عبدالقیوم میرزاده
یک جای کار می لنگد
اخبار داخلی کشور ما افغانستان و اخبار آژانس های بین المللی امروز دوازدهم اپریل ضمن تیتر های درشت در باره خارج شدن نام های تروریستان طالب از فهرست تروریستی یا لست سیاه سازمان ملل متحد مطالبی را به نشر سپرده اند. در خبر تذکر داده شده است که نام این تروریستان بصورت موقت برای چند ماه از لست سیاه تروریزم کشیده میشود. و ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان به رسانه ها همچنان گفته است که برای طالبان وعده داده شده تا نام های این افراد بعداٌ بصورت دایم نیز از این لست سیاه خارج گردد.
این چه نیرنگ است؟ آیا این ممکن است که کسی امروز تروریست باشد یعنی برای مقاصد سیاسی، مذهبی و ایدیالوژیک خویش با استفاده از خشونت وحشت، دهشت، رعب و ترس را در میان مردم سبب شده وتوسط اعمال تروریستی چون بم گذاری، حملات انتحاری و حملات مسلحانه آدم های بیگناه را بدون کدام جرم و بدون کدام حکم محکمه به قتل رسانیده باشد و فردا این کس تروریست نباشد؟ و یا بصورت موقت تروریست شود و بصورت موقت تروریست نباشد؟ آیا مردم انفجارات مرگبار شهر کابل چون دهمزنگ، چهار راهی زنبق، پل محمود خان، شاه شهید، شفاخانه چهارصدبستر، چهار راهی صدارت جوار وزارت داخله، شهر نو مقابل تانک تیل شهر نو، چهار راهی مکروریون، پل آرتل، پوهنتون امریکایان در دارالمان، هوتل سپوژمی قرغه، سرویس های مامورین وزارت دفاع ملی و تلویزیون طلوع، انفجار میدان شهر، حمله انتحاری بر قطعه ۲۰۹ شاهین شهر مزار شریف، ستدیوم ورزشی شرند مرکز ولایت پکتیکا، انفجارات پیاپی در ولایت ننگرهار و لغمان، انفجارات مرگبار هلمند،قندهار، هرات، خوست و سایر نقاط افغانستان و حملات وحشیانه تروریستی در ولایات قندز، غزنی، فاریاب، بدخشان و سایر محلات و قطعات نظامی را که در نتیجه ده ها هزار انسان بیگناه این کشور قربانی شده است مردم فراموش کرده اند. اگر مردم جهان فراموش کرده اند ولی مردم افغانستان آنرا فراموش نمیکنند و همین اکنون که سازمان ملل متحد این آدم کشان حرفویی را از لست تروریزم خارج ساخته است هم این سلسله انفجارات در افغانستان جریان داشته و ذبیح الله مجاهد مسُولیت این آدم کشی ها را به عهده میگیرد.
گرچه در سیاست های کج دار و مریز قدرت های بزرگ و مؤثریت این قدرت ها بالای سازمان ملل متحد تا کنون در جهان کدام تعریف مشخصی از تروریزم ارایه نگردیده است اما سازمان ملل متحد بر اساس نظریات الکس .پ . شمیت پژوهشگر و استاد پوهنتون لایدن هلند که مدتی مسُولیت بخش مطالعات فعالیت های تروریستی را در اداره ملل متحد عهده دار بود تروریزم را چنین تعریف میکند:
تروریزم یعنی شیوه ایجاد وحشت توسط اقدام خشونت آمیز مکرر توسط افراد، گروه ها یا بازیگران دولتی، مخفی یا نیمه مخفی به دلایل سیاسی، جناحی و غیر عادی در جایی که اهداف مستقیم، اهداف اصلی نیستند - بر خلاف ترور که هدف مستقیم هدف اصلی است – قربانیان انسانی چنین خشونتی اغلب بطور تصادفی بر حسب فرصت و یا گزینشی از میان جمعیتی از مردم هدف انتخاب میشوند و به عنوان مولد های پیام رسانی عمل میکنند. یعنی اجرای یک عمل خشونت بار برای ارعاب افکار عمومی و تولید وحشت و همگانی کردن این پیام در میان همه باشنده گان یک محدوده جغرافیایی ویا کشور را تروریزم عنوان میکنند. توضیح بیشتر در باره تروریزم و اینکه چرا تا کنون تعریف معینی از تروریزم ارایه نمیشود در بحث حاضر نمیگنجد و مستلزم یک بحث مفصل جداگانه میباشد. اما اینکه چرا قدرت های بزرگ ایالات متحده امریکا، فدراتیف روسیه، کشور های اروپایی، سازمان ملل متحد و سایر کشور ها و سازمانهای بین المللی خون بهای مردم ما را به بازی گرفته اند و همه دانسته با سرنوشت مردم ما بازی میکنند؟ سوالی است که باید ذهن هر هموطن ما را عمیقآ به خود معطوف دارد.
