پروفیسور شرعی جوزجانی

 

اولین سفرهیئت حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان به مسکو

(3 دسمبر سال1979)

این سفر که هیچ دست آوردی نداشت، نخستین جوانه های بی اعتمادی را در بین دولتهای شوروی و افغانستان برملا ساخت

نخستین ملاقات هیئت حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان با رهبری اتحاد شوروی

باز نشر با اضافات و مطالب مهم

 نخستین سفر هیئت حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان، بعد از مرور چند ماه از انشعاب تحمیلی در هیئت رهبری حزب و پس از گذشتن تقریبا 7 ماه از وقوع انقلاب ثور صورت گرفت. نطفه های این انشعاب و انشعابهای قبلی ازهمان آغاز تأسیس حزب وجود داشت و بعضا به اشکال گوناگون اختلافات سلیقه یی، اظهار عدم اعتماد، جاه طلبی و خود محوری با بستن اتهامات گوناگون به یکدیگر خود را نشان میداد.

درینجا لازم میدانم مختصرا در اطراف وحدت  و عوامل انشعاب روشنی بیندازم. 

هرچند بعد ازگذشتن چند سال از مبارزات جناحی متقابل وحدت عام و تام حزب با امضای پیمان وحدت از طرف پلنوم  وسیع اعلان گردید، اما این وحدت عملا تا حدود زیادی میکانیکی بود و موفق نشد تمام اعضای رهبری و اعضای حزب را بهم پیوند ارگانیک داده، اعتماد متقابل را احیا کند.

من و داکتر نجیب الله از طرف کمیتۀ مرکزی حزب موظف شده بودیم تا در شهر کابل با مدغم ساختن حوزه های حزبی هردو جناح عملا وحدت سازمانی را درمناطق مسکونۀ شان در عمل پیاده کنیم. این پروسه تا حدود زیادی موفقانه پیش میرفت، اما بعضا خلقیها از جریان راضی نبودند و اعتراض داشتند که رفقای پرچمی در برخی از حوزه ها که تعدادشان کم است، اقارب و علاقمندان خود را نیز به صفت اعضای اصلی و یا آزمایشی حزب معرفی میکنند و نیز رهبری خلقیها حاضرنمیشد تأمین وحدت حزبی دربین تشکیلات نظامی هر دو جناح حزبی را دستور بدهد.

من خودم که یک روز برای گزارشدهی نزد تره کی رفته بودم این مسئله را یادآوری کرده گفتم این وضع به روز مبادا میتواند عواقب وخیمی به بار آورد و ممکن است رفقای حزبی که یکدیگر  را خوب نمیشناسند، در برابر هم شمشیر بکشند!. تره کی گفت درست است، اما چقدر میتوانیم اطمینان داشته باشیم که اسرار نظامی حفظ میشود و به بیرون درز نمیکند؟

سخنان اوناشی ازین گمان بود که برخی از رفقای پرچمی روابط بسیار نزدیک و یا علایق فامیلی با خانواده های مقامات بالاتر دولتی دارند، بنابرآن این احتمال وجود دارد که اسرار نظامی محفوظ نماند!

از طرف دیگر تره کی تمام تشکیلات نظامی اردو را که قبل از وحدت با جناح پرچم، بین چهار نفر (امین، شاولی، میثاق و زیری) تقسیم شده بود، فقط به دست یک نفر - امین متمرکز ساخته بود و این شاید ازین حدس او نشأت میکرد که ممکن است دولت داود حزب و رهبری آنرا زیر ضربه قرار بدهد، بنابرآن باید یک نقطۀ دفاعی متمرکز وجود داشته باشد.

کارمل ازین که تصمیم قیام 7 ثور بدون اشتراک جناح او صورت گرفته نا راضی بود، چنانچه بعد از رهایی ما ازمحبس ولایت کابل اعتراض کنان به سید رحیم و مصطفا گفت: شمابه دستور که اردو را به بیرون کشیده اید؟ آنها جواب دادند که این دستور حزب است. افسران و سربازان حزبی که اینگونه برخورد غیر دوستانه را از رهبران حزب انتظار نداشتند، از شدت هیجان تفنگهای خود را نشان گرفتند، اما امین در میان دویده گفت که این دستور را بر اساس فیصلۀ رهبری حزب من به افسران اردو داده ام. تره کی خطاب به کارمل گفت: فعلا بهتر است آنهارا بگذاریم تا وظایف خودشان را انجام بدهند.     

        یک ساعت بعد که اعضای رهبری حزب ازمحبس ولایت کابل به استدیوی رادیو افغانستان انتقال داده شدند نیز کارمل این اقدام را یک عمل ماجرا جویانه میدانست ومن جریان دیالوگ خود را باوی در مقالۀ«انقلاب ثور چگونه پیروز شد؟»نوشته ام.

اختلاف نظر در مورد ارتقای جنرال عبدالقادر و وطنجار به عضویت کمیتۀ مرکزی حزب و نیز تقسیم پستهای رهبری حکومت که در روزسوم انقلاب ثور در قصر صدارت در بین رهبری هردو جناح به شدت انعکاس یافت، میکانیکی بودن وحدت حزبی را نشان داد.

بعد از تشکیل کابینه تمام وزرا به اپارتمانهای دولتی منتقل شدند، اما ببرک کارمل که دریک خانۀ کرایی در کارتۀ 3 اقامت داشت، حاضر نبود ازآنجا برآید و با دید و بازدید کدرهای حزبی خود ادامه میداد. بریالی برادر خود را که مشغول تحصیل در مسکو بود با برخی از کدرهای حزبی به کابل خواست و به تشکیل جلسات جناحی برخلاف اعلامیۀ وحدت شروع کرد. داکتر نجیب عضو ارتباط میان من و دارالانشا بود و فیصله هارا به من میرسانید و نظراتم را انتقال میداد.

ببرک کارمل در رابطه به وحدت، همان فارمول «فیفتی فیفتی»(50+50) خود را درعمل تعقیب میکرد. در نصف صفحۀ اول روزنامه های دولتی عکسها و اخبار مربوط به تره کی و در نصف دوم آن عکسها و اخبار مربوط به کارمل متساویا نشر میشد. در برخی از مراسم فوتوی کارمل برابر با سایز فوتوی تره کی به دیوارها نصب میگردید که گمانه زنی هارا در مورد تشکل یک حزب موازی در داخل حزب تقویه میکرد. سرانجام بر طبق فیصلۀ بیوروی سیاسی ببرک کارمل با فامیل خود در یک حویلی داخل صدارت انتقال داده شد و تصامیمی برای جلوگیری از جلسات حزبی جناحی اتخاذ گردید.

من که مناسبات خوبی با کارمل داشتم امور مربوط به قضارا نزد تره کی و امور مربوط به حکومت را نزد کارمل میبردم و کمتر نزد امین میرفتم. یک روزتره کی برمن اعتراض کرد که چرا برخی اسناد مربوطه را به امضای امین نمیرسانم. بعد از آن نزد امین نیز میرفتم.

کارمل در رابطه به انتصاب کدرهای رهبری عدلیه و قضا از من میخواست تا دو نفر را که یکی لیسانس شرعیات و دیگری لیسانس حقوق بود به صفت معین عدلیه و در پستهای بالا تعیین کنم. من به دلیل این که یکی از آندو به عدم تقوا بسیار مشهوراست و دیگری دوسیه دارد ومن نمیتوانم تا فیصلۀ دوسیه اش اورا درین مقام پیشنهاد کنم معذرت خواستم. او گفت اینها دوسیه های ساختگی دولت است. من گفتم، رفیق کارمل، همین حالا تناسب پرچمیها در سه ارگان مربوط به من چند برابر خلقیهاست و عده ای از آنها در پستهای مهم کار میکنند.

روزی ضمن بحث از چگونگی اوضاع به من گفت: رفقای تان تمام ارگانهای رهبری را تصاحب کرده اند. گفتم رفیق، این تقسیم قدرت به اشتراک و رضایت شما صورت گرفته، اکنون برای حفظ وحدت حزب باید ازینگونه مرزبندیها صرف نظر شود.

اما فرکسیونبازی در تمام سازمانهای حزبی و سازمانهای اجتماعی چون سازمان زنان و سازمان جوانان ادامه داشت و نتایج منفی آن به بیرون انعکاس می یافت. تلاشها برای حفظ وحدت نتیجه نداد و تشدید اختلافات فضای کار را برای هیئت رهبری تنگ ساخته بود . سر انجام همه بدین صرافت رسیدند که چون وحدت نظر و عمل کامل وجود ندارد، باید مرزبندیها مشخص شود. بنابرآن بر اساس فیصلۀ بیوروی سیاسی و توافق هردوطرف رفقای پرچمی در سمت سفرای کبار کشورهای دوست به ترتیب زیر تعیین گردیدند:

- ببرک کارمل سفیر در کشور چکوسلواکیا؛

- داکتر نجیب الله سفیر در تهران؛

- داکتر اناهیتا سفیر در یوگوسلاویا؛

- عبدالوکیل سفیر در لندن؛

- نور احمد نور سفیر در ایالات متحدهٔ امریکا؛

- بریالی سفیر در پاکستان.

طوری که بعدا از طرف وزارت امور خارجه به شورای وزیران گزارش داده شد، سفرای مذکور تمام مبالغ موجود در سفارتخانه هارا از حساب دولت کشیده به حساب خود تصرف کرده بودند.

این مرزبندی برای رهبری شوروی خوشایند نبود، گویی حادثۀ پیش آمده برای آنها جاگزینی رهبری دولت خلقی با جناح پرچم را که از همان آغاز مد نظر قرارداده بودند، دشوار میساخت. بنابرآن به اشکال مختلف و از طرق متعدد ضرورت حفظ وحدت حزبی را تلقین میکردند.

با دراز شدن انگشت اتهام کودتا به طرف برخی از اعضای رهبری جناح مذکور به شمول جنرال عبدالقادر اختلافات در حزب، حدت و شدت بیشتر یافت و نتایج سلبی ببارآورد.

در همین بحبوحه از طرف رهبری حزب کمونیست و دولت اتحاد شوروی دعوتنامه ای بامضای لیوند بریژینف به رهبری ح د خ ا و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مواصلت کرد مبنی بر این که یک هیئت حزبی و دولتی این کشور به مناسبت امضای تمدید معاهدۀ دوستی افغانستان وشوروی به رهبری نورمحمد تره کی به مسکو سفرنمایند. اعضای هیئت به ترکیب ذیل تعیین شدند:

 

         نور محمد تره کی منشی اول حزب و رئیس شورای انقلابی، حفیظ الله امین معاون صدراعظم و وزیر امور خارجه، داکتر شاه ولی وزیر صحت عامه و سرپرست وزارت پلان، پوهاند محمود سوما وزیر تحصیلات عالی، انجنیر محمد اسماعیل دانش وزیر معادن و صنایع، داکتر صالح محمد زیری وزیر زراعت، سید منصور هاشمی وزیر آب و برق، انجنیر صالح محمد پیروز معین وزارت فواید عامه، خیال محمد کتوازی معین وزارت اطلاعات و کلتور، حکیم مالیار معین وزارت تجارت و جنرال محمد یعقوب لوی درستیز.

 

هیئت به تاریخ 3 دسمبر سال 1978عازم اتحاد شوروی شد و از طرف هیئت رهبری شوروی در مسکو به کمال گرمجوشی مورد استقبال قرار گرفت. بریژنف تا دروازۀ طیاره به پیشواز آمد و مراسم استقبال با تقدیم قطعۀ تشریفات صورت گرفت. اعضای بیوروی سیاسی در کرملین و سایر اعضای هیئت در هوتل روسیه اقامت داشتند. نخست رهبری هیئت با رهبران شوروی در یک اطاق کلان مجلل نشستند و بعد از مدتی صحبت آزاد و رفع خستگی به داخل تالار جلسات کرملین درآمدند و مذاکره رسما آغاز شد. در جلسه راز محمد پکتین سفیر کبیر افغانستان در مسکو، گرومیکو وزیر خارجه، سوسلوف، پاناماریوف، کاسیگین، اندروپوف وشاروال مسکو و دیگران حضور داشتند.  

من جریان ملاقات و مذاکرۀ طرفین را همانطوری که تره کی بعد برگشت به شورای وزیران گزارش داده و نیز با استفاده از معلوماتی که دو تن از اعضای هیئت (داکتر شاه ولی و صالح محمد پیروز) در اختیار من گذاشته اند، به خوانندگان محترم تقدیم میدارم.

همان شب بعد از صرف غذا جلسۀ ملاقات و مذاکره بین طرفین در قصر کرملین آغاز شد. وظیفۀ ترجمه را انجنیر انزیرگل رئیس توپچی وزارت دفاع انجام میداد که همسر روسی داشت.

در جریان مذاکره که در حدود سه ساعت دوام کرد پیرامون او ضاع سیاسی و اقتصادی مملکت تبادل نظر صورت گرفت. بریژنف روی مسئلۀ ضرورت وحدت در حزب بسیار تأکید و مکث میکرد. تره کی میگفت که در حزب ما وحدت کامل وجود دارد و ما وحدت حزبی را چون مردمک چشم خود حفظ میکنیم.

بریژنف روبه سوسلوف کرده گفت تو که میدانی اینها به چند گروه منقسم استند. او جواب داد بلی، به نام خلق و پرچم یاد میشوند.

بریژنف گفت: در حزب و دولت شما غیر ازیک قوم ملیتهای دیگر وجود ندارد.

اما تره کی گفت: این سخنان را مخالفان ما بر خلاف واقعیت بر ضد ما تبلیغ میکنند. نمایندگان تمام اقوام و ملیتهای افغانستان در حزب و دولت ما وجود دارند، چنانچه رفیق دانش به صفت وزیر معادن و صنایع  از قوم قزلباش و منصور هاشمی به حیث وزیر آب و برق از قوم تاجک هینجا حضور دارند. او نام وزیر عدلیه را از قوم اوزبیک و نام وزیر مالیه را از قوم هزاره و نام وزرای فواید عامه و تجارت را از قوم تاجک یادآوری کرده گفت که حزب ما متحداست  و ما با هم اختلاف نداریم و در جهت تحقق اهداف خود کار میکنیم. مثل اینکه بریژنف میخواست وحدت با جناح پرچم را طرح کند اما تره کی طفره میرفت.

بعضا مذاکره جدی و حاد میشد و ترجمان نمیتوانست مطالب طرفین را دقیق و رسا ترجمه کند. بریژنف با عدم رضایت گفت: چطور است که شما یک ترجمان صحیح هم ندارید؟ تره کی پاسخ داد که این ترجمان ماهم داماد شماست، شاید به تربیه اش خوب توجه نکرده اند!

بعدا مدت 5 - 6 دقیقه کار ترجمه را به انجنیر پیروز سپردند و سپس راز محمد پکتین این وظیفه را به دوش گرفت و تا آخر دوام داد.

در موضوع کمک به احداث پرو ژه های انکشافی جدید و تکمیل پروژه هاییکه از زمان داود باقی مانده بود، مباحثات مفصل صورت گرفت، اما پاسخ بریژنف توام با لیت و لعل بود و غیر قاطع. اندروپوف رئیس ک.گ ب که در کناراو نشسته بود، پیوسته بریژنف را به اصطلاح پتکی میداد و میخواست بروی تأثیر منفی وارد کند. سوسلوف خاموش نشسته و از وضع ناراضی بود.

جانب شوروی بنا به دلایل مشکلات اقتصادی پروژه های پیشنهادی را قبول نکرد.

تره کی گفت: انقلاب ما بخاطر رسیدن به اهداف انسانی است. ما با حفظ اعتماد و همبستگی برادرانه باشما در جهت رسیدن به اهداف خود حرکت میکنیم. پروژه های خودرا با بیل و کلنگ و سایر وسایل دست داشته در 20 یا 30 سال اگر نتوانیم، در مدت 50 سال به ثمر میرسانیم.  رفقا! در صورتی که دوستان ما نتوانند با ما همکاری نمایند، از دوام مذاکره چیزی بدست نمی آید. بهتر است جلسه را ختم کنیم.

بدین ترتیب ملاقات اول بدون کدام دست آورد به پایان رسید و اعضای هیئت به خوابگاههای خود رفتند.

تره کی گزارش داد: چون به خوابگاه رسیدیم به امین که به کمکهای شوروی سخت دل بسته بود گفتم، دیدی که رفقای شوروی برخلاف انتظار تو حاضر نشدند کمک بدهند؟ امین گفت: تشویش نکنید، بسیار کشورهای بیطرف حاضر میشوند به کمک ما بیایند.

همان شب سوسلوف امین را نزد خود خواسته به وی اطمینان داده بود که  هرقدر کمک خواسته باشید، ما حاضریم در اختیار شما قرار بدهیم، اما به یک شرط که بتوانید در عمل آنرا به مصرف برسانید. ما 60 ملیون دالر به داوود کریدت داده بودیم اما او نتوانسته بود حتی نصف آنرا هم به مصرف برساند. شما پروژه های خود را به کمک وزارت پلان ما طرح کنید تا در راه عملی شدن آن به شما کمک نمایند.

فردای آن در دعوتی که به اشتراک بریژنف دایرشد، وضع کاملا تغییر کرده و فضای صمیمیت حاکم بود. بریژنف خطاب به همسر عمر شهید که در نزدیکش نشسته بود، جام شربت خود را به سلامتی زنان افغانستان بلند کرد.

در طی این جلسه معاهدۀ دوستی افغانستان - شوروی که در زمان رژیمهای گذشته امضا میشد، به امضا رسید. مدت یک مادۀ آن از 5 سال به 6 ماه تعدیل گردید که مطابق آن هر یک از طرفین اگرفسخ پیمان را اراده نماید باید 6 ماه قبل از تصمیم خود به طرف مقابل اطلاع بدهد. (طوری که امین میگفت پیشنهاد تعدیل مدت این ماده از طرف او، رهبری شوروی را عصبانی ساخته بود، اما امین اصرارداشت که این تعدیل، معاهده را ماهیت دموکراتیک میدهد) همچنان پرداخت نزدیک به یک ملیارد دالر قرضه های باقیمانده از دوره های گذشته به تعویق انداخته شد.

به روز 5 دسمبر هیئت از مسکو به کابل برگشت. دست آورد مهم این سفر عبارت ازین بود که طرفین یکدیگر را بهتر شناختند. شورویها متوجه شدند که طرف مقابل شان آنقدر هم نرم و انعطاف پذیر نیست که تصور میکردند و مسئولین دولت دموکراتیک خلق به چشم سر مشاهده کردند که شورویها حاضر نیستند به تمام خواسته های آنان لبیک بگویند و باین صرافت رسیدند که تاحد ممکن متکی به خود باشند.

بعد ازین ملاقات، شوروی نرخ شکر را بلند برد که خوشایند نبود. بعد از آن در نتیجۀ تقاضای جانب دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان قیمت گاز که در زمان شاه سالانه 10 ملیون روبل (یک روبل معادل یک دالر) و در زمان داودخان سالانه 25 ملیون روبل پرداخته میشد و آن هم به قرض افغانستان معامله میگردید، سالانه به بیش از 80 ملیون دالر رسید.

شورویها ادعا داشتند که نوعیت گاز افغانستان بدتر از گاز ایران است و نیز گاز نرخ بین المللی ندارد. اما متخصصان افغانستان برتری گاز افغانی را نسبت به گاز ایرانی به اثبات رساندند و نرخ بین المللی گاز را نیز تثبیت کردند.

از طرف شورای وزیران توصیه شد که وزارتخانه ها در امضای قراردادهای مربوط خود با موسسات شوروی چانه بزنند یعنی  اجناس کارآمد را بر اساس مناقصه مطابق ارزانترین نرخ از کشورهای سوسیالیستی خریداری نمایند. 

استقلال عمل دولت ما برای شورویها خوشایند نبود. آنها انتظار داشتند تا در هر کاری نظر مشاورین شان گرفته شود، اما تمام مشاورین هم به نسبت این که از شرایط افغانستان آگاه نبودند، صلاحیت مشوره دهی سالم را نداشتند. به طور مثال در ارگانهای عدلی و قضایی سه نفر مشاور به رهبری سلطان رجبوف سابق وزیر عدلیۀ تاجکستان به حیث مشاور وزارت عدلیه، جنرال نیگودا به صفت مشاور لوی سارنوالی و بابروف از اوکراین به حیث مشاور ستره محکمه با ما کار میکردند. باری به آنها وظیفه سپردیم تا قانون کار را در چوکات رهنمود هایی که برای شان داده شده بود تسوید نمایند، آنها این کار را با اقتباس از قانون کار شوروی که در افغانستان زمینۀ تطبیق نداشت انجام داده بودند. مثلا در کشور ما برخلاف شوروی طبقۀ کارگر و اتحادیه های کارگری و صنایع پیشرفته وجود نداشت. بنابرآن کمیتۀ حقوقدانان ما این مسوده را مورد تجدید نظر قرارداده، 80 درصد آنرا تصحیح و تعدیل نمودند که مایۀ ناخشنودی آنها گردید. علاوه براین آنها بین خود ناسازگار بودند و نیگودا میگفت که رهبری سلطان رجبوف را نمی پذیرد. برخلاف، رجبوف میخواست اگر من کاری با نیگودا داشته باشم، باید اورا از طریق رجبوف نزد خود احضار نمایم. اما من گفتم که اختلاف میان شما به من ارتباط ندارد، اما من به هر یک از مشاورین که کار داشته باشم، مستقیما اورا نزد خود میخواهم. بعدا طوری که رجبوف اظهارداشت در یک جلسۀ سفارت، نیگودا را سر جایش نشانده بودند و سفیر شوروی تیلفونی بمن گفت که نیگودا حق ندارد از رجبوف سرکشی کند.

چون بعد از هجوم قوای شوروی به افغانستان مارا محبوس ساختند، سلطان رجبوف به مقام عالی مشاور ببرک کارمل ارتقا کرد، طوری که  یکی از آشنایان او «کرتار سینگه» در محبس صدارت به من گفت، او با سعیدوف رئیس مرکز فرهنگی سفارت شوروی به اتهام قاچاق طلا از دوبی بالوسیلۀ یک صراف هندو از کابل تحت استنطاق و محاکمه قرار گرفته و هر کدام به 15 و 13 سال حبس در زندان شوروی محکوم شده بودند. چون سالها بعد سعیدوف را دیدم که از تاجکستان به تاشکینت آمده بود، از رجبوف بسیار نکوهش میکرد و همه بار مسئولیت را بدوش او می اندخت. به قول او رجبوف در محبس وفات کرده بود. 

شورویها از ما چه میخوستند؟

طوری که متخصصان پروژۀ نفت و گاز میگفتند، مشاوران شوروی بعضا از روی همدردی اظهار میداشتند که اگر افغانستان به صفت یک جمهوریت با اتحاد شوروی متحد شود، ازیک طرف امنیت کامل آن تامین میشود و از طرف دیگر افقهای نوینی برای انکشاف علمی و صنعتی آن باز میگردد. همچنان بعضا شبیه این سخنان از زبان سایر مشاوران شوروی نیز شنیده میشد. البته اینها حرفهای تصادفی و بیهوده نبود. شاید به خاطر معلوم کردن ذهنیت روشنفکران کشور و یا تلقین این فکر دراذهان آنها گفته میشد.

اساسا شورویها برای کدام مقصد به افغانستان لشکرکشی کرده بودند؟ اگر منظور آنان حمایت از حزب، مردم و انقلاب ثور بود، پس چرا حزب حاکم را پارچه پارچه ساختند و هیئت رهبری آنرا زندانی و محکوم به اعدام نمودند و تقریبا سراسر افغانستان را زیر بمباردمان قراردادند؟ پس منظور اصلی ایشان حفاظت از حزب و انقلاب نبود، بلکه میخواستند بر اساس پلان توسعه طلبی پتر کبیر با تصرف افغانستان به بحر هند راه بیابند و از کشور ما به صفت تختۀ خیز برعلیه کشورهای منطقه استفاده نمایند. دانشمند معروف ترکستان دوکتور ذکی ولیدی توغان رئیس کمیتۀ ملی آزادی تورکستان هنگام اقامت کوتاه مدت در افغانستان طوری که خودش در یادداشتهای خود مینویسد، طی مکتوبی که توسط محمد ولیخان وزیر امور خارجه به امان الله خان تقدیم داشته بود نوشته بود که نباید از دولت شوروی انتظار انقلاب واقعی را داشت. آنها میخواهند اهداف دولت تزارهارا در نقاب کمونیزم پیاده کنند. طوری که حوادث بعدی نشان داد این پیشگویی خیلی واقعبینانه بوده است.

در هر حال شورویها میخواستند لا اقل افغانستان را به حیث یکی از اقمار شوروی مانند مغولستان مورد استفاده قرار بدهند و برای این منظور به رژیمی احتیاج داشتند که بی چون و  چرا در خدمت آنان باشد و تمام اوامر شانرا اطاعت نماید. دولت جمهوری  دموکراتیک افغانستان حاضر نبود در راستای این هدف چون ملعبه ای در دست آنها قرار داشته باشد.

چون تامین وحدت حزبی به شکلی که شورویها میخواستند میسر نشد، آنها راه دیگری در پیش گرفتند، به این معنی که یکی از عمال کارکشتۀ آنها که در رأس استخبارات مرکزی قرار گرفته و روابط خود را با رهبری حزب تحکیم بخشیده بود، با استفاده از اعتماد رهبری حزب و دولت عناصر وابستهٔ خود را در جهت بدنام سازی دولت و ایجاد اختلاف در داخل حزب بسیج کرد. آنها برای رسیدن به این منظور از یک طرف ارگانهای استخباراتی را درجهت زمینه سازی برای متهم ساختن عناصر بیگناه و دوسیه سازی برای آنان موظف ساختند و از طرف دیگر اختلافات کوچک میان امین و تره کی را تا سرحد آشتی ناپذیری تشدید کردند و زمینه را برای هجوم شوروی به افغانستان و قتل امین و تره کی مساعد گردانیدند.

در اطراف این حادثهٔ تراژیک در مقالات بعدی معلومات داده میشود.      

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عکسهای مربوط به مقاله:

هیئت حزبی افغانستان با بریژنیف و دیگر رهبران شوروی

امضای تمدید معاهدهٔ دوستی افغانستان و شوروی توسط تره کی و بریژنیف

  


بالا
 
بازگشت