داکتر غلام محمد دستگیر

 

  داکتر صادق فطرت راست میگوید

  پته خزانه یا «بده خزانه»

 

فاش میگویم و از گفته ای خود دلشادم        

بنده ا ی عشقم و از هردو جهان آزادم

  دیوان حافظ صفحه ۳۱۰

 

                      ایزد که جهان به قبضه ای قدرت اوست                    داده است ترا دوچیز کان هردو نکوست

                هم سیرت  آنکه  دوست  داری  کَس را                     هم صورت  آنکه  کس ترا  دارد دوست

                ابوسعید ابوالخیر شاعر رباعی سرا

پیش گفتار: درین روزها در باره ای پته خزانه سروصداهایی بلند شده است. محترم داکتر صادق فطرت ناشناس فرد دانشمند، خوش خلق و موسیقی دان شخصیتی است که نه قوم پشتون بلکه افغانستان وجهان روشنفکران و چیز فهمان بر وی افتخار دارند. از او در کتابی  زیر عنوان «ناشناس ناشناس نیست»  تذکر رفته که گفته است:  پته خزانه محمد هوتکی بن داوود را که در سال های ۱۱۴۱ و ۱۱۴۲هجری در قندهار تالیف نموده یک اثر راستین  نیافته. چون من ناشناس را از دوران لیسه ای حبیبیه میشناسم میخواهم این مقاله را با بحثی در باره ناشناس آنزمان، بعضی اشتباهات در پته خزانه ودیگران چون رحمان بابا و خوشحال خان ختک به حساب از گپ گپ میخیزد، وراستگویی و صداقت از نظر اسلام تنظیم بخشم:

وقتیکه من در صنف هشتم لیسه ای حبیبیه بودم و صادق فطرت صنف دهم، درامه ای زبرعتوان «ندامت» نوشتم که در وقت مدیریت روان شاد محمود کریمزاده در ستیج اطاق کنفرانس های حبیبیه به اشتراک صادق فطرت، مرحوم پروفیسور نعیم فرحان، فدامحمد تسلیم (داکتر) و دیگران  تمثیل گردید و باز در صنف یازدهم بعد از حریق لیسه ای حبیبیه درامه ای «مامورعادل» نوشتم تا مامورعادلی پیدا شود و مجرم حریق را به سزای اعمالش برساند که تا آخر سر پیچ باقیماند. برای پرکتس و هدایات از طرف مدیر مکتب در یک سرویس (bus) که در صحن مکتب به گوشه ای شبانه لنگر میانداخت می نشستیم. خوب بیاد دارم که در آنوقت صادق فطرت ناشناس نبود.

بفکر من، چون داکتر صادق فطرت در مجالس حبیبی که از اقربای پدرش بود شرکت داشته و از آنجاهیکه یک جوان با احساس و صادق بود در تجسس بر آمد تا آنچه شنیده است به عمق حقیقی ان شناسا شود. بهترین طریقه همان بود که در لسان پشتو تحقیق کند و خود حقیقت را جویا گردد و همان کرد. علاوتا، او یک عالم متبحر در فن و ارت موسیقی است که از همان ستیج کنفرانس حبیبیه تا شهرت جهانی برای اهل دانش و دوستداران موسیقی که فارابی و ابن سینا در علمی ساختن آن رول عمیق بازی نموده اند تحایف پر ارزشی تقدیم نموده که ما همه مرهون خدمات فرهنگی و کلتوری داکتر صادق فطرت بشمول مرهم داری زخمیان روز سوم عقرب ۱۳۴۴ (۲۵ اکتوبر ۱۹۶۵م) در گراج خانه اش هستیم و از دربارالهی برایش طول عمر وسرفرازی دارین تمنا داشته؛ بدگویان، پوهاند نماهای جاهل، ملوث زبانان بد طینت، و متهمین دیانت پیشگان و صادقان مملکت را سنگ ره، تمنا داریم.

ادعای راستی و عدل و تقوی میکنیم                با دگر اندیش ها زور و خصومت حرف ماست

از پروفیسور قاسم غضنفر اپریل نهم ۲۰۱۹، سکرمنتو، کالفورنیا دیگر ابیات درین مقاله باین قافیه ازاوست

داکتر صادق فطرت متخصص زبان پشتو و موسیفی دان متبحر افغانستان با نشر کتاب ؛ناشناس ناشناس نیست» ( تاهنوز مطالعه نکرده ام و کتاب در راه است بزودی به آن مشرف خواهم شد) و هم با مصاحبه های صادقانه، مدبرانه و عالمانه با آقای صبورسیاه سنگ پرده از یک سلسله سوال های برداشتند که از سالها به این سو نزد مردم بی جواب ماند ه بود همان موضوع حقیقت و راستگویی در پته خزانه ای محمد هوتک بن داوود است. در مقدمه ای کتاب ۴۰ حدیث ازطرف علمای شیعه نوشته شده است که: «راستگویی حرکتی در مسیر فطرت است و دروغگویی حرکتی بر خلاف مسیر فطرت است: گوگل -آیفون درترجمه ای فارسی توسط  ابو الاسفارعلی محمد البلخی این جمله حذف شده راسأ به احادیث رفته اند)» چون به کرکتر داکتر صادق فطرت صدق میکرد خواستم تذکر دهم .

متاسفانه، داکتر صادق فطرت در چند روز اخیر شدیدأ تحت فشار یکتعداد مغرضین و هم دشمنان راستی و صداقت بشمول دستگاه تفرقه انداز BBC روبرو شده است . مجبور گردید تا کلماتی بیان دارد که نزد من و اکثر مردمان حقشناس و حقگو سخنانی بیش نبوده بر فطرت داکتر صادق جزیی ترین  مکدریت وارد ساخته نمیتواند؛ خدمتی که نموده و صداقتی که از خود ظاهر ساخت عملی بوده مطابق تعلیمات و باورهای اسلامی که جاودانه در تاریخ جورنالیسم افغانستان چون ورق طلایی پاینده خواهد ماند؛ انهاییکه طاقت پذیرش راست گویی ندارند به آیات قرانی و احادیث نبوی که در پایان ذکر میشود، توجه عمیق مبذول دارند.

اصل بحث: اثرقلندر مومند بنام «پته خزانه فی المیزان» که توسط محترم دوکتورعبد الاحد وفا معصومی ترجمه شده است چند سال قبل زیب کتابخانه ام را دوبالا ساخت و متن آن از یک سلسله اشتباهات در پته خزانه که پت نگاه شده بود پرده بر داشت. یعنی آنچه داکتر صادق فطرت بیان داشته است چیز جدید نبوده مردم از سالها به اینطرف از در «میزان نبودن» پته خزانه با خبر بوده اند و داکتر فطرت فقط خاکستر از روی آن آتش  برداشت و کمی پکه زد. بعدا با گفت و شنود های اخیر یک تعداد وطنداران تبصره های بجا و بی جا و حتی چوت انداز و توهین آمیر که خلاف اخلاق نویسندگی است در رسانه های اجتماعی نشر کردند. ولی از میان، نوشته ای  دانشمندان عزیز چون رستم کابلی، کاظم یزدانی، فاضل کیانی را دلچسپ  و آموزنده یافتم. متاسفانه شاغلی یون  (خانمش وکیل شورا ست) که «پته خزانه را بعد از قرآن برای پشتونها مفدس ترین کتاب اعلام کرد» هیچ یک از پشتون های روشنفکر وعالم دین ، متاسفانه، این ادعای غبراسلامی اورا رد نه نمودند. خنده آور تر گفتار فردی بنام «طاقت » بود که داکتر صادق فطرت را بیسواد و سازنده خواند در حالیکه آوازه است که خود در جوانی با این سازها رقصیده است!

نظم تزویر و دروغ  و زورگویی  آوریم                           گر کسی راضی نباشد هرچه گوید  نیست راست

درفریب وچال بازی کیست ازما بهتری؟                           مدعی باصد کمالش در بجل بازی گداست

اوست روشنفکرگراندیشه اش نیرنگ بود          نیست اورا اعتباری گر که اندیشید راست

پروفیسور قاسم غضنفر

دانشمند محترم رستم کابلی در صفحه ای فیسبوک در بیست ماده پته خزانه را جعلی ثابت نموده است که در ماده های مناسب آن با تبصره گک های حضور شما خواننده ای عزیزو با اقتباسی از نوشته ای قلندر مومند تقدیم میدارم؛ رستم کابلی مینویسد:

پروفیسور مارگینشترن دانشمند زبان دان و نسخه شناس نارویجی دانشمندیست با صلاحیت علمی که در سراسر جهان شناخته شده است از نظر نسخه شناسی و ادبیات پشتو او کاملا متیقن است که کار«حبیبی» در باره ای پته خزانه جعلی است آنرا رد و جعلی دانسته است.

پروفیسور دوبری دانشمند با صلاحیت علمی افغان شناس فرانسوی (مورخ امریکایی  با نام فرانسوی) در باره ای پته خزانه مینویسد: درستی و اعتبار پته خزانه که مدعی است در سال ۱۷۲۹ ترسایی در قندهار تحریر شده مورد تایید قرار نگرفته است.

قلندر مومن دانشمند پاکستانی دارنده ای عالی ترین جایزه ای دولتی پاکستان در اثرش بنام « پته خزانه فی المیزان» کتاب پته خزانه را از گوشه های مختلف بر رسی و تحلیل نموده تمام کوشش های عبد الحی حبیبی را جعلی ثابت کرده است.

«...پته خزانه همان کتابهایی بوده اند که محمد هوتک به آنها حواله داده و فعلأ اثری از آنها وجود ندارد......آخر به «محمد هوتک» از کجا و چگونه این دانش حاصل گردید گویا در قرن بیست کتابش به طبع میرسد و آنوقت دیگر ازین کتابها اثری وجود نمیداشته باشد و در عدم موجودیت آن کتب، این کتاب «پته خزانه» نامیده میشود. بنابرآن، این شک و تردیدی که این کتاب در قرن بیستم برا اساس یک پیداوار و تولید کیفی نفسانی، و اختراع ذهنی یک شخصی میباشد که میخواهد آنرا در ذهن خوانندگان به عنوان یک خزانه ای که گویا تا حال پنهان بوده است، تثبیت و تسلیم نماید، بی بنیاد نبوده ( صفحه ای سوم فی المیزان)».

کتاب «شناسایی با اخلاق طبابت» را که تتبع نمودم و هم در انترنیت و گوگل و کتب دسترسی داشتم، با مساعی شباروزی اضافه از سه سال را در بر گرفت تا  چند هفته قبل به لباس طبع مزین گردید و به بازارعرضه شد. در قرن دوازده، که مآخذ زیاد وجود نداشت و باید قریه به قریه با سواری اسپ و دیگر حیوانات و حتی پای پیاده سفر میشد، چطور «محمد هوتک» توانست که در قندهار و جابجا بتواند همه ای این معلومات بدست بیاورد؟

رستم کابلی دوام داده مینویسد:

۱-کاغذ پته خزانه متعلق به قرن ۱۲ نیست.

ایرج افشار که از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۸۹ش حیات بود ودر کتب و نسخه شناسی و نویسندگی شهرت داشت بحیث مشاور دانشگاه کولمبیا در تدوین دایرة المعارف ایرانیکا همکاری نموده است: در باره کاعذ نسخ قدیم معلومات هنگفتی به نشر رسانیده مینویسد: کاعذ کلمه ای فارسی است که بنام های ورق، قرطاس، وبیاض نیز آمده است. کاعذ های چینی، دمشقی شامی، بغدادی،  استانبولی و هندی نیز وجود داشت؛ کاغذ های هندی به دو نوع بودند؛ دولت آبادی وعادلشاهی (نه عالمشاهی). سعدی (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری) از بیاض بغدادی و امیرخسرو(۶۵۹ – ۷۲۵هجری) ازکاغذ شامی یاد کرده است. یعنی مؤولفین آنزمان در نسخ خود از نوع کاعذ خود یاد میکردند که در پته خزانه ازآن نامی برده نشده است. چون پیدایش کاغذ کمیاب و گرانبها بود لبه های کاغذ را نمی بریدند، ولی لبه ای کاغذ پته خزانه لشم بود که ممکن با شکنجه و بُرِنده این کار صورت گرفته باشد. از حرافی جلوگیری میشد و بعضی کلمات در حاشیه نوشته میشد. کاعذ در « کتاب الابنیه عن حقایق الادویه» کهنترین نسخه ای فارسی ( قرن ۴و ۵ هجری) توسط ابو منصور موفق بن علی هروی کُلُفت نخودی رنگ بود. بزرگترین قطع «سلطانی» و خوردترین قطع «بازوبند»  یاد میشد. تا ۱۷۹۹م که لویی نیکولای رابرت Louis – Nicolas Robert در فرانسه پاتینت ماشین کاغذ سازی حاصل نمود و بعدأ توسط انگلیس ها تعمیم یافت کاعذ به دست ساخته میشد یعنی کاعذیکه در کتاب پته خزانه استعمال شده باید ازهمان نوع کاعذ سازی دستی قرن ۱۱و۱۲ میبود نه کاغذ قرن بیست. ولی پروفیسور ساطانشاه همام گفته: « کاعذ پته خزانه قدیمی اما خط آن کاملا جدید است: ایزد یزدانی».

