مهرالدین مشید

 

افغانستان قربانی سیاست های راهبردی امریکا است و یا قربانی اشتباۀ سیاسی آن

از جنگ امریکا در افغانستان هفده سال می گذرد؛ اما این جنگ هر روز گسترده تر و پیچیده ترمی شود و نه تنها این که  دامنۀ شورشگری به گونۀ سرسام آوری در حال افزایش است و در ضمن روابط گروههای تروریستی با بسیاری از کشور های منطقه و جهان درحال توسعه است. امروز به اضافۀ گروۀ داعش بیش از بیست گروۀ تروریستی در افغانستان فعال هستند. این در حالی است که امریکایی ها توانستند تا در ظرف کمتر از چهل روز مرکز های مهم نظامی طالبان را از نابود کنند و طالبان را از افغانستان به داخل خاک پاکستان برانند و برج و باروی امارت اسلامی را فرو ریزند. با این حال پرسش های زیادی در ذهن هز شهروند افغانستان خطور می کند که چگونه  طالبان در زیر چتر حضور فعال بیشتر از یک صد و سی هزار نیرو های امریکایی، اروپایی و در کل ۴۲ کشور دنیا این قدر نیرومند شدند و تمامی این  این نیرو ها را به چالش کشیدند و حالا در زیر چتر حضور بیش از ده هزار نیروی ناتو، مخالفان مسلح  چنان به مانور های نطامی و سیاسی می پردازند که شاید در جنگ های گوریلایی در جهان پیشینه  نداشه باشد.

این که اوضاع به این حالت رسیده  و این برنامۀ از پیش طرح شده بود  و به قول معروف مبارزه با تروریزم در اصل پروژه است برای رسیدن به اهداف کلان راهبردی امریکا و هم پیمانانش و در آخرین تحلیل مردم افغانستان قربانی این بازی وحشتناک است. این یک بعد مسآله است که باید سیاه و سفید شود و مردم افغانستان دراین مورد تصمیم بگیرند که منتظر بمانند و یا بگذارند، هرچه بادا بادا و تن به تقدیر بسپارند. یا این که راهی برای بن بست و شکستن بحران پیدا کنند. هرگاه این گمانه زنی ها درست نیست و امریکا در مبارزه با تروریزم صادق است و شرایط موجود نتیجۀ اشتباۀ زمامداران کاخ سفید و بویژه پنتاگون و "سی آی ای" است. این برمی گردد به زمامداران امریکا که مردم افغانستان قربانی اشتباهات مقام های امریکایی شده اند و اکنون روزانه دهها شهروند بیگناۀ این کشور در کام حمله های وحشیانۀ تروریست ها فرو می روند. از چنین اشتباهی نمی توان، سطح عبور کرد و هر گونه بی تفاوتی در برابر آن جفای بزرگ به افغانستان است؛ زیرا این اشتباه بسیار چیز ها را تا کنون از ما گرفته است که شاید جبران اش ده های متمادی را درقبال داشته باشد و حتا ناممکن باشد. این اشتباه وحدت ملی، منافع ملی، اقتدار ملی و هویت ملی ما را سخت ضربه زده و ساختار های اجتماعی و مادی کشور را از هم پاشیده است و با افزایش تنش های قومی دیوار های فولادین را میان اقوام ساکن در کشور ایجاد کرده است که امروز نزدیک است که وحدت ملی و ثبات سیاسی کشور به نقطۀ غیر قابل برگشت برسد که هیچ کس از عهدۀ کنترل آن بیرون شده نخواهد توانست. نه تنها این که این اشتباه چنان وحدت ملی و اقتدار سیاسی کشور را لطمه زد که اکنون زیر چنبرۀ سیاست های تهاجمی پاکستان از لحاظ نظامی و سیاسی قرار دارد.

در این میان می توان، به شماری از اشتباههای امریکایی ها اشاره کرد. شاید امریکایی ها از سقوط دادن زود هنگام طالبان مغرور شدند و فریب نظامیان پاکستان را دست کم گرفتند و به وعدههای دروغین اسلام آباد گوش دادند و این اعتماد کاذب سبب شد تا امریکایی ها بر تعهدات بر پاکستان وفا دار بمانند، افغانستان را از دید اسلام آباد ببینند و سیاست شان در مورد پاکستان را مورد تجدید نظر قرار ندهند. بویژه پس از آن که انتقاد های مقام های امریکایی در پیوند به حمایت شبکۀ حقانی به تاکید رسانه یی شد و شبکۀ حقانی را بازوی اردوی پاکستان خواندند و تنش ها میان واشنگتن و اسلام آباد بجایی رسید که پاکستان راۀ اکمالاتی نیرو های ناتو را از طریق بندر کراچی بست و امریکا ناگزیر شد تا به اکمال نیرو های خود با هزینۀ بیشتر از طریق روسه اقدام کند. از سویی هم میشود گفت که امریکایی ها قربانی وعدههای غلط استخباراتی شده اند و بی توجه به لابی های اسلام آباد و سایر شبکه های استخباراتی، به اطلاعات دروغین و واهی مقام های کابل بسنده کرده اند که این اشتباهات را هم نمی توان، از کشور بزرگی مانند امریکا نادیده گرفت و چگونه می توان باور کرد که یک امریکا بحیث یک ابرقدرت جهان با این گونه سطحی نگری ها سرنوشت یک ملت را به بازی بگیرد. شاید بخشی از اشتباهات امریکا برگردد، به دست کم نگرفتن پیچیده گی های بازی های سیاسی و گروهی که در آینده دشواری های غیرقابل پیش بینی را در دوران مبارزه بوجود می آورند که ناشی از تحولات درونی جریان های سیاسی در بستر زمان می باشد که گاهی به گونۀ غیر قابل پیش بینی از کنترل بیرون می شود؛ اما این بهانه نمی تواند،  اشتباهات پی در پی امریکا در افغانستان را از هفده سال بدین سو پاسخ گو باشد. 

در این میان باتوجه به توانایی های استخباراتی و نظامی امریکا، گمانه زنی های جدی یی هم  وجود دارد که گسترش دامنۀ شورشگری و رسیدن تروریستان تا دروازههای ارگ  و فعال شدن بیش از بیست گروۀ تروریستی در افغانستان به شمول گروۀ داعش، روندی دست ساخت امریکا که پروژۀ راهبردی آن را زیر نام مبارزه با تروریزم سمت و سو داده است. نظر ها بیشتر بر این است که با توجه به اهمیت جیوپولیتیک، جیواستراتیژیک و جیو ایکونومیک  افغانستان و قرار گرفتن آن در چارسوق راه ابریشم در حاشیۀ "یک راه  و یک کمربند" می باشد که افغانستان به گفتۀ مجلۀ "نیویارک تایمز": "بزرگ ترین راۀ ترانزیت که آسیای جنوبی و آسیای شرقی و غربی و وسطی را بهم وصل کرده است و از جملۀ  ثروت مند ترین کشور فقیر جهان است که  میزان ذخایر لیتیوم آن برابر است به میزان نفت عربستان سعودی،  ذخایرمس آن برابر به مس چیلی است،- ذخایر گاز آن برابر به نصف گاز عراق می باشد. افغانستان دو میلیارد تن  آهن دارد و الماس آن بهتر از الماس افریقا و زمرد آن با کیفیت تر از زمرد کلمبیا  بوده و  دارای بهترین معدن لاجورد و طلای آن دست نخورده ترین و بزرگ ترین معدن طلای جهان است و یورانیم آن به اندازه یی است که هنوز اندازه و تخمین نشده است." با توجه به موقعیت جیوایکونومیک افغانستان و قرار داشتن آن بر سر راۀ  تمامی پروژههای نفت و گاز و برق و حتا فایبر نوری که از آسیای وسطی، شرقی و غربی به آسیای جنوبی و اروپا از طریق این کشور می گذرد، گفته می توان که امریکا برای رسیدن به اهداف راهبردی خود افغانستان را بحیث میدان نبرد نیابتی میان کشور های رقیب برگزیده است تا از برتری جویی های اقتصادی چین و روسیه پیشگیری کند، بر ایران نظارت کامل داشته باشد و بر شاهرگ اقتصادی جهان حاکم باشد. طولانی شدن و گسترده شدن جنگ افغانستان حکایت از احتمال اخیر دارد. از این رو بار شک و تردید ها در پیوند به میارزه با تروریزم بیشتر بر آمریکایی ها سنگینی می کند که نشان دهندۀ بازی های چند پهلو و چند لایه بودن این کشور در افغانستان است. این رویکرد امریکا گمانه زنی هایی را برانگیخته است که  این کشور با تیر رها کردن در تاریکی می خواهد، مردم افغانستان را عقب نخود سیاه بفرستد. پس با این حال مبارزه با تروریزم، به مثابۀ اژدهای هزار سر و هزار پا خودنمایی می کند که با کشیدن صدها پای کاذب، به بهای نابودی افغانستان و تباهی مردم آن  منافع ملی امریکا و سایر کشور های منطقه و جهان را تامین می کند. با این تعبیر در عقب مبارزه با تروریزم بازی های خطرناک سیاسی و نظامی در افکار مردم افغانستان تداعی می کند که هر روز بر بی باوری های مردم ما می افزاید و حتا گفته می توان که چون کابوسی بر روان جامعۀ ما سنگینی دارد. گذشته ها گذشت و اما هنوز هم امریکایی ها از بازی های بی سرانجام خود در افغانستان دست برنداشته اند و این بازی شکست خورده را بار بار تکرار می کند. چنانکه دراین روزها بار دیگر شاهد بازی های پشت پردۀ امریکا و پاکستان در برابر افغانستان تحت سناریوی آتش بس و صلح با طالبان هستیم. از اوضاع طوری فهمیده می شود که سناریوی جدیدی در دست اجرا است که برگشت افغانستان به سال های پس از هفتاد خورشیدی در افکار تداعی می کند که یادآورجنگ های گروهی و قومی در افغانستان است. هرچند ظاهر برنامه خیلی زیبا می نماید و اما تشدید تضاد های قومی و افزایش تنش های قومی حکایت از احتمال وقوع یک تراژیدی خطرناک در کشور دارد که بازگشت افغانستان را به دورۀ سیاۀ دیگر در اذهان به تصویر می کشد.  این در حالی است که مردم افغانستان شاهد اند که آقای کرزی در مدت چهارده سال زمامداری خود ۲۱ بار به پاکستان سفر کرد واما مقام های پاکستان هر باری با دادن وعدۀ همکاری های صادقانه به فریب جدید کشاندند. مقام های اسلام آباد که در به فریب کشاندن مقام های افغانستان مهارت هایی زیادی دارند. این بار نیز کابل را زیر نام اجرایی شدن " برنامۀ عمل" امیدوار گردانیده است.

امریکا و پاکستان در حالی مصروف بازی بر سر افغانستان اند که مردم افغانستان خواهان صلح و ثبات در کشور خود اند و اما این جنگ تباه کن و ویرانگر به گونۀ بیرحمانه یی بر آنان تحمیل شده است. مردم افغانستان مخالف هر نوع دخالیت غرض آلود خارجی ها در کشور شان اند و خواهان یک افغانستانی اند که بجای  نقطۀ تنش و اصطکاک و جنگ های نیابتی، برعکس به مرکز همکاری ها و رقابت های سالم اقتصادی میان کشور های منطقه و جهان در بستر سیاست های متوازن و متادل بدل شود. افغانستان می تواند، در سایۀ همکاری های کشور های منطقه به کمک کشورهای امریکا و روسیه و چین و سایر کشور های جهانی به مرکز اتصال کشور های منطقه و جهان بدل شود و شگوفایی های اقتصادی را تجربه کند. با اطمینان کامل گفته می توان که در سایۀ سیاست های متوازن و متعادل منافع تمامی کشور ها در افغانستان تامین می شود. این در صورتی است که قدرتهای کلان از سیاست های جهانخورانه و سیطره جویانه دست بردارد. هرگاه کشور های منطقه و جهان دراین زمینه صادقانه گام بر میداشتند،به یقین که افغانستان امروز به میدان جنگ خطرناک  و وحشتناک نیابتی زیر نام تروریزم بدل نمی شد. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت