محمدعوض نبی زاده
دلیل تاریخی خویشتن گریزی هویتی وهویت یابی هزاره ها
قوم یک مفهوم نژادی وفرهنگی است وهرگروه اجتماعی خودرا به یک هویتی منسوب و دریکی ازمنشأ های قومی تعریف میکنند، درافغانستان نیزدرجامعه ی هزاره، در طی قرن ها زندگی مشترک، درآمیختگی فرهنگی، هویتی، عاطفی وخونی عمیقی ایجاد شده که ، هزاره های، سنی، شیعه و اسماعیلی همه ترک و مغول ریشه واحد قومی دارندو هزارهها با«بافت ترکیبی قومی که دارند جهان نیز انرا به نام هزاره میشناسند. تا کنونزوایای تاریک هویت نژادی هزارهها درپرتوی آزمایشهای ژنیتیکی در لابراتوارهای مختلف جهان ، به اثبات رسیده است که ساختار کروموزوم،ازنگاه وابستگی ژنتیکی، متعلق به هزارهها،"عمدتا مخلوطی از مردم شرقی اورآسیا وغرب اوروآسیا استوطبق شواهد تاریخی درگذشتههای دور مردمی به نام هزاره، مردمی از زردپوستان درایران دیروز و افغانستان امروز میزیستهاند.همچنین در تصاویر بودایی و دست نوشته ها در مغاره ها وسکه های پیدا شده ، نقاشی های روی دیوارهای معبد و اطراف تندیس های بودا ، نقاشی های به جا ماندهاز دوره کوشانی ها دربامیان میتوان شباهت چهره و قیافه هزاره ها را با این اثارمشاهده نمود که ساکنان این منطقه تا حدود ۲۳۰۰ سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی چهره و صورت بوده اند که هزاره های امروز هستند که درعصر شاران بامیان و غرجستان اسلامی به کمال قومی رسیدند .
براساس یافته ها ی تاریخی ,هرایس اولین شاه هزاره کوشانی است که زمان سلطنت او تا 30 میلادی وکوجوله کدفیزمؤ سس امپراطوری کوشان مدت سلطنت از 30 – 80 میلادی بود وکوجوله کدفیز ،جد بزرگ کانیشکا و دومین امپراتور کوشان (هزاره)ویما تکتو سلف کدفیز و کانیشکا بود ه است که سکه طلاىی ویماکدفیز در موزیم انگلستانموجود استکنشکا امپراتور بزرگ هزارهاز سلسله کوشانی، در 127 -151میلادی بود که کنترل هر دو مسیرهای تجاری (جاده ابریشم) وراه دریایی بین آسیای جنوبی و رم یکی از اهداف اصلی اوبود. هویشکا امپراتور کوشانی بعد از فوت کنشکا حدود چهل سال حکومت کرد. واسودوا ی اول آخرین امپراتور بزرگ کوشانی بود.و پایان حکومت واسودوا همزمان با استقرارحکومت ساسانیان ، درحدود 240 میلادی میباشد. هزارهها، به لهجه ی هزارگی که لهجه شرقی زبان فارسی وحاوی شماری از واژه های آلتایی عمدتا مغولی ، سخن میگویند .اکنون هزارهها ی شیعه,سنی و اسماعیلیدر افغانستان: بیشتر از چندین میلیون ،نفوس دارندواین مردم در افغانستان، ایران، پاکستانو در کشورهای آسیایمیانه، هند، عراق, سوریه و دیگر مناطق جهان به صورت گسترده با جمعیت تقریبی، بیش از ده ها میلیون نفرزندگی میکنند.
هزاره ها ، درطول حدودا دوصد وهفتاد سال حاکمیت انحصار قبیلوی، سرنوشت غمانگیز تاریخی، سیاسی و اجتماعی و شلاق ستم ملی را لمس کردندوتعصب و تبعیض نژادی، جانسوز فرقه ای د ماراز روزگارآنان برآورده که ، هزارهها را چندین باربا نسلکشی و ژنوساید مواجه نمودند .معمولاً تا چند سال پیش هزاره ها ناگزیر بودندکه از هویت خود فرار کندو این فرار از هویت وفرار از تبعیض، تعصب، نفرین و سرکوب بودزیرا سرکوب و نفرین آنقدر جدی بود که هرگونه شعور و آگاهی قومی را از مردم هزاره گرفته بود. شاید امروز هزارهها از شنیدن این سخن که فلان فرد هزاره هویت قومی خود را پنهان میکرد، تعجب کنند، برای پاسخ این پرسش شما را به فرمان عبدالرحمان خان رجعت میدهیمکه طبق فرمان عبدالرحمان خان هزاره از نظر هویتی، معادل به برده شده بود واینکه هزارهگفتن تا چند سال پیش دشنام و توهین معنی میداد، دلیل تاریخی خویشتن گریزی هویتی وهویت یابی مجددهزاره هاوخاستگاه تاریخی آن فرمانِ کشتار و بردگی هزارهها توسط عبدالرحمان خان بوده است.
چون کشتار، بردگی و ستم دوامدار تاریخی باعث شد تا هزاره از هویت قومی خود فرار کندو با این تصور هزاره ی بد و نفرینشده , خودکمبینی قومی، شخصیتی و روانی خودرا نشان دهد.درفرمانامیر جابر، هزاره تکفیر وباغی اعلام و کشتن، به بردگی کشاندن ,تصرف سرزمین و توزیع جایداد این کافران باغی از طرف اوصادر گردید وتا زمان امانالله خان هزارهها طبق فرمان امیر عبدالرحمان خان برده بودندو دیگران طبق این فرمان این حق را داشتند که هزاره را بکشند یا به غلامی و به کنیزی بگیرند. قتل، ستم، بردگی از دست دادن سرزمینهای بومی موجب شد که هزارهها، نفرین رسمی از طرف پادشاه وقت را درونی کنند وبعد از درونیکردن این هویت نفرینشده در پی این برآمدند که از هویت نفرینشدهی خود فرار کنند و بیگانه شوندکه قبیلههای هزاره از هم جدا شدند و یکدیگر را گم کردند واین گمشدگی تا هنوز ادامه دارد. چون هزاره هابیش از دو صدو هفتاد سال پیش تا کنون فجایع متناوب نسل کشی را تجربه کرده که سرنوشتش تاهنوزبا گور های دسته جمعی و برده داری و انفجار و انتحار مکان های مذهبی و آموزشی رقم میخورد.
گرچه ستم دوامدار تاریخی هزاره ها از دورهی عبدالرحمان بابیگانگی از هویت قومی و گمشدگی از خود واز قتلعام آغاز میشود. اما در عین حال تهاجم کوچیهادر مناطق هزاره نشین مرکزی برمبنای فرمان عبدالرحمان خان و ستم متداوم دولتی است که تا هنوز آن فرمان با رفتن کوچی به محل زندگی هزارهها هر سال تکرار میشود. بنابراین دولت های افغانستان باید این فرمان را رسماً تقبیح کند و از مردم هزاره معذرت رسمی بخواهد. متأسفانه دولتهای افغانستان تاهنوز این اقدام انسانی و بشری را انجام نداده و انجام نمیدهد. دولت افغانستان برای احترام به عدالت و جلوگیری از ستم تاریخی، تقبیح این فرمان بهعنوان قتل عام مردم هزاره در تقویم رسمی کشور، که ارزش حقوق بشری دارد میتواند افغانستان را وارد مرحلهی مدرنِ ملتسازی کند.چون رنگ و قیافه یک پدیده طبیعی برای شناخت همدیگر است و نه مایه تفاخر ویا حمال و سقا بودن و فقیر و نادار بودن،همه محصول شرایط تحمیل شده زمان است. باید همه بدانند که هزاره، غیر از جوالیگری سزاوار حضور در حکومتداری نیز است.
در حالیکه درد وفریاد تبعیدهای اجباری وغصب زمینهای حاصلخیز، قتل عامها تاسیاهچالها، ازفروش بردگان وکنیزان تا برپایی کله منارها ونابودی نماد های فرهنگی وتمدنی، ممنوعیت توارد درمقام های بلند نظامی ودولتی وتحریم مطلق نام تباری رابرشجاع ترین فرزندان « هزارهازحدودا سه سده بدینسو، بر اقوام هزاره تبار کشورتحمیل کردند.ولی فصل مهم پروژه هویت خواهی را شهید مزاری برای هویت یابی هزاره ها شروع کرد وگفت که :تا آنجا مبارزه میکنم که هزاره بودن درافغانستان جرم نباشد.ولی طالبان به رغم تعهد « پشتون والی » بنام مذاکره زیرقول خودزدو شهید مزاری را بقتل رسانید ویکی ازبزرگترین دروغ وفاداری به عهد وپیمان تباری خودرا آشکارو روسیاهی تاریخی را کمایی کردند.البتهقبل از شهید مزاری نیز ,چهره های تاریخ سازومردان بزرگ ومبارز هزاره که « مرگ » را پذیرا شدندو برسرپیمان عدالتخواهی شان معامله نکردند.درین میان میتوان ازمیریزدان بخش بهسودی شخصیت وحدت بخش کل هزارستان درزمان امیردوست محمدخان، درآخرین لحظات وصیت خود گفت که : فرزندان ومردمم راهمرا ادامه دهندوشیرین هزاره نمادی از شجاعت تمام زنان هزاره با چهل تن ازدختران خودهارا از کوه بلند پرتاپ نمود، تا ناموس وآبروی جامعه خودرا حفظ کرده باشند وفیض محمد کاتب هزاره ، قتل عامها وکله منارها، تبعیدها وفروش بردگان وکنیزان هزاره را وارد تاریخ رسمی ساخت .
عبدالخالق خالق هزاره ، مبارزضد استبداد نادر شاهی ، گفت که :من به تنهایی نادرشاه راکشتم تا پایگاه اصلی استبداد وتبعیض رانابود کنم .ابراهیم خان گاوسوار، مرد مبارزهزاره دربرابرمالیات کمرشکن شرکت روغن ,دولت استبدادی ظاهرخان قیام تاریخی را به راه انداخت. اما در عین حال هزاره ها درجنگ با طبیعت برای ابادی کشور پرچم دار وحدت ملی و برادری در افغانستان بودند و هستند .باوجود انکه در کنفرانس بن سهم هزاره ها در همه نهادهای تصمیم گیری و همه نهادهای حکومتی حد اقل 20 فیصد در نظر گرفته شده بود.ولی هزاره ها تاهنوز قربانی انتحار و انفجار و اختطاف تروریستان وحشی میشوند وحالا سهم شان درحکومت کمتراز 2 فیصد است. در طول 19 سال گذشته,جمعیت معترض، هزاره هربار که به خیابان ریختند کشته و زخمی و سرکوب شده و در، نتیجه ی حضور شان درمعاملات پشت پرده ، جیب چند رهبر قومی وچند چهره مشخص را پور کردند. جامعهی هزاره درچند دههی اخیر حرکت به سوی اعتدال داشته ودر حال پوستاندازی است و باید به آینده ، امیدوار بود.بنا برین هزاره ها پس از کشتار و بردگی، مجبور است یکبار و برای همیشه به مردم افغانستان بقبولاند که باید آنها هزاره را بحیث هزاره بپذیرند.
نهم - فبروری– 2020 – میلادی