انجنیر حفیظ ا له حازم

 

سناریوی جنگ های مجاهدین شاید تکرار شود

از انکشافات اخیر در قبال اوضاع افغانستان چنین بر میآید که همان سناریوی جنگ های مجاهدین بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب اله که در هر شهر یک حکومت ودرهر کوچه یک حکومت اعلی بود دوباره در حال تکرار شدن باشد.

توافق نامه امریکایی ها با طالبان شرایط را برای تطبیق جنگ های گروهی, قومی, سمتی و مزهبی در کشور ما آماده ساخته است. در قدم نخست باید بدانیم که نه امریکایی ها و نه هیچ کشور دیگری علاقمند صلح و آرامش در کشور ما نیستند و حق هم دارند چون منافع این کشور ها در بی امنی و در شرایط جنگی افغانستان بهتر تامین شده میتواند تا در صلح و آرامش.

میخواهم در مورد چهار ضلع مربع قدرت و یا بحران در افغانستان بحث را بیآغاذم و هر ضلع و ابعاد آنرا مورد مطالعه قرار دهم.

1 –  قدرت اولی بحران, گروه های مجاهدین, احزاب سیاسی و قدرتمندان مسلح:

احزاب هفت گانه در پاکستان و احزاب هشت گانه در ایران که بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله در افغانستان سرازیر شدند, بخاطر گرفتن قدرت بجان هم افتیدند, همدیگر را کشتند, مردم را قتل عام کردند, کشور را از بیخ و بن به خرابه تبدیل کردند, اردو و قوای مسلح را نابود کردند و تانک و طیارات آنرا که مال بیت المال بود به بادار شان پاکستان تحفه کردند ونام و نشانی از دولت و حکومت داری بجا نگزاشتند. در این زمان, بحران , بی امنیتی, قتل و کشتار به اوج خود رسیده بود. این گروه ها از بدو ایجاد شان در طول حیات با هم رقابت داشته و همیشه با هم در جنگ بوده اند. از هر زمانی هم بخاطر منافع شخصی و گروهی شان با هم توافق های کوتاه مدت داشته اند که هر آن آنرا شکسته اند.

این گروه ها صد ها بار با هم ایتلاف کرده و دو صد بار آنرا شکسته اند. هیچ گروه و تنظیمی در حرف و عمل خود صادق نبوده و همیش همدیگر را فریب داده اند. درینجا میتوان از (عطا نور منحیث قهرمان ایتلاف شکن نام برد که ایشان امروز با یک گروه تعهد میدهند و فردا در کنار دشمن آن گروه قرار میگیرند). که این کار را تا هنوز دها بار انجام داده اند, البته که دیگران شان بهتر از عطا نور نبوده اند.

2 - قدرت دومی بحران, دولت کابل و هم پیمانان شان:

 در این هژده سال اخیر با کمک نظامی امریکا و غرب به تخت سلطنت افغانستان تکیه زدند و با پول ها و مساعدت های میلیارد دالری کشور های جهان, سیطره قدرت شانرا حفظ کردند و هر کدام شان از این پول های باد آورده صاحب میلیونها و میلیارد ها دالر پول شدند. این گروه اکثرآ تکنوکرات های غربی و افغانهایی که اکثرآ در امریکا زندگی میکردند و تابعیت امریکایی داشتند بودند, که البته بعد از توافقات بن یکعده از مجاهدین و جنگ سالار ها را هم در حکومت شامل ساختند و پول ها را با هم تقسیم کردند که حکومت های کرزی و غنی مثال همچو حکومت ها است.

این حکومت ها در طول هژده سال حیات شان نتوانستند کاری را برای مردم و کشور انجام دهند, در عوضرونق و کشت مواد مخدر چند برابر شد, تعداد معتادان به 3 میلیون و بیشتر رسید, فساد همه گیر اداری به عادت تبدیل گردید, تفرقه های قومی را حاد کردند, کشور به بحران کشیده شد, امنیت و آرامش رخت بست, طالبان هر روز قوی و قویتر شدند. این گروه حکومتی ها هم یک بخش از یک ضلع بحران افغانستان را تشکیل میدهند.

3- قدرت سومی بحران طالبان مسلح:

طالبان بعد از سقوط دادن حکومت مجاهدین قدرت را در افغانستان تصرف نموده و با تطبیق دادن شریعت اسلامی حالت ترس و ارعاب را بالای مردم روا داشته و با ظلم و تعدی مخصوصآ عیله اقوام غیر پشتون حکومت کردند که بیشترین خشونت ها علیه زنان روا داشته شد, بیکاری و فقر اوج گرفت و کشور در انزوای کلی با جهان خارج قرار گرفت.

طالبان با حمایت شان از القاعده و رهبر آن اسامه بن لادن, مخالفت شانرا با خواست های امریکایی ها بخاطر تحویل دهی اسامه بن لادن اعلام داشتند, که در اثر حمله امریکایی ها به شکست سوق داده شدند و حکومت طالبان سقوط کرد. لیک امریکا نخواست که طالبان را کاملآ از بین برده و ریشه کن سازد و برای روزهای مبادا آنها را نگاه داشت. تجویز و تمویل طالبان درین هژده سال توسط امریکایی هاو قدرت گرفتن دوباره آنها و امروز مزاکرات شان با امریکایی ها غرض تحویل دهی قدرت به آنان شاهد مدعای ماست.

4- قدرت چهارمی مردم افغانستان:

قدرتی که کسی بالایش حساب نمیکند, همیشه در حاشیه بوده و رنج و بار جنگ و بی امنیتی ها را بدوش کشیده است. مردم بیشترین و سنگین ترین بهای این همه جنگ و نا فرمانی ها را طی پنج دهه اخیر کشیده اند.

اینها قربانی داده اند, اینها گرسنگی کشیده اند, اینها مجبور به مهاجرت شده اند و اینها مجبور به سکوت شده اند. و دیگران بالایشان به هر نحوی که خواسته اند حکومت کرده اند.

اگر ما مناسبات این چهار ضلع بحران و قدرت را به بحث بگیریم می بینیم که هیچ پیوند ارگانیک در بین این اضلاع قدرت موجود نبوده و همیشه با هم در تخاصم, جنگ و رقابت بوده اند. یگانه مساله که این گروه های خونخوار را درین چند سال اخیر از در گیر شدن شان با هم وا میداشت همانا حضوز فزیکی قوای ناتو و امریکایی ها بود که از آن حذر داشتند.

امروز که امریکا دوباره میخواهد قدرت را به طالبان تحویل بدهد و خود بشکلی از اشکال از منجلاب افغانستان فرار کند و خود در غندی خیر سیل بین باشد, زمینه را برای جنگ های قومی, سمتی, گروهی, مزهبی و خیابانی هموار میکند.

چنانچه تجربه ثابت نموده این گروه ها پایبند هیچ قانونی نبوده و به هیچ چیزی جز منافع شخصی خودشان و گروهی و قومی شان ایمان ندارند. و از جانبی هم رقابت های سخت قدرت در بین آنها همیشه در جریان بوده  که گاهی بصورت آشکارا وگاهی پنهان جلوه نمایان کرده است.

از جانب دیگر مردم افغانستان متیقن شده اند که نه امریکایی ها, نه روسها و نه هیچ کشور دیگری بفکر مردم ما نبوده و نیستند و هر کشوری شکار خود را میکند و میرود. بیم آن میرود که با آمدن دوباره طالبان در قدرت, دولت کابل هم دهن کجی نماید و از طرفی هم این رهبران مجاهدین که اکثرآ در حاشیه رانده شده اند و طالبان هم سر آشتی را با آنان ندارند و کشور های دیگر هم یک به یک افغانستان را ترک میکنند و خود را از منجلاب افغانستان بیرون میکشند, آنرا میرساند که ما هر آن به جنگ های کوچه به کوچه و خیابانی سالهای قدرت مجاهدین نزدیک تر میشویم.

 

 


بالا
 
بازگشت