محمدعوض نبی زاده

 

قتل عام هزاره ها زیرپوشش مذاکرات صلح با طالبان

 اقوام هزاره ی افغانستان در طول تاریخ همواره مورد بی مهری و ظلم حاکمان وقت قرار داشته و بارها به بهانه های مختلف  ، قتل عام شدند،که زنان و دختران شان به کنیزی و مردان شان به غلامی در آمدند. امروز مردم هزاره از نگاه فکری و مذهبی پلی است بین سه شاخه فکری ,که هزاره شیعه جعفری،هزاره  شیعه اسماعیلی و هزاره سنی حنفی و این هر سه شاخه اعضای یک پیکرند و سمبولی از رواداری مذهبی بین هزاره‌ها نشانه ای از پیوند همه فرق مذهبی درافغانستان هستند. یکی از خواسته‌های دیرینه ی  هزاره‌های افغانستان ,مشارکت عادلانه در سیاست، حکومت و اداره و شرکت در تصمیم گیری‌های مهم ملی وانکشاف متوازن مناطق هزاره نشین و تعدیل واحدهای اداری در ولایات و ولسوالی‌های هزاره نشین مرکزی و به طور خاص ایجاد ولایات جدید جاغوری,بهسود و پنجاب دایزنګی بوده است.ګرچه در هفده سال گذشته  مناطق هزاره نشین مرکزی ازامن‌ترین مناطق افغانستان وسنگر مستحکم در برابر گروه‌های شورشی بودند. اما درین اواخیرمخالفان مسلح دولت حملات‌شان را بر  ولسوالی‌های جاغوری و مالستان وخاص ارزگان متمرکزساخته‌اند.  به استثنای دورۀ عبدالرحمن خان ، این گروه قومی تاهنوز در هیچ مقطعی زمانی چنین تلفات انسانی و جانی را متقبل نگردیده بودند. معلوم است که جنگ ارزگان و جاغوری ادامه جنگ سلف امیر عبدالرحمن خان به خاطر قتل عام هزاره ها و تصرف سرزمین هزاره ها است که همان پروژه ای که 125 سال پیش مبتنی برغصب جغرافیای هزاره ها، هنوز در دستورکار است. زیرا طالبان میراث دار تفکر هزاره ستیزی سلف خود عبدالرحمن است و آنها بنا برتبعیض تباری و مذهبی با هزاره ها می جنگند. ګرچه در نخستین روزهای حمله  ی ګروه طالبان در خاص ارزگان،حکومت نبرد میان طالبان و باشنده‌گان محلی را معضله ی«قومی» عنوان نمودولی بعدابه دلیل واکنش‌های گسترده,حکومت اعلامیۀ خودرا تصحیح و بر اقدامات  برای سرکوب طالبان تأکیدکرد.

در عین حال هزاره های کابل بخاطر حمایت ودفاع از مردم ولسوالی‌های جاغوری ,مالستان  و خاص ارزګان  تظاهرات شب هنګام هزاران نفری را در مقابل ارګ در اعتراض به حملات طالبان به این  ولسوالی‌ها ، جهت اعزام نیروهای کمکی در حمایت از نیروهای محلی برګزار نمودند  که راه اندازی این تظاهرات خودانگیخته ، خواب سنگین ارگ نشینان را آشفته کرد؛ معترضان، توانستند ، بدون رهبری سوداگران سیاست و قومیت، حرف خود را به گوش ارگ برسانند و اشرف غنی مجبور شد تا از طریق تلفون جزئیات اقدامات حکومت را در رابطه با تامین امنیت ولسوالی‌های مذکورو سایر ولایات با معترضین شریک سازد. چون  مجموعه تحولات، دردو دهه ی اخیر نسل نو هزاره‌ را با روحیه مدارا و مروت تحویل جامعه داده که اگر قلبی در جاغوری وبامیان می‌رنجد و اگر قطره اشکی در دایکندی می‌ریزد، چهره‌ای در مالستان مغموم وتنی در غور تیرباران می‌شوند، صدای اعتراض و دادخواهی در همه جا از سوی هزاره‌ها بلند می‌ګردد.باوجود اینکه هزاره ها تابع حکومت  است و هیچ جبهه ضد حکومتی در مناطق هزاره نشین وجود ندارد ولی حکومت وحدت ملی وقوای ناتو همواره در قبال دفاع از امنیت وقتل عام هزاره ها بی تفاوت بوده است  شاید ، گناه هزاره هادر این باشد که جبهه ضد دولتی ، افراد انتحاری و انفجاری ندارند و از همین سبب مورد توجه قرار نمی گیرند. زیراهزاره‌ها تحولات را درهژده سال گذشته درعرصه فرهنگی و اجتماعی تجربه کرده‌اند، که الگوهای مثل رواداری، مدارا، صداقت، پرهیزازخشونت، آزادی‌خواهی، شهروندمداری، ، عشق به آموزش و آبادانی و پاسداری از تمامی حقوق انسانی به آینده‌ای چشم دوختند ؛که  زنده‌گی در سایه عدالت، قانون، برابری، برادری و نظام مردم‌سالار ی برای شان اهمیت حیاتی دارند.

