فاروق فردا

 

افغانستان در پنج سال آینده

قسمت سوم

پاکستان و ایران  ، افغانستان  را در پنج سال آینده  از شرق، غرب و جنوب  بیشتر از سال های گذشته تهدید می کنند،چه این دو کشور در مرکز و حتی داخل نظام نیز ید طولا دارند. دست پرورده های  ایران و پاکستان، حتی تا پست های کلیدی نظام راه یافته اند و آن  را مثل موریانه می خورند . این ها  به منظور سست کردن  شالوده های نظام از هیچ کاری، حتی اقدامات غیر مشروع هم دریغ نمی ورزند.مهره  های ساخت ایران و پاکستان در درون نظام ، هم امتیاز داران نظام شمرده می شوند و هم بلند گوی اپوزیسیونی را در دست دارند.اشرف غنی هر اقدامی را که انجام می دهد و هر کادری را که در جایی نصب می کند، عمال  ایران ، پاکستان و روسیه سخت اظهار حساسیت می کنند. این شمار با اتهام های گونه گونی در بد نام سازی مهره ی جدید مضایقه نمی کنند، اما اگر فردی ازتبار سیاست خود شان باشد، باز لال اند و حرفی از دهن شان برون نمی شود.

پاکستان ، روسیه و ایران در تبانی با عمال شان در داخل افغانستان،اگر در ایجاد حکومت مؤقت به پیروزی نرسند، «که به گمان اغلب گذشت این زمستان به رو سیاهی ذغال می انجامد»،  تلاش می کنند  در پنج سال  آینده، افزون بر فعالیت های براندازی نظام که در دوشماره ی قبلی این مقاله از آن تذکر به عمل امد،با استفاده از کادر های شان در داخل،انفجار از درون بر حاکمیت اشرف غنی را سازمان دهی کنند. این  کشور ها می خواهند که با فرو ریزی نظام موجود به اهدافی که در پیشرو دارند نایل آیند.

پاکستان غیر از شرکت در تبانی های ایران،ترکیه  و روسیه ،برخی برنامه های ساخت خود را نیز دارد و می خواهد با تطبیق آن امتیازات ویژه ومنحصر بفردی نیز دست یابش گردد. همسایه ی شرقی افغانستان، سخت علاقمند  ادامه ی روند شناخت خط دیورند میان افغانستانو پاکستان در شرق و جنوب همسایه اش است.زیرا از  وضعیت اهتزازی نظریاتی در اینمورد  فراوان سود می برد.

این کشور به منظور مداخله و سودجویی های فراوان در پنج سال آینده تلاش های متعددی را رویدست دارد. پس از آن که دامن کلدار از ولایات شرقی و جنوبی در حال برچیدن شد، پاکستان شماری از تجار را در این طرف و آن طرف خط دیورند  در بدل معافیت برخی محصولات خریداری کرد . این تجار در پنج سال آینده درمقاطع ویژه دست بکار می شوند و حالت هایی را به وجود می آورند که راه وزمینه انتشار دوباره ی کلدار را در ولایات شرقی و جنوبی فراهم کنند.حضور دوباره ی کلدار(روپیه پاکستانی)، این ولایت ها رابه پاکستان وابسته می سازد. این مسئله به مثابه ی پروبلم نا حل شدنی  در برابر نظام افغانستان قدعلم می کند و نمی گذارد که افغانستان از یک طرف به استقلال  اقتصادی دست یابد و از طرف دیگر ترویج کلدار رو بهانکشاف عمل می کند .آن گاهست که ولایاتدیگر را نیز تحت پوشش چلند خود قرار می دهد.

پاکستان ،کشور تولیدات مواد جعلی،نقلی و از لحاظ کیفیت  وبه ویژه از لحاظ ملاحظات بهداشتی در حد بسیار نازل است .اما ، پاکستان با استفاده از نا امنی و وضعیت اهتزازی مسئله ی پشتونخوا،به وسیله  قاچاقبران آن طرف مرز،هر چه از این گونه اموال را تولید می کند به افغانستانمی فرستد و این کشور را برای خودش به بازار خوب امتعه ی فرسوده اش تبدیل کرده است.تنهااین نیست که پاکستان، افغانستان را زیر فشار اقتصادی قرار می دهد،شماری از تجار بزرگ این اموال را که اکثرا سرکرده های قبیله ها شمرده می شوند در دست خود گرفته است.دولتمدار های آن کشور بدین وسیله ، دهن های آنان را با دادن این امتیاز بر خاک سیاه مالیده است.پاکستاناین کار را در بخش قاچاق موادمخدر در میان برخی خان ها و ملک های عشیره ها نیز سازماندهی می کند. این کار عمدتا در دست استخبارات است . آی .اس .آی. به این افرد رسوخ های مصنوعی هم داده و شماری را رتبه های اعزازی نیز نصیب کرده است. این به کلاه گذاری بر سر خان ها می ماند و یا هم به کشمش دارای چوبکی در زیر پای. خان ها و ملک های قاچاق بر اثر کوچکترین تمرد همه را از دست می دهند.چه پاکستان نیکمی داند که در افغانستان با این تجار و خان و ملک بر اثر دلایل فراوانی،بسیار مدارا ومروت صورت می بندد.حتی باری هم حامد کرزی به تروریست شان جامه یسپید بر تن و کلاهی بر سرش کرد و بااعزاز دوباره فرستادش به آغوش ترور ووحشت.

از این رو پاکستان در پنج سال آینده هم بر شمار قاچاق بران موادمخدر در آنطرف خط دیورند می افزاید و هم تلاش میکند که خورده تاجران مواد بیکیفیت پاکستان به افغانستان را به تجار یک دست بالا از گذشته مبدل کند.به آنها سوبسایدی های ویژه در نظر می گیرد وقرضه های بدون تکتانه اعطا میکند.هدف پاکستان در زمینهی بلند بردن شمار چنین تجار گونه ها این است ، که دست تجار افغانی را هم به گونه یی کوتاه سازد ومدیریت کار رایک سره در دست خود نگه دارد.تا به زعم خودش از خطر های استخباراتی افغانستان در امان بماند.

پاکستان به پنج سال آینده ی افغانستان  برنامه های دیگری نیز ریخته است، بر مبنای آن می خواهد در پنج سال آینده،می خواهد افزون بر ترویج دوباره ی کلدار درولایات شرقی و جنوبی،چند ولایات جنوب غربی وبرخی ولایات شمال شرقی به شمول یکی دو ولایت مرکزی افغانستان را نیز تحت پوشش ترویج کلدار بیاورد.برنامه یی که پاکستان به منظور تعمیل این مأمول روی دست دارد این است که ، تلاش می کند والی ها،قوماندان های امنیه و روسای امنیت دولتی این ولایت ها از کسانی مقرر گردند که وفادار به پاکستان باشند تا افغانستان.پاکستان این کار را بر اثر میانجی گیری ها و واسطه شدن شماری از رهبران دست اول و دوم جهادی وطالبی انجام می دهد. از دیده ها پنهان نیست که  معاش بگیرهای پاکستان درمیان ها وجود دارد و از سخنان شان در رسانه هویداست که منافع پاکستان  در نزد آنان بسیار محترم می نماید.سخنانی که روز یکشنبه از قول احمد ضیاء مسعود در روزنامه ی 8صبح نشر شد،واقعا طنز تاریخ شمرده می شود:ضیاء مسعود گفته است:« ضیامسعود در ۸ صبح:
افغانستان باید در امور پاکستان مداخله نکند چون پاکستان در امور ما مداخله نکرده است.
یا سخنان چندی پیش گلبدین حکمتیار که در مصاحبه یی با تلویزیونی گفت:کشوری که بیشترین ضرری در جنگ افغانستان متحمل  شد،پاکستان است. این طنز دیگریست که تاریخ افغانستان نمی تواند آن را فراموش کند.
 اگر حاکمیت افغانستان،زمام احتیاط را از دست داد، خود با دست خود با خطر های ناگواریهایی سخت تر از امروز روبرو می گردد. ازهم اکنون در ننگرهار،کنر،خوست و غیره ولایات،در اقشار مختلفی از مردم،افرادی و جود دارند،که ممنوعیت کلدار را به ضرر می پندارند و تلاش می کند در اغفال ذهنیت عامه در طرفداری از پول پاکستان  موثر گردند.ازین رو مبارزه ی سخت اقتصادی در برابرافغانستان قرار دارد و مسلماء که برخی از توجه هایش را به دفع این خطر بذل می کند.

پاکستان می داند که گوشت گاو،گاومیش،مرغ و ماهی، قلم های عمده ی وارداتی افغانستان از پاکستان تامین  می شود.همه ساله صد ها هزار  راس گاو وگامیش و میلیون ها قطعه مرغ  زنده و ماهی از پاکستان به افغانستان وارد می گردد. این قلم  ها از سه راه آورده می شوند.راه اول دروازه ی  تورخم، دوم از طریق راه بز رو به ولسوالی گوشته،سپس ولسوالی کامه و بهسود و شهر جلال آباد و راه سوم از طریق باجور و اضلاع قبایلی که قبلا آزاد خوانده می شدند و از چند سال بدینسو در قید واحد های اداری تنظیم شده اند،به ولایت کنرواز آن جان به ننگرهار و کابل رسانیده می شوند.دولت افغانستان را هشدار می دهم که،در پنج سال آینده بسیار متوجه این قضیه باشد. زیرا کوچکترین غفلت عواقب بسیار خطر ناکی را بار می آورد. دولت پنجاب در پنج سال آینده برنامه های مدهشی را رویدست دارد. پنجابی ها حیوانات گوشتی یی را که به افغانستان به وسیله تجار پشتونخوا صادر می گردند ، با پیچکاری های مواد مخدر سخت معتاد می سازند. استفاده از گوشت حیوانات معتاد خطر بزرگ جتماعی و بهداشتی را به وجود می آورد.تا جایی که معلوم است، گوشت مورد ضرورت منسوبین اردوی افغانستان عمدتا به وسیله ی قرار دادی ها،از همین حیوانات تورید شده از پاکستان تامین می گردد  و پاکستان هم عمدتا به منظور ترویج اعتیاد در اردوی ملی افغانستان بهاین کار نامردانه مبادرت می ورزد. ضرور است که پوسته های مسوول بهداشتی و کنترولی در مناطق ورود این قلم اموال ایجاد گردد.  در هنگام رد به سوی افغانستان بر هر حیوان گوشتی معاینات صحی  انجام شود . به آن هایی که سالم است سرتیفیکت داده شود وحیوانات مریض و معتاد در همان جا ضبط و زیر خاک شوند. قانونی هم وضع شود که تجار این حیوانات افزون بر ضبط و دفع حیوانات شان به جریمه های نقدی نیز محکوم گردند و در صورت تکرار، مجازات حبسی  هم بر آنان تطبیق گردد.

 بر اساس ارقام موجود درمناطق مختلف ودور دست پشتونخوا تا نزدیک به  مرز های مناطق پنجاب ازمسجد های تک مُدّرسی  دو مُدّرسی و سه مُدّرسی گرفته تا مدرسه های قدمه های ابتدایی ومتوسط و عالی نزدیک به پنجهزار نقطه ی آموزشی  به نام دینی وجود دارد.در این نقطه ها، کودکان ، نوجوانان  و جوانان اعم از زن ومرد پاکستانی ،افغان ،ایرانی ،تاجیکستانی ،ازبکستانی ،قرغیزستانی ،اویغور چین، قزاقستانی، سومالیایی ،آذرباییجانی ،هندی ،کشمیر خطه ی هند،بنگله دیشی،نیپالی ،سودانی  و به شمول چیچنیا شهروندان سایر جمهوری های قفقاز فدراتیف روسیه و کشور های دیگر اسلامی حضور دارند و به وسیله ی پاکستانی ها و عرب ها آموزش می بینند.نصاب تعلیمی آنان را آموزش مبانی اسلامی ،تبلیغ و آمادگی به انتحار تشکیل می دهد.فارغان این مدرسه ها خشونت قهرآمیز را جزء اساسات اسلامی می آموزند.به آنها درس داده شده است که رسیدن به قدرت،جز از راه خشونت و ویرانی ممکن نیست. این مدرسه ها علیحده از آن است که  احزاب و مدارسی درداخل شهر های پاکستان به طور رسمی و استیذان علنی دولت پاکستان مدیریت می شوند.

نخستین کشور و نخستین مردمی که مرکز تجربه ی این افراد واقع شده افغانستان  ومردم آن است. 

نکته فراخور ذکر این است، که  منسوبین مدارس  ذکر شده اعم از کودک و نوجوان وجوان ،در مقطع های مختلف و درکشور های مختلف بکار انداخته می شوند.افزون بر شمار جوانان افغان که ایران در جنگ های سوریه اعزام کرده،شمار افغان های مجبوری که پاکستان از طرف خود در جمع افراد به منظور پیوستن با داعش به سوریه اعزام کرد،هم کم نبود.جوانانی که از این جنگ های خانمان سوز زنده مانده اند کسانی اند که زندگی را باخته اند و تنها می توانند با کشتن مردم  و ویرانی آبادی ها ارضا گردند.این گروه ها هم اکنون در پاکستان در حال دم گرفتن هستند و به منظور تطبیق برنامه های پاکستان در پنج سال بعدی آماده می شوند.این گروه ها از راه های جنوب شمال شرق  وارد خاک افغانستان می گردند. این گروه ها  در جنوب از طریق راه های صعب العبور ،سرپیچی های جنوب غربی را می پیمایند و به ولایت شمال هم می رسند.گروه دیگر که از راه چترال می آید،افزون بر افغان ها،شهروندان آسیای میانه و روسیه نیز شامل آن ها اند. این ها  با زیر پا کردن کوه ها در کنربه پنجشیر می رسند و از گوشه های آن ولایت تروریست های افغان درولایات شمال شرقی افغانستان پراکنده می شوند و شهروندان کشور های آسیای میانه و چین  از راه های صعب العبور  ولایات سرحدی افغانستان  به کشور های خود شان می روند و در سازماندهی  عملیاتتروریستی منتظر امر ثانی می باشند.

برنامه ی دیگر که حکومت پاکستان در پنج سال آینده به افغانستان رویدست دارد، این است که نگذارد  در افغانستان حکومت مقتدری به وجود آید.راه آسانی که جلو ساختن حکومت متمرکز و باقدرت در افغانستان گرفته می شود، همانا گسترش اختلاف های قومی و مذهبی است.پاکستان هماره تلاش  می کند،  که دامن  درگیری های قومی  گسترده گردد.این کشور درمیان اقوام کلیدی افغانستان مهره های خود را تربیت کرده است.این مهره ها به دامن زدن رویارویی های قومی و مذهبی کار می کنند وبه آتش  دشمنی  درمیان مردم افغانستان هیزم می اندازند.

تلاش پاکستان در پنج سال آینده در سیاست افغانستان بر این نکته تنظیم شده است که طالبان را به عوض سایر پشتون های دیگر در قدرت جاگزین  ویا هم در پستهای کلیدی و عمده شریک سازد. اگر پاکستان در تطبیق این برنامه پیروز گردد، گروه طالب همان گونه محور مخالفت در افغانستان است،هم چنان ،همیشه می تواند این محوریت را نگه دارد و نگذارد که اقوام دیگر کشور خیال و خواب رسیدن به قدرت را در سر بپرورانند.آشکار است که طالب نمی خواهد جلو مبارزات  اقوام دیگر را سد گردد، زیرا  نمی تواند جز زدن مستقیم خیزش  ها ، بهانه یدیگر به سرکوب  مردمان  ضد طالبی داشته باشند.این سناریوی پاکستان است که به طالب داده می شود.از این رو نخست می گذارند که خیزش ها  در سایر اقوام  علنی و نیرومند می شوند، سپس  به وسیله طالب با خشونت تمام به وگونه یی سرکوب می گردند که رگه های نفس کشی بعدی در آن ها باقی بماند. سرکوبی این گروه ها به گسترش دامنه ی خیزش های دیگر  احساس ایجاد می کند.مردم بر ضد طالب عمل می کنند و طالب آنان را می کوبد. بدین وسیله اختلاف های قومی در افغانستان شعار و دثار می یابد و عمر طولانی کسب می کند. طالب ها تصفیه ی قومی را در افغانستان رویدست میگیرند، اما عموم پشتون ها نیز از این تصفیه کاری به دور نمی مانند. قندهاری های گروه طالبان  بدنه ی اصلی دولت را می سازند و در حاشیه ی بدنه ی اصلی قدرت، ساکنان لوی قندهار جاگزین می شوند. با پشتون های غیر از قندهار و لوی قندهار به گونه یی برخورد صورت می گرد که با دیگر اقوام. تجربه های گذشته می نمایاند که حد اکثر روشنفکران قندهاری و لوی قندهار بنا بر طبیعت قدرت طلبی شان،با جمع طالبان می پیوندند و از این میان هم شمار زیادی پیدا می شوند که سابقه های عضویت در جنبش طالبی را شجره کشی کنند.بسیاری کسانی که امروز  شعار های مخالفت با طالب را سر می دهند ،فردا ازکادر های برجسته ی آنان شمرده می شوند. از این رو خیزش مردمی در قوم پشتون نیز مانند سایر اقوام دیگر به وجود می آید و پشتون های سایر ولایات کشور همسان دیگر اقوام مورد سرزنش و سرکوب واقع می گردند.

 پاکستان در حال حاضر بر بنیاد ارقام غیر رسمی بیش از 25 هزار فیسبوک از نام وابستگان اقوام مختلف کشور ساخته است،این رقم در پنج سال بعدی به صد هزار بلند می شود.بخش بزرگ آن را به منظور شعله ورنگه داشتن آتش مخالفت، فیسبوک هایی می باشند که عملا بر ضد طالب می نویسند.این کار دولت پاکستان را کمک می کند.بدین معنی که در جاهایی که خودش نمی رود،فیسبوک هایش  طالبان را بر ضد مردم تحریک می کند.

اگر پاکستان با وجود تبانی اش با روسیه و ایران در این امر پیروز نگردد، تلاش های دیگری را هم رویدست دارد و به منظور پیاده کردن آن ها وارد عمل می شود.

این برنامه هااز این قرارند:

جلوگیری از ایجاد حکومت مقتدر در افغانستان و جابرجا سازی کادرهایش در هیات وزرای افغانستان.پاکستان تلاش می کند که تاثیر ژرفی بر ولسی جرگه و مجلس سنای افغانستان  ایجاد کند،بدین وسیله بیش از نصف وکلا وسناتوران را در بدل پول های هنگفتی خریداری کند،تا بتواند ،مدیریت ایجاد موانع  نیرومند در برابر برنامه های انکشافی افغانستان را در دست داشته باشد.

تکرارن  تذکر می دهم که با استفاده از این سلوک وفشار ها بر حکومت مرکزی مهره های کلیدی ولایات شرقی و جنوبی افغانستان،کسانی می باشند که بر منافع پاکستان سر دهند تامنافع ملی کشور خود شان.

افغانستان بر بنیاد ضوابط و مقررات بین المللی تجارتی شاید هیچ گاه، جلوی آن را نگیرد که پاکستان به منظورحضور تجارتی در کشور های آسیای میانه از راه های عبوری افغانستان استفاده کند. زیرا در این صورت سود هردو کشور است، اما پاکستان می خواهد از خاک افغانستان بدون پرداخت محصول بهره برداری کند.پاکستان با استفاده از  تحقق تلاش های تذکار یافته در پنج سال اینده می خواهد به این مأمول دست یابد و اما ،  دولت افغانستان را می باید توجه و دقت بیشتر.

من در یکی از مقاله های بلند و یا فیسبوکی خود نوشته کرده بودم،که پاکستان می خواهد،افغانستان یا اردوی ملی نداشته باشد و یا اگر می داشته باشد به حدی ضعیف  که بدون حمایه ی این کشور نتواند زندگی کند.یکی از راه های رسیدن پاکستان  به پیروزی در براورده شدن هدفش این است، که در تربیه منسوبین اردوی افغانستان دست بلند داشته باشد. اکثریت تمحصلان نظامی که امروز در پاکستان آموزش می بینند،بلای جان فردای اردو ودولت افغانستان می شوند.حضور این جوانان و کسانی دیگر که در این روند اموزش دیده ی پاکستان می گردند،تلاش می کنند که افغانستان همیشه کشور کودتایی باشد ونظام آن نظام کودتایی.موقف و صلاحیت های نظام های کودتایی که معلوم است.

پاکستان آرزو نه دارد که به غایله ی خط دیورند از روی مذاکرات و تفاهم سیاسی نقطه ی پایان گذاشته شود.با از بین بردن خط دیورند،سرحدات افغانستان  در نقاطی با پاکستان ایجاد می گردد،که این کشور دیگر توان مداخله در افغانستان را و سایرامتیازاتی را که از مداخله درامور افغانستان و غایله ی خط دیورند دارد، از دست می دهد.امتیاز هایی که پاکستان در سالیان متمادی از این ناحیه دارا می باشد عبارتند از :

بافروریزی خط دیورند، افغانستان بدون نیاز به پاکستان راه به بحر می برد  وسهولت هایی در تجارت این کشور به وجود می آید که در حال حاضر جلو و یا امتیاز آن در دست پاکستان است . کشور مذکور از آن محروم می گردد.پاکستان به منظور حفظ این امتیاز از هیچ اقدام دریغ نمی کند.

آب های چندین دریای افغانستان بدون هیچ پرداختی به پاکستان سرازیر می گردد. هر گاه افغانستان با کشور همسایه ی خود سرحدی در نقطه ی لازم پیدا کند،پاکستان از سؤ استفاده از این آب محروم می گردد.تا کنون هیچ کس از پاکستاننپرسیده است، که چرا مراکز تروریستی این کشور در  نقاطی  غیر از سرزمین های پشتون ها وبلوچ ها ایجاد نشده است؟.پاکستان با استفاده از مسئله ی لاینحل خط دیورند،تلاش کرده است که این سرزمین ها را در ذهنیت های مردم جهان چنان خشن و بد معرفی کند و بگوید که افغانستان در شرایط کنونی توان مهار کردن آن را نه دارد و به وسیله ی امتیازی که به سران قبایل می دهد،تلاش می کند آنان را عاشق پاکستان بنمایاند تا هویت ملی شان که افغانیت است و پیوستن با افغانستان.ورنه اگر خط دیورند از جانب شاهان و امیران قانونی و غیر قانونی افغانستان امضا شده یا نشده، مدت اعتبار این خط صد سال بود و این مدت 25 سال پیش به اکمال رسیده است.بدین وسیله اعتبار حقوقی و جعلی آن دیگر پایه نه دارد.مگر پاکستان در این 125 سال کاری کرده است، که می تواند ذهنیت جهان را هم چنان در خلا نگه دارد و در پنج سال بعدی هم به منظور دامنه دار ساختن این غایله  تلاش کند.

ادامه دارد.

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

قسمت دوم

  فدراتیف روسیه ، بازی یی را که به نام مذاکرات سه گانه و چهار گانه آغاز کرده است،طی پنج سال آینده به تدریج ، در دو بعد گسترش می دهد. بعد اول آن همانا مذاکراتی به شمول کشور های امریکا و چین است . مستحضرید که پاکستان نیز بر اثر تلاش های روسیه شامل این گروه شد .احتمال دارد که روسیه  در سال  های بعدی تاجیکستان، ازبکستان و ایران را نیز شامل این حلقه کند. امریکا نه بدان منظور در این نشست ها شرکت می کند که تاثیر گذاری یی را از آن تصور دارد، بل بدان منظور شرکت د که بداند روسیه تا کجا در بحر مخالفت با ایالات متحده بر قایق شکسته اش پارو می زند. این نشست ها بیش از چهار سال ادامه دارد، اما تا کنون اندکی تاثیر مثبت بر حال مردم افغانستان نه داشته است. در پنج سال بعدی پیش رو هم جلسات چند جانبه تحت رهبری روسیه کماکان دایر می گردد . از وظایف عمده ی آن این است  که کشور های شامل این گروه ، به فدراتیف روسیه  حق این را مسجل گردانند تا این کشور قوت های خود را  در تاجیکستان تقویت و مانند تاجیکستان ، در امتداد مرز ازبکستان با افغانستان نیز نیرو های تازه نفسی جا بر جا کند.

مفسرین در روسیه این کار را  پاسخ کشور شان به بیز های نظامی امریکا در افغانستان تلقی می کنند. آنان می گویند که روسیه در کار خود صادق نیست، ورنه اگر مصارف  نیرو های مستقر در تاجیکستان و سپس درازبکستان  را به افغانستان کمک بشر دوستانه کند، سود آن به مراتب بیشتر از آن است که  سیاست مداران روسیه می اندیشند. اما کرملن تلاش دارد با افراز این بیز ها آسیای میانه را از خطر های احتمالی دیگری که تصور آن روسیه و کشورهای شوروی سابق را می آزارد، محافظت کند. در حالی که دولت افغانستان می تواند در تفاهم و فضای دوستی، مانع پرواز  خطربه سوی آسیای میانه گردد. مگر روسیه این را نمی خواهد.

 ایران از دو جهت علاقمندی به حضور در گروه ایجاد شد به وسیله ی روسیه را دارد، یکی این که نمی خواهد در افغانستان صلح دایمی تامین گردد، زیرا می داند که با تامین صلح در این کشور از یک طرف آب افغانستان بر آن قطع می گردد و از سوی دیگر افغانستان حق آن را دارد ،که ادعای تادیه هزینه های آبی را هم از آن کشور بکند که در سالیان متمادی به زعم خودش رایگان  بهره برده است. دوم ،ایران در حال حاضر کشور منزوی است. تعزیرات اخیر بر چهار شرکت بزرگ این کشور، ضربه ی بزرگ دیگری است که بر آن وارد آمد. این ضربه در حالی فراوان کار های ایران را با کندی مواجه می سازد که ایالات متحده  برنامه های تعزیری دیگری نیز به منظور تعمیل بر آن را  روی دست دارد. در حال حاضر هیچ کشوری وجود نه دارد که با ایران دست دوستی بدهد. دوستی یی که پیامد آن پذیرش قربانی باشد، مگر فدراتیف روسیه وترکیه که خودشان هم به کشوری چون ایران نیازمند اند. ازبکستان و تاجیکستان  دوکشور همسایه ی افغانستان، با وجود اشتراکیت دینی و فرهنگی به افغانستان، علاقمند روسیه هستند، نه با افغانستان، کشوری مسلمان  وهم زبان وهم نژاد شان.

هم اکنون میلیون ها شهروند ازبکستان وتاجیکستان در شهر های مختلف روسیه کارگران اقتصادی اند و به کار هایی مصروف اند که اکثریت روس ها آن را به خود عار تلقی میکنند و بدان نزدیک نه می شوند. اگر روسیه کارگران کشورهای مذکور را رد مرز کند، بیکاری در ان ها بیداد می کند و دولت ها سخت زیر فشار واقع می گردند ، تا سر حد قطع دوام شان زیر خطر می آیند. روسیه با در نظرداشت وابستگی های اقتصادی،از ناگزیری کشور های آسیای میانه به حیث وسیله ی فشار بر آنان سؤ استفاده می کند و آنان را می ترساند که جدایی شان از روسیه به معنی ختم نظام های موجودشان است،چیزی که مردمان شرق به منظور آن به هر گونه معامله حاضرند. گونه ی دیگر گسترش برنامه های روسیه  در باره ی افغانستان مسئله ایست که در قسمت اول این مقاله از آن ذکر به عمل آمده است و تکرار آن الزامی نه دارد.

تا زمانی که  نیرو های خارجی در افغانستان حضور دارند، که مسلما در پنج سال بعدی کم یا زیاد از شمار امروزی شان ، حضور می داشته باشند. سیاست مداران روسیه  از تحرکات شان به منظور مغشوش ساختن اوضاع افغانستان آرام نمی نشینند. گیریم که نیرو های خارجی، به هر دلیلی که باشد از افغانستان برون شوند، روسیه  نباید از این سخن نا آگاه باشد، که این خروج با خروچ شوروی از افغانستان ماهیتا تفاوت می دارد و آنان هیچ گاه زمینه آن را فراهم نمی کنند که جهان بر خروج شان مانند خروج شوروی از افغانستان چکچک تحقیر امیز کند.

افغانستان در پنج سال بعدی تلاش  می کند که به  اجماع منطقه یی دست یابد.اما متاسفانه در میان  کشور های دشمن و نادوست در گیر است. این کشور ها به اجماعی  ابراز آمادگی نمی کنند که منافع افغانستان در آن متصور باشد، مگر این که پیش شرط های آنان در رابطه به بهره برداری رایگان از منابع افغانستان پذیرفته شود. چه در اجماع منطقه یی نه تنها سود افغانستان فراخور سنجش است بل، سود کشور های همسایه ومنطقه نیز نهفته است. در نتایج اجماع منطقه یی مهمتر از همه  امنیت منطقه یی و خاطر جمعی از خطر متقابل به وجود می آید . زمینه ی مذاکره، تفاهم بین المنطقه یی  مساعد می گردد و کشو ر های همسایه می توانند فراوان مشکلات دیگر شان را ازاین طریق حل کنند. این ها می توانند راه های فراوان انکشاف اقتصادی و همکاری های متقابل را جسجو کنند.  اما همسایه ها به ویژه ایران و پاکستان که در حال حاضر نسبت به افغانستان برتری اقتصادی دارند،می پندارند که  انکشاف اقتصادی همسایه ی شان به آن ها ضرر می رساند. نتایچ پندار نا درست همسایه ها به معنی دوام تشنج منطقه یی است .این اندیشه ها،  رقابت کشور های بزرگ ونیرومند را در منطقه هم چنان ادامه می دهد.

مذاکرات روسیه با طالبان از شش سال بدینسو دوام داشت، اما با آن که همه دنیا می دانست ، این حرکت ، به معنی آبادکردن قصر ریگی در ساحل بحر خروشان بود.ازاروابط مذکور تاحال صرف بوی مزاحمت در راه صلح افغانستان برخاسته است و دیگر هیچ. پس از تدویر فارمات مسکو در نوامبر سال 2018،امریکا بار دیگر زلمی خلیل زاد را وارد عرصه ی سیاست افغانستان ساخت و مذاکرات پر رنگی را با طالبان پی گرفت.ار چند مذاکرات خلیل زاد، تا حدی سبب شکست مناسبات طالبان و روسیه شد، اما اکنون هردو جانب از آن خسته شده اند. آقای شاهین سخن گوی طالبان در قطر موضع گیری و نا رضایتی طالبان را از این مذاکرات اعلام کرد و امریکا نیز که قبلا آن را به مدتی به تعویق انداخته بود. اما شاید در زمان آتی  به گونه ی اعلام ناشده بدان خاتمه دهند. روسیه در این صورت شاید جرئت نکند که به منظور از سر گیری آن پا پیش کند. کاری که به روسیه باقی مانده این  است که شاید در اتحاد هایی که ایجاد کرده مثلا مذاکرات چند جانبه ی مسکو و مرکزیت ترمز ،پای طالبان را هم بکشاند و با استفاده ازاین معادله که دشمن ِ دشمن، دوست است، طالبان و نیرو های شمال را به منظور بر اندازی نظام غنی که هدف مشترک آنان است، با هم متحد  و همراه سازد. این خطر که از جانب روسیه به سوی افغانستان متصور است به مراتب بدتر از وضعیت کنونی ایست که با وضوح تمام می توان گفت افغانستان خواب آرامی را از سر بدر می کند.

ایران هم اکنون در دفاع از طالب و تقویت صفوف آن مصروف است. دولت ایران ، انچه را قاسم سلیمانی  و خلف او در افغانستان انجام داده است، با شدت دوام می دهد. گریه ی سران مجاهد به ویژه در شمال و غرب افغانستان به نسبت مرگ  قاسم سلیمانی ،آشکار ساخت که  آنان تا چی حد زیر تاثیر ایران واقع و اکنون نیز از جیره های آن کشور برخوردار می باشند. گروه های طالب نیز در همین موضع اند. افزون بر آن شواهد و مدارک  دیگر نیز در دست است که حمایت ایران از گروههای مجاهدین و همزمان حمایت از گروه های طالب را به اثبات می رساند. گزارشی که  سایت سلام تایمز در هفته ی گذشته  مبنی بر دست داشتن حمایت  ایران از طالبان ومداخله ی آن در امور افغانستان به نشر رساند، بازگوینده ی آن است که ایران مداخله و حمایت نیرو های ضد دولتی را به مدت طولانی در نظر دارد. چه  از دو سال به این طرف  اسلحه ی مختلف النوع ساخت ایران در ولایات هلمند،فراه و غزنی به دست نیرو های امنیتی  افتیده و  جنرال های ایرانی در ولایت فراه،مناطقی که تحت تسلط طالبان اند دیده شده اند.این جنرال ها به نیرو های طالب آموزش های نظامی می دهند و به قول مقام های دولتی در فراه  در جنگ های مستقیم نیز شرکت می ورزند.

 مقامات محلی اذعان می کنند که  ایران دارای گروه های مشخص طالبان در کندهار است که از آنها پشتیبانی لوژستیکی سخاوتمندانه می کند تا این ولایت را ناامن و از منافع ایران در اینجا محافظت کنند.

به گفته ی آنان «ایران در ولایت های فراه، نیمروز، هلمند و کندهار بیش از یک هزار تروریست  دارد.که حتی هزینه های خانواده های آنان را نیز پرداخت میکند. ».مردم محل، طالبانی را که به دولت ایران می جنگند نشانی کرده اند.

مداخله ی ایران در افغانستان مسئله نو نیست، جنرال تادین خان اچکزی قوماندان امنیه ی کندهار، حتی در ماه ثور امسال با تقدیم شواهد موثق از خارجی ها و ادارات ملل متحد تقاضا کرد که جلومداخله ی ایران را بگیرند.محمد اساس، تحلیلگر امور سیاسی در کندهار می گوید، «متأسفانه، این اولین بار نیست که همکاری ایران با طالبان و استفاده از سلاح های [ایرانی] در ولایات جنوبی آشکار شده است. سلاح های ایرانی پیش از این بارها در ولایات هلمند، فراه، کندهار و زابل نیز کشف و ضبط شده اند.

این مسئله از ارگان های حقوقی دولتی نیز پنهان نیست.عطاجان حقبیان، رئیس شورای ولایتی زابل است. وی می گوید،«حتی خانواده های طالبان ایرانی مشرب تحت نظارت مستقیم و محافظت سپاه پاسداران انقلاب ایران زندگی می کنند. این طالبان فعالیت های تروریستی را در فراه، نیمروز، زابل، ارزگان، کندهار و هلمند انجام می دهند.».

ایالات متحده نیز ایران را درمسایل افغانستان،  کشوری دو روی می خواند.این اصطلاح در ادبیات اسلامی به منافق خطاب می شود.امریکا اسناد و شواهدی دارد که از روی آن می گوید، ایران از یک طرف ادعای مبارزه بر ضد تروریزم دارد و از سوی دیگر ضروریات لوژستیکی و مالی طالبان را اکمال می کند. به گزارش منابع امریکایی ، «تهران به دنبال بازگشت طالبان به قدرت نیست، بلکه هدفش این است كه در صورت موفقیت طالبان در حکومت آینده ی افغانستان ، نقش خود را بر این گروه حفظ كند.»

امریکایی ها از دیر زمان مداخله ی ایران درافغانستان را زیر نظر دارند وتحقیقات شان بر مداخلات صریح و آشکار این کشور در افغانستان صحه می گذارد.

وزارت خزانه ایالات متحده در سال گذشته ،دو مقام  نیروی قدس وابسته به پاسداران را  که پشتیبانی مالی، لوژستیکی و نظامی به طالبان بر آنان ثبوت شده بود،تحریم کرد.

استیفن منوچین، وزیر خزانه ی ایالات متحده در آن اعلامیه گفته بود، «فراهم نمودن آموزش نظامی ایران، تأمین مالی و سلاح برای طالبان هنوز نمونه ی دیگری از مداخلات آشکار منطقه ای تهران و پشتیبانی از تروریزم است.»

چندی پیش در هرات همایشی بر پا گردید. ملامعتصم آغا جان وزیر مالیه ی رژیم  طالبان  نیز در این همایش شرکت داشت.وی با صراحت گفت که طالبان از رژیم ایران حمایت دریافت می کند. وی کمک ها وحمایت های نظامی و مالی ایران، روسیه و پاکستان را به  طالبان تائید کرد.آغا جان در حالی این سخنان را بیان کرد که رسول موسوی  معاون وزیر امور خارجه ی ایران نیز در نشست حضور داشت و حمایت ایران از طالبان را انکار نه کرد.

اما موسوی که در همایش هرات  به حیث دپلومات سخن می زد، کمک ها وحمایت های ایران از طالبان را،با زبان غیر دپلوماتیک توجیه نمود و گفت: می خواهم بگویم که طالبان نیز همسایگان ما هستند و ما باید با همسایگان خود زندگی کنیم.

اما رنگین دادفر اسپنتا، مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری حامد کرزی بر موجودیت جنگ استخباراتی و نیابتی در افغانستان به گونه ی دیگر تا کید کرد .سپنتا، حمایت نظامی و مالی ایران به طالبان را بدین گونه توجیه داد که ایران و روسیه به دلیل دشمنی با ایالات متحده سعی در تشدید این جنگ دارند. آنها جنگ های نیابتی خود را از طریق طالبان و گروه های دیگر انجام می دهند.(سایت سلام تامیز). سپنتا از گروه های دیگر تحت حمایت روسیه و ایران به منظور تشدید  جنگ در افغانستان، درحالی که می دانست، اما نام نبرد. آقای دادفر، در غایله ی افغانستان سیاستمدار تصادفی نیست، صراحت لهجه یی که در این کنفرانس به خرج داده است، ارچند شاید به ذوق حامد کرزی ،حامی و پیشوای او برابر نبوده باشد، اما چیزی را که می رساند این است که روسیه و ایران در افغانستان مسببان تشدید جنگ اند. جنگی که مردم افغانستان در آن می سوزند، مهم نیست که روسیه و ایران چی دلیلی به این کار دارند؟.اما این سخنان در نشست های مفتضحانه ی مسکو که سپنتا نیز در ان حضور داشت،از زبان این دپلومات شنیده نشد.

با پالیدن شواهد دست داشتن ایران در تشدید جنگ افغانستان سخنان یکی از اعضای برجسته ی پارلمان جمهوری اسلامی به یادم آمد، که گفته بود به منظوراستفاده از آب های افغانستان برای ایران راهی نیست جز حمایت و کمک طالبان به منظور تشدید جنگ در افغانستان.به همین گونه سخنان رییس جمهوری ایران نیز فراخور توجه است که  پس از اقدامات افغانستان بر بند های  و دیگر نقاط کلیدی یی که جلو ریزش آب به ایران را می گیرند، گفته بود، ایران در ابرابر اقدامات افغانستان خاموش نمی ماند.

با توجه به این سخنان دشمنانه و غیر انسانی دو مقام ارشد ایران در مورد افغانستان، کشف انبار اسحله ی  ساخت ایران در غزنی  نشان داد که ایران سهم قابل ملاحظه و پیگیر در تشدید جنگ افغانستان وحمایت این کشور از تروریستان دارد. مقامات غزنی سلاح های کشف شده را به رسانه ها نشان داده اند.

ایران مانند پاکستان بیز های نظامی و اکمالاتی ویژه برای طالبان در شرق این کشور ایجادکرده است.

 عارف کیانی ، حمایت ایران را ،جنگ مستقیم با افغانستان می خواند و در مصاحبه سلام تایمز می افزاید که : «سربازگیری از جوانان مهاجر و فرستادن انها در چارچوب طالبان برای جنگ در افغانستان کاملا مشهود و غیر قابل انکار است. گزارش های موثقی وجود دارد که شماری از فرماندهان طالبان که در ایران زندگی می کنند بعضی اوقات برای سربازگیری به ولایت های زون غرب افغانستان مثل فراه و نیمروز رفت و امد دارند». کیانی هم چنان استراتیژی ایران  را در افغانستان تفرقه افگنی قومی می خواند،که عمدتا دامن زدن به اختلاف های شیعه و سنی تلقی می گردد. ایران افزون بر ولایت های مذکور وشماری از ولایت ها در شمال افغانستان  با مرکزیت  غزنی می تواند از آن جا طالبان هشت ولایت دیگر افغانستان را نیز از این طریق اکمال نماید.آگاهان در این ولایت ها می گویند که حرکت ها و اقدامات تامیناتی ایران به طالبان به گستردگی جنگ از جانب ایران درافغانستان بسیار کمک کرده است.

تفنگ روسی که در این عکس بدون تاریخ نشان داده شده در جریان عملیات نیروهای افغان در ولایت فراه، بتاریخ ۶ میزان از جنگجویان طالبان گرفته شده است. مقامات می گویند که مشابه این تجهیزات مرتبا از جنگجویان این ولایت بدست می آید. {دفتر مطبوعاتی والی فراه}

--------------------------------------------------------------------------------------------------

جمهوری اسلامی ایران مانند روسیه از روابطش با طالبان آشکار سخن می گوید.اخیرا جواد ظریف وزیر امور خارجه  ایران طی مصاحبه یی با تلویزیون ان‌دی‌تی‌وی گفت: «به نظر من محال است بتوان برای افغانستان آینده ای را بدون نقش طالبان متصور شد.»

اظهارات وی،واکنش دولت افغانستان را نیز برانگیخت و در تویتر ها و فیسبوک ها میان مقام های دپلوماتیک دو کشور حرف  ها وسخن هایی نیز تبادله گردید.

آگاهان سیاسی افغانستان بدین باورند که روسیه و ایران می خواهند در افغانستان به نا امنی ها دامن زنند و بدین وسیله دهلیز ستراتیژیک ترانزیتی یی در ولایت فراه ایجاد کنند.روسیه وایران  از طریق این دهلیز می توانند طالبان را در ولایت های دیگر افغانستان اکمال کنند.

سلیمان نویسنده ی دیگری از سایت سلام تایمز ناآرامی های اخیر در ولایت فراه را  به مداخله ی روسیه و ایران  مربوط می داند.

ناصر مهری، سخنگوی والی فراه سخنان  نویسنده ی مذکور را تایید کرد و به سلام تایمز گفت: «طالبان با تشدید حملات شان پلان دارند که فراه را برای خودشان مرکز بسازند و از این ولایت یک دهلیز اکمالاتی را برای سایر ولایت های غربی ایجاد کنند. وی می افزاید که : سلاح های ساخت روسیه به همراه  تجهیزات روسی و نیز حمایت های ایران از طالبان، وضعیت امنیتی در فراه را بدتر کرده است.

سخن گوی والی فراه در سلام تایمز می نویسد: «بار ها سلاح های پیشرفته ساخت روسیه نزد طالبان مانند سلاح های مجهز به دوربین شب بین، در میدان های جنگ به دست نیروهای امنیتی افتاده است و اکثر تلفات مردم به سیله ی همین سلاح ها صورت گرفته است.»

گلبهار مجاهد، آمر امنیت وقت این ولایت بتاریخ ۲۸ جدی به سلام تایمز گفت که روسیه و ایران با دادن سلاح و تجهیزات پیشرفته ، طالبان را کمک نموده که در نتیجه بسیاری از سربازان ما توسط سلاح های دوربین دار شب بین و لایزری کشته میشوند.

از روی این پیشینه ی مختصر می توان پیش بینی کرد که روسیه و ایران در صدد تامین صلح درافغانستان نیستند.روسیه افزون بر اقداماتی که  قبلا تذکار رفت در پنج سل بعدی با ایران نیز از زاویه دیگر وارد افغانستان می گردد و در ساختن این دهلیز تباه کن نقش عمده ایفا می کند.

در حقیقت ایران پای روسیه را در این منطقه  کشانیده و به آن کشور قناعت داده است، که به منظور منافعش باید در نا آرامی افغانستان نقش بازی کند.ایران عینا مثل پاکستان در امور افغانستان مداخله می کند و حتی آموزگاران خود را به سنگر های طالبان می فرستد.

 تصادفی نبود که مولود چاوش اغلو وزیر امور خارجه ی ترکیه بنا به گزارش« تیلی تریدر» در یک پنل در «داووس » در بخش اتحاد  روسیه با ایران و ترکیه بر مخالفت کشورش علیه تحریم های  وضع شده بر ضد ایران تاکید کرد. وی، همکاری ترکیه را با روسیه خواست انکارا شمرده و گفت ، ترکیه به منظور بازگرداند ثبات در خاور میانه (که بهانه یی بیش نیست.نویسنده) با هر کسی از جمله ایران همکاری می کند.».

این درحالیست که ازا همکاری های ترکیه به استیذان روسیه در مرکزیت ترمز،شهر سرحدی ازبکستان با افغانستان، هم گفته هایی در قسمت اول این مقاله ذکر گردیده  است.

در برنامه پنج سال بعدی ایران این مهم شامل است که نگذارد دولت افغانستان کار «بند بخش آباد» را تکمیل کند.زیرا با تکمیل این بند، اب افغانستان کلن بر ایران مسدود می گردد.

ایران  در پنج سال آتی،  در دو بعد جنگ افغانستان در غرب کشور مصروف می شود. بعد اول همین است که روابطش را با طالبان موجود افغانسان تقویت می بخشد و در اتحادی که روسیه در وجود برخی از کشور ها ایجاد کرده است فعالیت می کند. در بعد دیگر برویت تجارب قاسم سلیمانی، به وسیله ی سپاه پاسداران  جنگنده  در سوریه وعراق با استفاده از ظرفیت های  موجود،گروه طالب ایرانی را ایجاد می کند. طالبان ایرانی عمدتا متشکل از باشندگان شرقی ایران اند که بر بنیاد اصول طالبی در کیش برادری ، همسنگران طالبان  افغان می گردند.

هدف ایران در پنج سال آینده به ادامه ی فعالیت های نا بکار پیشین اش،ممانعت به اکمال رسانی بند بخش آباد، جلو گیری از تمدید پایپ لاین های پروژه تاپی، گسترش اشتراک قاچاقبران ایرانی در کشت ، پروسس و قاچاق مواد مخدر است. چه ایران تلاش دارد تا موادمخدر را به وسیله قاچاقبران دستوری خود به کشور های اروپایی  و انگلیستان برساند. برنامه ی انتقال مواد مخدر به کشور ها ی اروپایی  به منظور آغشته کردن جوانان این کشور از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی زیر کار است . این روند  هر سال گسترده تر می گردد و شاخصه های جدیدی می یابد. ایران می اندیشد که بدین و سیله می تواند به اروپا مشکل ایجاد کند. مسلما آرامش در افغانستان به سود اروپا  وانگلیستان است و ایران آرزو نه دارد که این منبع بزرگ کارزار تخریباتی اش را به سوی غرب از دست دهد. این همهه به ایران صرف در نا آرامی افغانستان میسر است و بس.

 

+++++++++++++++++++

قسمت اول

افغانستان ، در پنج سال گذشته افزون بر آن که  در داش خشت پزی اندیشه های ویران گر کشور های رقیب  سوخت، قربانی سلیقه های خام طمع  دو تیم انتخاباتی در داخل نیز شد.این تیم ها مدعی بودند که رای بیشتر آورده اند و هر کدام خود را مستحق مقام ریاست جمهوری تلقی می کردند. نمی خواهم سلیقه ی خودرا  در تول وترازوی این تیم ها به نمایش گزارم، اما اذعان می دارم، اکنون هم نگرانی یی وجود دارد، که دوتیم رقیب بار دیگر ،اما به گونه ی دیگر به معامله یی دست می یابند . مباد و هفت کوه سیاه در میان. اما نا صواب است،  اگر روشن نگردد که صورت بستن معامله ی جدید میان دو تیم ، نقطه ی عطف بدبختی افغانستان شمرده می شود و در یک کلام باید کوتاه کرد، که در این صورت دیگر باید باورمند شد که کشور تا ابد در بی باوری بسر می برد.

افغانستان به حکومت مقتدر و فرا قومی نیاز دارد.اما معامله ی دو تیم ، در دنیایی از نا باوری و چراغ های پر غبار امید های کاذب، جنازه ی صلح ، آرامش ، ترقی، دموکراسی و گونه هایی از خوبی هایی که صور خیال مردم افغانستان  در آن تنیده است خوانده می شود. این بدان معنیست  که صلح ،جنازه اش را برشانه های خود تا گورستان تاریخ می برد.چنان چه فساد،جنگ،برادر کشی، برتری جویی، رد کردن همزاد و غیره عوامل بازدارنده ی پیشرفت کشور، عدالت را در پنج سال  پیش در بی کمالی تعلق به تألف اهوا و دور از خرد و حصافت با بیل کلند اماج گرفتند و حقوق انسانی را در جامعه ی  زیر سم ستوران تمامیت خواهی بیخردانه له کردند. پنج سال فرصتی به  بهینه سازی ساختار هایی  بود که حکومت سلف مفسد بر جا گذاشته بود.در این سال ها به منظور  ترمیم آن همه نارسایی هایی که کرزی ها و راهیان قبیله اندیش و چاکران بانجان سیاه قدرت مداری او از تبار های دیگر، در طول زمام ناروای خود بر مردم ارزانی داشته بودند.

در افغانستان پنج سال تازه ، گویا با راهکار های تازه ی ملی و جهانی می آغازد. انگار  دور دیگر است ،اما با  غبار تیره  وبویناک دیگر که  تا کنون هیچ کس نه توانسته است آینده یی حد اقل نیمه روشنی را به وطن شان در مدار بی رخ آن  نشانه گذاری کنند و یا گزینه بهتری  را پیشکش نمایند. و اما اگر نظامی فارغ از معامله ها و دولتی یک دست به معنی واقعی کلمه که متشکل از قشر وطنپرست و آگاه جامعه باشد ظهور کناد، افغانستان باز هم نمی تواند دوره گذار را طی کند. این کشور ناگزیر است دست و پنجه در انبوهی از رسایی ها ونارسایی ها نرم  کند.

چی می شود ها و چی باید کرد های دولت آینده ی افغانستان مربوط به این است که نظام در گام نخست با پدیده های شوم فساد که از نزده سال بدین سو،دار وندار و هستی مادی ومعنوی جامعه را ،موریانه وار می خورند،  برخورد چگونه یی صورت می گیرد؟. مسلما دولت آینده می تواند، بر تصفیه ی آنان تا حد زیادی فایق آید.این نخستین چهره نمای دولت اینده ی این است  شمرده می شود. در این صورت ،مردم افغانستان خود گل امید پژمرده ی شان  را باتفت اشک های ریخته ی خود شان در این سالها، سیراب می کنند. در مورد این نکته در آتی این مقاله سخن هایی داریم.

واما نمی توان ، انتظار ها از پیش نگر هایی را که در این صورت از هم اکنون  جوانه زده  اند، نادیده گرفت:

با وجود هرگونه توافق میان طالب و امریکا،مصالحه ی خواه موقت و خواه طویل المدت میان دوطرف صورت می بندد.این صلح میان طالب و امریکا است. نمی تواند به افغانستان و وضعیت افغانستان بسیار مربوط  گردد.از این رو ، اما صلح مذکور نمی تواند و یا شاید هم نخواهد که غایله ی افغانستان را به نقطه ی پایان رساند. دولت کنونی افغانستان هیچ پیش شرطی و برنامه ی ملی یی که مردم از آن آگاهی داشته باشند، به منظور صلح با طالب در دست نه دارد. طالب هم چنان نا آگاه از ان است که در صورت خروج قوای خارجی از افغانستان و مذاکره با دولت ،چی راهکاری را می خواهد عملی کند ،پیش بینی نکرده است.حرف های تغییر  قانون اساسی تا حدی می تواند مورد توجه باشد، اما امارت اسلامی وبرگشت  شرایط ضیق حکومت داری قرن هیچ که با توسن اسلام عملی می گردد، حرف فراخور تأمل وغیرعملی است.امریکا نیز در این مورد چیزی به خورد رسانه ها نه داده است که  نمایان گر روشنی انداز مذاکرات طولانی و چندین ساله امریکا و طالبان به منظور بهبودی شرایط حد اقل پسا امریکا در افغانستان گردد.از این رو،با خوانش از صور های گونه گون سیاسی که تا کنون شده و حدود وثغور ذهنی موافقت دولت و طالبان را رنگ کرده است .از این رو می توان گفت،که طالب هیچ گونه آمادگی ذهنی و عینی  به منظور تن دهی به روند  خلع  سلاح نه دارد و حاضر نیست تجهیزات دست داشته اش را که حامل اصلی هویت وی است  تسلیم کند. تنظیم کردن جنگنده های طالب در ساختار قوای مسلح کشور، نه از روی فرهنگ نظامی مقدور می نماید و نه از روی قوانین جاری  افغانستان. تبعیت طالب هم از نظامنامه های کنونی امر دور از تطبیق به نظر می رسد. از این رو ساختار طالب به گونه ی که خسروان امور دو طرف  درنظر دارند نگه داشته می شود.

