سرورمنگل

   

آمریکائیان با تمام ثروت وتوان خودبرای بردن آمده اند نه برای دادن !!

 آه ...! که تا امروز نتوانسته ایم بگوئیم ــ خارج شوئید! تا خود مقدرسرنوشت  امروزوآیندۀ خودرا بدست خودگیریم ـ ازخوب وبد!

حادثۀ کشتارنظامیان درمزارشریف یکباردیگرازاهداف شوم نظامی وجنایتکارانۀ امریکا درافغانستان ودارودسته های به اصطلاح دولت وحدت ملی شان( دولت نفاق ملی) با خون ده ها قربانی از میان بهترین جوانان کشورپرده برداشت.ماتم ومصیبتی که به افغانهای بادرد واحساس روی نموده، فریادهای شیون،رجزوالم خانواده هاوعصیان جوانان رابرانگیخته است. صدای فریادونعره های جوانانی که خودرا دراین ماتم شریک میدانند ازهرطرف بلنداست.کس نیست که با یک صدای آرامشبخش بگوید! بس است کشتارهموطن تحت هرنامی! بس است حکومت دستبوس اجنبی...! وده وصدها صدای مردانۀ ـ مردانی که درتمام دوران تاریخ این سرزمین ازآن بادست خالی وسروجان وتن وناموس دفاع کرده اند.من اینجا قلم برنگرفته ام ـ تادرد وماتمی راکه به اینمردم درهرروزازنامها ،افرادوبه انواع متعددبرجوانان وافراد این وطن وارد میگردد به ارزیابی بگیرم ـ یا صدای شیون درددیدگان رامنعکس ودرماتم کشته شدگان جوان ازبارگاه خداوند دست دعابرای تسلیت شان بالا کنم.. هموطنان وجوانان! شانزده سال به اضافه لشکریها وجنگهای خانمانسوزکه اینک دهۀ چهارم آن بپایان میرسدودولتهای ما درپناه اردوهای بیگانه سنگرگرفته وهیچ چیزی بجزء فاجعه درپی فاجعه براین سرزمین ومردم تحمیل کرده اندـ تا ازجان ومال وفرزندان عدۀ محدودی که ازتاراج وجنگ وغارتگری کیسه انباشته وقصرنشین ودولتمدارامروزاست ودربهترین تعریف دیگران به استخوانی ازقناعت، صبر،حوصله وپاداش آخرت ،بملاح ومنبر،تعویذ ونذیروقبرستان وپرستش اهل القبوردعوت میدهندـ اماخود این آقایان با تمکین درپای خوکان وگماشته خارجی شان می لولند وبنام ملت ومردم کچکول گدائی زرق وروزی ملت را ازدشمنان تاریخی افغانستان برگردن صدقه می خواهندویک لحظه حاضر نیستند دربرابراینمردم وغم شان ظاهرشوند.

همه روزه دررسانه های ما افغانها وجهانیان صدها وهزاران جنایت، دزدی، غارت وتجاوز، جنایت وجنگ بدست دولتداران وابسته بخارجیانی که دریکدست «چماق وبدست دیگرطعمه» برای ارغاب مابنمایش گذاشته اند.باچماق اگرراه نرویم با طعمه که حتما راه خواهیم رفت.گویند؛« دوتربوز بیک دست گرفته نمی شود!» اما درامروزامریکائیان ازبرکت سیاست چماق وطعمه توانسته اندچندین تربوز را دریک دست مهارکنندـ یعنی طالب،مجاهد،داعش وارکان دولت واداره برعوام، ملا ومقتدی،منبرومحراب وبانگ آذان سنی وشیعه،تریاکی وپودری،فساد، آزادی ومطبوعات ودموکراسی وهراسم هلال وحرام راکه خواسته باشند، باسیاست چقماق وطعمه برسرماجاری وروا میسازند.

با ستایش ازاین یا آن دزدان غارتگروآدمکش وترساندن ازروزمباداوعواقب فرداـ همه مارا تریاکی وپودری ساخته اندکه ازیک خلصۀ سکرآوربدیگری می رویم وقادرنیستیم بحال خود بیاندیشیم ونه حاضریم ازخلصۀ سکر آورلذت وضع حاضربیرون آئیم وبسود وزیانهای خود باخودیهاکنارآئیم. خودیهایکه در«دولت وحدت ملی» بهتراست به آن گفته شود(دولت نفاق ملی) که چنددسته وگروه دردولت برسرکرسیها وتقسیم کرسیهای (دولت خداداد) بدعوا افتاده اندوآنانیکه ازاین دعوا بازمانده اند وسهم نبرده اندمیخواهندبا«نفاق ملی»بخشی ازاین سرزمین ومردم را بنام زبان، قوم، منطقه ،دین وآهین بسودخود ازهم جدا کنندـ تا عطش ریاست کردن درخودشان سیراب شود.ازطرفی دیگرتجمل زندگی که بهتراست گفته شود بارزندگی برخانواده هاچنان سنگینی میکندکه ازچماق بطعمه که برای صاحبان قدرت وجاه میسراست درهمان خلصه تریاک وپودرخودرا می سپارندوتسلیم سرنوشت اند.رجزخوانی درمنبر،رادیو وتیلویزیون ورسانه های کثیرالعده که یکسرآن بسیاست چماق وطعمه سرمایه بسته است وسر دیگر آن بخانواده ها،جوانان،زنان ،اطفال وپیرمردان که یکسره اطاعت ازامرخداوآولامرـ صبر ورضای خدابا چماق بطرف طعمه خیالی رانده می شوند.بالاخره بازی سرنوشت بدست بیگانه ونوکرانشان مارا بجائی رانده اندکه حتی ارزش یک نام وتاریخ درگذشته را نیزازما می خواهند بگیرندـ با آنکه زمامداران ماباتقلیدومغرورانه گاهی دستار میرویس خان هوتکی برسرمی بندندوهم گاهی ازاحمدخان وزمان خان وامان الله خان ودرمقام غازیان، مجاهدان اسلامی، کمروسلاح متجاوزان را پالش می زنندـ بالاخره باید فریاد کشیدـ یاخیر! که دربازی زندگی حاضرـ مابجائی وزمانی رسیده ایم که بجزء پرتگاه عظیم وگودال تاریک وسیاهی که مقابل مادهن بازکرده ـ تا مارا ببلعدونابود سازدـ برده واربنازیم وبتازیم؟؟ باورتان نمی آیدبه انتظار بنشنیدـ تا دجال آخرت موعودـ نعم جنتی خودرا(طعمه) درکام تان شیرین سازد، کامی که روزتا روزبا فسادگسترده تر، تریاک وپودروبامرگ وکشتارعزیزان، فقر،تهیدستی وبیکاری وفحشا... وغیره تلخ وتلختر شده است وهم بنام دموکراسی ،آزادی وآزادی زن وبالاخره بازسازی کارآن درحرف بجائی رسیده است که هویت تاریخی افغانستان ومردم آن برای قدرتهای بزرگ وحتی همسایه گان ما دیگرزیرسوال رفته است(ازبرکت مداخلات در امورداخلی).

سیاست بازان پائینی که ازسیاستهای دولتداری ازنظر افتاده اند ـ حی میدان وطی میدان رجزخوانی دارندـ «دیگ را بکاسه وکاسه را بدیگ می زنند» ـ تا صدا برآید وازهستی خود خبر دهند ـ که نمیدهدوزندگی وجوش سیاسی تنها درپای خوکان درتلاطم ودرجوش است، دیگر همه جا خاموش است.اوضاع ومنوال حقارت وبردگی طی این شانزده سال وبیشترازآن که اینک با سیاست طعمه وچماق عادت کرده ایم ـ مانندی مردی مومنی معتقد بروزآخرت وبازخواست ـ بسوی خدای زروقدرت(طعمه) هرروز بیشتررانده می شویم وازدردورنج مردم، تنهابه منادیان منبرومحراب تیلویزیون ورسانه های برقی ، فلمهاوسیریالهای ترکی، ایرانی، پاکستانی وهندی و... غیره سرنوشت آیندۀ خودرا بفال می گیریم ومی بینیم. انتخاب زندگی وحتی تخیل به آزادزیستن ومبارزه درراه آنرا ازما گرفته اندـ یابهتراست بگوئیم ازدست داده ایم( درپای چماق وطعمه).ارادۀ وتصمیم ما با جریان خون هموطن، فرزند، برادروخواهرمادرجاده های شهرودهات وراه هابدست هرکی پیش آمدـ خوش آمد( دولت، خارجی ، دشمن، طالب ، مجاهد، داعش ونامهای دیگری)همه روزه که ریخته بازشسته می شود.بخشی ازجوانان تریاکی وپودری وبیکار اندوقسمتی اوباش ودردستگاه ها به اوباشی وکلاه برداری عادت کرده اندوعدۀ ازسیاست ولاف وگزاف های سیاسی بنوع از انجوها حساب می برندوامیدوارند ـ تا ازطعمۀ بیشترمستفید گردند.عدۀ کوچکی از جوانان دراطراف حلقات جهادی خودرا بنمایش میگذارندـ تا توهموطن فکر کنی که اینهم روزگاری جهادی بوده وبنرخ روزشعاروبه تول وترازوسیاست می فروشدازقوم وملیت،ومنطقه وزبان ودین ومذهب وغیره سررشته داردوضامن همه کسانی است که بنوع میخواهنداز«چماق» دورباشندوبه «طعمه» هرچی نزدیکتر وبهتر!

  دریک کلمه با اختصار چنین اوضاع واحوالی بحال هیچکس سودمندنیست ودرآینده نیزنخواهد بودـ بجزء آنانی که دودسته بطعمه چسپیده اندودرکام شان شیرین است ودراطاعت وخدمت برسجاده وزروثروت ازدسترنج مردم (خداداد)بدرگاه خداوندان زرودالربا دعاوتسبیح ، ریش وقبا خمیازه کشان ازپُرخوری وطن ومردم را به اجنبی صدقه داده است.فکر می شودـ ازخیرات سراین مجاهدان سینه چاک وقهرمان ونیمه قهرمان، قوماندان وجنگ سالار،غارتگر ودزدسرگردنه که بتوان یکقدرت نظامی بزرگ جهان (امریکای متمدن ـ جهانخوار)به افغانستان صلح، امنیت ، خیروبرکت (دالروعسکر) آورده اندواگر نباشند ، یعنی اینهمه هیچ ...!! ماازهمه جا وازهرطرف تلقین شده ایم که راه ادامه حیات ما وابسته به لشکرهای است که پیآمدشان حضورمجاهدان دردولت تقسیم ملی،تقویت طالب ،مجاهد وداعش خلاصه همه را بجان همه انداخته اند بقول معروف،« تفرقه وجنگ بیانداز وحکومت کن!»بالاخره می توان دراین گیرودارومعرکۀ که یک لحظه ازکشتن، فقر، بیکاری، تریاک ، دردورنج فرزندان خالی نیست ـ میتوان فکر کرد که آخراین تراژیدی بکجاوبچی می انجامد؟؟؟ 

 آیا افغانستان، این وطن ومردم صدقه سرثروت بادآوردۀ مجاهدان وپایداری امریکا  ـ تا جهان باقیست پاینده باد...؟ یا چاره وراه بیرون رفت ازاین خندق که هروزبدست خودما عمیق وعمیق ترکنده می شود وجود دارد؟ گفته اند؛ هرمشکلی راه حلی خودرا میخواهد. یکی ازراه ها که اگرما راه دشوارومشکل وازطعمه بریدن ورنج ودرد چماق را بجان گرفتن را اراده کنیم وپیش ازهمه همدیگررادرورای قوم وزبان، دین ومذهب، منطقه وکیش و«ما»و«تو»، من وشما دریک «مای» عظیم وبزرگ سراسری به پهنای کشوروبه عظمت کوه ها وادیهاودشتهاصحراها،دریاهاوصخره های آن با هم کنار بیائیم که کاری بس عظیم ودرزمان ممکن است وناممکنهارا هموارخواهدساخت؟ آنگاه «مای» ما که دیگرازچماق وطعمه می بردوبخود تکیه می زن ومای که درخانۀ اجدادی خودباردیگر جرگه می شود وخودرا درشکوه وجلال بتاریخ نیاکانی درگذشته های نه چندان دورکه بیادگارمانده اندـ شریک وبا دردورنج وفقرخودوفریاد آزادۀ خودرامی خواهد آزادبسازدـ آیا گناه وخطا است ؟ ازهمینجا حرف سیاسی سخت وسفت، اما ساده پا میگیردکه سرزمین ومردم افغانستان راوسرنوشت آنرادرقبال تمام مصانب، درد ورنج، ترقی وآسایش، آزادی وبردگی رقم می زندـ تا آنگاهیکه برهمه آنچیکه با مصالح وزندگی ما سازگار نیست وکج ودرد آوراست ، ونیازبه برانداختن دارندـ باید آنرا برانداخت وبرآن دست رد کشید ـ یا برای برانداختنش تصمیم گرفت. آغازاین عملیه سیاسی ساده بیک بانگ ونهیب بلند که طنین آن شهر،ده وکوه وبرزن افغان را بلرزه درآوردوشیران خفته،مردان وزنان، جوانان وپیران راازخلصۀ تریاک وپودربپا بردارد ـ آنگاه است که برانداختن وبرپا کردن این نه تنها یک اصل فلسفی اززندگی اجتماعی وسیاسی بکار یک ملت ومردم گرفته می شود،بلکه فراتر ازآن برانداختن ، نیازها ومسئله های رادرقبال خودمی پروراندـ این بدینمهنی است که خانۀ درحال ویران شدن که ازنیاکان بمامیراث مانده نمیتوان آنرابا حرف وتحسین درپای بیگانگان برپا نگهداشت واقامتگاه مدرن خواند.منظوردراین چند جمله کوتاه یک برآمدسازگارسیاسی متکی به زمان رااراده ندارم توجیهی کنم ـ صرف میخواهم شعاری رابحیث یک هدف ـ یایک خط سیاسی که سالهای مدیدی یست که ازیک تجاوزنظامی، بیک تجاوزخشن تروبی هدفترووسیعترنظامی به اصطلاح باشکوه تربرهمۀ ما تحمیل شده بجای آنکه آنرا نکوهش وترک ورد کنیم ستایش، جذب وتائیدمیکنیم .چنین اوضاعی مارا درآسیابی به اصطلاح تحت نام جنگ وتروریسم وازطرف دیگرجیره خواردالرووعده جنت موعد بازسازی وافغانستان سازی واردوسازی وغیره مارا دراغمای تن وروان یک جامعۀ سیاسی فرسودۀ واسیر بیگانه قرارداده است که شفا داروی درحلق ما قطره قطره میریزندـ تا دراغما وخلسۀ آن جهان را باشکوه تراز یک تریاکی سرنهاده درپای خوکان دالروسرمایه دریافته باشیم تنزیل داده اند. یک ملت ومردم ازاین بدترنمی شه ـ اینک هفدمین سال کشتاروبرده گی ما درسرزمین خودما به اضافه عقب ماندگی، جنگ وتریاک وفساد،...وغیره میگذرد.خطه ئیکه زمامداران وجوانان ومنورینش هنوزقادرنیستند وتصمیم ندارندازذلت بیگانه ودستورومقدرات آن بیرون آیندودرپای اهریمن یا دجال زمان می لولندوبه امید فردا وفردایکه مارا ذلیل تروبرده ترخواهندساختف دعاخوانی داریم.

 این حرفها که تنها باد خالی وُپرازصداها وکلمات وفکررسا نیست، بلکه صدای درد یک هموطن، رفیق وبرادراست که ازتنگی نفس صدایش دیگردرحلقوم خفه می شودـ بانگیست که با افکاروگرفته های سیاسی واجتماعی ام درمورد قانون ، حاکمیت وبالاخره دولت حاضرکه بغیرازیک دولت اجیرومعاش بگیرکه نه ازمیان مردم ونه ازافغانستان، بلکه خارجی وزشت ترازآن یک دولت اجیرودست نشاندۀ که باسخیف ترین وناکارآمدترین حلقات نظامی واستخباراتی امریکااسیرودربند اسارت است ـ بدست خود اسیریم. عدۀ کثیری ازما فکر میکنندکه اگراین آقایان  ودم ودستگاه ودالرشان نباشندـ دَرحیات وروزی وامنیت برروی ما بسته است وما دستخوش چنان بحرانی می شوئیم( وضع بدترازاین که عدۀ نشخوارمیکنند.)که به امروزخود غبطه خواهیم خورد.همینست که  اراده ،تصمیم ومصالح خودرا درپای خوکان اشغالگربعاریت گذاشته ایم ودست دعا به آسمان وسربسجدۀ دجال وباروبنه اش نهاده ایم وازآن اعاشه می خواهیم. چون خماری تریاکی سرگشته وبه انتظاردوزی ودودی ورمل خوانی هررهگذری انتظاربخشایش داریم.گدائی ودرویزه گی کارمردان، زنان وجوانان سربلند نیست ـ چنان شیوه وطریقی که درامروز برما جاریست مارا بیشتر زبون وخوارساخته است.

بگذاراین مردم ووطن یکباردیگر دربرابر تصمیم واردۀ روشن خود وفرزندانش قراربگیردکه چندین بارتجربه تاریخ بدترهای آنرا بیاد داشته، اما اینمردم درسرزمین آبائی خودـ با پای کوبی ودرتلاقی وجمع باهم چنان محشری برپا خواهندکرد که دیگرتاریخ درباردیگرودر شکوه بزرگتری آن را تجلیل خواهدکرد. این غریووآهنگ طنین دارـ صدای تکبیریست که برای نخستین بارباید جوانان آگاه این وطن ازحلقوم سیاسی خودبه بیرون  بکشندکه اهریمن خارج شوو...!! امریکا خارج شوو...!!دارودسته های وابسته گورتانرا گم کنید....!! دیگر شماوباداران تانرا نمی خواهیم ...!! جنایت وآدمکشی بس است...!! افغان، افغان را نمی کشد... !!افغان برادرافغان است ...!! اینجا افغانستان سرزمین مشترک افغانها است...! بگذار با این صدا ها این ملت ومردم دوباره آشنا شود ودوست را ازدشمن تفکیک وتدبیر،تکبیروتقدیررا بدست خود گیرند. دیگرزمان انتظارـ بیم وامید بسررسیده، بیگانه گان هیچ چیزبشما نمی دهندو آنان برای بردن آمده اند نه دادن.

سرورمنگل             

 

 

 


بالا
 
بازگشت