افغانستان در شرایط کنونی با سرعت به سوی یک دگرگونی و فروپاشی کامل  به پیش  می رود  که پیامدهای این فروپاشی وحشتناک خواهد بود واین تغییرات ، نیازمند موفقیت خلیلزاد برای صلح با طالبان است واگر این تلاش های او  به نتیجه برسدو این فروپاشی یک دو سال بعد اتفاق بیافتد، مردم هزار ستان ، نیازمند آن هستند که ، برای روزهای سخت آمادگی بگیرند، زیرا غفلت جبران ناپذیر خواهد بود. از سوی دیګرخلیل زاد تلاش دارد تا هزاره ها  را در معادلات سیاسی کشورنادیده ګرفته و بدنبال تضعیف در مرحله اول و حذف کامل هزاره ها  از معادلات سیاسی در دراز مدت است. بنا برین نخبګان هزاره خلیلزاد را باید جدی بګیرند و خلاهای خودها را شناسایی و بجای افتادن به جان هم ؛ تمرکز خودها را روی مسایل مهم و استراتژیک کشور نمایند . زیرا خلیل زاد میخواهد برای به حاشیه راندن هزاره ها درتصمیم ګیریهای کلان سیاسی افغانستان از سلاح لشکر فاطمیون برعلیه هزاره ها سؤ استفاده نماید وبه بهانه ی خطراز ایجاد لشکر فاطمیون در افغانستان ,امریکا را از هزاره ها بتر ساند .نخبګان هزاره باید این ذهنیت هزاره ستیزانه ی  خلیل زاد را افشا  و برملا سازد زیرا زلمی خلیلزاد به آمریکایی ها گفته است، که هزاره ها شیعه و وابسته به ایران و ضد منافع آمریکا در افغانستان است . هزاره ها  نباید تاوان سنګین  توهم وبرداشت غلط این فرستاده ویژه را  با قربانی دادن ها و قتل عامها  بپردازند وطرح صلح خلیل زاد  با طالبان نبايد در بدل قتل عام هزاره ها اجرایی شود.

ولی برعکس از خلیل زاد  باید پرسیده شود که  پشتون‌های زیادی در سوریه در کنار داعش با ارتش سوریه در حال نبرد هستند؛ چرا از انها یاد نمیکنیدو  گذشته از این، طالبان یک گروه تروریستی عمدتاً پشتون ، با انتحار، انفجار، به کشتار مردم و نیروهای امنیتی مشغولند،که تنها در چهار سال گذشته، طالبان ۲۸۰۰۰ نیروی امنیتی و صد‌ها شهروند بیگناه را کشته‌اند ، اما  اقای خلیل زاد وبرخی از نخبګان  پشتون‌  بارها سعی در تطهیرو قباحت‌زدایی از ګروه طالبان  داشته ‌ا ست.خلیل زاد, در پشت صحنه ای جنگ های ارزگان، مالستان و جاغوری ، نیز نقش مهمی داشته است. زیرا او نیاز داشت که ، درماندگی کامل سیاستمداران کابل نشین هزاره را با تشدید جنګ درین مناطق در یک موقعیت لرزانتری قرار دهد. اینک خلیلزاد می تواند رهبران کابل نشین هزاره را وادار به دنباله روی از طرح صلح خود کند، خلیلزاد با آنکه یک امریکایی است ، اما در عمل یک قومگرای پشتونیست است که برای احیای  حاکمیت تک قومی در افغانستان تلاش می کند. یکی از اشتباهات امریکایی ها در افغانستان تکیه بر نسل اول تکنوکرات های افغانی - امریکایی است ، چون اکثر شان افغانستان را در دوران حاکمیت های تک قومی ترک کرده اند، و با تصویر افغانستان آن زمان آنها نمی توانند واقعیت های افغانستان جدید را بپذیرند. این ها فکر می کنند که با امکانات و قدرت امریکا، قادرند افغانستان را به گذشته برگردانند.

