اکادمیسین عبدالحکیم شرعی جوزجانی

 

 

  

 روزگاری سرپل باستان – مرکز جوزجان قدیم سرزمینی معمور، شاداب و زیبا بود که فرخی سیستانی نوبهار بلخ را در برابر بهار آن بی رونق  میدانست و میگفت:

نوبهار بلخ را در پیش من حشمت نماند                                  تا بهار جوزجانان پیش من بگشود بار

این شهر زیبای باستانی که غالبا در محل «کهنه بازار» کنونی درسمت شمالی شهر سرپل کنار دریا قرار داشت، در نتیجهٔ هجوم مغلها تخریب گردید و بعد از آن، این دیار رونق سابقهٔ خود را ازدست داد.

جوزجان قدیم زادگاه دانشمندان شهیری چون شاگرد، دوست و یاور ابوعلی بن سینا ابوعبید جوزجانی ، فقیه و محدث بزرگ ابو سلیمان جوزجانی، نخستین استاد امام ابو منصور ماتریدی در فقه و کلام ابوبکر جوزجانی، شاعر نام آور دربار سلاطین غوری عجیبی جوزجانی و مؤلف کتاب مشهور طبقات ناصری منهاج الدین بن سراج الدین جوزجانی بود که نام شان ثبت اوراق پرافتخار تاریخ کشور است. منهاج سراج که برای حفظ جان راه هندوستان را در پیش گرفته بود و در دولت تورکان هند به مقام والای قاضی القضات منسوب شد، ماجرای هجوم دشمن و خطرات ناشی ازآن را در کتاب «سیاسة الامصار فی تجربة الاعصار» خود به دقت و تفصیل بیان داشته است.

باگذشت زمان دولت تیموری در هرات استقرار یافت و در پرتو رنسانس تیموریان، خراسان  به راه انکشاف مادی و معنوی سوق داده شد.  همزمان با آن در قرن 15 میلادی وزیر روشن ضمیر خراسان و تورکستان امیر علیشیر نوایی پل بزرگ ومستحکم دو طبقه ای «خشت پل» را بردریای سرپل بنا نهاد و چون منطقهٔ اطراف آن به صفت مرکز تجمع مردم شکل یک شهر را به خود گرفت، به قول شاد روان استاد عظیمی به تدریج ملقب به «سرپل» گردید و رونق دیرین خود را بدست آورد.

در اواسط قرن 19 شهر سرپل نیز مانند شهرهای دیگر تورکستان جنوبی چون میمنه، اندخوی، آقچه و تاشقورغان به شکل حکومتهای کوچک خود مختار اداره میشد و تحت حاکمیت ذوالفقار شیراز قبیلهُ تورکان اچه میلی قرار داشت. همو بود که حصار مستحکم و زیبای بالا حصار سرپل را اساس گذاشت و پسرش آنرا به پایهٔ تکمیل رسانید.   ذوالفقار شیر و پسرش محمود خان بیکلربیگی هردو انسانهای دانشدوست و ادب پرور بودند، شاعران وقت در رابطه به تاریخ بنا و شکوه این دژ با عظمت اشعار زیبایی سروده بودند.  من برخی از این اشعار را در اختیار داشتم، اما افسوس که در جریان حوادث از بین رفته است.

شاعر توانمند سنگچارکی نجم الدین ذاکر که کارنامه های پدر و پسر را در مثنوی «محمودنامه» به وزن شهنامه به رشتهٔ نظم کشیده است، در توصیف سرپل اشعار زیبایی دارد که در آن از جمله گفته می شود:

سرپل لقب جوزجانان بنام                                                                    ملک پاسبان آستان امام

اگرچندبلخ است ام البلاد                                                                        که گویا چنین بلده هرگز نزاد

بعدا در زمان حاکمیت امیرعبد رحمان خان فاشیزم قبیلوی در کشور حاکم شد. این چاکر حقیر برتانیای کبیر پس از قتل عام و نسل کشی در هزاره جات متوجه تورکستان گردید و خواست این سیاست استعماری را در صفحات شمال نیز تطبیق کند. بر اساس آن تمام رهبران حکومتهای محلی خودگردان و روحانیان متنفذ تورکستان یا کشته شدند و یا به کابل تبعید و بعدا سر به نیست گردیدند. سید محمد خان پسر محمودخان بیکلربیگی سرپل نیز درین جمله بود.

پس از کشته شدن امیر حبیب الله مشهور به بچهُ سقو توسط نادرخان حکومت سرپل در اختیار ناقلین اسحاقزایی قرارداده شد وعبدالغفور اسحاقزی که بعدا تا آخر حیات ریُس شرکت اتحادیهُ مزار شریف بود، به حیث حاکم خود مختار سرپل تعیین گردید. این خوانین تازه به دوران رسیده سرپل را میدان تاخت و تاز خود ساخته، از توهین و تعذیب و قتل گرفته تا زنده سوزاندنها هر نوع ظلم و ستمی را که توانستند درحق باشندگان این شهر انجام دادند. زمین های حاصل خیز را با وجود قباله های شرعی مالکان غصب کردند و چون دستگاه حکومت در دست شان بود، قباله های جعلی برای آنها درست کردند. در نتیجه، چند خانوادهُ کوچی در ظرف چند سال به ملاکان و زمینداران بزرگ تبدیل شدند و تا سالها با سرنوشت مردم بازی کردند.

حالا ببینیم پس از گذشت آن دوره های سیاه اکنون در دوران «حکومت وحدت ملی» و حاکمیت به اصطلاح دموکراسی وضع سرپل چگونه است؟ به مراتب بدتر از آن. رشوت، فساد و بوروکراسی بی بند وبار بیداد میکند، بیکاری روز افزون است، مصونیت وجود ندارد، راههای ارتباطی پر از خوف و خطر است، امنیت شهر و دهات رابرهم زده اند، پیوسته در شهر و اطراف آن  آدمها قتل و یا به گروگان گرفته می شوند. هرچند بعد یک قریه سقوط میکند و یا یک ولسوالی در آستانهٔ سقوط قرار میگیرد.

پس از تصفیهُ ولسوالی کوهستانات توسط معاون اول رئیس جمهور ستر جنرال عبد الرشید دوستم، دو سال است که این منطقهُ استراتیژیک در تصرف طالبان قراردارد و دولت تا کنون کوچکترین اقدامی در جهت پاکسازی آن از دست اشرار انجام نداده است..

 منطقه های کچن، قیرغیتو، چیراس و پس نی که این منطقهٔ کوهستانی استراتیژیک را تشکیل می دهند، همه پوشیده از کوه های بلند، فراز ونشیب های تند و راههای دشوار گذار بوده، پناگاه امنی برای تروریستان به شمار میرود. قیرغیتو که من در جریان کمپاین انتخاباتی دورهٔ سیزدهم شورا در آن سفر کرده بودم، درّه زیبایی است که از چهار طرف با کوههای بلند احاطه گردیده و فقط سه راه دشوار گذار دارد و تا آن وقت راه موتر رو وجود نداشت.

منطقهُ سوق الجیشی کوهستان که با ولایتهای فاریاب غور، بلخ و سمنگان هم مرز است به صفت مرکز ارتباطی و ذخیره گاه  سلاح تروریستان، آدمکشان مناطق مذکور را با ارسال اسلحه و اعزام افراد تقویه میکند. طی سالهای گذشته این منطقهُ سوق الجیشی از طرف طالبان به کمک متخصصان نظامی غرب و پاکستان، به مرکز مطمئن تربیهٔ تروریستان مبدل گردیده و پیوسته از آن جا ولسوالی های سنگچارک، سوزمه قلعه، صیاد و قریه های نزدیک به شهر سرپل مورد هجوم طالبان تروریست قرار میگیرد.

چندی قبل اتفاقا ویدیویی را در فسبوک دیدم که با عنوان «در فضای سرپل» نشر میشد. ویدیو، مشق و تمرین نظامی یک گروه نزدیک به 60- 70 نفری را نشان میداد که همه یونیفورم  سفید و سیاه پلنگی کوماندویی به تن داشتند و با پوزهای بسته با کمال مها رت تمرینات پارتیزانی را انجام میدادند و از یک قطعهٔ کاملا ورزیده و آبدیدهٔ پارتیزانی- کوماندویی هیچ کمی نداشتند.

من فهمیدم که این گروه یکی از قطعات تعلیم یافتهٔ داعش و طالب توسط گار آگاهان خارجی در کوهستانات سرپل است که آنرا برای تبلیغ و جلب توجه مردم نشر کرده اند.

فشارهایی که ازین مرکز به اطراف شهر سرپل و ولایتهای فاریاب و بلخ وارد میشود روز افزون است. همین دو سه روزپیش طالبان یکجا با داعش قریهٔ بزرگ یکه اولنگ مربوط ولسوالی صیاد را که در فاصلهٔ نزدیک  چند کیلومتری مرکز ولایت سرپل قرار دارد، اشغال کرده، بیش از 50 تن از اهالی آنجارا اعم از پیر و جوان، مرد و زن حتی کودکان سربریده و یا با مرمی کشته و 235 خانواده را به اسارت گرفتند.

           به قرار گفتهُ مسُولان حکومتی اشغال این دره از ساعت 7 شام تا ساعت 11 شب ادامه داشته است. باوجودیکه مقامات ولایت و ارگانهای امنیتی از وقوع این حادثه اطلاع داشته و اهالی را نیز خبر کرده بودند، اما کوچکترین اقدامی برای جلگیری ازین فاجعه انجام نداده اند.  طوریکه وکیل سرپل در پارلمان اظهارداشت در مرکز ولایت سرپل بیش از 3000 عسکر و پولیس  وجود دارد. پس چرا ارگانهای امنیتی نخواستند قسمتی ازین نیروهای مسلح را تا فاصلهُ 18 کیلومتری که بیش از نیم ساعت وقت را نمیگیرد، به محل حادثه اعزام دارند و با طرد طالبان و داعشیان مانع ازین کشتار خونین بیگناهان گردند؟.

           وضع بیجا شدگان که برطبق گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر 471 فامیل است و کسانی که عزیزان خود را از دست داده اند، بخصوص آنانیکه شاهد قتل وکشتار دهشت انگیز اطفال و زنان بوده اند به حدی فجیع و رقتبار است  که دل سنگ را آب میکند و انسان توان دیدنش راندارد.   

 با هزینهُ هنگفت بیش از 76 ملیارد دالری که امریکا ادعا دارد برای تقویهُ اردوی افغانستان مصرف کرده است، چرا این اردوی چند صد هزارنفری قادر نیست امنیت رادر کشور تأمین کند؟. قول اردوی بزرگ شاهین که مسُول تآمین امنیت شمال کشور است، چرا جزو تامهای مناطق خطر را تقویه نمیکند و با تجاهل عارفانه در برابر حوادث، جلو وقوع حملات خونین طالبان و داعش را نمیگیرد؟ این سوالها فقط یک جواب دارد و آن این که متحدین غربی و در رأس ایالات متحده نمی خواهند گروههای تروریست طالب و داعش که با مصارف گزاف توسط استخبارات آنها بوجود امده است، نابود شوند. زیرا این یک پروژه است و یک وسیلهُ استراتیژیک است که برای رسیدن به مقاصد بزرگ توسط خود آنها پیریزی گردیده است.

میدانید متحد دیروز و مخالف امروز ناتو و امریکا جنرال دوستم چرا مغضوب واقع شد و مورد آن همه دسایس پلان شده قرار گرفت؟ به دلیل این که مخالف این پروژه بود و نمی خواست ولایت های شمال به بستر عبور طالبان و داعش تبدیل شود و مردمان شمال لگد مال حوادث ناشی از آن گردند.  امروز هم تمام رهبران دولت از رئیس جمهور گرفته تا وزرای دفاع و داخله و استخبارات از عین پالیسی پیروی میکنند و اجازهُ سرکوب و قلع و قمع کامل داعش و طالبان راندارند.

شما نمونهُ زندهُ این سیاست کجدار و مریز و جنگ زرگری را در حادثهُ فاجعه بار و ننگین میرزا اولنگ سرپل میتوانید مشاهده کنید. مقامات مسُول باوجود داشتن اطلاع از حملهُ دشمن جلو حادثهُ خونین رانمیگیرند و نیروهای کمکی آن هم به سرکردگی لوی درستیز مملکت بعد چند روز از وقوع حادثه و جهانی شدن خبر این قتل عام به سرپل میرسند و آنگاه با بوق کرنا برخلاف اصول و تکتیک نظامی چند روز پی هم توسط رسانه ها اعلان میکنند که به دره میرزا اولنگ حمله و آنرا تصفیه خواهند کرد ، تا دشمن به حساب خود برسد و از خطرات حملات نیروهای زمینی و هوایی دولت در امان بماند. همین طور هم شد، حملات زمینی برای تصفیه دره یک هفته بعد از تأخیر و تعلل معنی دار بابی میلی آغازشد. سربازان به خبرنگاران گفتند که بدون عملیات هوایی پیش رفتن مشکل است، اما هنوز از حملات هوایی اثری وجود ندارد. حتی والی سرپل از کندی عملیات شکایت دارد و میگوید که باید به سرعت آن فزوده شود.

خواست مردم و حکم منطق این است که قطعات نظامی اعزام شده به سرپل که با وسایل جنگی کافی مجهزاند، باید پس از تصفیهُ درهُ میرزا اولنگ به ولسوالی کوهستان سرپل بگذرند واین منطقهُ مهم استراتیژیک را که مرکز تهدید دایمی برای سرپل و ولایتهای همجوار است، از وجود داعش و طالبان تصفیه نمایند.  در غیر آن تأمین امنیت منطقه مفهومی ندارد. اما گمان غالب این است که رهبری آنها این کار را نمیکند و شما به وضاحت خواهید دید که آنها با دست آوردی جزئی از دره برخواهند گشت و این سانحه چندی بعد باز هم به شکل دیگری تکرار خواهد شد و ارگ نشینان باز هم مراتب همدردی خود را به مردم اعلان خواهند کرد و ر ئیس جمهور به مصیبت دیدگان خواهد گفت که انتقام شانرا از دشمن خواهد گرفت.

مختصر اینکه گردانندگان اصلی جنگ نمی خواهند جنگ به پایان برسد و منطقه از وجود طالبان و داعش پاک گردد.


11 اگست، 2017
شهرستاکهولم، سویدن

 

 

 


بالا
 
بازگشت