محمد ضیا ضیا

  

از کودتای هفت ثور تا پیمان صلح!! اشرف غنی با گلبدین

 

از کودتای هفت ثور 57 که به حمایت روسها در افغانستان به ظهور رسید، 39 سال گذشت. خلقی ها و پرچمی ها ی   ( پایه) که با افکار (دیگر ناپذیری) ، بخصوص دین ستیزی پا به عرصه گذاشته بودند، یکجا با اعضای شعوری و غیر شعوری شان آن رویداد نحس ( کودتا) را تا نیمه های حاکمیت داکتر نجیب همه ساله با مردم کُشی و ویران سازی کشور، با نمایش سالگرد های نامیمون و نمایش قدرت اهریمنی پُر زرقتر جشن می گرفتند. آهسته آهسته سالگردها    بی رنگتر می شد، تا آنکه چاردهمین سالگرد به نابودی شان خاتمه یافت.

و اما؛

 دستگاه های جاسوسی غرب سالها قبل از کودتای هفت ثور با استفاده از دین باوری مردم افغانستان اجنت های پنهان و آشکارخود را در میان جوانان پاک طینت مسلمان نفوذ دادند و دران میان کسانی را نیز یافتند که در وجود شان استعداد مزدوری، دین فروشی و وطن فروشی بیشتر به ملاحظه می رسید. آنها از ترکیب جوانان صاف دلِ مسلمانان و   مسلمان نما های مزدور در مقابل روسها و ایادی آنها در افغانستان نیروهای دفاعی و تهاجمی ساختند.

غربی ها می دانستند که روسها طی سالهای 1960 و 1970 میلادی در عین غرور به سر می برند.  قدرتهای غربی با ستراتیژی بلند مدت که داشتند، تکتیک هایی را به کار گرفتند که از یکطرف روسها به افغانستان مداخله نظامی کند و از سویی لشکر مدافع با سلاح دین باوری از افغانستان عرض اندام نماید. وقتی خلقی ها و پرچمی ها به قدرت رسیدند، آنها بدون آنکه تامل و تفکرسالم به ساختهای فکری، عقیدتی، فرهنگی و اجتماعی مردم افغانستان و یا حد اقل نگاهی به آشوب ملای لنگ و فتنۀ مجددی ها در زمان شاه امان الله داشته باشند،  بی مهابا  با پیروی از غرور ناسالم حزب کمونست اتحاد شوروی و بی درایتی خود شان خواستند کار هفتاد ساله را در هفت روز به انجام برسانند که ناکام و روسیاه شدند.

امریکا، انگلیس و سایر کشور های ضد روس در غرب در تبانی با پاکستان، کوشش نمودند طبق پلان مرتبۀ شان مردمِ  دین دوست افغانستان را توسط  رهبران اسلامی ( فهمیده و نافهمیده مزدور) به حصار بیاورند، آنها با این کار نه تنها جبهه بلکه جبهات مختلف را با پسوند های اسلامی علیه رژیم کودتا و قوای متجاوز روس به وجود اوردند تا آنکه غرب و در راس امریکا به نخستین هدف ستراتیژیک که آن شکست روسها و رژیم کودتا بود، موفق شدند و قدرت به دست سران مجاهدین( نه مجاهدین واقعی) افتاد. مسلم است که درین معادلات پیروزی مجاهدین!! از نام دین اسلام برای امریکا و غربی ها فاقد هرگونه دلچسپی بود.هدف اساسی غرب، تار و مار ساختن روسها بود که سرزمین پهناور شوروی از قطب شمال تا قطب جنوب پارچه پارچه شد، آبرو و حیثیت خود را به بدترین صورت در سطح جهان از دست داد.

 پس از شکست روس در افغانستان و سقوط رژیم کودتا، کشور آزاد و مستقل به نام افغانستانِ برای امریکا و کشور های غربی کدام مفهومی نداشت. امریکا در پی اقدام بعدی شد و آن مساعد ساختن زمینه برای جای پای پیدا کردن در افغانستان بود که این کشور را پایگاه مقاوم در برابر روس، چین و ایران بسازد. اما امریکا به دلایل مختلف نمی توانست که مستقیم وهمزمان با پیروزی مجاهدین با رهبرانی که سرا پا از اسلام سنتی حرف می زندند و کشوری که با انبار های سلاح مجهز است، کنار بیاید. از سویی پاکستان که از وضع جنگی و فلاکت زده افغانستان منافع فراوان به دست آورده بود، یگانه مزدورِ  زر خرید خود، حکمتیار یار را به میدان کشید که در نخستین روزهای تسلیم گیری حکومت از نجیب با داخل شدن خشونت بار به کابل هنگامه برپا کند و سلطنت جداگانه را در چار آسیاب مستقر بسازد.

حکمتیار پس از سقوط رژیم کودتا در برابر دولت انتقالی موقت دست به خشونت بُرد. از آدرس زور، تفنگ و آتش .. گپ زد. نُقل زبانش ملیشه های اوزبک، جنرال بابه جان، آصف دلاور، هزاره ها و شیعه ها شد. مسایل قومی، زبانی، منطقوی و حزبی مطرح گردید. در نتیجه شهر کابل به میدان بُزکشی قدرت طلبانه میان تنظیم های اسلامی با آلایش های اقوام، مناطق و سایر تمایزات تبدیل شد که ازان موقع به بعد نه تنها کابل بلکه تمام افغانستان به آتش و خون مبدل گردید. طالب به وجود آمد و بالآخره با گذشت تاریخِ مصرفِ طالب در یک مقطع زمانی خاص با رخداد حادثۀ 11 سپتامبر، امریکا و ناتو بصورت مستقیم داخل افغانستان شدند و با ایجاد دولت دلخواه در افغانستان حامد کرزی را بر سریر قدرت شاندند.

طالبان  با همدستی حامد کرزی ، حکمت یار  ودر راس  ISIتا سالهای 6-2005 خود را بار دیگر جمع و جور کردند و آهسته، آهسته به حملات گوریلایی و انتحاری و انفجاری دست زدند. این گروه  یک بار دیگر مطرح شد تا آنکه حکومت کرزی به یاری امریکا و انگلیس،  شورای قلابی و حرام خوار به نام شورای عالی صلح را به تاریخ 12 جوزا سال 1389به منظور صلح با مخالفین و در قدم نخست با طالبان ایجاد کرد. هزاران تن از سرباز تا مامور ملکی و مردم عادی افغانستان با حملات انتحاری طالبان در اثر سیاست صلح جویانۀ کاذبِ حامد کرزی به خاک و خون غلتید. کشور مزرعۀ تریاک شد و هزاران نفر آغشته به مواد مخدر گشت و صدها هزار دیگر ازکشور فرار نمودند، اما حامد کرزی تا آخرین دم طالبان را برادر خطاب کرد. موجودیت آنها را مشروع دانست، بالآخره در حادثۀ خونین قول اردوی 209 شاهین به نحو نا شایست، جنایت طالبان را کنایتاً نادرست خواند.

اشرف غنی شریک ریاست جمهوری قلابی پیشین و رئیس جمهور قلابی موجود که علاوه بر تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری سال، 92/  طالبان به نفع او ساحه های انتخاباتی مناطق جنوب، جنوب غرب و برخ دیگر از مناطق مرزی با پاکستان را مساعد ساخته بود و به مراتب بیشتر از اصل نفوس مناطق کارت های رای به دست آورده بود، چگونه میتواند از ولی نعمت خود یعنی طالبان روی بگرداند؟ عقل سلیم میداند که صلح با طالب و گلبدین باد را درهاون کوبیدن است.

اشرف غنی از مدتی به اینطرف بازی دیگری را از آدرس شورای حرام خوار صلح در افغانستان با گلبدین حکمت یار به راه انداخته که این بازی با دقت تمام به منافع پاکستان و بقای ننگین خودش و حواریونش می چرخد. هر فرد عاقل این کشور می داند که گلبدین آدم راست، صادق و وفادار به عهد نیست. به این دلایل:

1 – حکمتیار در سال 1971 به حزب جمعیت اسلامی تحت رهبری برهان الدین ربانی پیوست و در سال 1975 ازان جدا شد و خودش به حیث رهبرحزب اسلامی قرار گرفت. ( یعنی با جمعیت گذاره نکرد بر خلاف به مقابله پرداخت).

2 – گلبدین همیشه می گفت که او با کمونست ها یکجا نمی شود، اما دیده شد که موصوف با خلقی کلان شهنواز تنی علیه حکومت نجیب در کودتای ناکام شریک شد.

3 – گلبدین بار بار انتقاد کرده بود که حکومت ربانی را با ترکیب کمونیست ها چون دوستم، بابه جان، آصف دلاور و همچنان هزاره ها و بخصوص مزاری نمی پذیرد. اما دیده شد که خودش با دوستم، مزاری و ده ها خلقی و پرچمی همدست شد که همدستی او نیز بسیار موقتی بود.

4 – وقتی طالبان به چار آسیاب و مناطق زیر نفوذ گلبدین رسیدند، گلبدین با همه ساز و برگ نظامی اش بنا بر دستور پاکستان دست ها را به طالبان بالا گرفت و تسلیم شد. اما بار دیگر دوستی گلبدین با طالبان شدت گرفت و اینک پردۀ دیگر را در کار انداخته که گویا او در مخالفت با طالبان است.

5 – گلبدین موجودیت سربازان امریکایی و ناتو را در افغانستان اشغال تعریف کرده بود، هرگونه معامله را با دولت افغانستان در موجودیت سربازان امریکایی با قاطعیت رد می کرد، چه شد که حالا به روند صلح داخل می شود و در حقیقت علناً معاش خوار امریکا می شود؟

6 – بیشک که همه جناح های در جنگ با همدگر مسئول و جوابدۀ کشتار مردم بی دفاع کابل و ویرانی کابل می باشند. اما گلبدین را که همه مردم مسبب و قاتلترین فرد به حساب می آورند، اکنون گلبدین با کدام چشم و زبان می خواهد به کابل بیاید؟

7 – آیا گلبدین با قانون اساسی و روند حاضر رادیو، تلویزیون، کنسرتها، آزادی بیان و سایر چیز هایی که قبلاً آنرا حرام می دانست و چه بسا که بیشترین افراد حزب اسلامی شامل اوایل دولت استاد ربانی درازی ریش مردم را اندازه می کرد، چگونه برخورد خواهد کرد؟ و ازین گونه دلایل فراوان وجود دارد. در غیر آن این مقوله: ( هرکس خیانت بیشتر کند، مورد احترام بیشتر حکومت اشرف غنی – عبدالله قرار می گیرد) که پس از حادثۀ خونبار بر جوانان قول اردوی 209 شاهین اتفاق افتاد، تحقق می یابد.

 

 


بالا
 
بازگشت