الحاج عبدالواحد سيدی

 

 

 

باز شناسی افغانستان

 

 

بخش یکصد و بیست و دوم

قسمت اول

بخارا

 

۱۲۲-۸. ظهور مناسبات فیودالی در آسیای میانه – وایران ساسانی

 

۱۲۲-۸-۱.طوایف و مردمان آسیای میانه در سده های چهارم و ششم میلادی

در ابتدای سده سوم میلادی در نتیجه جنگ های طولانی هلاکت باری که بر ضد رومیان و نزاع و کشمکش هایی داخلی ، دولت پارت زوال یافت . نظام طبقاتی [1] تضاد  های طبقاتی بین اشراف و برده داران  واهل جامعه به یکباره شدت و حدت پذیرفت ، و اراضی (زمین زراعتی) زیاد به دست اشراف افتاد.این اولین سنگ بنای ساختمان فیودالی در آسیای میانه می باشد.

این حالت ، برای ایجاد اداره دولتی ، چنان مبارزه ای را اوج داد که موجب شد تا همه تولید کنندگان مستقیم را  دراطاعت خود نگهدارندو هم به طرفداری از اشراف جامعه ، در اقتداراین طبقه  از راه تزئید ثروت  مساعدت نمایند: چنانچه اشراف  فارس با کاهنان زردشتی ، همدست شده در این  تلاش مقامات نمایان را از آن خود ساختند.

در اوایل سال ۲۲۰ میلاد ی، حاکم ولایت استخر فارس اردشیر بابکان را بر تمام ناحیه فارس  حاکم گردانید .(جد اردشیر اول به نام بابکان ساسان، که کاهن معبد اناهیتا بود. که نام سلاله او از همین  مطلب گرفته شده است .) او در سال ۲۲۴م لشکر آخرین نماینده عالی اشکانیان ، اردوان یکم را تار و مار گردانیده حاکمیت را به دست خود گرفت ، که دولتی را تشکیل داد که تمام سرزمین های ایران را احتوا نمود.

دولت  پارت که در زد و خورد های ضد رومیان ضعیف گشته بود ، در بند مخالفتهای اجتماعی گیر مانده در بین  نواحی غربی برده داری و شرق که با مناسبت های قومی و عشیره ای ، دست و پا میزد نتوانست  در انکشاف مناسبات جدید اجتماعی  عامل و محرک ثابت گردد. که این کار توسط دولت ساسانی  انجام پذیرفت. (دیاکونوف م . م ،۱۹۶۱، برگ ۲۶۰؛ پیگولوسکایا . ن و ، ۱۹۵۶ آ ، برگ ۱۵۰-۱۵۲در باره مدارک تاریخی به تخت نشستن اردشیر بنگرید کلوکانین و. گ ، ۱۹۶۱، برگ های ۹تا ۲۴)

اطلاعاتی از این زمان در دست است که مراغیان(واحه مرو )و سیستان و مکران نیز مطیع این دولت گردیدند .بدین ترتیب مرز های کشور ساسانی ازبخش سفلای جیحون (آمو دریا)و حدود خوارزم بسط یافت  و از سمت خاورحدود این دولت تا دره رود  کابل بود و بخشی از سرزمین های کوشان جزوخاک ایران شده بود . این پیش آمد به حکام خراسان که غالباْ از شاهزادگان ارشد ساسانی بودند بهانه ای داد که لقب «کوشان شاه » را به القاب خویش اضافه کنند.[2]

دولت ساسانی زیاده از ۴۰۰سال دوام یافت که در عهد ساسانیان  این جهات قابل تعمق میباشد:

اول – تقریباْ از سده چهارم میلادی در دولت ساسانیان ، مناسبات فیودالی به سرعت رشد نمود . دوم – بر خلاف نیروی گریز از مرکز والیان و حکام جداگانه بعضی از نواحی ، تا مقام حاکمیت مرکزی در ایران بلند رفت .سوم- تأثیر کاهنان زردشتی رو به ازدیاد رفته تا حدی که دین زردشتی دین رسمی ساسانیان شمرده می شده است . و به اردشیر چنین حکمتی را نسبت میدهند که «تخت  پایه محراب و محراب پایه تخت » .[3]ساسانیان آنقدر قدرت مند شدند که شاپور اول (۲۴۲-۲۷۲م) لشکر رومیان را تارو مار کردند . در یک محاربه یکی از امپراتور های روم کشته شد و در محاربه دیگر باز یک امپراتور رومی اسیر افتاد. دولت ساسانی در عهد شاپور دوم بین سالهای ( ۳۰۹-۳۷۹م) خیلی نیرو مند گشت    .

۱۲۲-۸-۲. پاشیدگی سازمان برده داری و پیدایش مرحله نخست جامعه فیودالی در ایران (سده سوم تا پنجم میلادی)

دود مان ساسانی از سده سوم  تا اوسط سده هفتم  میلادی در ایران پادشاهی کرد .  مردم قسمت های جنوب غربی ایران به زبان پهلوی سخن می گفتند و می نوشتند.در شمال غرب ایران به لهجه ای از این زبان سخن می گفتند که زبان رسمی سلاله پارتی اشکانی  بوده و  محققان این زبان را «زبان پارتی اشکانی»  می نامند . این هر دو زبان یهلوی و پارتی اشکانی از الفبای استفاده می کردند که از الفبای آرامی مشتق شده بود.

اسنادی که به زبان پهلوی نوشته شده در سنگ نوشته ها محفوظ باقی مانده است.از جمله هیأت اکتشافی پروفیسور « م . الف . ماسون»  در ترکمنستان جنوبی اسناد مهمی مربوط به سده دوم  پیش از میلاد کشف کرده است . روی سکه های که در عهد ساسانی ها ضرب شده  نام شاه و سال ضرب سکه معین است . در روی سکه تمثال شاه و در پشت سکه  آتشکده که نشان دین زردشت است ضرب می شده که از طلا و نقره ساخته وضرب میشده که سکه های طلایی بنام دینار و سکه های نقره ای که بیشتر مروج بود بنام درهم یاد میشد . که توضیح خصوصیات آن دوره بحث ما را طویل می سازد و فقط به یاداشتیکه از وقایع  ۳۵۵-۳۷۷به زبان لایتینی باقی مانده است بسنده می کنیم:

تئود وریت و سقراط و اواگری و پریسک مورخان یونانی در سده پنجم  میلادی ، مطالبی در باره فرهنگ و تمدن و کیش زردشتی از خود باقی گذاشته اند و مورخان نامداری چون پروکوف قیسری پدید آمدند . وی تاریخ جنگهای رومیان و ایرانیان را نوشته و اطلاعات پر بهایی در باره عهد قباد اول و نهضت مزدکیان به دست می دهد .آگاتی اسکولاستیک کار وی را دنبال کرد  و پطروس پاتریکی مسایل بسیار مهمی در باره روابط سیاسی در باره روم صغیر(روم شرقی) و ایران باقی گذاشته است .

خطوط و نقوش برجسته  ای که بر صخره ها منقور است و این کار از سنن پادشاهان ساسانی به شمار می رفته است و همچنان موجودیت سکه ها که در واقع در عین حال از آثار فرهنگ و هنر و خط محسوب می شود ، از منایع تاریخی این دوره  هستند.[4]

۱۲۲-۸-۳. بازرگانی در شاهراه ابریشم:

کالا ها از مغرب و از طریق بین النهرین و ارمنستان به ایران و آسیای میانه حمل می شد و از آنجا به چین و شمال هندوستان  نفوذ می کرد . حمل و نقل کالاهای مشرق زمین  نیز از همین راه های کاروان رو (که بشدت  امنیت آن  گرفته میشد)صورت می گرفت . در داد و ستد خاور ابریشم یکی از مقامات نخستین را اشغال می کرد . بدین سبب شاهراه اصلی که از راه خشکی به سوی خاور می رفت بنام «راه ابریشم» نامیده شد . در این حین که راه ابریشم تجارت را بین شرق و غرب ممکن ساخته بود .مناطق شرقی این سرزمین  پهناور هنوز به هوشیاری و بیداری ضرورت داشت . زیرا قبایل چادر نشین دائماْ مناطق ماورای دریای خزر و آسیای میانه را مورد تجاوز قرار میدادند. اینها به آسانی میتوانستند دشمن شوند و امنیت منطقه را برهم بزنند.

در سده ششم میلادی دستجاتی که بنام کیداریها و هپتالیان در تاریخ نام شان ثبت است و در غرب بنام هون ها یاد می شدند  نیرو های خطر ناک  و تهدید کننده ای را  تشکیل میدادند . این اقوام هجوم گر به زبانهای مختلف  سخن می گفتند و از نژاد های گوناگون بودند .شاپور شاه ساسانی جنگهای سختی را بخاطر امنیت قلمروش در سالهای نخستین سلطنتش با خوارزمیان  و ماد های کوهستان جنگ کرد و در یک نبرد خونینین بر آنان  غالب شد .

وی در خراسان «شاه توران»  را شکست دادو وی را کشت و در میدان جنگ شهر نوشاپور (نیشاپور) را بنا نهاد و بعد از آن بخود لقب شهنشاهی را گذاشت که بر ایران و خارج از محدوده ایران حکمروایی داشت .. .

در تاریخ مشرق زمین مخصوصاْ در تاریخ امپراتوری ایران بزرگ   که قسمت بزرگی از آسیا و یک قسمت اروپا و سواحل دریای سیاه و خراسان و آسیای میانه را نیز احتوا می کند بسیاری از مسائلی وجود دارد که به سبب فقدان اسناد و مدارک لاینحل مانده است . از منابع موجود چنین بر  می آید که سازمان اجتماعی ایران ساسانی  واجد خصایص زیرین بوده است:

۱۲۲-۸-۴.توارث و مراتب و قدمه های اجتماعی دوره ساسانی در ایران بزرگ

·       در رأس دولت شهنشاهی  سلالهٔ فرمانروا یعنی ساسانیان قرار داشت. موضوع وراثت  تاج و تخت  هنوز تابع قوانین سخت و صریحی نبودو بدین سبب شاه می کوشید تا در زمان حیات ولیعهد خویش را معین کند ، ولی حتی این عمل نیز موضوع توارث پادشاهی را از دشواری ها نجات نمی داد. در هر حال تخت شاهی را فقط یکی از اعضای خاندان ساسانیان می توانست و می بایست  اشغال کند لاغیر. به دیگر سخن خاندان ساسانی خاندان شاهی شمرده می شدند.

·       در دوران حکمفرمایی روابط عشیرتی موضوع توارث نیز تابع مستقیم عشیرتی بود به این معنی که تاج و تخت از برادر به برادر و از برادر ارشد به برادر خورد به ترتیب منتقل می شد و اصل توارث از پدر به  پسر انتقال می شد .این اصل تا پایان سده پنجم میلادی ادامه داشت که سوگمندانه این اصل جنگهای داخلی نکبت باری را سبب شد .

·       وزرگان یا ویزورگان اعیان مشخصی بودند ، داری املاک وسیع و مستغلات بی شمار و بی پایان  که مامورین عالی رتبه   کشوری و لشکری از میان ایشان انتخاب می شدند. این گروه اشخاص  هسته  های اساسی  دولت فیودالزم را تشکیل داده بودند .اینها که اعیان نیز نامیده می شددند در اداره امور دولت وظایف مهمی نیز داشتند.

·       زمینداران متوسط بنام آزادگان نامیده می شدند. اینان صاحبان  اراضی و قراء بودندکه دهقانان و دهخدایان نامیده می شدند..دستگاه دولتی اینها را بخاطر بهره کشی بلاواسطه از روستاییان لازم داشت .آزادگان مهم  ترین خدمت را انجام داده هسته مرکزی ارتش و سواره نظام را تشکیل میدادند . دستجات یاد شده به طبقه بهره کش جامعه  تعلق داشتند. طبقه استثمار شونده(یا صنف مالیات دهنده) را روستاییان و پیشه وران شهری تشکیل میدادند . سودا گران  نیز در شمارصنف مالیات دهنده محسوب می شدند.[5]  

در سال میلادی ۴۶۸ایرانی ها بر کیداریها فایق آمدندو زمین های ایشان را  تصرف کردند و به کشور خویش ملحق ساختند.

کیداریها پس از این شکست فرار را بر قراراختیار کرده رفتند .کیداریها  نتوانستند در برابر هیاتله  مقاومت کنند وفرمانبردار ایشان گشتند.

هیاتله یا  هونهای سفید با یوئوجی ها خویشی داشتند و در آن وقت دولت مقتدری را تشکیل دادند و میخواستند  قلمرو  شان را  از ختن که مرز های ایشان بود  ، تا جیحون و سواحل آمو دریا توسعه بدهند. و به این ترتیب کیداریها با ایرانیان همسایه شدند . نواحی سغد و خوارزم جزو کشور ایشان گشت و صاحب «جاده ابریشم» شدندو هندوستان شمالی را به تصرف در آوردند. (قلمروی به وسعت افغانستان و وادی سند و پنجاب به جغرافیای کنونی) کرانه های دریای خزر و بخشی از خراسان را نیز در اختیار داشتند.

قشر حاکم  هیاتله فرهنگ وتمدن عالی و قدیمی سغدیان و خوارزمیان را اخذ  کردند و آنرا با خصوصیات خویش تلفیق نمودند و توسعه دادند.

۱۲۲-۸-۵. نبرد  پیروزشاه ساسانی و شکست ساسانی ها در برابر هیاتله

جنگهایی پیروز بر سر رقبه و قدرت  با هیاتله  طولانی بود و هیاتله بار ها ایرانیان را با ناکامی مواجه ساختند تا هدی که پیروز شهنشاه ساسانی بدست هیاتله اسیر شد  که توسط زنون با پرداخت  مبلغی از چنگ هیاتله نجات یافت واین از سببی بود ک هیاتله شاه ایران را با ترفند وخدعه جنگی به داخل منطقه سعب العبور و دشوار گذار کوستانی کشاند که در نتیجه اسیر شد  ودر سپیده دم که پشت سلطان هیاتله به خورشید بود پیروز در برابر او به خاک افتاد و کتباْ تعهد کرد به مرز دولت هیاتله  تجاوز نکند و غرامت هنگفتی بپردازد .شاه ایران که نمیتوانست به یکباره غرامت  تعین شده از سوی هیاتله را بپردازد مجبور شد  پسرش قباد را بررسم گروگان نزد هیاتله گذاشت . و  با جمع کردن سرانه از مردم ایران  پیروز پسر خود را از شاه هیاتله باز خرید و خواهر خویش را به زنی به شاه هیاتله پیشنهاد کرد  ولی زن دیگری را نزد شاه  هیاتله  فرستاد که این خدعه زود آشکار شد .او نیز عده ای  از سرداران  ایرانی را از پیروز مطالبه کرد تا فنون جنگی را به آنها آموزش دهند .وقتی سرداران داخل خاک هیاتله شد ندعده از آنان را به قتل رسانید و جمعی دیگری را معلول ساخت و به پیروز اطلاع داد که این است انتقام او. جنگ تجدید شد که در نتیجه شاه ایران  پیروز و خویشاوندانش که در این لشکر کشی همراهش بود  کشته شدند  ولشکریان ایران منهزم شدند و حتی جنازه شاه پیدا نشد . بنه و حرم شاه به دست هیاتله افتا د و یکی از دختران پیروز بدست آنان اسیر  گشت.

پس از آن بلا ش با خزانه تهی به پادشاهی رسید (۴۸۴-۴۸۸م) .بلاش که تکیه گاهی در ارتتش نداشت  تا وضع خود را استوار سازد – بازیچه دست اعیان و بزرگان بود .

 


 

[1] مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند مانند : روحانیون نظامیان کارمندان اداری ، زمین داران ،پیشه وران و جز آن .

[2] ن . و . پیگولوسکایا ، آ . یو . یاکوبوسکی ، ای . پی . وطروشفسکی ، آ . م. بلنیتسکی ، ل . و . استرویوا ، تاریخ ایرران از باستان   تا سده  هجدهم ، ترجمه کریم کشاورز،چاپ  پیام ، تهران ۱۳۵۳ ،برگ ۵۹-۶۰.

[3] این ایده در بین پادشاهان مشرق زمین  حتی تا سده بیستم م. رواج داشت چنانچه پادشاه ویا سلطان را در هر

[4] تاریخ ایران ، پیشین ، برگهای۶۴تا۶۶.

[5] همان جا ، برگهای ۹۱تا۹۲.

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

۱۲۲-۷-۳. پیشینه باستانی تقسیمات اجتماعی در  آسیای میانه

 

در اوخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد  تقسیمات دارایی، در ترکمنستان جنوبی به نظر می رسد . در تپه حصار ، آثارمرفع  ایوانی که  به همین دوره ها تعلق دارد  به نظر می رسد . و کذا مقبره های که مربوط به سرداران ثروتمند و با اقتدار می شود نیز یافت شده  است . در ترکمنستان جنوبی  اینگونه  مقبره های اعیانی وجود ندارد  ولی دو قطارمقبره  هایی یافت شده  که مربوط به گروه هایی هستند که از همدگر  فرق زیاد دارند. مثلاْ در یک مقبره ای چنین  است که صاحب آن با انگشتری طلا و گلویندمهره ای زیبایی دفن شده است . در التین تیپه ، گسترش مُهر نیز دلالت بر انکشاف تقسیمات دارائی و اجتماعی دارد .یافت شدن خزاین نشانه از آن است که که ثروت اندوزی از جانب بعضی از نمایندگان خانواده ها آغاز یافته است . (ماسون . و. م ،۱۹۶۷ ب برگ۱۶۷)

ساختمان قصر و کاخ و معبد ، نمایانگر جامعه ای  هست ، که احتمالاْ به  طبقات مختلفه اجتماعی  تقسیم  شده است .

این تقسیمات و تبارز دارایی های اجتماعی در ترکمنستان جنوبی نسبت به سایر جا ها زود تر  آغاز یافته است .ساختمان کُشک وکاخ ها ، و  معابد، نمایندگی  از جامعه ای می کند که احتمالاْ به طبقات   تقسیم  شده است.

عواملی که باعث انکشاف کاست  یا طبقات در قسمت های جنوبی اسیای میانه بالعموم و در ترکمنستان جنوبی بالاخص نسبت به سایر نواحی زود تر آغاز یافته است . که عوامل گوناگون  از جمله رشد اقتصاد  کشاورزی آبی و دامداری و در پهلوی آن خرید و فروش کالاهای تولیدی میان مردم باعث ایجاد شرایط مناسب تری در آسیای میانه (مخصوصاْ واحه بخارا)گردیده است .

انکشاف جامعه طبقاتی در ترکمنستان[1] جنوبی  بصورت منظم اوج گرفته ، ولی در مرحله  میانه  ودر نیمه دوم هزاره دوم  قبل از میلاد ، رو به سستی نهاد . این حالت بدون چون و چرا هند شمالی را نیز در نظر ما مجسم  میساخت . در باره خصوصیات دگر گونی ها ی اجتماعی که در آن دوره ها  در جوامع ترکمنستان جنوبی به وقوع می پیوست ، فقط به طور تخمین میتوان ازآن سخن راند. شکی نیست که در آینده در دوران دوره تقسیملت بزرگ  اجتماعی ودارائی بوجود آمده باشد. همچنین موجودیت دیز ها (منازل مستحکم ارگ مانند )نیز جالب توجه است  که آنها را آخر هزاره دوم و اوایل هزار یکم نه فقط در ترکمنستان ، بلکه در باختر (در کل واحه بخارا) معلوم بوده است . نماد های قصر و قلعه مانندبا دیوار های دهشت  آورکه در آن دوره قامت راست کرده است ،در اطراف  خندق های چسپیده به دیوار های ارگ مانند که دورادور قلعه و ساختمانهای آنرا در بر گرفته است گور ها و ساختمانهای قومی نمایان است . برجهای آنها تا مرحلهٔ تمدن امتداد یافته است.(مارکس . و . ف . انگلس ، آثار ، ج ،۲۱، ۱۶۴)

در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد ، تقسیمات دارایی اجتماعی و پیدایش طبقات با نیروی جدید تری ، اوج می گیرد .جهت نو این پدیده این است که در آن زمان تمامی نواحی آسیای میانه را فرا می گیرد که در اوستا  انعکاس آن را حتی در قسمت های قدیمی تر آن مشاهده کرد . به عقیده  مولفان «اوستا» منبع ثروت قبل از همه ، مالداری میباشد . پهلوان تهمتن بنام  خما ، صاحب «گله های خوب» بوده است . حویلی  هایی که در اوستا ذکر شده  مملو از چهارپا ها بود است . کسی برای شخص زردشت ، ده مادیان باکره  ویک شتر انعام داده است . طوری که لیوشس به درستی مینگارد : «آن شخص معمولی زراعت پیشه ای بوده است» (ای . تی . ان . ای ، برگ ۱۴۵-۱۴۶)

در بار ه ساختمان اجتماعی آسیای میانه در اواسط و نیمه هزاره اول پیش از میلاد معلومات دقیق در دست رس نیست .فقط بعضی اشارات راجع به تقسیملت اجتماعی  بنظر می رسد و بس. مثلاْ  در بین باختریان  و سغدیان  «نجیب ترین های» Nobilissimi)  بودند که با نجابت  خود از دیگران فرق داشتند. ( کوین کورتس ،برگ ۷- ۱۰ ،۴؛ آرین ۷ ، ۶‌، ۳) .

برده  داری  در آسیای میانه

در آسیای میانه برده داری مانند همه جا های دیگر معمول بوده است . مثلاْ در منایع تاریخی روایتی است که  ساکنان نواحی غربی دولت هخامنشی را «برده کرده» بعداْ به آسیای میانه کوچانده ، نقل دادند . به همین طور ساکنان یونانی بنام شهر «برکه»  را (واقع در شمال افریقا) در باختر اسکان دادند. (هیرودوت،۴ ، برگ ۲۴۰) ایرانی ها  یونانیان ایونی [2]که بر ضد فارس شورش کرده بودند می ترساندند که در صورت دوام شورش  آنان را برده کرده و دختران انها  را به بختر مهاجر خواهند کرد .(هیرودوت ۶،۹)احتمالاْ برده های را که از نواحی غربی دولت هخامنشی می آوردند معمولاْ در باختر  مسکون میساختند. این برده ها برده های پادشاه بودند. در باره برده های شخصی در این دوره معلومات کمتر است  و حتی یک روایت که آنهم  کاملاْ دقیق نیست ، سپیته من سغدی غلام  یا خدمتگار داشته است .( نظر به این چنین معلوم می گردد که در آن دوره در آسیای میانه هنوز استملاک  شخصیت  های انسانی رواج نداشته و این چیزی بوده است که بعداْ توسط دگر ها در اسیای میانه و باختر آورده شده و رواج یافته است .)

اعیان و اشراف باختر در زمان اسکندر مقدونی صاحب ثروت های عظیم بودند و بطور غیر مستقیم ، رفنارهوریانت ، نام شخصی به این امر دلالت دارد  که تمام لشکر مقدونیان را در مدت دو ماه با غذا و خوراکه توانسته است تأمین  کند(آرین ، ۴ ، ۲۱ ،۱۰) پارتی مشهور از اولاد سورین که کرس را تار ومار کرده بود به قول پلوتارک  (حیات کرس،۲۱)«آدمی بوده است به غایت نادر هم در ثروت و هم در نجابت و هم در شهرت شخص دوم بعد از پادشاه . . . که بدون  توشه بار هزار شتر ، و بدون دوصد ارابه کنیز به سفر بیرون نرفته است که یک هزار وپهلوان زره پوش و بیشتر از آن سربازان مسلح او را مشایعت  می کرده اند. تمام نوکران و سوارکاران و بردگان او بیشتر از هزار بوده است.» جهان گردی نگاشته است که در درون (تمام )حویلی  های اعیانی این چیز  های که گفته آمد  وجود داشته است . این ثروتمندان که بهار را در یورت  های بزرگ بحالت کوچنده می گذراندند ، دارای گله  های از حیوانات اسب و رمه بودند که هر نوع آن بیشتر از چهار  تا ۵هزار رأس بود .[3]

۱۲۲-۷-۳. ترکیب اجتماعی آسیای میانه در اواخرهزاره اول پیش از میلاد و ابتدای سده اول میلادی

در سکه های یونان و باختر ودوره های بعدی و همچنین در سکه  های کوشانیان چنین عنوان ها برای سرداران دولت ثبت گردید  است : « والی» ، «شاه» ، «شهنشاه» . در یک مهر هندی نیز  به خط کوشانی چنین عنوانی ذکرشده است. 

بعد از عنوان آن شخص «وزوراکفرامالار) آمده است .(بیور .الف . د . ه ،۱۹۶۱،برگ های ۳۲۰-۳۲۳)

در موزیم ارمیتاژ دولتی (ستویسسکی . س ،۱۹۶۰) و موزیم بریتانیا (بیور.الف د ،۱۹۶۵،برگهای ۲۰۹ -۲۱۰) مهر  هایی وجود داردکه در آنها عنوان «هزارخت»ثبت شده است  و آن همچنین هزار پست ساسانیان  میباشد .(هتنگ .و ب ،۱۹۶۵ ب ،برگ ۸۱) سنه این مهر ها معین  نیست .احتمالاْ آنها به دوره  بعد کوشانیان منسوب خواهد بود. اما در باره  محل ساختمان این مهر ها و اینکه در کدام  ادارات  دولتی  از آنها کار گرفته می شده است  اطلاعات مشخصی وجود ندارد . اما برای اثبات ادارات مکمل دولتی در عهد کوشانیان در باختر اشاراتی  در کتیبه سرخ کوتل  آمده است که عنوان ناقن زاق  «کول رگ» بود که به عقیده هننگ این عنوان با عنوان ساسانی «گنارنگ» (یعنی مرزبان) یکی میباشد . کسی که به این عنوان (مرزبان) نامیده می شد عنوان والی ناحیه شرقی (یعنی ناحیه هم مرز با آسیای میانه) دولت ساسانیان بود که بنا بر  تذکر طبری و ابن خلدون  تا زمان  فتوحات  عربها در سده هفتم میلادی به همین القاب  یاد می شده اند. این مرزبانان قسمیکه از نام آن مشخص  است کشاورزان صاحب حشمت و قدرتی بودند که وظیفه  نظامی داشتند که سراسر  استان های آسیای میانه توسط آنها اداره می شد . مثلاْ در واحه بخارا در استان  سمرقند نمایندگان عالی مقام در سده  های میانه چنین عنوانی داشته اند. (هتنگ، همان اثر ،برگهای ۷۷-۷۸)

در مُهری که در موزیم ارمیتاژ (دولتی) نگهداری می شود ، هننگ ،کلمه «اسب راپات» را خواند . قسمت اول کلمه زبان فارسی میانه «اسبر» یعنی «سوار» میباشد، قسمت دوم کلمه از کلمه «پت» زبان فارسی قدیم است که به معنی «صاحب» می آید. بطور خلاصه دقیقترش این است که این کلمه نام نیست بلکه عنوان شغل اداری و یا موقعیت اجتماعی افراد  را در بر می گرفته است . (هننگ و ب ،۱۹۶۲) در بعضی از کلمه های کوشانی  این نام «خربلن» (یعنی خر سوار نیز ثبت شده است .بوشس اشاره کرده است که این  نام در دو کتیبه هندی که در نزدیکی های بنارس  در محلی بنام (سرنتهه) یافت شده ، آمده است و ضمناْ یکی از کتیبه ها دارای تاریخ نیز میباشد که به سال سوم حکمرانی کنیشکا مطابقت دارد . در این کتیبه  در باره عمارت معبد بودایی، خبر داده شده  در بین دو ساتراپ (محل حکمرانی) وینسپیرا (Wanaspara) و(Kharapallana) ذکر می شود . شخص دوم در تلفظ نام هندی کسی است که در بالا ثبت گردیده است . اگر این نام (wanaspara)باشد ، از ونسپیر (Wanspar)مشتق شده است که معنایش «ظفرداد» است . و نام دومی  کتیبه مذکور به اسم ساتراپ اعظم مشخص شده است .(لیوشن . و الف ،۱۹۶۷، برگ ۱۶۸-۱۷۰)؛ در باره ساختمان اداری دولت کوشان ، دانشمند هندی بنام پوری (پوری ب . ن،۱۹۶۵،برگ های ۸۰-۸۷ از جمله (موجودیت شورای شهر) در اینجا معلومات مفیدی گرد آورده است .

از ادارات دولتی دوره پارتها چنین معلوم می شود که ادارات دولتی و محلی در نزدیکی هم در نهایت  درجه رواج داشت که به سود و گسترش جامعه شهری و تولید کنندگان مستقیماْ خدمت می کرد.

چنین استباط می گردد که در جامعه آن دوره دو قطب در یک طرف اشراف که حکمیت و ثروت هنگفتی را در دست داشت ، ودر سوی دیگر آنانی بودند که از اثر کاردانی و مدیریت سالم وسعی آنها این ثروت ها  تولید و فراهم گردیده  بود ، قرار داشته و با هم تعاطی داشته اند . در باره ترکیب اهل کار مردمان آسیای میانه  معلومات مفصلی وجود ندارد (اما از قراین چنین بر می آید که  این یک حالت تمدنی را در تشکل روابط اجتماعی از ناحیه تولیدی انبوه که از اثر مدیریت و پشتیبانی  حاکمیت اشرافی نصیب مردمان آسیای میانه بالعموم و مردمان واحه بخارا بالاخص گردیده است که بعداْ در زمان گشودن  بخارا توسط  سپاهیان اسلام  دیده می شود که  چه مقدار سرمایه و ، وفورنعمات مادی در این منطقه وجود داشته  است .)با آنهم  شواهدی وجود ندارد که نشان دهد که کاخها ، کشک ها و آبادی های شهری  را که مدیریت کرده و ساخته است ، قلعه ها واستحکامات برای حفاظت شهر  ها توسط چه شخص ویا اشخاص به چه ترتیب بمیان آمده است ، در دکانها و دستگاه های تولیدی شهر و کارگاه ها چه کسانی کار می کردند و اهالی ای که در اطراف شهر در روستا ها زندگی می کردند کی ها بودند ؟ (این هم از همان جنس سوالهای بی جوابی است که تاریخ در تاریکی آن خودش را نمی یابد . اما قدر مسلم این است که تاریخ شاهد است که در آسیای میانه در سده دوازدهم بعد از میلاد چه یورشها و یلغار هایی از جانب تاتار ها و مغولها صورت گرفت که همه کتابخانه ها واسباب اثبات  تاریخی را در آتش سوزیده است . اما  نظر به ساختمان اجتماعی آن دوره  هیچ شکی وجود ندارد که این قلاع و قصر ها  توسط بردگانی ساخته شده اند که از دیگر جا ها در نتیجه جنگهای وحشت نام اسیر شده  و به اسارت  آورده شده بودند . مثال زنده آن دیوار ها و قلاعی است که در  دو کوه بنام های آسمایی و شیر دروازه در کابل و همچنان دیوار  های احاطه شهر بلخ  که در بین آن برده های مریض وکمکار ویا سهل انگار را در بین  پخسه دیوار  بخاطر  رب و حشت سایر بردگان  مدفون ساخته اند که حالا اسکلیت آنها نمایان گردیه است ، این طور برداشت  می شود که این مدنیت ها به آسانی در شهر های که در این دوره  در نهایت  زیبایی ساخته شده بود جا بجا شده باشد . نگارنده که تقریباْ تمام منطقه  خراسان را به جغرافیای فعلی افعانستان از نزدیک دیده ام  در قلعه هایی که در مجاورت راه هند و هرات و بغداد ساخته شده است همین طور از بین دیوار  های افتاده و مخروبه استخوانهای انسانهایی را که در بینن  پخسه در دیوار ها دفن شده اند که اکثر شان دارای استخوان های قوی و در جمجمه دارای دندانهای مکمل وسالم بوده اند (در بین راه  پسابند و تیوره در آستان غور و در قلعه کک کهزاد در نزدیکی فره وقلعه مسمی بنام فریدون در جوار شهر نو  فره بنظر می رسد.))

باید گفت که (برمبنای اثبات زبان شناسان)برای افاده برده ٔدوره پادشاهی هند اروپائیان  در دوره برونز (برنجی) اصطلاحی داشند ، پس آنها در آن زمان ، از برده داری  پادشاهی واقف بودند. در دوره ای که اوستا از آن  حرف بمیان  آورده است  برده و رعیت وجود داشت .اگر دوره های بعدی را در نظر بگیریم در باره برده های سغد ،پارت معلوماتی وجود دارد . همچنان در باره برده هایی نیز سخن می رود که از باختر واحتمالاْ از فرغانه بودند .(چنانچه در پیش از استیلای عربها بازار مکاره بزرگی در فرغانه وجود داشت که دختران زیبا روی به قیمت گزاف به فروش می رسید ).در مکتوب  های «قدیمه سغدی» و دیگر آثار خطی سغدیان اصطلاحات «وندک» که معنی بنده یا برده و غلام را میدهد و «دیه» بمعنی نوکر آمده است . در نکاح نامه سغدیان اوایل قرن هشتم  میلادی (برابر به استیلای عربهای مسلمان) چهارطایفه مردم مطیع ذکر شده است.در بین  آنها برده  ها در ردیف بالایی ذکر شده ، وندک  ها ، غلامان گرفته شده در عوض پول قرض، نی پک ها واشخاص اسیر شده – و نک ها ، نام برده شده اند.در عیب نامه ساسانیان که در سده پنجم میلادی تألیف شده است ، دو طایفه غلام – بندک ها (عموماْ غلام ها) و غلامان اسیر شده  به نظر می رسد .(ای . تی . ان . آی ، ۱۹۶۳،برگ های ۴۶۸-۴۷۶)

در دو کتیبه  روی استخوان دانهای توق قلعه در خوارزم که سنه آن در یک وقت می باشد ، اصطلاح خونانیک پیدا شد .موافق بعضی مدارک در خوارزم اصطلاح «خون» معنای اسیر غریب را داشته است.

برای حل مسئله ساختمان اجتماعی و اقتصادی، اسناد توپراق قلعه اهمیت ویژه دارد . در یکی از اسناد گفته آمده است که طایفه عبارت است از بیست ویک تن، از جمله چهار شخص آزاد(صاحب خانه دو پسر بزرگ و داماد). برده ها یا (خدمتگاران) هفده نفر، ضمناْ دوازده نفر آنها غلام یا خدمتگار شخص صاحب خانه ، دو نفر شان خدمتگار  بانوی صاحب خانه ، دو نفر دیگر خدمتگار  پسران صاحب خانه ، ویک غلام خدمتگار  پسرکنیز خانه بوده است .(گودکاوه .الف . و ،لیوشس . و. الف ،۱۹۶۷، برگهای ۱۳-۱۴ بینتاوویچ . ای . و، ۱۹۶۹ ، برگهای ۳۰۴-۳۰۵)

وظایف و کار بردگان و کنیزکان یک نوع کار واحد و مشخصی نبوده است ونه هم دارای افضلیتی بوده است . انهاآفقط یک قسمتی از چرخه وظایف پائینی  خانواده را  اجراء می کرده اند .

دیاکونوف در مورد بردگان می نویسد :«فقط جوامعی مانند  کارینوف . افینه یا روم (روم در امپراتوری اول و دوم ) از جمله بعضی جوامع دنیا کهن ، جوامعی که غالباْ در آنها تولیدات مالی رونق داشت ، در اوج انکشاف برده داری غیر دولتی از نظر قیاس میتواند  مثال باشد .(دیاکونوف . ای . م ،۱۹۶۳ ، برگ ۱۸)

از قراین چنین بر می آید که نقش برده ها در آسیای میانه از جمله  کار بردگان در تولید اقتصاد روستائی،  ، نقش غیر اساسی یا درجه دوم را بازی می کرده است .

چنانچه از اشارات و شواهد بدست آمده چنین تلقی می گردد که ، در آسیای میانه قدیم بالاخص و در شرق قدیم بالعموم جامعه  مقام نهایت  عالی داشت . جامعه خانوادگی پدر شاهی و جوامع مجاور که آنها را متحدنگاه میداشتند ، بر مبنای استوار بود که جامعه کهن بالای آن استوار و پایداری داشت . نظر به تعابیر  دیاکونوف ، قبل از همه ، تشکیلات آدمهای آزاد وبرده ها دارای حق مساوی بوده اند.(دیاکونوف .ای .م ،۱۹۶۳، برگ ۳۳)

در دوره  های اول قرون وسطی در سغد احتمالاْ جامعه متشکل بود از اشراف(نف) یا (آزات کاران) ،سوداگران (هواکاران)و دهقانان آزاد جامعه و پیشه وران (کاری کاران)عبارت بود .(ای . تی .ن . الف ، ۴۷۲) این تشکیلات اجتماعی عموماْ از دوره اوستا شروع شده ، در زبان ایرانی تقابل اشخاص بلند رتبه از نظر اجتماعی با اشخاص پائین رتبه ، به نظر می رسد . اشخاص بلند رتبه را از نظر اجتماعی «آزاد» می نامیدند که در مقابل آنها  اشخاص مطیع و بردگان قرار می گرفتند. (بیلی .ه . و ، ۱۹۳۲،برگ ۹۵۲-۹۵۴«آزاده های ختنی وسکائی دیده شود؛ بیلی . هـ . و ، ۱۹۶۰، برگ ۴۵ در بار استفاده از این اصطلاحات در اسناد هندی که به حروف خرشتی (ترکستان شرقی)نوشته شده است ؛ بروف .  ت ، ۱۹۳۴برگ ۵۰۹) با اینهم ، بردگان و غلامان  در ساختن جامعه مرفع نقشی اساسی داشته اند . چرا که برده ها  اکثراْ نظر به وضعیتی که در اروپای آن دوره داشتند در آسیای میانه ارزش وسطی داشتند در حالی که در اروپا برده ها  تشکل پایانتر از سطح زندگی را  داشتند (چنانچه داستانهای گلادیاتور ها و اینکه آنها را بخاطر کشتن همدگر  در یک میدان رها می کردند و دگر ها با شور و شعف این بازی پر از شرارت را  تماشا می کردند  در شرق چنین چیزی وجود نداشته است و اگر هم بوده به  پیمانه خیلی کم موجود بوده است) .به عقیده  تاریخ شناسان روابط اجتماعی در آسیای میانه برده ها و کلیه اقشاری که در تولید فرا آورده های اقتصادی در جامعه کهن سهم ارتقایی داشته اند. و این امربه ویژه در اقتصاد روستا ها  عیان است . این در زمانی بود که در دهات ، جامعه روستایی حاکم بود .(مسان . و م ، ،۱۹۷۴برگ ۹؛ پیدایف . ش . ر ، ۱۹۷۶برگ ۱۹۲-۱۹۳)

در نواحی کوهستانی و بیابانی آسیای میانه ، واحد های  پیشه وری تقسیم نشده بین شهر ها  و روستا ها  به موجودیت خود ادامه میدادند. در این مکان ها پیشه وری و کشاورزی هنوز بطور قطع از هم دگر مجزا نشده بود به قسمیکه یک  پیشه ور هم در مشاغل  کشاورزی میتوانست داخل گردد و  هم  کشاورز نیز در فنون  پیشه وری مهارت داشت . در چنین مواردی  تقسمیات کار بر مبنای شاخصه  های تخصصی هنوز  بروز نکرده بود .

این همزیستی در رنگ  کار های  پیشه وری ، مالداری  و کشاورزی و همچنان خصوصیت  هم شهری بودن  و هم کوچیگری  در طول  سده های بسیاری و حتی در طول هزاره ها  این اقوام را با هم متحد و یکپارچه نگه داشته و تمامی حادثاتی که مربوط به ترقیات  سرزمین های آسیای میانه و بسیاری دیگر سرزمین های شرقی را در طول هزاران سال به گهواره تمدن تبدیل کرده است همه بخاطر بهم چسبیدگی نیرو های توام  کاری و ومی بوده است .

همچنان از نگاه اقتصادی نواحی واحه های سغد وخوارزم و باختر و تخارستان و فرغانه  و خراسان ، نواحی پیش رفته تمدنی بوده است که ویل دورانت در کتاب مشرق زمین این مناطق را گهواره تمدنی تعریف و تفصیل کرده است . واحد های کوهستانی  نسبتاْ محدود دامنه های پامیر بدخشان ، و کوهستانهای مرتفیع مرکزی و جنوب )خراسان به جغرافیای فعلی افعانستان که به جانب غرب میلان دارد بشمول وادی کشمیر و سوات و یره جات) اندکی عقب می مانده است . ناحیه  هفت رود  نزدیک ارال ساحل دریای خزرو نواحی قزاقستان فعلی ، گوشه  های عقب افتاده دور دست شمرده  میشد . واحه های چاچ و استروشان ، یک نوع نواحی  گویا بوفری (حایل)بوده است.در اقتصاد مالداری بیابانی ، و در اقتصاد محدود کوهستانی ، ساختمانهای قومی خیلی  زیاد وقت  دست نخورده باقی ماند . در مجموع در تمام  نواحی ، برده داری مخصوصاْ (کنیز ها (برده های زن ، بخاطر شفافیت رنگ  روشن پوست) مناسبات برده داری زود تر انکشاف می یافت و اینها براویت تاریخ به  یونان انتقال می یافت. با این هم عموماْ باید گفت که در آسیای میانه مناسبات برده داری آنقدر عمیق نشده بود که در جهان باستان  غیر آسیای میانه (روم – کار تاژ – یونان ) شده بود .

در اسیای میانه عامل اساسی تولید کننده آن ، قشر آزاد جامعه بود  تضاد  طبقاتی آنطور که مارکسیست ها ادعا می کنند وجود نداشت  . زیرا این جوامع در هم پیچیده اعم از بزرگر ، پیشه ور و اشراف بهم نزدیک و مربوط میشدند که اکثراْ تفکیک آن مشکل بنظر می رسید . از این سبب در بین شان بعوض کشیدگی های طبقاتی علایق قومی و خونشریکی گسترده   حاکم بود که دلیل عمده آنرا جامعه شناسان موجودیت روابط  مستحکم قومی و محلی میدانند که نتیجه آن اتحاد مردمان سغد ،خوارزم ، بلخ ، خراسان و دیگر ولایات می باشد .

 


 

[1]  اصطلاحات و نامهای ترکمنستان – ازبیکستان ، تاجیکستان – قرغزستان ، قزاقستان که همه منشأ قومی دارد ساخته دوره  اتحاد شوروی میباشد ولی در مجموع در تاریخ بنام (بخارا) ویا آسیای میانه شناخته  بودند که تا سده  نزدهم و سلطنت امیر عبدالرحمن توابع بلخ که در ان جا دود مان  منغیت ها و مینگ ها باز مانده از احفاد چنگیزی حکومت می کرد ند نیز داخل محدوده جغرافیای بخارا محسوب می شد.

[2] تاریخ ایران باستان ، برگ  ۶۲۶. داریوش و مناسیات آن با ایونی ها.

[3] تاریخ ناجیکان ، ویشین ، برگ  های ۲۶۳-۲۶۵.۰

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

۱۲۲-۷.ساختمان جامعه تولیدی وپیشینه تاریخی  استملاک زمین و شخصیت انسانی آسیای میانه در ارتباط  زمین آب و زارع .

 

این عمل مالکیت بر زمینی که دیگران آنرا  زراعت می کنند و بر  حسب ظاهر غیر طبیعی به نظر می آید از کجا آمده و روز اول  از چه ناشی شده و چگونه پیش آمده است ؟ در صورتیکه با حکم عقل و شرع منافی است  که گفته اند «الزرع للزارع ولوکان غاصباْ» [1]وعقلاْ نیز کسی  که در زمین خدا زراعت می کند و آب از رود خانه یا باران آنرا سیر آب می کند و با گاو و اسبی که خود پرورانده شخم و شیار می کند چه می شود که محصول رنج سالیانه او در زیر آفتاب  سوزان و گرما وسرما به یک شخص دیگری  که هیچ کاری نکرده و گاهی در نقطه دوری نشسته  تعلق می گیرد ؟

اتفاقاْ جواب این سوال  در تورات در سفر تکوین باب ۴۷ از سفر پیدایش چنین آمده است :

[«و در تمامی زمین نان  نبود » «زیرا قحط زیاد سخت بود و» »ارض کنعان» «به سبب قحط بی نوا گردید.» « و یوسف تمام نقره ای را که » «در زمین  مصر و زمین کنعان» «یافت شد بعوض غله ای که» «ایشان خریدند بگرفت و یوسف» «نقره را به خانه فرعون در آورده»«و چون نقره از ارض مصرو»«ارض کنعان تمام شد  همهٔ»«مصریان نزد یوسف آمده»«گفتند ما را نان بده چرا در» «حضورت بمیریم  زیرا که نقره » «تمام شده» «یوسف گفت «مواشی خود را بیاورید وبه عوض مواشی» «شما غله بشما می دهم»«اگر نقره تمام شده است » «پس»«مواشی خود را نزد یوسف»«آوردندو یوسف به عوض اسبان»«وگله های گوسفندان و رمه های»«گاوان والاغان نان بدیشان داد ودر آنسال بعوض همهٔ»«مواشی ایشان را به نان» «پرورانیده و چون آنسال سپری» «شددر سال دوم بحضور وی»آمده گفتندش از آقای خود » «مخفی نمیداریم  که نقره ما»«تمام شده است و مواشی و»«بهایم ما از آن آقای ما گردیده و»«حفظ بدنها وزمین ما بحضور»«آقای ما چیزی باقی نیست»«چرا ما و زمین ما در حضور تو هلاک شویم پس ما و زمین ما را به نان بخر و ما وزمین ما »«مملوک فرعون بشویم و بذر بده »«تازیست کنیم و نمیریم و»«زمین بایر نماند.پس یوسف»«تمامی زمین  مصر را برای»«فرعون بخرید زیرا که مصریان »«هرکس مزرعه خودرا فروختند»«چون که قحط بر ایشان سخت»«بودو زمین از آن فرعون شد »«وخلق را از این حد تا به آن حد »«مصر به شهر ها منتقل ساخت »«فقط زمین کهنه را نخرید »«زیرا»«کهنه را حصه ٔ از جانب »«فرعون معین شده بود»«و از حصه ای که فرعون بدیشان »«داده بود می خوردند ازاین »«سبب زمین خود را فروختند»«ویوسف به قوم گفت اینک»«شما را وزمین شما را»«برای فرعون خریدم همانا»«برای شما بذر است تا زمین»«را بکارید وچون حاصل برسد »«یک خمس به فرعون دهید و»«چهار حصه  از آن شما باشد»«برای زراعت زمین و برای»«خوراک شما واهل خانه های»«شما وطعام به جهت اطفال شما»«گفتند تو ما را احیاساختی در» «نظر آقای خود  التفات بیابیم »«تا غلام فرعون باشیم.پس»«یوسف این قانون را بر زمین»« مصرتا امروز قرار داد که خمس»« از آن فرعون باشد غیر از زمین »«کهنه فقط که از آن فرعون»« شد.....] [2]

این در حالیست که بزرگان دین  اسلام گفته اند : غزالی در کیمیای سعادت گوید«ذخیره کردن تا چهل روز جایز است وتوکل را باطل نکندواگر شخص معیل باشد تا یک سال» (کشکول ، جلد دوم ، برگ۱۸۲) ولی سهل تستری گوید :«اذخار توکل را باطل کند هر قدر که باشد ؛ جامه تابستانی  در زمستان نباید  نگهداشت  وبر عکس ان  از ضعف توکلّ بود و حضرت رسول نهی کرده است .»

۱۲۲-۷-۱. در باره مالکیت

تولستوی نویسنده شهیر روسی در باب مالکیت (زمینداری)مقاله معروفی داردبه عنوان »جنایت بزرگ» : او می گوید :« روزی در جاده بزرگ با یک نفر  دهقان پیر و کوری که گدایی می کرد وارد صحبت شدم . از طرز مکالمه و لهجه ٔ من استنباط کرد که من بدون اینکه خان و یا ارباب باشم  آدم کتابخوان و روزنامه خوانی هستم و لهذا ایستاد و جدی پرسید «بگو ببینم آیا خبر و مبری هست؟» پرسیدم در چه خصوص.

گفت :«خوب معلوم است دیگر. در خصوص زمین ، زمین های اربابی.»

گفتم والله تازگی خبری نشنیده ام .»

دهقان کور بنای جنباندن سر را  نهاد  و دیگر حرفی نزد.

چندی پس از آن با یکنفر از همشاگردیهای قدیمی خودم اتفاق ملاقات افتاد . دهقان ثروتمندی شده بود و آدمی بود با فهم و با سواد و در کار  ها منظم و مرتب . در ضمن صحبت گفتم :«راجع به زمین چه خبر ها شنیده ای؟

گفت صدای مردم کم کم بلند شده است و پرسیدم خودت چه فکر می کنی ؟  گفت بدون شک و شبهه ، قسمت خواهد شد و مال رعیت می شود .»

ولی  این پیشگویی تولستوی  پس از سالها آنکه تولستوی این مقاله را نوشت شور بختانه که بدست انقلاب بلشویکی روسیه با خونریزی فراوان از قوه به فعل آمد.[3]

در انگلستان از نظریه و افکار هانری جورج که در کتاب «ترقی وفقر» مسئله مالکیت زمین را به نفع طبقه  کشاورزو کسانیکه بالای زمین کار می کنند، استقبال شایانی یافت و هربرت  اسپنسر فیلسوف انگلیسی نیز در کتاب استاتتیک خود بالصراحه طرفدار عقیده او بود که می گفت :« اساس تمالیک ارضی بر  ظلم و احجاف است.» اما حزب مسیحیان  اعلام نمودند که عقاید و آراء هانری جورج جنایت آمیز و خطر ناک  وبر خلاف اصول و قواعد حضرت  مسیح است ...و احزاب سوسیالست  نیز با افکار وی ضد یت نمودند و می  گفتند باید هر مالکیت  خصوصی و فردی را از میان برداشت نه آنکه مانند هانری جورج تنها طرفدار الغاء و اصلاح اساسی مالکیت ارضی .

خالی از مفاد نخواهد بود تا بفهمیم که در آن زمان هانری جورج چه می گفته است :

در یکی از کتابهایش موسوم به کار(The Work)در باب فجایعی که از تملک ظالمانه ٔ زمین به نوع بشر عاید می گردد که در اینجا پاره از مطالب آن را که به فارسی بر گردانده شده است به طور موجز می آوریم  :«هانری جورج  می گوید انسان چیست؟ انسان حیوانی است زمینی که بدون  زمین نمیتواندزندگی کند. تمام آنچه محصول انسانی است  محصول زمین است و هر کار با حاصلی را چون به دقت بنگریم  کاری است که با زمین و خاک سر و کار دارد و چیزی است که از خاک بدست می آید برای رفع  حوایج مادی و روحی انسانی.وانگهی جسم انسان  نیز از خاک سرشته شده و همچنان که از خاک زائیده ایم  در خاک نیز مدفون می گردیم  بطوری که اگر عناصر خاکی را از انسان برون آوریم  معلوم نیست چه باقی خواهد ماند  و روح بدون بدن چه حکمی پیدا خواهد کرد . از این رو شخصی که مالک زمینی است آدم دیگری بر روی آن  زندگی می کندویا از حاصل آم معیشت مینماید  در حقیقت  صاحب و ارباب آن آدم است  وآن آدم در حقیقت  غلام و برده ای بیش  نیست . شخصی که صاحب زمینی است که من باید در آن زندگی کنم حیات و ممات مرا در دست دارد و من در دست او چیز بی اختیاری بیش نیستم . اگر ما امروز سخن از الغای بندگی می آوریم  ولی حقیقت امر این است که ما تنها یکی از انواع غلامی و بردگی را ملغی ساخته ایم که از شدید ترین انواع آن است  از بندگی جسم و بدن ، ولی نوع دیگری از بندگی  وجود دارد که حتی از بندگی جسم وبدن شرم انگیز تر وفاحش تر و خطرناک تراست و ما باید به هر ترتیبی هست آن را نیز ملغی سازیم  واین بندگی عبارت است از بندگی  بسیار زیرکانه ای که انسان را  واقعاْ غلام و بنده می سازد در حالی که مدام با کلمه آزادی انسان بی نوا را می فریبند.. .اگر موجود عاقلی فرض کنید که ازکدام  کره دیگر بیاید  و شما به او بیان نمأیید که در کره زمین انسان چگونه زندگی می کند و این خانه ها ،قصر ها و منازل رفیع واغذیه والبسه و کلیه مایحتاج زندگانی را چه کسانی ساخته اند ، آن موجودیکه از کره دیگر آمده  فوراْ خیال خواهد کرد که پس بالطبع همین اشخاص لابد در این خانه ها منزل دارندو این غذا ها را میخورند و این لباسها را می پوشندو از این آلات واسباب و محصولات ارضی بهره مند و برخوردارند .حالا دست او را بگیرید و او را در لندن ،پاریس و نیویارک  گردش بدهید .وی خواهد دید کسانی کار می کنند در بد ترین و حقیر ترین خانه ها و منزل ها سکنی دارند ... آیا در نظر شما چنین وضعی شگفت آمیز نیست .معهذا اگر کار نباشد  هیچ  ثروتی هم بدست نمی آید و حق هم همین است  واگر کار را به کیفیت امور واگذاریم ،ثروتمند باید کسی بشد که کار می کندو تولید ثروت می نماید و فقیر و گدا کسی که کار نمی کند . ولی امروزهر کجا که آدم فقیرو تهی دست را می بینیم کسی است که کار دشوار دارد یعنی یا کار گر و یا هم دهقان است . . . و خلاصه آنکه ادمی که زمین در تصاحبش است دارا و ثروتمند اند و کسانیکه واقعاْ بالای زمین عرق می ریزانند فقیر و نا داراند ...  »[4]

واما دین اسلام در  مورد زمین چنین دستور صادر فرموده و همه میدانیم اخبار بسیاری  در مورد تأیید آن آمده است :

«من احیا ارضاْ میتا فهی له»

«کسی که زمین بی حاصلی را احیا کند باو تعلق خواهد داشت »

«الزرع للزارع ولوکان غاصباْ»

یعنی:« حاصل (زمین) تعلق به زارع دارد ولو اینکه از طریق غصب در زمینی زراعت کرده باشد.»

حدیث دیگری داریم که : «الارض لمن احیاها»

یعنی زمین مال کسی است که آنرا  احیا وآباد نماید.

در روایات اسلامی آنده است :«ان الارض لله جعلها وقفاْ علی عباده» یعنی زمین مال خداست و تعلق به خدا دارد  وخدا آن را وقف بسر بندگان خود نموده است و نیز بزرگان دین  ما بنا به حکم :«اخذت من یده و دفعت الی غیره»

اگر دیده می شد که  کسی زمین را عاطل و باطل میگذاردو سه سال متوالی به آبادی آن نمی پردازد  توصیه شده است که زمین را از او بگیرندو به دیگری واگذارند که در فکر آبادی آن باشد.

رعایت زارع که «رهیّت» نام یافته والحق معامله ٔ که عموماْ باو می شد و می شود معامله ای نیست که شایسته آدم آزاد باشدنه تنها با موازین شرعی اسلامی مطابقت داردبلکه در تمام مذاهب از اصول مسلّم است چنانکه در مذهب زرتشت که از( سغدیانا و بلخ گسترده شده است  و موضوع بحث اصلی ما در مورد « ساختمان جامعه تولیدی وپیشینه تاریخی  استملاک زمین و شخصیت انسانی آسیای میانه در ارتباط  زمین آب و زارع میباشد ) «حتی درباره مواظبت و مهربانی در حق سگ چوپانی  نیز وصایای مخصوصی  نیز موجود است . بزرگان مسیحیت قدم را بالاتر نهاده و تملک زمین را مذموم شمرده اند ودر این زمینه یکی از رهبران مسیحیت ٬بنوا٬ در کتاب مشهورش «شهر گمشده» آورده است: « مخصوصاْ لازم است که این عیب و معصیت و گناهی را که تملک نام دارد بکلّی ریشه کن نمود.» [5]

۱۲۲-۷-۲. برده داری دردوران قدیم آسیای میانه:

«در دوران کهن آسیای و، برده داری شکل اساسی ظلم  طبقاتی بود.یعنی آنقدر اراضی عامه مصادره نمی شد ، بلکه شخصیت آن ها استملاک می شد . چنانچه در سده های میانه ، آزادی مردم از زمین نه ، بلکه بر عکس وابسته نمودن وی به زمین ، منبع استثمار فیودالان و تیولداران بود (کارل مارکس ، . انگلس ، آثار ، ج.۲۱، برگ های ۳۴۸-۳۴۹)

در تعریف فرماسیون برده داری بطور همه جانبه و از جهات مختلف آن در ادبیات زمان شوروی  این طور معین گردید : «چنین عقیده ای وجود دارد که ساختمان برده داری گویا،چنان جامعه ای باشد ، که در آن اکثریت (وحتی قسمت اساسی) تولید کنندگان مستقیم باید برده ها باشند .یعنی حالانکه این عقیده مطلقاْ بی اساس بوده و دگماتیکی می باشد ، تاریخ از این گونه حوادث اجتماعی انباشته است و برده ها همیشه ، قسمت کمتر اهالی را تشکیل میدادند .اوضاع برده ها ممکن بود خیلی گوناگون بشود . بالآخره آن جامعه ای را که ما جامعه برده داری می نامیم ، از نظر ساختمان گونا گون بود .(دیا کونوف . ای ام ،۱۹۶۶،برگهای ۴۷-۵۲.)[6]

 


 

[1]«الزرع للزارع و لو کان غاصبا»،[ کِشت، از آن کشاورز است، گرچه در زمین غصبی باشد] جمله مشهوری در علم فقه است، که هر چند بسان یک قاعده فقهی است، ولی فقها آن‌را در شمار قواعد فقهی نیاورده‌‌اند و گویا کاربرد آن‌را محدود به باب کشاورزی و درخت‌‌کاری دانسته‌‌اند.

این جمله برگرفته از برخی روایات[عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ أَتَى أَرْضَ رَجُلٍ فَزَرَعَهَا بِغَیْرِ إِذْنِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ‏ الزَّرْعُ جَاءَ صَاحِبُ الْأَرْضِ فَقَالَ زَرَعْتَ بِغَیْرِ إِذْنِی فَزَرْعُکَ لِی وَ لَکَ عَلَیَّ مَا أَنْفَقْتَ أَ لَهُ ذَلِکَ أَمْ لَا؟ « فَقَالَ لِلزَّارِعِ‏ زَرْعُهُ‏ وَ لِصَاحِبِ الْأَرْضِ کِرَى أَرْضِهِ». کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏5، ص296، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق، موسوی خرسان، حسن، ج ‏7، ص 206، ح 906، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.در روایتی دیگر از پیامبر خدا (ص) نقل شده است: «الزرع لمن زرعه و إن کان غاصبا» حلّى، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ج ‌2، ص 333، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1410ق.] در زمینه مالکیت محصول کشاورزی توسط غاصب زمین است که در ذیل، به تبیین آن می‌پردازیم:

هرگاه انسان مالک مالى باشد، هر آنچه از آن مال تولید شود به تبع آن مال، داخل در مال مالک می‌گردد. اعمّ از آن‌که به طور طبیعى و خودبخود حاصل شود؛ مانند بوته یا چمن در زمین و یا پشم و نموّ در حیوانات، و یا در نتیجۀ عمل انسانى پیدا شود؛ مانند زراعت و محصولى که از طریق کشت و زرع به دست می‌آید. حقوق‌‌دانان در این‌گونه موارد می‌گویند: ملک از اصل به فرع سرایت می‌کند و مالکیّتِ نسبت به فرع را مالکیت تبعى می‌نامند. بنابراین، محصول هر مالى در مالکیت، تابع همان مال است به دنباله این بحث، این مسئله مطرح می‌گردد که اگر بذر، مال کسى باشد و در زمین دیگرى محصول دهد، آیا این محصول، به تبع ملکیّت زمین، مال صاحب زمین است؟ و یا به تبع ملکیّت بذر، داخل در مال صاحب بذر است؟

نظر مشهور آن است که محصول، همان بذر است که از زمین به شکل دیگرى روییده است؛ لذا محصول در مالکیت، تابع بذر است، نه زمین. همچنین در باب غصب نیز به استناد «الزرع للزارع ..» گفته می‌شود، کشت از آن کشاورز است، گرچه در زمین غصبی باشد؛ یعنی اگر مالک بذر، زمینى را غصب نموده و در آن زراعت کند یا درخت بکارد، کشت و محصول، مال مالک بذر است که غاصب بوده است و تا وقتی که زمین در زیر کشت است، باید اجارۀ آن‌را به مالک زمین بپردازد.

شایان ذکر است، برخی از فقها حکم این مسئله را شامل سایر منافعی که غاصب از زمین مغصوب به دست می‌آورد دانسته و گفته‌‌اند: اگر غاصب در زمین غصبى ساختمانى بنا کند، در صورتى که مصالح ساختمانى‌اش از ملک سازنده باشد، این ساختمان – و نه زمین - ملک او است و البته مالک زمین حق دارد که او را به تخریب ساختمانی که در زمین غصبی بنا شده ملزم نماید.

 

[2]  جمال زاده سید محمد علی ،«زمین ارباب و دهقان » ، امتشارات کتاب های جیبی خیاباان گوته ، تهران ۱۳۴۱ ،برگهای ۱۴ تا ۱۸ ، رک. باب ۴۷ از سفر پیدایش (مهور به سفر  تکوین)

[3] همانجا ، برگ ۳۲.

[4]  همانجا ،برگ ۳۷-۳۸.

[5] زمین ارباب دهقان ، سید محمد علی جمال زاده ،در مقدم این کتاب در دهم حوت ۱۳۳۸، برگ های ۳۶ تا ۴۰.

[6]  تاجیکان ، پیشین ، برگهای ۲۶۱-۲۶۳.

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++

۱۲۲-۶-۱۰.سغد فرغانه چاچ خوارزم در عهد کوشان ها

در پژوهش های باستان شناسی دوره کوشانی ها در سغد و فرغانه و چاچ  شهر و منازل تمدنی دوره کوشانی ها نسبت به باختر شمالی خیلی کمتر تحقیق شده است . بزرگترین شهر آن دوره سمرقند بود . در سغد دیگر منازل کوچکتر  نیز وجود داشت که از جمله آنها ، دیزک و تل برزورا را میتوان نام گرفت .(در این باره نگاه کنید :گری گوریوف .گ . و، ۱۹۴۰ a ۱۹۴۰ b استاوسکی ب .ی ،۱۹۶۷)

در ناحیه فرغانه و استراوشان نزدیک بیک آباد ، دهنه موجاق تپه ، دهی در جای قلعه خجند ،ناحیه شورآب شط،جین تپه ، و غیره منازل وجود دارد . مدنیت مادی منازل فرغانه ،  خصوصیت ویژه خودش را داشت . در داخل فرغانه نیز تفاوت هایی بزرگی به مشاهده می رسد .

در ناحیه مجرای وسطی سیر دریا در سرزمین ولایت فرغانه و اطراف آن مدنیتی رونق می یابد  که به علت منازل قاروون چی وسغانه جونا مدنیت قاروون چی و جونا نام گرفته است.طبقات پایانی منازل قاروون چی ، به سده  های دوم و یکم  پ.م. منسوب است و آن در اواسط هزاره اول  پ.م. وجود داشت .دهنه های منگه آریق،عالم بای تپه ، که أق تپه ، وشووچ قوم تپه  و غیره به همین دوره تعلق دارد .(لیونا . م ،۱۹۶۷،ماکسیماوه .ا . گ ، ودیگران،۱۹۶۷)

در خوارزم  نیز شهر و منازل بسیاری وجود داشت . از همه مفصل تر شهری تحقیق شده است که در حال حاضر توپرا قلعه نام گرفته  است.طرح شهر مستطیل شکل بوده ،اطراف آن (۳۵۰X ۵۰۰متر)از خشت خام دیواری دارد که در آن تیر کش ها و برج ها وجود داشت ..از مابین شهر کوچه تنگی می گذشت و در دو طرف آن محلات بزرگی  موقعیت داشت .

بنا های اصلی شهر دارای قصرمحتشم سه برجه ای بود که آن جا قرارگاه شاهان بزرگ خوارزم شمرده می شد . این قلعه فتح ناپذیربه بلندای ۲۵ متر قد بر  افراشته بود ، نمودداری  با صلابتی داشت . در وسط قصر  میدان فراخی (۸۰X۸۰ متر)وجود داشت . خانه ها دو منزله بود . چند تالار بزرگ از جمله  تالار عظیم بنام «تالار شاهان» به وسعت ۲۸۰متر مربع پدید آمده است .در راه زینه های دیوار تالار شاهی یک قطار صفه های کوچک ساخته شده که در این صفه های کوچک مجسمه هایی گذاشته شده اند که شاه و ملکه و اعیان و اشراف خوارزم و همچنین خدایان را تصویر مینمایند. در دیوار داخل  طاقچه ها ، تصویر  های نهایت دلکش  رسم شده است . خانه ها و تالار  های  دیگر قصر نیز با مجسمه ها ، و هیاکل کوچک و نقش و نگار زینت یافته است . از بناهای الحاقی، همان بنا هایی را لازم است نام برد که گویا یک نوع «قورخانه» بوده و بقایای ذخایر نیز بدست آمده است. [1]

۱۲۲-۶-۱۱. اقتصاد آسیای میانه در عهد کوشانی ها

اقتصاد روستایی وآبیاری

پژوهش های گسترده باستان شناسی در میدان  های فراخ ونواحی آسیای میانه نشان میدهد که زراعت قویاْ در این منطقه  با آبیاری وشیار زمین ها ، مورد استفاده قرارداشته است .مردم عموماْ در وادی ها به کشت و کار اساساْ زراعت آبی و مالداری مشغول بوده اند .ونظام آبیاری منظماْ  انکشاف یافته بود .در خوارزم ، وادی زرافشان و واحه بخارا کانالهای متعددی حفر شده بود ، همچنان در  تاجیکستان در وادی وخش کانالهای قدیمی دوره کوشانیان دیده شده است .برای آبیاری نه تنها از آب رودخانه ها  بلکه از آب چشمه ها  که در آن دوره ها بدون تردید خیلی زیاد بود ، استفاده می کردند .در شمال وادی وخش زمین ها اساساْ از کانالهای که در آن زمان حفر شده بود در کشاورزی استفاده  می کردند ، ولی در چند نقطه دیگر از جمله دهنه حلقه جو نزدیک محله اوی علی، که خیلی از رود خانه  در سطح بالا قرار داشت که در حال حاضر نیز با تلمبه به آنجا ها آب می رسانند ، در دوره کوشانی ها تمامی این مناطق از آب چشمه های کوه شاداب می گشت. چنانیکه در وادی یاوان معمول بود ، للمی کاری نیز در دامنه  کوه ها و در مناطق کوهستانی و تپه زار های خاکی  مروج بود.(استاوسکی . ی ،  ۱۹۶۱)

آشکار است که در زمان کوشان ها شیوه  زراعت خیلی ساده بود  .فقط در آبیاری پیشرفت بزرگی  به نظر می رسید . هنگام حفر تل برزو پازه اهنی یافت شد .

از سده اول میللادی ساختن آسیاب  های آبی مروج شد .قدیمی ترین  کوره های آجر پزی  از سغانه ای در کوه قرا مزار بدست ما رسیده است .در ابتدا آسیاب ها خیلی کوچک بود ، بعد رو به بزرگی نهاد ، واندازه آن به ویژه در سده سوم و چهارم میلادی خیلی بزرگ شده رفت .

مأخذ خطی وباز یافت های باستان شناسی نشان میدهد که در دوره کوشانی ها زراعت پیشگان آسیای میانه  در واحه بخارا با مهارت ویژه مشغول انواع کشاورزی معمول و باغ داری بودند . (بی سبب نیست که اسکار ویلد در مورد بخارا این وجیزه را به یاد گار گذاشته است : «باغهای بادام الو  و سیب و شفتالوی بخارا و سمرقند ، آنجا که سوسنهای سرخ بر می دمند. و جیحون ، که از کناره  ریگ  های زرفامش ، می گذرد.»)

در آسیای میانه تمامی انواع زراعت معمول در قرون وسطی را زراعت غله ، انگور، میوه و علوفه را بکار می بردند.جای تعجب نمی باشد که مناطق همجوار آسیای میانه  طرز و شیوه  کشاورزی را مثلاْ چینایی ها  کشت رشقه و پرورش چار مغز را از مردمان آسیای میانه  فرا گرفتند.

در وادی فرغانه  و مناطق کوهستانی مانند وخش وغیره مالداری ییلاقی رونق داشت ، و این گونه  مالداران در حیات نیمه کوچی بسر می بردند.نسل های مرغوب حیوانات اهلی به ویژه اسب فرغانه مثل سابق باعث حسادت همسایگان میگردید.ودر  خارج فرغانه فروش زیاد داشت .

۱۲۲-۶-۱۲.معماری و صنعت

هنگام حفریات باستان شناسی، انواع معماری و شبکه های ساختمانی بدین قرار یافت شده است: ۱-قصر ها،۲-معابد ،۳- بنا های مسکونی ،۴-کارخانه ها ، ۵-انبار ها ،۶-قلعه ها ، ۷-شبکه های آبیاری و غیره.

اکثر این شبکه ها جدا از هم قرار نداشته ، بلکه متصل با دیگرانواع ساختمان ها اعمار گشته است . وظیفه و مشخصات این و یا آن عمارت و شبکه را ممکن نیست بطور دقیق  معین نمود، مثلاْ قصر خالچیان ، قصر نبوده بلکه معبد یا عبادتگاه بوده است .عمارات عامه معمولاْ خیلی محتشم بوده است . قصر و کاخ هانهایت بزرگ بوده ، وبالای بلندی یا تپه مرتفع ساخته می شد که در اطراف خود دیوار های مستحکم نیز میداشت. تالار  های وسیع با سقف مرتفع ، همراه با مجسمه ها و هیکل های زیادی آرایش می یافت .دیوار های بنا عموماْ خیلی قرص و استوار بود.

در بین معابد معابد خورد نیز وجود داشت .مثلاْ وسعت معبد بودایی حیرتان در نزدیکی ترمزخیلی تنگ است . و کذا همین معبد نیز تزئینات عجیبی دارد.(ارق مشهور حیرتان).

کیفیت عمارات نواحی کوچک زراعتی آنقدر عالی نبود .اکثر این عمارات خانه های کوچک گلی، موقتی بوده است که دو دو ویا سه سه ساختمان بهم متصل در اطراف حویلی های کوچک ساخته شده است .

عمارات مراکز برگ شهری با مهارت های عالی معماری ساخته شده  است.اساس این مهارت ، نقشه واحد ساختمانی بوده است .ولی این نقشه در هر جا و هر نوع ساختمان بکار گرفته شده است .عموماْ اساس این نقشه این بوده است که خانه های مهم پذیرایی پی هم در یک قطار ساخته می شد .مثلاْ ایوان در عقب ایوان دهلیز، در عقب دهلیز تالارو گرداگرد عمارت دالان و متصل به آن پیاده خانه های گوناگون وجود داشت . نقشه واحد ساختمانی در بنا  های گوناگون به ما این حق را میدهد که ادعا کنیم که اصول ویژه معماری باختری در آن روزگار تشکل یافته بودو این امر از دوره های قبل از کوشان ها بر می آید .(راجع به مسئله تصنیف نقشه های ساختمان ها نگاه کنید :پوگا چینکوا . گ. ا،۱۹۷۳ ، ۱۹۷۳a ،۱۹۷۶a.) در عین حال گوناگونی ساختمان و کیفیات بناها شهادت می دهد که تقسیمات دارایی اجتماعی وجود داشت .

مهندسین قلعه ساز آسیای میانه پیروزیهای بزرگی بدست آورده اند.دیوار های رخنه نا پذیرقلعه ها که آنها را برج  های گوناگون با تیر کش  های متعدد، که باعث استحکام قلعه در حین دفاع با دشمن می گردید،وجود داشت.مهندسان ، هنر قلعه سازی را در آسیای میانه به عالی ترین درجه ارتقاء  داده بودند. در وادی های پامیر غربی (بدخشان)بنام قهقهه ویم ،چون قلعه های بزرگی ساخته اند که در سر راه های اصلی موقعیت داشت  وسلسله استحکامات دراز مدت  متصل به همدیگر شیرازه بزرگ امنیتی را  تشکیل  می کرد. (در باره قلعه های واخان نگاه کنید :برن شتم . ا . ن ،۱۹۵۲ بابا یوف. ا ،۱۹۵۵،۱۹۷۲)

مصالح ساختمان گوناگون بود .برای ساختمان دیوار از  پخسه وخشت  خام استفاده می کردند  این خشت ها دارای عرض۳۲ سانتی و طول ۴۴سانتی متربود. در دیوار های که در نواحی کوهستانی  میساختند از تخته سنگ ها استفاده می کردند و نیز در بعضی جا ها ندرتاْ از خشت پخته نیز استفاده می کردند. در بنا های عالی  از پایه  های سنگی که به شکل مدور از سنگ  های صیقلی میساختند استفاده نموده  سرو آخر ستونها با نقوش زیبا بصورت نقوش برجسته نقر می شد. در بعضی سر ستونها نقش های انسان بصورت مجسمه های کوچک تعبیه  می شد . بامها بصورت اصول ستون دار با لاری و اصول بی ستون گنبدی . باید گفت که روش بی ستون گنبدی فقط بالای بنا های نه چندان بزرگ پوشیده  می شد .سقف ها به اصول قلعه مایل ساخته می شد.

صنعت پیشه وری هم در شهر های بزرگ و هم در دهات کوچک رونق یافته بود.اما این را به برکت  کشف اشیاء متعدد مدنیت مادی و دکان و کارگاه های بسیار عالی میدانیم . مثلاْ در جا های زیادی  آثار دکانهای کلالی پدید آمده و معلوم  است که کلالان  چند نوع کوزه و خمدان داشته اند .هیکل های کوچک سفالی نیز در همین  کوره ها و خمدان  ها پخته می شد . در نتیجه حفریات ، مصنوعات سفالی خیلی زیاد بدست آمده است . نوع و نمود  ظروف بی شمار  میباشد .در این دوره ظروف و جام ها بصورت خیلی عالی و زیبا میباشند. مثلاْ جام هایی که از  سغانه توپخانه  در حصار بدست آمده است ، نهایت نازک و نفیس بوده ، به درجه عالی صیقل داده شده است ، با گذشت دوهزارسال اگر با ناخن انگشت به این ظرف ها ضربه وارد کنیم ، هنوز هم همان  صدای ترنگسی که از یک چینی اصیل بی عیب از آنها بر می خیزد. ظروف غذا خوری نیز دارای نقش و نگار مقرنسی  بوده و بصورت  زیبا ساخته شده است .

اشیای آهنی آن روزگار که همراه با زیب و زینت و آرایش بود  تقریباْ در همه جا دیده می شود. ظروف برنجی،شمعدانها ، آیینه ها ، چوری ها ،گوشواره ها انگشتریهای گوناگون را به پیمانه زیادی مردم  بکار می بردند .انواع این قبیل اسباب واشیاء  متعدد با کیفیت عالی بسیار زیاد است . قالب های ریخته گری بدست آمده است که بواسطه آنها این اشیاءو اسباب ساخته می شد

انواع اشیای شیشه یی نیز خیلی زیاد است .بویژه گلو بند زیاد یافت شده  است که در بین آن گلو بند  های  منقش و درخشان بدست آمده است که جلاهای رنگارنگ دارد .و از آن جمله گلوبندی یافت شده است که در آن تصویر آدم است و گلو بند  های دو حلقه یی زراندود  جلوه حیرت انگیزی دارد که در مغز آن ورق های نازکی از طلا قرار داشته  بعد با شیشه  شفاف و نفیس روکش شده بود.

مصنوعات کار خانه  های اسلحه سازی نیز متنوع بوده است .اسلحه دور زن یعنی تیر و کمان در این دوره خیلی تکامل یافت. در این دوره ، کمان مرکب و مخصوصی  معمول گردید که دارای پنج قسم بوده ،بابولک های شاخی واستخوانی  خاتم کاری می شد . که در آسیای میانه مروج و معمول بوده است ،  که از آن جا در ایران دوره ساسانی ها پخش و پهن شد، و به این سبب نام این کمان را مردم در ادبیات غرب«ساسانی» گذاشتند که درست نمیباشد . بلکه این کمان در بین باستان شناسان روسیه بنام کمان «کوشان و ساسانی» شناخته و نام گذاری شده است . این کمان  در  آسیا میانه ساخته و رواج گسترده یافت که بعداْ به سرزمین های غرب گسترده گردید که حتی تا اسکاتلیند نیز رسید.همچنان در سرزمین های شرق درایران و هندوستان و چین رواج پیدا کرد. (لیتوینسکی . ب ا، ۱۹۶۵ مقایسه کنید خزه نو. ا م ، ۱۹۶۹) هنگام  حفریات پولک های استخانی وشاخی یافت شده  که با آنها کمان را خاتم کاری می کردند. تیر این کمان  ها  از چوب و یا نی  وپیکان آن از آهن بود ، و چند شکل داشت که معمول ترین  پیکان آهنین بود که استفاده برجسته داشت .

همچنان سربازان این دوره  با شمشیر و خنجر مسلح بودند .آسیای میانه در قرون اول میلادی دوره نو شمشیر های درازکه تا یک ونیم متر درازی  داشت که دسته های آن نقوش کاری شده از چوب ویا استخوان تزئین یافته بود که این شمشیر ها از میان خمیدگی داشت . و از دیگر انواع اسلحه در این دوره تبرزین ، نیزه ، فلاخن  و خنجر  های که به کمر می بستند را میتوان نام برد  .

در دوره کوشانیان استخراج از معادن برای برپا نگاه داشتن  دکانهای مصنوعات و کارگاه ها  برای استحصال از مواد خام  ضرورت می افتاد .ازین رو استخراج معادن در دوره کوشانی ها افزایش یافت . که درین جمع سنگهای گرانبها (مانند یاقوت ، لاجورد و لعل از پایانه های پامیر  واخان استخراج می شد وبه بین النهرین و مصر برده شده و فروش می شد.)

۱۲۲-۶-۱۳.تجارت در دوره کوشانی ها:

در پهلوی انکشافات اجتماعی و ازدیاد تولیدات در صنایع آسیای میانه تجارت خارجی نیز رونق می یابد . پلنی ،۱۲،۸۴)اطلاع  می دهد که از هندوستان از ترکستان شرقی ، از عربستان ، اموال بسیاری از امپراتوری روم (به ارزش صد ملیون  سترس) اورده شد .یک قسمت این اموال ، از سرزمین دولت کوشان  از جمله از آسیای میانه برده شده است . به قول پلنی  از سریکا به امپراتوری روم آهن می بردند، که قیمت زیادی داشت . م . خواستف  حدس می زند که به امپراتوری روم آهن معمولی نه بلکه مصنوعت آهنی  برده می شد .(خواستف . م ،۱۹۰۷، برگ ۱۵۶) که مقدار زیاد آن از آسیای میانه بود . در سده های بعدی محصولات   فلزی از آسیای میانه به خارج صادر و به فروش می رفت که این را جغرافی دانهای قرون نهم و دهم  عرب نیز بار ها بیان داشته است .

مدارکی وجود دارد که بر اساس آن ها میتوان اظهار نمود که تاجران باختر به سرزمین امپراتوری روم  مثلاْ به یکی از مراکزبزرگ تجارتی ، یعنی شهر بندری اسکندریه مصر رفته بودند. از طرف دیگر تاجران رومی به آسیای میانه می آمدند.(ارستاویسکی ب . ی ، ۱۹۶۴،برگ ۱۸۰)

در اسیای میانه سکه های رومی نیزبیسار یافت شده است .(استاویسکی  ب. ی، ۱۹۶۴؛ ماسون . و .م ،۱۹۶۶ a) و این باز یافته هابه وضاحت اسباط می نماید  که رابطه  روم و آسیای میانه  خیلی عمیق و پر رونق بود ،ورود اموال رومی به آسیای میانه  موجب این گشت تا در این منطقه نیز از روی آن اموال مشابه را تولید نمایند. (لیتونسکی ب . ا ،تورسونوف. ن آ ، ۱۹۷۰)

آثار هنر رومی بر تحولات هنر آسیای میانه ، از جمله به تشکیل هنر گندهارا که در شمال غربی هندوستان ، (در جغرافیای افغانستان فعلی ) و احتمالاْ در جنوب آسیای میانه انکشاف یافت  تأثیر زیادی رساند.

روابط  تجاری با چین  نیز وجود داشت . (که به آن به استعاره راه ابریشم  نام می برند.) که از طریق آن کاروانهای ابریشم که به غرب می رفت ، از آسیای میانه می گذشت .(هیرمن . ا ،۱۹۳۸)... غیر از ابریشم از چنین ، آیینه های برنجی ، اشیای لاکی و غیره  به آسیای میانه آورده می شد . از آسیای میانه اشیای زیاد  نیز به چین صدادر می شد (وسلوف . ل س ،۱۹۵۸)

 


 

[1] همان جا ، برگهای ۲۲۸-۲۹.

 

 

+++++++++++++++

 

۱۲۲-۶-۷. سکه شناسی و تاریخچه عهد کوشانیان در شمال آمودریا

کنجینه های بزرگ  نقره یی مربوط به دوره  ٬٬هیری٬٬ در مرکز ناحیه وخش یافت شده است ، همچنان چهار عدد سکهٔ کوچک نقره یی هیری را از ازمنه کوشانیان تپه شاه و یک عدد آنرا در ترمذ و یک عدد دیگر آن  از کی قباد شاه یافت شده  است که این سکه  های هیری در باختر  و احتمالاْ در باختر شمالی یا همین واحه بخارا سکه ها ضرب می شده  است . و از مأخذ خطی چنین بر آورد  می گردد که این سکه  ها توسط حاکم  هیری ضرب زده شده باشد کدام معلوماتی نمیدهد  ؛ یگانه نشان از این پادشاه  کلمه ٬٬کوشان٬٬است که شاه مذکور به کدام سلاله منسوب بوده است.راجع به آن دوی دوویچ نوشته است که کلمه کوشان قبل از نام سلاله و دولت بوجود آمده از طرف دیگر رعایایی این پادشاه به عنوان پادشاه ٬٬یوئه چی ها٬٬ قبلاْ اطلاع داشتند و به همین دلیل هم از وی اطاعت می کردند که دو مسئله زیرین رابطور جداگانه میتوان مد نظر داشت :اول مسئله انتساب پنج سرزمین و پایتخت و مقام آنهادر دولت یوئه چی های کبیر.دوم مسئله اشتقاق اصطلاح ٬٬سی هو٬٬ وسپس دگر گون شدن مفهوم وافاده آن.

یوئه چی های کبیرولایت دهیه(جنوب آمو دریا) را تصرف نموده در شمال دریای آمو مسکن گزیدند که زندگانی  کوچنده داشتند . جهت مهم این اطلاعات این است که هنگام بین سرحد دولت یوئه چی های کبیر، دهیه سرحد جنوبی دولت نامیده شده است .

ولی از این نواحی کوچنده ها نه در یوئه چی ذکر شده و نه هم در خود دهیه که عدم ذکر آنها به معنای عدم وجود آنها نمی باشد .چژن سیان ، دهیه را به چشم سر مشاهده کرده است و معلومات مفصل وی «آنها شاه و والیان کبیر ندارند، ولی در هر کدام از شهر هاو دهات مستحکم خود حاکمی را بر تخت نشانده اند.» موضوعی را که چژن سیان نگاشته است ، به طور مشروط آنرا مرحله اول تاریخ  یوئه چی ها می نامیم که بعد از تصرف نواحی هر دو طرف  سواحل آمودریا از سوی آنها آغاز شده بود... پادشاه مملکت یوئه چی های کبیر  قرار گاهی دارد که در یکی از شهر  های واقع در شمال دریا جای گرفته است . سرحد جنوبی دهیه ، نه ، بلکه ولایت  هیبلین میباشد .خود یوئه چی ها همچون دولت خانه به دوش تشکل یافته بودند. پنج سی هو وجود داشت ، که از یوئه چی های کبیر  اطاعت می کردند که از همین  نقطه آنها به مدنیت شهر نشینی و اقتصاد محلی (احتمالاْ به حیات  مقیمی)که باعث تغییرات زیادی در تشکل دولت یوسه چی های کبیر  بوجود آمده بود . که باعث ایجاد و تشکل یوئه چی  های کبیر در پنج سرزمین جدا گانه میباشد که از طرف ٬٬سی هو٬٬ های (یبغوها)غیر مستقل اداره می شد . معلومات بدست نیست  که این احوال و اوضاع کی آغاز شده بود ،و چقدر ادامه یافت ، فقط این قدر معلوم  است که این احوال و اوضاع قبل از سال ۲۵ میلادی وجود داشته است ، و آن در تاریخ یوئه چی ها  مرحلهٔ نوی میباشد که در تاریخ این قوم مرحله دوم نامیده شده است .به عقیده داوی وویچ جلوس هیری به مرحله دوم یعنی به قرن اول قبل از میلاد یا در ابتدای قرن اول میلادی  تعلق دارد . (داوی دویچ. ای. ا ،۱۹۷۶،برگهای ۵۹-۶۰)

پس از یکصد سال و یا اندکی بیشتر از آن گویوشوون،کی اس زیکیو، چهار سرزمین دیگر را نیز تسخیر نمود و خود را پادشاه گویوشن خواند وبر علیه آ سی داخل جنگ شد، گه افو را  اشغال کرد .پودو وگسبین را تار و مار نمود، وزمین آنها را ضبط کرد.کیاسک زیوک یو، هشتاد سال عمر کرد.بعداْ داره آنرا به یکی از سر لشکرهای خود سپرد .از همان آغاز یوسه چی ها توانا ترین و ثروت مند ترین خانواده ها شدند. ممالک همسایه  آنرا ، پادشاه ٬٬گویوشوون٬٬ ولی دربار چین  مثل قیبل  آنها را یوئه چی کبیر می نامیدند. (بی چورین، ا ، ۲۲۷ -۲۲۸،ترجمه شوون (شوانیس . ای ،۱۹۰۷،ص ۱۹۰-۹۲) و ترجمه پولی بلیک . ای گ ، ۱۹۶۱-۱۹۶۸ ، برگ ۱)

گوشوان (Kiwei-sian)

که در ترانسووپشن در چینایی کلمه ٬٬کوشان٬٬ می باشد که این کلمه در روی سکه ها پیداست . این نشان میدهد که «هیری» اولین  حاکم عالی کوشان در همان دوره ای بوده است که ترقی این سلاله از همان آغازرونما گردیده که در آن شک و شبه ای باقی نمی ماند.این احتمال وجود دارد که وی از نیاکان  حاکم «کی اس زیوکیو»بوده باشد که در سکه نام آن ذکر شده است. این خانواده مهم  ترین منبع تحقیق تاریخ دولت کوشان میباشد.

کتبه هندی ای که نام شاهان کوشان را افاده می کند ، نیز خیلی مهم است. در بعضی از مآخذ هندی و تبتی نیز به نام کوشان بر می خوریم که معلوماتی در مورد این سلاله می دهند.ولی مشکل در اینجاست که همه این معلومات ،پارچه، پارچه، و بی ربط بوده ،که دشوار آست آنها را با همدگر مقایسه کرد.

 

۱۲۲-۶-۸.کرونولوژی کوشانها [1]

دانشمندان از  صد سال به این طرف در تک و پوی یافتن حقایق مستند دراین مورد اند که تا بحال به دست آورد قانع کننده نرسیده اند با وجودیکه این امر در وحله اول آسان بنظر می نماید. به این معنی که کتبه های که در هندوستان ویا پاکستان یافت شده است ، نام و نشان کوشان  را افاده مینماید ، لازم است  در ابتدای آل کوشان شمرده شود. ولی بحث در اینجاست که در اکثر این کتیبه هاتاریخ سال درج است اما از این که این تاریخ سال به کدام دوره و عهد  ارتباط دارد اشارتی در آن نرفته است . احتمالاْ سنوات کتبه ها  به دو و یا چند دوره متعلق خواهد بود که در هندوستان چندین عهد را احتوا می کرده است . مثلاْ عهدی که از نیروانای بودا آغاز می یافت . وعهد ویگرام (Vikramaditya Samvat) (سال ۵۰۷ پ.م.) و عهد ساکا (Saka- Kala) (سال ۷۸ م.) و غیره دوره ها .

دشواری کار در این زمینه این است که در هندوستان چنین عادت داشتند که ارقام سده و یا هزاره سالها را نمی نوشته اند، فقط ارقام دهی (از ۱۰ تا ۹۹) و ارقام یکی از (۱تا۹)را می نوشتند.

پژوهشگر انگلیسی توماس در سال ۱۸۷۴م. پیشنهاد نمود که برای تعیین دوره یکی از مشهور ترین  شاهان کوشان ، کنشکا ، دوره سلوکی را (سال ۲۱۲پ.م.)اساس قرار داده ، به آن رقم  های صدی ، در این مورد رقم «۳» (صدی) را لازم است افزود.در این صورت اگر بازیافتهای خطی جدید تری را در نظر بگیریم ، باید عهد  کنشکا در سال  نهم (پ.م) آغاز یابد .کار شناس و پژوهشگر هندوستانی بنام ، ام کننگیم،در بین دوره ویگرام و دوره سلوکی مشغول تتبع گشته بود . دال فیرگیوسان، عقیده ای را مطرح ساخت که دوره کنشکا، از دوره سکه یعنی در سال ۷۸(پ.م.)آغاز می شود که به ترتیب  بعد از تآیید کننگیم این سنه در مأخذ معمول  گشت.یک محقق معتبر زبان های ختنی و سکایی ، کانوف که تمام جوانب این مسئله را با توجه و دقت از نظر گذرانده است ، نتوانست به یک تصمیم قطعی دست یابد . وی برای ابتدای عهد کنشکا سالهای ۱۲۷،۱۲۸ و۱۳۸(پ . م.) را پیشنهاد نمود.او به یاری منجمان این سالها را استخراج نموده است .(ادامه را در بحث کنشکا  در  صفحات قبل دنبال نماید)[2]

 

۱۲۲-۶-۹. شهر ها و منازل اسیای میانه  در دوره کوشانیان

باختر شمالی:

از اثر  پژوهشهای منظم و مفصل باستان شناساسی در آسای میانه ،  افغانستان و شمال هندوستان امکان این  میسر  گشت  که مسئله یک نوع تمدن یا شهر نشینی امپراتوری کوشان مطرح گردد. بغرام (بگرام)شهر بزرگ  دوره کوشانیان (در نزدیکی  کابل) کپیسه قدیم ، تکسیلا(نزدیکی راولپندی) یعنی تگه سیله یا تکسشه شیلهٔ هندوستان قدیم، چهار صده (شمال شرق  پیشاور)یعنی پشکله وتی قدیم  ، این همه شهر  های بودندکه به همین  دوره کوشانی تعلق دارند که در باره آنها  پژوهش  های گسترده صدرت گرفته است . کاوش  های علمی هیئت روس و افغان در یکی از بزرگترین شهر های  جنوب یعنی دلورجین تیپه که در آن تحقیقات باستان شناسی صورت گرفته است، این شهر تقریباْ۳۶ هکتار وسعت داشته در ۴۰ کیلو متری شمال غربی بلخ  موقعیت دارد .

هیئت باستان شناس روسیه در آسیای میانه  چندین شهر و منزل  دوره کوشان را حفریات کرده اند .در آن جا مواد  های زیادی بدست آمده است که بطور اختصار بعضی از آنها را نام می بریم . یکی از شهر های بزرگ باختر در دوره کوشان ها شهر ترمزبود. موضع شهرباستانی در موقعیت کنونی (در نزدیکی شهر ترمز) تقریباْ  هزار ها سال وجود داشت بنا برآن بالای طبقات باستان شناسی دوره کوشان ها را دوره ثانوی پوشانده است . وسعت شهر ترمز در دوره کوشانیان بسیار زیاد بود . در شهر مراکز بزرگ  عبادت ، یعنی معابد بودایی در قراتپه و فیاض تپه  موقعیت داشت ، در شهر دستگاه های صنعتی  از جمله دستگاه های کلالی وجود داشت . ترمز عهد کوشانیان یکی از مراکز استحصال فلزات (وشاید مرکز صنعت فلزی بود). در طبقه باستان شناسی دوره کوشان ها بقایای بسیاری از پاره های معدن گداخته یافت شده است، که در جریان ذوب  در آن روزگار معدن بوجود آمده است  که نمایندگی از موجودیت شبکه های بزرگ ساختمانی می نماید.

از اثر پژوهشهای کلّی آثار باستان شناسی جنوب تاجکستان و جنوب ازبکستان امکان این میسر گشت که مراکز شهری واحه های زراعتی تأسیس شود. این مراکز اساساْدر مناطق واقع بوده است که دارای شبکه مستحکم  آبیاری میباشند و در دور و بر آن بسیار ساحه های خورد دیگر زراعتی قرار داشته است . در وادی سرخان دریا، بزرگترین مرکز شهری ،دامنه های دلوورزین تپه ، خیر آباد تپه ، جان دولت تپه، و ورز تپه شامل بوده است .

 

دلورزین تپه

در نزدیکی شهر نو کنونی موقعیت دارد ، شهری بوده است که دارای ۲۸ هکتار وسعت دارد  و از روی وسعت بعد از ترمز  در شمال باختری جای دوم را احراز می کند . از آغاز سده  های دوم و سوم  پ. م. ،دلورزین تپه مرکز ناحیه زراعتی می گردد و طرح دقیق چهار گوشه شهر که گرداگردش حصار مستحکمی دارد ،دلالت می کند که آن از روی نقشه قبلی ساخته شده بود. از بنا های آن قصر های اشراف ، جالب توجه است که تالار  عظیم  ستون دار برای  پذیرایی دارد و گرداگرد آن دارای دالان می باشد که به خانه های متعدد مسکونی و غیر مسکونی از این دالان میتوانست گذشت. در یکی از این خانه ها کوزه کوچکی یافت شد که پر از اشیاء طلایی بود. در محلات دیگر شهر بناهایی معمولی نیز به تفصیل مورد تحقیق قرار گرفته  است. به ویژه گذر کلالان جالب توجه است  که اساساْ از همین جا خمدان های  کشف شده است. (پوگا شینکوا. گ .ا ،۱۹۶۶۱۹۶۶B۱۹۷۱،۱۹۷۳پوگا شینکوا . گ ۱۰،تورغونوف . ب ۱۰، ۱۹۷۴)

در زر تپه که احتمالاْ مرکز قدیمی آبیاری بوده است ، در بنای بزرگی حفریات شروع شده که در مرکز دهنه قرار  دارد که شبه قصری میباشد.(داویداویچ. ای .ا،۱۹۵۶،برگ ۷۶-۷۷.مختاراوف.ا،۱۹۷۵ ج. دوم ، برگ ۳۷۴-۳۷۷)

شهر کی قباد شاه

در ناحیه شهر توز تاجکستان کشف شده است که در دوره یونان و باخترتأسیس یافته بود ، در دوره کوشانیان  نیز  وجود داشت و در ناحیه پایان آب دره کافر نهان منطقه بزرگی زراعتی بود .شهر دارای  دیوار  های  مستحکم محافظه وی بوده که میدان چهار گوشه یی (۲۷۰/۲۸۵متر)شهر را احاطه کرده بود .در دو طرف دراز این چهار گوشه نه برج وبه سمت کوتاه  آن  هفت برج به نظر می رسید ...

به فاصله  هشت کیلو متر از ناحیهٔ یوان فعلی یک شهر کوشانی دیگر موقعیت داشت که وسعت آن به ۴۰ هیکتار می رسد ،و در بلندی ای موقعیت دارد که شباهت به ساختمان ارگ دارد، که متصل به آن ،تپه ای است  دارای  هشت متر بلندی و  وسعت ۲۰۰ تا۳۸۰مترمیباشد.تمام این  میدان را دیواری فرا گرفته است . در بیرون  این  بعضی حویلی یی علیحده و سغانه ها وجود داشت .حفریات عموماْ در میدان ارگ و همچنان در جا  های دیگر انجام یافت . یک سلسه  عمارات یافت شد که خانه های نه چندان بزرگ داشته ،موازی دو طرف کوچه های تنگ و راهرو سر پوشیده و گروه خانه ها جا داشت.در دوره  های اخیر خانه ها احتمالاْ دو منزله بود .بقایای عمارات ادوار های  پیشین  نیز یافت شده است .طبقه ده متره ارگ از بقایای عمارات پنج دوره عبارت میباشند. و ضمناْ عمر طبقه از همه متاخر قرن اول (پ . م.) و حدود دوره نو ، و عمرطبقه از همه مقدم تر، سده های چهارم و پنجم میلادی  در دوره نو میباشد. در اینجا نیز صنعت کلالی آشکار بنظر می رسد .در این جا  بعضی اشیای  استخوانی مثلاْ سنجاق با سر منقش و ظروف و اشیای فلزی یعنی هاونگ ها ، داس ها ،چاقوو غیره یافت شده است . (لیتوسکی . ب. ا،۱۹۶۷)

روستای آق قرغان 

روستای کوچک زراعتی عهد کوشانیان در شمال باختر ، منزلگاه آق قرغان میباشد  که در نزدیکی شهر فعلی شیر آباد ولایت سرخان دریا  واقع است .این منزلگاه آنقدر کلان  نیست و مساحتش از نیم هکتار اندکی زیاد می باشد ویک ساختمان  دارای اطاقهای زیاد میباشدکه این ساختماها با دالان های تنگ از هم جدا شده است .

همچنان  حفریات ساختمانهای دیگری در ناحیه  شهر توز تاجکستان (قبادیان قدیمی) تپه شاه  و آق  تپه دوم دوام دارد.

یکی از نزدیک ترین آثار این دوره  مجموعه خالچیان (نزدیک شهر ده نو) میباشد . در این جا در خانگاه تپه ، مثلاْ بنای قصری با معبدی وجود دارد . پیش روی این عمارت مانند ایوانی دارای چهار ستون ، به درازی ۱۶ متر ساخته شده است . از این ایوان و از راه سه درب آن ، امکان داخل  شدن به تالارموجود بود . غیر از این ، خانه و دالان  های اظافی نیز وجود داشت . دیوار های این خانه ها با هیاکل کوچک خیلی زیبا ی سفالین که دارای ترکیب کامل بود با نقاشی ها آرایش یافته بود . از خانقاه  تپه  دسته های  دیگر عمارات از جمله بنا های دو منزله یافت شده است. [3]


 

[1] کرونولوژی به معنای تخصیص رخدادها به تاریخ‌های زمانی دقیق آن‌ها می‌باشد که آن را علم قرار دادن وقایع در زمان نیز گفته‌اند.

[2]  غفوروف بابا جان  غفور ویچ ،٬٬تاجیکان٬٬،پیشین ،برگهای ۱۲۰-۱۳۰.

[3] همان ماخذ ،رگهای ۲۲۷-۲۳۰.

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

۱۲۰-۴-۱۲. مرگ  اسکندر کبیر و تآثیر آن بالای مناطق  آسیای میانه

با رسیدن خبر مرگ اسکندر شورش اهالی مظلوم آسیا آغاز گشت . مورخان قدیم  اطلاع  میدهند که فوراْ «بربر ها »  پس از مرگ فاتح ، شهر اسکندریه  ای را  که در کنار  رود خانه مرغاب ساخته بود ، خراب کردند .و  پس از در گذشت  اسکندر ، حاکمیت  کشور ، در اختیار جانشینان یعنی سر لشکران او قرار  گرفت  که  آنها را «دیه داغ» ها (وارثان) و «اپیگان» ها(وارث وارثان) می نامیدند. سر لشکران برای تصاحب امپراتوری ، با یک دیگر به  مبازرات شدید  برخاستند ولی به  هیچیک  از  آنها  حاکمیت  عالی تمام  کشور ، میسر  نشد.

دیه  داغا ها بین  خود به  جنگ  های خونین پرداختند  که از جمله سخت  ترین جنگهای دنیای کهن شمرده  می شود  که درنزدیکی اینپس رخ داد که در نتیجه امپراتوری اسکندر به سه  دولت  مستقل مقدونی ، مصر ، سوریه ، جدا شد  که در تاریخ بنام «هیلینی» یاد  می گردد.

اکثر نویسندگان امپریال که در خدمت دولت  های خود قرار داشته و برای  خرسندی  آنها می نوشتند جنگ ها و حرکت  های کار بردی اسکندر را  مترقی به قلم داده ، ولی از آن  امر واقعی  که  منظور لشکر  کشی  های اسکندر بوده ، چشم  پوشیده اند، که آن  عبارت بود از  تصرف  کشور  های شرق و توسعه حدود  تجارت (مخصوصاْ خرید  وفروش برده به  کشور   های اروپائی در جریان  جنگ  های اسکندر) و زیر استعمار قرار دادن   سرزمین  های  مشرق زمین  و غارت ثروت  های  آنها  که همه ٔ آن با قتل عام  اهالی محلی، انجام  می پذیرفت  از بد بختی  هایی است که حملات  مرگبار اسکندر  باعث آن شد.

پژوهش تاریخ  کشور  های  تحت استیلای قشون یونان و مقدونی ها  نشان  میدهد  هنگامیکه یونانیان  جهت  تصرف به سرزمین  های  شرق بالعموم و آسیای میانه بالاخص قدم  گذاشتند، در برابر مردم  مطیع از موازین و اصولی ،  که دست آورد   آنها  عبارت بود  از :بکار  گیری  نیروی زور گوئی، تحمیلات سنگین بر مردم  محل ، و استفاده  از اسیران به  نفع  خود، یعنی فروش آنان در بازار های برده فروشی اروپا به نفع خود که در بالا نیز به  آن اشاره شد و یا تبعید  آنان در مناطق دیگر  که در  جریان انکشاف  برده داری یونان  آشکار  گشته بود کار گرفتند .(زیلین . ک . ک ، تراپیموف . م . ک ، ۱۹۶۹ ، برگ ۶۶؛ رک. بابا جان  غفور اوف ، همان مأخذ ، برگ های ۱۴۲-۱۴۳)

 

۱۲۲-۴-۱۳.آسیای میانه  و سلوکیان :

یکی از سران  دولت  اسکندر بنام  سلوکوس یکم ملقب به نیکاتور(در یونانی: Σέλευκος Νικάτωρ، تلفظ: سِلِئوکُس نیکاتُراز افسران مقدونیایی اسکندر مقدونی بود.پس از مرگ اسکندر و در خلال جنگ‌های دیادوخوی، سلوکوس دودمان سلوکی و سپس امپراتوری سلوکی را بنیاد نهاد.

او در سال ۳۱۲پ. م. در بابلستان در اردوی  اسکندر بصفت ساتراپ  مقرر شد . از آن به بعد در ظرف ۹ سال وی به تدریج  حکم خود را در غرب و شرق ، از جمله  در ایران  هخامنشی و آسیای مرکزی (سغد و بلخ) گسترش داد . و در برابر  بعضی از مناطق  وی از راه دپلوماسی  پیش آمد .ولی او در آسیای میانه به  مقابله شدیدی مواجه  گشت و ناگزیر راه  جنگ را  پیش  گرفت . به قول پامپی تراگ (یوستینن ، ۱۵ ،۴ ، ۱۱) سلوکوس اول (نیکاتور) بربابلستان غالب شده،  به نیروی خود افزود و باختر را تسخیر نمود.» پارت [1] و سغد را  نیز بدست  آورد .(اپیان،سوریه ۵۵). ولی تلاش سلوکوس اول در جنب  هندوستان شمالی به  جایی  نرسید.

پژوهشگر پوپلینزم ، مورخ نامی   روسیه ا . ب . رانویچ ، نوشته است که :«تاریخ سلوکیان برای مورخان  مشکلات فوق العاده  ای دارد ، زیرا وضعیت مآخذ ادبی  نهایت بد  است .» ( رانویچ  .ا ب ،برگ ۱۱۳)،(البته این گفته  ها  در عصر قبل از دیجیتالی شدن جهان کتاب صدق می کرد (مولف)) این موضوع در مورد آسیای میانه کاملاْ صدق  می کند  زیرا دوره ای که آسیای میانه  در زیر اثر سلوکیان بوده  است یعنی آخر سده سوم و اواسط سده  دوم پ.م. تقریباْ مهم است .

دوره دولت سلوکیان اول وسعت زیادی داشت و نواحی شرق ، توجه دایمی را تقاضا داشت .سلوکوس در سال ۲۹۳پ.م. پسرش انتی اخ را در شرق  والی تعیین  کرد .جالب توجه این است  که انتی اخ  پسر دختر اسپیته من بنام اپه مه (رهبر  سرسخت مبارزین سیر دریابود که اسکندر به دفعات از وی شکست  خوده و حتی زخمی و به اصطلاح دست  بسرنیز شده بود. ) از این رو  آسیای میانه برای انتی اخ  کشور اجدادی او  حساب می شد .

مطابق بعضی اطلاعات  مستقیم در آسیای میانه در ابتدای  سده سوم پ .م . بر ضد حکمرانی سلوکیان  عملیاتهایی صورت گرفته و در  عین حال به  کشور  های سلوکی در آسیای میانه قبایل کوچیده  نیز حمله  کرده اند . در جریان این  آشوب ها پایگاه  های بسیار دولت سلوکیان  خراب  گشت . مثلاْ اسکندریه مراغه واسکندریه اقصی که در زمان اسکندر  مقدونی ساخته شده بود ، با خاک  یکسان  گشت . از آن به بعد سلوکیان  این شهر  ها را مجدداْ  آباد  کردند و در اطراف واحه مراغه دیواری ساختند  که ۲۵۰ کیلو متر طول داشت . سر لشکر سلوکیان  دیمانم علیه کوچیان  که در آن طرف دریا سیر  جای گرفته بودند ، لشکر کشید .(پلنی ۴ ، ۱۸ ، ۴۹) ، و به طفیل یک سلسله  تدابیر  نظامی و سیاسی، انتی اخ توانست که نهضت ضد سلوکی را فرو نشاند. (ای تی . ن . آ ،برگ ۲۸۲)

برای درک سیاست سلوکیان در شرق و موقف حکمران او ، انتی اخ  مواد سکه شناسی (نویل . ف ت ، ۱۹۳۸) که به  (ب ا .لینوینسکی ، و ، و ، .م . مسان ) ؛ (ای . تی . ن . ای ، برگ ۲۸۳-۲۸۹)؛ (مسون . و . م ، رامادین . و ا، ۱۹۶۴برگه های ۹۹-۱۰۱) از این دیدگاه  تحلیل کرده اند  ، معلومات جالب توجه  میدهند . انتی اخ در زمانیکه  حکومت داشت ، به وزن سکه «هندی»سکه ای ضرب زد   وضمناْ در آن سکه ها  هم نام سلوکوس اول و هم نام  پسرش انتی اخ ثبت شده است . احتمالاْ این کوششی بوده است برای استمرار تسلط انتی اخ. بهر حال بعد از در گذشت پدرش در سال ۲۸۰ پ.م. انتی اخ حاکم دولت سلوکیان   گشت ، و دیگر از این گونه سکه  ها ضرب نزد .

در عهد تقریباْ بیست  ساله (سالهای ۲۸۰تا ۲۶۱پ.م. ) نتی اخ اول ، جنگهای بسیاری  در غرب مملکت  وی رخ داد است که او  به شرق دولت خود ، علی الخصوص به آسیای میانه  کمتر اهمیت میداد . در این وقت  نواحی آسیای میانه بیش از  پیش  نیرو مند  گشت و زندگی  مرتب می شد ، اقتصاد روستائی و پیشه وری و صنعت  و تجارت  رونق می یافت .

آسیای میانه  باوجودیکه از مرکز اساسی کشور سلوکیان خیلی دور بود ، در عین حال قسمت  مهم آن دولت شمرده  میشد. سلوکیان در طول راه  تجارتی که از سلوکیه ساحل دجله  به باختر  می رسید، روستا  ها و  شهر  های  جدیدی  بنیاد  کردند.. از این ، چنین بر می آید که سلوکیان  به آسیای میانه هم از جهت نظامی و استراتیژی  و هم از جهت اقتصادی  علاقه داشتند. (فرای . ر . ن ، ۱۹۶۳، برگ  ۱۳۰؛ بهترین  مجموعه مواد ماخذ  خطی راجع به بنایاد شهر  ها در شرق از طرف اسکندر  مقدونی و سلوکیان این  است : تشیری  کویر  . ا و ،۱۹۲۷. اما سلوکیان شهر  های نو را نه در آسیای میانه ، بلکه  اساساْ در غرب  می ساختند .(التهایم  . ف ، ۱۹۴۷-۱۹۴۸،برگ ۲۰۵) در طول استیلای  مقدونی ها و سلوکی ها  از آنجایکه استیلا گری ، بهترین منبع در آمد برای این حکومات استعمار گر بود ، در استثمار  اهالی منطقه  نیرو ها یا گروپهای استعمار گرخودی یعنی نمایندگان  طبقات  حاکم آسیای میانه  نیز شرکت  کرده اند .

  سلوکوس دوم Seleucus II Callinicus«کالی‌نیکوس ،پادشاه سلوکی میان سال‌های ۲۴۶-۲۲۵ (پیش از میلاد) بود. لقب وی کالی‌نیکوس در یونانی معنای فاتح درخشان می‌دهد. همچنین وی را پوگون به معنای ریشو نیز خوانده‌اند.«دانشنامه فارسی»  در شرق  فرماندار تعیین کرد .

بردن ثروت  های اسیای میانه  به  خارج ،  باعث نا خوشنودی آن طبقه ای  از حکمرانان محلی می گردید که برای خود  لقمه کلانتری را می خواستند تداک نمایند.اهالی محلی که دچار بهره  گیری و سود بری بیگانگان و خودی هایی معامله گربا سلوکیان بودند ، از حاصل رنج آنها ، نیز از جان بیزار میشدند.

در زمان  مقدونیان و سلوکیان ، استقرار نیرو  های  تولیدی بر هم خورده ، و مملکت ویرا ن و به نابودی کشانده شد .باوجود آن ، در همین زمان جهت مبارزه برضد سلوکیان ،  اتحاد باختری ها، سغدی ها ، پارتی ها، و دیگر مردمان  آسیای میانه ، تحقق یافت. (ای . تی . ن . ای ،برگه ۲۸۹) [2]

این زمانی بود  که در داخل   دولت  سلوکیان بین مدعیان تاج و تخت دایماْ زدو خورد  جریان داشت . بعضی از وارثان  می کوشیدند که، از مرکز امپراتوری جدا شده و مستقل گردند . در نتیجه اوضاع داخلی مخصوصاْ در نواحی سرحدی نهایت نا استوار و خطر ناک کردید که این حالت  منجر به  تشکیل دولت  های اول پارت و یونان باختری گردید.


 

[1]  پارت ها یا اشکانیان (۲۴۷ پ.م. ۲۲۴ م) که در تاریخ ، با نام امپراتوری پارت‌ها نیز شناخته می‌شود، یکی از قدرت‌های سیاسی و فرهنگی که در غرب ایران‌ برگ(محدوده  جغرافیایی  و حوزه تمدنی فلات ایران و جلگه‌های مجاور آن، شامل ایران کنونی، بخش بزرگی قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی استکه در زبان‌های فرنگی از آن معمولاً با عنوان پرشیای بزرگ یا پارس بزرگ یاد می‌کنند. کاربرد تاریخی ایران صرفاً محدود به بخش غربی آن که هم‌اکنون به این نام خوانده می‌شود، نبوده و تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود همچون میان رودان و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم در بر می‌گیرد.، بود) (اندره ویستاندیک ، تاریخ امپراتورری  اشکانی ترجمه محمود بهفروزی ،برگ ،۴۳؛ حسن  پیر نیا تاریخ سیاسی ایران ، برگ های ۱۷۱-۱۷۲ ؛ میخائیل ویچ دیاکونوف ، ترجمه  کریم  کشاورز، تاریخ اشکانیان )  اشکانیان ۴۷۱ سال بر قسمت اعظم غرب آسیا حکومت کرد. مؤسس و بنیانگذار این دودمان، اشک نامیده شد. این امپراتوری در قرن ۳ پیش از میلاد توسط اشک رهبر قبیله پرنی پس از فتح ساتراپ پارت در شمال شرقی ایران تأسیس گردید. وی سپس علیه سلوکیان قیام کرد مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پ. م) با تصرف مناطق ماد و میان‌رودان، قلمرو اشکانی را تا حد زیادی گسترش داد. پهناوری دولت اشکانی در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس را شامل می‌شد. به دلیل قرار گرفتن جاده ابریشم [جادهٔ ابریشم یا راه ابریشم شبکهٔ راه‌های به‌هم‌پیوسته‌ای با هدف بازرگانی در آسیا بود که خاور و باختر و جنوب آسیا را به هم و به شمال آفریقا و خاور اروپا پیوند می‌داد؛ مسیری که تا سدهٔ پانزدهم میلادی به‌مدت ۱۷۰۰ سال، بزرگ‌ترین شبکهٔ بازرگانی دنیا بود. ]در گستره حکومت اشکانی و قرار گرفتن در مسیر بازرگانی بین امپراتوری روم و حوزه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای تجارت تبدیل شد.

(«تاریخ و جغرافیای تاریخی جاده ابریشم» (۳ جلد). نوشته محمد عبدلی و راضیه گرکنی، انتشارات جمال هنر، تهران، ۱۳۹۱.)

[2] بابا جان غفور اوف ،  همان جا ، برگ  ۲۴۷.

 

 

 

 

 

 

 

قبلی


بالا
 
بازگشت