سنجر غفاری

 

قوت های مسلح  افغان و سه ضلع خونین

(ای.اس.ای ، طالبان و سازمان سیا)

 

بخش هجدهم : -

عکس العمل کشور های منطقه و جهان پس از دیدار مورخ ۵ دسامبر ۱۹۷۸ رهبری وقت جمهوری  دیموکراتیک خلق افغانستان تحت ریاست شادروان نورمحمد تر ه کی با لیونید الیچ بریژنیف صدر هیت عالی اتحاد جماهیر شوروی وقت و امضآ توافقنامه های بزرگ نظامی ، اقتصادی و انکشافی برای رهبران کشور های پاکستان ، ایران و متحدان بین المللی شان بخصوص انگلیس و امریکا ، سعودی و چین شوکه بار گردید ؟

شورویها در آن زمان دقت زیادی نسبت به اجراآت  سریع و صدور فرمان های متعدد شورای انقلابی  دولت جمهوری افغانستان را جدی نگرفتند ، این فرمان ها در تناقض به رسوم و عنعنات کهن مردمان محلی و روستا نشین بخصوص دهقانان و زمینداران کشور ما قرار داشت ، همچنان فرمان شماره هفتم و هشتم ما جرا برانگیخت ، آموزش جبری دختران  در سراسر کشور، توزیع زمین ارباب یا مالک زمین به دهقانان تحت حمایت و فرمان شان ، این بود که بانگ نای و سرنای تبلیغاتی سرویس های استخبارات کشور های همسایه و منطقه را موظف ساخت تا با استفاده از این ماجراها چشم و گوش رسانه های استخباراتی شان را در تحریک احساسات ملی و مذهبی روستا نشینان تحت عنوان فرامین کفری ، استقرار قانون کفر و کمونیزم بر سرنوشت دین و آئین ملی ، همچنان کشانیدن دختران به مکاتب و خارج از کشور بخصوص برای شورویها ، همان اربعه خونین و زنگ زده ای انگریز که برای ناکام سازی ریفورم اصلاحات ملی و مترقی علیه نظام امانیه استفاده بردند و از نام جهاد و آزادی جلو پیشرف های ملی را که به سود منافع همسایگان ما در منطقه نبود ، استفاده بردند و گرو های مسلح و احساساتی را شامل اردوگاه های تربیت چریکی و خرابکارانه در آنسوی دیورند و مرزهای ایران با ولایات هرات ، فراه ، بادغیس ، غور ، ارزگان ، قندهار ، زرنج ، غزنی ، مناطق مرکزی بامیان ، ساحات شرقی ، ننگرهار ، کنر ، نورستان و لغمان ، همچنان خوست ، پکتیا و شرند نمودند همه دهاقین و فرزندان مردم مارا به نام جهاد با کفر و کمونیزم ، همچون  تسبح دست دین فروشان ، آخند ، ملا و مولوی ، حاکم وارباب ، کلان قوم قبیله به فرمان اهداف شان کشانیدند و همچنان مقامات دولتی وقت نیز برنامه ای اصلاحات اراضی  یا توضع زمین های مالکان و اربابان قریه و قبیله ها برای دهقانان طی صدور قباله ای آغاز نمودند که همه ای مصارف و بنیه ای مالی این پروژه ای ناکام و تحمیلی را مقامات شوروی وقت پرداخت و بعدش با عکس العمل خونین و سر آغازبغاوت و قیام  های مسلحانه ای گروپ های تربیت و حمایت شده از بیرون مرزی جمهوری دیموکراتیک خلق مواجع گردیدند که نخستین بغاوت در ولایات ارزگان ، بادغیس، بخش های ازولایات  ، قندهار، هرات ، فراه ، غور ، غزنی و بامیان  را احتوآ نمود که خونین ترین جنگ در ولایات هرات ، بامیان ، غزنی ،بخش های از قلات و مقر را می شود گفت.

همچنان سنگ بناهای خونین جنگ های چریکی رادر ولایات نورستان ، پکتیا ، خوست ، لغمان و ساحات محمود راقی ، پنجشیر ، کوهای صافی ، ساحات حضر لوگر و مناطق ساحات تحت نفوذ حزب اسلامی خورد ( حقانی ) لوگر ، پکتیا ، پکتیکا ، خوست در مراحل نخست یادر آورگردید؟ انچه عمده و دور از چشم مطبوعات الی امروز قرار گرفته است اینکه مقامات کریملن وقت اخفال این واقعیت تاریخ گردیدند اینکه : کریملن تصمیم جدی گرفت تا قوت هایش را آماده یک هجوم سریع و قاطع برای اشغال مناطق قبایلی آنسوی مرز، جابجا سازی قوت هایش در منطقه ای استراتیژی رباط سرحد میان افغانستان ، ایران و پاکستان ، تشکیل دولت خود مختار بلوچستان در آن منطقه بود تا توانستخه باشد بالای معادن سرشار طلا، گاز و نفت آن مناطق  حکمروائی داشته ، از جانبی پایگاه بزرگ نظامی اش را در منطقه که هم زمان سه کشور منطقه ( ایران ، افغانستان ، پاکستان ) را در حمایت و استفاده ای استراتیژیک خویش در منطقه باخود مدغم داشته ، آن خواب استراتیژیک اش را که همانا داشتن این مناطق سوق الجیشی و جیو استراتیژیک هندوکش را که سالیان سال با انگریز ها در رقابت بودند ، جمهوری های آسیای میانه ای اتحاد شوروی وقت را با افغانستان و هندوستان ، ایران و پاکستان  را به بهترین و ساده ترین شکل آن پیوند می بخشد و پا، به آبهای گرم می گذارد؟ در تعاملات ، سازش ها و رقابت های  بین المللی مقامات شوروی وقت با ایالات متحده ای امریکا به یک سلسله سازش ها و توافقات خاص امتیاز گیری و امتیاز دهی در نقاط مختلف جهان باهم سر سازش گذاشتند و شوروی وقت توافق نمود تا قطعات نظامی اش را از  یکعده از کشور های اروپای شرقی منجمله چکوسلوا کیا بیرون نماید و در مزاکرات کاهش راکت های استراتیژیک و معاهدات جدید نظامی نیزباهم به  تفاهم  رسیدند ، اینکه چگونه از خود بی خبر شدند تا پلان هجوم نظامی به افغانستان و تطبیق برنامه های فوق الزکر منجمله ایجاد پلوچستان آزاد در جغرافیای منطقه را که با هجوم نظامی به افغانستان باید صورت می گرفت ، از جانبی درزمینه ای ایجاد نظامی قوی حزبی سیاسی در افغانستان با تحکیم دوباره وحدت حزبی میان دوجناح انشعابی حزب ( خلق و پرچم ) نیز برنامه های راهمزمان روی کار داشتند که شبکه های خاص سیاسی و اطلاعاتی داخل کریملن باهم در تضاد و تناقص قرار گرفتند، هم درسطح داخلی میان هئیت رهبری بیروی سیاسی وقت و همچنان در میان رهبری حزبی و دولتی در افغانستان نیز لیک گردید ، آنچه عمده است اینکه در آن زمان قدرت و توان محرم داری و راز های خاص در کریملن جدی و بسیار زیاد به یک اصل حزبی و اسرار ملی دولتی محسوب میگردید، که بعداز گذشت حوادث پی در پی ، در سرنوشت ملی مردم افغانستان ، کشمکش یکدست شدن قدرت برست رهبران دوگانه در حاکمیت ح.د.خ. در کابل ، تشدید جنگهای چریکی و دشوار بر نظام وقت برای شوروی ها زنگ خطر حتمی نظام قابل قبول نبود  که پس از آن تلاش صورت گرفت تا حضور نظامی شوروی وقت ، تطبیق برنامه ای استراتیژیک منطقوی در آن زمان یگانه پیروزی و فابق آمدن به همه بحران های منطقوی از دیدگاه کریملن وقت به محاسبه گرفته شده بود ، به سفارش مشاورین وقت بتاریخ  اول فبروری سال ۱۹۷۹ تغیرات در ساختار تشکیلاتی نظام جمهوری افغانستان تحت رهبری نورمحمد ترر ه کی  رونما گردید و حفیظ الله امین رسمآ  کرسی صدرارت را ازآن خویش نمود، انچه در اینجا قابل تذکر است اینکه مشاورین شوروی وقت نیز در میان رهبری حزبی و دولتی وقت به دسته های خاص حمایتی از دو رهبر مطرح در حزب و دولت به حمایت پرداختند و شاخه ای فرکسیونی  خاص یکی بطرفداری از حفیظ الله امین و گروپ دیگری به طرفداری از نور محمد تر ه کی  بعداز تاریخ اول فبروری ۱۹۷۹ که امین مقام صدرارت و رهبری کابینه ای دولت را در اختیار گرفت تشکیل گردید؟   

 امین با استفاده از نفوذ سیاسی و نظامی در قدرت دولتی توانست تا مشاورین زیاد شوروی راجلب توجه ای خویش نمایند، امین در دفتر کارش بالای هیچ یک از محافظین و اطافیان اعتماد نداشت ، بالای میز کار حفیظ الله امین که در قصر وزارت خارجه قرار داشت و همچنان در قصر صدارت همیشه یک ماشیندار پیکا پی خفیف قرار داشت که در آن زمان کمتر از قطعات و جزوتام ها از آن استفاده می بردند ، وسیله ای نقلیه ای امین نیز تحت محافظت گارد شخصی خودش قرار داشت که حتی به هیچ یک از افراد دیگری اجازه ای نشست و نزدیک شدن به دفتر و محل زیست و خط سیر آمین داده نمی شد، امین بسیار زیرک بود وهمیشه خود برایش خط سیر رفت وبرگشت تعین می نمود ، چنان هویدآ بود برایش که کمینی در قبال حذف او از نظام سازماندهی شده و انتظار اورا می کشد، واقعیت همین بود و چنان شد ، نورمحمد تر ه کی و امین هر دو جهت اشتراک در کانفرانس کشور های  غیر منسلک به هاوانا دعوت می شوند ، امین زیرکانه از اشتراک در این اجلاس ابا می ورزد و داکتر شاه ولی وزیر خارجه اش را موظف  می دارد تا با رهبری حزبی و دولتی برای  اشتراک با نورمحمد تر ه کی به هاوانا بروند که چنان شد ، امین قبل از اینکه تر ه کی به هاوانا برود ، بعدش به مسکو و پس از مسکو چی برنامه ای بالای سرنوشت شان گره خورده بود اگاهشده بود البته از طریق حلقه ای مشاورین خاص شوروی که با امین سخت طرح دوستی داشتند و باورمند بودند چونکه دستور آغاز قیام هفت ثور رابه امین سپرده بودند و بالای بخش های دیگر نظامی آن وقت حزب باور مند نبودند بخصوص بالای جناح پرچم حزب که با سردار محمد داود و اندیشه های ملی دیموکراتیک حزبی و برناموی حزب همه اتفاق نظر داشتند تا نباید از طریق نظامی اعمال قدرت و حاکمیت را برسرنوشت ملی و همگانی مردم افغانستان تحمیل داشت. ، در بخش نزدهم نیز بحث روی همین موضوع کلیدی که عامل حضور نظامی شوروی گردید، ادامه دارد . سنجر غفاری        

 

+++++++++++++++++++

بخش هفده هم : -

پس منظر ترور ادلف دابس سفیر امریکا در کابل بتاریخ ۱۴ فبروری سال ۱۹۷۸و آغاز برنامه ریزیهای انتقام جویانه ای مقامات  امریکائي وقت ازشوروی وقت ، بوسیله ای مردم افغانستان از همدیگر ، هموار سازی بسترآرامش ، اسایش ، برای هسته های بزرگ بنیادگرایان افراطی مذهبی بین المللی ،سرآغاز خونریزی های متداوم درکشور ما و منطقه به نفع اهداف استرتیژی شان بود ، تا توانسته باشند سناریوی( تلک خرس) را که کشتی مملوازتخم کینه و کدورت ، نفاق ملی وایجاد تضاد خونین میان روشنفکران و روحانیون افغان ، اسارت استعداد های فکری واحساسات ملی و عقیدتی ، سیاسی یک ملت ،همه راباهم تحت عنوان جهاد ومقابله با کفروکمونیزم درافغانستان ومنطقه رقم زدند وکشتی استراتیژي خود را الی امروز دربحرخونین فرزندان مردم ما مسیرداده اند؟

  درست پس از اینکه سفیر امریکا در کابل ترور گردید صفحه ای دیگری در عقب این بازی خونین گشوده شد، مقامات قصر سفید وقت تحت قیادت جیمی کارتر رئیس جمهور و مشاورین خاص آن اداره درتفاهم با مقامات ارشد نظامی و استخباراتی پاکستان به رهبری جنرال ضیاالحق طرح تقویت و صدور باندتیزم جهادی را به همکاری مالی شیخ های عرب ، امداد استخباراتی و اطلاعاتی انگلیس که در میان همه شاخه های بنیاد گرایان مذهبی و قومی در دوطرف دیورند هسته ها و ریزرف های داشتند فعال نمودند ، ادارات جدید و شعبات خاص با کود نمبر مشخص در چوکات اداره ای.اس.ای موظف گردید تا سوق و اداره نظامی ، تربیتی و انسجام همه تنظیم های به اصطلاح جهادی رادر آنسوی دیورند مدیریت نمایند ، شخص ضیاالحق اداره و رهبری این سناریو را تحت مدیریت قرار داد و جنرال حمید گل و سایر مسولین اداره استخبارات اش را ملاقات نمود و درزمینه تقاضای عاجل برنامه ریزی دوامدار از تحت کنترول داشتن همه حرکات ، سوقیات ، تدارکات ، پلان های تعلیمی و آموزش های چریکی و دسته های الی ده نفری چریکی و مخربین همه هسته های اقتصادی ، ترانسپورتی ، شاهراه، منابع بزرگ اقتصادی ، کشانیدن افسران نظامی قوت های مسلح وقت را در مناطق مرزی با افغانستان را جنرال حمید گل عهده دار گردید، ریزرف ها و امکانات تنظیم های حزب اسلامی گلبدین ، جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی و شاخه  حزب اسلامی یونس خالص تحت رهبری جلال الدین حقانی ، شاخه احمد شاه مسعود، پیر سید احمد گیلانی ، حضرت مجددی را تحت حمایت قراردادند وبعدازحضورنظامی شوروی وقت، اتحاد اسلامی سیاف ، مولوی محمد نبی محمدی ، محمد یونس خالص را  نیز اداره استخبارات نظامی پاکستان تحت پوشش خود آورد؟      آنچه قابل تذکر است اینکه بعداز نخستین دیدار واسیلی آرخیپوف معاون شورای وزیران اتحاد شوروی وقت در کابل با نورمحمد تر ه کی  رئیس شورای انقلابی وقت و حفیظ الله امین وزیر خارجه ، یک هیت بزرک نظامی ، اقتصادی و بخش های تحصیلات مسلکی و عالی نیز شامل بودند ، در ترکیب نظامی این هیت جنرالان بخش های تخنیکی ، لوژستیکی و تعلیم و تربیه نظامی شوروی وقت شامل بود که با وزیر دفاع ، لوی درستیز و قوماندنان ستزدرستیز قوت های مسلح وقت دیدار و گفتگو داشتند ، این اهیت طی پیشنهاد خاص همکاری و اکمالات قوت های نظامی وزارت دفاع  شوروی را به مقامات وزارت دفاع افغانستان را  نمودند و خواستار هرچه عاجل لیست  نیازهای اسلحه و تخنیکی جدید نظامی  برای همه قطعات و قول اردو های افغانستان را نمودند بشمول اسلحه خفیف و ثقیل ، مهمات و نیازهای تخنیک حربی ، اکمالات قوت های هوائی و مدافعه ای هوائي ، قوت های راکتی و سایر نیازهای اردوی جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان را که مورد قبول مقامات وقت وزارت دفاع کشور قرار گرفت ، البته این دیدار قبل از اینکه جنرال عبدالقادر وزیر دفاع وقت ، شاهپور احمد زی لوی درستیز قوت های امنیتی کشور بنآ بر اتهام کودتای نظامی که در برج اسد ۱۳۵۷ به انها نسبت داده شد و درنتیجه محترم سلطان عای کشتمند وزیر پلان وقت ، محمد رفیع وزیرفواید عامه وقت ، دگروال عبدالقادر وزیر دفاع وقت ، شاهپور احمد زی لوی درستیز وقت ، ویکعده از نظامیان و کادر های جناح پرچم حزب به اتهام این کودتا دستگیر وبه زندان پلچرخی پس از شکنجه های بسیار فجیح و غیر انسانی بوسیله ای باند امین در قرارگاه وزارت امور داخله ای وقت بالای ایشان تحمیل گردید ، ثبت تاریخ جنایات امین و باند انحراف دهنده ای مسیرقیام نظامی و نجات دهنده هفتم ثور ۱۳۵۷ است. 

خاطره : مرحوم جنرال عبدالقادر طی صحبت های شخصی ایکه در مسکو باهم داشتیم حکایت از بخشی از جریان شکنجه اش در تهکابی وزارت داخله وقت را چنین بیان نمودند ( شب چهارم و یا پنجم لت و کوب من به وسیله ای اسدالله پیام و همکارانش بود که در آن وقت مسولیت تحقیق و گرفتن اقرار از من را داشتند حوالی ساعات نصف شب بعداز اینکه مرا چند شب متواتر لت و کوب مینمودند ، برتن من لباس نظامی بود انقدر شکنجه و عزاب می دادند و بعدش بالایم آب می آنداختند، که پطلون و پیراهن عسکری قاق شده بود ، بالخره یک شب برایم گفتند که همه کودتاچیان شما بشمول سلطان عای کشتمند و کاویانی ودیگران اقرار نموده اند چرا انکار می کنید ، مرا در دهلیز کشیدند بسیار لت خورده بودم ، در اطاق دیگری شاهپور آحمد زی را آنقدر لت و کوب نموده بودند که از حرف زدن مانده بود و از سرو صورت اش خون جاری بود ، برتن شاهپور احمد زی از ضرب لیت و کوب لباس هایش تکه تکه بود ، درحالت نیم جان قرار داشت ، مرد مقاوم و نظامی با اندیشه و تعهد افطراعات باند امین را قبول نکرد و پیش چشمانم بالگد و مشت ایکه بر وجودش حواله نموده بودند نیم جان بود و سخت برایش عزر وزاری نمودم که گپ از گپ گذشته است اقرار بکن مردانه وار ایستادگی بکن و بگو که شما فاشیست ها و خلاف تعهدات وحدت حزبی و برنامه عمل حزب عمل کردید و شاهپور احمد زی مرد مقاوم و افسر نیرومند حزبی و مردمی تسلیم نشد و درحالیکه تکلیف گرده داشت ، همان شب به اثر شکنجه و فشار دشمنان ملی و عزت و شرافت ، تعهد و پیمان هزاران هزار پرچمدار ملی جام شهادت نوشیده و به ابدیت پیوست ) .

 بلی هموطن عزیزم  ، تحمیل اهداف ارتجاع برسرنوشت همگانی مردم ما برنامه ریزی های خاص و اهداف نهانی ای را در عقب داشت که دوطرف استراتیژی این بازی هیچگونه تعهد و ترحم بر فرزندان سعادت و حریت ملی ما نداشتند و هنوز که هنوز است هم ندارند ؟ 

 فراموش نکنیم یک واقعیت تاریخ و اشتباه بزرگ رهبری هفتم ثور جناح وابسته به امین و باند جنایتکارش را که : پس از انشعاب در حزب دیموکراتیک خلق افغانستان را که :-همه اعضای رهبری و صفوف ، کادر های علمی و تخصصی شاخه ای پرچم حزب را  که همه  ای مردم افغانستان  پرچمی ها را یگانه عنصر ارزشمند تحول  مدرن و تغیر علمی ، تخصصی ، فرهنگی نوین و بازتاب دهنده یک انکشاف و ترقی بلند رشد اجتماعی ، اخلاقی و اقتصادی جامعه افغانی می پنداشتند، به شکل مرموز و بسیار بی رحمانه حذف نمودند ، نباید فراموش نمود جنایات حفیظ الله امین و خاموشی مشاورین وقت اتحاد شوروی وقت را در قبال چنین مصیبت آفرینی های خونین  . ادامه دارد ؟؟؟  

در بخش هجدهم می پردازیم به اثرات مثبت و منفی نخستین فرامین شورای انقلابی وقت در روند زیست ملی و همگانی مردم افغانستان ، بخصوص فرمان های متعدد شورای انقلابی وقت ، اثرات منفی و مثبت  نخستین دیدار رهبری وقت حزبی و دولتی تحت قیادت نورمحمد تر ه کی با لیونید الیچ بريژنف صدر هئیت عالی شوروی سوسیالستی وقت بتاریخ ۵ دسامبر۱۹۷۸ ، زمستان سال ۱۳۵۷ خورشیدی؟

  ادامه دارد ، در بخش نزدهم عکس العمل کشور های منطقه پس از دیدار مورخ ۵ دسامبر ۱۹۷۹ شاد روان نور محمد تر ه کی با لیوند الیچ بریژنیف کاخ نشین قدرتمند کریملن وقت .           سنجر غفاری

 

 

---------------------------------------

بخش شانزدهم : -

ترور مرموز آدلف دابس سفیر وقت  امریکا  بتاریخ ۱۴ فبروری سال ۱۹۷۹ مطابق ۲۵ دلو سال ۱۳۵۷ خورشیدی در کابل ، سقوط نظام شاهی ایران دو روز قبل از ترور سفیر امریکا در کابل !!!

فراموش نکنیم که نبود یک سیستم اطلاعاتی و استخباراتی مسلکی در آن زمان بزرگترین عامل این حادثه ای مرموز و پیچیده برای زمامداران نظام وقت و حامیان خارجی شان که نخواسته بودند تا در افغانستان سیستم نیرومند اطلاعاتی و کشفی بخصوص در عرصه ای دیپلوماتیک هسته گذاری شود ، زمینه سازی آن رویداد گردید که تا امروز در پرده ابهام مانده است،البته برای مردم و سیاستمداران  در کشور ما ، اما مقامات اطلاعاتی امریکا تشخیص دارند و شاید هم در آن زمان حدس و گمان شان این بوده باشد که نفوذ شاخه های افراطی بنیاد گرایان مذهبی که تازه در ایران نظام شاهی را در سقوط داده بودند و یکعده از دیپلومات های سفارت امریکا در تهران را در گرو خویش داشتند ، دور از تصور شان نبود ، اما اداره استخباراتی شوروی وقت بخصوص بخش دیپلوماتیک آن در سفارت شوروی وقت در افغانستان این اختطاف را پیچیده تر از آن می پنداشتند که مسولین اطلاعات امریکا مقیم در سفارتخانه ای های شان در افغانستان ، پاکستان ، هند و چین به موضوع نگران بودند ؟

خلاصه سفیر دابس هنگامیکه از منزل شان در شهرنوکابل اماده رفتن بسوی سفارت می باشند که در ساحه ای چهاراهی طره بازخان موتر سفیر به وسیله ای یکتن از لباس پوشان ایکه یونیفورم پولیس در تن داشت متوقف و سه تن از افراد دیگری موفق می شوند تا سفیر را با وسیله ای نقلیه اش به هوتل کابل وقت برسانند و در اطاق ۱۱۷ منزل دوم هوتل به گروگان بگیرند و دریور و موتر را اجازه دادند تا بروند به سایر دیپلوماتان از از اقدام اگاهی بدهند ؟

  موظفین امنیتی هوتل چنان تجربه ای از چنین حوادث را اصلن در تصور نداشتند ، تا زمانیکه هوتل به وسیله ای پولیس قوماندانی ولایت کابل معاصره نشده بود ، بیشتر کسی از این حادثه ای گروگان گیری واقف نبودند ، بروس فلاتین مشاور سیاسی سفارت امریکا در کابل بعداز اگاهی موضوع به مسولین وزارت خارجه افغانستان ، مقامات امنیتی مسول وقت و بلاخره به دیپلومات های سفارت شوروی در کابل تماس می گیرند و باهم مشترکا وارد صحنه هوتل کابل می گردند ، همه سراسیمه هستند ، اطلاعات در مورد اختطافچیان ناقص است ، چراغ کشف و اطلاعات در زمینه ای وقوع چنین حوادث بصورت قطعی در اختیار نیروهای اطلاعاتی وزارت داخله کشور وجود ندارد، حتی برای شان یک وجیزه پنداشته می شود و همچنان برای دفتر سیاسی و مسولین ارتباط دیپلوماتیک در وزارت خارجه وقت دولت جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان که شخص حفیظ الله امین مسولیت وزارت خارجه ای کشور را نیز عهده داربودند ، بعداز حدود پانزده دقیقه تماس تیلفونی با گروگان ها از داخل اطاق ۱۱۷ هوتل کابل با مسولین امنیتی هوتل تآمین گردید و اختطاف کننده گان هرچه عاجل خواستار رهايي   بحرام الدین باعث بدخشی رهبر بخش جداشده از سازمان ستم ملی را که محمد طاهر بدخشی رهبری می کرد و بنام سازمان فدائیان و زحمتکشان افغانستان لقب داشتند شدند ؟        برای سفارت شوروی ، امریکا ، و وزارت خارجه ای وقت افغانستان و پولیس کابل چنین شهرت و پیام و کلام سوال بر انگیز گردید، امریکائی ها به اصل سخن رسیدند که ساخه های مختلف سازمانهای  چپ  منجمله در ساحات نزدیک به دریای آمو دور از چشم و نظارت اداره های امنیتی ، کشف سرحدی و استخباراتی شوروی وقت نبوده بصورت عاجل با سفارت شوروی وقت در کابل وارد تماس و مزاکره شدند ، طرح های و دید گاه های شان را به وسیله ای بروس فلاتین مشاور سیاسی سفارت امریکا در کابل با جانب روس ها شریک ساختند ، عنق و پیچیدگی این اختطاف را هردو دریافتند و حدثیات . گمانه زنی های خود را باهم شریک ساختند ، امریکائي ها شوکه زده از حادثه ای گروگان گیری سه روز قبل دیپلوماتان شان در ایران بودند و با شنیدن نام سازمان فدائیان و زحمتکشان افغانستان که رهبر شان بحرام الدین باعث ، جدا شده از سازمان ستم ملی تحت رهبری محمد طاهر بدخشی دریافتند به تصویر و تصور گروگان های شان در تهیران به وسیله ای نیروی تازه به قدرت رسیده ای پیروان امام خمینی افتیدند و از دیپلومات های  شوروی عاجل طالب کمک و نجات سفیر شان از چنگال گروه تروریستی شدند ، پولیس کابل که  فاقد هرگونه  تجربه و دانش سیاسی ، مسلکی و مهار چنین برنامه های خاص بودند گوش به فرمان قومانده ای رهبری بی تجربه و دانش شان از همه اطلاعات و پس منظر های چنین اتفاقات بودند به بروس فلاتین دیپلومات و مشاور سیاسی سفارت امریکا به مشوره ای کودکانه ای دیپلومات های سفارت شوروی وقت و دساتیر قوماندان سرخ انقلاب حفیظ الله امین متوصل شدند ، فرصت ملاقات از عقب درب اطاق ۱۱۷ هوتل کابل که سفیر دابس با گروگان ها در آن معاصره شده بودند پرداختند ، پلان بسیار غیر مسلکی و طفلانه ، از اینکه سفیر دابس به زبان های المانی و روسی مسلط بودند ، بروس فلاتین مشاور سیاسی سفارت امریکا از سوراخ کلید اطاق ۱۱۷ با سفیر امریکا  ادلف دبس که نزد گروگان ها بودند وارد صحبت گردید و به هدایت پولیس از نوعیت اسلحه ای دست داشته در اختیار گروگان گریان اختطاف کننده اگاهی حاصل نمودند که نزد ایشان اسلحه ای انگلیسی بود ، براساس اسناد بدست آمده و موجوده در آرشیف رادیو بی بی سی ،۱۸ فبروری ۲۰۱۹ قرار اظهارات شخص بروس فلاتین مشاور سیاسی سفارت وقت امریکا در کابل که تروریستان بعداز این که سفیر امریکا از عقب دروازه معلومات درمورد اسلحه ای گروگان گیران را ارايه نمودند که اسلحه ای انگلسی دارند گروگان گیران مانع صحبت مشاورسیاسی سفارت امریکا با سفیر دابس شدند و تماس و صحبت قطع گردید ، بنابراین حدث و گان شاید این باشد که شاخه ای جدا شده از ستم ملی بنام سازمان فدائیان و زحمتکشان در مناسبات شان با بخش های تازه به پیروزی رسیده ای سازمان های انقلابی در ایران پیوند های را از قبل داشته باشند تا باشد به انتباه از پیروزی های آن سازمان ها برای نجات رهبری شان اقدام به چنین عملکردی را حتمی پنداشتند و مقامات ارشد سفارت شوروی سابق در افغانستان نیز نخواسته باشند تا پای انقلابیون تازه وارد در ایران که برای شان در یک نگاه مرموز بودند به درد سر برای رژیم لنگیده و بی تجربه ای کابل بحران آفرین باشند ، در اقدام حمله بالای اختطاف کننده ها به وسیله ای پولیس کابل آهنگ موافقت را بیشترین گزینه دانسته و عدم پختگی مسلکی و نداستن و نداشتن دقیق از وضعیت داخل اطاق و شخص سفیر در اختیار گروگان گیران با توصل به اسلحه نخستین شلیک شان بر پیشانی ، سینه و دست جناب سفیر ادلف دابس بوده باشد که بود ، همچنان با استفاده از اسلحه ای ماشیندار کلاشینکوف از مقابل اطاق هوتل کابل بطرف تعمیر بانک ها که حامک بر هوتل بود همه را یکسان تیرباران نموده باشند که بعیداز نظر نباید داشت ؟  در عقب بازی باید دانست که مقامات اطلاعاتی شوروی وقت ، ایالات متحده امریکا و استخبارات کشور های منطقه منجمله پاکستان را دست کم نگیریم که به اصطلاح نظامیان، فریطه ای ثانیه سوزی ایکه منجر به تولید جرقه و رسیدن آتش به مواد انفلاقیه می گردد که گردید، ای . اس .ای برنامه ریزی نکرده باش چونکه تروریستان بر بنیاد اظهارات بروس فلاتین مشاور سیاسی سفارت امریکا در آن زمان  که تروریستان خواستار آزادی محمد یونس خالص یکتن از رهبران جهادی را از مقامات دولتی وقت نیز شده بودند ، بلی بازی مرموز و پس منظرهای خونین آن از فرزندان مردم افغانستان الی امروز قربانی می گیرد و دو ابر قدرت بهتر می دانند که در کجا وچه زمانی حتی ازقربانی نمودن سفرای شان جهت رسیدن به اهداف دور استراتیژیک شان اجتناب نورزند ، ترور جنرال ضیاالحق و قربانی شدن سفیر امریکا در آن صانعه ، فراموش نکنیم ترور سفیر روسیه در ترکیه را که مرموز ماند و هنوز جز خود ایشان کوچلو های سیاسی و رهبران دست نشانده های شان خود را نیز در حراس و پس منظر های آن گاه گاه می بینند ؟ ادامه دارد

در بخش هفده هم پس منظر این ترور و آغاز بحران و برنامه ریزی های انتقام جویانه ای این ترور را به برسی می گیریم .          سنجر غفاری 

 

 

 

+++++++++++++++++++++

بخش پانزدهم :-

  سنگبنای اعمال نفوذی استخباراتی کشور های منطقه ، سر آغاز نخستین اعمال آشوب وعملی شدن برنامه های تخریب اساسات نظام و بی  ایجاد باوریهای ملی علیه حاکمیت به سود اتحاد استخباراتی بازیگران جنگ سرد که از ضعف مدیریت و اشتباهات مسولین جدید نظام و ایجاد شگاف عمیق سیاسی ودولتی در ساختار تشکیلاتی حزبی و دولتی که به وسیله ای حفیظ الله امین قوماندان خود کامه ای انقلاب، با گروپ  خاص،اتکا داشته به مشاورین  جدیدسیاسی ، نظامی ، اقتصادی و کلتوری  شوروی وقت ، سرآغازی بود که مسیر اهداف ملی و دیموکراتیک برنامه و اساسنامه ای ح.د.خ افغانستان را به بحران دورازتصور، خلاف برنامه و فیصله های حزبی وهیت رهبری دوجناح ( خلق و پرچم ) کشانید و هزازان هزار کادر حزبی را روانه ای زندان پلچرخی نمود و هزاران دیگری رابه شمول سایر کادرها و سرمایه های معنوی ، ملی و عقیدتی مردم افغانستان را به پلیگونها کشانیدو سر به نیست کردند که نباید همه اعضا و اساسات برناموی حزب د.خ.ا و رهبران سترگ وبرخواسته از میان مردم را با این سنگ و ترازوی خونین وزن نمود؟

بلی خواننده محترم و هموطنان گرانقدرم : یگانه زبان دراز و وسیله ای رسیدن به اهداف عناصر ضد ملی و ترقی در سرنوشت همگانی مردم افغانستان را که ارتجاع منطقه و والدین بنیادگرایان افراطی و دین فروشان قرن که اکت مسلمانی می نمودند و به دامان اداره سیا و ای.اس.ای پاکستان غلتیدند و اجیر شدند ، بنام جهاد و نجات دین و آئین اسلامی مسلح ساخته شدند و کشتند ، ویران نمودند و بلاخره چپاول و بازبه جان هم انداخته شدند ، یگانه انگیزه ای ووسیله ای پوشاندن اعمال ضد انسانی ، ملی و اسلامی شان فقط وفقط ،اعمال ضد برناموی ح.د.خ .افغانستان به وسیله ای باند خونین و بی اراده و قدرت طلب حفیظ الله امین بود که به اتکا به مشاورین نابکارانجام دادند ، امین بالای رهبرش شادروان نورمحمد تر کی هم رحم نکرد که بشکل فجیع رهبرش را نیز به قربانگاه همگانی و ملی خفاشانه از صحنه بیرون کشید وکودتای مشورتی ومرموزاستخباراتی ،سیاسی درون حزبی رابالایش تطبیق نمود؟

هموطن عزیز خواننده  محترم : -هرگز نمیتوان فراموش نمود ویا مساست ملی کرد آن دوران سیاه و تاریک رژیم امین صفاک را که آرزوهای ملیونی مردم افغانستان را که گره خورده به اراده زحمتکشان کشور، فرزندان راستین خلق افغانستان ، کادرهای علمی و تخصصی ، سرمایه های معنوی مردم ما بودند همه را به تیغ جهالت و خود خواهی کشانید، وقتی دشمنان  سعادت ملی و ترقی کشور ما بخصوص همسایه های در کمین ، ازموجود یت انارشیزم و تحمیل افکار تندوبیگانه در زندگی سیاسی، ملی و حکومتداری بالای سرنوشت ملی ما به وسیله ای باند امین متوجه گردیدند به احساسات مردم ما خود را قرین ساختند و ریشه ای مصیبت و تخم نفاق بزرنمودند، قیام افسران مربوط به سازمان های اسلامی تحت حمایت کشور های چین و پاکستان در بالاحصار کابل پس از اینکه اداره ای.اس.ای.پاکستان به خریداری افسران نفوذی مربوط به تنظیم های تحت حمایت و هدایت شان بخصوص حزب اسلامی گلبدین ، جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی ، پیر و مرشد گیلانی و حضرت مجددی که در قلعه جواد کابل به زندگی اش رنگ و رونق داده بودند ، نیازی به تحریر نیست همه میدانند که واقعیت چیست ؟

  فراموش نکنیم که اداره سیا و ای.اس.ای به همکاری اعراب پول هنگفتی را در ابتدا جهت خریداری اسلحه و اکمالات تنظیم ها از داخل قطعات و جزوتام های اردوی وقت پنیان گذاشت ، تبلیغات وسیع تحت عنوان کمونیزم و از بین بردن اساسات اسلامی به وسیله ای کمونیست های خلق وپرچم ، زبان گویای اتحاد ضد سعادت ملی مردم افغانستان بود که این اسلحه به وسیله ای اعمال قدرت طلبانه ای امین و باند اش در اختیار اتحاد ضد حضور شوروی وقت بسوی آبهای گرم قرار گرفت ، همچنان اداره ای ساواک ایران نیز بدین منوال نفوذی های شان را به داخل قطعات فعال نمودند و در اکمالات نظامی باندگروپ های تحت امر و اجیر شان سلاحکوت نمودند که می شود از حادثه ای خونین فرقه ای هرات تحت رهبری اسماعیل خان و به هدایت ساواک ایران عملی شد و مقادیر زیادی اسلحه و مهمات ، اسناد و مدارک اشد محرم نظامی بخصوص مدافعه ای هوائی ، اسلحه ای ثقیل ، ناموس مادر وطن رابه باداران شان تسلیم نمودند و بدین گونه برای تطبیق و عملی شدن اهداف بعدی شان خود را آماده نمودند که نقش نخستین را در زمینه حفیظ الله امین و باند مشاورین نابکارشان بازی نمودند و بعدش را اتحاد استخباراتی و مشاورین  اتحاد اداره استخباراتی کشور های همسایه و دو قدرت جهانی وقت و قدرتهای منطقوی هریک به سود خویش تهداب گذاری نمودند ، ایران ، پاکستان در گام نخست در ولایات هم سرحد با افغانستان موفق شدند تا بیشترین مقادیر اسلحه را از افسران و سربازان با استفاده از احساسات مذهبی و ملی شان که تشویق به فرار نمودند بدست بیاورند ، اینجاست که برمیخوریم و صفحه ای دیگری از ابعاد گسترده ای جنگ سرد راورق میزنیم که همانا فرار مغز ها بود که به دنبال آن شامل برنامه ای بازی بزرگ یا جنگ سرد گردید ، آهسته آهسته فضای اختناق در سراسر کشور به وسیله ای اشتباهات امین که در گام نخست  کادر های ملی و مسلکی ، نظامی و حزبی را به پلیگون پلچرخی فرستاد ، هزاران دیگر را به زندان برد ، بدین ملحوظ یکعده  قشر منور مجبور به ترک وطن گردیدند که سر آغاز سنگ بنای اساسی تضاد میان روشنفکران و روحانیون ملی و مترقی به خواست اهداف پلید دشمنان سعادت همگانی مردم افغانستان ، جهت استفاده ای موثر و هدفمند اتحاد ضد شوروی وقت از این تضاد انداری  شامل برنامه ای بازی بزرگ و جنگ سرد گردید که همه شاهد این واقعیت ها بودیم که در سراسر کشور ما علمآ و روحانیون ملی  ما بخصوص شخصیت های ملی و سران قوم و قبیله هم از طرف باند امین و هم از طرف تنظیم ها تحت تعقیب و تهدید قرار گرفتند و سیل مهاجرت های عظیمی از منورین کشور آغاز گردید و یکعده به کام امین نابود شدند و یکعده ای دیگر جبرآ به نظارت تنظیم های تحت کنترول سازمان اطلاعاتی پاکستان و همچنان برزگان و روحانیون اهل تشیع ما در گرو اهداف سازمان اطلاعات ایران ناخواسته در چوکات تنظیم های هشتگانه اسیر شدند، نمیتوان از این واقعیت تاریخ چشم پوشی نمود و عصاره ای جنگ سرد که چگونه تحمیل بر همه اساسات زندگی ملی مردم ما جهت رسیدن به اهداف برناموی استراتیژیک قدرت های منطقوی و بین المللی در افغانستان و منطقه گره خورد، تا اینکه بازی مرموز گروگان گیری سفیر وقت ایالات متحده امریکا ( ادلف دبر ) در کابل صفحه ای رقابتی و انتقام جوئی حتمی دو ابر قدرت وقت ( شوروی و امریکا ) را در افغانستان و منطقه با آغاز آشوب های سرنوشت ساز وسقوط نظام سلطنتی در ایران، برای امریکا ،پاکستان ، سعودی ، انگلیس ، چین و شوروی وقت   بازی بزرگ و جنگ سرد وارد یک فاز دیگری شد؟  در بخش شانزدهم به این دو موضوع فوق الذکر می پردازیم ، ترور سفیر امریکا در کابل و اثرات سقوط رژیم شاهی ایران در منطقه بالای شدت بازی  وپهلوی دیگری از جنگ سرد که سر آغاز انگیزه ای حضور نظامی شوروی وقت در افغانستان و منطقه شد. ادامه دارد .

سنجر غفاری    

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

بخش چهاردهم :-

نخستین سنگ بنای خونین شیخ های عرب  در بازی بزرگ و معرفی اسامه بن لادن به صفت نماینده خاص اعراب در این بازی بزرگ ( جهاد وجنگ در افغانستان )؟

واقعیت  این شد که جنرال ضیاالحق درزمینه ای پیشکش خواست هایش به رهبران جدید نظام جمهوری دموکراتیک تحت زعامت  شادروان نورمحمد تر ه کی منشی عمومی ح.د.خ . و رئیس شورای انقلابی پس از بازدید مرحله دوم اش در میزان ۱۳۵۷ سیلی محکم بر زخ اش را احساس نمود، بخصوص در زمینه ای قرار داد دیورند و حمایت نظام جدید از داعیه برحق پشتونهای و بلوچهای  دوطرف دیورند ، حفظ و گسترش مناسبات حسنه با کشور دوست هندوستان با مردم   افغانستان ، ضیاالحق طی سفری به عربستان سعودی و سایر کشور های عرب ، بازدید مقامات ارشد اطلاعاتی و نظامی انگلیس ، امریکا و یکعده از کشور های عربی با بخش های نظامی و استخباراتی پاکستان طرح برنامه ای منظم و گسترده ای حمایتی ، تسلحاتی ، اقتصادی و تعلیم و تربیه ای چریکی ( باندیستی ) پیوند هسته های بنیاد گرایان افراطی مذهبی با تنظیم های به اصطلاح جهادی افغان، سر آغازی بود که  جهاد و مقابله با  انچه جلوگیری  ازنفوذ  کفر و کمونیزم در افغانستان و منطقه ، آزادی و نجات مسلمانان در افغانستان رقم زدند، با تشکیل اتحاد استخباراتی ، نظامی و کمک های مالی و نظامی کشورهای امریکا ، سعودی ، انگلیس ها و پاکستان  پیش قراول بازی بزرگ قرار گرفتند و بخش های مرکزی استخبارات امریکا ، تحت ریاست بیل پیک نی در اسلام آباد فعال گردید،و شبکه های استخباراتی نظامی و وزارت خارجه امریکا به این اداره نماینده فرستادند، که نقش ولیام کیسی از سال ۱۹۷۷ -۱۹۸۱ مقدم بر همه  بود،برعلاوه  پیتر تامسن، سوق و اداره ای امور افغانستان را در جهت  پیشبرد جنگ علیه حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان را عهده دارشدند، پاکستان جنرال حمید گل را که با سران تنظیم های به اصطلاح جهادی تحت حمایت شان داشتند بخصوص حکمتیار ، سیاف ،ربانی   و خالص را که مولوی  حقانی  پیشتاز تنظیم مولوی  خالص یا حزب خورد بعداز حزب بزرگ تحت رهبری حکمتیار را عهده دارشدند، که بعدش ولیام کیسی جنرال عبدالرحمن اختر را مبتکر و استراتیژیست اصلی جنگ  افغانستان تحت رهبری جنرال ضیاالحق می دانست ، مباحث مخفف سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی است ، این سازمان مسولیت مالی و آموزش های چریکی و تروریستی همه سازمانهای تروریستی را در منطقه و جهان بشمول تنظیم های هفتگانه افغانی عهده دارگردید، شهزاده گان و شیخ های سعودی ملیارد ها دالر امریکائی را به خزانه ای اداره استخبارات نظامی پاکستان بدین منظور ارسال نمودند، این مبالغ هنگفت را برای چهره های مورد نیاز شان بخصوص عبدالرب رسول سیاف رهبر اتحاد اسلامی ، گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی کلان ،شبکه ای حقانی حزب اسلامی خورد مولوی خالص فرستادند، همچنان در رآس همه تنظیم ها و هسته های جهادی اعراب اسامه بن لادن را به صفت نماینده و سازمانده همه اعراب در پاکستان برای جنگ با جمهوری افغانستان معرفی و موظف نمودند، در کنار اسامه بن لادن  شیخ عبدالله عزام تبعه ای فلسطین  که رهبری گروهای تند روان فلسطینی در پاکستان را عهده داربود ، اعراب مصری تحت رهبری ابوصهیب که مدرسه ای جماعت و مجله ای المجاهد را به زبان عربی در پاکستان نشر می نمود ، عبدالله ای رومی ، ابو سیاف ، هاشم سلامت ، نور میواری از فلسطین، عبدالجبارعرب ، که بعداز عقد قرار داد با حیدر علی یوف رئیس جمهور آزربایجان ، نیروهای مسلح حزب اسلامی حکمتیار را به جنگ علیه ارمنستان فرستادند نیز در جمله ای سران اعراب بود که به همکاری اداره  استخباراتی سعودی (مباحث ) در کنار تنظیم های هفتگانه در ویرانگری ، کشتار و تشدید جنگهای خونین در کشور افغانها به دستور و حمایت سازمان های استخباراتی ( امریکا، انگلیس و پاکستان ) در جنگ علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری افغانستان موظف شدند، بر علاوه این تروریستان شناخته شده ، ابوهانی مصری ، احمد فیصل الهلاله که جوان بیش از بیست سال نبود در کنار جلال الدین حقانی قرار گرفت و با گروپ های شان در ولایت لوگریکجا به ویرانگری ملی سهیم گردیدند و به ابو منصعب منسوب بود،بر علاوه ای این چهره های کلیدی اعراب در کنار تنظیم های هفتگانه تحت رهبری ای.اس.ای  ابو محمد الهقدسی تبعه فلسسطین ، مسول  مالی مکتب الفهدمات جهت تربیت و آموزش چریک های افراطی  در پشاور ، ابو نصعب الزرقاوی که در بریدن سر ، بمب گذاری کنار جاده ، عملیات انتحاری ، شاگرد مولوی عبدالخان جهاد وال در کمپ جهانگیر آباد پاکستان ، کمپ ببو به بیوه فروشان افغان  به اعراب مشهور بودند نیز به تشدید جنایات شان علیه کشور و مردم ما متحد و به فرمان خاص اداره ( سی ، ای ، ای و ای . اس. ای ) پاکستان قرار داشتند.

 نقش و سازمان دهی جنگ در اختیار سازمان استخباراتی سعودی شامل اتحاد وهابی ها ، سلفی ها که مولوی جمیل الرحمن مشهور به مولوی حسین پیشتاز شان بود فعالیت داشتند ، تنظیم های اتحاد اسلامی  و حرب اسلامی گلبدین در قدمه ای نخست تحت پوشش این شیخ ها و مولوی نماها قرار داشتند، بتاریخ ۲۴ سپتامبر سال ۱۹۸۹ سرویس خبری بی.بی.سی درزمینه ای بیوه های معصوم کمپ ناصر باغ پشاور تبصره های در آرشیف نشراتی شان دارندا که چگونه زنان و دختران جوان ، ناموس افغانها را سران تنظیم های به اصطلاح جهادی در اختیار اعراب تروریست قرار دادند؟ شهزاده ترکی الفیصل رئیس سازمان حاسوسی عربستان سعودی نقل قولی جالب دارد (( همیشه وقتی با قوماندانان جهادی  افغان منجمله با سیاف ملاقات می نمودم ، کتابچه ای چک بانکی ام را دردست داشتم )) ؟ برعلاوه نقش اعراب انگلیس ها نیز درزمینه خدمات عقب پرده را برای سازمان دهی اهداف بزرگ جنگ سرد و انتقام از روس هارا بنا بر معلومات و تجارب ایکه در افغانستان و منطقه بخصوص در زمینه های سوی استفاده از احساسات ملی و مذهبی مردم روستا نشسن ، قبایل واقوام ایکه در فقر سواد و اقتصاد قرار داشتند در اختیار برنامه سازان بازی بزرگ  قرار دادند ، انچه عمده بود اینکه اداره ای نظامی استخبارات پاکستان در خریداری افسران غیر حزبی در جزوتام های قوای مسلح افغانستان پس از قیام هفتم ثور در اتحاد با کمپاین تبلیغاتی شبکه های انگریزی که گویا کمونیزم و کفر حاکم برسرنوشت ملی مردم افغانستان شده است ، چهره های نفوذی در قوت های امنیتی کشور راکه در تنظیم های حزب اسلامی ، جمعیت ، اتحاد ، حزب اسلامی خورد مولوی خالص ، حزب مولوی محمدی ، پیر گیلانی و حضرت مجددی داشتند ، که میتوان گفت: ( نخستین مرحله ای آغاز فرار مغزها )  ،به خریداری افسران وسربازان جزوتام های اردو، منجمله قوت های هم مرز با ولایات نردیک به دیورند را شامل برنامه های اطلاعاتی و تبلیغاتی ، اکمالاتی شان نمودند که در آن زمان یکعده از افسران طرفدار تنظیم ها با استفاده از اتحاد برناموی و تبلیغاتی  استخباراتی اداره نظامی پاکستان ( انگلیس و ای.اس.ای )  خریداری شدند و با مقادیر اسلحه و مهمات نظامی دست داشته ای جزوتام های شان در ولایات کنر ، ننگرهار ، پکتیا ، کندهار و غزنی در گام نخست خلاف تحلیف و سوگند قرآن و وجیبه ای ملی ، زیورات مادر وطن را به دشمنان سوگند خورده ای مردم افغانستان تسلیم نمودند که در آنسوی دیورند اجیران شان ( رهبران تنظیم ها) چنین جنایات بزرگ و خیانت های ملی را پیوستن به صفوف جهاد و تنظیم ها ، برای شان امتیازمی دانستند و ازباداران شان مقادیر اسلحه و پول بیشتر انعام حاصل می نمودند .  فرار مغز ها یکل از برنامه های سازمان داده شده ای اتحاد مشترک سازمان دهنده گان جنگ سرد در آن زمان محسوب می گردید که نتایج بیشتری را در افغانستان سازمان دهنده گان بدست آوردند که :  در بخش  پانزدهم ، درزمینه ای سازمان دهی این برنامه ، ترور سفیر آمریکا در کابل ، اقدام به کودتای نظامی در بالاحصار کابل و نخستین اقدام سازمانهای تروریستی ، تحت حمایت ایران را با سازمان دهی قیام چنداول در کابل مورد غرور و برسی قرار میدهم . ادامه دارد ( سنجر غفاری  )     

 

 

 +++++++++++++++++++++++++++

 

بخش سیزدهم :-

بیان اهداف و اتحاد استخباراتی، تاکتیکی سازمان های جاسوسی  سعودی ، پاکستان و نقش شبکه ها و سازمان های مختلف بنیاد گرایان افراطی اعراب ، شاخه های اخوان الشیاطن، اعراب و افریقا ، پیوند شان با تنظیم های هفتگانه ،تحت حمایت و هدایت ای.اس.ای پاکستان به هدایت و برنامه ریزی سازمان سیا ، مبدل شدن پاکستان به لانه ای تروریزم بین المللی و ژاندارم منطقه پس از پیروزی قیام ثور ۱۳۵۷ درمنطقه؟

 هجدهم سنبله ای سال ۱۳۵۷ جنرال ضیالحق حاکم نظامی وقت پاکستان براساس دستور حامیان خارجی شان بخصوص انگریز ها و امریکا که در اردو و بخش های مالی و استخباراتی پاکستان نقش عمده و تصمیم گیرنده دارند جهت بازدید از تهران به ملاقات محمد رضا شاه وقت ایران شتافت،واضحن که درزمینه ای سقوط نظام جمهوری سردار محمد داود که رضا شاه و جنرال ضیالحق در سالیان اخیر با سردار محمد داود به هم یاری و مشارکت شیخ های سعودی بخصوص پادشاه عربستان سعودی گره خورده بودند و تلاش داشتند تا به همکاری و نفوذ سیاسی و محلی سردار محمد داود برای تشکیل نیروی قوی یک حرکت بزرگ و توانمد بسوی جمهوری های آسیای میانه رخنه باز نمایند و کشور های جنوب شرق آسیا بخصوص هندوستان را نیز در پیوند به اهداف شان به دنبال بکشانند که با سقوط نظام جمهوری سردار محمد داود این برنامه و خیال شان غرق در بحر هند گردید؟ پس از دیدار و مشوره با شاه ایران جنرال ضیاالحق در راه بازگشت به پاکستان طی توقف کوتاه به کابل رسید و با شادر روان نورمحمد تر ه کی  رئیس شورای انقلابی وقت و حفیظ الله امین لمری وزیر دیدار بعمل آوردند و پیروزی قیام هفتم ثور را به ایشان تبریک گفته و یک بازدید غیر قابل پیشبنی شده داشتند که از طرف مقامات وقت مورد پزیرائي قرار گرفتند ، جنرال ضیا در این سفر وعده ای دیدار رسمی و قریب الوقوع را به رهبران وقت جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان تحت رهبری شادروان نورمحمد تر ه کی را داد و در همان روز دوباره کابل را به قصد اسلام آباد ترک گفت ؟

یکماه بعد از آن روز وزارت خارجه ای وقت در کابل اعلان داشت که جنرال محمد ضیاالحق قرار است طی بازرسمی و ملاقات با رهبری کشور وارد کابل گردد ، جنرال ضیاالحق به کابل آمد و با شادر روان نورمحمد تره کی و یکعدّ از اعضای کابینه ملاقات و باز دید داشت و بسته ای پیشنهادی اش پایان بخشیدن به حمایت از آزادی پشتونهای آنسوی سرحد ، نقطه  پایان  و قبول معاهده دیورند ، اغاز مناسبات جدید و دائیمی با پاکستان و عدم توصل به ادامه ای مناسبات نیک و حسنه بخصوص در عرصه های سیاسی ، نظامی و اقتصادی با هندوستان  یکی از شرایط عمده و اساسی تسلیم نمودن یاغیان و سران تنظیم های افراطی در حال جان گرفتن در آغوش ای.اس.ای. مسدود نمودن کمپ های جدید ال تآسیس  تحت عنوان مهاجرین که در حقیقت کمپ های آموزش و پرورش تروریستان بین المللی بود ، برسمیت شناختن قلمرو حاکمیت تحت رهبری حزب دیموکراتیک خلق افغانستان و جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان در محدوده ای جغرافیای بدون مناطق آزاد و دیورند بود که با توضحات و بیان واقعیت های ملی ، حفظ  حرمت به استقلال و تمامیت ارضی کشور و مناسبات حسنه و د یپلوماتیک میان مردمان دو کشور و خواست برحق قبایل دوطرف دیورند با موجودیت خط تحمیلی دیورند که انگریز ها این تلک خونین و دوزخ بحران آفرین را میان فرزندان غیور افغان  ، اقوام و قبایل باهم برادر که برای آزادی و استقلال ، وسعت و حفاظت تمامیت ارضی سرزمین های نیاکان شان همیشه بردهن انگریز ها دندان برای صرف غذا نگذاشته بودند، دیورند را برای افغانها و کشمیر را برای آزادگان ملی در سرزمین هندوستان به میراث گذاشتند و فرزند ناخلف شان پاکستان این انگشت ششم در جغرافیای منطقه را همچون وسیله ای سرکوب علیه نهضتهای پیوند و اتحاد ملی همه مبارزان و آزادیخواهان در دو منطقه ای استراتیژیک، اقوام و قبایل آن مناطق همیشه انگریز ها را عقیم نموده بودند  ( دیورند و کشمیر )  مصیبت کشت نمود و فاجعه آفرینی را متداوم ساخت ؟

جنرال ضیالحق پس از گرفتن و شنیدن پاسخ ملی و دندان شکن رهبری وقت سخت نا آمید و عقده گیر گردیدوبه پاکستان برگشت ، اندوخته ها و تشویش هایش را در موجودیت قدرت و مقاومت ملی اصیل زاده گان در افغانستان و پایداری نظام جدید تحت رهبری ح.د.خ افغانستان را در افغانستان و منطقه نخست برای بقای رژیم نظامی خود ، بعدش شهنشاهی ایران ، شکست استراتیژی انگریز در افغانستان و منطقه ، مهم تر از آن اینکه بیداری ملی و تقویت نیروهای آزادیخواه در منطقه بخصوص در میان قبایل دو طرف دیورند و دوطرف کشمیر که اتحاد و الحاق سرزمین نیاکان شان را حیات و بقای  اراده ای زیست در منطقه حتمی می دارند، برای فردای پاکستان حذف شده در جغرافیای منطقه دانست و همچنان حامیان خارجی و منطقوی پاکستان نیز به نحوی خود رادراین  تصمیم وبیداری ملی ، سرنوشت ساز مردم افغانستان در عاشیه یافتند ، باهم چنین برنامه ریزی نمودند و سوگند خوردند ( افغانستان را باید به آتش کشید ، جنگ تا یکنفر افغان زنده بماند ) ؟؟؟   فراموش نکنیم که بعداز بازدید و ملاقات جنرال محمد ضیاالحق حاکم نظامی وقت پاکستان از افغانستان اتل بیهاری واچپای صدراعظم وقت کشور دوست هندوستان ، ویسیلی آرخیپوف معاون شورای وزیران شوروی وقت همراه با یک اهیت بلند پایه ای نظامی ، اقتصادی و فرهنگی به کابل آمدند و طی ملاقات های دوستانه آمادگی های عمده و حمایت های بیدریغ شان را با مردم افغانستان ابراز نمودند، بر علاوه این کشور ها وزیر خارجه ای ویتنام ، سفیر جدید کشور پولند مقیم افغانستان  ادوارد بارادزیچ و یکعده از کشور های سوسیالستی طی ملاقات با رهبران وقت آمادگی شان را درزمینه های رشد اجتماعی – اقتصادی در افغانستان اعلان داشتند که برای رقبای استراتیژیک منطقوی افغانستان بخصوص  پاکستان ، ایران قابل تحمل نبود بخصوص برای شاه ایران که مقامات در ایالات متحده ای امریکا برای جلوگیری از سقوط شاه به نفع پیروزی حرب توده ایران طرفدار شوروی سابق سخت نگران بود و در قبال بدیل  و تعویض شاه سلطنت در ایران بی نهایت نگران و در جستجوی یک الترناتیف جدید بودند، همچنان کشور چین در اتحاد هندوستان با اتحاد شوروی وقت ، انگریز ها با رسیدن اهداف نیرومند شوروی به افغانستان ، نگران آن شدند تا نباید شوروی ها به اهداف و استراتیژی دراز مدت شان که از زمامداری تزارهای روس ( رسیدن به آبهای گرم ) بودند  سخت وحشت زده و نگران گردیدند و بدین منظور چنین برنامه ریزی و فتنه انگیزی را طرح نمودند  جلوگیری از پیشروی و موفقیت های بعدی مقامات کریملن در افغانستان و منطقه ، انسجام و تقویت و حمایت  سازمان های بنیادگرایان افراطی و تندروان اسلامی را در سراسر جهان که علیه ایدیالوژی کمونیزم خود تحت عنوان جلوگیری از نفوذ کفر و کمونیزم علیه مسلمانان و عقاید اسلامی  تربیت ، رشد ، ریزرف برای جلوگیری از نفوذ شوروی ها در سراسر جهان منجمله در جغرافیای جیو استراتیژیک و جیو پولتیک ( افغانستان و داشتن ، ارتفاع استراتیژیک هندوکش  ) در اختیار اش بود ، وارد فاز خونین علیه حضور در حال سازمان داده شده و به برنامه ای ( تلک خرس ) متوصل گردیدند، دادمه دارد .                                                                                          در بخش چهاردهم  نخستین سنگ یهداب نقش شیخ های سعودی را در این بازی بزرگ مورد بحث و تحریر قرار می دهم تا همه بدانند که اسامه و القاعده را کیها تولد نمودند ؟  ( سنجر غفاری ) المان .

 

 

====================

بخش دوازدهم : -

آغازبازی بزرگ ، بعداز کودتای  نظامی  ۱۹۷۳ میلادی ، سرطان ، ۱۳۵۲ بوسیله ای نظامیان نهضت جمهوریخوا تحت قیادت  سردار محمد داود را میتوان عنصر اساسی و عامل برهم خوردن توازن استراتیژیکی میان قدرت های منطقوی و بین المللی درافغانستان و منطقه به زیان ملی مردم افغانستان به محاسبه گرفت اینکه : - اعلحضرت محمد ظاهر شاه بعدازترور پدرش محمد نادر شاه در حادثه ای پلان شده و مرموز ، خلاف توقوع انگلیس و رقیبای منطقوی اش ، منجمله روس ها در منطقه و یکعده از کشور های اروپائي ، عربی ، خلیج  و کشور های  اسکندنوی که علاقمند حضور اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی در افغانستان و منطقه بودند، این مهره ای پرتاب شده ای انگریز( محمد نادرشاه ) بوسیله ای انگریز ها پس از پایان سناریوی تاکتیکی سازش و آمیزش ، پرتاب حبیب الله کلکانی مشهور به بچه ای سقآ که وسیله ای بود در اختیار انگلیس ها برای شکست استراتیژی و تاکتیک حریف شان در منطقه ( روس ها  و کشور های اروپائی منجمله ایتالیا ، فرانسه  و المان ) در حمایت از نهضت مشروطیت و آزادیخواحان  تحت رهبری شاه امان الله واتحاد فوق الذکر در حمایت از شاه امان الله  پس منظر اهداف گسترش استراتیژی شان در افغانستان و منطقه را به محاسبه داشتند، به همکاری و هم یاری قبایل آزاد آنسوی دیورند پس از اقدام به شکست استراتیژی رقبای اروپائي شان در اتحاد با روس ها بوسیله ای حبیب الله کلکانی محمد نادر شاه را انگلیس ها به حاکمیت رسانیدند، اینکه  از حبیب الله کلکانی برای سقوط سلطه ای رقبای شا استفاده بردند ، یکی ازشیوه ای خاص انگریزی بود تا فردای دشوار برای  محمد نادر شاه در منطقه بخصوص کشور های اروپایی را بوجود نیا ورده باشد و مناسبات محمد نادر شاه را با کشور های فرانسه ، المان و بخصوص همسایه ای شمالی  اتحاد شوروی وقت که نیازی به همکاری و حسن همجواری با نظام جدید تحت قیادت محمد نادر شاه برای برگشت ثبات در جمهوریت های آسیای میانه که پس از پیروزی انقلاب اکتوبر و سلطه ای نظام سوسیالیستی تحت قیادت ولادیمیر ایلچ لینن  در آسیای میانه نیازمند بودند ، روس ها و انگلیس ها توانستند تا از نظام شاهی تحت قیادت محمد نادر شاه و نفوذ وی در قبايل سرحدی استفاده ای خاص ببرند و در تحکیم مناسبات  خویش تلاش و گام های مثبتی را گذاشتند . فراموش نکنیم که پس از اینکه محمد ظاهر شاه به حیث شاه جانشین پدر گردید ، روس ها و انگریز ها همچنان به ادامه ای استراتیژی مشترک جهت رسیدن به اهداف شان مشترکاتی را در افغانستان و منطقه الی سقوط نظام شاهی در ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ تحت قیادت سردار محمد داود و پیروزی نخستین نظام جمهوری در افغانستان  برای کشور های منطقه بخصوص  رژیم نظامی پاکستان ، شاهنشاهی ایران  بیشتر از همه برای حمایتگران خارجی شان ، سعودی ، امریکا شوکه بوجود آورد؟

بلی هموطن گرانقدربخصوص نسل جوان امروزی کشور ما که فقط و فقط برای شما از نام دین و آزادی ، جهاد علیه کفر وکمونیزم ، شکست شوروی و نجات و آزادی کشور ما به اشکال مختلف افطرا و اکاذیب پخش و نشر گردیده است که هیچگاه نباید قابل قبول شما قرار بگیرد که یقین دارم با چشم دید اعمال دین فروشان قرن تحت عنوان جهاد و آزادی خود به گوشت و پوست و استخوان درک نمودید که جهاد یعنی اسارت ملی ، پایان آزادی انسانی ، حاکمیت قانون و مرگ دموکراسی و ترقی ملی که پیش از چهل سال می شود به وسیله ای اجیران اداره استخباراتی پاکستان و اتحاد مرموز استراتیژیکی امریکا و پاکستان ، انگلیس و پاکستان جهت انتقام گیری از نهضت های آزادیخواهی در افغانستان و منطقه بدین گونه متحد شدند و فاجعه آفرینی شان الی امروز ادامه دارد؟ اسناد و واقعیت های انکار ناپزیر حوادث و رخداد های گذشته بیان این واقعیت ها است که جهت اگاهی و مطالعه شما نسل بالنده و واقعیت بین ، خسته ازجنگ و بازی های خونین جهاد فروشان و اجیران یک منافع و منابع استراتیژیک منطقوی و بین المللی اگاه بودید و بیشتر آشنا شوید  اینکه :-پس از پیروزی قیام نظامی افسران تحت رهبری ح.د.خ افغانستان و بوجود آمدن انشعاب تحمیلی ، که باعث دورساختن چهره های ممتازونخبگان ملی ودموکراتیک مردم افغانستان از سرنوشت ملی گردید ، این جفای ملی وسیله ای شد در اختیاراتحاد ضد کشورهای سوسیالیستی  تحت رهبری سازمان سیا و اتحاد انگلیس ، سعودی  که به اداره استخباراتی و نظامیان پاکستان زمینه های بهتر انسجام باندتیزم و بنیاد گرایان افراطی اسلامی را از همه قاره های جهان بخصوص سازمان های افراطی اسلامی  که هسته های آن در اختیار سارمان استخباراتی سعودی  بنام ( مباحث ) قرار داشت ، به اختیار سازمان سیا و اتحاد ضد بلوک شوروی یا اتحاد شرق قرار بگیرد و  محور و هسته ای بازی  بزرگ وتاکتیکی  تحت عنوان نجات افغانستان از چنگال کفر و کمونیزم ، جلوگیری از رسیدن شوروی به آبهای گرم بسوی شرق میانه و بحر هند را تحت عنوان جهاد و آزادی افغانستان  برنامه ریزی نمودند، نباید از این واقعیت کتمان نمود که پس از انشعاب میان شاخه ای خلق و پرچم ح.د.خ. با تآ سف که شخصیت های ملی و مترقی ، فرزندان اصیل زاده گان ملی مردم افغانستان بشمول سردار محمد داود ، اعضای خانواده و کابینه ای دولت ، صد ها و هزاران کادر ملی منجمله کادر های وطندوست و متحد به ارمان های انسان زحمتکش برای فردای بهتر سرنوشت ملی مردم افغانستان و بقای جمهوریت ، دموکراسی و نظام ملی دموکراتیک در دو جناح حزب ( خلق و پرچم ) به وسیله ای اعمال ارتجاع و نا اشنایان از فرهنگ و تاریخ ملی و استقامت فرزندان پاکیزه سرشت ما در همه نهضت های مبارز کشور به زندان ها و پلیگون های مخوف نظام خود کامه  و خلاف ارمان و برنامه ای ح. د . خ. افغانستان به وسیله ای مشتی از ناخردان ملی که نو آوری واستعدار انسانی را اشرافیت و وابسته به سلطنت می پنداشتند قربانی گردیدند که این جنایات نا بخشودنی را تاریخ و نسل های اگاه و بادرک ملی از سیاست و اندیشه های انتقام جویانه ای تضاد میان استراتیژی های منطقوی و بین المللی هرگز به عام اعضای ح.د.خ و دو جناح ( خلق و پرچم ) نسبت نداده و نمی دهند به منظور درک این واقعیت که یکعده از رهبران و اعضای  هر دو جناح در تعبید قرار گرفتند و حدود بیشتر از دوهزار کادر ملی و مسلکی ، خدمتگذار اندیشه های آزادی بیان و برگشت ثبات در همه عرصه های ملی و ارمان های زحمتکشان کشور در پهلوی سایر هموطنان و نهضت های مختلف سیاسی و اجتماعی و مذهبی مردم افغانستان به پلیگون ها جان به جانان سپردند، یکعده پس از تحول ششم جدی در کنار همه فرزندان یک تعهد و مسولیت ملی از کام امین جلاد و ناخردان تاریخ که حتی بالای رهبر شان شاد روان نورمحمد تره کی رحم نکردند جان به سلامت بردند و از زندان مخوف پلچرخی آزاد شدند . ادامه دارد .  

 در بخش  سیزدهم بیان واقعیت اتحاد استخباراتی و تاکتیکی سازمان های جاسوسی عربستان سعودی ، پاکستان ، و نفش نماینده های استخباراتی سازمان سیا در انسجام  سازمان های و چهره های افراطی  بنیاد گرایان عربی واخوان اشیاطین را در جهت حمایت وهمکاری با تنظیم های هفتگانه تحت هدایت و حمایت سازمان استخباراتی و نظامیان پاکستانی برای سر آغاز جنگ سرد و انتقام گیری از جنگ ویتنام علیه شوروی در افغانستان ، مبدل شدن پاکستان به ژاندارم منطقه ، متحدانه  باهم وارد عمل شدند. 

 

  

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

بخش یازدهم :-

تراژیدی تاریخ و تحمیل یک استراتیژی مرموز سیاسی  با تاکتیک خاص  بردوش رهبران دو جناح (خلق و پرچم ) ح.د.خ. افغانستان به وسیله ای مهره خاص ( حفیظ الله امین ) واهداف پشت پرده ای کریملن وقت ؟.

قبل از آنکه به اصل بیان واقعیت فوق الذکر بپردازم ، لازم است تا عناصر ایکه به بیان این حقیقت  باورمند نیستند و احتمالن این واقعیت را فانتزی و تهمت ، عقده گشائی ویا هر انچه در ذهن دارند تشخیص نمایند ، قضاوت را می گذاریم به تاریخ و نسل های بعدی ، لازم است تا خود قلم بردارند وموشگافی واقعیت های را نمایند تا رازهای  پنهان و زوایای تاریک وپشت پرده این واقعیت را خود می دانند بیان نمایند، بخصوص تحمیل استراتیژی ایکه باعث انشعاب مجدد حزب بعداز پیروزی قیام خونین  هفتم ثور۱۳۵۷ خلاف تمامی مرام و اندیشه ای سازمانی و برناموی زحمتکشان در حزب دموکراتیک خلق افغانستان  گردیده بنویسند؟ بلی هموطن عزیزم ، سخت دشوار است پذیرش واقعیت های تلخ و شیرین ایکه مردم ما در سرآغاز یک صبح جدید حیات سیاسی و سرنوشت همگانی به آن مواجع شدند ، شهادت سردارمحمد داود نخستین بنیان گذارجمهوریت در افغانستان ومنطقه که همسایه های افغانستان و قدرت های مطرح وقت رابه خود متوجه و نگران ساخت ، همچنان زلزله ها و پس لرزه های رادر سطح ملی و بین المللی درجوف سیاسی و استراتیژیکی خویش به همراه داشت که دور از تصور برای دوستان و دشمنان جمهوریت در سرنوشت همگانی مردم افغانستان و همسایه های ما در جغرافیای منطقه به همراه داشت ، فراموش نکنیم این واقعیت را که هرگز تاریخ انسان وانسانیت ، نسل های بعدی و فرزندان  مردم افغانستان  آنچه در آن روز و شب بربنیاد عقده گشائي ، تعصبات مختلف سیاسی و سایر پدیده های تحمیلی اهداف بیرونی شامل حال و سرنوشت  ملی مردم ما گردید، عفو و فراموش نخواهند کرد؟وقتی نماینده خاص ایالات متحده ای امریکا طی ملاقات خاص با دگروال عبدالقادر قوماندان نظامی وقت قبل از اینکه قدرت نظامی را به رهبران شورای انقلابی تحت رهبری منشی عمومی ح.د.خ.ا ، شادروان نورمحمد تر ه کی  تسلیم نمایند تکانه های نخستین  زلزله ای سیاسی برای  رهبری کریملن وقت ، لیونید بریژنیف ،  جنرال ضالالحق  رهبرنظامی پاکستان ، محمد رضا شاه ایران ، رهبران چین و هندوستان بود که حیرت برانگیز بودند تا اینکه سه روز بعد از آن خبرتشکیل حکومت جدید یا شورای انقلابی تحت رهبری ح. د.خ که هسته ای رهبری آن به وسیله ای سردار محمد داود رئیس جمهور زندانی شده بودند ، نیز برای رهبران کشورهای منطقه زلزله آفرین گردید ؟  با پخش و نشر کابینه ای جدید شورای انقلابی و معاونین آن بخصوص از هردو جناح چپ ( خلق و پرچم ) اهداف پشت پرده ای اتحاد خاص و مرموز سعودی ، پاکستان ، ایران در منطقه  که هدف شان جلوگیری از نفوذ اتحاد شوروی وقت در منطقه و رسیدن به آب های گرم بسوی جنوب شرق آسیا ، ( بحر هند ) رسیدن به منابع نفتی در خلیج فارس و مناطق نفت و طلا در ساحات مرزی میان افغانستان ، پاکستان و ایران ( رباط ) اراضی کوهستانی آستان و سیستان  بلوچستان بود به شکست مواجع گردید، برعلاوه کشور های متذکره رقیب دیرینه ای استراتیژیک شوروی وقت در منطقه انگلیس ،امریکائي ها و چینائی ها نیز پیروزی قیام هفتم ثور ۱۳۵۷ تحت رهبری ح.د.خ افغانستان را زلزله ای خطرناک جهت رسیدن به اهداف استراتیژیکی شان علیه همدیگر و بخصوص علیه شوروی وقت که قدرت جهانی ورهبری کمپ سوسیالستی یا پیمان نظامی ضد اتحاد کشورهای غربی یا ناتو را عهده داربود ، پیروزی نظامیان ح.د.خ را شدیدآ نگران کننده برای شان محاسبه نمودند ؟  پس شانس بد و تحمیل دشواری بردوش رهبران دو جناح حزب دیموکراتیک خلق افغانستان قرارگرفت ، برعلاوه انشعاب درون حزبی ، تحمیل نابکار مهره های نفوذی وکاذب شبکه ئي  قدمه های گذارشدهنده نفوذی مشاوران نظامی شوروی وقت در قوت های نظامی ، بخش های رشد اجتماعی ، اقتصادی و آموزشی به شکل نادرست آن از واقعیت های درون حزبی و روحیه ای ملی مبارزان و زحمتکشان متحد که ارمان و اندیشه ای شان همانا تغیرو نوآوری مثبت ملی بود نه پذیرش ایدیال های ایکه در ضدیت با افکارعمومی حلقات حزبی و بیرون از حزب بخصوص هواخواهان و طرفداران تغیرنظام بشکل مسالمت آمیز آن با حفظ همه حقوق وآزادی های فردی و حقوق مدنی که متاسفانه چنین فرصتی برای اندیشمندان ملی و رهبری صادق و اندیشمندان ملی  دو جناح متشکله  در ح.د.خ افغانستان را محدود ساختند و تحت عناوین اشراف زاده ها وطرفداران سلطنت و اشرافیت ، تحمیل انشعاب ، سرکوب نهضت های ملی و مترقی ، هواخواهان راه پیشرفت و سعادت همگانی را سرخط برنامه ای کاری و خنجر خونین برخ ملت و فرزندان اصیل زاده گان ملی کشیدند و فرصت آن مساعد گردید تا رقبای برناموی ، سیاسی  و اندیشه یی، داخلی و خارجی  ح . د . خ .ا ،  برنامه های تاکتیکی شان را که از جرقه های اهداف استراتیژیکی و انتقام گیری رقبای منطقوی و جهانی اتحاد شوروی وقت نیرومندی گرفته بود با پناه بردن به آغوش دشمن شناخته شده ای سعادت ملی مردم افغانستان که از ایام پیروزی جمهوریت  در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ به وسیله ای کودتای نظامی سفید یا بدون خونریزی تحت زعامت شهید سردار محمد داود بنیان گذاشته شده بود ، پیروزی و استقرار نظام جمهوریت  برای نخستین بار در سرنوشت  ملی مردم ما مشت کوبنده ای بود بر دهان اهداف ارتجاع درآن زمان ،که  ای.اس.ای.  موظف گردید و تلاش برای سرنگونی جمهوریت  را شامل برنامه های مرموز استخباراتی شان نمودند، سرطان ۱۳۵۴ جنرال نصیرالله بابر افسر ای.اس.ای وقت به حمایت پشت پرده ای اتحاد انگریزی و سازمان های استخباراتی سعودی و حمایتگران بین المللی شان ، اتحاد مرموز تنظیم های جمعیت ربانی  ، حزب اسلامی گلبدین  و سایر اجیران نوبنیاد شان را  بشمول مولوی خالص و پیشاهنگ کوچک شان حقانی و سایر تروریستان را مسلح و با برنامه ای خاص بعداز کشف و خنثی نمودن کودتای عارف ریکشآ که مرحوم محمد هاشم میوند وال قربانی آن دسیسه گردید ، اداره استخباراتی پاکستان و اتحاد ایران و سعودی و حمایتگران خارجی شان ، به شکست  ننگین برنامه های شان مقابل گردیدند و افسران و فرزندان قهرمانان ملی در قوای مسلح کشور ما از آن زمان الی امروز در باز سه ضلع خونین و تحمیلی خویش را مقابل یافتند و سر آغاز تحمیل اهداف انتقام جویانه ای قدرت های منطقوی و بین المللی بردوش رهبران ملی مردم افغانستان و قوت های نظامی کشور ما از پیروزی نخستین نظام جمهوری  ( شهید سردار محمد داود ، الی سقوط نظام تحت رهبری ح.د.خ افغانستان )  تحمیل مرحله واری است که در بخش  دوازدهم مرحله به مرحله به این واقعیت های تحمیلی و فاجعه بار ملی می پردازیم . ادامه دارد.    .

 

++++++++++++

بخش دهم :

استقبال پرجوش و خروش هموطنان ما در کابل و سراسرکشور از پیروزی قیام مسلحانه ای هفتم ثور به وسیله ای افسران نظامی  تحت رهبری ح.د.خ.افغانستان  !

پس از پخش اعلامیه پیروزی کامل قیام کننده کان در سراسر کشور و مسلط بودن به اوضاع  کشور به وسیله ای اردوی نجات بخش ملی تحت رهبری  شورای نظامی از طریق رادیو افغانستان وقت ، وضعیت به حال عادی برگشت و شام هشتم ثور این اعلامیه پخش گردید و بتاریخ نهم ثور از تمامی مامورین ادارات ملکی ونظامی ، محصلین پوهنتون  و متعلمین  لیسه ها و مکاتب مختلف کابل و سراسر کشور ، همه کارگران و هسته های خدمات اجتماعی خواسته شد تا طبق معمول به وظایف شان حاضر گردند و اطمینان داده شد که قوای مسلح کشور تحت رهبری شورای نظامی انقلابی بر همه اوضاع کشور مسلط است ، براین بنیاد تاریخ نهم ثور همه مامورین دولت و متعلمین و محصلین ، کسبه کاران همه عرصه های خدمات اجتماعی بالای وظایف شان بدون نگرانی و تشویش به وظایف شان برگشتند، انچه عمده است اینکه به اندازه ای یک سرسوزن به امانت های ملی و بیت المال کشورآسیبی نرسیده بود وهمه چیز سلامت و امانت در جایش قرار داشت ، قابل یاد آوریست ، متاسفانه بخاطر داریم و بیاوریم که پس از هجوم کتله های جهادی و تنظیمی به شهر ها و مراکز ولایات کشور بخصوص بتاریخ پنجم ثور سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در پایتخت کشور تمامی ادارات و موسسات دولتی و عام المنفعه ، پوهنتون ها و مکاتب پایتخت ، پوسته های امنیتی ، قطعات و جزوتام های قوت های سه گانه ای امنیتی کشور،و همه دارائی های عامه و بیت المال به تاراج برده شدند ،باید نسل جوان امروزی کشورما این واقعیت را هرگز فراموش نکنند ، بخصوص  دشمنان سعادت ملی ما ،که فرزندان و مبارزین واقعی ملی زحمتکشان ح.د.خ افغانستان  این محافظین شرف و عزت ملی ، پاسداران دارائی های ملی و مردمی شان بودند، بخصوص بیت المال کشور شان ؟     بتاریخ نهم ثور ۱۳۵۷ روز شنبه دروازه های ارگ ریاست جمهوری بروی مردم کشور ما گشوده شد ودر تاریخ کشور برای نخستین بار هزاران هزارتن از هموطنان ما  به شمول زنان ، مردان و جوانان و اطفال از هرگوشه و کنار پایتخت و حومه ای کابل به ارگ سرازیر شدند و با نثار گل از سربازان و افسران قوای مسلح کشور استقبال نمودند ،قابل یاد آوریست تا بدانیم و بگوئیم که هیچگاه هسته ای سالم و مترقی ، اصیل و تحصیل کرده ، پرورش شده در دسترخوان خانوادگی هیچگاه به منظور اینکه سردار محمد داود و اعضای خانواده اش بشکل بیرحمانه ویا بنابر شقیت سردار محمد داود قربانی شدند، استقبال نکردند و مسرور نبودند ، مردم افغانستان تحول پسند هستند ولی نه به قیمت ارزش ها وافتخارات ملی  و چهره های ماندگارملی شان ، دشوار است تا همه ای ملت ما واقعیت های پشت پرده بازی های سیاسی و تحمیلی بر رهبری گذشته و حال کشور ما را بدانند ، شهید سردار محمد داود درحلقه ای اعتماد میان رفقای همرزم اش بخصوص داکتر محمد حسن شرق، محمد خان جلالر، قدیر نورستانی ، عبدل الله ، ویکعده از نفوذی های استخباراتی کشور های منطقه بخصوص ایران ، پاکستان ، عربستان سعودی ، شوروی سابق ، هندوستان در داخل کابینه ای خویش در بند اهداف و تضاد استراتیژیکی میان شوروی و امریکا ، انگلیس و امریکا  در منطقه ، اتحاد شیخ های  سعودی با محمد رضا شاه ایران  ، زالفقارعلی بوتو رهبر پاکستان وقت  که در حلقه ای اهداف امریکا علیه انگلیس ها در خلیج فارس ، افغانستان و منطقه قرار گرفته بودند، یقین کامل داشته باشید که فقید ببرک کارمل و رهبری شاخه ای پرچم ح.دخ.افغانستان هیچگاه الی امروز خشنود این حادثه (شهادت  سردار محمد داود و اعضای خانواده شا ن در آن شب نبودند ) اینکه رهبری وقت کریملن تصمیم جدی برای گرفتن انتقام از سردار محمد داود داشتند ، گذشت زمان و رخدادهای خونین وتحمیلی سالیان گذشته این واقعیت را ثابت ساخت که  تنها و تنها  رهبری کریملن وقت بالای شخص حفیظ الله امین به منظور اینکه مسول نظامی جناح خلق  بودند پلان سقوط و نابودی حتمی سردار محمد داود را برنامه ریزی نموده بودند، رهبری جناح پرچم  بنابر داشتن دیدگاه ملی و مردمی  و نقش و اعتماد مردم افغانستان بخصوص روشنفکران و شهر نشینان مترقی  به رهبری پرچم بخصوص زنده یاد ببرک کارمل که در لیل ۷ ب ۸ ثور ۱۳۵۷ که سردار محمد داود خواستار ملاقات با دگروال عبدالقادر شده بود ، شخص فقید ببرک کارمل با این ملاقات موافقت داشتند و تلاش و خواست شان این بود تا به هر قیمت ایکه می شود باید سردار محمد داود با خانواده اش در محل مناسب انتقال گردد تا تلف نشوند ،  اما پلان و دیدگاه پشت پرده ای این قیام که به بهانه ای آزادی رهبران ح.دخ. راه اندازی شده بود، هدف  چیزی دیگری بود که عملی شد ، فراموش نکنیم که مقامات کریملن وقت با دیدگاه های ملی ومترقی اندیشمندان ملی و پاکیزه سرشت جناح چپ بخصوص پرچم  در تضاد  و مخالفت خاص قرار داده شده بودند، پرچمی ها را اشراف زاده برای شان قلمداد نموده بودند ، پذیرش این اصل ملی که مردم افغانستان ترقی پسند و مثبت اندیش بودند، خوش لباس ، شیک  پوش و به اصطلاح مردمی ما  خاندانی بودند، با کلتور و فرهنگ زاده شده وبا گرمی خانواده و محبت  والدین شان  رشد و پروزش فکری داشتند ، اگر در خانواده دهقان بودند ویا کار گر پشت ماشین ، مامور دولت و یا کسبه کار ، با دسپلین ، خوش معاشرت ، پرهیز گار و متواضع ، بودند ، همچنان در کادر رهبری و حلقات معین جناح خلق حزب چنین سچه و پیور نگری های سلیقوی بشمول شادروان نورمحمد تره کی  وجود داشت ، اما افسوس و صد افسوس که حسادت ، کینه جوئي و حس انتقام جوئی و قدرت طلبی و یکه تازی حفیظ الله امین چشم ، ذهن ، تعهد ملی و فردای بیان این واقعیت را از ایشان گرفته بود در حالیکه شخص حفیظ الله امین تحصیل کرده ای امریکا ، استاد و شیک پوش کابل و پغمان همگانی بود ، اینکه سادیزم وی را تبرعه نمود تا استادش را شادروان نور محمد تره کی مرد بلند همت و با وقار ملی را از صحنه سیاست و قدرت به دستور رهبران کریملن وقت حذف نماید قابل برسی است؟

در بخش یازدهم درزمینه ای این تراژیدی تاریخ و نامردی سیاسی به رهبران هردوجناح ( خلق و پرچم ) می پردازم ، ادامه دارد . سنجر غفاری

 

++++++++++++++++++++

بخش نهم

سپردن جبری قدرت نظامی از دگروال عبدالقادر  به وسیله ای حفیظ الله امین ازشورای نظامی به شورای انقلابی تحت ریاست شادروان نورمحمد تره کی وهیت رهبری ح.د.خ.افغانستان ، بدون در نظر داشت طرح ملی دموکراتیک دگروال عبدالقادر رئیس قوت های نظامی قیام کننده گان علیه نظام جمهوری شهیدسردارمحمد داود !

نخستین قدرت بین المللی وقت یعنی ایالات متحده امریکا  که یک اهیت دیپلوماتیک شان در کابل تشریف داشتند طی ملاقات تشریفاتی و علایق دوستانه میان مردمان دو کشور با دگروال عبدالقادر رهبرنظامی قیام هفتم ثور دوروز بعدازقیام هفتم ثور ۱۳۵۷وسقوط جمهوری تحت قیادت سردار محمد داود ملاقات نمودند که اسناد این نشست و ملاقات در آرشیف وزارت خارجه کشور حتمن وجود دارد، اینکه چرا طی مدت یاد آوری از آن نشده است سوال برانگیز است ؟                            

 مقامات ارشد ایالات متحده امریکا در این ملاقات به رهبری  شورای نظامی وقت ، مردم افغانستان پیروزی نظام جدید را تبریک و گام ارزشمند در جهت راستای نظام ملی و دموکراتیک در سرنوشت همگانی مردم افغانستان و موقف افغانستان رادر جامعه جهانی در ادامه ای دوستی و حسن همجواری ، مناسبات نیک با همسایه ها و ملل جهان منجمله ایالات متحده امریکا سودمند دانستند و دگروال عبدالقادر درزمینه ای آینده ای سرنوشت سیاسی ، اقتصادی ، دیپلوماتیک و سیاست داخلی و خارجی ، هدف قیام و سرنگونی نظام با نماینده خاص سیاسی و دیپلوماتیک وزارت خارجه ای امریکا که در کابل تشریف داشتند، ملاقات دوستانه نمودند و پیام تبریکی  شخص جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا از نام مردم امریکا ، حمایت و به رسمیت شناختن نظام جدید از طرف امریکا  به عبدالقادر سپرده شد، براساس اظهارات شخص دگروال عبدالقادراین ملاقات برای رقبای استراتیژیکی امریکا بخصوص مقامات شوروی وقت و یکعده از اعضای هیت رهبری بیروی سیاسی کمیته مرکزی ح.د.خ افغانستان منجمله شخص امین که در این ملاقات حضور نداشت بسیار سخت و دشوارتمام شد؟

تاریخ ، روزو محل آن ملاقات ، با ذکر اسمای اشتراک کننده گان داخلی و خارجی  ثبت آرشیف وزارت امور خارجه ای افغانستان و ایالات متحده ای امریکا گردیده و موجود است ؟                   فردای آن ملاقات  یعنی بتاریخ دهم ثور ۱۳۵۷نخستین پلینوم یا جلسه ای وسیع و بزرگ مشترک هیت رهبری اتحاد دو جناح حزب در کابل تدویر یافت ،  و در همین پلینوم  نخستین فرمان شورای انقلابی وقت صادر گردید که در فرمان ریاست شورای انقلابی و صدارت به شادر روان نورمحمد تره کی سپرده شد  و بعداز این تاریخ یعنی دهم ثور ۱۳۵۷ مطابق ۳۰ اپریل ۱۹۷۸ افغانستان از لحاظ سازمان سیاسی دولت جمهوری دموکراتیک اعلان گردید.، در فرمان شماره دوم  معاونین شورای انقلابی ، و اعضای حکومت اعلام گردید که دست بالا به اعضای جناح خلق حرب داده شد ، پس از این پلینوم که فقید ببرک کارمل منشی عمومی یا رئیس جناح  پرچم بودند به صفت معاون شورای انقلابی و معاون صدارت معرفی شدند و بجاست تا سرآغاز یک انشعاب جدید میان دو جناح ح. د. خ را از همین پلینوم محاسبه داشت ؟ فرمان شماره سوم شورای انقلابی وقت  به مقصد تنظیم  ارگانهای دولت  به استثنای قانون اساسی مورخ ۵ حوت ۱۳۵۵ که قبلآ ملغی اعلام شده سایر قوانین  و فرامین نافذه به شرطی مرعی الاجرا شد  که با اهداف جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  موافق باشد . و طی همین فرمان از ایجاد محکمه ای نظامی انقلابی  شورای انقلابی  نیز خبر داده شد.  در نخستین  نشست  پلینوم حفیظ الله امین راپورمشخص خویش را مبنی بر آغاز قیام و نجات رهبران حزب از زندان و پیروزی نظامی قیام کننده گان ، وضعیت نظامی کشوردر داخل کابل وهمه ولایات کشور به شورای انقلابی گذارش دادند ، پیروزی قیام هفتم ثور رابه همه اعضای بیروی سیاسی و کمیته ای مرکزی حزب بخصوص بخش نظامی شاخه ای خلق و نقش شان در سقوط نظام جمهوری تحت ریاست شهید سردار محمد داود گام بزرگ و ارزش ملی قیام نجات بخش خواند و در بخش تشکیلاتی با قبول اکثریت شادروان نورمحمد ترکی به صفت منشی عمومی و رئیس شورای انقلابی جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان اعلان گردید، در این جلسه بر علاوه حفیظ الله امین ، دستگیر پنجشیري ، سلیمان لایق ، عبدالکریم میثاق ، از جناح پرچم شادروان فقید ببرک کارمل ، شهید داکتر نجیب الله ،سلطان علی کشتمند ، دگروال عبدالقادر، نیز سخنان و دیدگاه های شان را شامل نمودند که با پیشنهاد شخص حفیظ الله امین   بالای دگروال عبدالقادر از طریق هیت رهبری ح.دخ.افغانستان فشار های جدی مبنی برسپردن قدرت سیاسی نظامی به شورای انقلابی تحت رهبری شخص شاد روان نورمحمد تره کی طی تدویر نخستین جلسه ای مشترک هیت رهبری و اعضای کمیته مرکزی دو جناح حزبی که باهم اتحاد نموده بودند  صورت گرفت ، در حالیکه دگروال عبدالقادر طرح خاص مبنی بر اینکه ضرورت است تا حکومت نظامی تحت ریاست شورای انقلابی نظامی الی مدت شش ماه اعلان گردد و به تمامی وزرای کابینه ای سردار محمد داود و مقامات ارشد ملکی و نظامی کشور هدایت داده شود تا به وظایف شان ادامه بدهند و بعداز شش ماه  انتخابات ریاست جمهوری و یا انتقال قدرت نظامی به  رهبری حزب و یا یک حکومت انتقالی مشترک شامل همه نیروهای سیاسی و مترقی  ایکه زمینه سازآن گردد تا مناسبات و روابط دیپلوماتیک و توازن استراتیژیک را میان قدرت های جهانی و منطقوی حفظ داشته ،تا فرصت برای استقرار نظام ملی و دموکراتیک تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان مساعد گردد و مردم افغانستان یگانه انتخاب شان را که نظام ملی دموکراتیک است خود به ایجاد آن مسولیت بگیرند، اینکه دشمنان منابع و منافع ملی ما بخصوص دشمنان وحدت فکری و اندیشه های ملی و مترقی ( اخوانیزم مخفی و خوابیده  در آغوش پاکستان ) چی میخواهند و پلان داشتند و دارند خود محو میگردند و با حفظ توازن میان دو قطب جهانی افغانستان آسیب پذیر نمی گردد، این پیشنهاد ودیدگاه مورد پذیرش رهبران تند خو بخصوص حفیظ الله امین قرار نگرفت و او شخصن خود را ستاره انقلاب و ستر قوماندان معرفی داشت و زشت شد، ارزومندم تا اعضای محترم بیروی سیاسی و کمیته مرکزی ح.د.خ.ا که در آن نشست حاضر بودند و درقید حیات هستند ازروی وجدان و تعهد ملی شان به مردم و نسل امروزی درزمینه زبان بگشایند ؟

اما متاسفانه بعداز اینکه نخستین کشور جهان و قدرت بین المللی  ( ایالات متحده امریکا )نظام جدید و شورای نظامی انقلابی افغانستان تحت قیادت دگروال عبدالقادر را به رسمیت شناخت سر نخ واضع گردید که برای حفیظ الله امین دستورآغاز قیام نظامی علیه سردار محمد داود و نسخه ایکه از چندین ماه قبل جهت سقوط حاکمیت ، انتقام گیری اززعم ملی محمد داود که در مقابل زعامت شوروی وقت ایستاد و حرف ملی و مردمی را بیان داشتند چیده شده بود  ؟ 

 در بخش دهم استقبال مردم از پیروزی قیام هفتم ثور، محبوبیت رهبری و اعضای بیروی سیاسی و چهره های مردمی جناح پرچم و خلق ح.د.خ. افغانستان در سطح داخلی و بین المللی .

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

بخش هشتم : -

بیان واقعیت و چشم دید یک افسر جوان فرقه هشتم پیاده ( جگتورن عبدالکبیر) قوماندان تولی دوم دافع هوا فرقه هشتم وقت در روز هفتم ثور ۱۳۵۷ بعدازحضور  دگرجنرال غلام حیدر رسولی وزیر دفاع  و دگرجنرال عبدالغزیزلوی درستیز به فرقه هشتم قرغه.!

انچه عمده وقابل تذکر است اینکه سردار محمد داود بالای شخص دگرجنرال غلام حیدر رسولی وزیر دفاع و لوی درستیز قوت های مسلح خویش که در آن روز بنا بر ملحوظاتی در اجلاس کابینه ریاست دولت  در ارگ ریاست جمهوری تدویر گردیده بود اشتراک نداشتند، در آغازین مرحله ای هجوم برارگ ریاست جمهوری به وسیله ای تانک های قوای ۴ زرهدار و عدم حضورش در جلسه مشکوک گردیده بود گویا کودتا بوسیله ای وزیر دفاع غلام حیدر رسولی  راه اندازی شده است ؟

وقتی وزیر دفاع به قرارگاه فرقه هشتم پیاده مواصلت مینماید بوسیله ای سرپرست فرقه دگروال کاشفی که از جمله ای افسران مسلکی وقوم محمدزائی بودند به قرارگاه فرقه به دفتر قوماندان فرقه رهنمائی شدند وزیردفاع به قوماندان دافع تانک عبدالعلی خان و قوماندان توپچی فرقه هشتم امر حرکت بسوی ریاست جمهوری را جهت دفاع از ارگ که در معاصره تانک های قوای ۴ زرهدار قرار دارند صادر نمود، وضعیت در داخل فرقه غیر نورمال بود و افسران و خورد ظابطان  استخبارات قطعه  تانک آرام آرام تحرکات شان را بطرف کودتاچیان در داخل فرقه هشتم رنگ و رونق دادند، وزیر دفاع محاکمه ای وضعیت نظامی و هجوم تانک های قوای ۴ زرهدار را به یکعده از افسران و قوماندانان قطعه دافع هوای ، قطعه ای تانک ، پیاده و انظباط  تشریح می نمودند که  قدیر خان وزیر داخله  از طریق تیلفون با غلام حیدر رسولی از وضعیت جنگ در اطراف ارگ ریاست جمهوری  که خود قدیر نورستانی وزیر داخله نیز در ارگ بود  صحبت نمودند و حیدر رسولی  از صورت پلان کاری و تدارکات فرقه هشتم برای دفاع از ارگ  گذارش داد و بعدش عبدال الله صدراعظم  نیز تماس گرفتند که تیلفون هارا همه جگتورن کبیر خان پاسخ می داد و بعدش به وزیر دفاع میگفت چون وزیر دفاع ناراحت و دست و پاچه بود،  که شخص سردار محمد داود از طریق تیلفون به قوماندانی فرقه تماس گرفت و جگتورن محمد کبیر گوشی را گرفت و سردار محمد داود برایش گفت که من داود هستم کی هستی ؟ کبیر خان خود را معرفی و بعدش سردار محمد داود گفتند که گوشی را به شخص وزیر دفاع بدهید و از اینکه غلام حیدر رسولی بیرون از دفتر با افسران به صحبت بودند گوشی را به لوی درستیز داند، لوی درستیز به سردار محمد داود خود را معرفی و جویای شخص غلام حیدر خان شدند ، لوی درستیز به شخص سردار محمد داود از طریق تیلفون راپور داد که جناب وزیر دفاع در تدارکات قوا  جهت دفاع از ارگ ریاست جمهوری مصروف هستند امر نمائید، سردار محمد داود خواستار صحبت با شخص وزیر دفاع گردید ، بعدش وزیر دفاع با شخص سردار محمد داود صحبت نمودند و هدایات لازم  از سردار محمد داود گرفت و همچنان به شخص سردار محمد داود از تدارکات ، سوقیات و حرکت قوای تانک و دافع هوای فرقه  جهت دفاع  بسوی ارگ راپور دادند و حیدر رسولی از سردار محمد داود خواستار یک فروند هلیکپتر به قرار گاه فرقه هشتم گردیدند تا به قوای مرکز و قوت های غزنی خود را جهت تدارکات وسوقیات نظامی به حمایت از سردار محمد داود برساند ،  در این هنگام سردار محمد داود خود تقاضای اعزام یک فروند هلیکپتر را از شخص وزیر دفاع به ارگ ریاست جمهوری نمودند وتصمیم داشتند تا به فرقه ای غزنی بروند، به وزیر دفاع هدایت داد تا با موسی خان قوماندان قوای هوائی تماس بگیرد ،  سردار محمد داود گفت من زنگ زدم از موسی خان و عبدالستار خان معاون و رهبری قوای هوائی خبری نیست چرا؟  به شخص وزیر دفاع هدایت دادند تا هرچه عاجل با قوای هوائی خواجه رواش  و بگرام تماس بگیرد ،وقتی شخص وزیر دفاع  غلام حیدر رسولی به قرارگاه  قوای هوائي میدان خواجه رواش تماس گرفت ، شخصی با الفاظ رکیک دشنام گویا به وزیر دفاع اخطار داد و سقوط قوای هوائی بدست کودتاچیان را به حیدر رسولی پیام داد ، وزیر دفاع  حیدر رسولی تلاش نمود تا یک فروند هلیکپتر برای خود و شخص سردار محمد داود  تدارک نماید که نتوانستند و دوباره به سردار محمد داود تماس گرفت و راپور سقوط قوای هوائي را به دست کودتاچیان در حالیکه  سخت ناراحت گردید بود به سردار محمد داود اخبار نمود و سردار محمد داود هدایت دادند تا وزیر دفاع خود را به قوای مرکز برسانند و از همه توان و امکانات فرقه استفاده نمایند و لین تماس با ارگ قطع گردید، غلام حیدرخان وزیر دفاع و به قوماندان های مختلف قطعات فرقه هشتم که در صحن فرقه جمع بودند هدایت دادند که جنگ کفر و مسلمان در کشور ما آغاز شده است کفار ( روس ها ) این کودتارا تدارک و رهنمائي و راه اندازی نموده اند ، هریک شما باید همچون فدائیان اسلامی خود را به ارگ برسانید و مواد انفجاری را به وجود تان ببندید و تانک های دشمن را انفجار بدهید به هر طریق ایکه می شود، بعدآ به شخص عبدالعلی کاشفی قوماندان دافع تانک و توپچی فرقه هدایت داد تا بسوی ارگ ریاست جمهوری به دفاع از سردار محمد داود حرکت نمایند ، قطعه تانک و توپچی فرقه از قرار گاه فرقه خارج شدند و در ساحه چاراهی قمبر بوسیله ای قوت های مهتاب قلعه ، قوت های ر اکت ، و تانک های قوای ۴ زرهدار معاصره و شخص عبدالعلی کاشفی  گرفتار گردیدند و چیزی از ایشان ساخته نشد و به کودتاچیان پیوستند، در داخل فرقه دگرمن علاوالدین خان قوماندان تولی سوم تانک امادگی حمایت از کودتا چیان را گرفت و غلام حیدر خان وزیر دفاع از اینکه شخص مسلکی وورزیده مسلک پیاده نبود از بی کفایتی اش نتوانست قوت های نیرومند فرقه ای هشتم را بسوی ارگ بشکل تاکتیکی آن سوق نماید چونکه مسلک وزیر دفاع سواره نظام بود نه پیاده و یا تاکتیک نظامی ، سوق اداره ، اوپراسیون ، کشف وتدارکات و سوقیات را نمی دانست به کمک دگرمن  عبدامعین خان  قوماندان دافع هوای فرقه هشتم همراه با لوی درستیزو دوتن از افسران جوان به سواری موتر جیپ شخص قوماندان فرقه هشتم از طریق قریه ده پنبه قرغه بسوی خواجه مسافر و بعدش سرک پغمان و کمپنی ، کوته سنگی و عقب افشار دارلمان به قوای مرکز جهت سوق واداره روان گردید و مخابره فرقه با ارگ ریاست جمهوری قطع گردید و یکعده ای زیادی از افسرا و سربازان فرقه لباس ملکی پوشیدند به شمول دگروال ها ایکه به طرفداری نظام بودند مانند کاشفی سرپرست فرقه فرار نمودند و دگرمن علاوالدین خان قوماندان تولی سوم قطعه تانک فرقه هشتم رهبری فرقه را عهده دارشدند واز کشتار و خونریزی در داخل فرقه هشتم جلوگیری نمودند .

ارگ در معاصره کودتاچیان قرار داشت چنانچه در بخش هفتم تذکر داده شد اینکه سردار محمد داود در نیمه ای لیل هفتم بر هشتم ثور ۱۳۵۷ از طریق  مخابره تقاضای صحبت با دگروال عبدالقادر رانموده بودند که ممانعت های رنگارنگ صورت گرفت و بلاخره حوالی ساعت های سونیم شب زرهپوش آماده شده که در آن اسد الله سروری ، امام الدین خان افسر گارد و یکعده از خورد ظابطان ایکه مربوط قوت های قرار گاه وزارت دفاع و کوماند های بالای حصار بودند جهت مزاکره و صحبت با سردار محمد داود رفتند و که درزمینه از رفتن شخص عبدالقادر به ملاقات با سردار محمد داود خود حفیظ الله امین ممانعت نمودند و دگروال عبدالقادر با وجود ممانعت حفیظ الله امین بالای زرهپوش نشسته بودند که شخص  حفیظ الله امین وی را پائین نموده و به عوض اسد الله سروری رامامور این بخش نمودند که درزمینه ای سقم واقعیت این برنامه ارزومندم تا چهره های ایکه در قید حیات و شاهدان آن صحنه هستند زبان به صداقت به بیان این واقعیت بگشایند تا باشد اگاه شویم که چرا دستان و تفکر مرموز مانع آن گردید تا گره های سعادت گشوده نگردند و گره های خونین و چهره های خشن و خونین تر،با افکار عجیب و تحمیل خواست اهداف بیگانگان در آن لحظات اساس سرنوشت ملی ، حیثیت و اتوریته ای رهبران و صفوف مبارزان راه اندیشه ای  نهضت تحول پسند ملی و دموکراتیک  راکه مرام  و پیام شان جنگ و تحمیل کودتا ، رسیدن از طریق قدرت نظامی  نبود ،حاکم برسرنوشت ملی و کشوری با تطبیق نمودن اعمال وحشت و جنایت ،خلاف  راه واندیشه های دموکراتیک ملی پنداشتند ، اصول و اندیشه ای خواست های ملی  و مترقی  مبارزین و زحمتکشان راه سعادت کشور ما  را شکارآن چهره ها و دستان خونین نمودند که هیچگاه باورو تصمیم شان چنان چیزی نبود که در آن صبحگاه خونین بوقوع پیوست و هجوم خونین خفاشان و عقده گشایان پشت پرده اهداف بیگانگان توانست تا به مرام شان بوسیله ای خود ما ، دستان انتقام  از آستین بکشند و موفق به تطبیق  برنامه ای انتقام گیری شخصیت های ملی و اتحاد زحمتکشان واقعی در سرنوشت آینده اتحاد و همبستگی نیروهای واقعی و مترقی چپ دیموکراتیک در کشور ما و منطقه  شوند که  متاسفانه به ریشه کن سازی و ناکامی مرام ملی ودموکراتیک طرح ریزی نموده بودند ؟      در بخش نهم : - بیان تحمیل جبری سپردن قدرت نظامی  به شورای انقلابی وقت را تحت رهبری ح. د. خ .ا .که در رآس آن شادروان نورمحمد تره کی قرار داده شدند تحریر می گردد .   .  

 

 ++++++++++++

بخش هفتم :-

سردارمحمد داود خواستارمذاکره با دگروال محمد قادراز نزدیک گردیده بود؟

بعداز اینکه  یکعده از رهبران دوجناح حزب و هسته ای مرکزی بیروی نظامی و سیاسی به رادیو افغانستان نقل مکان می نمایند ، چهار اطراف گارد ریاست جمهوری بوسیله ای تانک ها ی قوای ۴ زرهداروقوت های پیاده ای  فرقه هشتم ،کوماندو های قطعه مهتاب قلعه ، قطعه کوماندوبالای حصار کابل در معاصره قرار می گیرد و نخست در استدیو های پخش خبر امادگی برای صدور نخستین پیام از وضعیت جنگ و نارامی در شهر کابل که حوالی ساعت یکنیم روز هفتم ثور نشرات رادیو افغانستان بکلی قطع شده بود گرفته شد وپیام نخست بوسیله ای سلیمان لایق و حفیظ الله امین نوشته گردید و بعداز مطالعه و موافقت رهبری نخست حفیظ الله امین به استدیو پخش خبر پیام توجه کنید را به هموطنان خطاب نموده و بعدش محمد اسلم وطنجار به زبان پشتو و دگروال عبدالقادر به زبان دری نخستین پیام شورای انقلابی را برای مردم کشور پخش نمودند درحالیکه سردار محمد داود با اعضای کابینه اش در داخل ارگ زنده بود اعلان کشته شدن و سقوط حکومت اش را پخش و نشر نمودند، همچنان وزارای دفع و داخله بشمول سایر مقامات ارشد نظام جمهوری وقت در آن هنگام در قید حیات بودند ، سردار محمد داود باشنیدن این پیام و درک واقعی از اینکه رهبری کودتا بدست نظامیان تحت امر ووفاداربه فرمان اش بخصوص صدای دگروال عبدالقادررا از طریق امواج رادیو ریلی مخابره نظامی ، دستگاه سنترال مخابرات مرکزی  و بین المللی واقع چهاراهی پشتونستان کابل که الی ساعت هفت ونیم شام فعال بودند شنید فورآ از طریق مخابره به مرکز سوق واداره رهبری قیام به رادیو  افغانستان در انصاری وات کابل از طریق مخابره تماس گرفت و شخصن خواستار حضور  دگروال عبدالقادربه محل اقامت اش در قصر گلخانه ای ارگ شدند، دگروال عبدالقادر حاضر به رفتن و ملاقات با سرپار محمد داود گردید و خواستارآن بود تا از نزدیک با شخص سردارمحمد داود ملاقات نماید و با تضمین حیات برای وی وخانواده ، اعضای کابینه اش ایشان را از ارگ کابل به محل امن انتقال بدهند ، اینجاست که رهبری دوجناح حزبی باهم روی رفتن دگروال عبدالقادر برای مزاکره باسردارمحمد داود با هم به توافق کلی نمی رسند، بهتر این است تا محترم سلیمان لایق و اعضای رهبری بیروی سیاسی که درقید حیات هستند زبان به واقعیت بگشایند و کتمان ننمایند و این رازها رابردل خاک با خویش پنهان نکنند، تا باشد نسل های بعدی واقف از آن گردند که بیگانه ها بالای ما صرف شکاراهداف شان راکارداشتند و حالاهم دارند؟

 بلی جنانچه در کتاب ها و نشرات متعددی که نویسنده های چون غلام دستگیر پنجشیری ، محمد قدوس غوربندی ، یکعده از مبصرین و نویسنده گان نیز درزمینه به آن اشاره نموده اند که نخست رهبری جناح برچم در رآس فقید ببرک کارمل با پیام و خواست سردارمحمد داود موافقت نمودند تا در ترکیب گروپ لازم است تا دگروال عبدالقادر به ملاقات سردارمحمد داود بروند و خواست ها و دیدگاه ایشان رابا رهبری قرارگاه شامل نمایند که مورد قبول جناح نظامی خلق حزب بخصوص شخص حفیظ الله امین و شخص سلیمان لایق قرار نگرفت و دستگیر پنجشیری و شاد روان نورمحمد ترکی تحت شعاع دیدگاه حفیظ الله امین و سلیمان لایق و محمد اسلم وطنجار قرار داشتند که بربنیاد بیان حرف های دگروال عبدالفادر که در صحبت های شخصی باهم داشتیم از دید دگروال عبدالقادر محمد اسلم وطنجار در آن شب و آن هنگام با دگروال عبدالقادر در بخش های اداره و سوق قوت های نظامی جهت برقراری نظم و جلوگیری از کشتار افسران و کادر های رهبری قطعات در حال معاصره و مقاومت علیه قیام کننده گان موقف دوگانه و کاذب داشت و با شخص حفیظ الله امین به اصطلاح وطنی وپسپسک های داشتند و رازهای و پلان هایم راکه در آن شب داشتم و باید بدون کدام ثانسور ومداخله ای رهبران سیاسی عملی می نمودم همه رابه شخص حفیظ الله امین افشا نمودند و از آن شب امین دیگر بالای بخش های نظامی شاخه ای پرچم حزب محاسبه ای خوبی نداشت واز عقب خنجر زدن هارا سرلوحه ای برنامه هایش قرار دادند و اینجاست که با پیشنهاد شخص فقید ببرک کارمل مبنی براینکه نباید سردارمحمد داود به قتل رسانیده شود ، باید عبدالقادر به ملاقات و مزاکره با سردار محمد داود اشتراک نمایند و لازم است تا قطع آتش بالای ارگ الی نتایج مزاکرات عملی گردد و بدین ترتیب میشود تا به وسیله ای پیام مخابروی به همه طرف ها وقوت های ایکه در غرب کابل و ساحات کوه کرغ، تپه ای تاج بیک ، فرقه ای ریشخور درگیر هستند نیز آتش بس صورت بگیر تا از تلفات جلوگیری بعمل آید بخصوص بعداز دستگیری وزیر دفاع و لودرستیز قوای مسلح که به قوای مرکز جهت سوق قوت ها به حمایت از سردارمحمد داود رفته بودند ، بلی حفیظ الله امین شدیدآ مخالفت نمود تا دگروال عبدالقادر برای مزاکره با سردارمحمد داود نرود و خودش یک گروپ خاص از افسران مورد اعتبارش را که شامل اسد الله سروری بود به وسیله ای زرهپوشی که در دروازه ای رادیو آماده داشتند و بوسیله ای افسران قطعه انظباط شهری و سایر قوت ها بسوی ارگ نیمه های شب روان شدند ، شخص دگروال عبدالقادر در صحبت هایش بیان نمودند که من خودم تاتش نمودم تا بالای بردیم قوای زرهداردر جمع هیت مزاکره کننده اشتراک نمایم اما شخص حفیظ الله امین  از دستم گرفت و ممانعت نمود و شخص اسد الله سروری راکمک نموده و به عوض من برای ملاقات با سردارمحمد داود فرستادند ، من همان وقت دانستم که سردار محمد داود با دیدن این چهره ها کجام گسیخته می شود و مقاومت لجوجانه ای اش باعث مصیبت های بیشتری خواهد گردید که چنان هم گردید، شخص سردار محمد داود با عبدالقادر از طریق مخابره صحبت و تقاضای ملاقات روی در روی را نموده بود که همه حاضرین در آن شب شاهد بودند که سردار محمد داود چه پیام داشت ، پیام سردار محمد داود ادامه ای مقاومت و تسلیم شدن کودتاچیان به او نبود بلکه راه نجات ملی و برقراری یک آرامش و جلوگیری از انتقام گیری بود که او واقف گردید که میان دوسنگ  در حال از بین رفتن ، و گیرمانده است؟

سردار محمد داود وقتی پیام کودتاچیان را انهم تحت قیادت افسرانی که زمانی باهم برای شکست نظام شاهی و استقرار نظام جمهوری و حکومت ملی دموکراتیک تعهد داشتند از طریق امواج مخابره شنید تلاش نمود تا با اطمینان و اعتباری که به آنها داشت محاسبه ای خویش رانماید که بدبختانه آن چهره ها خود ناخداگاه اسیر حلقه ای دامی شده بودند که دستان ناپاک و افکار پوچ انتقام گیری جوانب بیرونی بخصوص نفوذ اداره استخباراتی نظامی اتحاد شوروی وقت  سزارها و شوالیه های سیاه رابا تیغ و ریسمان اماده ، دستان ، زبان و دهان نزدیکترین یاران و هم قطاران ، هم مسلکان را از پشت بسته بودند و فقط چشمان و تفکر شان انتقام و خونریزی هم قطاران و همکاران و هم مسلکان شان در آن سرآغاز خونین بود، کشتاروحشی گونه در قوای هوائي و مدافعه هوائی ، گارد ریاست جمهوری ، قرار گاه وزارت داخله ، قطعات کوماندو وبعدش دستگیری افسران عالی رتبه در قرارگاه وزارت دفاع و کشتار بدون موجب ایکه حرم قدرت عامل  تضاد میان جناح را فقط وفقط بخاطر اینکه نباید سردار محمد داود کشته شود و نباید به انتقام گیری با هم مسلکان نظامی خویش باید متوصل گردید؟  در بخش هشتم : تهاجم بالای قصر گلخانه ارگ و به قتل رسانیدن سردار محمد داود با همه اعضای خانواده اش  بدون اینکه درب مزاکره و دیالوک با ایشان بازگردد، فقط دستور اجانب باید  اجرآ می شد که چنین عملی گردید:             :  »   .    

  سنجر غفاری  

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

بخش ششم :-

سر آغاز قتل های خود سرانه بوسیله ای مشتی از جاهلان مسلح  ، خلاف مرامنامه و اساسنامه ، اراده و دستور رهبری حزب  دیموکراتیک خلق افغانستان . !!!!

بعد از انکه جنگنده ای میک دگروال عبدالقادر مورد اصابت راکت به وسیله ای مدافعان حریم فضائی کابل از اطراف تپه های بگرامی قرار گرفت عبدالقادر مجبور به نشست اصطراری به میدان هوائی خواجه رواش گردید و بر اساس اظهارات شخص دگروال عبدالقادر، ( زمانیکه نشست اصطراری را انجام دادم و از خط رنوی بسوی خط تکسوی و به پارک توقف میدان الف قوای هوائی طیاره ام را که قسمت های عقبی آن در اثر انفجار راکت مدافعه هوائی چره خورده بود توقف دادم ، یکعده از خورد ضابطان مسلح چهار اطراف ام آمدند و یکتن از خورد ظابطان با تفنگچه ای دستی اش یکی از افسران بخش لوژستیکی قوای هوائی را مورد تهدید قرار داد که فوری دستور دادم تا موصوف را خلع سلاح و حبس نمایند ، من بطرف قرار گاه قوماندانی قوای هوائی رفتم و تصمیم داشتم تا با همه اعضای رهبری قوای هوائی پیام پیروزی قیام و تغیر نظام را بدهم و هدف داشتم تا همه را بشکل دوستانه وهمچون همکارانم به حرمت و احترام به خانه های شان در کنار خانواده برسانم اما وقتی بسوی دفتردفتر دگروال تیمور شاه خان قوماندان لوژستیک قوای هوائی که واقعن یک افسر مسلکی و مهربان ، پاکیزه و با دسپلین ، غیر حزبی و کادر ورزیده و قابل حرمت برای  همه بود روان شدم و تصمیم داشتم تا برای همه پرسونل قوای هوائی و مدافعه هوائی موصوف را به صفت سرپرست قوماندانی هوائی و مدافعه هوائي گارنیزیون خواجه رواش معرفی نمائیم متاسفانه یکتن از خورد ظابطان برایم گفت :صاحب رفقای انقلابی همه حلقه ای رهبری بشمول دگروال صاحب تیمورشاه خان را به شهادت رسانیده اند)؟؟؟ .

(به ادامه ای شنیدن این سخنان آن خورد ظابط عصبانی شدم و آنچه به یاد داشتم و به زبان آوردم ، دشنام دادم ، اما بعدش فهمیدم که تنها هستم و احساساتی ، زمانیکه من از میدان خواجه رواش بسوی بگرام حرکت نمودم همه ای اعضای رهبری  قوماندان قوای هوائي و مدافعه هوائی زنده بودند و در حبس قرار داشتند و هیچگونه هدایتی مبنی بر کشته شدن ایشان صادر نگردیده بود و زدو خورد و مقاومت زیادی نیز در میدان هوائی خواجه رواش به پیمانه ای سایر قوت های نظامی طرفدار رژیم صورت نگرفت بعداز رفتم من  بسوی بگرام خورد ظابطان خون گرم که در میان شان سید محمد گلاب زوی ، اسد الله سروری و یکعده از افسران قوای هوائی ومدافعه هوائی در آن روز حضور داشتند و سهیم بودند باید به دادگاه حزبی و مردمی پاسخ چنین کشتار های خونین و بی مسولیت را بدهند که چنین نشد ؟) ادامه  سخنان  و چشم دید های دگروال عبدالقادرپس از حضور مجدد از میدان هوائی بگرام به میدان هوائی خواجه رواش کابل : -

من به بسیار ناراحتی و اصطراب اینکه افسران و کادر های فوق العاده مسلکی و پاکیزه سرشت ، همکاران و هم مسلکانم را بدون هیچگونه دلیل قتل عام نموده بودند به محل جنار مرکز سوق اداره نظام و فرماندهی نخست قیام کننده گان رفتم و هدایات لازم جهت رسیدن اعضای رهبری که ازنظارتخانه ای ولایت کابل پس ازتصرف قرار گاه  وزارت امور داخله و به قتل رسانیدن جنرال محمد طاهر خان قوماندان عمومی ژاندارمو پولیس ، یک چین تانک به قومانده عسکرخان خلقی به نظارتخانه ولایت کابل هجوم برده و پس از اندک مقاومت توانست رهبران را از توقف در نظارتخانه ولایت کابل آزاد نمایند که در این زمینه داستان ها و قهرمانان مختلف به نام ها و عناوین گوناگون نوشته های دارند که همه اگاه هستند ، انچه عمده است اینکه بازی چگونه و سرنخ در کجا گره خورده بود که باید به اصطلاح مردمی ما علاجی گردد؟ !!!پس از آنکه رهبران نخست به رادیو افغانستان مواصلت نمودند، اهداف اساسی برنامه ای آغاز قیام برای شخص حفیظ الله امین بیشتر واضع  و هویدابود که درعقب دستورآغاز قیام کدام نیروی خارجی قرار داشت ؟

 که حلقه ای خاص در داخل قوت های نظامی از قبل آمادگی چنین حرکتی را داشتند و نبایددوراز امکان دانست که استخبارات نظامی و مشاورین اداره خاص شوروی وقت که در قوت های نظامی بخصوص در بخش قوای هوائي کشور مشاورین خاص داشتند ، چونکه درهمه گارنیزیون های نظامی اردوی وقت مشاورین با صلاحیت و مسلکی خاص استخباراتی و کشفی شوروی حتی در روز قیام حاضر وظایف شان بودند ؟

 این حقیقت را نباید فراموش نمود که هیچگاه رهبران حزبی در قبال کشتارکادر های مسلکی بخصوص در قوای مسلح کشور در آن روز قیام هیچگونه دستوری صادر نکرده بودند و به یقین که اگاه هم نبودند ، اما من و سایر اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان چنین کشتار های غیرانسانی ، قانونی و خلاف همه اساسات برنامه و اساسنامه ای حزب خویش را محکوم میداریم و با مردم ما همنوا هستیم تا چنین افراد و چهره ها هریک به میز محاکمه کشانیده شوند بخصوص بعداز اینکه نظام کاذب و سلطه ای جباران و ناخردان بنام و عنوان حزبی ها هزازان تن از کادرهای علمی و مسلکی را در قوای مسلح کشور که به جناح خلق و پرچم حزب دموکراتیک تنظیم بودند و خلاف چنین شیوه های غیر حزبی و ملی وارد عمل گردیده اند نیز تیرباران نموده اند و به زندان پلچرخی و پلیگون آن فرستاده اند، این واقعیت تلخ و تراژیدی تاریخ است که در کنار صد ها و هزاران تن از فرزندان ملی و سرمایه های معنوی کشورما بیش از دو هزار کادر صدیق حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز قربانی خورد ظابطان اجیر دستگاه های استخباراتی اجانب بخصوص انانیکه به نام دوستی از عقب خنجر کشیدند و کشتند؟

بلی هموطن بعداز اینکه رهبران از زندان آزاد گردیدند بخشی از حلقه ای رهبری به رادیو افغانستان بشمول رهبران خلق و پرچم که باهم اتحاد نموده بودند به رادیو افغانستان مستقر شدند که در زمینه اگاهی کامل دارید و نوشته ها و کتاب های متعددی درزمینه نشر گردیده است ، اما لازم است تا واقعیت تلخ را که از زبان عبدالقادر شنیده ام باید نوشت ونباید خموش بود وهمانند حاضرین آن صحنه الی امروز خاموش و کرخت بود اینکه : سردار محمد داود پس از نشر اعلامیه ای شورای نظامی که بوسیله ای حفیظ الله امین انانس، دکروال عبدالقادر وجگرن محمد اسلم وطنجارقرائت گردید، شخص محمد داود بوسیله ای مخابره خواستار ملاقات با عبدالقادر می شود ، ولی هیت رهبری حزبی حضور داشته در رادیو افغانستان وقت بخصوص شخص حفیظ الله امین ممانعت مینمایند که از جناب محترم سلیمان لایق صمیمانه و از نام یک عضو حزب تقاضا دارم تادرزمینه منحیث ناضرصحنه، نویسنده، مشوره دهنده و هدایت دهنده در زمینه ای پخش و نشر اشعار ، اعلامیه ها و ابلاغیه های شورای نظامی انقلابی آن تاریخ عتصر عمده بودند، همچنان درزمینه ای فرستادن هیت مذاکره کننده با سردار محمد داود و ممانعت نمودن رفتن دگروال عبدالقادرکه شخص سردار محمد داود تقاضای ملاقات با عبدالقادر رانموده بودند روشنی بیندازند . ادامه دارد .

 

 فراموش نکنیم که در بخش هفتم جریان واقعیت های جدید و کاغذ پیچ رفتن هیت مزاکره کننده بسوی ارگ با سردار محمد داود و دیدگاه  های گوناگون دو رهبر جناح های خلق و پرچم ،حضور داشته در رادیوی انقلابی  آن وقت را بدست نشرمی سپارم.  پایان بخش ششم : سنجر غفاری  

 

 

------------------------------

بخش پنجم : -

جنگ خونین برای (نجات و پیروزی دوتحمیل) بردوش اردوی کشوربه منظوررسیدن به اهداف ایکه خود نمی دانستند که در عقب آن کیست و پس منظرآن چیست؟

به ادامه ای بخش چهارم باید نوشت که: - آغاز قیام  بردوش افسران قوای ۴ و ۱۵ زرهدار، افسران ریزرف در قوای هوائی ومدافعه هوائي سپرده شده بود، همه کادر رهبری و صفوف ح .د .خ . ا هیچگونه اگاهی از چنین اقدام مسلحانه را نداشتند و تصور هم نمیکردند ،چونکه هرگز رسیدن به قدرت و حاکمیت دولتی را از طریق توصل به قوای  نظامی برای شان قابل پذیرش و در اساسنامه و برنامه ای حزب چنین عملکردی به وسیله ای کادر رهبری و صفوف حزب در همه سطوح قابل پسند نبود و خلاف ارمان و برنامه ای مبارزاتی ح.د.خ. محسوب شده بود ، اینکه یکعده از افسران مجبور به تحمیل اجرای چنین قیام نظامی که هدف نجات رهبران و کادر حلقه رهبری بود، دیدگاه ها ، تحلیل هاو مقالات و تبطره های مختلف در سطح داخلی و بین المللی آن صورت گرفته است که همه اگاهی دارند ، اما از دیدگاه نویسنده که خود یک افسر استخباراتی ، سیاسی و نظامی ، کاوشگرهمه جریانها ووقایع بعداز هفتم ثور در کشور خویش الی امروز می باشم ، تشخیص درزمینه این است که به این سادگی ایکه نجات کادر رهبری حزب خوانده شده است ، می شود یک حدس و عنصر برای پوشش اصل برنامه ریزی شده ای این قیام که پس از انحراف ایده و تفکر شهید سردار محمد داود از تحمیل دکته وخواست های بیش از حد رهبران کریملن وقت در جوسیاسی و نظام سازی بخصوص در بعداتخاذ سیاست مستقل داخلی و خارجی حاکمیت که تمثیل اراده ملی را حق خود ارادیت پنداشته بودند ، از جانبی هجوم یک تحمیل استراتیژیکی فریبنده و تحمیل دوم بر دوش سردارمحمد داود که اداره استخباراتی سیا،  سرویس استخباراتی انگلیس، سعودی و پاکستان جهت جلوگیری از اهداف خاص اتحاد شوروی وقت بسوی ایران ، افغانستان ، پاکستان ، هندوستان ، عراق و یکعده از کشور های عربی داشتند، اتحاد استخباراتی به اصطلاح وقت کشورهای ضد سوسیالستی موفق گردید تا به دام انداختن سردارمحمد داود دریک بازی خاص ایکه از اتحاد شوروی روی گردانید، روس ها در صددآن گردیدند تا به این قیام نظامی رنگ و رخ خاص ببخشند و عملی نمایند که کردند؟               قوای ۴ زرهدار بعد مواصلت به شهر کابل به سه استقامت حمله بردند: یک قطار بطرف میدان هوائی نظامی ، به کمک رزیزرف های شان شتافتند، قطار دوم به جانب بالا حصار کابل که قطعه ۴۴۴ کوماندو، خاص برای مدافعه ارگ در روزهای دشوار جابجا سازی شده بودند، معاصره و خلع سلاح نمودند، قطار سوم تحت فومانده جگرن محمد اسلم وطنجار موظف گردید تا قرارگاه وزارت دفاع و ارگ ریاست جمهوری را تحت تهدید قرار بدهند که پوره ساعت دوازده و ۴۵ دقیقه با شلیک نخستین مرمی تانک بسوی قرار گاه وزارت دفاع که وزیر دفاع و لوی درستیز دردفتر کارشان مصروف تدارکات دفاعی بودند قیام مسلحانه یا به گفته ای عام کودتای نظامی آغاز گردید، وهیچکس نمی دانست چه اتفاقی روی داده است ، همه افسران شعبات مختلف وزارت دفاع از شعبات شان خارج شدند و در عقب وزارت تجموع نمودند، در این گیرو دار برید جنرال محمد ذکریا ابوی رئیس تشکیلات اردو به وزیر دفاع گفت شما وزیر صاحب !عاجل خود را به قوای مرکز برسانید، دگر جنرال غلام حیدر رسولی وزیر دفاع و دگرجنرال عبدالعزیز لوی درستیز به سواری موتر جیپ روسی از عقب قرار گاه وزارت دفاع خارج شدند و بسوی فرقه هشتم قرغه حرکت نمودند ، قطعه گارد ملی که آمادگی های لازم داشت شدیدآ به مقابله پرداخت ، جنگ و مدافعه آغاز گردید و قوت های گارد توانستند از هجوم تانک های به داخل ارگ جلوگیری نمایند، ساعت سه بعد از ظهر جت های میک ۱۷ و ۲۱ روسی در فضای شهر کابل هویدا گردید و فرقه هشتم ، قرار گاه ارگ ریاست جمهوری ، بخش های از قوت های مدافعه هوائی  تپه های شهر کابل ، تپه ای شیر پور و بی بی ، بگرامی را در نخستین هجوم شام مورد ظربات شدید هوائی قرار دادند،مقاومت در فرقه هشتم به زودی شکست خورد و حیدر رسولی که از طریق دشت چمتله خود را به فرقه ای هشتم رسانیده بود ، با ناآمیدی های دشواری متوجه گردید که وضعیت به سود وی نیست و احتمال ازبین رفتن اش  بیشتر موجود بود و از طریق مخابره فرقه شخص وزیر دفاع با سردار محمد داود حالت هجومی و تعرض قوت های زمینی و هوائی کشور را که از کنترول شان خارج گردیده است، و در رآس  این قیام مسلحانه دگروال عبدالقادررئیس ارکان قوای هوائی و مدافعه هوائی ، و محمد اسلم وطنجار از قوای ۴ زرهدار قرار دارندبه سردار محمد داود اخبار نمود ، در حالیکه وزیر دفاع دردستگاه  مخابره با سردار محمد داود صحبت داشتند که سیستم تماس مخابروی فرقه هشتم فلج گردید و وزیر دفاه با لوی درستیزفرقه هشتم را ترک نمودند وضعیت داخل فرقه برهم خورد و افسران خلقی با اگاهی از قیام و حمایت شان به خلع سلاح افسران و قطعه محافظ فرقه هشتم آغاز نمودند، وزیر دفاع قبل از خارج شدن از وزارت دفاع به قطعات قوای مرکز و به رهبری فرقه ای یازده ننگر هار دستور صادر نمود تا بسوی شهر کابل حرکت نمایند،  حوالی عصر قوت های فرقه ای ریشخور از دو استقامت تحت قومانده تورن جنرال نظیم گل خان بسوی قصر دارلمان و نواحی چهل دختران  و اطراف فرقه ای ریشخور به حرکت افتادند که زیر ضربات شدید قوت های هوائی و قوت های جدید پیوسته به افسران قیام کنند قرار گرفتند و قوت های محافظت  ارگ  الی شام همان روز شدیدآ به مقاومت پرداختند، پس از آنکه یکعده از افسران عضو حزب در داخل ارگ واقف گردیدن که قیام کننده گان اعضای حزب هستند دست به خلح سلاح مقاومتگران به نفع سردار محمد داود زدند و شق و ناباوری در میان قوت های دفاعی ارگ ریاست جمهوری عامل ضعیفی و شکست مقاومت علیه کودتاجیان یا قیام کننده گان گردید، که در رابطه به ادامه ای مقاومت و دفاع از فرقه ای ریشخور و قوای مرکز که واقعن افسران حزبی در آن قطعات از این قیام یا کودتای نظامی اگاهی کلی نداشتند در کتاب اردو و سیاست نوشته دگرجنرال محمد نبی عظیمی بیان واقعیت های آن روز و شب خونین حکایت گردیده است ؟    افسران قوای هوائي بشمول دگروال عبدالقادر که بوسیله ای میک ۲۱ به پرواز در آمدند هریک میر غوث الدین خان ،سنت الله ، تیمور ، عبدالروف ، شرف الدین ،رسول ، کافی خان ، مختار گل ،دوران خان و وهاب خان پیلوتان طیاره جنگی میک ۲۱، از جت های سو هفت هریک پیلوتان: حکیم خان ، شیر محمد خان ،گلیار خان  و رحیم خان در انجام حملات هوائی  اقدام ورزیدند. و در قوت های زمینی به  سردار محمد داود در نخستین مرحله ای رسیدن وزیر دفاع رسولی به فرقه ای هشتم، قوماندان غند توپچی فرقه دگرمن محمد علی از فرقه به امر وزیر دفاع بسوی شهر کابل حرکت نمود که به نسبت عدم هماهنگی قوت های هوائی و قطع ارتباط قوت های زمینی با هوائی خود را عاجز یافت و از راه دشت چمتله فرار نموده و به منزلش مخفی گردید که بعدن دستگیر و سربه نیست گردیده است ، قوماندان فرقه هشتم  جنرال محمد صدیق مشهور به صدیق سیا در آن روز به ولایت بلخ جهت تفتیش از قوت های آن ولایت مصروف گردانیده شده بودند چونکه از جمله ای اعتمادی های خاص سردار محمد داود ووزیر دفاع وقت شمرده می شدند، بعداز اینکه رسولی وزیر دفاع از فرقه هشتم با دشواری های تمام به قرار گاه قوای مرکز  رسیدند از سوی تورن جنرال عبدالولی وردک درستیزوال قوایمرکز مورد استقبال قرار گرفت و در تپه ای تاج بیک قرارگاه قول اردوی مرکزی تشکیل جلسه دادند که قرار گاه قول اردوی مرکز به امر قوماندان توپچی مهتاب قلعه دگرمن محمد خلیل بابه کرخیل مورد هجوم قوت های توپخانه ای مهتاب قله قرار گرفت و بخش های از این قصر حریق گرفت و غلام حیدر رسولی و لوی درستیزوزارت دفاه و رئیس ار کان قوای مرکز جنرال عبدالعلی قصر تاج بیک را ترک نمودند و به سوی چهادی دارلمان فرار نمودند؟  .

در بخش ششم بعداز اینکه  طیاره دگروال عبدالقادر بوسیله ای قوت های مدافعه هوائی تپه ای بگرامی کابل مورد اصابت راکت قرار می گیرد و عاجل به میدان هوائی خواجه رواش کابل نشست می نماید و چشم دید های ، کشتار یکعده از افسران و حلقه ای رهبری قوای هوائی و مدافعه هوائی به وسیله ای قیام کننده گان تخصیص داده شده است می پردازم . سنجر غفاری   

 

 

===============

بخش چهارم : -

سر آغاز قیام نظامیان ح.د.خ افغانستان برای نجات هسته ای رهبری شان اززندان اهداف ضد ملی و تحمیلی بردوش سردارمحمد داود که دردام یک دسیسه انداخته شد؟

بلی هموطن ، نبود یک اداره مسلکی و استخباراتی قابل باور و اعتماد در اختیار سردارمحمد داود، نفوذ اهداف استخباراتی اجانب بخصوص همسایگان مغرض و به اصطلاح مردمی ما مطلب آشنا ، تلاش استراتیژیکی اطلاعاتی، سیاسی و نظامی دو قدرت بزرگ جهانی و اهداف شان در تشکیل اتحاد ضد شوروی وقت شامل سرویس های استخباراتی کشور های همسایه ( ایران ، پاکستان ، سعودی  در حمایت انگلیس ، امریکا) سردارمحمد داود را تحت  این  برنامه ( دستگیری رهبران چپی و کمونیست های تحت حمایت شوروی ) به امتحان سرنوشت کشانیدند تا خود به هدف برسند،اما ؟؟؟  بعداز زندانی نمودن رهبران هردو شاخه ای حزب دموکراتیک خلق افغانستان که براساس یک برنامه ای خاص و محرم استخباراتی ایکه در عقب آن اسرار خاص وجود داشت ، شرایط دشوار راه یابی و رسیدن به اصل ماجرای برهم خوردن توازن نظم و امنیت داخلی کشور ووضعیت سیاسی که پس از ترور مرموز میر اکبر خیبر حاکم برسرنوشت نظام جمهوری گردید برای شخص سردارمحمد داود چنان غیر معمولی وعادی از طرف یکعده از چهره های خاص نفوذی اهداف بیگانه بخصوص شوروی و امریکا که هردو تلاش شان حذف نظام جمهوری تحت قیادت سردار محمد داودخان بود ، توصیف گردیده بود که سردارمحمد داود خود را پیروز وقهرمان یک برنامه محاسبه نموده بود ؟   صبح روز ۲۷ اپریل ۱۹۷۸ ساعت هفت و نیم قدیر نورستانی  وزیر امور داخله ای وقت از دستگیری بقایای رهبری حزب دموکراتیک خلف  منجمله حفیظ الله امین به سردارمحمد داود در خانه اش حضور یافت راپور وضعیت امنیتی را سپرد و بعدش طبق معمول پنجشنبه ها باید همه به وظایف شان می رفتند، قرار بود جلسه ای وزرای کابینه روی بحث خاص  بتاریخ ۵ ثوریعنی سه شنبه تدویر می گردید ، تعویق جلسه  ۳شنبه تاریخ ۵ ثور به به پنجشنبه ۷ثورخود پلان و برنامه ریزی های خاص همانند بیرون ساختن حفیظ الله امین از خانه ای خلق( ارگ) و جابجا سازی اش در قصرتاج بیک را نمی توان دور از تصور داشت که در عقب آن دسیسه ای از قبل آماده شده بود؟   یک واقعیت دیگری را باید بیان داشت که در تشکیل گارد جمهوری سردار محمد داود یک تولی تانک زنجیردار نیز وجود داشت که شامل بیش از ده چین تانک زنجیر دار بود ،  یکماه قبل از هفتم ثور به شکلی از اشکال از قرار گاه ارگ ریاست جمهوری دوباره به قوای چهار زرهدار پارک شده بودند که سوال برانگیز است؟  صبح هفتم ثور۱۳۵۷ قوای ۴ زرهدار تحت قومانده جگرن محمد اسلم  وطنجاراز قشله بیرون شده وبه استقامت شهر کابل به حرکت افتید،قبل از این تاریخ  دگروال محمد سرور نورستانی یکتن از افسران عالی ووفادار به جمهوری سردارمحمد داود به غرض تداوی رهسپار مسکو می گردد،اینجاست که فرصت زیادی برای افسران  نفوذی ح. د.خ مساعد شده است ؟ 

 وقتی قوت های زرهی از پل چرخی بسوی کابل روان بودند که به شخص سردارمحمد داود که در داخل ارگ با اعضای کابینه در صحبت بودند اطلاع رسید و سردارمحمد داود عاجل به دفتر وزیر دفاع دگرجنرال غلام حیدر رسولی تماس گرفت و در آن هنگام حیدر رسولی با دگر جنرال عبدالعزیز لوی درستیزو تورن جنرال عبدالله روکی روی برنامه های خاص کاری وزارت دفاع مصروف نگهداشته شده بودند، سردار محمد داود از شخص وزیر دفاع پرسیدکه قوای چهار زرهدار چرا به حرکت افتیده است ، شخص وزیر دفاع از این مطلب برای سردار محمد داود اظهار بی خبری نمودند و فرمودند که (کدام  امری در این مورد به قوای چهار زرهدار صادر نشده است )؟ 

 بعداز این تماس سردار محمد داود، نظم و اراده نظامی در قرارگاه وزارت دفاع وقت برهم خوردو سراسیمگی در قرار گاه وزارت دفاع بوجود آمد،وزیر دفاع فورآ به جنرال یحیی نوروز رئیس حرکات و جگرن خان محمد خان تیلفونی تماس گرفت و دستور داد تا نزدش به وزارت دفاع بیایند، وقتی جنرال نوروز به وزارت دفاع رسید نخستین سوال وزیر دفاع برایش این بود که ( امر حرکت قوای ۴ زرهدار به سوی شهر از طرف شما صادر شده است؟) او از این امر ابراز بی اطلاعی نموده به عجله تماس خویش را به قرارگاه قوای ۱۵ زرهدار در پلچرخی تآمین نمود و به دگرمن یوسف قوماندان این قوا امر صادر نمود تا جلو حرکت قوای ۴ زرهدار را بگیرند و به ایشان گوشزد نمایند که کدام ضروزتی به حضور شما در شهر کابل نیست ،بعدآ قوماندان قوای ۱۵ زرهدار دگرمن محمد یوسف چنین پاسخ داد( قوای ما از طرف قوای چهار زرهدار معاصره شده است ، هیچ کاری از دست ما بر نمی آید ) وزیر دفاع دگرجنرال غلام حیدر رسولی بعداز اینکه از این خبر مائیوس کننده اطلاع گرفت به  با تورن جنرال شاهپور خان قوماندان حربی پوهنتون تیلفونی تماس گرفت و امرداد تا جلو پیشرفت ایشان را بسوی شهر کابل  به امر وزیر دفاع بگیرد و ایشان را دوباره به عودت به قشله ای شان عودت بدهند، قوماندان حربی پوهنتون توران جنرال شاهپور چنین معزرت خواست (قوای ۴ زرهدار بسرعت از اینجا گذشتند واز توان ما چنین امری خارج شده است )؟ دگر جنرال غلام حیدر رسولی با بسیار دست و پاچگی و ناراحتی به جگرن خان محمدخان قوماندان  انظباط  شهری کابل که در دفتر کار اش حضور داشت دستور داد تا شخصآ به استقامت پلچرخی رفته و به قوت های  قوای ۴ زرهدار به هر موقعیت ایکه رسیده اند هدایت بدهند تا به قشله برگردند؟

جگرن خان محمد شخصن با چند تن از افراد مسلح خویش بسوی پلچرخی در حرکت افتیدند و در قسمت یکه توت کابل با تانک های  قوای ۴ زرهدار مقابل می شود و برای جگرن وطنجار امر وزارت دفاع را ابلاغ میدارد ، بعدش افراد مسلح اورا از موتر جیپ اش پائین نمودند و دست و پا بسته به یکی از تانک ها انداختند و الی امروز لادرک است ، یقین که حذف نمودند در همان روز؟ وزیر دفاع رسولی به شخص دگرمن صاحب جان قوماندان گارد ریاست جمهوری تماس می گیرد و دستور احضارات محاربوی و امادگی قوی  دفاع نظامی از ریاست جمهوری  را صادر میکند، بعدآ دگرمن صاحب جان به شتاب به دفترکار وزیر دفاع که در مقابل ارگ ریاست جمهوری است می رود و به شخص وزیر دفاع رسولی اطمینان میدهد که گادر ریاست جمهوری برای دفاع آمادگی های لازم را اتخاذ نموده است .

به مجرد رسیدن قوای ۴ زرهدار به شهر ، انها به سه استقامت تعرض نظامی خویش را آغاز نمودند ، یک قطعه تانک بسوی میدان هوائی خواجه رواش به حرکت افتید، انجا به همکاری دگروال عبدالقادر درستیزوال قوای هوائي ، سید محمد گلاب زوی  افسر آماده شده و مقتدر به این روزو دیگران مطمین بودند،بعداز اینکه دگرجنرال محمد موسی قومندان هوائی، تورن جنرال عبدالستار معاون قوای هوائی و یکعده از افسران وفادار به سردارمحمد داود را  را دستگیر نمودند جنگ شدید بین قوت های متعرض و مدافعین میدان هوایی کابل در گرفت و افراد نفوذی و صاحب منصبان حزبی که در این قوا موجود بودند توانستند تا بعدازبه قتل رسانیدن رهبری قوای هوائی حاکمیت آن قوا را در اختیار شان قرار بدهند ؟ خاطره ( شخص دگر جنرال عبدالقادر در صحبت های شخصی خویش با اینجانب چنین بیان داشته اند : هنگامی که من ساعت بعداز شروع قیام نظامی از میدان کابل به سوی بگرام زریعه ای هلیکپتر پرواز نمودم به مجرد رسیدن به میدان بگرام افسران حزبی دگروال محمد رحیم قوماندان و یکعده از افسران دیگری را دستگیر و محبوس نموده بودند، من تحرک و قومانده را به عهده گرفتم و افسران را عاجل جمع نموده پیام قیام و دستور حمایت و مدافعه از قوت های زمینی را که در کابل در مقابل نظام برخواسته اند صادر نمودم ، من شخصن به همراه یک افسر مجرب هوایی بوسیله ای میک ۲۱ بسوی کابل پرواز نمودم ، تا زمانیکه سیستم تماس مخابره هوایی وزمینی باهم تآ مین گردید مشکلاتی داشتیم و قتی با تانک های وطنجار، عمر شهید و سائرین تماس تآمین نمودم انها در حالت فرار به استقامت پل محمد خان و چهاراهی پل  مکرویان  بودند ، گارد جمهوری سخت در دفاع قرار داشت ، اگر من نمی رسیدم و تماس ما با قوت های زمینی بر قرار نمی گردید ، سقوط حتمی قیام دور از امکان نبود ، بعدآ من با وطنجار تماس گرفتم و شخص عمر که تانک اش در موقعیت پل محمود خان بود ، دوباره تعرض بسوی گارد ریاست جمهوری را از سرگرفتند و من با پرتاب چند بم به ساحات شیرپورو مدافعه هوایی که بالای تپه های بی بی مهرو و ساحات کوه رادار خیرخانه مینه و بخش های توپچی و مدافعه هوایی تپه مرنجان و بگرامی کابل قرار داشتند مورد اصابت راکت قرار گرفتم و عاجل به نشست اصطراری به میدان هوایی خواجه رواش شدم ، قوت های تانک مورال گرفتند و هجوم های جدی بسوی ازگ و به استقامت بالاحصار کابل،بعداز خلع سلاح قطعه ۴۴۴ کوماندو در بالاحصاز افسران حزبی توانستند تا رهبری این قطعه را در اختیار خود بیاورند ،تانک دیگری تحت قومانده جگرن محمد رفیع و اسلم وطنجار متوجه ای ارگ ، وزارت دفاع ،رادیو تلویزیون ، وزارت داخله ، مخابرات ، تانک دیگری تحت قومانده ای سربازخلقی بسوی نظارتخانه قوماندانی ولایت کابل شتافتند تا رهبران را نجات بدهند )  .

 پایان قسمت چهارم . سنجر غفاری

 

++++

 

بخش سوم :  شکست سکوت ،سرآغازیک تحمیل تاکتیکی واستراتیژیکی بردوش حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که قرعه ای بازی بزرگ به وسیله ای بازیگران  بنام اش رقم خورد ؟

در ۱۷ اپریل ۱۹۷۸ میر اکبر خیبر مسول نظامی بخش پرچم حزب . د . خ ا به شکل مرموزی درتاریکی شب در ساحه ای مطبعه دولتی کابل به قتل رسید، در باره ای این قتل افواعات  زیادی پخش گردیده است ، بعضی ها دست سی . ای . ای ،و بعضن کی ، جی ، بی  را دخیل  میدانند؟    اما بشکل تاکتیکی بعداز ششم جدی نفوذ شوروی وقت به منظور کتمان حقایق صدیق عالمیار را بدین منظور محکوم به اعدام دانستند، که واقعیت چنین نبود و باید اعضای بیروی سیاسی ح. د .خ ا که چند ساعت  قبل از ترور میر اکبر خیبر درساحه ای شیرپور شهر کابل به جلسه ای اصطراری اشتراک نموده بودند ، در این جلسه مسولین بخش نظامی دو جناح حزب  به منظور برسی اوضاع بحرانی سیاسی ، نظامی کشور بدون اشتراک  رهبران دو جناح ،تصامیم و دستورات جدید خلاف  تعهدات وفیصله نامه اجلاس یکماه قبل را در جلسه ای کنونی به مسولین نظامی حزب بوسیله ای حفیظ الله امین  بیان گردید، یکماه قبل دو جناح حزب فیصله نموده بودند تا به مبارزه شان به شکل مصالمت آمیز ، شکل پارلمانی و تظاهرات خیابانی می شود تا به آغاز یک انقلاب ملی دموکراتیک ، اتحاد همه نیروهای ملی و مترقی به سلطه ای نظام پایان بخشید و هرنوع تلاش و اقدام به شکل قهر آمیز ، کودتای نظامی را جهت رسیدن به قدرت و حاکمیت در سرنوشت ملی مردود و محکوم دانستند. ؟ در آن شب  در شیرپور طرح کودتای نظامی علیه رژیم سردار محمد داود یکی از اجندآ جلسه بود که شخص میراکبر خیبر و به نمایندگی از جناح پرچم  سرسختانه به این حرکت مخالفت شدید نموده بودند و این عمل را خلاف همه اساسات برنامه ای حزب و تعهد به مردم  دانسته  مردو دانستند ؟، جهت سقم و صحت این نبشته  لازم است تا اعضای باقیمانده ای بیروی سیاسی  اشتراک داشته و یا دستور گیرنده  ، افسران بلند پایه ای  حزب  که جهت اقدام نظامی علیه جمهوریت  سردار محمد داود دستور گرفته اند اگر حیات دارند، به وجدان انسانی شام مراجعه نمایند و این فرضیه را به نسل امروزی و جوان کشور ما روشنتر از آن نمایند تا واقعیت های موجوده رهگشای  فردا برای سرنوشت همگانی ما چراغ رهنمودی درک از اهداف پلید بیگانگان در جهت رسیدن به اهداف شان ، که  همیشه به  منظور رسیدن به آن فرزندان مردم ما را قربانی کردند و می نمایند باید واضع ساخت ،( خاطره )  در زمینه ای نفوذ مشاورین و چهره های خاص اهداف نفوذی بیرونی ها در قوت های مسلح ما ، مرحوم دگرجنرال عبدالقادرمعاون صدر هیت رئیسه شورای انقلابی سابق، وزیردفاع کشورکه در سالهای مهاجرت ۱۹۹۷ – ۲۰۰۴ در مسکو باهم قصه ها و رازهای سیاسی ،حادثات واقعات گذشته و حوادث روز داشتیم در جمع خاطرات شان چنین حکایتی را برایم بیان داشته اند که خداکند جناب محترم سید محمد گلاب زوی درزمینه ، این نوشته را مطالعه می دارند، خاموشی اختیار ننمایند ؟ مرحوم دگرجنرال عبدالقادر فرمودند : در یک شب تاریک ماه حوت ۱۳۶۶ نیمه ای شب دروازه ای خانه ام که در ساحه مهتاب قلعه کابل موقعیت داشت، خانه ای کرایی کهنه و فرسوده ام دق الباب گردید، تاریکی شب و ریزش باران سکوت شب را به همراه داشت، من در آن زمان از طرف مقامات وزارات دفاع  به احتیاط سوق گردیده ، وظیفه ام رئیس ار کان قوای هوایی کشور بود و خانه نشین بودم ، بعداز دق الباب خانه ام که برق نداشتیم هلیکین را روشن کردم و یک بالاپوش کهنه ای عسکری را برشانه هایم انداخته وقتی عقب دروازه ایستاده شدم  صدا کردم بلی کیست ؟ صدای خوردظابط آشنا به گوشم آمد، گفت گلاب زوی هستم دروازه رابازکنید، بلی درب را گشودم همراه با گلاب زوی دوفرد دیگری نیز همراه بودند و بعداز کمی مصافحه  در تاریکی شب ،داخل خانه شدیم و دریک اطاق غریبانه وقتی با نور هلیکین دیدم دوتن از چهره های جدید را که  برایم  جناب گلاب زوی معرفی نمودند، نخست  رفیق  نورمحمد تره کی و بعدش رفیق حفیظ الله امین را که برای نخستین بار با ایشان معرفت حاصل نمودم ، شادروان نورمحمد تره کی رامردآرام و خوش کلام یافتم و همرایم صحبت نمودند ،همچنان  حفیظ الله امین را بسیار زیرک و پر طلاتم یافتم ، حفیظ الله  امین با اطمینان اینکه دوباره به وظیفه ات برمی گردی برایم اطمینان دادند و فقط باهم معرفی شدیم وانها بامن از نزدیک آشنا شدند و درزمینه ای اینکه من یک شخص وطندوست و غیر حزبی بودم صحبت های داشتند و هدف آمدن شان را فقط وفقط آشناسي بامن توصیف داشتند ، اما بعدش من درک نمودم که پشت آمدن ها افسانه ای وجود دارد، حدود یکنیم هفته بعد دوباره از احتیاط خلاص شده و به وظیفه ام به صفت رئيس ارکان قوای هوایی و مدافعه هوائی توضیف شدم ؟  هدف از بیان این خاطره ام بیان یک واقعیت عینی بود که مرحوم دگرجنرال قادر از نفوذ اهداف بیرونی در قوت های مسلح کشور ما بوده است که سابقه ای طولانی و بنیادی دارد ؟ بلی شاد روان میر اکبر خیبر با درک این واقعیت های عینی فوق الذکر پیشنهاد و تصمیم اتخاذ شده که به وسیله ای قدوس غوربندی عضوهسته ای تصمیم گیری حزب و حفیظ الله امین  مسول نظامی شاخه ای خلق حزب .پیش کش جلسه گردید مخالفت نموده با اتکا به تصامیم جلسه ای یکماه قبل مقامات ارشد دوجناح حزب شدیدآ استادگی و مخالفت اش را به طرح کودتای نظامی ابراز نموده بودند،در پایان جلسه همه بطرف خانه های شان رفتند و قدوس غوربندی الی چهاراهی صحت عامه با مرحوم استاد میر اکبر خیبر همراه میباشد و بعدش میر اکبر خیبر بطرف خانه ای شان به سوی مکرویان  کهنه حوالی ساعات ده الی یازده شب در حرکت می افتد که در نزدیکی دیواز مطبعه دولتی در پیاده رو سرک مورد سوی قصد افراد ناشناس قرار گرفته و ترور می گردد، اینکه رهبری جناح پرچم حزب متهم  به اشرافیت و خاندانی بودن به ذهنیت و دیدگاه  فکری یکعده از اعضای رهبری جناح خلق تعریف شده بودند عامل این واقعیت است که نفوذ استخباراتی شوروی وقت نیز چنین محاسبه داشتند  و نموده باشند، دور از امکان نیست تا تقابل تضاد و بروزتصادمات استراتیژیکی میان اهداف استخباراتی دو قدرت مطرح وقت ، شوروی و امریکا با اتحاد استراتیژیکی شان در منطقه که هریک تلاش داشتند تا به نفع خود باید رژیم جمهوری سردار محمد داود سقوط داده شود و قدرت سیاسی نظامی در افغانستان و منطقه به نفع اقماراستراتیژیکی شان باید شکل بگیرد بخصوص مقامات شوروی سابق که در همه زوایای تاریک و روشن قوت های امنیتی کشور ما بخصوص اردو ، پولیس و استخبارات نفوذ قوی و رهنودی ، هدایت کننده و مراقبت های خاص داشتند ، جهت جلوگیری و خنثی نمودن کودتای نظامی جناح های مختلف بخصوص ، بنیاد گرایان افراطی مذهبی و جلوگیری از اتحاد مشترک تکنوکرات ، اخوان و راستگرایان در افغانستان و منطقه برای ریزرف های شان در اردوی جمهوری افغانستان که تحت قیادت سردار محمد داود قرار داشت ، جناح نفوذی چپ را که در بخش خلق، حفیظ الله امین  مسولیت پذیر بودند، با داشتند کادر های خاص شان در اردوی وقت ، دها تن از افسران و قوماندانان قدمه های کلیدی در سطح قوت های قابل نیاز جهت به راه انداختن رژیم برنامه ریزی های خاص نمودند و داشتند ، بزرگترین دست آورد و تجربه ای شان ، سقوط نظام شاهی و کودتای سفید نظامی تحت قیادت سردار محمد داود بود که نفوذ خاص کی.جی.بی در ساختار اردو شاهی و موجودیت مشاورین خاص نظامی شوروی وقت را نمی توان شامل فرضیه ای سقوط نظام شاهی و پیروزی جمهوریت در افغانستان دور از واقعیت دانست ؟ اینجا لازم به یاد آوری است که همه ساختار و کرکتر اطلاعاتی و استخباراتی نظام شاهی و جمهوری سردارمحمد داود وابسته به مشاورین خاص نظامی اتحاد شوروی وقت در اردوی کشور، بخش کوچک و خاص در چوکات وزارت امورداخله کشور که به ضبط حوالات ، مصعونیت ملی ، بخش دیگرش ساختار مدیریت عمومی جنائي و حرکات در وزارت داخله و دربخش های اردو عمدتآ شعبات ظبط حوالات و کشف درتشکیل قطعات وجذوتام های قوت های اردوی کشورما فعالیت داشتند که در رآس آن چهره های خاص و قابل اعتماد حلقه ای رهبری حاکمیت خاصن مشاورین خارجی یا شوروی وقت بود؟ پایان بخش سوم ... ادامه دارد . بخش چهارم  آغاز قیام مسلحانه ای هفتم ثور ۱۳۵۷ .

 

+++++++++++++++++

بخش دوم :-

بدون شک افغانستان در جغرافیای موجوده اش کشوریست محاط به خشکه ، در بین ۷۵-۶۱ درجه طول البلد شرقی و ۳۸-۲۹ درجه عرض البلد شمالی و دارای ۶۵۲۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت آن ثابت شده است ، اما متاسفانه امروز چنین نیست ،از اینکه در وسط آسیای مرکزی و جنوبی قرار دارد،از نقطه ای جیوپولتیک و جیواستراتیژیک در منطقه حایز اهمیت خاص برای قدرت های منطقه و جهان داشته ودارد، فراموش نکنیم که افغانستان کشور کثیرالملیتی بوده و است ، یک اصل را درزمینه نباید فراموش کرد اینکه :- سرحدات افغانستان از نقطه ای نظر علایق انسانی ، نژادی و لسانی به میل و ملاحظه ای امنیتی و استراتیژیک همسایگان خط کشی شده است ، در شمال کشور اقوام و ساکنان و تشکیل دهنده گان این جغزافیا ، هریک ملیت های محترم تاجک ،ازبک ، ترکمن ، در جنوب و شرق ملیت های محترم پشتون ،بلوچ که خط تحمیلی دیورند ، تلاش مزبوحانه و بیان یک دور نمای استراتیژیک و تاکتیکی انگریزی ثابت شده است ،  این منطقه دهلیز عبور افسانوی جهت رسیدن به آب های گرم و ثروت های افسانوی هندوستان و رسیدن به تخیلات جهانگیری های منطقوی می شود نامید که خواب ها و تخیلات اسکندر مقدونی ، اعراب متجاوز ،چنگیزخان ،تیمورلنگ ،و شاهان مغلی را در وجود بابر و یکعده از کشور گشایان محلی که به لشکرکشی های خونین بسوی فارس و هندوستان شتافتند و کشتند، تاراج نمودند وبا قربانی و خونریزی فرزندان مردم  غنایم بدست آوردند و همه افغانستان را پایگاه لشکر کشی های شان قرار دادند بخصوص انگریز ها و روس ها که رقبای استراتیژیکی علیه همدیگر شان به منظور جلوگیری از تشکیل اتحاد دوگانه ای منطقوی انگلیس و چین علیه روسیه ، اتحاد روس و چین علیه انگریز ها بودند و افغانستان را به میدان رقابت ها و انواع کشمکش های شکست و پیروزی علیه همدیگر در کنترول و حمایت داشتند. برعلاوه فاکتور فوق الزکر افغانستان نقطه ای تقاطع و تبادل اموال تجارتی بین شرق و غرب، جنوب و شمال قرار داشت ، مسلط بودن بالای راه معروف ابریشم، اصل هدف و مبدآیک استراتیژی، بعد ازارتفاعات هندوکش برای همه قدرت های مطرح منطقوی قابل بحث و سرنوشت ساز شده بود.       با در نظرداشت واقعیت های فوق الذکرنباید فراموش نمود که افغانستان فراز ونشیب های را از قرن دوم تا قرن هشتم میلاد،هجوم اعراب در قرن هشتم ،بدین ترتیب هجوم جهانگیر تیمور لنگ را درسنه ۱۲۲۰ میلادی ، با زوال تیموریان در سال ۱۵۰۰ میلادی الی دوصد سال متعاقب خاندان صفوی از ایران و مغلها از هندوستان هرکدام به سهم خود تلاش داشتند تا اداره این جغرافیای با اهمیت منطقوی را در اختیار داشته باشند، فراموش نکنیم امپراتوری افسانوی مغلیه در هندوستان را از سال ۱۵۰۴ – ۱۸۵۸ بعدش اولین حرکت استقلال طلبی افغانها به رهبری بایزید روشان انصاری که به پیر روشان معروف است  در آواخر سده ای هفده در مقابل امپراطوری مغلیه که با مجاهدت خوشحال خان ختک ، مرد شمشیر وقلم  دنبال شد، بعدآ در آغاز دهه هجدهم حرکت فکری جدید در غرب کشور به قیادت میرویس خان هوتکی بمیان آمد که پس از کشتن گرگین خان  حکوران ایرانی ، به قوماندانی محمود هوتکی و اشرف هوتکی بخش های از اطفهان ایران را اشغال نمودند، در۱۷۴۰ بعداز قتل نادر افشار و بدین ترتیب در ۱۷۴۷ ابدالی ها تحت رهبری احمد شاه درانی تشکیل حکومت جدید را نمودند بدین ترتیب همه دوره های تاریخ سرنوشت ملی مردم ما آغشته به جنگ و تحمیل اهداف قدرت های بین المللی سپری گردیده و تحمیل اساس و انگیزه اش جدید نیست و بدین گونه  ریشه دار میباشد،تاریخ بیان این واقعیت را میدارد که نفوذ داخلی اجانب عامل تحمیل اهداف بیرونی در سرنوشت ملی ما ثابت شده است ، از سال ۱۸۰۳- ۱۸۰۹ اینجا تاریخ بیان این واقعیت را می نماید که بعداز کشته شدن ناپلیپن خطر جدی برای امپراطوری انگلیس، پیشروی اردوی تزاری روس بسوی آسیای میانه و رسیدن به آبهای گرم بحر هند ،  سرآغاز رقابت بزرگ بین دو قوای امپریالستی منطقه ریشه گرفته است ، اینجا بود که اردوهای مستعمراتی روس و انگلیس از شمال و ازشرقو جنوب شرق به خاک افغانها پیشروی را آغاز نمودند و هر یک به نفع خود یک ساحه ای دارای اهمیت استراتیژیک را به جنگ می آوردند، به اصطلاح مردمی ما شیر انگلیس و خرس روسی در کشور ما باهم به مقابله پرداختند، ادامه ای این رقابت های خونین از فرزندان مردم افغانستان قربانی های بیشماری گرفتند و بلاخره دوام این رقابت های سیاسی ، استراتیژیک درقرن ۱۹ دوباره عامل تجاوز انگلیس ها ۱۸۳۹-۱۸۷۸ و تصادم با روس ها ۱۸۸۵ کشور ما بکام جنگ های نیابتی فرود برده شد، وطنپرستان ملی افغان با انسجام و قبول قربانی های بیشتر از هر تحمیل دیگری ، یوغ بیگانگان را قبول نکردند، تا انجا جنگیدند و جنگانده شدند به وسیله ای هجوم و رقابت های استراتیژیکی روس و انگلیس در خانه ای مشترک ملی شان و استقلال شان را حفظ کردند۷ مگر یک استقلال منزوی ، دست نگر و بدون یک سیاست خارجی مستقل همانند امروز؟

انچه امروز لازم است بدانیم اینکه:- چرا تحمیل اهداف بلند استراتیژیک قدرت های بزرگ سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و اطلاعاتی قدرت های منطقوی و بین المللی، باید برقوت های امنیتی ، سرنوشت سیاسی ، نظام سازی ، تآمین حقوق و عدالت اجتماعی ، تحکیم و استقرار یک نظام قدرتمند  که شامل اراده  مردم ما باشد، همچنان بیرون شدن مردم افغانستان از سیطره ای کور اندیشان افراطی مذهبی ، سمتی ، قومی و لسانی که عامل بنیادی آن استقرار فقر سواد و اقتصاد بر سرنوشت ملی مردم ما  است ، از جانبی باید تلاش جدی و عملی صورت بگیرد تا نسل امروزی ما قطب نمای بیان واقعیت های را از گذشت و تحمیل اهداف قدرت های منطقوی و بین المللی در اختیار داشته باشند که اهمیت جیواستراتیژیک و جیو پولتیک کشور ما در منطقه یکی از عوامل روشن و بیان واقعیت های است تا همه متجاوزین در قلمرو کشور ما یگانه تلاش شان دور نگهداشتن مردم ما از بیداری ملی ، اتحاد کثیرالملیتی بودن ، آموزش سواد علمی ، مذهبی ، دور ساختن سیاست از مذهب و یا مذهب از سیاست و نظام سازی ، زیست همگانی ، حرکت بسوی یک انسجام همگانی باشد تا مردم ما از فقر سواد ، اقتصاد و تعصبات قومی و مذهبی آسیب پذیر نباشند ، باید ریشه ای های نفوذی تفرقه افگنی های انگریزی و تزاری قبل از اینکه وارد بحث در زمینه ای بخش سوم گردیم مد نظر داشت .

 

 

 

+++++++++++++++

 

  واقعیت  این است که قوت های امنیتی ، دفاعی و استخباراتی افغانستان بیش از چهل سال میشود که در مقابل جنگ اعلان ناشده به وسیله ای اتحاد مرموز استخباراتی و استراتیژیک اهداف فوق الذکربا موجودیت تقابل استراتیژیکی دوامپراتوری قرنها ( انگلیس ـ روس )  با همدیگر شان در کشور ما و منطقه قرارداده شده است، این تحمیل خونین واقعیتی است که میکانیزم اساسی ، قوا ووسایل آن را اتحاد نامقدس هسته های افراطی و شبکه های تحت حمایت و هدایت سازمان های متذکره قرار داشتند و دارند، یکی از موثر ترین منابع ووسیله ای بازی بزرگ یا آغازین صفحه ای  جنگ  سرد برای بازیگران خاص این استراتیژی ، هماناتشکیل اتحاد و هسته گزاری بنیادگرایان افراطی اسلامی در قلمرو پاکستان این( ژاندارم منطقه )یا گهواره ای مطمین رشد وگسترش فعالیت های تروریستی علیه حاکمیت ملی ، استقلال وتمامیت ارضی  کشور ما، از اوایل دهه هفتاد الی امروز این جنگ اعلان ناشده به عناوین مختلف  تاکتیکی ، سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و استخباراتی ، تآمین مادی ، هدایت و حمایت نظامی، تسلحاتی ، سوق واداره شده ، طی مراحل مختلف زمانی الی امروز تحمیل بر سرنوشت ملی و کشوری ما با عناوین مختلف آن  به قوت اش باقیست ؟ 

 بدون شک تحمیل جنگ و دنبال نمودن اهداف استراتیژیکی فوق الذکریک واقعیت بوده نه فانتزی تبلیغاتی ایکه در ایام جنگ سرد علیه مدافعان عزت و نوامیس ملی مردم افغانستان به وسیله ای دشمنان ثبات و قانون حیات اسلامی ، انسانی و افغانی ما با استفاده از احساسات پاک ملی ، اسلامی وانسانی مردم ما که در فقر سواد و اقتصاد بخصوص فقراساسات مقدسات دینی شان که یکی از شیوه های تاکتیکی  گسترش  تحمیل جنگ و مصیبت به وسیله ای مسولین و موظفین شبکه های استخباراتی اتحاد انگریزی در کشور ما ریشه داشت دنبال گردید و بدین شیوه اداره استخباراتی تحت کنترول سازمان جاسوسی انگلیس ( ای.اس.ای) جنرال های نظامی پاکستان را به خصوص نصیر الله بابر، ضاالحق ، حمیدگل ، کیانی ها و درانی ها ، یکعده از سران پاکیزه سرشت و ملی اقوام و قبایل ، روحانیون مترقی و مهره های حفاظت  اتحاد  اقوام دوطرف دیورند را که به آزادی ادیان و پاکیزگی ملی ، دوستی و همدلی ، آزادی و حفظ مناسبات همه اقوام و قبایل در دوطرف دیورند متقد و متحد بودند در گام نخست وحشیانه ترور و حذف فزیکی  نمودند، انگریزصفتان شبکه های استخباراتی ، نظامیان اداره ای.اس.ای نخستین گام تخریبی شان را ازتخریب ایده و ترور سر رهنماهای مدارس ایکه درآن فرزندان قبایلی آموزش وحدت و همدلی، انسجام همه اقوام وقبایل دوطرف دیورند را تضمین و حفاظت داشت آغاز نمودند و بدین ترتیب زمینه ای هسته گذاری اطلاعاتی رابه نفع اهداف دور حضورنظامی اتحاد استراتیژیک میان امریکا و اداره ای جاسوسی انگریزی ( اداره ای.اس.ای ) دنبال نمود ، این شیوه ها به منظور جلوگیری از نفوذ تاکتیکی و اطلاعاتی روس ها میان قبایل آزاد در دوطرف دیورند از یکطرف و همچنان به منظور جلوگیری از نفوذ استخباراتی هندوستان این برنامه در ساحات کشمیرمیان هند وپاکستان و در قبایل سرحدی افغانستان دنبال گردید تا اینکه زمان به نفع اداره استخباراتی پاکستان پس از کودتای سال ۱۹۷۳ تحت قیادت شهید سردار محمد داود شکل دیگری به خود کسب نمود ، فراموش نکنیم که تاکتیک های مختلف بازی استراتیژیک اداره ای.اس.ای جهت تخریش مناسبات دولتین میان افغانستان و هندوستان همیشه شامل برنامه های تخریب بنیاد های ملی مردم و حکومات مختلف در افغانستان و پاکستان بوده و الی امروز ادامه دارد ، در عقب ترور همه زعمای ملی هندوستان بخصوص خانواده ای کاندی  در هند و به مصیبت کشانیدن سردار محمد داود در حلقه ای یاران و رفقای سیاسی و ملی شان هم در داخل کابینه و هم در میان قبایل سرحدی دوطرف دیورند فعال بودند و نفوذی های را پرتاب نمودند که پس منظرش را تاریخ حوادث آن زمان در حافظه اش حفظ دارد ،  پس از قیام نظامیان تحت قیادت ح.د.خ در اپریل  ۱۹۷۹ ، فعالیت های علنی و شبکه سازی های اتحاد مرموز استخباراتی اداره ای.اس.ای.، ذالفقارعلی بوتورا در پیوند با اتحاد شیخ های عرب و محمد رضا پهلوی شاه وقت  ایران ،  توانستند ،سردار محمد داود را وارد مثلث شوم استراتیژی منطقوی ،درتضادعلیه هند، شوروی وقت و نیروهای چپ دیموکراتیک درداخل افغانستان قرار بدهند، سرانجام درسال ۱۹۷۷سردار محمد داود رئیس جمهوروقت طی بازدید از شوروی وقت طی مشاجره لفظی در مقابل رهبران کریملن وقت قرار گرفت ؟ این تقابل نتیجه ای بازی استخباراتی اتحاد ای.اس.ای با رقبای استراتیژیک شان در افغانستان و منطقه بود که سنگ بنای بازی خاص را در جهت به دام کشانیدن رقبای شان یعنی شوروی وقت بود که با قیام نظامیان تحت رهبری ح.د.خ در نتیجه ای اتحاد سازمانی دوجناح متخاصم  حزب خلق و پرچم که در انشعاب تشکیلاتی قرار داشتند ، پس از دوری گزینی سردار محمد داود از رهبران کریملن وقت ، در سال ۱۹۷۷رهبران دو جناح حزب باهم وحدت نمودند که این انسجام سازمانی زنگ خطری بود برای نیروهای ضد چپی ها درافغانستان و منطقه بخصوص برای کشورهای چین ، پاکستان ، ایران در گام نخست ، انچه در مابعد این حوادث صورت گرفت قابل دقت بود، کودتای نظامی در پاکستان تحت قیادت جنرال ضیاالحق به منظور انسجام شاخه های بنیادگرایان افراطی اسلامی در منطقه به منظور جلوگیری از اهداف بعدی رهبران کریملن وقت علیه جمهوریت سردارمحمد داود در افغانستان قبل از اینکه شوروی ها دست به کدام اقدام علیه سردار محمد داود بزنند، بلی ریزرف های داخلی و خارجی بازی بزرگ به وسیله ای اتحاد استخباراتی انگلیس ای.اس.ای و اداره استخباراتی سیا و متحدین  منطقوی بخصوص ساواک ایران و سعودی فعالتر از همیشه مراقب اوضاع سیاسی و استخباراتی رهبران کریملن وقت و همه  نیروهای سیاسی  چپی ، راستی و دموکرات ، اخوان و تکنوکرات ،در افغانستان ، پاکستان ، ایران گردیدند، تا اینکه ترور مرموز میر اکبر خیبر مسول نظامی جناح پرچم حزب  دیموکراتیک خلق افغانستان عامل بروزتنش میان همه شبکه های مخفی استخباراتی و نفوذی قدرت های منطقوی بخصوص کشورما گردید ، تلاش های مختلف اتحاد استخباراتی اداره ای.اس.ای. ، ساواک ایران ، شیخ های عرب و سازمان سیا مبنی بر این بود تا از ریزرف های نفوذی شان درداخل قوت های نظامی اردوی جمهوری افغانستان تحت قیادت ت سردار محمد داود به شکلی از اشکال جهت تغیرنظام داود ویا درحمایت تاکتیکی از سردار محمد داود درمقابل تلاش های کریملن وقت که از نفوذ خاص در ساختار اردوی  برخورداربودند در شکست برنامه چهره های نفوذی نظام جمهوری سردارمحمد داود به نفع شان استفاده برند که چنین نشد وسرانجام پس از دستگیری رهبران دوجناح خلق و پرچم ح.د.خ.افغانستان به وسیله ای مهره های نفوذی اداره ای.اس.ای که بدین شکل خواستند تا سردارمحمد داود رابه معاصره اهداف شان بکشانند که نظامیان تحت رهبری ح.د.خ.ا ،تحمیل قیام نظامی را در آن موقع  یگانه راه نجات وسقوط نظام جمهوریت را به وسیله ای نیروهای تاریک و نفوذی اداره ای.اس.ای و اتحاد مشترک بنیادگرایان ، سازمانهای افراطی اسلامی تحت حمایت نظامیان و استخبارات پاکستان که جنرال ضیاالحق برای پیش برد  این استراتیژی خونین و گسترش شاخه های افراطیت و باندتیزم تحت عنوان آزادی افغانستان و جلوگیری ازنفوذ کمونیزم بسوی آب های گرم پروژه سازی گردیده بود ،  قیام نظامیان تحت  رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان حتمی و عملی گردید ؟ .

 

 


بالا
 
بازگشت