طاهره خدانظر
برخورد نظامی با ایران و تأثیر آن بر افغانستان
ایالات متحده امریکا برای حفظ منافع خویش در خاورمیانه در صدد ایجاد پایگاههای نظامی برآمده است خاورمیانه با بافت نژادی مختلف با فرهنگهای گوناگون از ملیتهای مختلفبا بافت حاکمیت سیاسی تقریبا همسانو اکثرا به صورت استبدادی فردی یا دیکتاتوری دینی با تکیه بر یک مذهب اسلامی با نژاد اکثریت شکل گرفته است . موجودیت مذاهب مختلف، بخصوص شیعه و سنی همواره باعث تنشهای درون کشوری و تاثیر گذار بر روابط خارجی آنها بوده است، اختلافات مذهبی بزرگترین عاملی است که باعث شده این کشورها پرطرفدارترین خریداران سلاح و تجهیزات نظامی از کشورهای غربی و بالاخص آمریکا باشند بطوریکه انباری از باروت در منطقه ایجاد کردهاند ، و همواره تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را از خود نشان دادهاند .
از آنجا که نفت خاورمیانه در اقتصاد جهانی نقش بسزایی در تعامل قدرتهای سیاسی منطقه و جهان سرمایهداری را داراست ، با نگرشی به جغرافیای مناطق نفت خیز خاورمیانه میتوان به وضوح دید که بالای ۹۰ درصد از چاههای نفت در تمام کشورهای حوزه خلیج فارس در استانهای شیعه نشین قرار داردو از طرف دیگر شیعه تنها مذهبی در اسلام است که مرجع زنده دارد که وجود کشوری با حاکمیت شیعه در ایران میتواند زمینهی تجزیه کشوری چون عربستان سعودی را فراهم آورد و بر سیاست کشورهای دیگر چون لبنان و سوریه و یمن و غیره اثر گذار باشد .
بعد از نادیده گرفتن برجام از طرف آمریکا و تحریم ایران ،نوعی تشدید برخوردی بین دو کشور ایران و آمریکا به وجود آمد از ساقط شدن هواپیمای بدون سرنشین آمریکا تا کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و موشک باران پایگاه هایآمریکا در عراق البته بدون کشته برای سرباز آمریکایی که نوعی پیام خاص بود کهمیتوانند باایالات متحده آمریکا راه دیگر دیپلماتیک را پیش گیرند .اما ادامهی اعتراضات مردمی در ایران با وجود کشتارها و زد و بندهای بیسابقه نمای دیگری از دیکتاتوری آخوندی در حاکمیت ایران را نشان میدهد که اگر حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران به بمب اتم دست یابد آیا کرهی شمالی دیگری نخواهد بود ؟ این موضوع از طرف اسرائیل که خود کشوری اتمی و صاحب کلاهک هستهای است بارها اعلام گردیده است که ایران اتمی را تحمل نمیکند و کشورهای عربی خلیج فارس هم، هم رأی با اسرائیل اند.از طرف مقابل هم هیچ تغییر جهتی در موضع گیری تهران در این مورد دیده نمیشود و این بدین معنی است زمینهی بالقوه یک جنگ بر علیه مراکز هستهای ایران وجود دارد .
سیاست ایران در قبال افغانستان امروزه همانند عراق است فقط با این تفاوت که پارلمان افغانستان مستقل عمل نمیکند ، در حالی که قریب چهارمیلیون مهاجر افغانستان در ایران زندگی میکنند و ایران بزرگترین لشکر خارجی بعد از حزب الله لبنان برای دفاع از بشار اسد از جوانان افغان تحت نام فاطمیون در سوریهساخت نه تنها هیچ اعتراضی از طرف سیاست خارجی افغانستان نشدبلکه در داخل افغانستانهم تعدادی از سیاست مداران ارگ نشین همسو با سیاست ایران قدم برمیدارند .
هرچند طالبان در اوایل زمامداریشان دیپلمات های ایرانی را قتل و عام کرد اما حکومت ایران اکنون بنا بر مقتضیات سیاست تخریبی خود در قبال افغانستان، طالبان را همکاری میکند، آموزش نظامی میدهد، مکان امن برای سران طالبان در نظر میگیرد و به آنها کمک مالی میکند و برایشان اسلحه و مواد منفجره روان میکند.
رهبری ایدئولوژیکی ایران مذهب شیعه را ابزاری تمام عیار در پیشبرد اهداف خود دارد به سادگی تعابیر و تاویلهایی از آیات قرآن و احادیث به نفع خود و دستگاه خود میکند که در طول تاریخ ادیان چنین بهره برداریاز دین سابقه نداشته است به اقتضای سیاست سخنان و رفتار خود را تغییر میدهند و بجز بقای خود هیچ مسئولیتی را حتی در قبال مردم خود نیز قبول نمیکنند . در اوایل انقلاب ایران مستضعفین به قشر آسیب پذیر اجتماع معنی میدادند و خود را حامی مستضعفان معرفی میکردند اما امروز خامنهای با استناد به آیه۵ سوره قصص وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ که اشاره بر منت گذاشتن خداوند بر مستضعفین است که امام الهی را در میان آنها قرار میدهد و آنان را وارث زمین میگرداند که اشاره به مهدی موعود دارد ، در چندین سخنرانی اشاره به خود میکند و علنا خود را مستضعف بالقوه برای رهبری جهان میخواند و انگار زمینه سازی میکند که به پیروان خود بفهماند این فرمان الهی در زمان او مقرر میگردد و او ضمانت الهی دارد . اکنون با کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه برونمرزی قدس قدم ها رو ناخواسته تندتر کرد بر اظهار وجود پدیدهای نو از طرف رهبر انقلاب ایران برای ایجاد اتحاد نه تنها بین شیعیان بلکه بین دیگر اقشار مسلمان شود که از طرف خامنهای مهدی موعودی معرفی گردد و این شخص که آنها مهدی میخوانند مهر تأیید بر سیاستهای خامنهای بگذارد .
از آنسو هم آمریکا با وجود پایگاههای نظامی مختلف در داخل شهرهای افغانستان علنا برای دفاع از خود مردم را سپر انسانی خویش ساختهاند که با رونمایی ساده از اعمال سیاست ناتو در افغانستان میتوان رویکردی از سیاستهای آنها را دید :
در حقیقت تعامل باند سیاسی و قدرت در افغانستان زیر طرح ظاهری دموکراسی و انتخابات طوری برنامه ریزی شده استکه رقیب مستقل خارج از این باند وجود ندارد و قانونی برای خود ساخته اند که عدم مشارکت مردم تأثیری بر روند و نتیجه ی آن ندارد. مولانا محمد عبدالله عضو کمیسیون انتخابات افغانستان در پایان روز انتخابات در نشست خبری گفت پایین بودن سطح مشارکت بنا به قانون سبب بی اعتبار شدن یا کم اعتبار شدن انتخابات نمی شود!
در انتخاب ریاست جمهوری افغانستان در سال ۲۰۰۹ که حامد کرزای برای دومین بار به ارگ ریاست جمهوری راه یافت مردم دلیل شرکت نکردن خود را در انتخابات اینگونه بیان میکردند که رئیس جمهوری را آمریکا و خارجیها تعیین میکنند پس رای مردم تاثیری ندارد. امسال هم انتخاب همچون منوال گذشته جریان داشت که روایت آن از زبان کمیسیون انتخابات و نمایندهی پارلمان سیمای جالبی را به نمایش میگذارد .
حبیب الرحمان پدرام نماینده مردم هرات در پارلمان در پایان اعلام انتخابات اظهار کرد افغانستان ۳۵ میلیون جمعیت دارد از این تعداد فقط دوازده میلیون کارت رأی دهی گرفته بودند و از این تعداد هم یک میلیون و نیم اشتراک کرده بودند.
این در حالی است که با پایان ثبت نام رأی دهندگان در افغانستان، کمیسیون انتخابات یک روز پیش اعلام کرد که پس از بررسی فهرست رأی دهندگان بیش از یک میلیون و نیم از لیست حذف شده اند رقم ثبت نام کنندگان انتخاباتی در حالی کاهش می یابد که ائتلاف بزرگ ملی هزاران تذکره استیکردار جعلی را در اختیارخبرنگاران قرار دادند. حبیب الرحمان پدرام خاطرنشان کرد که اشرف غنی ۶۰۰ هزار رأی گرفته بود یعنی کمتر از ۵ درصد کل آراء شرایط رأی دهی و این بدین معنی است که از ۳۵ میلیون نفر جمعیت کشور کمتر از ۲ درصد به اشرف غنی رأی اعتماد دادند آن هم با تقلب و رأی خریدن و تبلیغات وسیع. حبیب الرحمان پدرام با سند اشاره می کند که اشرف غنی ۳۰۰ هزار رأی غیر قانونی داشته است.
اما اشرف غنی بدون توجه به آراء خود و نسبت آن با کل جمعیت کشور در ارگ ریاست جمهوری جشن پیروزی خود را برگزار می کند و سخن از ۵ سال آینده ریاست جمهوری می کند.
در تعاملات سیاسی و روابط خارجی افغانستان مسائلی روی می دهد که کاملأ سوری بودن ریاست جمهوری را نمایان می کند :
- سرزده وارد شدن ریاست جمهوری آمریکا به افغانستان بدون اعتنا به مسؤلان حکومتی در افغانستان به مناسبت های خاصی همچون عید پاک و غیره و جالب اینکه اشرف غنی بعنوان مهمان ناخوانده برای شرف یابی به خدمت ترامپ در بگرام می رود.
- در بازی صلح با طالب در مراحل خاص بدون حضور مسؤلان افغانستان گفتگو می شود و هنگامی که اجازه ی گفتگو طالب با سیاست مداران ارگ و جهادی ها داده می شود به ناگاه دستور لغو صلح از طرف ریاست جمهوری آمریکا صادر می شود.
- دخالت اشخاصی چون حامد کرزای در سیاست داخلی و خارجی امروز افغانستان بیشتر از ریاست جمهوری افغانستان است این باید امری عادی باشد زیرا بازیگران باید قواعد بازی را بشناسند.
بازی قدرت سیاسی در افغانستان با تاریخچه ای از انتحار و انفجار و ترور و کشتار مردم بی دفاع است که اکثر آن به نام طالب رقم می زنند. طالبان در هنگام رویارویی با نیروی دولتی دچار کمبود نیرو می شوند. رئیس جمهوری باید بالانس را حفظ کند و او برای ادعای پیشبرد پدیده ای بنام صلح در افغانستان ،مجبور می شود بگوید که طالب هم افغان است و امر به آزادی بدون قید و شرط تمام اسیران جنگی طالب در زندان ها می کند زیر عنوان «حسن نیت» در مقابل طالب، اسیران حکومتی را به بهای هنگفتی می فروشد.
افغانستان میدانی برای آزمودن اسلحه های آمریکایی با تخریب بالایی هم هست.گاهی به نام دفاع از آسایش مردم با حمله به مواضع دشمن از بمب شیمیایی تا بمب مادر یازده تنی در شرق افغانستان استفاده می کند و میزان تخریب را می سنجد.
آری مردم بی دفاع افغانستان به شیوه های مختلف قتل و عام می شوند و به کرات هم شاهد کشتار آن ها توسط جهادی های حاکم بر افغانستان بر مبنای کسب قدرت زیر لوای رهایی بوده است اما تا به حال مشخص نشده است که از چه چیزی رهایی یابند.
در اواخر سال ۲۰۱۹ میلادی سازمان دیده بان حقوق بشر طی گزارشی مستند پرده از جنایت جنگی آمریکا در افغانستان برداشت که دفتر شورای امنیت ملی افغانستان هم گزارش ها را تأیید کرد که بر اساس آن دادگاه لاهه اقدام در محکومیت آمریکا کرد ، نه تنها مقامات آمریکایی دادگاه لاهه را تهدید کردند، دولت و سیاستمداران افغانستان هم ناراضی از اقدام لاهه بودند. چون همه ی جهادی ها و سیاستمداران در افغانستان هم دارای شاکیانی با اسنادی انکار ناپذیر در محکومیت جنایات جنگی آنان دارند.
در صورت حمله اسرائیل به پایگاههای اتمی ایران آمریکا هم برای ناکارامد کردن ماشین جنگی ایران در جنگ از پایگاههای خود در منطقه از جمله افغانستان استفاده میکند که با توجه به وسعت جغرافیایی ایران ،این جنگ مدت زیادی طول میکشد و قطعا ایران پایگاههای آمریکایی موجود در شهرهای افغانستان هدف قرار میدهدکه متاسفانه باید انتظار بدترین جنایات در ایران و افغانستان یا دیگر کشورهای مجاور درگیر جنگ باشیم .
طاهره خدانظر