همانطوریکه ایالات متحده امریکا در طول نزده سال بعد از لشکر کشی اش به افغانستان تعریفی قابل قبولی خاصتاٌ در کشور ما برای تروریزم ارایه کرده نتوانست پیوسته هم به نعل زد و هم به میخ. از زمان ریاست جمهوری رونالد ریگن( ۱۹۸۱ – ۱۹۸۹ ) ایالات متحده امریکا برای مقاصد استیلاگرانه و پیشبرد جنگ سرد در مقابل اتحاد شوروی آنزمان پاکستان را منحیث متحد استراتیژیک و همپیمان نظامی اش در پیمانهای سنتو و سیاتو در جنوب آسیا با سرازیر ساختن میلیارد ها دالر تقویت و تجهیز کرده و برای مقابله با اتحاد شوروی و افول کمونیزم نیرو هایی را از میان فراریان و مهاجرین افغانی که در خاک پاکستان به همین منظور برایشان کمپ های رهایشی ترتیب و تعین شده و زمینه های فرار شانرا مساعد ساختند، بود زیر نظر سازمان استخبارات نظامی پاکستان ISI زیر رهبری چند اسلامگرای معتقد به اسلام سیاسی و مخالف هر نوع برابری حقوق انسانی اتباع مخصوصآ حقوق زنان که مخالفین سر سخت پیشرفت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک در کشور ما هم بودند تعلیم و تربیه وتجهیز کرده و به شیوه های متعارف تروریستی علیه افغانستان و مردم بیگناه ملکی استفاده کردند که در نتیجه این فعالیت های تروریستی حدود نزدیک دو میلیون انسان وطن ما اعم از زن، مرد و اطفال کشته شدند و نزدیک سه میلیون انسان معیوب گردید. ولی جهان و جهانیان هیچ تعریفی مشخصی از این تروریزم ارایه نکرده حمایت کننده گان بین المللی این تروریزم و گرداننده گانش چون سازمان استخبارات نظامی پاکستان و غلامان سیه روی آن که از نام جهاد سوء استفاده کردند هنوز هم عطش شان از آشامیدن خون انسانهای سر زمین ما فرو کش نکرده و هنوز هم به کمک حمایت گران منطقوی و بین المللی شان برای مردم ما تعین سرنوشت میکنند. وضع به همین منوال بوده است.
متعاقبآ هیولای دیگری را بنام طالب که افسارش محکم تر از مجاهد در دست سازمان استخبارات نظامی پاکستان قرار داشت در گام نخست به کمپنی های نفتی یونیکال و برایداس به اجاره دادند و با ارزیابی نتایج کار این گروه های تروریستی در غصب ولایات کشور و اداره محلات تسخیر شده، پاکستان قدرت کامل بر سرنوشت مردم ما را بدست این گروه های اهریمنی غلام بچه های ISI سپردند و همه مردم را اعم از زن ومرد از همه حقوق انسانی محروم ساختند بازهم تا انفجار بت های بامیان صلصال و شهمامه هیچ کشوری و هیچ سازمانی در جهان نه آنها را محکوم کردند و نه جلو این همه فجایع را گرفتند تا اینکه ا انکشافات اوضاع در جنوب آسیا و قرار گرفتن پاکستان در کریدور اقتصادی چین و رشد مؤثریت سازمان شانگهای در حوزه جنوب آسیا ایالات متحده امریکا و متحدین ناتو اش را به این باور رساند تا از طریق لشکر کشی به افغانستان بی صاحب وسایل فشار بر کشور های منطقه را در دست خود بگیرند، یعنی اینکه نه تنها مردم کشور ما در این زمینه هیچ نقشی نداشتند بلکه آن دایه های مهربان تر از مادر هم نه بخاطر مردم ما به اینجا یورش بردند. حالا نوبت رسیده به سازمان القاعده و دخترش داعش که کسی تا کنون از القاعده را نه قاعده اش را دیده و نه نا قاعده گی اش را ولی همه روزه سازمان های جدیدی را زایمان میکند بگوش ما میرسانند که فقط چند عنصر مجهوال الهویه را همسان ملای لنگ به رهبری سازمانی خود میگمارند که حتی کشور زیر فعالیت اش از آن خبر ندارد ولی رسانه ها از کاهی کوهی ساخته و با این شهرت اخباری همان است که مصاف پیش قراوالان آغاز گشته و این سازمان را چنان هیبتناک و هولناک معرفی میکنند که همه مردم جهان را ترس آن فرا میگیرد و هی میکُشد و غارت میکند، انفجار انتحاری میکند و صدها و هزاران را به خاک و خون میکشاند، کشور هایی را که منافع حیاتی امریکا و همپیمانان اش را تآمین میکند با این سلسله فعالیت های تروریستی بی ثبات ساخته و ماهیگیران از آن آب گل آلود به صید میپردازند ولی با این همه پیشرفت های تکنالوژیک، کنترول های شدید مرزی میان کشور ها و کنترول ها و سانسور های مراودات بانکی اشخاص و موسسات چرا هیچکس راجع به تمویل کننده گان مالی و تسلیحاتی این گروه های، تروریست، دهشت افگن و ضد انسانی که چون ارتش های بزرگ مجهز با انواع تسلیحات و تشکیلات میباشند نمی پرسد، هیچ ژورنالیستی در زمینه علاقمند آگاهی نیست و هیچ موسسه تحقیقاتی به این ایپیدمی بزرگ ضد انسانی که روزانه جان صد ها و هزاران را در سراسر گیتی میگیرد توجه ندارد. این چه حکمتی است؟ و آن داعشی که نامش بصورت مخفف از " الدولته الاسلامیه فی العراق و الشام" یعنی دولت اسلامی عراق و سوریه میباشد و برنامه شان نیز برای سوریه و عراق تدوین گردیده است در افغانستان چه میخواهد؟ اینجا را به اشتباه آدرس گرفته اند و یا توطعه ای دیگری در کار است؟ حالا نماینده وزارت خارجه امریکا با طالبان مذاکره میکند تا آنها از افغانستان بالای امریکا حمله نکنند. این پرده های نمایشی چقدر مضحک و مسخره است. این جهانخواران با این بازی های مسخره شان نه تنها تمامیت ارضی ما را به مخاطره انداخته و حاکمیت ملی ما را بی اعتبار ساخته اند بلکه با سرنوشت ملت ما بازی کرده و خون بهای میلیون ها انسان این سرزمین را که در ورای همین سیاست های تجاوز گرانه ریخته شده هم به اهانت و بازی گرفته اند. گرچه مایک پمپُو وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا بتاریخ ۹ اپریل در پاسخ به سوالات لیندسی گراهام ریُس کمیته تخصیص بودجه مجلس سنای امریکا تا حدودی به نقش دولت افغانستان در مذاکرات نماینده امریکا با طالبان وخصوصیت های تروریستی این گروه امیدواری هایی را ایجاد کرده است که در اینجا قسمتی از این پرسش و پاسخ ها را خالی از مفاد نمیدانم.
رئیس
کمیته تخصیص بودجه مجلس سنای امریکا لیندسی گراهام از آقای پمپئو پرسیده که"
وقتی به مسئله افغانستان میرسیم،
آیا میتوانید
به این کمیته و جهان اطمینان دهید که دولت افغانستان مشارکت معنادار در هر نوع
معاهده صلح خواهد داشت؟"
وزیر امور خارجه امریکا پاسخ داده است که " بیشتر از آن، آنها (دولت افغانستان)
در مرکز قرار خواهند داشت. این مذاکرات به رهبری افغانها
خواهد بود."
آقای گراهام از وزیر امور خارجه امریکا همچنین پرسیده است که "آیا نتیجه
(مذاکره با طالبان) صلح با حفظ کرامت برای زنان افغانستان خواهد بود؟"
آقای پمپئو جواب داده است که " این درست است، همچنان اطمینان داشته باشید که
منافع ضد تروریستی امریکا نیز حفظ خواهد شد." همچنین از وزیر خارجه امریکا
پرسیده شده که "اگر ما طالبان را دوباره در جامعه افغانستان ادغام کنیم، این
کار بر اساس شرایط ما (امریکا) انجام میشود،
نه آنها ( طالبان)." وزیر خارجه امریکا پاسخ داده است " بلی، درست است."
کمیته تخصیص بودجه مجلس سنای امریکا در حالی وزیر امور خارجه این کشور را احضار
کرده بود که روز سه شنبه مورخ نهم اپریل شماری از اعضای کمیته روابط خارجی مجلس
نمایندگان امریکا نیز نسبت به عدم شفافیت در مذاکرات صلح امریکا با طالبان،
انتقاد کرده بودند و گفته بودند که آقای پمپئو به زلمی خلیلزاد،
نماینده ویژه این کشور در امور صلح افغانستان اجازه نمیدهد
که جزئیات مذاکرات صلح با طالبان را، با اعضای کمیته روابط خارجی مجلس
نمایندگان، در میان بگذارد.
اعضای این کمیته در نامهای
به آقای پمپئو از او خواسته بودند که بعد از بازگشت زلمی خلیلزاد
به امریکا، در مدت هفت روز او باید به کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان حاضر
شود و در رابطه به مذاکرات صلح با طالبان، پاسخ دهد. همچنان طرح های ارایه شده
از جانب فدریکا موگرینی مسُول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و تاُ کیدات وزرای
خارجه اتحادیه اروپا مؤرخ
۸
اپریل رویکرد های مثبتی است که در برخورد های بین المللی در قبال افغانستان
ایجاد میگردد
اما این همه مسایل و دل واپسی ها در راستای منافع ایالات متحده امریکا و اروپا
است که انکشاف میکند، برای تاً مین منافع مردم و کشور ما کدام گزینه ها، راه
ها، ذرایع ووسایل مؤثر و مفید پنداشته میشود این را باید دولت افغانستان بر
اساس خواست مردم کشور تعین کند نه اینکه دیگران برای ما تعین تکلیف کنند امروز
بر طبق استراتیژی هایشان افراد، گروه و یا گروه هایی را تروریست قلمداد کنند و
فردا بر طبق همان اصل آنها را از لست تروریزم خارج کنند و ما همه چون کتله
منفعل نقش ناظر را ایفا کرده و منتظر مقدرات خویش باشیم. این همه بازی ها با
سرنوشت مردم ما در حقیقت امر ناشی از بی توجه ای و مسُولیت ناپذیری شعبات
حکومت، عناصری در رهبری دولت و مردم ما در برابراین همه تجاوزات و ناروا ها و
عدم اتحاد و همبستگی همه ساکنین این سرزمین در امر تاُمین منافع ملی میباشد.
گرچه در شرایط حاضر خوشبختانه روزنه های امید برای سمت دهی مسایل ملی کشور در
راستای منافع ملی ما بازشده است و اقدامات که از جانب دولت، سازمانهای سیاسی و
اجتماعی و نخبگان که در این راستا جریان دارد مایه امیدواری بوده و فردای
بهتر را نوید میدهد. اخیرآ محترم ملک ستیز شخصیت با درک بلند تخصصی طرحی را در
باره مذاکره با طالبان ارایه کرده اند که من نه تنها آنرا بحیث یک طرح تخصصی
چون اساس خوب برای مذاکرات تایید میکنم بلکه آنرا بهترین گزینه برای پیشبرد
مذاکرات جانبین مسایل افغانستان میپندارم، خالی از مفاد نخواهد بود غرض پخش
واشاعه بیشتر این طرح و تکمیل آن با نظریات دانشمندانه سایر آگاهان امور رو
نویس آنرا در اینجا بیآورم:
شأن «دولت» را حراست کنیم.
وقتی طالبان که
چهرهی روشنی از مزدوری و وحشت به مردم ما و جهانیان به نمایش گذاشتهاند اعلام
میدارند که نمایندگان دولت را برای مذاکرات نمیپذیرند، به چه معنا است؟
خواهش
میکنم لحظهای کرزی، غنی و عبدالله را فراموش کنید.
دولت
نمادی از ارزشهای شهروند است. بدون دولت، شهروند و بدون شهروند، دولت شکل
نمیگیرد. دولت ممثل قدرت و اقتدار باشندگان یک سرزمین است. دولت بانی حقوق و
قانون است. دولت فلسفهی مشروعت و قرارداد اجتماعی است. دولت تصویری کلانی از
فرهنگ جمعی ما است. دولت سنگ، خشک، جنگل، معادن، آب و هوای ما است. دولت مادر،
پدر و فرزندان ما است. دولت نفسهای جنبنده در پیکرهی جامعهی ما است. بلاخره
دولت رهبر سیاسی میهن ما است.
دولت،
نمادی از کلاه کرزی، فریادهای غنی و ژستهای عبدالله نیست. دولت را کوچک
نسازیم. چگونه ممکن است که طالبان این گروه تبهکار با وساطت پاکستان، سعودی و
گروه های استخباراتی شیخنشینان امارات و قطر اعلامیه پخش کنند و نمایندگان
دولت را برای مذاکره به رسمیت نشناسند و ما در سوگ این دستاورد از دسترفته اشک
ریزیم.
پاکستانیها شأن دولت افغانستان را به پای سگان میریزند. به باورم لابیگری و
دهنکجی در برابر طالبان از سوی دولت خواست پاکستان را به واقعیت تبدیل میکند.
من این
طرح را پیشنهاد میکنم:
۱.
ما باید
شهامت آنرا داشته باشیم که مرکز مذاکرات سیاسی را کابل، قندهار، هرات و یا
مزار شریف پیشنهاد کنیم. این شهر ها صدها بار از دید ژیوپولیتیک با اهمیتتر از
دوحه، ریاض و یا جده هستند.
۲.
امریکا
حاکمیت و اثرگذاری بزرگی بر پاکستان، عربستان، قطر و طالبان دارد. دولت با
ارایهی تضمین بینالمللی اصل «بهرسمیت شناسی مذاکره» را مطرح کند. در اینجا
بهانهی طالبان مبنی بر رسمیتشناسی دولت افغانستان مرفوع میشود. این اصل سبب
میشود که گروههای تخصصی بیطرف در زمینهی مذاکرات صلح از دولتهای با اعتدال
جهان دعوت شوند تا مدیریت مذاکرات به عهده گیرند.
۳.
افغانستان قربانی، منبع و دلیل برای جنگ و صلح است. از اینرو از ساختار
«محافظین صلح» سازمان ملل متحد که بنام «کلاه آبیها» معروف هستند درخواست شود
تا امنیت مذاکرات را با تضمینهای بینالمللی طرفین برقرار سازند. یوناما
میتواند در زمینه دهلیزی برای این هماهنگی باشد.
۴.
دولت
افغانستان طرح قطعنامهی را از شورای امنیت سازمان ملل متحد تقاضا کند تا
دولتهای عضو دایمی این شورا بهسان امریکا، روسیه، چین، انگلستان و فرانسه که
نماینگان فعال و رسمی در افغانستان دارند و بازیگران مهم روند مذاکرات هستند
آنرا به تصویب رساند. در این قطعنامه پیششرط های اساسی برای تضمین روند صلح
از سوی ایران، پاکستان، هند و آسیای میانه تعیین گردد.
۵.
اتحادیهی اروپا نهاد تخصصی برای حراست از امنیت دارد. این نهاد ماموریت جهانی
نیز دارد. اتحادیهی اروپا دارای نمایندگی فعال و بزرگی در کابل است. باید از
این نهاد که منابع و اثرگذاری کلانی در جهان و منطقه دارد تقاضا کرد تا این
روند را حمایت کند و برای مرکزیت صلح پروری در داخل افغانستان با اعضای این
اتحادیه همگرایی خلق کند.
ما نباید بدون
هیچ طرحی منتظر بمانیم تا خلیلزاد، کابلوف و یا تربیونهای استخباراتی برای ما
سرنوشت و تکلیف تعیین کنند و حتا پیام وقیحانه طالبان را که نمایندگان دولت را
نمیپذیرند به گونهی اهانتبار به گوش مردم ما بکوبند.
شرم است،
ما از شأن دولت خود باید حمایت کنیم و نگذاریم آبروی این ملت در گروی عناصر
متحجر و استراتژیهای آی اس آی یکبار دیگر قربانی شود.
مورخ ۱۲ اپریل ۲۰۱۹ هلند