اگر هزاره ها برای بقای خود از نسل کشی فاشیزم و تروریزم یک مرکز سیاسی ایجاد نکنند ودیر بجنبند در تنور این اتش، می سوزندو قتل عام هزاره ها زیرپوشش مذاکرات صلح با طالبان  تداوم وتوسعه  پیدا خواهد نمود وزلمی خلیلزاد پلان خود را در مورد هزاره ها تطبیق  خواهد کرد.در ضمن  اگر هزاره ها به اهداف پشت پرده این «بازی خطرناک سیاسی» پی نبرند، دچار احساسات ضد جامعه جهانی گردیده که درواقع ,فاشیزم و تروریزم با این بازی سیاسی، می خواهند جنگ علیه هزاره ها را در انظار جامعه جهانی مقبولیت و مشروعیت بخشندو توجیهات زیادی را در قالب مستندات، سرهم بندی کرده، تا اذهان دنیا را فریب بدهند. در حالیکه منشاء اصلی این جنگ فاشیزم قومی و مذهبی بوده که برا ی سرکوب هزاره ها بطور علنی وارد میدان این بازی خطرناک سیاسی شده است.هزاره‌ها باید به خاطر جلوگیری از این چرخه‌ی دوار کشتار و غارت و ویرانی، طرح دفاع خودی را در مناطق شان به اجراگذاشته وبه دفاع و نجات سرزمین هزارستان، همت گمارند و نباید مسایل جناحی و سمتی را دامن بزنند و باید با اتحاد و همدلی به دشمنان نشان دهند که هزاره ها از خواب آلودگی دوران دموکراسی وغفلت تاریخی بیرون ګردیده است چون هزاره ها وارد فاز جدیدی از مبارزات نظامی و سیاسی شده و جنگ ارزگان، مالستان و جاغوری در واقع شروع این فاز است و در این عرصه نخبگان نظامی و سیاسی جدیدبا پختګی  بیشتر در سر زمین هزارستان عرض وجود خواهد کرد. زیرا هزاره ها در ک میکنند که دامنه این حملات، تا مناطق هزاره نشین دایکندی, بامیان , غزنی و میدان وردک گسترش پیداخواهد کرد. چون مناطق هزاره نشین در مجموع آسیب پذیرتر از آن است که هزاره ها فکر می کنند با این حساب، مشکل هنوز برای جاغوری و کل مناطق هزاره نشین سر جایش  باقی است ، چون خطر حمله های دوباره طالبان ، به این زودی ها دست از سر جاغوری، مالستان ,خاص ارزګان  و دیګرمناطق هزاره نشین مرکزی بر نخواهد داشت.

زیرا طالبان در مناطق همجوار پشتون نشین جاغوری و مالستان، حاکمیت، حمایت مردمی و شبکه های سازمانی دارنددر عین حال دولت نیزتوان و اراده ای راندن طالبان از این مناطق را ندارد.ګرچه  استقرار تعدادی از نیروهای دولتی در مناطق، جاغوری و مالستان وخاص ارزګان فعلا کمک کننده است، اما در دراز مدت، پاسخگوی مشکلات این محلات  نیست ومردم  باید تدابیر اساسی  و دایمی  را برای امنیت مناطق هزاره نشین اتخادنمایند .بنا برین اګرهزاره‌ها ازین واقعیت‌های عینی و ذهنیت طالبانی چشم‌پوشی کند  حوادث جلریز , دای‌میرداد , کجاب , قره باغ ,غزنی ,ارزگان ,جاغوری و مالستان، بارها تکرار خواهد شد . بنا برین احیای نیروهای بومی برای دفاع مشروع است؛ چیزیکه به دلیل نداشتن مرز و کوهستانی بودن مناطق، دشوار است؛ اما علیرغم این ناگزیری، راهی جز این وجود ندارد که، در عین  باید حکومت  وادار ساخته شود تا یک برنامه عملی و درازمدت برای امنیت این مناطق، ارائه ویک لوا یا قول اردوی مستقل دایمی در این مناطق، ایجاد کند ومردم بومی، رامسلح نمایند وتنها به بیرون‌راندن تروریست‌ها از ین مناطق اکتفاء نشود، بلکه لانه‌ها و پایگاه‌های امن آنان در اطراف این سه  ولسوالی، مانند خاکیران، گیلان، دایچوپان، مقر، دایه باید نابود و پاکسازی شوند.برای جلب و جذب امکانات نظامی و استقرار قطعاتی از اردوی ملی، باید جاغوری ولایت شود، زیرا اگر امکانات و نیروهای امنیتی در خود این مناطق مستقر نباشند، رسیدن نیرو و امکانات از کابل و غزنی با تأخیر مواجه و باعث به وجود آمدن فاجعه خواهد شد. بنا براین جامعه جهانی و نهادهای مسئول دولت افغانستان باید  بدون تبعیض قومی و مذهبی از شهروندان خود به صورت مؤثر دفاع کنند ودر صورت کوتاهی دولت افغانستان، نیروهای حمایت قاطع به مسئولیت خود در دفاع از غیر نظامیان و جامعه هزاره در برابر پاکسازی قومی طالبان عمل کند .

   - بیست و پنجم - ماه – نوامبر – سال – ۲۰۱۸ – میلادی.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت