عارف عرفان

 

طوفانهای انتخابات افغانستان ازکجا می وزد

برحکم داوری زمان وشواهد معتبرسیاسی،جریانات طوفانی انتخابات افغانستان،که بدرستی جغرافیای سیاسی ،اقتدار دولتی و بصورت کُل مردم افغانستان را نشانه گرفته است،ازحلقات زنجیره یی برنامه های راهبردی آمریکاوبخشی از شیوه های ظریفانه وتاکتیکی آنکشور است که در کاربرد" معاملات سیاسی"باپاکستان ونیروهای نیابتی آن (طالبان )تدوین شده است.

این صاعقهٔ جدید ومهندسی شده که سراسر کشور واصلی تیرن مهره های مطرح وهسته های قدرت را در کشور تحت شعاع قرار داده است،در واقع برخی از علایمی است که از درون «جعبهٔ سیاه» مذاکرات طولانی مدت زلمی خلیلزاد نماینده آمریکا باطالبان درقطر بسر آمده است.

از نخستین نشست نماینده آمریکا وطالبان که به تاریخ ۱۲ اکتبرسال ۲۰۱۸درقطر برگزارگردید،نزدیک به یکنیم سال می‌گذرد.

طی این مدت ،راه های طولانی پیموده شد ونشست های متعدد برگزارگردید،اما بطور مضحکه نتایج وحاصل این همه نشست ها،تا حال نه دربرقراری آتش بس وتامین صلح پایداربل در"کاهش خشونت"آنهم طی مدت" یک هفته" تجلی یافت.این ترفندیست که نردبان اصلی را برای پیاده سازی اهداف بزرگ برقرار می‌سازد.

ساده ترین تفسیر هدف این پیمان آمریکابا طالبان ،نه قطع جنگ وآتش بس وتامین صلح بل ،تداوم بحران وگستره آتش جنگ خونین در افغانستان است.مبرهن است که خلیلزاد نماینده آمریکا با عقب زدن دولت افغانستان در مذاکرات باطالبان ،بخاطر تحکیم منافع درازمدت واهداف استراتیژیک آمریکا در افغانستان وماورای آن باید اقتداروجغرافیایی سیاسی افغانستان را به حراج گذاشته باشد تاطالبان و درنهایت پاکستان رابرای پذیرش شروط وتضمین منافع آمریکاراضی سازد.

کسانی که از آغاز تا انجام به سناریوی مذاکرات نماینده آمریکا وطالبان نگاه ژرف معطوف داشته اند،مطمنأ به یک نکته بارزوکلیدی ملتفت شده اندکه درتمام رویکرد ها،امریکا تلاش نمود تا ازیکطرف به مشروعیت پردازی وبزرگنمایی طالبان مبادرت نموده وازسوی دیگر اقتدار،وجاهت ،مشروعیت واعتبار دولت افغانستان رابه بازی گرفته وشاهراه اقتدار سیاسی را برای طالبان بازنماید.

آمریکا میتوانست تا مجموع گفتمان سیاسی اش را در چوکات یک مثلث باحضور دولت افغانستان با طالبان مشروطه ساخته وخروج نیروهای خویش را از افغانستان به آن پیوند دهد اما آمریکا عمدأ از چنین رویکردی هدفمندانه طفره جست.

انگیزه آمریکا دربرپای مذاکرات صلح با طالبان

                             --------------------------------------------------------

در پی بازی های ژئوپولیتیکی آمریکا در افغانستان واستقرار پایگاه های نظامی آنکشور،روسیه ،چین،ایران وپاکستان مصمم شدند تاتمامی پتانسیل و ظرفیت های مبارزه شانرا بخاطر شکست آمریکاوبرچیدن پایگاه های آنکشور از افغانستان هماهنگ سازند.

هکذابه تاریخ ۱۲جولای ۲۰۱۸،روئسای سازمانهای اطلاعاتی این کشور هادر اسلام آبادپاکستان گردهم آمده وحول اقدامات مشترک در برابر آمریکا تدابیر لازم اتخاذ نمودند.این نشست در واقع زنگ خطری بود که مقامات کاخ سفید و پنتاگون را از جاتکان‌داد وبرای آنها پیام شکست ارسال داشت.روی این ملحوظ آمریکایی ها در جستجوی رویکرد های نوین وتغییر استراتیژی وتاکتیک های جدید شده وسعی نمودند تا باعقب نشینی از رویکرد های نظامی گرانه وانصراف از سرمایه گذاری اصلی روی دولت کابل ،راه صلح و آشتی باطالبان را برگزیده ودر تبانی باپاکستان وتامین امتیازات بزرگ برای انکشور،به حضور درازمدت خود در چوکات یک ساختار جدید" دولت طالبانی "ادامه دهد.آمار جدید نشان میدهد که تاحال آمریکا در جنگ افغانستان حدود دو تریلیون دالر هزینه نموده است.ابعاد چنین هزینه بزرگ از ژرفای اهداف استراتژیک آمریکا در افغانستان سخن میگوید.از فحوای لحن سران کاخ سفید،پنتاگون وسران ناتو میتوان استنتاج کرد که باحفظ توافق احتمالی جهت خروج قسمی ارتش آمریکا از افغانستان،که بتاریخ ۲۹ فبروروی باطالبان انعقاد خواهد یافت ،هنوز آمریکا آماده نیست تا از منافع راهبردی اش درافغانستان دست بکشد.

از قرائین وفحوای سناریوی صلح آمریکا وطالبان میتوان استنتاج کرد،که بوسیله خلیلزاد، حاکمیت،اقتدارسیاسی وجغرافیای افغانستان درین سناریو به حراج گذاشته شده وازینرو آمریکا پروسه خُرد سازی،انزوای سیاسی وموج بحران آفرینی نظام" نیابتی"دکتر غنی را در راستای تامین منافع پاکستان برنامه ریزی کرد.

خط پیکان توافقات احتمالی باطالبان نشان میدهد که دراجندای  موجود آمریکا، استقرار نظام دموکراتیک وبرآمده از انتخابات که برای پنج سال برنامه های آمریکا در افغانستان را به تاخیر اندازد،اصلأ جای ندارد. آمریکا از پروسه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان وتعویق نتایج انتخابات به حیث دگمه های فشار در گفتمان قطر سود جست وهمزمان در آستانه انعقاد نهای معاهدات باطالبان،آتش بحران تازه را در افغانستان کلید زد.

در پرتو اهداف راهبردی آمریکا در افغانستان وتبانی آنکشور باپاکستان حول سرنوشت سیاسی افغانستان ،صرف نظر از بحران های برخاسته جدید،اصلا قرار نیست تا رژیم برآمده از انتخابات به عمر پنج ساله خود ادامه دهد.این رژیم وظیفه جاده صاف کن را بدوش داشته ومامورخواهد بود تاشاهراه سیاسی را برای طالبان گشایش بخشیده وشتابان راه زوال اش را بپیماید.

بحران سیاسی کنونی وطرح ایجاد« حکومت موازی» نه تنها ناشی از تقلبات سازمان یافته کمسیون انتخابات واعلام نتایج انتخابات است،بل تراکم عقده های بزرگ سیاسی است،که طی دوران حاکمیت دکتر غنی توسط ستون پنجم در ارکان دولت شکل گرفته بود ونارضایتی عمومی جامعه وهسته های قدرت در افغانستان را فرا گرفته بود.دولت ،طی دوران پنج سال، جنگ تمام عیار وهمه سویه را علیه متحدین ومخالفین خود به پیش برد وبا نمایش سطح عظیم بی عدالتی،استبداد،خودکامگی فساد ...دیوار عظیم بی اعتمادی میان دولت و جامعه برپاکرد.درواقع طی این دوران ،ستون پنجم ،خرمن یی از باروت را در جامعه انبار کرد وبایک حرکت آنرا در لبهٔ انفجار قرار داد.

نکته اساسی که درین نمایشات جلوه نمایی می نماید عبارت از وجود فاکتور های همرنگ بازیگران اصلی وابسته به منابع واحد است.نوعی تبلور همگرایی و توافق بازیگران منطقوی وجهانی را برای" تقسیمات منافع"شان درافغانستان در سیمای سیاهترین رژیم ارتجاعی تاریخ  تحت قیمومیت پاکستان میتوان مشاهده کرد.بطرز شگفت انگیز همه بازیگران اصلی چون آمریکا،روسیه،چین ،ایران ،پاکستان وکشور های آسیای میانه بویژه ازبکستان به این توافقات امید بسته اند.

بازندگی ملت افغانستان نه تنها درپروسه انتخابات ریاست جمهوری وانهدام ارزشهای دموکراسی بل درسناریوی گفتمان توافقات صلح آمریکا وطالبان آیینه وار روشن گردید واین حقیقت جانگدازی است که جامعه ما،جغرافیای سیاسی،ارزش های انسانی واقتدار ملی را تهدید میکند.

چه باید کرد؟

                                                                           ...............

هرگاه بابصیرت ،تعقل ودلسوزی نسبت به رخداد های اخیروافغانستان شمول نگاه نماییم،شرایط عینی و ذهنی یی یک تحول جدید در افغانستان سایه انداخته است.هوای تحولات دهه هشتاد وموسم فروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان وسقوط یک مدنیت بزرگ در اتمسفر سیاسی افغانستان مشهود است.

باور کامل دارم که در تداوم این بحران،همه معادلات سیاسی موجود فرو ریخته وطالبان با استفاده از فرصت های موجود،باتمامی قوت داخل معرکه سیاسی ونظامی شده وتاریخ فروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان راتکرا خواهند کرد.

نه رژیم قادر است تا درخط قبلی نیمه ثبات برگردد و نه مخالفین آن برنامه عقب نشینی دارند،ونه بازیگران جهانی افغانستان خواهان استقرار یک دولت نیرومند وباثبات اند.

دردمندانه هیچ دستی برای یاری ونجات ما دراز نیست و همه امکانات داخلی و بیرونی وسازوبرگ های اطلاعاتی برای فروپاشی افغانستان هماهنگ شده است.وقوع زمین لرزه بزرگ سیاسی افغانستان را شدیدأ تهدید نموده و تداوم بحران موجودعواقب ناگوار وجبران ناپذیری در پی خواهد داشت.

به پندار من باتوجه باحقایق میدانی باید عاقلانه اندیشه کرد صبورانه ومسئولانه گام برداشت وتجویز بایسته ونسخه لازم برای فرونشانی این بحران پدید آورد.

زمان آن فرا رسیده است تا" گفتمان ملی"را سازمان داد وبرای ایجاد یک دولت 'ملی وفراگیر" ویادولت" مشارکت ملی"با ترکیب نیروهای ترقی‌خواه افغانستان اقدام کرد.

یگانه ساختار ونسخه نجات وآدرس که مذاکرات صلح باطالبان را باید مدیریت کرد ومنافع ملی را تامین نمود.دولت برآمده از گفتمان ملی است‌ که وجاهت واقتدار کامل دولت وملت را تامین نموده و پروسه گفتمان صلح رابا نیروی واحدسازمان می دهد. ساختار این دولت باید باپایه های وسیع اجتماعی استقرار یافته ،بر سکوی عدالت اجتماعی تکیه زده وآیینهٔ تمامنمای باشد برای تابش سیماهای همه ملیت ها،اقوام وساکنین افغانستان.اینست که اتحاد و همبستگی ملی را تامین نموده ،دفاع مشترک از افغانستان را شکل داده، قافله مردم  افغانستان را درسده بیست و یکم،باکاروان جهانی همسفر ساخته،از فروپاشی کامل تمدن وارزشهای سترگ انسانی ، اجتماعی واقتصادی جلوگیری نموده و باعث نجات افغانستان ومردمان رنج‌دیدهٔ آن خواهد گردید.

در وضع موجود هرگونه رفتار ماجراجویانه ونفت افشانی بالای بحران موجود،عواقب سنگین وجبران ناپذیری در قبال خواهد داشت؛

با احترامات بی پایان

عارف عرفان 

لندن،نوامبر۲۰۲۰

 

 


بالا
 
بازگشت