ار چند طالب سلاح زنگ زده یی بیش نیست که هم دشمن از ان می ترسد و هم صاحب،اما با مطالعه و گرفتن خوانش از وضعیت  شاخص های سیاست های داخلی و برون مرزی در رابطه به افغانستان چنین بر می آید که طالب در پنج سال آینده اما به گونه ی جدید  نگه داشته می شود. گونه ی جدید  حفظ ساختاری طالبان چنین است : نخبه های این جنبش که متشکل از اندیشمندان مکتبی آن است در حد  تشکل سیاسی عمل می کنند، البته با نگه داشت قدرت بر تشکل نظامی یی که  رشته  جنگنده های طالب رابدان می بندند. ساختار سیاسی طالبان تا مدتی طولانی نیرومند ترین تشکل سیاسی دور از قدرت، اما در داخل قدرت باقی می ماند. ساختار نظامی یی که جنگنده های طالب با آن مدغم می شود، یا همین داعش امروزی است که با تجربه هایی از جهان عرب به افغانستان منتقل می گردد  و یا ساختاری دیگر می باشد که از ائتلاف داعش و نظامیان طالب عرض وجود می کند. مسأله ی دیگری هم بر نگه داشت ساختار سیاسی – نظامی جدید نمی تواند دور از توجه ماند.

 انتخابات و سیر اندیشه یی بنیاد گرایی در بستر سیاست افغانستان به خوبی می نمایاند که قطب بندی اندیشه یی در محوری به نام جهاد از اکثر ولایات افغانستان تا حد زیادی برچیده شده است.حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، زمانی حزب سراسری خوانده می شد، این حزب دیگر به روی دلایل گونه گون افزون بر فروپاشی از درون ، با دهها مشکل دیگری نیز روبرو است .سر هم شدن این دلایل که  آوردن فهرست آن زاید است، راه های پیشرفت این حزب را سد شده است.مناطقی به ویژه در شرق و جنوب که این گونه احزاب در آن ها تلاش داشتند جای شان را به طالب گذاشته اند.ار چند طالبان نیز خود را مجاهدان می نامند،اما ماهیت هردو یکی است،تنها در نوع و عملکر خود صرف بر اثر تندی و در سلوک متفاوت از هم اند.از این رو جهاد پیشا طالبی و استفاده از نعمت های آن ، در  شمال تمرکز یافته است. این تمرکز از ائتلاف جدید مجاهدین ،جنبش اسلامی به رهبری جنرال دوستم وحزب محقق  وبرخی از احزاب و تشکل های دیگر در آینده، بیشتر نیرومند می شود وکلن رنگ قومی به خود می گیرد، تا رنگ سیاسی و اندیشه یی. تمرکز جدید  در پنج سال آینده ، تاثیر گذاری اش را بر نه«9» ولایت شمال کشور می گستراند.کشور های خارجی پیرامون افغانستان  در پنج سال آینده به گونه جدید فعال می شوند و به منظور براورده شدن اهداف شان تاکتیک های تازه یی را روی دست می گیرند.

 روسیه، به سودی که در چند سال آخیر از روابط با طالبان برای خودش نقشه کشی کرده بود،دست نیافت. بدین ملحوظ  از طالبان ابراز نا امیدی می کند . سرمایه گذاری اش  بر حامد کرزی و تیم او به باد  هوا رفت.  روسیه به منظور براورده شدن اهدافش  جز روی آوردن به  تمرکز جدید شمال  گزیری نه دارد.در شمال شخصیتهای برازنده ی دیگر نیز و جود دارند که با نیرو های مخالف دولت سازگار نیستند و به هیچ صورت با آنان در یک راه نمی روند. عطا محمد نور و جمعه خان همدرد از جمله کسانی اند که  اگر خودشان با چنین ائتلاف ها نروند ،هر لحظه می توانند وحدت آنان را با مخاطره مواجه سازند. اما روسیه بدون توجه به این باریکی ، تلاش  می ورزد،  تا درا نسجام این ساختار نقش  روشن و برجسته  بازی کند. در حال حاضر رهبران در حال تماس این اتحاد با روسیه،از روابط برونی شان با جهان خارج کمتر صحبت می کنند.اما حساسیت این مسأله در پنج سال بعدی خواهی نخواهی درز می کند  و روسیه را پیش از رسیدن به اهدافش در نیمه راه با ناکامی مواجه می سازد.اما علی رغم  ناامیدی از طالب و کرزی ،این طرف قضیه را نیز در هاله یی از دوری و نزدیکی با خود  به زودی رها نمی کند. این حرکت ها بیشتر خواست  خود روسیه است .ناظران در مسکو بدین باورند که این کشور  هم اکنون  گونه یی از ائتلاف با برخی کشور ها ی همسایه ی و غیر همسایه ی  افغانستان را ایجاد کرده است. ازبکستان ، تاجیکستان ،ترکیه و ایران از فعالین  اصلی آن است. ترکیه  به  منظور جلب رضایت روسیه و هم دلچسپی های دیرینه ی خودش در این گروه نقش تعیین کننده را بازی می کند. روسیه که هنوز در هاله یی از اندیشه میان طالب و نیروی جدید ذخیره یی قرار دارد، سخت آرزو می برد ، که در جنگ آینده ی افغانستان حضور فعال نیابتی داشته باشد.

در افغانستان طرف های  مخاصمت  هیچگاه تلاش نکرده اند که در رفع دشواری های شان   بر گزینه ی مدارا بیاستند ، بر شیوه گذشت و سلوک تفاهم  اتکا ورزند. این ها همیشه خشونت وانتقام جویی را معیار شهامت و غیرت افغانی  می انگارند،چنانچه طرف های مقابل شان. از این رو فدراتیف روسیه و برخی کشور های دیگر با استفاده از نقطه ی ضعف  افغان ها  به نفع خود شان عمل می کنند.متاسفانه عمل کرد های روسیه تا کنون بر مبنی یکه تازی و نظامی گری بود و در آینده نیز  امید آن نیست که از این کشور توقعی  غیر از آن برده شود.

 روسیه در نزده سال اخیر، به ویژه پس از حضور یابی قهر آمیز در جنگ سوریه  با جامعه ی جهانی در افغانستان حضور یافت. شاید موضوع سوریه زیاد هم به روسیه ارتباط نمی گرفت، اما دولت ایران به تنهایی نمی توانست در برابر عملکرد های ضد تروریستی امریکا و محدینش  فایق اید. اسناد موثقی که  رسانه های ایرانی پخش کرده اند ، همین قاسم سلیمانی مشهور که چند روز پیش به هلاکت رسید ،پس از ملاقات دوساعت و بیست دقیقه یی اش با پوتین، وی را  معتقد کرد که  بر سوریه حمله کند. فشار اقتصادی  مداخله ی  روسیه در سوریه  افزون بر کشته شدن هزار ها انسان بی گناه ، کمر اقتصاد خانوادگی مردمان این کشور را نیز شکستاند،اما ایرانی ها سود نهایی جنگ سوریه را بر پای ایران ختم شده می دانند، نه بر پای روسیه. زیرا ایران همه ی فعالیت های پوتین را مبنی بر حمله های  کشنده در سوریه حاشیه ای اعلام کرد ونقش آن را تعیین کننده نخواند. از احتمال بعید نیست که در پنج سال اینده ی افغانستان نیز چنین شود.

این کشور درنزده سال اخیر خضور نیرو های خارجی در افغانستان ، گاهی به بهانه ی ترویزم و گاهی به بهانه ی صلح ،تلاش بر آن داشت که افغان ها را در هر طرفی از گروه های مخاصمت به نفع خود بکار اندازد. مذاکرات بی رنگ این کشور با طالبان و حتی کنفرانس های بی محتوای تدویر شده از جانب این کشور در مسکو، در روند صلح افغانستان، به خوبی نشان داد که روسیه نمی خواهد صلح  و دموکراسی افغانستان اعاده شود.این کشور تنها می خواهد در ادامه ی غایله ی موجود،انتقام خروجش از افغانستان را از امریکا وکشور های متحد آن بگیرد. روسیه  بر اثر شکست شوروی در افغانستان ،تا امروز خود را در برابر کشور های رقیب ،از جمله امریکا و انگلیستان شرمسار احساس می کند،از این رو  به منظور زدودن این شرم از جبین خود به هر تلاشی دست می زند. این که در روند تلاش های آن، مردم افغانستان تا چه حد متضرر می شوند،روسیه بدان توجه نمی کند.

در پنج سال پیش رو افغانستان منظر چشیدن  مزه ی تلخ تجربه های دیگر تلاش های منطقه یی به منظور بد کامی اوضاع نیز می باشد. روسیه ی فدراتیف  به هر دلیلی که نزد خود دارد، از اشرف غنی می  هراسد واز آن بد می برد. چه در فدراتیف روسیه سیاستمداران جدید طراز شوروی تحت رهبری ولادیمیر پوتین  می اندیشند، که محمد اشرف غنی از اهداف امروز و فردای این کشور به خوبی واقف است و هر آن می تواند در برابر آن موانعی  ایجاد کند. از طرف دیگر روسیه چنین اندیشه یی هم در سر می پروراند  که غنی  با حامد کرزی از ریشه  شخصیت متفاوت است. کرزی به مثابه ی متاع ارزان هر آن قابل خرید و فروش بود و هنوز این جوهر در وجود او خود نمایی می کند، ولی  نمی توان با غنی، از راه تطمیع پیش رفت. نکته ی دیگری که روسیه  را وا می دارد تا با غنی تفاهم نکند این است، که حلقه ی ویژه ی  سیاستمداران در وجود ضمیر کابولوف و دیگران می اندیشد، که نسبت به کرزی و سایر جنگ سالااران که  منافع شان را در حاکمیت مقتدر افغانستان در خطر می بینند،غنی به امریکا،انگلیستان و دیگر کشور های جامعه ی جهانی وفاداری محکمتر دارد و آن گونه که روسیه با سادگی توانست کرزی  و سایر جنگ سالااران را از امریکا رویگردان کند،غنی را نمی تواند با این نزول وادار سازد. بناء سخت تلاش کرد که پله های عقبی او را نقب کنی کند و برنامه یی به منظور  براندازی او رویدست گیرد. روسیه در طول این سال ها  تلاش و برنامه هایش را در مشوره با پاکستان  و ایران  در سه نکته متمرکز ساخت و آن را در کنفرانسی به نام بین الافغانی که جعل تاریخی این کشور شمرده می شود،از  زبان گروه های متخاصم بلند کرد. روسیه آنان را نیرو های سیاسی افغانستان خواند. نکته اول این بود که  حامدکرزی از ایجاد حکومت مؤقت سخن زد و خواست بدین وسیله انتخابات  و تمام تلاش های  دولت افغانستان را در این را ستا با خاک ودود یک سان سازد. حنیف اتمر اشرف غنی را بدون در نظر داشت فیصله ی ستره محکمه و قانون اساسی (رییس جمهور اسبق  افغانستان ) خواند و تلاش کرد که  به استیذان فدراتیف روسیه مشروعیت وی را به زعم خودش زیر سوال برد. حرف سوم نکته ی اساسی یی  که روسیه در تطبیق آن به هدف اصلی خود نزدیک می شد، موضوع خروج نیرو های خارجی از افغانستان بود. هیات طالبان از قطر، تیم حامدکرزی، تیم جنگ سالار ها به شمول پاکستان و ایران با قلقله از خروج نیرو های خارجی سخن گفتند. تایید  این موضوع در بیانیه ی  سرگی لاروف وزیر امور خارجه فدراتیف روسیه نیز با خط درشت برجسته گردید. سخنان لاوروف بازگوینده ی دید ونگر فدراتیف روسیه به این قضیه شمرده می شود و تمام نا صداقتی های روسیه را در برابر مردم افغانستان و جامعه ی جهانی  بر ملا می ساخت که ساخت. برداشت ناظرین اوضاع این بود که ، سخنان او آشکارا نشان داد که روسیه نمی خواهد  صلح در افغانستان  جامه ی عمل بپوشد.زمانی که تحقق انتخابات تمام این برنامه ها را خس روی آب ساخت،روسیه  جز این که در پنج سال پیش روی افغانستان ، برنامه ی جدیدی  را روی دست گیرد  راه دیگر نه دارد.

به گفته ی برخی  ناظران اوضاع  و منقدین دولت روسیه ،این کشور  بدون توجه به انکشافات بعدی وخواست اصلی مردم  در افغانستان ، بدین باور دست یافته است که با وجود احتمال رفتن نتایج انتخابات به دور دوم، اشرف غنی پیروز میدان بعدی کارزار مبارزه انتخاباتی است، از این رو به گفته ی آنان، برنامه های روسیه در پنج سال بعدی جز این بوده نمی تواند، که نیم رخش را از طالب و کرزی بگرداند و به تمرکز جدیدی که ایده ی ایجاد آن در شمال افغانستان است از قوه به فعل در آمده است توجه کند. این  که تمرکز مذکور در نهایت زیر یر بار روسیه می رود یا نه ،زمان آن را پاسخ می دهد، اما  دو مسئله که پیگیری روسیه را در این زمینه  بر ملا می سازد این است، که  اول،  برخی از اعضای این ائتلاف از مدتیست که مبنی  بر تطمیعات  دولت روسیه دهن پرآب اند و به حاکمیت روسیه سنگ  بردگی بر سینه کوفته اند. دو دیگر این که روسیه  حرکت های تازه یی را آغاز کرده است. در این حرکت ها ازبکیستان ،ترکیه ،ایران  ، تاجیکستان  و شماری از سران  در شمال افغانستان که با دولت میانه مناسب نه دارند به شمول برخی  حامیان حرکت های ضد دولتی  که ریشه  به شمال می  کشانند، شامل  این تألف اهواء میان هم شده اند و با سرازیر کردن امکانات نظامی و پولی می خواهند شمال  افغانستان  را به مقابله های بعدی آماده کنند. زمزمه ها می رسانند که  شهر ترمز  کشور ازبکستان مرکزیت  این تبانی است . ار چند از نشست هایی در ترمز خبری در دست نیست، مگر ناظران می گویند که روسیه،ازبکستان،ایران،ترکیه،و تاجیکستان در صدد انبار سازی و توزیع اسلحه و غیره تجهیزات نظامی یی اند که یا تا کنون در اختیار برخی ها گذاشته شده است و یا هم در حال در اختیار گذاشتن می باشد. برخی  شاهدان عینی  هم بدون افشای هویت شان از سفر های مخفیانه ی شماری شخصیت های مقهور ضد دولتی به ترمز و دریافت  و انتقال مستقیم اسلحه و پول سخن می گویند. آنان می گویند که روسیه این ایتلاف را رهبری می کند ،اما با در نظر داشت مسئله ی اسلام و باریکی های دینی و تجربه ی تجاوز  قبلی  بر افغانستان می خواهد جهان را به مثابه  شاهد ان جنگ نیابتی در این کشور مشاهده کند. ناظرین اوضاع در روسیه  عقیده دارند  که  کشورشان به منظور مقابله با رقبایش در افغانستان تلاش های زیادی کرد  و حال نمی تواند به منظور حفظ آبروی از دست رفته اش به یک بارگی از همه بگذرد. به نظر می رسد  که روسیه در برنامه ی بعدی خود، آنچه را که از آغاز مذاکرات با طالبان در قطر و تدویر دو کنفرانس به نام بین الافغانی در مسکو دایر کرد، برسه نکته تمرکز  داده بود، در پنج سال بعدی ادامه می دهد. شرط اول روسیه براندازی اشرف غنی از قدرت است، البته به هر قیمتی که باشد. روس ها محاسبه کرده اند که پرداخت این قیمت از خون مردم افغانستان تامین گردد ،نه جیب بانک های این کشور. حتی سلاحی که غیر از سهم خود را هم به گروه متحد خود می دهد تا به افغانستان انتقال دهند ، در بدل پول به انان می فروشد نه چیزی بیش وکم از آن. روسیه در بر اندازی غنی موفق نمی گردد، کسانی که به این کشور وعده های میان تهی داده است،نماد ناصداقتی میان روسیه و انان است.زیرا در موجودیت حمایت امریکا این کار شد نه دارد،ولی بانهم روسیه این اگر را در برابر خود قرار می دهد وبه روی دیگر برنامه اش تاکید می ورزد.روسیه  در آن صورت جنگ داخلی را از شمال  سازمان می دهد.شعار این جنگ یا تجزیه است یا  نظام فدرالی.باز هم بهایش را طوری که ذکر کردم مردم افغانستان می پردازند.

بقیه  دارد.

 

 


بالا
 
بازگشت