الحاج عبدالواحد سیدی

 

عبادات بر مبنای هدایات صریح قرآن و

گفتار پیغامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم)

پایان رسالت

ذی حجه سال دهم هجری/(623م)

سفر حج

در روز بیست و ششم ذی قعده، آن حضرت به منظور ادای حج  غسل کردند و لباس  پوشیدند.(صحیح بخاری و مسلم) با پخش این خبر تمام عربها (مدینه) به منظور حاصل نمودن همرکابی  آن حضرت به حرکت در آمدند.

 و پس از نماز ظهرهمان روز ،از مدینه خارج شدند و به تمام ازواج مطهرات دستور دادندتا با ایشان همراه شوند.شب را در ذوالحلیفه که میقات  مدینه است  و شش مایل از مدینه فاصله دارد ، ماندند .روز بعد دوباره غسل کردند، حضرت عایشه(رض)با دست خود بدن مبارک آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) را عطرزد . (طبقات ابن سعد ذکر حج الوداع، ص124) سپس دو رکعت نماز خوانده بر شتر خود  «قصوی» سوار شدند، در حالیکه احرام بسته بودند با صدای بلند چنین گفتند:

[لبيك اللهم لبيك .لبيك لا شريك لك لبيك إن الحمد والنعمة لك والملك لا شريك لك لبيك .]

«بار الها ! ما به  محضرت حاظر هستیم  بار الها ! براین شریکی نیست.ما حاضر هستیم. تمام خوبی ها و نعمت ها مال تواند  ودر حکومت تو احدی با تو شریک نیست».

با لبیک  گویی آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) تمام جمعیت معیتی شان که دشت و دمن را پر کرده بودند ، صدای ولولۀ لبیک گویان  به گوش می رسید و  با تکرار همۀ جمعیت لبیک گویان ،تمام دشت و کوه به تکان درآمده بود.و وقتی به محل «سرف» رسیدند غسل کردند. روز بعد که روز یکشنبه ، چهارم ذیحجه بود، بامدادان وارد مکه شدند.این سفر از مدینه تا مکه مدت نه روز  به طول انجامید...

هنگامی که نگاه  آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) به خانه کعبه افتاد، فرمود بار الها ! به عزت و شرف این خانه بیفزا.سپس خانه کعبه را طواف کردند از  طواف فارغ شده  به مقام ابراهیم رفتند ودو رکعت نماز خواندندو این آیه را تلاوت  نمودند:[ وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّي]

و آیت مکمل:

[وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّي وَ عَهِدْنا إِلي‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاکِفينَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ]

ترجمه : « و زمانی که ما این خانه ( کعبه معظمه ) را مرجع مردم و جایگاه امن و امان قرار دادیم و ( گفتیم ) از مقام ابراهیم محلّی برای نماز بگیرید ، و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران ( یا اعتکاف کنندگان ) و رکوع و سجده کنندگان پاکیزه نمایید» .

به صفا رفتندودر آنجا این آیت را تلاوت کردند:[ إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَليمٌ ] (بقره/185)

ترجمه: « سعی صفا و مروه از شعائر دین خداست ، پس هر کس حجّ خانه کعبه یا اعمال مخصوص عمره به جای آورد باکی بر او نیست که سعی صفا و مروه نیز به جای آرد ، و هر کس به راه خیر و نیکی شتابد ( خدا پاداش وی خواهد داد که ) خدا قدردان و ( به همه امور خلق ) عالم است.»

در آنجا روبه خانه کعبه ایستاد و فرمود: « لَاإِلَهَ إِ لَّا الله، وَحدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ المُلکُ وُ لَهُ الحَمدُ، یُحِی وَ یُمِتُ وَ هُوَ عَلَی کُلَّ شَی ءِ  قَدِیرٌ ، لَا إِلهَ إِلا اللهُ وَحدَهُ أَنجَزَ وَعدَهُ ، وَ نَصَرَ عَبدهُ ، وَ هَزَمَ الأَحزابَ وَحدَه »

 

 

++++++++++++++++

معاملات و تعزیرات

روش تدریجی ای که در تکمیل شریعت ملحوظ بوده است بر مبنای آن ، احکام  وقوانین ارث، نکاح ، طلاق،قصاص،، تعزیرات و غیره ،مدت ها بعد از بعثت  نازل شدند، و علت نأخیر نزول آنها  این بودکه برای اجرای این احکام که به منزله قانون اساسی اسلام  می باشد ، نیاز  به یک قوای مجریه قوی بود که تا آن دم اسلام چنان قوایی در اختیار نداشت . شکل گیری قدرت سیاسی اسلام بعد از غزوه بدر آغاز شد.احکامی که در سالهای اول و دوم  هجرت  نازل شدند، تحویل قبله ، فرضیت روزه ،زکات فطر،نماز عید وقربانی بود. وقتی در سال سوم هجری نفوذ ، و قدرت اسلام  توسعه یافت ، این قوانین واحکام یکی پی دیگری نازل گردید که در اخیر با جمع آوری این احکام  قوانین اسلامی نیز نازل وتکمیل گردید که شرح و تفصیل هر کدام آن خیلی ضروری است اما چون روال  این پژوهش قسمی  است که دلیل تشکل احزاب و گروها و فرقه ها و مذاهب اسلامی ویا آنانیکه  انتساب به دین اسلام دارند مورد بحث و توجه گرار گیرد ، که اگر به هر کدام این  احکام و فروعات و قوانین نازل شده آن بپردازیم ، از اصل هدف پژوهشی مان که در مورد [چرا در پهلوی ادیان مذاهب  ایجاد شد] دور می شویم .با در نظر گرفتن  این مشکل فقط سر لوحه و نام هر کدام این قوانین  نازله را حتی المقدرور در اینجا ذکر میکنیم :

1.ارث ؛2. وصیت ؛ 3 وقف؛ 4.نکاح وطلاق؛ قصاص.

ودر مورد حدود و تعزیرات که در این نکته ها قابل تحقق می باشد ، دراین عالم مادی به اندازه «جان آدمی» هیچ چیزی ارزش و اعتبار ندارد .اکثر قوانین ، حدود و تعزیرات  چند سال  پس از  هجرت  نازل شدند. ولی حکم قتل بخاطر با اهمیت بودن قصاص آن در مکه نازل شده بود :

[وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً] (اسرا/33)

ترجمه:« و به قتل نرسانید نفسی را که خداوند کشتنش را حرام قرار داده ، مگر با حق و هر کس به ناحق کشته شده وارث او را حق قصاص دادیم ، پس در کشتن زیاده روی نکند، زیرا که او مورد نصرت قرار می گیرد.»

و قران  کریم حدود قصاص را در این آیه تعیین کرده است:

[وَ کَتَبْنا عَلَيْهِمْ فيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ] (مائده /45)

ترجمه: «  و در آن بر آنان مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و نیز همه ضرب و جرحها قصاص دارد، و هرکس که [از قصاص‌] درگذرد، این [عفو] در حکم کفاره [گناهان‌] اوست، و کسانى که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، حکم نکنند، ستمگرند.»

و آیه دیگر مسئله قصاص را چنین توضیح داده است :

[يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلي‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثي‏ بِالْأُنْثي‏ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدي‏ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ ] (بقره/178)

ترجمه:« ای کسانی که ایمان آورده اید ، در باره کشتگان ، بر شما [ حقّ ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر کس که از جانب برادر [ دینی ] اش [ یعنی ولیّ مقتول ] ، چیزی [ از حق قصاص ] به او گذشت شود ، [ باید از گذشت ولیّ مقتول ] به طور پسندیده پیروی کند ، و با [ رعایت ] احسان ، [ خونبها را ] به او بپردازد. این [ حکم ] تخفیف و رحمتی از پروردگار شماست پس هر کس ، بعد از آن از اندازه درگذرد ، وی را عذابی دردناک است»

و در مورد قتل خطا  این حکم نازل شد:

[وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلي‏ أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلي‏ أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَليماً حَکيماً 92وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً 93] (نشاء/92-93)

ترجمه:« و هیچ مؤمنی را نسزد و عقلا و شرعا روا نباشد که مؤمنی را بکشد مگر آنکه از روی اشتباه و خطا ( خطای محض یا شبیه عمد ) باشد. و هر کس مؤمنی را به خطا کشت بر اوست آزاد کردن برده ای مؤمن ( به عنوان کفاره قتل ) و خونبهایی که باید تسلیم خویشان مقتول شود ، مگر آنکه آنها ببخشند. و اگر مقتول از گروهی باشد که دشمن شمایند و خود او مؤمن است پس واجب است آزاد کردن برده ای مؤمن ( به عنوان کفاره ، و خونبها ندارد ) . و اگر از گروهی باشد که میان شما و آنان پیمانی ( پیمان صلح یا ذمّه ) برقرار است باید خونبهای او تسلیم خویشانش شود و برده ای مؤمن آزاد نماید ، و کسی که ( برده ) نیابد باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد. توبه ای است از جانب خداوند ، و خداوند همواره دانا و حکیم است. ، و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد ( و آن را حلال شمرد ) ، کیفر او جهنم است که جاودانه در آن باشد ، و خداوند بر او خشم گیرد و او را از رحمت خود دور سازد و برای او عذابی بزرگ فراهم نماید.»

ابن عباس می گوید :این آخرین در باره قتل و قصاص است  که نازل شد .حرمت و ارزش جان آدمی در روز فتح مکه   اعلام گردید و ان حضرت فرمودند :تمام خون های دوران جاهلیت در زیر قدم های من هستند.بعد از آن دیه  قبل خطا بیان شد .(ابو داود، کتاب الدیات،باب فی دیه الخطأ شبه العمد) و مبلغ چهار صد دینار خونبهای آن بر اهل قریه و قبیله قاتل تعیین گردید.(ابو داود دیات العضاء.)و خداوند بر رهزنان این حکم را  نازل فرمود:

[إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ33 ] (مائده/33)

ترجمه:« جز این نیست که کیفر کسانی که با خدا و رسول او می جنگند و در زمین به فساد و تبهکاری می پویند ( با اسلحه  سرد یا گرم به منظور ترساندن و سلب امنیت و تجاوز به حقوق مردم ظاهر می شوند ) این است که کشته شوند ، یا بر دار آویخته گردند ، یا دست ها و پاهایشان ( چهار انگشت یک دست با چهار انگشت یک پا ) بر خلاف جهت یکدیگر بریده شود و یا از آن سرزمین تبعید گردند. این برای آنها خفّت و خواریی در دنیاست و آنان را در آخرت عذابی بزرگ است.»

در جهان اسلام بعد از حفظ جان حفظ مال نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است که قرآن در مورد  کسانیکه مال مردم را دست برد می زنند و به غارت می برند چنین دستور داده  است:

[وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَکيمٌ] (مائده/38)

ترجمه:« و ( ای حاکمان اسلامی ) مرد دزد و زن دزد ، دستشان را ( چهار انگشت غیر ابهام دست راستشان را ) ببرید به سزای کاری که کرده اند به جهت کیفری که از جانب خداوند معین شده است ، و خدا مقتدر غالب و دارای حکمت ( در تکوین و تشریع ) است.»

زنی از قبیله بنی مخزوم، در سال هشتم هجری(هنگام فتح  مکه)مرتکب سرقت شدو چون  وی از یک خاندان وجیه وشریف بود، مسلمانان خیلی مضطرب شدند.اسامه بن زید از دوستان و یاران خاص آن حضرت(صلی الله علیه وسلم) بود، به او  متوصل شدند تا نزد پیغامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم)در این باره سفارش کند.، تا دست آن زن قطع نشود. آنحضرت بر آشفته شدندو مردم را گرد آوردندو خطبه ای ایراد کرده  فرمودند:

«سبب نابودی امت  های پیش از شما  همین بود که احکام و قوانین را بر افراد طبقه پایین جاری می  کردندو چون افراد طبقات بالا مرتکب جرم  می شدند، از اجرای احکام و مقررات بر آنان صرف نظر می کردند.سوگند به خدا! اگر فاطمه دختر  محمد دزدی کند، دستش را قطع  خواهم کرد».

این خطبه ی آنحضرت چنان تأثیری  بر مسلمانان گذارد که بلا درنگ اقدام به اجرای حکم سرقت  کردند.(صحیح بخاری غزوۀ فتح).

زنا: همچنان بعد از دزدی ، در اسلام از اعمال شنیع محسوب می شود که قواعد اسلام احکامی سخت برای زنا   تعیین کرده است که در کتاب های شرع بیان آن روشن است.

حد قذف (یعنی تهمت زدن زنان پاکدامن) : در سال پنجم هجری حکم آن نازل شد:[ وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ] (نور/4)

ترجمه: «و ( ای اولیاء امور مسلمین ) کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا می دهند ( قذف می کنند ) سپس چهار شاهد مرد ( بر اثبات ادعای خود ) نمی آورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید و دیگر شهادتی از آنها نپذیرید و آن هایند که حقیقتا فاسقند.» زیرا در این جهان سه چیز با ارزش  اند : جان ، مال و آبرو.

حلال و حرام: نزول حلیت  حرمت خوردنی  ها از مکه شروع شده بود چنانچه در سوره انعام ، این گونه رسم  های خرافی رد وباطل اعلام شد :[ قُلْ لا أَجِدُ في‏ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلي‏ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَکُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحيمٌ]

ترجمه: «بگو: در میان آنچه به من وحی شده ( خوراک ) حرامی بر خورنده ای که بخواهد بخورد نمی یابم مگر آنکه مردار باشد یا خون ریخته شده ( از رگ های حیوان ) یا گوشت خوک- بدان جهت که همه پلیدند- یا ذبیحه ای که به نافرمانی نام غیر خدا ( چه بت ها یا غیر بت ها هر چند از مقدسات ) بر آن برده شده است ، و اگر کسی ناچار ( به خوردن آنها ) شود بی آنکه جویای لذت یا تجاوزکننده ( از قدر ضرورت ) باشد ، همانا پروردگار تو بسیار آمرزنده و مهربان است.»

حرمت شراب: چگونگی حرمت شراب به لحاظ تاریخی :هیچ چیزبه اندازه شراب مورد محبت و علاقه عرب ها نبوده است . تمام سرزمین عربستان با این بیماری مواجه بود . مانند سایر احکام مشورتی  ، شراب نیز به تدریج حرام  گردید . میان مردم مدینه ، نوشیدن شراب خیلی رواج داشت . افراد بزرگ وشریف هم به طور علنی شراب می نوشیدند.افراد صالحی نیز بودندکه نوشیدن شراب را امر خلاف و نادرست دانسته وآن را ترک کرده بودند.هنوز اسلام در این باره اظهار نظری نکرده بود که مردم شروع  به پرسیدن کردند و خواستار بیان حکم شرعی شراب شدند. حضرت عمر اظهار داشت :«اللهم بین لنا فی الخمر بیانا شافیا» (بار الها! حکم شراب را برای ما بیان بفرما)  آنگاه این آیه نازل شد : [يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ کَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَکَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآياتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ

ترجمه : «از تو درباره شراب و قمار می پرسند ، بگو: در ارتکاب آن دو گناهی است بزرگ و سودهایی ( مادی ) برای مردم ، و گناه آنها بزرگتر از سودشان است. و از تو می پرسند که چه چیز انفاق کنند؟ بگو: آنچه میسور است. این گونه خداوند برای شما آیات خود را روشن می کند ، شاید بیندیشید ،»

بعد از مدتی نظر به ایجاب وقت وزمان آن  ایت حکم در مورد شراب نازل شد : [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاري‏ حَتَّي تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّي‏ تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضي‏ أَوْ عَلي‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَيْديکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً4] (نساء /43)

ترجمه:« ای کسانی که ایمان آورده اید ، در حالی که مستید به نماز نزدیک نشوید تا آن گاه که ( مستی زایل شود و ) بدانید چه می گویید و نیز در حال جنابت ( به نماز نزدیک نگردید ) تا غسل کنید مگر در حال مسافرت ( که آب نیابید ) و نیز در حال جنابت به مسجد نزدیک نشوید تا وقتی که غسل کنید مگر آنکه رهگذر باشید ، و اگر مریض یا در سفر بودید در حالی که یکی از شما از قضای حاجت آمده یا با زنان همبستر شده و آبی نیافتید ( یا از استعمالش معذور بودید ) پس خاک پاکیزه ای بجویید و ( پس از زدن دو دست بر آن ) صورت ها و دست هایتان را مسح کنید ، که به راستی خداوند بخشنده و بسیار آمرزنده است.»

در دفعه سوم امر قطعی منع شراب نارل شد :[ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ90إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ91] (مائده/90-91)

ترجمه:« ای کسانی که ایمان آورده اید ، جز این نیست که شراب و قمار و بت های نصب شده ( عبادت آنها و قربانی برای آنها و خوردن گوشت آن قربانی ) و تیرهای قرعه قمار ، نجس و پلید و از اختراعات شیطان است ، پس از آنها دوری کنید ، شاید رستگار گردید. ؛ همانا شیطان می خواهد با شراب و قمار ، میانِ شما دشمنی و کینه ایجاد کند ، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا شما دست برمی دارید؟»

بعد از نازل شدن این آیات، شراب قطعاً حرام گردید. در همان موقع رسول کریم (صلی الله علیه وسلم) دستور دادند که تا در کوچه های مدینه اعلام کنند: از امروز به بعد شراب حرام است ، ولی باوجود این خرید و فروش شراب همچنان ادامه داشت،تا اینکه در سال ششم هجری، این هم حرام گردید . آن حضرت مردم را در مسجد نبوی جمع کردندو این حکم را ابلاغ فرمودند: [1]، سپس در همان سال در زمان فتح مکه ، آنحضرت، (صلی الله علیه وسلم)علناً خرید  وفروش چیز  هایی را که حرام   هستند اعلام فرمودند : «إِنَّ اللهَ وَ رَسُلَه حَّرَمَ بیعَالخمر، والمیته والخنزیر والاصنامِ» [2]

«الله  ورسولش  معامله شراب ، خود مرده ، خوک و بتها را حرام کرده اند »

حرمت ربا:

یکی از عادات ذمیمه ای که اعراب به آن گرفتارآن بودند، سودخواری بود.به همین جهت احکام حرمت آن به تدریج نازل شد .قریش عموماً پیشه تجارت داشتندو کسانیکه  ثروت مند و غنی بودند به فقرا و مستمندان وام  میدادندو ربا می گرفتند، هر مقدار که در پرداخت وام تأخیر می شد  سود آن را اضافه  می کردند. حضرت عباس عموی پیغامبر ، قبل از اسلام آوردن از جمله  کسانی بود که در سطح بالایی کار  های سودی وربوی انجام میداد (موطا امام مالک باب ربا.)هنگامیکه رسول کریم (صلی الله علیه وسلم) به مدینه آمدند ، بر اثر وجود تاجران یهودی ربا به اشکال زیاد وجود داشت : نخست آنحضرت خرید  وفروش  طلا را به طور وام و ربا ، ممنوع قرار دادند.(صحیح مسلم ، باب  الصرف.)سپس حرمت سود دو برابر و چهار برابر نازل شد .  يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ] (آل عمران /130)

ترجمه :« ای کسانی که ایمان آورده اید ، ربا را که سودهای افزوده و چند برابر است نخورید ، و از خدا پروا کنید ، شاید رستگار شوید.»

وبعداً این آیه نازل شد : [الَّذينَ يَأْکُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ کَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهي‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَي اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ] (بقره /275)

ترجمه: «کسانی که ربا می خورند ، ( در میان مردم ) قیام و رفتاری ندارند مگر مانند رفتار کسی که شیطان او را به برخورد خود دیوانه کرده ( تعادل رفتار او را به هم زده ) . این بدان سبب است که آنها گفتند: بی تردید داد و ستد نیز مانند رباست ، در حالی که خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده. پس هر که پندی از جانب پروردگارش بدو رسد و ( از رباخواری ) باز ایستد ، آنچه گذشته از آن اوست ( سودی که پیش از نزول حکم ربا گرفته مال اوست ) ، و کارش ( از نظر کیفر اخروی ) با خداست ، و کسانی که ( به رباخواری ) بازگردند آنها اهل آتشند ، در آن جاودان خواهند ماند.»

و سر انجام در سال هشتم هجری این آیه نازل شد: [الَّذينَ يَأْکُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ کَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهي‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَي اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ] (بقره/275)

ترجمه:« کسانی که ربا می خورند ، [ از گور ] برنمی خیزند مگر مانند برخاستنِ کسی که شیطان بر اثر تماس ، آشفته سَرَش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال ، و ربا را حرام گردانیده است. پس ، هر کس ، اندرزی از جانب پروردگارش بدو رسید ، و [ از رباخواری ] باز ایستاد ، آنچه گذشته ، از آنِ اوست ، و کارش به خدا واگذار می شود ، و کسانی که [ به رباخواری ] باز گردند ، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»

در این آیت و آیت های قبلی حرمت قطعی ربا صادر نشد .سر انجام بعد از سال هستم  هجری  این آیه در مورد تحریم قطعی ربا نازل شد : [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ 278فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ279] (بقره/278-279)

تر جمه : « ای کسانی که ایمان آورده اید ، از خدا پروا کنید و اگر مؤمنید ، آنچه از ربا باقی مانده است واگذارید. ؛ و اگر [ چنین ] نکردید ، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وی ، برخاسته اید و اگر توبه کنید ، سرمایه های شما از خودتان است. نه ستم می کنید و نه ستم می بینید.»

در ذی الحجه سال دهم هجری در حجۀ الوداع ، قبل از نزول این آیه ، تمام معاملات ربوی  که در سرزمین عربستان منعقد شده بود، همگی را آن حضرت(صلی الله علیه وسلم) باطل اعلام نمودند ، حضرت ابن عباس می فرماید :حکم حرمت ربا آخرین حلقه از زنجیرۀ احکام اسلامی است که نازل گردید. [3]

[1]  صحیح بخاری تفسیر آیه ربوا و صحیح مسلم

[2]   صحیح بخاری و مسلم  باب  تحریم   بیع الخمر   والمیته  والاصنام

[3]   فروغ جاویدان ، پیشین ، ج.دوم ، "تکمیل دین الهی "صص ،121 تا171.

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

بخش دوم

روزه –زکات - حج

 

1.     روزه:

قریش پیش از اسلام در روز عاشورا روزه می گرفتند و در همین روز غلاف خانه کعبه  عوض می شد ،آن حضرت نیز در این روز روزه  می گرفتند ویاران پیغامبر(صلی الله علیه وسلم) نیز به  پیروی  از ایشان روزه می گرفتند.در سال پنجم بعثت، یعنی هشت سال پیش از هجرت، جعفر طیار سخنرانی ای در محضر نجاشی در باره اسلام ایراد کرد،که روزه نیز در آن مذکور است  وآن روزه غالباً همین روزه روز عاشورا بود.پس از آن وقتی رسول کریم (صلی الله علیه وسلم) به مدینه تشریف آوردند، دیدند که یهود ها نیز در این روز روزه  می گیرند.. آن حضرت علت آن روزه را از مردم پرسیدند، آنها گفتند: حضرت موسی در همین روز از دست فرعون  نجات یافته است .ایشان فرمودند: ما به این امر مستحق تریم چنان که در مدینه  آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) روز عاشورا روزه  می گرفتندو اصحاب کرام را دستور دادند تا روزه بگیرند.سپس در سال دوم هجری که روزه رمضان فرض گردید، روزه عاشورا مستحب شدو هر کس می خواست روزه می گرفت و هر کس نمی خواست روزه نمی گرفت.[[1]] ولی خود انحضرت (صلی الله علیه وسلم)همواره این روز را روزه می گرفتند. در سال یازدهم هجری ، صحابه عرض کردند: یا رسول الله یهود این روز را بسیار گرامی میدارد.آنحضرت فرمودند: در سال آینده  به جای دهم عاشورا روز نهم عاشورا را روزه خواهم گرفت ، (ولی) در همان سال وفات کردند.

عرب ها به روزه گرفتن خو نگرفته بودند. در اوایل به آنها روزه گرفتن دشوار می نمود .به همین  جهت با نهایت تدریج تکمیل گردید . هنگامی که رسول گرامی به مدینه تشریف آوردند دستور دادند  تا سه روز در سال ، روزه گرفته شود.سپس فرضیت روزه نازل گردید که هر کس می خواهد روزه بگیرد و هر کس می خواهد به یک فقیر طعام بدهد.رفته رفته وقتی مردم ، به گرفتن روزه عادی شدند، این آیه نازل شد:

[شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَريضاً أَوْ عَلي‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِکُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلي‏ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ1] (بقره/185)

ترجمه: « ماه رمضان [ همان ماه ] است که در آن ، قرآن فرو فرستاده شده است ، [ کتابی ] که مردم را راهبر ، و [ متضمّن ] دلایل آشکار هدایت ، و [ میزان ] تشخیص حق از باطل است. پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد ، و کسی که بیمار یا در سفر است [ باید به شماره آن ، ] تعدادی از روزهای دیگر [ را روزه بدارد ] . خدا برای شما آسانی می خواهد و برای شما دشواری نمی خواهد تا شماره [ مقرر ] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونی تان کرده است به بزرگی بستایید ، و باشد که شکرگزاری کنید.»

[فَمَن شَهِدَ مِنکمُالشَّهرَفَلیصُمهُ ] (ابوداود ، کتاب الصلوة باب کیف الأذان)

«پس هر کس ماه رمضان را درک کرد باید روزه بگیرد » همچنان آن حضرت فرمودند : «روزه گرفتن در سفرثوابی ندارد» (صحیح بخاری ، کتاب الصوم) بعضی ها خواستند روزه وصاف بگیرند، یعنی شب و روز روزه  گیرند، افطار نکنند، آنحضرت از این هم منع کرده اند.همچنان در سفر  وبیماری روزه فرض نیست .شب با صرفت طعام و نوشیدن اجازه داده شد .وبرای خوردن سحری ، فضایلی بیان کردند و فرمودند سحری نزدیک به صبح خورده شود تا اثر آن در تمام روز باقی بماند.هدف از روزه فقط بازداشتن نفس از معاصی و گناهان بود وروزه ، معین در این امر بود.به همین جهت پیغامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:

«هر کس در حال روزه دروغ گویی را رها نمی کند، خداوند  هیج نیازی به تشنه و گرسنه ماندن  وی در روز ندارد .» (صحیح بخاری کتاب الصوم)

2.     زکات

ترغیب و تشویق به زکات وصدقات از همان ابتدای اسلام مورد توجه بود.سوره های که در مکه نازل شدند، زکات در آنها صریحاً ذکر شده  وکسانی که صدقه نمیدهند مورد سرزنش قرار گرفتند.

أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ 1 فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ 2وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ 3] (الماعون/1-3)

ترجمه:

« آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‏ خواند ديدى ؛ اين همان كس است كه يتيم را بسختى مى ‏راند ؛ و به خوراك‏ دادن بينوا ترغيب نمى ‏كند».

در آغاز هجرت  مهاجرین که تازه به مدینه منوره آمده بودند مهاجرین  به فقر شدید قرار داشتند.آنچه در مورد در احادیث در مورد فقر وفاقه صحابه مذکور است ، متعلق به همان دوران است .بنا بر این دستور داده شد  که هر کس بیش از مصرف مورد نیاز خود هرچه داشته باشد ، صدقه کند وگرنه مستحق عذاب واقع  می شود. چنانچه این آیت به همین مناسبت نازل شد :

[يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ کَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ] ( توبه /34)

ترجمه:« ای کسانی که ایمان آورده اید ، بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان ، اموال مردم را به ناروا می خورند ، و [ آنان را ] از راه خدا باز می دارند ، و کسانی که زر و سیم را گنجینه می کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند ، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده.».

[يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ کَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَکَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآياتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ2]  (بقره/219)

ترجمه:« ...  و نیز سؤال کنند تو را که چه در راه خدا انفاق کنند؟ جواب ده: آنچه زائد ( بر ضروری زندگانی ) است. خداوند بدین روشنی آیات خود را برای شما بیان کند ، باشد که تفکر نموده و عقل خود به کار بندید ،»

بسیاری از مردم اموال بی ارزش خود را صدقه  می کردند واموال خوب و گرانبهای خود را  نگه میداشتند .در این مورد این ایت نازل شد:

[يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ۖ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ] ( بقره/265)

ترجمه: « ای اهل ایمان، انفاق کنید از بهترین آنچه اندوخته‌اید، و از آنچه برای شما از زمین می‌رویانیم، و بدها را برای انفاق در نظر نگیرید، در صورتی که خود شما جنس بد را نستانید مگر آنکه از بدی آن چشم پوشی کنید؛ و بدانید که خدا بی‌نیاز و ستوده صفات است.»

مزید بر این تأکید شد که هر کس از اموال خوب  ومورد علاقه خود صدقه نکند، به او ثوابی نخواهد رسید:

[لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ92] (آل عمران /92)

ترجمه:« هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.»

«از آن پس مردم به قدری به سوی صدقه رغبت  پیدا کردند که کسانیکه مالی نداشتندتا صدقه کنند، به بازار می رفتند و کار گری و مزدورکاری میکردند تا چیزی بدست آورند وآن را صد قه کنند .» (بخاری کتاب زکات) .باوجود این تا سال هشتم هجری زکات فرض نشده بود، بلکه پس از فتح مکه فرض گردید ومصارف آن نیز بیان شدند.رسول الله (صلی الله علیه وسلم) برای وصول زکات در ماه محرم سال نهم هجری در تمام مناطق شبه جزیره  عربستان ، عاملان و نمایندگانی  را مقرر فرمودند . مصارف زکات به قرار ذیل بیان شد:

[إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَکيمٌ] (توبه/60)

ترجمه:« همانا مصارف زکات فقط از آن فقرا و تنگدستان و عاملان آنست و آنها که جلب دلهایشان کنند ، و برای آزاد کردن بردگان و قرض داران و صرف در راه خدا و به راه ماندگان است ، و این قراری از جانب خداست و خدا دانای شایسته کار است .»

شرح و تفسیر زکات در احادیث نبوی  بطور مفصل بیان شده و کتاب الزکات در فقه مأخوذ از همین احادیث است .

حج:

در جهان قبل از همه ، حضرت ابراهیم (ع) برای  عبادت و پرستش خداوند متعال یک معبد عمومی را بنیان نهادو در آنجا به تمام جهانیان اعلام کردتا بیایند و خدای یگانه را پرستش کنند.

[وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَکانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بي‏ شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ26 وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلي‏ کُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَميقٍ 27لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلي‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ] (حج/26-28)

ترجمه: «و هنگامی که معین کردیم  محل ساخت خانه کعبه را برای ابراهیم و  به او دستور دادیم که چیزی را بمن شریک  مگردان و بیت مرا برای طواف کنندگان و ایستادگان و رکوع و سجده کنندگان پاکیزه گردان  ودر میان مردم اعلام کن تا برای حج بیایند، آنگاه  نزد تو به صورت پیاده وسواربر شتر  خواهند آمدتا به فایده ها ومناقع خویش برسندو الله را در روز های خاص ومعین یاد کنند.»

جهانیان به این ندای توحید ابراهیم (ع)  لبیک گفته و مردم  هر سال از اطراف سرزمین عربستان، برای انجام مناسک حج، به آنجا می آمد.ولی متأسفانه آن خانه که بر مبنای توحید خالص بنا شده بود، بت کده ای قرار گرفت و 360 بت در آنجا قرار داده شد وکسی که شایسته تولیت  آن بود،از آنجا اخراج گردید وهشت سال کامل نتوانست به آنجا باز گردد.

سر انجام وقت غلبۀ حق بر باطل فرا رسید و جانشین ابراهیم و پیروانش را فرصت حاصل شد تا دوباره این شعار ابراهیمی زنده گردد.بر همین اساس در سال نهم هجری حج فرض گردید (زادالمعاد ،ص 180).اما پیغامبر گرامی در آن سال هم، نتوانست این فریضه عظیم را به جا آورد، زیرا که عرب هارسم داشتندکه خانه کعبه را عریان طواف کنندو آن حضرت چنین منظرۀ کریهی را نمی توانستند  تحمل کنند.به همین جهت، حضرت ابوبکر و حضرت علی (رض) را به مکه اعزام کردندتا در خانه کعبه بروند و ابلاغ کنند: «در آینده هیچ کس نمی تواند خانۀ کعبه را به طور عریان  طواف کند  .»[[2]]

علت دیگری که رسول الله (صلی الله علیه وسلم)در آن سال  حج نکردند ، این بود که طبق ضابطه «نسئی» که  مشرکان وضع کرده بودند وماه  ها را جا به جا می کردند، ماه حج در آن سال در ذوالقعده قرار داده شده بود.چنانکه حج سال نهم در همین ماه انجام گرفت .به همین جهت  آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) یک سال منتظر ماندند وزمانی که حج در ماه اصلی خود قرار گرفت  حج ادا کردند.

گرچه کفار  رسم حج را بنا نهاده بودند ، ولی صورت وروش آن را کاملان  تغییر داده بودند و آنقدر خرافات وبدعات در ان افزوده بودند که به جای ثواب، عذاب بی شمار می آمد از همه مهم تر اینکه هدف از حج و تمام عبادات ، یاد خدا و توجه به سوی اوست .لیکن عرب ها در دوران حج  گرد می آمدندو به جای ذکر خدا ، مفاخر و شاهکار  های پدران و نیاکان خود را بیان  می کردند.آیۀ ذیل به همین امر اشاره میکند:

[فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ] (بقره/200)

ترجمه: « پس هر گاه مناسک حج را بجا آوردید، پس الله را یاد کنید، همان گونه که پدران خویش را یاد می کنیدبلکه بیشتر از آن .»

یکی از مقاصد  مهم حج این است که که یادگار ها و مناسک ابراهیم عیناً به جا آورده شود وسعی میان صفا و مروه از یادگار های  عصر ابراهیم (ع) است، به همین جهت این ایت نازل شد»

[إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَليمٌ]  (بقره/158)

ترجمه: «در حقیقت ، «صفا» و «مروه» از شعایر خداست [ که یادآور اوست ] پس هر که خانه [ خدا ] را حج کند ، یا عمره گزارد ، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد. و هر که افزون بر فریضه ، کار نیکی کند ، خدا حق شناس و داناست.»

یک روش  رایج این بود که ، اکثر مردم که توانایی توشه سفر را نداشتند، بدون مقدمه به سوی خانۀ کعبه  حرکت می کردند و می گفتند ما متوکل  هستیم، آن ها در مسیر راه  مواجه با فقر و گداگری می شدند، به همین مناسبت  این آیت نازل  شد:

[الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي‏ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ] [[3]] (بقره/197)

ترجمه:«حجّ در ماههای معینی است. پس هر کس در این [ ماه ] ها ، حجّ را [ بر خود ] واجب گرداند ، [ بداند که ] در اثنای حجّ ، همبستری و گناه و جدال [ روا ] نیست ، و هر کار نیکی انجام می دهید ، خدا آن را می داند ، و برای خود توشه برگیرید که در حقیقت ، بهترین توشه ، پرهیزگاری است ، و ای خردمندان! از من پروا کنید.»

[وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ يَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ] (بقره/196)

ترجمه:

«و برای خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید ، و اگر [ به علت موانعی ] بازداشته شدید ، آنچه از قربانی میسّر است [ قربانی کنید ] و تا قربانی به قربانگاه نرسیده سر خود را مَتراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیی داشته باشد [ و ناچار شود در احرام سر بتراشد ] به کفّاره [ آن ، باید ] روزه ای بدارد ، یا صدقه ای دهد ، یا قربانیی بکند و چون ایمنی یافتید ، پس هر کس از [ اعمال ] عمره به حجّ پرداخت ، [ باید ] آنچه از قربانی میسّر است [ قربانی کند ] ، و آن کس که [ قربانی ] نیافت [ باید ] در هنگام حجّ ، سه روز روزه [ بدارد ] و چون برگشتید هفت [ روز دیگر روزه بدارید ] این ده [ روزِ ] تمام است. این [ حجّ تمتّع ] برای کسی است که اهل مسجد الحرام [ مکّه ] نباشد و از خدا بترسید ، و بدانید که خدا سخت کیفر است»

هنگام قربانی رسم بود که خون حیوان را بر در و دیوارخانۀ کعبه می مالیدند و این عمل راثواب می پنداشتند، در این مورد آیه نازل شد:

[لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ يَنالُهُ التَّقْوي‏ مِنْکُمْ کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلي‏ ما هَداکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنينَ]  (حج/37)

ترجمه:«هر گز به خداوند گوشت و خون قربانی شما نمی رسد، بلکه تقوی شما تا به او می رسد.»

در این  آیه فقط از این کار منع گردید،بلکه اعلام شدکه قربانی خودش مقصود به ذات و قابل توجه نیست،بلکه آنجه مهم  است این است که آنچه خداوند قبول میکند ومورد پسند اوست ، تقوی و پرهیزگاری  است .

یکی دیگر از رسومی که قریش بر خلاف اصول اسلام وضع کرده بودند، که رفتن به عرفات را که از ارکان حج است ، بر خود لازم نمیدانستند و می گفتند: ما ساکنان حرم هستیم و از حدود حرم بیرون نمی رویم ، زیرا این اهانت به خاندان ماست، به همین جهت تا مزدلفه می رفتندودر آنجا متوقف می شدند.سایر عرب ها به عرفات می رفتندو از آنجا به مزدلفه و منی می آمدند. چون یکی از اصول اساسی اسلام مساوات است  ودر عبادات باید همگی یکسان عمل کنند، به همین منظور این حکم نازل گردید:

[لَيْسَ عَلَيْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ198ثُمَّ أَفيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ199] (198-199/بقره)

ترجمه : « بر شما گناهی نیست که ( در اثنای حج ) از پروردگارتان فضل و روزی طلبید ، و چون از عرفات ( به سوی مشعر ) سرازیر شدید خدا را ( در وادی مزدلفه ) در نزد ( کوه ) مشعر الحرام یاد کنید ، و او را یاد کنید به پاس آنکه شما را هدایت نمود ، و واقعیت این است که شما پیش از آن از گمراهان بودید.؛ سپس ( از وادی مشعر به سوی منی ) از همان جایی که مردم سرازیر می شوند روانه شوید ( نه از راهی که مشرکان می روند ) ، و از خدا آمرزش طلبید ، که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»

 


 

[1]   ابوداود  کتاب الصوم. فروغ جاوودان ، پیشین ، ص139

[2]  صحیح مسلم، کتاب الحج باب لایج مشرک ولایطوفبالبیت عریان.

[3]   بخاری ، کتاب الحج ، باب تزود وافان خیر الزاد التقوی.

 

 

++++++++++++

برای این که این اثر در روال حقیقی خود بیانگر مذاهب مختلف در جنب دین  اسلام باشد و حقانیت  دین  نیز از نگاه ها پنهان نماند  ضرور است  تا یک سلسله  مسایل معیاری دین در این مبحث  بخاطر  نجات ، از تاریکی  های جهل، بر مبنای نص [[1]] باز گو  می گردد:

1.    طهارت:

مفهوم طهارت این است که بدن و لباس از هر نوع نجاست  ظاهری و باطنی پاک باشد. طهارت در اسلام بقدری مهم است  که بار دوم وقتی وحی  احکام  و فرایض آغاز شد، پس از توحید  حکم دوم:

[يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ* وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ* وَ ثِيابَکَ فَطَهِّرْ* وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ5]( المدثرآیه های 1تا5)

ترجمه: « هان ای روپوش به خود پیچیده ؛ برخیز و انذار کن (آگاه کردن آگاهانیدن  )؛ و پروردگارت را تکبیر گوی ، و جامه ات را پاک کن ؛ و از پلیدیها دوری گزین »

گرچه مفسران از طهارت لباس، طهارت قلب ، و از طهارت از  ناپاکی ، طهارت از بت پرستی مراد  گرفته اند ، باوجود این ، اهمیت طهارت و پاکی ظاهری  نیز از این آیه  معلوم می شود . وضو قبل از نماز فرض است ، فرضیت آن از ابتدای اسلام ثابت  است . در کتاب سیره و در بعضی روایات کتب حدیث مذکور است که جبرئیل  در آغاز وحی روش وضو را به پیعامبر اشرف (صلی الله علیه وسلم) یاد دادند، معهذا هم پیغامبر هم یارانش که به اسلام گرویده بودند قبل از هجرت  نیز وضو می گرفتند.[[2]] ولی به اتفاق محدثین  حکم وضو در قرآن ، در مدینه نازل شد . [[3]]

[يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضي‏ أَوْ عَلي‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَيْديکُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَکُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ] (مائده / 6)

ترجمه: « ای مؤمنان ! هنگامی که به قصد نماز حرکت کنید، پس صورتهای خویش و دستهارا تا ارنج  ها بشویید وبر سر مسح کنید  وپا ها را تا قوزک پا نیز بشویید.»

علما به این نظر هستند که در آغاز اسلام  وضو وجود داشت ، اما فرضیت آن در قرآن ، سال پنجم هجرت نازل شده است.

به قسمیکه در سال ششم از هجرت آن حضرت از سفری از مکه باز می گشت .تعدادی از مردم با عجله خود را به گودال آبی رساندندو وضو گرفتند به گونه ای که قسمتی از اعضای وضوی شان خشک باقی مانده بود آن حضرت فرمود:

« ویل للاعقاب من النار أَسبغوا الوضوءَ»

ترجمه: «وضورا کامل کنید، زیرا آتش جهنم به پاهایی که کاملاً شسته نشده اند  خواهد رسید .» از آن به بعد کامل کردن یا (اسباغ وضو) لازم قرار داده شد و فضایلی برای آن بیان گردید.در آغاز، در وقت هر نماز وضومی کردند چه وضو باقی بود چه شکسته  شده بود. ولی در آخر برای سهولت عموم مسلمانان وضو تازه در هر وقت لازم نشد .[[4]] و عملاً این مطلب را  آن حضرت اعلام فرمودند. [[5]]

حکم تیمم نیز در سال پنجم از هجرت نازل شد : [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضي‏ أَوْ عَلي‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَيْديکُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَکُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ] (مائده/6)

ترجمه: «واگر شما بیمار یا مسافر  باشید یا به رفع حاجت  رفتید ویا با زنان همبستر شدید ، آبی برای طهارت نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید  پس بر چهره های خویش و  دستهای خویش از آن خاک بمالید، خداوند نمیخواهد شما را در حرج قرار دهد ولکن میخواهد شما را پاک کند و نعمت خویش را بر شما تکمیل کند شاید شما سپاس گزار باشید ».

2.    نماز [[6]]

نماز هنگام بعثت آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) فرض گردید.چنانکه در مرحله دوم دستور داده شد : [وربک فکبر] مراد از این تکبیر جز نماز چیزی دیگری نیست، ولی چون تا سه سال، دعوت اسلام غیر علنی بود ومسلمانان از ترس کفار نمیتوانستندعلناًنماز بخوانند، لذا دستور داده شده بود تا پاسی از شب نماز تداوم داشته باشد و اکثر شب  نماز تداوم داشته باشد،  (یعنی) بخشی زیادی از  شب در نماز خواندن سپری  شود.

تا آن موقع  در روز نماز فرض نشده بود.چنانکه در آیات ابتدایی سوره مزمل این دستور صریحاً منظور شد :

[يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ1 قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً2نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً3أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً4إِنَّا سَنُلْقي‏ عَلَيْکَ قَوْلاً ثَقيلاً5إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً6إِنَّ لَکَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً7وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلاً8] (سوره مزمل آیه/ 1-8)

ترجمه: « ای پیغامبر که شال بر خود پیچیده ای   در شب قیام لیل کن، مگر اندکی به اندازه نصف آن  ویا قدری از آن کمترو یا اندکی بر نصف بیافزا وقرآن را با ترتیل تلاوت کن ، همانا ما فرمانی دشوار بر تو نازل خواهیم کرد. همانا قیام شب برای ثبات در عبادت قوی تر و برای تلاوت قرآن مناسب  تر است. چون در روز مشغولیت های فراوان دیگری برای تو  وجود دارد و پروردگار خویش را یاد کن وبا یک سویی تمام به سوی او متوجه باش».

سپس دو رکعت در روز و دو رکعت در شامگاه فرض گردید :

[ وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصيلاً 25وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَويلاً26] (الانسان/ 25-26)

ترجمه: « مضمون این دو آیه که همان ذکر نام خدا در بکره و اصیل و سجده براى او در پاسى از شب باشد، با نماز صبح و عصر و مغرب و عشا تطبیق مى‏شود، و همین مؤید آن احتمال است که  این آیات در مکه یعنى قبل از واجب شدن نمازهاى پنج گانه نازل شده باشد، چون آیه‏اى که مشتمل بر نمازهاى پنج گانه است آیه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» (اسراء/78) است. ؛ یعنى مداومت کن بر ذکر پروردگارت، که همان نماز در «بکره» و «اصیل» یعنى صبح و عصر باشد.

تبصره : خواندن نمازدر شب یک سال باقی بود. چنانکه حضرت عایشه (رض) می گوید:آن حضرت (صلی الله علیه وسلم)واکثر صحابه  تا یک سال بر آن عمل می کردندو به قدری نماز می خواندند که پا های شان ورم  می کرد.پس از یک سال فرضیت نماز (شب) منسوخ گردیدو دستور داده شد :

[إِنَّ رَبَّکَ يَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْني‏ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَکَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضي‏ وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ](مزمل/20)

ترجمه: « همانا پروردگارتو میداند که نزدیک به دو ثلثی از شب بر می خیزی  و نصف آن  و ثلث آن و گروهی از کسانیکه با تو هستند و خداوند شب و روز را اندازه  میکند، او میداند که نمی توانید قیام لیل را احاطه کنید، پس رجوع کرد به رحمت خویش به سوی شما، پس بخوانید به هر اندازه که میتوانید از قرآن.او میداند که بعضی از شما  بیمار و بعضی دیگر مسافر  هستندو بعضی در راه خدا پیکار می کنند، پس هر مقدار که آسان شدبخوانید.»

نام این نماز شب ، تهجد است . پس از این نماز :فجر، مغرب و عشاء فرض   شدند: [وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِکَ ذِکْري‏ لِلذَّاکِرينَ](هود/114)

ترجمه: « و در دو طرف روز [ اول و آخر آن ] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار ، زیرا خوبیها بدیها را از میان می برد. این برای پندگیرندگان ، پندی است.»

در سال پنجم از بعثت در معراج  پنج وقت نماز فرض گردید. و در سوره اسرا که معراج ذکر شده این آیه نازل گردید:

[أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلي‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً78 وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسي‏ أَنْ يَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً79] (اسراء/آیه های 78-79)

ترجمه:  « نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکی شب برپادار ، و [ نیز ] نماز صبح را ، زیرا نماز صبح همواره [ مقرون با ] حضور [ فرشتگان ] است. ؛ و پاسی از شب را زنده بدار ، تا برای تو [ به منزله ] نافله ای باشد ، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.»

«ولی تعداد رکعت همان دو بود،پس از هجرت به مدینه دو رکعت به چهار رکعت افزایش یافت و چهار رکعت فرض گردید.»[[7]] باوجود این  ،  خضوع و خشوع و آرامش در نماز که از لوازمات نماز هستند، تا مدتی رعایت نمی شدند والزامی هم نبود. از این جهت این ارکان و آداب فوراً قرار داده نشدند، بلکه به طور تدریجی  تکمیل شدند. در اوایل مردم در نماز نگاه های شان را بالا می بردندو به سوی آسمان نگاه  میکردند.. سر انجام رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) فرمودند:

«مَا بَالُ أَقوَامٍ یَر فَعُونَ البصرإِلَی السَّماءِ فِی صَلاَتِهِم» [[8]]

ترجمه: چه شده که ایشان نگاه های شان را به سوی آسمان بلند  میکنند.» و نیز تا مدتها کلام و جواب در نمازبایکدیگر صحبت  میکردند. وقتی مهاجرین حبشه در سال ششم  هجری به مدینه آمده وبه محضر آن حضرت حاضر شدند، آن  حضرت مشغول نماز بودند . آنها طبق معمول سلام گفتند، ولی ایشان جواب سلام را ندادند. بعد از نماز آن  حضرت (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: حالا خداوند دستور داده که در نماز سخن نگوئید.از آن به بعد  کلام و جواب سلام در نماز منع گردید. ... رفته رفته نماز بحدی از کمال رسید  که خشوع و خضوع از ارکان آن قرار گرفت و نماز با سکوت و آرامش کامل باید خوانده  می شد. قر آن می فرماید :

[قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ1 الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ 2]

ترجمه: « رستگار شدند مسلمانانی که نماز های خود را با خشوع ادا می کنند». بر همین اساس در نماز به این سو  و آن سو نگاه کردن و یا انجام عملی که منافی با ، خضوع و خشوع باشد ، منع گردید وادای تمام ارکان نماز با خشوع و آرامش کامل لازم قرار داده شد .

حدیث دیگری نقل شده است که  مؤید این نظر است (یعنی داشتن خضوع و خشوع در نماز) .آورده اند که چنانچه یکبار آن حضرت(صلی الله علیه وسلم) در مسجد نبوی  نماز می گزاردند، در میان  نماز کاروانی  که کالای تجارت همراه داشت  از شام رسید ، بجز دوازده نفر، سایر افرادی که در نماز با حضرت (صلی الله علیه وسلم) همراهی میکردند، نماز را ترک کرده به سوی کاروان شتافتند، آنگاه این آیه در شأن آنان که نماز را ترک  کرده بودند  نازل شد:

[وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ11 ] (جمعه/11)

ترجمه: « و چون داد و ستد یا سرگرمیی ببینند ، به سوی آن روی آور می شوند ، و تو را در حالی که ایستاده ای ترک می کنند. بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است ، و خدا بهترین روزی دهندگان است».

بعداً مسلمانان خضوع و خشوع را در نماز بحدی ملکه خود میسازند که نقل است که یکی از انصار در حال نماز سه تیر به وی اصابت  می کند.او نماز را نمی شکند، زیرا سوره ای را که آغاز کرده بود، لذت آن بیش از درد زخم آن تیر ها بود . بالاتر از این آنکه  عمر فاروق  (خلیفه دوم مسلمانان)  در حال نماز مورد حمله قرار گرفته، شدیداً مجروح می شوند.این حادثه هولناک در مقابل دید صحابه روی میدهد، ولی هیچیک از آنها نماز را ترک نمی کنندو حتی به این سو وآن سو نیز نگاه نمی کنند، زیرا خشیت الهی چنان بردل های آنها طاری است که مانع از توجه آنها به سوی غیر خدامی شود.

2-1. ادای نماز های جمعه و عیدین

قبلاً گفته آمدیم که ادای نماز جماعت  در  مکه  مکرمه بصورت علنی غیر ممکن بود.از این سبب نماز جمعه در آن جا واجب نبود ، چون اولین شرط نماز جمعه  جماعت است . ولی در مدینه منوره که جمع کثیری از انصار مشرف به اسلام شده بودند وکسی نمیتوانست در آنجا مزاحمت ایجاد کند. به همین جهت قبل از هجرت آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) به مدینه، مسلمانان آنجا  با تحریک اسعد بن زراره  در محلۀ بنی بیاضه ، اولین نماز جمعه را اقامه کردند. [[9]]

پیغامبر گرامی اسلام که به مدینه تشریف آوردند، نخست در محله "قبا" اقامت گزیدند. روز جمعه از قبا خارج شدند، وقتی به محله بنی سالم رسیدند، وقت نماز فرا رسید وآن روز جمعه بود و اولین  نماز جمعه را آنحضرت(صلی الله علیه وسلم) در آنجا  اقامه نمودند.این در اواخر ماه ربع الاول سال اول هجری بود.[[10]]

قبلاً ذکر شد که حضرت نبی کریم(صلی الله علیه وسلم)  در مسجد نبوی مصروف اقامه نماز جمعه بودند، و در بعضی روایات مصروف خواندن خطبه بودند  که نا گاهان یک کاروان مال تجارتی از شام وارد مدینه شد . همه مسلمانان مسجد را ترک کرده به آن جا رفتند فقط دوازده نفر و به روایتی .چهل نفر با آن  حضرت در نماز باقی ماندند.[[11]]

آنگاه این آیات نازل شد :

[يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلي‏ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ9فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثيراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ10وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ11] (جمعه/9-11)

ترجمه:« ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون برای نماز جمعه ندا درداده شد ، به سوی ذکر خدا بشتابید ، و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید این برای شما بهتر است؛ و چون نماز گزارده شد ، در [ روی ] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید ، باشد که شما رستگار گردید ؛ و چون داد و ستد یا سرگرمیی ببینند ، به سوی آن روی آور می شوند ، و تو را در حالی که ایستاده ای ترک می کنند. بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است ، و خدا بهترین روزی دهندگان است».

پس از آن ، مسلمانان چنان  اهمیتی برای نماز قائل شدند که تمام ثروت دنیا را در مقابل این فریضه  هیچ و پوچ  می پنداشتند. چنانچه قرآن مجید در مورد  آن ها چنین  می گوید :

[رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ] (نور/ 37)

ترجمه:« مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‌دارد، و از روزى كه دلها و ديده‌ها در آن زيرورو مى‌شود مى‌هراسند.»

همچنان نماز عید در سال دوم از هجرت ، واجب شد، زیرا که نماز عید تابع روزه  ماه رمضان است که در سال دوم هجری فرض گردید.


 

[1]   توضیح نص در کلام آنست که جز احتمال یک معنی در آن نرود و تاویل در آن جایز نباشد . حکم آشکار . یا نص صریح . ( کلام آشکار . حکم آشکار .) «فرهنگ لغات »

[2]   فتح الباری ، 1/205 وطبرانی فی الاوسط.

[3]   فروغ جاویدان ، پیشین ، ص 128

[4]   فتح الباری به نقل از ابوداود واحمد.

[5]  فروغ جاویدان ، پیشین ، ص 129، رک. صحیح مسلم.

[6]   نماز

پرستش, نیاز, سجود, بندگی‌واطاعت, اظهاربندگی, واطاعت, ازفرائض‌دین, عبادت‌مخصوص‌وواجب‌مسلمان

( اسم ) 1 - سر فرود آوری برای تعظیم سجده . 2 - عبادت مخصوص مسلمانان که بطور وجوب پنج بار در شبانه روز ادا کنند صلاه ( صلوه ) . توضیح نام نمازهای شبانه روزازین قراراست : 1 - نمازصبح 2 - نماز ظهر 3 - نماز عصر 4 - نماز مغرب 5 - نماز عشائ .یا ترکیبات اسمی : نماز آدینه .نماز جمعه و...

 

[7]  فروغ جاودان ، پیشین ،جلد دوم ، ص 133،رک. صحیح بخاری ، باب الهجرة.

[8]  همان مآخذ ، ص 133 ، رک.بخاری کتاب الصلوة باب رفع البصرألی السماء فی صلوة

[9]  ابوداود، ابن ماجه ودار قطنی کتاب الجمعه ، نیز مصنف عبدالرزاق و مسند احمد و صحیح ابن خزیمه  به نقل از فتح الباری؛ فروغ جاودان ، جلد دوم ،ص136.

[10]   طبری ، به نقل از رویدا د های سال اول هجری

[11]  صحیح بخاری باب الجمعه.

 

 

+++++++++++++++++

تأکید در باره ایمان

ایمان اولین اصل از اصول پنجگانه اسلام است که در قرآن کریم  به آن تأکید شده است : [الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ] (بقره/آیه 3)

ترجمه:« آنان که به غیب ایمان می آورند ، و نماز را بر پا می دارند ، و از آنچه به ایشان روزی داده ایم انفاق می کنند»

[وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ4](بقره/4)

ترجمه:« و آنان که بدانچه به سوی تو فرود آمده ، و به آنچه پیش از تو نازل شده است ، ایمان می آورند و به آخرت یقین دارند.»

از فحوای سیاق قرآن برمی آید که قرآن به پیغامبران ما قبل و کتابها و صحایفی که به آنها نازل گردیده اهمیت فراوان قایل بوده و قبول و ایمان داشتن به آن را جزء ایمان میداند که هر مسلمان باید متوجه  این موضوع باشد.

و باز در جای دیگری از قرآن تأکید شده است : [  لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساکينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ] (بقره/177)

ترجمه:« نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [ یا ] مغرب بگردانید ، بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [ آسمانی ] و پیامبران ایمان آوَرَد ، و مال [ خود ] را با وجودِ دوست داشتنش ، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردن ] بندگان بدهد ، و نماز را برپای دارد ، و زکات را بدهد ، و آنان که چون عهد بندند ، به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان ، و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانی که راست گفته اند ، و آنان همان پرهیزگارانند.»

پس از آن از نماز ، روزه و زکات وقسمتی از مسایل اخلاقی بیان شده است.

در جای دیگر از سوره بقره اذعان میدارد: [آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَيْکَ الْمَصيرُ] (بقره/285)

ترجمه : «پیامبر [ خدا ] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است ، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند [ و گفتند: ] «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم ، پروردگارا ، آمرزش تو را [ خواستاریم ] و فرجام به سوی تو است».

در سوره نساء قرآن تأکید می کند که مسلمان باید دارای چه عقایدی باشد:

[يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلي‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً] (نسا/136)

ترجمه: « ای کسانی که ایمان آورده اید ، به خدا و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاد ، و کتابهایی که قبلًا نازل کرده بگروید و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد ، در حقیقت دچار گمراهی دور و درازی شده است.»

در کتب الایمان احادیث، وقایع بسیاری مذکور است  که مردم از آن حضرت (ص) مفهوم اسلام رامی پرسیدند و ایشان بر مقتضای حال سائل ویا توجه به مناسبت وقت، جواب  های مقتضی میدادند... یک بار یک فرد روستایی  به محضر آن  حضرت (ص) حضوریافت و از ایشان پرسید  حقیقت اسلام چیست؟ آن حضرت (ص) سه  چیز  بیان فرمود:

1.      پنج وقت نماز در شبانه روز

2.      روزه رمضان

3.      زکات

سپس پرسید احسان چیست ؟ آن حضرت فرمودند: احسان این است که خدا را طوری عبادت کنید که گویا او را می بینید او شما را می بیند.این اصول و موارد تقریباً نقشۀ کاملی از اسلام است و برای تکمیل عبادت قید خشوع و خضوع در باب عقاید ضروری است .

اخرین اعلامیه  اسلام در باب عقاید این است:

«بنی الاسلام  علی خمسٍ :«شَهَاَدةِ أَن لاَإِلَهَ إِاللهُ وَ أَنَّ مُحمَّدًا رَ سُولُ اللهِ ، وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِتَاَءِ الزَّکَاةِ ، والحَجَّ ، وَ صَومِ رَمَضَاَن».

ترجمه : «اساس اسلام بر پنج  چیز نهاده شده، شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت محمد، خواندن نماز، دادن زکات، ادای حج و روزه ی رمضان

رفته رفته  وقتی اصول ایمان و اسلام تکمیل شدند، جزئیات وسایر لوازم آن،بیان و آموزش داده شد. آن حضرت فرمودند : ایمان شصت شعبه دارد که یکی از شعبه ها   و شاخه های آن  «حیا»  است ، و فرمودند: بهترین اسلام شخص این است که مسلمانان از دست و زبان وی آسوده باشند.و بهترین اسلام این است که به نیازمندان طعام بدهید و چه کسی را بشناسید ویا  نشناسید .این را هم فرمودند : هیچ یک از شما مؤمن نمی شود مگر اینکه آنچه برای برادرت بپسندی  که  برای خودت می پسندی.[[1]]

به هر حال ، آموزش تمام اصول و فروع اسلام هم  در زمان پیغامبر گرامی اسلام  حضرت محمد (ص) و هم بعد از آن ،  به طور تدریجی به تکمیل رسید  که صاحبان  مذاهب اسلامی اهم ازمذاهب شیعی و پیروان  سنت نبوی که بعداً به نام اهل سنت و جماعت مشهور شدند هر کدام ، در  تکمیل فروعات دین از طریق ایجاد مذاهب مختلف  ، در گونه گون  نشان دادن  دین اسلام  نقش برازنده ای داشته اند  که گاه این  مذاهب تازه پا کشیده باعث ایجاد درد سر ها و جنجال  های غیر قابل پیش بینی و تصوری را در محتوای این دین آسمانی  ایجاد کردند که باعث شرمساری در تاریخ اسلام  گردیدند. واین نکته نیز خاطر نشان میگردد که تعلیماتی که تا سال دهم از هجرت نبوی از طریق نزول  آیات قرآنی و هم ارشادات نبوی که در صحاح  جمع شدند مسایلی در این پژوهش گنجانده شده که حقیقت ده سال از هجرت را بصورت فشره و موجز تکمیل مینماید تا در بحث  های مذاهب فهمیده شود که  کدام فرقه و مذهب بر حق و کدام از راه وا رفته اند.

علی رغم کشکمش های مذهبی که از عصر اموی ها به  عباسی ها کشانیده شد ، کوفه  شهری که ابو حنیفه در آن زاده و پرورش یافته بود ،  مرکز داغ این منازعات و مناقشات کلامی بود. در همین زمان ، دانشمندان دین شناس از قبیل ابوحنیفه ، شافعی ، مالک و حنبل در جدال  های  مذهبی  سهم ارزنده گرفتند و مبارزات بی امانی را در راه احیای حق و عدالت بر مبنای دین اسلام در زمان سلطۀ منصور عباسی شروع کردند که منجر به  حبس و تعزیرات کشنده آنان از سوی حکومت گردید که ما در  مباحث مشخص در خصوص هر یک آن در این اثر، بحث های گسترده ای را  خواهیم داشت .

قبل از اینکه به  موضوع احادیث داخل گردیم ضرور است تا نفس حدیث تعریف و شناخته شود:

1.      صحیح : روایتی است که سند آن توسط راویان  عادل متصل باشد.اما  محدثان اهل سنت صحیح را روایتی میدانندکه سند آن توسط  راویان عادل وضابط متصل بوده وفاقد شدود و علت باشد.(نخبه الفکر،فتح المغیث،ج1،17؛تدریب الراوی،ج1،ص،42)

شرایط صحیح  بودن حدیث از  نگاه اهل سنت:در تعریف صحیح اهل سنت ، سه شرط وجودی ودو شرط عدمی لحاظ شده است :

1.      اتصال سند

2.      عدالت راویان

3.      ضابط  بودن راویان

ودو شرط عدمی  عبارت اند از:

1.      شاذ نبودن روایت

2.      فقدان علت در روایت

مقصود از شذوذ آن است که روایت تنها از یک عادل نقل شده ووفاقد شهرت باشدکه به این روایت شاذ میگویند ، چون در برابر مشهور است . و مقصود از علت، آفتی است ؛هم جون ارسال، یا وهم که معمولاً پیچیده و پنهان است  وتنها حدیث شناسان میتوانند آنرا بشناسند؛ زیرا ظاهر چنین خبر  صحیح به نظر می رسد .

2حسن:

حسن رروایتی است که واجد تمام شرائط روایت صحیح است به اسنتثای آن که در میان سلسله  راویاننسبت به یم یا جندراوی در منابع رجالی تصریح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستایش او اکتفا شده باشد .( الوجيزه فى علم الدرايه ، ص ۵؛ الدردايه فى علم الدرايه ، ص ۲۱؛ مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۶۰- ۱)

تعريف حسن از نگاه محدثان اهل سنت
محدثان اهل سنت 
تا پيش از ترمزی (م ۲۷۹اءحادیث را به دو دسته صحیح و ضعیف تقسيم مى كردند، اما ترمزی پيشنهاد كرد، اصطلاح حسن به عنوان واسطه اى ميان صحیح و ضعیف مد نظر قرارگير. اين پيشنهاد عملا مورد پذيرش محدثان اهل سنت قرار گرفت و از آن روز تاكنون احادیث در تقسيم بندى كلى از نگاه اهل سنت به سه دسته صحیح، حسن و ضعیف تقسيم شدند. مقصود از حسن روایتی است كه سند آن از طريق عادل خفيف الضبط متصل بوده و عارى از شذوذ (تنها و نادر و غریب شدن ندرت یا پراکنده و یک یک گردیدن .) و علت باشد. مراد از خفيف الضبط - در برابر تمام الضبط - كسى است كه در ضبط او اندكى خلل راه يافته باشد، اما نه اين كه به طور كلى ضابط نباشد(مقدمه ابن صلاح (علوم الحديث )، ص ۳۱- ۳۲ ؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۲۶- ۱۲۹)

3.موثق :

 موثق ، روایتی است كه به رغم برخوردارى از اتصال سند به معصوم (اصطلاح منسوب به امامان شیعی)و نيز عدالت يا وثاقت راویان در تمام طبقات ، يك يا چند راوی آن ، غير امامی باشند.( البدايه فى علم الدرايه ، ص ۲۳ ؛ مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۶۸)

4ضعیف:
با توجه به تعاريف پيش گفته براى حدیث صحیح، حسن و موثق، ضعیف حدیثی خواهد بود كه هيچ كدام از اين تعاريف بر او صادق نباشد.( مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۷۷- ۱۷۸.) به عبارت ديگر حدیثی كه فاقد اتصال سند، يا راویان آن فاقد صفت عدالت ، يا وثاقت باشند، ضعیف خواهد بود. مفهوم ضعیف از نگاه اهل سنت نيز روشن است ؛ زيرا هر حدیثی كه تعريف صحیح و حسن بر آن منطبق نباشد ضعیف است . بنابراين روایاتی كه فاقد اتصال ، يا فاقد صفت عدالت در راویان باشند، يا در متن دچار شذوذ، يا علت باشند از نگاه محدثان اهل سنت ضعیف خواهندبود.( مقدمه ابن صلاح ، ص ۴۱ ؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۴۴- ۱۴۵.) [2]

در همین موقع  صاحبان  صحیحین از قبیل  بخاری ، ترمذی ، ابی داود ،مسلم و غیره  نیز در راه  ثبت و نشر گفتار  های  پیغامبر(ص) زحمات قابل قدری را  کشیده اند که بیان کننده ذهن ذهین و امانت داری آنها در ثبت روایات و صره سازی روایات از احادیث ضعیف و مشکوک و مجعول واقعاً کار  مشکل بوده است که مخصوصاً  محمد اسماعیل بخارایی از  عهده آن نیک بدر آمده است .

* * *

به هر حال ، آموزش تمام اصول و فروع اسلام به طور تدریجی  به تکمیل رسید  وسر انجام ، در نهم ذی حجه  سال دهم هجری ، خداوند متعال این  آیه را  نازل فرمود: [ . . . الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في‏ مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ3 ] (بخش آخر آیه3/مائده)

ترجمه:«... امروز دین شما را برایتان کامل ، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان آیینی ( استوار و پایدار ) پذیرفتم ، - پس اگر کسی در حال قحطی و گرسنگی شدید بدون تمایل به گناه ( به خوردن بعضی از آن حرام ها ) ناچار شود ، خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»

در مباحث زیر تمام  انکشافاتی که در ظرف ده سال  از هجرت رخ داده اند که بر پایه آیات قرآن کریم واحادیث صحیح  نبوی استوار است  بحث  ها ی مختصر و موجز داریم که شکل واقعی اسلام عزیز را در زمان  نبی کریم (ص) نشان میدهد که هنوز حتی دوره خلفای  راشده که از خط  پپغامبر اسلام (ص) و جهان بینی قرآن پیروی می نمودند شروع نشده است مطالب روشن وثابتی را در مورد قوانین  دین اسلام ارائه میگردد تا در آخیر که هر کدام از این مذاهب را که در عرصه  دیانت از نشانی دین اسلام خود شان را بر حق  میدانند ، صحت و یا کذب ادعای شان به اساس سند و واقعیت  های عینی بر ملا گردد که نتیجه آن در بحث مذاهب روشن میگردد.(مولف)


[1]  تمام این احادیث در کتب الایمان ، صحیح بخاری مذکور است  .

[2]   ویکی فقه ، کتابخانه مدرسه فقاهت.از طریق گوگل .

 

+++++++++++++++++++++++

 

گسترش اسلام برقراری امنیت

برمبنای برادری در اسلام

کار  هایی که توسط پیغامبر گرامی اسلام بعد از  هجرت شان از مکه به مدینه  آلی زمان وفات شان صورت گرفت   دین اسلام را در منصه  یک دین گسترده جهانی که بر مبنای  شریعت اسلامی  که ممتضمن قوانین عالیه نظم تکوینی عالم  نیز میباشد ، اسلام را در بین ملل و نحل شاز ، پر قدرت و ممتاز گردانید که این کار ها  از عنایت ربانی وفکر و تلاش پیغامبرانه  نبی کریم  (ص) سر چشمه  می گرفت

پس از هجرت نتیجه هشت سال تلاش و مجاهدت های پیاپی پیغامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) این شد که آنچه محال به نظر می رسید، رنگ و صورت واقعیت به خود گرفت. رمز  ضعف سیاسی  عرب ها در اختلاف و نزاع با یکدیگرو همچنان در تکثر گرایی دینی آنها نهفته  بود. و علت این اختلافات و جنگ های داخلی  در این بود که تمام عرب ها در خاندان ها وقبایل مختلف تقسیم شده بود که هر یک از این قبایل دارای اصنام خاص خود شان بود تقدیس  شده، وبرخی از این  صنم ها که مقام و جایگاه خاصی داشتند  در خانه کعبه نگهداری و عبادت می شدند. برای وحدت و یک پارچگی در میان عرب  ها ، هیچ رشته محکمی وجود نداشت . پیامبر گرامی اسلام محمد (ص) برای شیرازه بندی جامعه عرب رابطه  برادری را در اسلام بر قرار کردند

قرآن کریم در این مورد صراحتاً اذعان میدارد: [إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ] ترجمه: جز این نیست که همه مؤمنان با هم برادرند ، پس ( در تمام اختلافات ) میان دو فرد یا دو گروه برادرانتان اصلاح نمایید ، و از خدا پروا کنید شاید مورد ترحم قرار گیرید. ناگهان این  پیوند روحانی باعث شد، که تار و پود خویشاوندی، خون و نسل آنها در هم آمیزد. و نیروی «کلمه لا اله الاالله  محمد رسول الله» که بزرگتر و با  عظمت تر از این کلمه در عالم و در تمام اعصار و قرون نیز یافت نمیشود ، عاطفه ی وحدت و برادری عرب ها را  تحریک نمود.خداوند این وحدت وبرادری را نعمت مخصوص خویش بیان فرموده است :« [وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلي‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ] ترجمه: « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید ، و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آن گاه که دشمنان [ یکدیگر ] بودید ، پس میان دلهای شما الفت انداخت ، تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه ، خداوند نشانه های خود را برای شما روشن می کند ، باشد که شما راه یابید.»

[وَ إِنْ يُريدُوا أَنْ يَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذي أَيَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنينَ  * وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزيزٌ حَکيمٌ] (آیه62-63/انفال)

ترجمه: 62) و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد ، اوست که به نصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید.

63) و الفت داد دلهای مؤمنان را ، دلهایی که اگر تو با تمام ثروت روی زمین می خواستی میان آنها الفت دهی نتوانستی ، لیکن خدا تألیف قلوب آنها کرد که او مقتدر و داناست. 

مواخات و برادری ای که آن  حضرت (ص) پس از حجرت ، میان مهاجران و انصار ایجاد کرده بود، نخستین حلقۀ وصل از این زنجیر بود که آن حضرت  در حجة الوداع ایراد فرمودند . وذریعه رهنمود  های قرآن کریم در بیانات پی در پی خود فتنه وفساد فی الارض را بد ترین عمل انسانی قرارداده وبرای مرتکبین آن کیفر  های سختی را اعلام داشته  است .در قرآن کریم برای هر یک از شرارت های که رخ میدهد قوانین و نظامهای که عدالت  جامعه اسلامی را تضمیین می کند اعلام داشته است. مثلاً برای ذزدی قطع ددست ، برای راهزنی تعزیر  های قتل و اعدام ، قطع دست و  تبعید را  تعیین نموده است .در سوره مائده برای جلو گیری از قتل و خونریزی قانون فصاص نازل گردید.رسول اکرم (ص) برای برقراری امنیت ، چندین بار لشکریان را  اعزام می کرد ، قبایل راهزن و غارتگر را مورد حمله قرار میداد.

قبایلی از حجاز که شغل شان راهزنی وغارتگری بود  توبه کردند ومسلمان شدند . (صحیح بخاری ذکر عفار واسلم).

قوانینی برای فیصله امور اداری و نظامی، تنظیم شدو عاملان  ونمایندگان حکومت اسلامی در جا های مختلف تعیین شدند.

لیکن همۀ این ها  بر مبنای فطرت  ظاهری انسانها  انجام می گرفت و پیغامبر (ص) با روش  های پیغمبرگرایانه خود بر مبنای فطرت (تنظیم واداره )ظاهری انسانها  انجام  می گرفت  تا نمونه ای باشد  در سالهای بعدین بخاطر پیرایش و پالایش اسلام که میرفت  هر روز از حوزه  شبه جزیره عربستان پا فراتر می گذاشت و جهانی می شد . پس ضرور بود تا اعمال پیغامبر بر علاوه  روش  های که از چشمه  های وحیانی آبشخور داشت از مبنای فطرت آدمی در امر مدیریت این جامعه کثیر القومی اسلامی رهمنای قرون و عصاری باشد که بر مبنای ارشادات او (ص) [احادیث نبوی] مشکلات  راه حل بیابد.

وگر نه وظیفۀ یک پیغامبر از وظایف یک قانون گذار وسیاستمدار  به مراتب بالا تر است .پیش  از آنکه قوانین تعزیری نقش خود را ایفا کند، تأثیر روحانی قرآن و فیض تلقین و ارشاد رسول گرامی  اسلام (ص) موارد قوانین جزایی را محو و نا بود  کرده بود.قانون ترس از مجازات  های کیفری و تعزیری فقط در بازار ها و مجامع  عمومی  ارتکاب جرایم عمومی را باز میدارد.

ولی سیادت و تعقل  آن  حضرت (ص) که در مقام پیغامبری از جمله ذواتی بودند که همیشه در گسترش دین اسلام روش انفعالی نداشته بلکه از جمله اشخاص اولولعزمی بودند که همیشه قوانین اسلام را از موضع قدرت تنفیذ ساختند نه از اشکال انفعالی ، یعنی به دشمن مجال این را میسر نمیساختند  تا جامعه اسلام  را از پیش رو و یا از عقب خنجر بزند. و این بیداری پیغمبرانه باعث شد تا در کنار عنایات ربانی  اسلام را همیشه زنده و جهنده نگاه دارند و  این روش را البته به  یاران  خود نیز تلقین فرموده بودند به قسمیکه اگر به گفتار های (احادیث) آنحضرت  توجه شود کوچکترین دقیقه ای از دقایق دینی و سیاسی  را پوشیده نداشته بودند.

ولی اثر و نتیجه دعوت اسلام قلب ها راکاملاً  به سوی خداوند متوجه کرد که بر اثر آن قلب  ها در تاریکی شب و پشت درهای بسته  نیز مسایل را درک  می کرد. از آن  پس  در تمام مناطق  امنیت و آرامش حاکم بود.اینهم "عدی بن حاتم" است که شهادت میدهد که طبق پیشگویی رسول اکرم (ص) از «صنعا» تا«ذی المجاز» تک و تنها سفر می کردندودر طول مسیر راه  جز خشیت و خوف الهی دیگر بیم و هراسی برای آن ها وجود نداشت .(صحیح بخاری)

«مارگولیوث»یکی از مؤرخان اروپایی که قلمش بسیار اندک  در مدح وستایش رسول اکرم (ص)به حرکت در آمده نیز به این حقیقت اعتراف کرده است:

«هنگام وفات محمد (ص)امور سیاسی را نا تمام نمانده بود.ایشان اساس یک مرکز سیاسی و مذهبی را برای خود بنیان نهاد و قبایل پراگنده عرب را متحد و منسجم ساخت و آیین و مذهب جدیدی برای عرب به ارمغان آورد که بر اساس آن چنان رابطه اخوت وبرادری میان آنان ایجاد کرد  که از رابطه و پیوند های خاندانی وقبیله یی مستحکم تر  و مستقل تر بود .» [[1]]

خداوند متعال برای جلو گیری از خطرات خارجی اسباب و وسایل عجیب و غریبی فراهم ساخت.با تحریک قریش و منافقین مدینه ، یهودی ها خواستند تا اسلام را محو و نابود  کنندولی خود آن ها نابود شده و از بین رفتند.از سال سوم  تا سال هفتم هجری جنگ  ها و در گیری های پی در پی  میان مسلمانان و یهود جریان داشت .سر انجام در غزوه خیبر اقتدار سیاسی یهود در هم شکست  ونا بود شد .رومی ها و مسحیان مرز  های شام برای استیصال اسلام کمر بستند .

از میان مسیحیان غثانی ها از همه  قوی تر و مغرور تر بودند  که تحت سیطره  و نفوذ رومیان قرارداشتند ومانند  افرادی که هیچ اراده واختیاری از خود ندارند، برای رومییان کار میکردند."بهرار" ، "جذام" ، "بکر"  "لخم" ، "عامله" وسایر قبایل عرب تحت نفوذ آنها بودند. علاوه بر این ها در مناطق «دومة الجندل»، «ایله» ، «جربا»،«آذرح»، «تباله»، و «جرش» سران کوچکی از مسیحیان ویهودیان نیز قرار داشتندو چگونگی حمله  غسانیان پیک یمامه بر آنحضرت (ص) را«حارث بن عمیر» راکه نزد شاه بصری» ،  برد ه بود ، در بین راه به قتل رساندند . رسول گرامی (ص) برای انتقام از آنان، یک سپاه هزار نفری را اعزام داشت. غسانی ها با یک سپاه یکصدهزار نفری  به میدان آمدند واین خبر هم شایع شدکه رومی ها نیز با همان تعداد از لشکریان خود، در همان نزدیکی ها به محل «مواب» رسیده اند.باوجود این، جمعیت اندک مسلمانان از آن لشکر عظیم بیم  و هراسی به خود راه ندادند وبا تقدیم چند شهید به بارگاه الهی، سپاه کفر را وادار به عقب نشینی کرردند.این جنگ بنام غزوه «موته» معروف است .

سپس در سال نهم  غزوه «تبوک» رخ داد. وآن از اثر این بود که خبر می رسید که رومی ها به منظور حمله به مسلمانان،سپاه  بزرگی از عرب  های مسیحی  تشکیل داده  وحقوق یک سال آنها را پیش پرداخت  کرده اند. از سوی دیگر «غسانی» ها ، نیز مشغول آرایش جنگی  هستند و به اسب ها نعل می زنند. روی این اساس، رسول کریم (ص) با یک سپاه سی هزار نفری  به سوی دشمن حرکت  کردندو بیست روز تمام در انتظار دشمنان ماندند، ولی دشمن برای رویارویی حاضر نشد.یکی از منافع این اقدام ، این شدکه علاوه بر غسانی ها  تمام سران قبایل آن اطراف، رومیان را رها کرده ، از اسلام و مسلمانان حمایت نمودند.

آن حضرت در سال یازدهم از هجرت نبوی، در زمان بیماری وفات خویش، دوباره سپاهی به فرماندهی «اسامه بن زید» برای مقابله با رومیان  روان  کرد، ولی این مهم در دوران خلافت ابوبکر به سرکردگی  ابو عبیده  جراح  انجام پذیرفت .

مقصد از نیت آن حضرت (ص) این بود که در این جنگ  ها اولاً روشنایی اسلام را در تاریک ترین مناطق جزیرة العرب رساندند. دوم اینکه پیک های سیاسی که در همه جای دنیا مصئونیت مالی و جانی داشتندو پیک آنحضرت (ص) را که نامه  شان را به شاه «بصری» می رساندو بقتل رسیده بود بخاطر صیانت دین اسلام و پشتیبانی از یک ارزش قانونی خطر را پذیرفتند و موقعیت اسلام را در معرض قدرت بر تر قرار دادند. سوم اینکه  عرب  های منتصره را که سالهای سال ، تحت ظلم و استعمار دولت خود کامه رومی بود با یک حرکت شجاعانه همه شان را از بند رومیان رها و ترتیبی شد که همه بدین اسلام  گرائیدند و این حرکت  پیغمبرانه باعث این شد که در سالهای بعدی بعد از فوت آن حضرت (ص) مناطق روم و فارس بدست حضرت  عمر و حضرت عثمان فتح  کردد و دامنه اسلام تا خراسان کهن  یا فرادریا برسد.

نتیجه ای که از این غزوه ها گرفته شد این است که در سال دهم از هجرت ، همزمان با رسیدن داعیان و مبلغان اسلام،بدون درگیری وجنگ ، رشته حکومت ایرانیان در «یمن» ، عمان و بحرین از هم گسست  ودر سراسر  حکومت اسلامی، امنیت وآرامش حاکم شد. طلسم و توطئه های قریش و یهود شکستانده شد و جنگ  های قبایلی با یکدیگر از میان برداشته  ومنتفی شد، تمام رهزنان و دزدان تسلیم شدند.خطرات خارجی که اسلام را تهدید میکرد از بین رفت .[[2]]

 


[1]   مارگولیوث ،زندگی محمد ، ص 471.

[2]  ندوی سید سلیمان و  نعمانی شبلی ، فروغ جاودان ، (سیرت النبی) جلد دوم ، ترجمه :ابوالحسین عبدالمجید  مراد زهی خاشی، صص17  تا 28.با اضافات و قید توسط مؤلف.

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت