محمد الله وطندوست

 

چهره امروزی طالبان

طالبان که بنام کبوتران صلح بیست وپنج سال قبل در فضای افغانستان به پرواز در آورده شدند،در مدتی کوتاه فضای کشور را درنوردیدند وبا ورود به پایتخت کشور چهره اصلی خود را با کشتن مظلومانه دکتور نجیب الله رییس جمهور سابق کشور نمایان ساختند.این نیروی مزدور با افکار قرون وسطائی و استبداد عبدالرحمن خانی چنان وحشتی را بوجود آوردند  که مردان و زنان در سراسر افغانستان خواب آرام نداشتند و کشور به زندانی بزرک به باشنده گانش تبدیل شده بود. نسل کشی در قریه قل محمد در مزارشریف و یکاولنگ بامیان نشان از بغض و کینه دیرینه داشت. دستگیری ،حبس و شکنجه متنفذین قومی و روشنفکرانی که امکان فرار نداشتند نشان دهنده جهل پروری و ظلمت پرستی این گماشتگان پاکستانی بود.

از آن روزها تا امروز آب های زیادی ازیر پل تاریخ رد شد،اهداف و عملکرد ها دگرگونه گشت و اینک حاکمیت آغشته با فساد امریکائی هژده ساله گردید.

از برکت حاکمیت به اصطلاح دموکراتیک امریکائی ـ جهادی طالبان میدان باخته دوباره به نیروی مطرح مبدل شدند و به بیشتر از نصف کشور مسلط ساخته شدند.

اما آیا طالبان امروز همان طالبان بیست و پنج سال قبل اند؟

بازدید از کشور در ماه گذشته ومشاهده اقدامات آنان در اینجا و آنجا نشان داد که طالبان با آنکه از نظر مفکوره واهداف چندان تحولی نکرده اند،اما از نظر تاکتیک و بر خورد با مردم تغیرات معینی را بخود آورده اند و از نظر ارتباط جهانی نیز دگرگونی های مشاهده می شود.

در بعد داخلی طالبان کوشیده اند با تبلیغات منظم و با استفاده از نا رسائی های دولت مردم را در قرا و دهات بخود جلب نمایند. امروز مفکوره طالبانی در همه قریه ها وحتی در شهر ها ی کوچک و ولسوالی ها مفکوره مسلط وقابل قبول اکثریت مردم است. مردم باور دارند که عدالت و قضاوت طالبان نسبت به محاکم دولتی عادلانه تر و منصفانه تر است. شهر نشینان مخصوصا در ولسوالی ها با طالبان ارتباط تنگاتنگ دارند و از یورش آنان به شهر ها و ولسوالی ها چندان تشویشی بخود راه نمی دهند.

از همه مهمتر اینکه طالبان امروز چهر ه محلی و بومی کسب نموده دیگر آن تفگداران نابلد قندهاری و هلمندی نیست که در فاریاب ،بلخ ،جوزجان و سرپل ویا در بدخشان ،بغلان و تخارحمله ور شوند. بلکه جوانان ناراض قریه ها از برکت تبلیغات لجام گسیخته ملا های مساجد و قوماندانان محروم شده از قدرت و ثروت لباس طالب بر تن دارندو حتی قوماندانان جهادی درجه دوم شریک در حاکمیت با آنان زبان مشترک یافته اند.

از نظر مفکوره و ایدیالوژی نیز مردم عام مفکوره طالبانی را بر مفکوره وایدیالوژی حاکم در کشورکه از طریق رسانه های جمعی تبلیغ می شود،ترجیح می دهند و تنفر ذاتی بر ضد بیگانگان مردم نیز در این مورد کارساز است.  

در بعد خارجی طالبان نه تنها از کمک سخاوتمندانه پاکستان استفاده می نمایند بلکه کشور های دیگر منطقه به شمول ایران وروسیه نیز بی میل نیستند که طالبان را در برابر امریکا و داعش که خطر جدی به این کشور ها است یاری رسانند.

این وضع طالبان را قادر ساخته است تا بجای پاسخ به پلان های صلح  دولت افغانستان، خواهان مذاکره با امریکا باشندو مسئله افغانستان ر ا با آنان در میز مذاکره مطرح نمایند. امریکا نیز به این خواست آنان جواب مثبت داده قرار معلوم یکی دو بار این مذاکرات صورت گرفته است.امریکا این ابر قدرت جهانی حتی حاضر شده یکی از دست 

پرورده های خود را منحیث نماینده خاص برای صلح با طابان تعین نماید.

وضع موجود نشان می دهد که طالبان تا اندازه زیادی چهره عوض نموده با پا فشاری بر اهداف و استراتیژی های قبلی که همانا احیای امارت اسلامی دلخواه شان است ،در برابر صلح نیز انعطاف نشان می دهند و از ستیج های مختلف به نفع خود استفاده می برند. مهمتر از همه اینکه با قبول آتش بس در عید رمضان و قدرت نمائی در غزنی نشان داد که طالبان نیروی مسلط د رجامعه اند و کلید صلح و جنگ در دست انان قرار دارد. دولت دست دنشانده که با سیاست های نادرست زمینه تجرید خود را هر روز بیشتر از پیش مساعد می سازد،ناگزیر است به خواست های طالبان گردن نهد و دستاورد های هفده ساله خود را در معرض قمار قرار دهد

در چنین حالت بازنده اصلی مردم مظلوم و محروم افغانستان حواهند بود که بعد از هفده سال وعده های دموکراسی ،بازسازی،صلح و امنیت و سرازیر شدن ملیارد ها دالر به کشور مجبور اند یوغ حاکمیت قرون وسطائی را بپذیرندو سال های طولانی برده وار در ظلمت وجهل دست وپا زنند.

دولت موجود اراده و توان دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را بکلی از دست داده با سیاست تبعیض آمیز کشور را به لبه پرتگاه سقوط کشانیده است.

نجات از وضع موجود به درایت ،تشکل و تحر ک نیرو های ملی ،دموکرات ،وطپرست ،صلح خواه و عدالت پسند مربوط بوده با بسیج مردم علیه تحجر و ارتجاع می توان جلو سقوط کشور را گرفت و از ارزش های ولو نیم بند  دفاع نمود. در غیر آن فاجعه را منتظر باید بود

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت