یافت . ولی نهضت از میان نرفت و به اشکال مختلف ادامه یافت و باعث قدرت گرفتن دولت و شاهان و تضعیف قدرت کلیسا گردید . رهبران انابپ تیسم از کشیشان و شخصیت های تحصیل یافته و اندیشه ور بودند و کتاب و آثاری قابل ملاحظه داشتند . اما زمان مطابقت به چنین اندیشه ها در عمل نمی کرد و بورژوازی اروپا چهارنعل برای غارت افریقا و امریکای لاتین و قتل عام سرخ پوستان بومی امریکای شمالی در تپ و تلاش بودند . در کتاب « درسهای تاریخ » چنین میخوانیم : « درشورشی اجتماعی که همراه با اصلاحات مذهبی پروتستان در آلمان در گرفت ، بعضی از رهبران شورشی شعار های کمونیستی مبنی بر کتاب مقدس می دادند . واعظی به نام توماس مونزر از مردم می خواست که بساط امیران و کشیشان و سرمایه داران را برچینند ، و« جامعه تصفیه شده ای به وجود آرند که در آن همه چیز از آن همه کس باشد » . وی از روستائیان لشکری ترتیب داد وآنان را باقصه های از زندگی اشتراکی حواریون مسیح بر انگیخت و به کارزار شان فرستاد. لشکر شکست خورد ، پنج هزار تن از روستائیان کشته شدند . توماس مونزرنیز کشته شد . « هانس هات که تعالیم مونستر را پذیرفته بود ، در اوسترلیتز از انابپ تیست ها اجتماعی پدید آورد که نزدیک به یک قرن با نظام کمونیستی اداره می شد . ( 1530- 1622) و گروهی از انابپ تیست ها به سرکردگی یوهان لیدن ( منظورش از جان اف لیدن است ) بر شهر مونستر ، مسلط شدند مدت 14 ماه آنجاه را با نظام کمونیستی اداره کردند ( 1534-1535 ) . » 4 -  خلاصه تمام این فعالیت ها و اندیشه ها ی رفرماسیونری ، پروتستانیسم و انابپ تیسم نسبت به زمان خود مترقی و پیش رو بود ، گرچه پروتستانیسم در بستر مذهبی پدید آمد ، باز هم یک جنبش ضد بنیادگرایی دینی و دگماتیسم مذهبی به شمار می رفت و باعث رشد فکری جامعه گردید و سطح آگاهی مردم را بلند برد و قشر منورجامعه و دانشمندان علوم پایه و فلاسفه از شر احکام تکفیر شدن توسط پاپ های کاتولیک رهایی یافتند و حتی فضا برای ابراز عقیده باز گردید . این اوضاع تجدد خواهی تضاد آشتی ناپذیری را بین کاتولیک ها و پروتستانها بوجود آورد تاجایکه جنگ های بسیار شدید و خونباری بین هردوفرقه ، عمدتاً در فرانسه رخ داد که باعث قتل عام پروتستانها گردید . این جنگ های سی ساله مذهبی باهمه شدت نتوانیست که پروتستان ها را نابود سازد و این جنبش ضد کاتولیک و اصلاح طلب همچنان ادامه یافت و بعد از خود کلیسا های بوجود آورد و تا امریکا پا گرفت ظهور فلاسفه های از بستر کلیسا و هواشی جامعه آن زمان در اروپا و همچنان فرهنگیان و آزاداندیشانی از بستر بورژوازی و شاه زادگان در مجموع تضاد بین سنت گرایی دینی و نواندیشی و رفورمیسم مذهبی پروتستانها فضا را به سوی رشد فکری و نوآوری های فرهنگی و اقتصادی مساعد ساخت . اینکه « تضاد سبب تکامل می شود » در این مقطع تاریخی خود را در عرصه های مختلف اجتماعی ، اقتصادی نشان داد و سبب شد که فیودالیسم جای خود را به سرمایه داری بدهد و سرمایه داری مناسبات جدید اجتماعی و نظام سیاسی را رقم زند . یکی از مباحث بسیار تند محافل روشن اندیشی بورژوازی نوپا و بخشی از پروتستانیسم ، مسئله برده داری و خریدو فروش انسان محسوب می شد . چون در سیستم فیودالی اروپا مزارع بزرگ و کوچک توسط برده های که از . افریقا آورده می شد ، کشت و زرع میگردید . برده ها از هیچگونه حق انسانی بر خوردار نبودند و بورژوازی مزارع را بشتر به چراگاه برای مواشی به ویژه گوسفند بخاطر پشم که در کارخانه های بافندگی نیاز بود ، تبدیل کردند و برده ها را به کارخانه ها منتقل نمودند وبا کار شبانه روزی از آنان کار می کشیدند . بورژوازی با استفاده از کار مجانی برده ها در کارخانه های شان بهترین سود و انباشت سرمایه را داشت ، نمی توانیست از آن چشم بپوشند . گرچه در مجارستان « استفان اول» اولین پادشاه مجارستانی مسیحی در 1000م برده داری را لغو کرد و در سوئد « ماگنوس چهارم » در 1330م و جاپان در سال 1587م برده داری را در کشورهای شان لغو نمودند . اما در اروپا، بورژوازی در حال تسلط بر کشورهای افریقایی و امریکای جنوبی و هندوستان از این دست آورد ضد بشری بحیث یک نعمت خدادادی استفاده می کردند . در تمام شهر های انگلیس ، فرانسه ، پرتغال و المان ، برده ها و کارگران و دهقانانی که مزارع شان را از دست داه به شهر ها کوچیده بودند ، مانند گذشته های دور ، چون زمان برده داری در یونان با فقرو گرسنگی