مهرالدین مشید

 

مبارزه با تروریزم و مواد مخدر امری اجتناب ناپذیر و بی توجهی به آن فاجعه آور است

 

آیا تروریزم مولود فساد است و یا فساد مولود تروریزم در این شکی نیست که فساد و تروریزم در دنیای معاصر به مثابۀ دو همزاد هم و کاهی هم به مثابۀ لازم و ملزوم یکدیگر اند که با تاسف در تارو پود جامعۀ ما راه یافته اند و از راس تا قاعدۀ هرم بر شانه های شهروندان کشور سنگینی می کنند و حکومت را فلج کرده اند. این دو چدیدۀ شوم بنیاد های نظام اجتماعی را تخریب می کند، با ایجاد از بی نظمی و قانون شکنی و دهشت از هم گسیختگی های فراگیر اجتماعی را به بار می آورند که نتیجۀ آن بوجود آمدن آشفتگی های کلان اجتماعی است و در کل حاکمیت قانون، نظم موجود در جامعه، قانونمداری، یکدیگر پذیری، تشتت و پراگنده گی های اجتماعی را بوجود می آورند که نه تنها بنیاد های نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور را تخریب می کند؛ بلکه با ایجاد و گسترش گرایش های قومی، سمتی و زبانی در جامعه روز تا روز بر هم گیسختگی های اجتماعی افزوده و دامنۀ نفاق و اختلاف میان شهروندان کشور را نیز از میان می برد. هرچند امروز فساد اداری و تروریزم به مثابۀ دو اژدهای هفتاد سر و هفتاد پای به مثابۀ موریانه بنیاد های نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را سوده است و گفته می توان که تمامی زمینه ها را برای ایجاد اصلاحات بنیادی و گسترده در آن از میان برده است و هر روز بیشتر نابود می کند. با تاسف که این دو پدیدۀ شوم در جامعۀ ما به به قول معروف به دوقلوی مهار ناپذیر بدل شده اند که گاهی یکدست و زمانی هم دو دست و یا دوگانه عمل می کنند؛ زیرا تروریزم زادۀ فساد و فساد مولود تروریزم است و هراز گاهی یکی برای دیگر جای باز میکنند و با تبدیل شدن به پدیدۀ مافیایی رابطۀ لازم و ملزوم با یکدیگر پیدا می کنند که امروز این رابطه در کشور ما چنان فربه شده است که دست حاکمیت و قانون هرگز به " کمر " آن نمی رسد و زمامداران کشور را گیچ کرده اند؛ بویژه حالا که مافیایا های داخلی وبین المللی هر دو را یدک می کند و پارو می زند. این رابطه چنان پیچیده شده و هر روز پیچیده تر می شود که بازیکنان تازه را به میدان می کشد و بازیگران پیشین را واداشته که به قول معروف با دو دست زیر الاشه بنشینند و با شگفتی های فراوان بازیکنان جدید را به تماشا بنشینند.

زیرا فساد اداری، تروریزم و مواد مخدر به مثابۀ سه پدیدۀ خطرناک گویی سر نخ حوادث کنونی در کشور را در دست دارند، ناخدای کشتی در توفان افتادۀ کشور استند و از توانایی های بی پیشینه یی برای بردن این کشتی به حلقوم حوادث برخوردار می باشند که هر سه با مافیای داخلی و بین المللی رابطۀ تنگاتنگ دارند. این رابطه از چهار دهه بدین سو چنان باهم مومیایی شده اند و به دیوار فولادین نفوذ ناپذیر بدل شده اند که پیهم برای تقویت بخشیدن یکدیگر عمل می کنند که هرگونه نفوذ در دیوارهای هفت خوان آن خیلی دشوار و ناممکن است و چه رسد به آنکه این دیوارسه قلویی را فرو ریخت و برای مبارزه با آن فایق آمد.

فساد اداری در کشور در حالی خطرناکتر از تروریزم شده است وهر دو با مواد مخدر بهم پیوند ناگسستنی یافته اند که جنگ افغانستان را شماری ها جنگ هیرویین عنوان می کنند و می گویند که غرب به بهانۀ مبارزه با تروریزم جنگ تریاک را درافغانستان به راه افگنده است. این که گفته می شود، درگیری های افغانستان به جنگ بین المللی بدل شده است و پای مافیا های  اسلحه، مواد مخدرو مفسدان جهانی را به میدان کشیده است، حرف گزافی نیست. چنانکه والی هلمند در برابر این پرسش افغانستان رو " آیا خارجی ها در کار مواد مخدر دست دارند یا خیر؟ از پاسخ دادن طفره می رود و به این گفته اتکا می کند که کار و بار مواد مخدر رنگ مافیایی به خود گرفته است که مافیای داخلی و خارجی در آن دست دارند.

شماری ها بدین باور اند که با پایان یافتن جنگ تریاک در چین، انگلیس ها تصمیم گرفتند که با ایجاد مرزی به نام افغانستان خواستند، این کشور را به کمربند تریاک بدل کنند. گفته می شود که پس از تشکیل حکومت ابدالی در سال 1747 این موضوع در راس برنامه های انگلیس ها بوده است تا این جنگ را به گونۀ دیگری آغاز کند و پایگاۀ این جنگ باید افغانستان باشد. قدرت های اهریمنی و جهانخوار هرگز به انسان و زنده گی او توجه ندارد و برای رسیدن به اهداف خود از هر ابزاری استفاده می کنند. انگلیس ها که در جنگ رویارویی شکست خوردند، خواستند تا با اندازی جنگ تریکا از مردمان منطقه انتقام بگیرند.

گفته می شود که جنگ مواد مخدر در افغانستان بی شباهت به جنگ” تریاک چین" نیست. اروپایی ها و امریکی ها در آن جنگ با تولید و صدور مواد در چین خواستند تا جامعهء چین را تخدیر کنند و بدین وسیله سرنوشت چیینایی ها را برمصداق رویکرد شکارچیان افریقایی، به سرنوشت شادیان دچار کنند. شکارچیان افریقایی کاسه های مملو از آب سرش را در مسیر راهء شادیان و پیش خود کاسه های پر از آب را می گذارند. با رسیدن شدن شادیان در نزدیک کاسه های سرش، شکارچیان زمانی که شادیان نزدیک کاسه های سرش شکارچیان آب را بر روی خود می زنند و در مقابل آفتاب می نشینند. شادی ها هم با دیدن این حالت آب سرش آلود را بر روی خود می زنند و در برابر آفتاب می نشینند. پس از چند لحظه سرش خشک شده و شادی ها چشم بسته در دام شکارچیان می افتند. هرچند از این به عنوان تقلید میمون وار نیز یادآوری شده است و اما داستان تخدیر و به دام افگندن چینایی ها هم بی شباهت به آن نبست. افغانسنان که پس از تشکیل حکومت احمد شاه ابدالی در معرض چنین توطیه قرار گرفته است و ریشهء آن در جنگ های استعماری قرن هژده و نوزده و سپس جنگ های سرد قرن بیست است. قدرت های استعماری آن زمان خواستند تا با ایجاد کمربند تریاک افغانستان را به عرصهء جنگ های تریاک منطقه بدل کنند نا با صدور آن به چین، کشور های آسیای میانه، ایران و روسیه جوامع کشور های یادشده را تخدیر کند. از این رو فساد اداری، مواد مخدر و تروریزم در حقیقت مثلث شموم مافیایی اند که هریک به نوبه جامعه را تخدیر می کنند. هدف بنیادی آنها فلج کردن جوامع به نفع قدرت های جهانخوار است تا آنان چون لاشی در دام آنان بیافتند. همانگونه که مواد مخدر جامعه را تخدیر می کند، به همان گونه فساد اداری و تروریزم در تخدیر جامعه نقش همسان دارند؛ اما با تفاوت آن که شیوه های تخدیر آنان متفاوت است وهر چند در کل افکار و چیستی بودن انسان را تخدیر می کنند و اما فساد اداری خطرناک تر از ترویزم جامعه را تخدیر می کند. با تاسف که امروز این سه پدیدۀ شوم در تار و پود جامعۀ ما سخت رخنه کرده است و تمامی گروه های مافیایی داخلی و خارجی را در یک محور برای تباهی افغانستان گرد آورده است. این محور شرارت در تبانی هم تمامی تلاش ها برای ایجاد اصلاحات و حکومت داری خوب را ناکام کرده و امید های مردم را برای رسیدن به یک حکومت عادلانه و شایسته سالار به یاس کامل بدل کرده اند. این محور شرارت توانسته است که تمامی نیرو های چپ و راست و میانه و افراطی و جهادی و غیر جهادی را با یکدیگر در راستای رسیدن به منافغ کثیف آنان متحد بسازد. اینکه می گویند افغانستان به جنگ بین المللی بدل شده است ودر عقب آن تمامی نیرو های شریر جهانی از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب قرار دارند، حرف گزافی نیست. این محور شرارت افغانستان را به پرتگاۀ نابودی کشانده است و عرادۀ جنگ و ناامنی ها را در افغانستان به پیش می برند. این محور در تمامی عرصه ها حضور دارند و به نحوی از انحا در این سو و آنسوی جبهه حضور فعال دارند و داستان ناتمام ستون پنجم هم ریشته در آن دارد. از همین رو است که جنگ افغانستان هر روز پیچیده تر می شود و بازیگران جدیدی در میدان های تازه عرض اندام کرده اند و می کنند. این در حالی است که برد و باخت در سیاست وابسته به شناسایی بازیگران و میدان های نبرد آنان است و بدون آشنایی نه تنها نبرد و رویارویی با آنان امری دشوار است، حتا رفتن به نبرد آنان اشتباۀ محض است. این رویارویی ها زمانی دشوار می شود که حریف نامرد و وعده خلاف باشد و نامجویی وکامجویی او را یار و یاور باشد. با تاسف که این محور شرارت منافع محور است و جز خود، غیر را نمی خواهد و با هرگونه دیگرپذیری و تحمل پذیری سازگار نیست، با اخلاق و انسانیت و ارزش های آن به گونۀ کامل پشت کرده است. از این رو نامردتر از هر نامردی است و در معامله گری ها وخیانت سرآمد روزگار خود اند. از این رو مبارزه با این محور شرارت هرچند ساده نیست، هفتاد دربند را عبور کرد تا به مصاف آن رفت. این در حالی است که عبور از هر دربند دشوارتر از عبور از هفت خوان رستم است؛ اما این به معنای آن نیست که میدان را به این محور شرارت که در یک مثلث شوم کنار هم آمده اند، خالی کرد؛ بلکه برعکس در برابر آن باید قاطع و سازش ناپذیر ر ایستاد. این مبارزه دشوار و به گونۀ فردی ناممکن است؛ از این رو حکومت باید در صف مقدم نیرد استوار و بدون هرگونه تردید ایستاد شود. افغانستان تا زمانی از این حالت بیرون شده نمی تواند که در برابر این محور شرارت بدون در نظرداشت هرگونه وابستگی قاطعانه عمل کند. پس حکومت ناگزیر است تا با ارادۀ محکم  و با همکاری مردم برضد این محور شرارت کار جدی و پیهم را ادامه بدهد تا بر این محور  شرارت غلبه پیدا کند. یاهو

 

 

 


بالا
 
بازگشت