مهرالدین مشید

 

رگه های مبارزۀ عدم خشونت را در فرهنگ ملی می توان جستجو کرد

گاندی سرحد مبارزه ییرا در پیش گرفته بود که پیام آور داعیۀ نافرمانی مدنی بود ؛ از همین رو خانه به خانه دروازههای پشتون ها را تک تک مینمود و با آنان سخن میگفت و آنان را به جنبش نافرمانی مدنی دعوت مینمود . شاید او در کنار عوامل دیگر از جمله علت هاییکه به جنبش عدم خشونت رو آورده بود ، ناشی از اختلاف میان اقوام پشتون ها بود که در نبرد های آزادی خواهانه بصورت متفرق و پراکنده سهم می گرفتند و این تشدد و پراگنده گی آنان زمیینه یی برای نفوذ استعمار بود که با ایجاد اختلاف میان آنان موفق به عملی گردانیید فارورد پالیسی (تفرقه بینداز و حکومت کن ) خود می گردید که هنوز هم این سیاست انگلیسی در منطقه پا بر جا است . ازاین رو او تلاش کرد تا تمام پشتون های را در زیر چتر یک جنبش فراگیر نافرمانی مدنی بسیج نماید و توسعه و گسترش مراکز تعلیمی و فرهنگی یا به تعبیری مراکز جامعۀ مدنی را از مولفه های مهم جنبش عدم خشونت میدانست ؛ زیرا او دریافته بود که چگونه استعمار از ناآگاهی های پشتون های سؤ استفاده کرده است و او از سویی هم یه گونه یی ساختار های ایتنکی و قومی پشتون ها را که در بافتی سنتی بهم تنیده شده است ، زمینه ساز نفوذ استعماری میدانست . از همین رو او تلاش کرد تا سطح آگاهی پشتون ها را بلند ببرد تا بتواند با دمیدن نور آگاهی در فرد فرد خانۀ پشتون ها چراغ نور روشنی بخش را بر فراز راۀ آنان روشن نماید . به باور او تنها نور آگاهی است که میتواند خلای نفاق میان پشتون ها را پر نماید و این پدیدۀ شوم و مرگبار است که ملت ها را به نابودی و رکود فرهنگی ، سیاسی ،  اقتصادی و اجتماعی می کشاند . او می خواست پشتون ها را به سوی یک بیداری ملی و رستاخیز اجتماعی سوق بدهد . او دریافته بود که تنها بیداری ملی در میان پشتون ها است که می تواند از ایجاد درز های نفاق میان آنان جلوگیری نماید و از سویی هم در موازات تقویۀ پیوند های قومی و قبیله یی یک گونه وحدتی فراقومی را جستجو مینمود که همانا تقویۀ وحدت ملی پشتون ها را بصورت فراگیر تر در زیر  چتر وحدت دینی آنان را به کاوش گرفته بود . به باور او پشتون ها  زمانی به آزادی و استقلال واقعی نایل می آیند که وحدت قومی خویش را در زیر پوشش دین بزرگ اسلام تقویه و گسترش بدهند و در غیر این صورت هرگونه گرایش های قومی کورکورانه را فاجعه یی برای پشتون ها برمیشمرد ؛ گرچه او چنان در چنبرۀ رقابت میان گاندی و جناج گیر مانده بود که یک سنگ دین هندویی را به سینه میزد و دیگری سنگ دین اسلامی را ؛ در حالیکه هر دو به نحوی هر دو دین را ابزاری برای بر آورده شدن اهداف مبارزاتی خود گردانیده بودند ؛ اما در این میان برزگتری ضربه را فخر افغان متحمل گردید که همانا ناگزیر شد تا برای رهایی پشتون ها دست به دامن ناسیونالیزم پشتون بزند ؛ گرچه این حرکت او نظر به شرایط آنروز یک حرکت ایجابی بود که در دراز مدت در پی اصلاح آن بود ؛ اما مرگ او را مجال نداد .

گرچه خان در مبارزۀ عدم تشدد خویش را مرهون گاندی هند میداند و اما  ریشه های اصلی فلسفۀ عدم تشدد را می توان در ساختار های کهن فرهنگی افغانستان داشته که به گونۀ جرگه ها و افثقالی ها از اضافه تراز سه هزار سال بدین سو میان اقوام گوناگون افغانستان رواج دارد . فلسفۀ عدم تشدد را نه تنها در اساسات پشتون والی بصورت همه جانبه وجود دارد و از قرن ها بدین سو برای آنان اهمیت داشته که بصورت عموم دشواری های محلی خود را در جرگه ها حل می کنند که به نام نرخ ، ننوات (پناه آوردن ) ، ارزش ها  و غیره کاربرد داشته است که در اسلام به نام قصاص و دیه آمده است . درسنت جرگه ها برای هر نوع خساره قیمت معینی وجود دارد که به اساس آن قناعت طرف متضرر را بر آورده میسازند . ننوات در مواردی از مناقشات مسلحانه به کار برده می شود که میان دو قوم برخورد های مسلحانه صورت میگیرد .

با توجه به موجودیت سابقۀ فلسفۀ عدم تشدد در افغانستان  می توان در غنای هر چه بیشتر آن در جهت احیای ارزش های اصیل فرهنگی بویژه ارزش های عناصر فرهنگی یی مانند جرگه ها  و افثقالی ها و نشست کلان ها و موسفیدان قوم تلاش کرد . افغانستان کشور جرکه ها است که سنت نشست های کلان های قوم در حالات دشوار رسم ماندگارآریایی ها بوده که از 3000 سال بدین سو میان اقوام افغانستان مشمول پشتون ، تاجک ، ازبک ، ترکمن و غیره رایج بوده است . از کلمه جرگه می توان به ریشۀ عام بودن جرگه ها در میان اقوام گوناگون پی برد . جرگه(13) در اصل واژۀ ترکی بوده که دربستر انتقال واژهها طی اضافه تر از 700 صد سال حاکمیت ترک ها درافغانستان از سلجوقی ها تا غزنوی ها ، غوری ها و بالاخره ترک های آسیای صغیر در روند گفت و ها وارد زبان فارسی و پشتو گردیده است . به هر حال آنچه مهم است این که جرگه ها بحیث سنت های احسن سابقۀ دیرینه یی در افغانستان داشته و چه بهتر است که گفته شود ، جرگه مال مردم افغانستان و افغانستان در طول تاریخ سرزمین جرگه ها بوده است . همین اکنون در تمام ولایت های افغانستان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب در میان اقوام گوناگون افغانستان رایج بوده و جرگه ها در بسیاری  حالات دشوار کانون حل منازعات مردمی هستند . جرگه ها حتی قادر به حل معضلاتی اند که دولت های مرکزی حتی از حل ان معذور  هستند . جرگه ها در افغانستان در سقف های گوناگونی چه در سطح یک قریه ، چه در سطح علاقه داری  ، ولسوالی و ولایتی و در سطح کل کشور بصورت جرگه های ملی رایج است که حتی اکنون هم جرگه های ملی کلید حل دشوار ترین منازعات در افغانستان هستند . چنانکه یما اولین رییس و پادشاۀ آریایی در طی یک نشست ملی به نام جرگۀ ملی انتخاب شد که این گونه جرکه ها از آن به بعد بار بار در کشور دایر گردیده است . میرویس هوتکی در قرن شانزدهم و بعد تر احمد شاۀ ابدالی در قرن هژدهم در یک جرگۀ ملی بحیث رییس دولت های هوتکی و ابدالی در افغانستان انتخاب شدند . تدویر جرگه ها در زمان شاه امان الله ، نادر شاه ، ظاهر شاه ، داوود خان ، داکتر نجیب ، کرزی ( لویۀ جرگه ) همه نمادی از نشست های ملی اند که در مواقع مهم تاریخی به مثابۀ رهگشای دشوار ترین کشمکش های گروهی و قومی در میان مردم افغانستان بوده و از این به بعد هم خواهد بود . چنانکه در قانون اساسی افغانستان به صراحت ذکر شده است که تنها  صلاحیت تعدیل قانون اساسی افغانستان را جرگۀ ملی دارد ؛ زیرا این قانون را لویۀ جرگۀ تاریخی تصویب قانون اساسی  به تصویب رسانید . 

گفته می توان که نماد های پارلمانی کنونی در جهان که دستاورد مبارزات 500سالۀ انسان روی زمین است و آغاز گر و پرروش دهندۀ آن اروپایی ها هستند . به گونه یی شکل تحول یافته و جدید جرگه ها است که اندکی از لحاظ محتوا در آن تغییراتی وارد شده که به  نقش فرد فردی از شهر وندان کشور در آن توجه شده است  که جرگه ها از این ناحیه رنج می برند .

برنامه ییرا که خان در راستای بیداری ملی پشتون های آغاز کرد و عمری برای بسر رساندن آن کار خستگی ناپذیر نمود نه تنها در  زمان حیات تا مرگ او ناتمام ماند ؛ بلکه این خلای بزرگ آگاهی هنوز هم درمیان پشتون ها پر نگردیده است . امروز هم پشتون ها در زیر ساطور ناآگاهی های قبیله گرایانه خورد می شوند و اسیر سیاست ها و توطیه های استعماری هستند . در میان پشتون ها گرایش های قومی چنان نیرومند است و ریشه های عمیقی در تار و پود فکری آنان دارد که امروز هم قربانی این پدیدۀ شوم ومنحط فکری هستند . استعمار در هر زمانی از این گرایش های فکری پشتون ها بهره میگیرد . بریتانیا دیروز با استفاده از نفاق و نا آگاهی میان پشتون ها توانست که به پیش بردن اهداف استعماری خود در دو طرف دیورند نایل آید که حتی یکی از عوامل شکست  غفار خان چه پیش از نشست "ورکنگ" و چه بعد از آن موجودیت نفاق در میان پشتون ها بود که انگلیس ها با توجه به مهرههای خود در میان پشتون های صوبه سرحد وقعی به خواست خان نداده و در یک رایگیری جعلی سرنوشت این مردم را به قربانی گرفتند و تلاش های خان را برای آزادی مردمش به هیچ گرفتند و در نطفه خنثی نمودند .

امروز هم شاهد قربانی بیرحمانۀ پشتون ها در دو طرف دیورند هستیم . بصورت آشکار نمایان است که چگونه هر روز دهها پشتون افغانستانی قربانی مبارزه با تروریزم می شوند . این در حالی است که طالبان در پیوند با القاعده داعیه یی خلافت اسلامی را در سطح جهانی دارند ؛ البته داعیه ییکه فراتر از مرز های پشتون گرایی است و حتی ذهنیت پشتون محوری در آن نقشی ندارد و نمی تواند ، نقشی هم داشته باشد ؛ اما با این هم دیده می شود که چگونه در این بازی خطرناک بیشتر از هر ملیتی پشتونها قربانی می شوند .

در این شکی نیست که در عقب این سناریو دستان بزرگی نهفته اند و با چنگ ودندان چرخ این بازی خطرناک را به پیش میبرند ؛ زیرادر این بازی مافیای سیاسی ، نظامی و اقتصادی بین المللی بصورت همدست و یک پارچه برای شعله ور گردانیدن این آتش عمل مینمایند . مافیایی که فرا تر از "تانژیرو" دهها چهره و صد ها پای دارد . در هر سیما  جلوه یی از راهکار جدید سیاسی را ارایه کرده و پای کاذب خود را به سوی آن در همکاری و مشارکت لابی های  تر دست میکشاند .  چنانکه سه گروه در امریکا می خواهند که این کشور در بحران افغانستان باقی بماند . این سه گروۀ لابی عبارت از لابی تیل به رهبری فرماندۀ سابق ناتو و مشاور جدید امنیت ملی اوباما جیمز جونز ، لابی اسلحه که نمایندۀ بزرگ آن رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا و لابی صهیونیستی به رهبری جوبایدن معاون اوباما نام برده است که این ها  در تلاش اند تا بحران افغانستان دوامدار باقی بماند ؛ زیرا از ادامه جنگ این گروه نفع میبرند و در برکناری کرستال نیز دست دارند . این گروه در صدد دست یابی به چشمه های نفتی تازه و بدست آوردن نفع بیشتر و گسترش نفوذ اسراییل بر کشور های عربی است که بینانگذار این مفکوره هالبروگ  است که در یک خانوادۀ یهودی تولد شده و شریک کار و تجارت هنری کیسنجر یهودی است که رفیق دیگر او مپیلاسویج رهبر خونخوار صرب ها و سابق رییس بانک بلگراداست ؛ اما با این همه پیچیده گی هاییکه در نبرد مافیایی تروریزم نهفته بوده و افسار آن از آنسوی اوقیانوس ها به حرکت در آمده است ، ولی نمی توان از این حقیقت چشم پوشید که این جنگ بیرحمانه بیشترین قربانیان خود  را از میان پشتون ها بر میگزیند .  این خشونت بیرحمانه ییکه حالا بوسیلۀ غربی ها برضد مردم افغانستان آغاز شده است . ریشه در خشونت طلبی های انگلیس در قرن نزدهم دارد که وایسرای انگلیس سرنوشت پشتون های صوبه سرحد را به خواست  گاندی و  جناح  به معامله گرفت و بیشترین قربانی را پشتون ها متحمل شدند و اما اکنون که دامن دسیسۀ کنونی زیر نام "مبارزه با ترویزم گسترده تر از هرزمانی است ، ترس آن میرود که باز هم در آخرین تحلیل بیشترین قربانی آن پشتون ها باشد . 

پشتون ها برای رهای از فاجعۀ  کنونی دو راه در پیش دارند یا اینکه باز هم خود را قربانی اهداف استخبارات نظامیان پاکستانی و شرکای منطقه یی و جهانی اش نمایند و در زیر سنگ آسیاب زد و بند های استخباراتی امریکا ، بریتانیا در تبانی با پاکستان هر روز بیشتر  از روز دیگر خورد و خمیر شوند . منتظر بمانند تا هر چه بادا باد مقدرات خود را در شاخۀ آهوی تقدیر بگذارند یا اینکه همدست و متحد شده و برای رهایی از دام توطیه های بین المللی و رهایی از چنبرۀ طالبان و القاعده راۀ سوم را در پیش بگیرند که همانا قیامی عدم خشونت و نافرمانی عمومی در برابر توطیه های بین المللی است که هر دم  آتش آن بر ضد آنان بیشتر زبانه می کشد . راهی را که خان آغاز کرد تا بدین وسیله هر نوع بهانۀ استعماری را برای لشکر کشی به صوبه سرحد منتفی بگرداند و اکنون زمان آن فرا رسیده است که دو طرف دیورند دست به نافرمانی مدنی زده و متحد و همدست جنبش عظیم عدم خشونت را در برابر امریکایی ها و هم پیمانان آن بوجود آورند تا باشد که بر بهانۀ حضور نیرو های خارجی در دو طرف خط دیورند پایان بدهند .

 

 


بالا
 
بازگشت