دست و گریبان بودند . وضع مردم درهرکشوراروپایی آن زمان با هم متفاوت بود . با آن هم اقتصاد بر اساس سیاست دولت های متمرکز انگلستان ، فرانسه ، اسپانیا و المان و پرتغال باهم فرق می کرد . چنانچه در فرانسه بشتر به صنایع توجه داشتند و در اسپانیاوپرتغال در دست آوردن و انباشت شمش های طلا و نقره و در انگلستان و هلند بر تجارت و زراعت بشتر از صنعت توجه داشتند . چون اقتصاد دانهای این کشور ها بر اساس اندیشه و رهنمود اقتصاد دانهای بر جسته ای که داشت ، در تجارت رهبری شده و منظم تحت نظارت و حمایت دولت پادشاهی اداره می شد . منجمله اقتصاددانها « منکرتین » ( 1576-1621 ) که کتابی بنام « اقتصادسیاسی » نوشت . وی ازجمله بنیادگزاران میرکانتیلیسم و کمپانی هند شرقی بود ، به دولت رهنمود میداد که در زراعت کاشت کنف ، تنباکو و کتان و سایر محصولاتی که در تولید کالاهای صنعتی نقش دارد ، بپردازد و در ضمن مردم را بکار اندازد و از بیکاری جلوگیری شود و در تجارت از صادرات حمایت و از تجمل و زیاده روی در مصرف جلو گیری گردد وحمل کالا توسط کشتی های انگلیس صورت بگیرد . تجارت ( میرکانتیلیسم ) و زرق و برق بورژوازی نو پا در غرب به ویژه در انگلستان ، متعلق به سلطنت و اشراف و شاه زادگان و لوردها بود و توده های مردم با فقرو مشکلات اقتصادی و کار روزانه بسیار طولانی و سخت دست و گریبان بودند . به تأسف که مورخین بشتر به کلیات و سران و سلاطین پرداخته اند و برای معلوم نمودن وضع اجتماعی به هنرمندان و نویسندگان رمان و داستان رجوع کرد . مثلاً : « چارلز جان هوفام دیکنز » ( 1812 – 1870 ) فعال مدنی و رومان نویس انگلیس در قرن 19 نگاه می کنیم وی از « کوچه ها ی کثیف و فقر و ژولیدگی سرووضع مردم لندن » می نویسد ، می توان وضع مردم انگلیس و اروپا را در قرن 16 به روشنی در یافت . این نشانی از شگاف عمیق طبقاتی در زمان میرکانتیلیسم و رونق اقتصادی جهان سرمایه داری در حال نمو و رشد بود . با ایجاد کمپانی های بزرگ بازرگانی در غرب که در ابتدا انگیزه تجارتی داشت و بعد کار به استعمار و اشغال سرزمین ها و تقسیم حوضه های مستعمراتی صورت گرفت که به انباشت سرمایه و انکشاف صنعت و توسعه شهر ها و احداث جاده های جدیدو توسعه خطوط آهن منجر گردید و اروپا از غارت کشورهای آسیایی و افرقایی به انباشت سرمایه و ثروت عظیم دست یافتند . این تمدن از کار برده ها و کارگران با دست مزد کم و غارت ثروت و منابع معدنی و زراعتی مستعمرات بوجود آمده است . نسل های از کارگران با فقر و محرومیت در راه انباشت ثروت اقلیت حاکم و مالکان افزار کار ، جان باختند و انباشت سرمایه و ثروت ایجاد کردند . حال 99در صدی های بشریت در اروپا و امریکا حق دارند که برای توزیع ثروت و همگانی ساختن افزار کار و ید قدرت از دولت های مدافع منافع سرمایه داران شعار بدهند و مبارزه نمایند و در برابر یک در صدی که 80 درصد کل ثروت جهان را در اختیاردارند از مردم برضد مردم و از باورهای دینی مردم برضد آنان استفاده ای افزاری می نمودند می نمایند . مثلاً در اروپای آن زمان از اندیشه وران پروتستان استفاده می کردند که مثل کاتولیک ها اقتدار گرا نبودند و دست بازرگانان و استثمارگران آزادبود  و از دهه آخر قرن بستم امریکاو شرکای جهانی شان چطور ماهرانه ولی آشکار از دین وباورهای مردم و از اسلام سیاسی و فندامنتالیسم استفاده افزاری کردند و هم در جنگ نیابتی برضد سیستم اقتصادی مقابل وهم فروش میلیارد ها دالر سلاح و مهمات نظامی به خاورمیانه .به فرموده دکتور مرتضی محیط کارشناس شناخته شده سیاسی و فلسفی که : « امپریالیسم امریکا وغرب چطور از اسلام سیاسی استفاده کردکه هم القاعده ، طالب و داعش بوجودآوردند و مسلح ساختند و آموزش دادند و به کشتار مردم کشورهای خودی فرستادند و بعد که سند مصرف شان به پایان رسید ، برای نابودی شان جنگیدند ...»   مردم جهان حال راز این ترفند را در یافته اند و با ایجاد تشکل های عظیم کارگری به مصاف این زالوهای خون آشام در حرکت اند . این بحث ادامه دارد –

منابع :    * - دکتر بهاوالدین پازارگاد ، تاریخ فلسفه سیاسی ، جلددوم ، چاپ مسعود ، 1334خ ، تهران ، ص 481

 * - همان ، ص 478 و 482

 * ویل واری یل دورانت ، درس های تاریخ ، ترجمه : احمدبطعایی ، صص 92 و 93 .

* -  دکترمرتضی محیط ، پاسخ وپرسش ، ایران کلتور ایسوسیشن ، مارچ 2020

 

 Sunday, March 29, 2020

 

 

 


بالا
 
بازگشت