۲-رنگی که به پته خزانه به کار رفته جدید است.

۳-فصلبندی با فصل بندی آن مطابق به قرن ۱۲ نیست (صفحه ای سوم فی المیزان)

۴-عدم لکه ها که عدم استعمال آنرا نشان میدهد.

۵-در قرن ۱۲ پاراگراف دادن معمول نبوده در زبانهای فارسی، پشتو، هندی و عربی اسمی برای پراگراف و جود ندارد و پرا گراف مشخصه ای قرن بیست  مییباشد.

همچنین « در حاشیه ای کتاب عنوان را بخط سرخ میآوردند و در وسط متن  به خط سرخ  فصل و یا ذکری مینوشتند... بناء، طرز املای پته خزانه طرز املای قدیمی و کهن ندارد:  پاته ، پات ، و رحمتونه ، رحمتون نوشته میشد. «یعنی رسم الخط پته خزانه با رسم الخط آنوقت کاتبان کتاب، مدون و دیگر نویسندگان دعوی دارند مطابقت و برابری ندارد: کاظم یزدانی».

قلندر مومند در صفحه ای ۷  فی المیزان مینویسد: کتاب پته خزانه در سال۱۳۲۳ش (۷۵ سال قبل) به چاپ رسیده است اما آقای حبیبی ادعا مینماید که نسخه ای قلمی این کتاب بوساطت مرحوم عبد العلی آخوند زاده در حوالی ۲۴۰ سال قبل از امروز (۲۲۰ روز سال ۱۳۷۷ یزدانی) بدست ایشان رسیده است که متآسفانه آقای حبیبی اظهار این کشف را بعد از وفات آخوندزاده مناسب و مهم دانسته و تا زمانیکه آن مرحوم موصوف  (عبدالعلی آخوند زاده)  حیات بودند همچو گفته ای را اظهار نکردند. در حالیکه فرض علمی و اخلاقی ایشان این بود که این موضوع را در مقدمه ای کتاب، حواشی و یا متعلقات آن همان وقت واضح میساختند... »

.....بعد از وفات آخوند زاده عبدالعلی، برای اولین باردر یکی از شماره های «افغانستان آزاد» بعد از آن  در پنجم ماه جدی (۱۳۵۴هش) مطابق ۵ نوامبر سال ۱۹۷۵م در شناره ۲۶ «زیری» به تصریح این موضوع طوری پر داخته شد که نسخه ای قلمی «پته خزانه» را به واسطه ای «علامه آخوند زاده عبدالعلی» از « مالک اصلی آن در بدل پول بدست  آورده اند».

متاسفانه، این ادعا راست نبوده دروغ مطلق است: ؛ در سال ۱۹۷۰م من با یک تعداد محصلین افغانی در Student Hall در Russel Square لندن سکونت داشتیم و دردانشگاه لندن، در LSE و رایل کالج و آف سرجنز لندن و دیگر شعبات مشغول تحصیلات عالی بودیم. باما یکی از استادان جوان دیپارتمنت پشتوی دانشکده ای ادبیات که از پکتیا بود و «پشتون» تخلص میکرد هم در همین هال سکونت داشت. روزی هنگام نان شب که معمولأ دور یک میز می نشستیم کمی گرفته به نظر می رسید. من که به مقابلش نشسته بودم پرسیدم: «خوب هستی کدام مشکل خو رخ نداده، فامیل انشاءالله خوب اند». برایم با ملایم گفت (البته مفهوم آن) : «من آمده ام تا نسخه ای پته خزانه را که در موزیم لندن در بخش کتابهای قلمی قدیمی اند مطالعه کنم. به موزیم رفتم، محل کتاب های قدیمی را یافتم و لی دیدم که یک محافظ به کس بدون سند در خواست، از طرف یک دیپارتمنت اکادمیک ،اجازه ای دخول نمیدهد. اجازه نامه را بدست آوردم به کتابخانه داخل شدم و برای جستجوی پته خزانه در بین کتابهای ضخیم در جستجو بودم که کتابدار یک نسخه ای پته خزانه را که بسیار کوچک بود و راستش بپرسی  انتباه نیک نگرفتم بدست داد. از مطالعه ای آن بسیا رجگر خون شدم».

خداکند استاد پشون حیات داشته باشد و بتواند این تجربه ای من را تایید نماید. بهر صورت اینکه چطور توانستند پته خزانه قلمی را از برتش موزیم با موجودیت محافظ بدست بیاورند از نظر دور است . ولی آنچه من حدس میزنم اینست: مالک اصلی پته خزانه در آنزمان برتش موزیم بود...نه یک شخص..

سوال درینجاست که: استاد پشتون هر روز پیش نظر ما به برتش موزیم میرفت و با ورق ها بر میگشت آیا او این کتابک خورد را نقل نموده قدم علمی نصیب شده؟ از کجا و چگونه پته خزانه به برتش موزیم رسیده؟ پشتو تولنه چرا از برتش موزیم اجازه ای نشر و مقایسه ای این اثر قلمی را با آثار دیگر نخواسته؟ و چرا شفافیت در بین مفقود شده است؟ آیا این نسخه ای قلمی به خط خود حبیبی است که به برتش موزیم فروخته شده است؟ من فکر میکنم برتش موزیم جواب این سوالات را دارد و اگر درک کرده باشد که نسخه ای پته خزانه جعلی برآمد ممکن امروز نشانی از آن در آنجا نباشد. فرستادن پشتون برای مطالعه ای  پته خزانه ،ممکن رمز دیگر، برای مستند ساختن و رنگ اکادمیک دادن به پته خزانه بوده باشد.

۶- ارایه تاریخ نیک جمعه ۱۶ ماه جمادی الثانی ۱۱۴۱ ترسایی غلط فاحش است:

قلندر مومند مینویسد: « آقای محمد هوتک در ابتدای کتاب مینویسد: وقتیکه من به تحریر این کتاب آغاز نمودم روز جمعه ۲۶ (غلطی طباعتی است اصلآ  ۱۶ است) جمادی الثانی سنه ۱۱۴۱ هش بود» اکنون اگر به اثبات برسد که روز شانزدهم جمادی الثانی (۱۱۴۱هش) روز جمعه نبوده است در آنصورت تمام عمارت پته خزانه بکلی از هم فرو میریزد و هیچ دلیلی خواننده را به اصالت پته خزانه قناعت داده نمیتواند. جعلی بودن تاریخ فوق طور ذیل ثابت میشود:

اول - مطابق به «تقویم تاریخی» مرتبه ای عبدالقدوس خان هاشمی، اول جمادی الثانی سال (۱۱۴۱هجری) روز اتوار مطابق به سال (۱۷۲۹م) میباشد که به اینصورت شانزدهم جمادی الثانی سال (۱۱۴۱هش) یک روز دوشنبه (روز پیر) میباشد (صفحه ۱۳ فی المیزان).

دوم- قرار نوشته کاظم یزدانی؛ نوشته ای پته خزانه در ۱۴ شوال ۱۱۴۲تکمیل شده است ( بعد از ۱۴ ماه). و مینویسد حبیبی برای آن مؤلفی بنام محمد بن داوود هوتکی تراشیده  که گویا آنرا به تشویق و ترغیب شاه حسین هوتکی غلزایی که از شاهان علم پرور و دیانت گسترد بود به اتمام رسانیده است. یزدانی، در قسمت هفتم نوشته ای خود نگاشته است: من کتابی در اختیار دارم به نام «تقویم تطبیقی ۱۵۰۰ ساله ای هجری قمری ومیلادی» تالیف فردیناندو وستنفلد (Ferdinando Wūstenfeld) و ادوارد (Edward Mūhler) ترجمه ای داکتر حکیم الدین قرشی استاد دانشکاه جامعه ای ملیه ای دهلی. درین کتاب تمام روز های سال و ایام هفته ازهمان سال اول هجری تا سال ۱۵۰۰هجری قمری با دقت با سالهای میلادی تطبیق داده شده است و من (یزدانی) تمام تقویم های چاپ ایران از سال های ۶۲ تا کنون ۱۳۷۷ را جمع آوری کرده و با آن تطبیق داده ام که با دقت زاید الوصفی مطابقت میکند به کمک همان کتاب تا کنون صحت و سقم چندین گزارش تاریخی را روشن کرده ام. اینک میخواهم با استفاده از همان کتاب ادعای حبیبی را به با کمال شگفت، بعد از رجوع به آن کتاب معلوم شد که: ۱۶ جمادی الثانی سا۱۱۴۱هجری قمری نه روز جمعه بلکه روز دوشنبه بوده است. چنین اشتباه بزرگی هر گز نمیتواند از طرف مولف واقعی صورت بگیرد. واقعیت آنست که پته خزانه نوشته ای عبد الحی حبیبی است و او که میخواست تولد این فرزند را تا ۲۲۰ سال جلو تر ببرد، قهرأ نمیدانسته وهم نمی توانسته محاسبه کند که ۱۶ جمادی الثانی سال ۱۱۴۱ روز دوشنبه بوده لذا چرت انداز آنرا روزجمعه نوشته و هرگز فکر نمی کرد که روزی پرده از روی کار او کنار زده خواهد شد. اگر برای جعلی بودن پته خزانه دیگر هیچ دلیلی وجود نداشته باشد همین دلیل  کافی است که آنرا برای صاحبان خرد از آفتاب هم روشنتر سازد.

توانستم در باره ای فریدیناند وُستنفیلد را که از سال ۱۸۰۸ تا ۱۸۹۹م حیات داشت معلومات مختصر بدست بیاورم. او درشهر موندن Mūnden در هانوور Hanover کلانترین شهر و مرکزایالت جرمنی ساکسون پایان تولد یافته از سال۱۸۴۲ تا ۱۸۹۰ در دانشگاه گوتینگن درس داده متن های مهم در تاریخ عرب نوشته است. اما درباره ای «ادوارد موهلر» معلوماتی بدست آورده نتوانستم.

سوم- برای تایید تاریخ های فوق به گوگل مراجعه نمودم و بعد از تقریبأ سه ساعت تجسس در روز ۸ اپریل ۲۰۱۹ ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر به سوال ذیل خود موفق به جواب  گردیدم :

                Islamic Calendar for Jumada al- thani 1141 Hijri

جمادی الثانی سال ۱۱۴۱ هجری سی روز و روز اول آن روز شنبه  مطابق اول جنوری ۱۷۲۹بود. روز شانزدهم جمادی الثانی مصادف به روز یکشنبه ( که در شرق دوشنبه میشود) ۱۶ حنوری مطابقت داشت که تایید یافته های فوق است. و هم ختم کتاب در روز سه شنبه ۱۴ شوال ۱۱۴۲ مطابق ۲ می ۱۷۳۰م محاسبه شده است.

۷- از پته خزانه فقط یک نسخه است.

قسمیکه اشاره شد آنهم در برتش موزیم اینکه چرادر آنجا قید ماند ممکن برای آن بود که دیگر چیزها «پته» بماند؟

۸-در جهان هیچ منبع .موخذ دیگر نامی از پته خزانه نمی برد.

چون نظر به دلایل مرموز خواسته نشده که نسخه ای قلمی بدسترس قرار گیرد، جز سال ۱۹۷۰ که توسط استاد پشتون عضو دیپارتمنت پشتوی دانشکده ای کابل ، باوجو انتباه، منفی مطالعه گردید و بعد از آن به حیث یک اثر تاریخی تحقبق شده در ارشیف رتبه های علمی  نگاه شد؟؟؟

۹- صفحه زدن هندسی درقرن ۱۲ معمول و مروج بود.

 یعنی کلمه ای اول صفحه ای طرف چپ در پایان کنج چپ صفحه ای راست نوشته میشد (ایرج افشار). در ماه می ۲۰۱۵م در پروگرام «شاهنامه و فرهنگ ایران» در صدای امریکا «آقای بهرام مشیری»  شهنامه شناس شهیر در باره ای شیوه ای نسخ قدیمی بیان داشت که: چنین نسخه ها با نسخ های برگزیده ای دیگر مقایسه میگردد ( پته خزانه نشده). مشیری گفت: نسخه ای اصلی شاهنامه به قلم فردوسی وجود ندارد زیرا آنچه مینوشت دیگران از روی آن نسخ بر میداشتند که همه بدون تاریخ بود  و یگانه نسخه ای مستند  تاریخ دار همان نسخه ای لندن است که در حوالی ۶۷۵م نشر شده است که با نسخ متعدد در سنت جوسف لبنان، لیننگراد و پاریس مقایسه گردیده معلوم شد که نسخه ای لندن کامل جامع و تاریخ داراست. در دیگران ممکن یک اندازه Horizontal contamination صورت گرفته باشد.  بناء، حبیبی ازین ملوث ساختن افقی استفاده نموده « پیداوارو تولید کیفی نفسانی، و اختراع ذهنی خود» را پته خزانه نام داده است.

۱۰- «ک و گ» در آن وقت ماتند «پ و ب » یک شکل داشت مگر در پته خزانه مراعت نشده است. (صفحه ۶ فی المیزان).

۱۱-در نوشته های کلاسیک زبر و حرکت دیده میشود مگر در پته خزانه دیده نمیشود (صفحه ۶ فی المیزان)

۱۲- در آثار گذشته عناوین و بعضی کلمات عمده و اشارات برنگ سرخ تحریر میشدند در پته خزانه نشده است (صفحه ۳ فی المیزان)

۱۳- استعمال غلط کلمات مانند «هیواد /ایواد »وغیره که در متون دیگر معنی دیگر دارد (صفحه ۷ فی المیزان)

۱۴-عدم ذکر امیر کرور و بعضی شاعران دیگر که در پته خزانه ذکر گردیده در منابع دیگر جهان

۱۵-عدم معلومات در باره ای محمد هوتک و کارهای او در منابع دیگر جهان (صفحه ۷ فی المیزان)

۱۶-عدم نام عبد العلی آخوند زاده در چاپ های اولی که باید میبود.

۱۷-قسمتی از نوشته پته خزانه به تحلیل آقای مومند نوشته خود حبیبی است (صفحه ۷ فی المیزان)

۱۸-مهمتر از همه که افغان هند (پشتون ها)، در«غور» نبوده اند طوری که حبیبی و دیگران ادعا دارند.

آنچه حبیبی در باره ای غور به استناد پته خزانه نوشته فابل پذیرش نیست. غوریان را دو نفر، افغان یا پشتون گفته اند: یگی مانتستوارت الفینستون (۱۷۷۹ -۱۸۵۹م) انگریز که ظرفدار پشتونهاست ودیگر حبیبی که خود یک پشتون متبحر است که متآسفانه موقعیت علمی او با پته خزانه ای جعلی مکدر شده است؛ دیگران چون رومن گیرشمن (۱۸۹۵ – ۱۹۷۹م)، آر جی بی باسورت (که در سال ۱۹۴م تولد یافته و در دانشگاه ریدینک برطانیا از سال ۲۰۰۷ – ۲۰۱۲م تدریس کرده است) ، نانسی دوپری (۱۹۲۷ – ۲۰۱۷م)، ایچ ای آر گیب (۱۸۹۵ – ۱۹۷۱م)،مانسیل لانگورت دامیس (۱۸۵۰ – ۱۹۲۲م) همه آنرا رد کرده غوریان را افغان یا پشتون نمی شمارند و پارسی میدانند.

میر غلام محمد غبار، در «افغانستان در مسیر تاریخ » جلد اول صفحه ۱۲۹با زرنگی نویسندگی از سه نفر درشروع بحث دولت غوری از۱۱۴۸ تا ۱۲۱۴م نام میبرد. امیر پولاد همکار ابو مسلم خراسانی در قرن هشتم، بنجی بهاران حکمران غور که از طرف هارون الرشید  شناخته شد و امیر سوری کسانی اند که در تاریخ (غوری) از آنها  یاد شده است.

نویسندگان معاصر، دولت غوری را با یکی از شهزاده حاکم غور بنام «امیر بنجی» در قرن نهم نگاشته امیر سوری را با شجزه  او معرفی نموده درحالیکه حبیبی در کتاب تاریخ مختصر افغانستان صفحه ۱۶۵ زیر عنوان مشاهیر دودمان شاهان غور ازشنسب بن خرنک حدود ۴۰ تا ۸۰ هجری، امیر دولاد بن شنسب حدود ۱۳۰ هجری، امبر کرور ۱۳۹ – ۱۶۴هجری،  امیر ناصر بن کرور حدود ۱۶۰،امیر بنجی بن نهاران حدود ۱۷۰ هجری، امیر سوری بن؟ حدود ۲۵۳ هجری.....۳۲ نفر را تذکر داده است.

(ممکن خلقت خود حبیبی باشد).

کاظم یزدانی مینویسد:  سوری لهجه و کلمه ای دیگریست ازکلمه ای غور؛ همانطوریکه به ساکنان کوهستان غور،غوری میگفتند سوری نیز میگفتند. آل شنسب را به آن جهت سوری میگفتند که اهل و ساکن غور بودند. بنابرآن «سور» اسم مکان است نه اسم شخص و هرگز کسی در میان اجداد سوریان «سور» نام نداشته تا این خاندان منسوب به اوباشد. بنابرین اگر به خاندان سوری خاندان سور گفته شود مسلمأ غلط خواهد بود چنانچه بیک خانواده ای کابلی خانواده ای کابل گفته نمیشود. اشتباه حبیبی در آنست که گمان کرده است شخصی بنام سور در میان اجداد شنسبیان بوده است ودر شرح حال «امیر کرور» موهوم میگوید: «او از نسل سور و اولاد سهاک بود (طرف چپ صفحه ای ۳۳ ترجمه ای فارسی پته خزانه) و خنده دار تر آن که در شعری  که به وی نسبت داده است از زبان او میگوید: «دودمان سور را  به سرداری  و آقایی  اعتلا دادم – صفحه ۳۷ پته خزانه». اشتباه حبیبی از آنجا نشأت کرده که کلمه ای سور و سوری که ریشه در قدیمی ترین واژه های آریایی دارد با واژه ای  (سور) پشتو که به معنی رنگ سرخ است، هم ریشه میباشد و متوجه نبوده است که اصلأ سور«هور» به معنی «کوه» بوده این کلمه هیچگونه ربط و پیوندی با سور پشتو ندارد. هور، بصورت های «هار» و «هیر» نیز مشاهده شده است. تبدیل «هه» به «س» ویا «ش» در گذشته رایج بود و مثال فراوان چون سیر جان که در اصل «هیرگان» بوده است ویا اسامی زیر: شروان = هیروان، ماشور= ماهور،سند=هند، پنجشیر= پنجهیر، سومار=هومار، نرماشی= نرماهیر. بدینصورت سور که همان هور باشد به تدریج به غور تبدیل شده است.. بنابرین ، اشتباه کوچک حبیبی ( فرق نگذاشتن میان سور وسوری) در واقع به اندازه ای بزرگ است که: اگر هیچ دلیل دیگری بر جعلی بودن کتاب او (حبیبی) نبود فقط همین یک اشتباه کافی بود که حقیقت را بر ملا سازد و یافته هایش را پنبه کند.

۱۹-  انتقاد و هم نظر بودن دانسمندان غرب و شرق در باره ای جعلی بودن پته خزانه چون رومن گیرشمن و دوپری ...

۲۰-در هیچ اثر کلاسیک در جهان این قدر کمبودی ها ذیده نمیشود

دانشمند پروفیسور سلطان شاه همام پیرامون پته خزانه و امیر کرور در رساله ای ۷۵ صفحه ای تحت عنوان« سخن اندر شرح درد های خراسانیان» ماه جدی ۱۳۷۰خورشسدی ۱۹۹۳ ترسایی بحث مفصل دارد که با دلایل مقنع و اثبات جعلی بودن پته خزانه را آفتابی ساخته اند. استاد یزدانی از زبان پروفبسور همام استاد دانشگاه کابل مینویسد:

«درسال ۱۳۵۴ که کنفرانسی در دانشگاه کابل برگزار شده بود و از جمله پروفیسورمارگنشترن نارویژی که تحقیقات طولانی در باره ای زبان های افغانستان نموده و دانشمند شناخته شده است، در آن کنفرانس شرکت کرده بود و من (همام) هم حضور داشتم. پروفیسور مذکور کاملأ متبقن بود که آن کتاب جعلی است. روزی (در محض همام) جدال زبانی بین او و عبدالحی حبیبی در مورد این کتاب در گرفت. حبیبی از او میخواست تا اصالت پته خزانه را گواهی کند. استاد مارگنشترن گفت: من آنرا امضا نخواهم کرد، اگرنسخه ای اصلی پیدا شد (یعنی حتی نسخه ای برتش موزیم را هم جعلی شمرد)، اولین کسی که آنرا امضا کند من خواهم بود. در ان روز برای من (همام) بهتر ثابت شد که استاد حبیبی از جعلش سخت نا راخت بود».

 بعضی ابیات رحمان بابا کاملا مانند ترجمه ای ابیات حافظ به پشتواست.

 شباهت مکمل ابیات حافظ شیرازبا ابیات رحمان بابا که بانوی دانشمند ما «ثریا بها» آنرا در فیسبوک  روز چارشنبه ۴ اپریل نشر کرد: دزدی در روز روشن daylight robbery خوانده شده است: من از مثال های متعدد شان چون زحمت پیداکردن هر بیت از دیوان حافظ و رحمان بابا  طاقت فرسا بود از جمله فقط شش عدد ابیات اول را انتخاب کرده ام:

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من              آری! به یُمن لطف شما خاک زر شود

دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی خطاطی استاد مهدی فروزنده بهار صفحه ۲۲۱ سال ۱۳۷۲ش چاپ فروغ دانش.

چه یی زرکر زیر رخسار زما دخاورو  عاشقی نه وه په باب زما کیمیا وه ۰(شوه)

دیوان رحمان بابا صفحه۲۰۳ یونیورسیتی بک ایجنسی خیبر بازار پیشور

گل در برو ومی بر کف ومعشوق بکام                             سلطان جهانم به چنین روز غلام است

دیوان حافظ صفحه ۴۷

چی دحنگ مِ می دلبر، په لاس کس جام دی       نن اورنگ د زمانی حما غلام دی

دیوان رحمان بابا ۲۳۸

ساقیا عشرت امروز به فردا مفگن                  یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر

 دیوان حافظ صفحه ۲۴۳

ته چی دا رنگِ اوژدی اوژدی وعدی کری        کشکِی راکری و ما خط د امانی

دیوان رحمان بابا صفحه ۲۴۶

غرض زمسجد و میخانه ام وصال شماست         جز این خیال ندارم، خدا گواه من است

 دیوان حافظ صفحه ۵۴

هر زیارت لره چی حمَ مراد مِ ته یی                               زه زائِر د بت خانی د حرم نه یم

دیوان رحمان بابا صفحه ۷۵

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست         روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

دیوان حافظ صفحه ۳۴۳

حو ونه وینمَ ستا سترگی که خدای کا                               عزراییل لره به هُمره حان ورنکرم

دیوان رحمان بابا صفحه ۱۸۳

علاوتا خوشحال خان ختک هم از گذشته ها در شعر خود ممکن ازتکرار حسن استفاده کرده باشد، قصه ازین قرار است ( صفحه ۱۰۴ تاریخچه ای طبابت  و فارمسی و سیر تکاملی آن در افغانستان تالیف پوهاند عبد الحی مومنی سال ۱۳۸۴) که : در سال ۱۵۱۱م در هرات کتابی بنام «جوامع الفواید» توسط یوسف بن محمد بن یوسف نوشته شده است و بعد کتاب منظومی در باره ای حفظ الصحه در سال ۱۵۳۰م نوشته است که «ریاض الادویه» نام دارد و درباره ای تداوی سفلیس یا فرنگیه چنین سروده است:

                در دفع فرنگیه چه درویش چه شاه          باید به حدیت  بنده ای نیکو خوا

                یا ازحب سیماب خورد یاکه سفوف          یا دود کند جیوه سخن شد ک.ناه

کتب دیگر وی «علاج الامراض و طب یوسفی» میباشد که در اٰرشیف ملی ما وحود دارد (چون آرشیف ملی به ارگ اشرف غنی رفته خداکند تا هنوز لادرک نشده باشد).

بعدأ خوشحال خان ختک (۱۶۱۳ – ۱۶۸۹م) طب نامه ای منظومی به پشتو نوشته که ممکن از ریاض الادویه ای یوسف هراتی که تقریبآ صد سال پیش از او میزیسته الهام گرفته باشد. در جلد ششم ارمغان خوشحال زیر عنوان فضل نامه (درین کتاب صفحه شماری از چپ براست است نه از راست به چپ)«ذکرد ادویات» دارد که مشابه ریاض الادویات طبیب یوسف بن محمد است. جالب تر اینکه مرحوم پوهاند صدیق الله رشتین این قسمت را منحیث یک رساله زیر نام «طب نامه» به استقبال ۲۸۶ سالگرد خوشحال ختک در سال ۱۳۴۵هش مطابق ۱۹۶۶م ۵۳ سال قبل از امروز در کابل ترتیب و به طبع رسانیده است و ممکن جایزه ای مطبوعاتی هم نصیب شده باشد. این قسمت که مجموعأ در متن ارمغان خوشحال خان که از طرف یونیورسیتی بوک ایجنسی پشاور بدون ثبت تاریخ نشر و ممکن بچاپ سنگی یا دست نویسی بوده باشد در حدود شانزده صفحه میباشد، تذکر یافته است. چون الفبای پشتو در کمپیوتر خود ندارم از مثال آن عفو میخواهم و لی صفحه ای کتاب تقدیم میگردد:

                  

  صفحه ای از «دذکر د ادویات» در ارمغان خوشحال ختک

نقل از آثار دیگران رایج است ولی اگر ازمولفین و یا نویسندگان اصلی یاد نشده کریدت داده نمیشود به اخلاق نویسندگی مترافق نبوده پلهجیریزم تلقی گریده قابل مجازات میباشد.

اینک میرویم بسوی قرآن مجید به استفاده از تفسیر کابلی و پیام نور که در باره راستگویی و صداقت خداوند بما چه امر میفرماید:

۱--سوره ای نمبر ۳ آل عمران آیت ۱۷جزء سوم: مدح میکنم صابران را و راستگویان را.

۲--سوره ای نمر۴ نساء آیت ۶۹ جزء ۵: وهرکه اطاعت کند حکم خدا و پیغمبر را پس آن جماعت

با کسانی اند که انعام (نعمت داد) کرده خدا برا ایشان از پیغمبران و صدیقان  (راستگویان) و شهیدان و نیکوکاران وبهتراست رفاقت آنها (در قوس از پیام نور است).

۳--سوره ای نمبر ۵ مائده آیت ۱۱۹ جزء ۷: گفت (گوید) خدا این روزیست که نفع کند راستگویان را

راستی ایشان؛ برایشان است بوستان ها، میرود زیر آن جویها می باشند (جاویدان) در آن

همیشه؛ خوشنود شد خدا از ایشان و خوشنود شدند ایشن از او؛ این رستگاری بزرگ است.

۴- سوره ای نمبر۹ التوبه آیت ۱۱۹ جزء ۱۱: ای مومنان بترسید از الله و باشید با راستگویان.

۵- سوره ای نمبر۱۲ یوسف آیت ۴۶ جزء : گفتند: یوسف! ای راستگو!.

۶- سوره ای نمبر۱۹ مریم آست ۴۱ جزء ۱۶: ویاد کن در (این) کتاب، ابراهیم را؛ هر آئینه او بود

                نهایت راست ( در گفتار و کردار )، پیغمبر.

۷-همانجا آیت ۵۶: و یاد کن در (این) کتاب، ادریس را (هر آئینه) او بود نهایت راست گو، نبی (پیامبری).

۸- سوره ای نمبر۳۳ الاحزاب آیت ۲۴ جزء۲۱: (این واقعه برای آن شد) تا جزا (پاداش) دهد خدا (الله)

صدیقان (راستگویان را) به خاطرصدق شان و عذاب کند منافقین را اگر خواهد؛ یا به رحمت باز گردد (بپذیرد توبه را) یه سوی ایشان؛ (هرآئینه) خدا (الله) هست آمرزنده ای مهربان.

۹- سوره ای نمبر ۳۹ الزمرآیت ۳۳ جزء ۲۴ ترجمه ای پیام نور: و آن که بیاورد (سخن) راست و

                تصدیق کند آنرا، آنان، ایشانند پرهز گاران.

۱۰-سوره ای نمبر۵۷ الحدید إیت ۱۹ جزء ۲۷: وکسانیکه ایمان آورده اند به الله و تمام رسولان او؛ این

                گروه ایشان ایمانداران راست و راسخ، همین مردم اند...

دکتور نظام الدین نافع در کتاب «منهیات دراسلام» ۲۱۳-۲۱۶چاپ ۱۹۹۶ در راولپندی پاکستان احادیث ذیل را از صحیح بخاری و مسلم تذکر داده اند:

از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که آنحضرت فرمودند: همانا راستی بسوی طاعت رهنمایی میکند و طاعت بسوی بهشت، بیگمان شخص راست میگوید تا  اینکه در نزد خداوند بسیار راستگو نوشته میشود. و همانا دروغ بسوی گناه رهنمایی میکند و گناه بسوی دوزخ، بیگمان شخص دروغ میگوید تا اینکه در نزد خدا بسیار دروغگو نوشته میشود.

از عبدالله پسرعمرو پسرعاص رضی الله عنهما روایت شده است که آنحضرت فرمودند: چهارخصلت است که هر گاه در کسی جمع شود آن شخص منافق خالص است و کسیکه در او خصلتی از آنها باشد در او، خصلتی از نفاق است تا اینکه آنرا ترک نماید: چون امین شمرده شود خیانت کند،و چون صحبت نمایر دروغ گوید، و چون پیمان بندد فریب بازی و عهد شکنی کند . چون دعوا کند دشنام دهد. نافع دوام داده چند بیتی از سعدی (رح) را هم نوشته است که من چهار بیت انرا انتخاب کردم:

                کسی را که ناراستی گشت کار                               کجا روز محشر شود رستگار

                کسی را که گردد زبان دروغ                                 چراغ  دلش  را  نباشد فروغ

                دروغ  آدمی  را کند  شرمسار                               دروغ  آدمی را کند  بی وقار

ز  نا راستی   نیست  کار  بتر                      کزوگم شود ن ام نیک ای پسر 

آنچه از آیات متبرکه ای فوق و احادیث رسول الله بر میآید اینست که خدواند صابر و راستگو را ستایش میکند، رفاقت را با راستگویان هدایت میفرماید، بروز قیامت راستگویان ثمر راستگویی خودرا می چشند و در باغهایی میباشند که در ان جویها روان اند خدا از آنها راضی و آنها از خداوند، و خداوند امر میفرماید که راستگو و خدا ترس باشید، راست گویی صفت پیغمبران چون حضرت یوسف (ع) حضرت ابراهیم (ع)  و ادریس (ع) میباشد، خداوند راستگویان را به صدق و راستی شان پاداش میدهد و منافقان را اگر بخواهد عذاب میکند در عین زمان خداوند آمرزنده ای مهربان است. راستگویی که به سخن راست خود باور دارد از جمله ای پرهیز گاران میباشد. داکترصادق فطرت راهرو این تعلیمات قرآنی بوده در حیقت ضدیت با او ضدیت با این آیات قرآن مجید است.

 رسول الله امتان خود را متوجه میسازد که راستی به طاعت و بهشت میناجامد و دروغگویی به دوزخ هر چند کوشیده شود راستگو دروغگو معرفی شود راستگو پیش خدا راستگوست و دروغگو نزد خداوند دروغگوست و هم کسیکه در دعوا دشنام میدهد منافق و نفاق انداز است تا اینکه این ازعمل خود ابا ورزد.

درین قسمت پایانی، گفتار قلندرمومند مصداق پیدا میکند و نوشته است:

«خداکند که معروضات من مورد پسند ملت پشتون واقع گردد. و شاید هم که اظهارات من به بعضی از برادران تلخ تمام شود. اما در مورد  تمام این گفتنی ها، یگانه چیزیکه به اخلاص قلب گفته می توانم اینست که آنچه نوشته ام از حسن نیت بوده و با ارائه ای دلایل گفته ام. و اگر با آنهم کسی به حسن نیت من حمله ور میگردد و یا گفته هایم را غیر موجه می پندارند، این دیگر بی انصافی بزرگی بر من خواهد بود. اما هرکسی را این حق است که دلایلم را صحیح و یا غلط بگوید ولی هیچکسی را حق حمله برنیت و اقدام من نیست. . اگر کسی به چنین امری مبادرت ورزد در پیشگاه خداوند جوابگو خواهد بود: خوشحال کالونی پشاور ۳۱ جولای۱۸۸م».

این نوشته ای من نه انتقاد است و نه عیب گویی یلکه بحث فرهنگی و تاریخی علمی است که باید همه جدأ متوجه شده بدانند که راستگویی بالاتر از هر چیز است و بار کج در هر سویه و قدرتی که باشد به منزل نمیرسد. داکتر صادق فطرت موضوعی را بحث نمودند که نو نبود و شایسته ای بر خورد ها و توهین ها و اتهامات هم نبود. داکتر فطرت ستاره ای درخشان آسمان هنر و دانش و فرهنگ همه افغانستانی ها و جهان است و مایه ای افتحار ماست. فقط یک فرد دانش پژوه و حساس به طرف از حقیقت جویی و راستگویی و پیرو اخلاق نویسندگی  باید بپرسد: که پته خزانه چطور یه میان آمد؟ امروز از برکت داکتر صادق فطرت  این سوال جواب داده شد؛ سردارنعیم امرکرد که نوشته شود نه  محمد هوتک بن محمد. گفته شد اشعار به سبک امروز نیست. ولی از طرف  عبد الرؤف بینوا تایید شد ه است (نوشته ای محترم قوی کوشان در فیسبوک) که بعضی از اشعار پته خزانه ای جعلی را او فرمایشی  سروده است.  دیده میشود که عبدالعلی آخوند زاده ای، هم با مهارت فریبکاری، خلق شده بود. اینکه نسخه ای پته خزانه چگونه به برتش موزیم راه یافته تا حال معلوم نیست ولی باور آموزشی educated guess من اینست که حبیبی انگریز ها را نیز غولانده و با پول گزاف خلقت خود را در دسترس شان گذاشته و یا اینکه سردار نعیم با استفاده از قدرتش این «بده خزانه» را در برتش موزیم طور اسرار آمیز جاگزین ساخته تا هدف تفرقه اندازی و پشتونخواهی اش بر آورده شود؛ خوشبختانه چلو صاف همه از آب بر آمد و در اخیز آنچه داکتر صادق فطرت در باره ای پته خزانه که اکنون «بده خزانه» شده است راست گفته است قابل تقدیر میباشد نه دشنام و توهین! و من زمزمه کنان میگویم:

                من آنچه شرط بلاغ است بتو میگویم                       خواه از سخنم پند گیری خواه ملال

 و یا بیتی از دیوان کلیات روان شاد ابراهیم خلیل بیادم آمد وپدر جنت مکانم مرا با آن همیش گوشزد میساخت و معنی یک حدیث رسول الله نیز میباشد، تقدیم میدارم:

                                                 هرکس خوب و بدب گفت گوش خود بگیر

                                                 بد  را  به او  گذار و  به خوبش عمل نما

 

 داکتر غلام محمد دستگیر، برومفیلد، کولورادو

 

 

  

   


بالا
 
بازگشت